قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

درس دوم

پي‌جويي دين

·انگيزه‌هاي پژوهش

·اهميت پي‌جويي دين

·حل يك شبهه

انگيزه‌هاي پژوهش

از ويژگي‌هاي رواني انسان، ميل فطري و غريزي به شناختن حقايق و اطلاع از واقعيت‌هاست كه از آغاز كودكي در هر انساني ظاهر مي‌شود و تا پايان عمر، ادامه دارد. همين فطرت حقيقت‌جويي كه گاهي به نام «حس كنجكاوي» ناميده مي‌شود، مي‌تواند انسان را وادار كند تا درباره مسائلي كه در چهارچوب دين مطرح مي‌شود، بينديشد و در صدد شناختن دين حق برآيد؛ مانند اين مسائل:

آيا موجود نامحسوس و غيرمادي (غيب) وجود دارد؟ در صورت وجود، آيا رابطه‌اي بين جهان غيب و جهان مادي و محسوس هست؟ در صورت وجود رابطه، آيا موجود نامحسوسي هست كه آفريننده جهان مادي باشد؟

آيا وجود انسان، منحصر به همين بدن مادي، و حيات او، محدود به همين زندگي دنيوي است، يا زندگي ديگري هم دارد؟ در صورت وجود زندگي ديگر، آيا رابطه‌اي بين زندگي دنيا و زندگي آخرت وجود دارد؟ در صورت وجود رابطه، چه نوع از پديده‌هاي دنيوي در امور اخروي مؤثر است؟ چه راهي براي شناختن برنامة صحيح زندگي وجود دارد؛ برنامه‌اي كه سعادت انسان را در دو جهان، تضمين نمايد؟ و سرانجام، آن برنامه كدام است؟

پس غريزه حقيقت‌جويي، نخستين عاملي است كه انسان را براي بررسي همه مسائل، و از جمله مسائل ديني و شناختن دين حق برمي‌انگيزاند.

عامل ديگري كه رغبت انسان را به شناختن حقايق تقويت مي‌كند، اين است كه رسيدن به ساير خواسته‌ها ـ كه هركدام متعلق يك يا چند ميل فطري ديگر (غير از ميل به

شناخت حقايق) است ـ در گرو شناخت‌هاي خاصي مي‌باشد؛ چنان‌كه بهره‌مندي از نعمت‌هاي گوناگون مادي و دنيوي، مرهون تلاش‌هاي علمي است و پيشرفت علوم تجربي، كمك فراواني به دستيابي انسان به خواسته‌هايش مي‌كند. در صورتي‌كه دين نيز بتواند كمكي به تأمين خواسته‌ها و منافع و مصالح انسان بكند و جلو زيان‌ها و خطرها را بگيرد، براي وي مطلوب خواهد بود و غريزه منفعت‌طلبي و گريز از زيان، عامل ديگري براي پژوهش درباره دين، شمرده خواهد شد.

ولي با توجه به وسعت دايرة دانستني‌ها و فراهم نبودن شرايط كافي براي شناختن همه حقايق، ممكن است انسان، مسائلي را براي پژوهش برگزيند كه حل آنها آسان‌تر و نتايج آنها محسوس‌تر و سهل‌الوصول‌تر باشد و از بررسي مسائل مربوط به دين، به گمان اينكه حل آنها دشوار است يا نتايج علمي مهمي ندارد، خودداري كند. ازاين‌روي، بايد توضيح داده شود كه مسائل ديني از اهميت ويژه‌اي برخوردار است؛ بلكه پژوهش درباره هيچ موضوعي ارزش بررسي و تحقيق پيرامون اين موضوعات را ندارد.

يادآوري مي‌كنيم كه بعضي از روان‌شناسان و روان‌كاوان(1) معتقدند كه اساسا خداپرستي، يك خواست فطري مستقل است و منشأ آن را «حس ديني» مي‌نامند و آن را در كنار حس كنجكاوي و حس نيكي و حس زيبايي، بُعد چهارمي براي روح انساني به‌حساب مي‌آورند.

ايشان با استفاده از شواهد تاريخي و ديرينه‌شناسي، خاطرنشان مي‌كنند كه خداپرستي همواره به نوعي در ميان انسان‌ها وجود داشته، و همين همگاني و هميشگي بودن، نشانه فطري بودن آن است.

البته معناي عموميت گرايش فطري، اين نيست كه هميشه در همه افراد، زنده و بيدار باشد و انسان را آگاهانه به‌سوي مطلوب خودش برانگيزاند، بلكه ممكن است تحت تأثير عوامل محيطي و تربيت‌هاي ناصحيح، به‌صورت خفته و غيرفعال درآيد، يا از مسير صحيح


1. ر.ك: حس مذهبى؛ انسان؛ موجود ناشناخته؛ دين و روان.

خودش منحرف گردد؛ چنان‌كه در مورد ساير غرايز هم، چنين خفتن‌ها و سركوفتگي‌ها و انحرافات، كمابيش يافت مي‌شود.

طبق اين نظر، پي‌جويي دين، داراي انگيزه فطري مستقلي است و نيازي به اثبات لزوم آن از راه دليل و برهان ندارد. اين بيان را مي‌توان با شواهدي از آيات و روايات مربوط به فطري بودن دين كمابيش  تأييد كرد ولي نظر به اينكه تأثير اين ميل فطري، آگاهانه نيست، ممكن است كسي در مقام بحث و احتجاج، منكر وجود چنين گرايشي در خودش بشود. ازاين‌روي، ما به اين بيان بسنده نمي‌كنيم و به اثبات اهميت پي‌جويي دين، از راه دليل عقلي مي‌پردازيم.

اهميت پي‌جويي دين

روشن شد كه ميل فطري به شناخت حقايق ازيك‌سوي، و علاقه به دستيابي به منفعت و مصلحت و ايمني از زيان و خطر از سوي ديگر، انگيزه نيرومندي براي انديشيدن و تحصيل دانش‌ها و بينش‌هاي اكتسابي است. بنابراين، هنگامي كه شخصي مطلع شود از اينكه در طول تاريخ، سلسله‌اي از انسان‌هاي برجسته ادعا كرده‌اند كه ما از سوي آفريننده جهان براي هدايت بشر به‌سوي سعادت دو جهان، برانگيخته شده‌ايم و در راه رساندن پيام خويش و راهنمايي بشر، از هيچ كوشش و تلاشي دريغ نورزيده‌اند و هرگونه سختي و رنجي را تحمل كرده‌اند و حتي جان خودشان را نيز در راه اين هدف، فدا كرده‌اند، با همان انگيزه يادشده، در صدد تحقيق پيرامون دين برمي‌آيد تا ببيند كه آيا ادعاي پيامبران، درست و داراي دلايل منطقي كافي است يا نه؛ به‌ويژه هنگامي كه اطلاع پيدا كند كه دعوت ايشان مشتمل بر بشارت به سعادت و نعمت ابدي، و انذار از شقاوت و عذاب جاوداني بوده است؛ يعني پذيرفتن دعوت ايشان، مستوجب منافع احتمالي بي‌نهايت، و مخالفت با ايشان، مستوجب ضررهاي احتمالي بي‌نهايت است. چنين كسي چه عذري مي‌تواند براي تغافل و بي‌تفاوتي نسبت به دين بياورد و در صدد تحقيق و پژوهش درباره آن برنيايد؟

آري، ممكن است كساني در اثر تنبلي و راحت‌طلبي نخواهند زحمت تحقيق و بررسي را به خود بدهند، و يا به اين علت كه پذيرفتن دين، محدوديت‌هايي را پيش مي‌آورد و ايشان را از پاره‌اي كارهاي دلخواهشان بازمي‌دارد، از پي‌جويي دين، سر باز بزنند.(1) اما چنين كساني مي‌بايست به عاقبت وخيم اين تنبلي و خودكامگي، تن دردهند و سرانجام، عذاب ابدي و شقاوت جاوداني را پذيرا شوند.

وضع چنين افرادي به‌مراتب، بدتر از كودك بيمار ناداني است كه از ترس داروي تلخ، از رفتن نزد پزشك خودداري مي‌كند و مرگ حتمي را به جان مي‌خرد؛ زيرا كودك مزبور، رشد عقلي كافي براي تشخيص سود و زيان ندارد و زيان مخالفت با دستورات پزشك هم بيش از محروميت از بهره‌هاي چند روزه زندگي دنيا نيست، ولي انسان بالغ و آگاه، توان انديشيدن درباره سود و زيان و سنجيدن لذت‌هاي زودگذر را با عذاب ابدي دارد.

به همين جهت، قرآن كريم چنين افراد غفلت‌پيشه‌اي را از چهارپايان هم گمراه‌تر دانسته و درباره ايشان مي‌فرمايد: أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ،(2) و در جاي ديگر، آنان را بدترين جنبندگان معرفي مي‌كند: إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ.(3)

حل يك شبهه

ممكن است كساني چنين بهانه‌اي را دستاويز خودشان قرار دهند كه تلاش براي حل يك مسئله، در صورتي مطلوب است كه انسان، اميدي به يافتن راه‌حل آن داشته باشد، ولي ما چندان اميدي به نتيجه انديشيدن درباره دين و مسائل آن نداريم، و ازاين‌روي، ترجيح مي‌دهيم كه وقت و نيروي خود را صرف كارهايي كنيم كه اميد بيشتري به نتايج آنها داريم.


1. بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ (قيامت، 5).

2. «آنان مانند چهارپايان، بلكه گمراه‏ترند؛ آنان همان غافلان‌اند» (اعراف، 179).

3. «همانا بدترين جنبندگان نزد خدا كر و لال‏هايى هستند كه حقايق را درك نمى‏كنند» (انفال، 22).

در برابر چنين كساني بايد گفت: اولاً، اميد به حل مسائل اساسي دين به‌هيچ‌وجه كمتر از ديگر مسائل علمي نيست و مي‌دانيم كه حل بسياري از مسائل علوم، در سآیه ده‌ها سال تلاش پيگير دانشمندان، ميسر شده است؛ ثانياً، ارزش احتمال، تنها تابع يك عامل (مقدار احتمال) نيست، بلكه مي‌بايست مقدار محتمل را نيز در نظر گرفت. مثلاً اگر احتمال سوددهي در مورد يك كار اقتصادي 5% و در مورد كار ديگري 10% باشد، ولي مقدار سود محتمل در كار اول، يك‌هزار ريال و در كار دوم، يك‌صد ريال باشد، كار اول، پنج مرتبه بر كار دوم، رجحان خواهد داشت، بااينكه مقدار احتمال آن (5%)، نصف مقدار احتمال در كار دوم (10%) است.(1)

بنابراین، چون منفعت احتمالي پي‌جويي دين، بي‌نهايت است، هر قدر هم احتمال دستيابي به نتيجه قطعي درباره آن، ضعيف باشد، بازهم ارزش تلاش در راه آن، بيش از ارزش تلاش در هر راهي است كه نتيجه محدودي داشته باشد. تنها در صورتي ترك پژوهش درباره دين عقلاً موجه است كه انسان، قطع به نادرستي دين يا غيرقابل حل بودن مسائل آن داشته باشد. اما چنين قطع و اطميناني از كجا به دست مي‌آيد؟!


1. 50 = 1005000 = 1005 × 1000

 10 = 1001000 = 100010 × 100

 5 = 1050

پرسش

1. انگيزه انسان براي شناختن حقايق چيست؟

2. چرا انسان‌ها درباره همه حقايق به پژوهش نمي‌پردازند؟

3. منظور از حس ديني چيست و چه دليلي براي وجود آن آورده‌اند؟

4. ضرورت پژوهش درباره اصول دين را بيان كنيد.

5. آيا مي‌توان اميد نداشتن به حل قطعي مسائل ديني را عذري براي ترك پژوهش قرار داد؟ چرا؟

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org