قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

صدا/فیلماندازه
قسمت اول3.06 مگابایت
قسمت دوم2.13 مگابایت

 

بسم الله الرحمن الرحيم‏

راز و نياز

ولايت و زيارت اهل بيت(ع)

آن چه پيش رو داريد گزيده‌اي از سخنان حضرت آيت الله مصباح يزدي(دامت بركاته)؛ در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 8/12/86 ايراد فرموده‌اند. باشد تا اين رهنمودها چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.

ولايت اهل بيت(ع)

شب اربعين را بهانه‏اي قرار مي‌دهيم تا شايد به پيشگاه سيدالشهداء(ع) راهي پيدا كنيم. بد نيست درباره‏ي سؤالاتي كه در اين زمينه مطرح مي‏شود مقداري هم‌فكري كنيم. مي‏دانيم خداي متعال بر ما منت گذاشته و معرفت اهلبيت(ع) را به اندازه‏ي ظرفيت و لياقتمان به ما مرحمت كرده است. در پيشگاه الهي، معرفت، محبت و توسل به اهلبيت(ع) جايگاه رفيعي دارد. معتقديم كه بايد در فرح و سرورشان و هم چنين در عزا و حزنشان مشاركت داشته باشيم كه اين هم عبادت است و شايد از خيلي از عبادت‌ها هم مؤثرتر باشد؛ هم از لحاظ وسعت بركت و هم از لحاظ عمق. اكنون سؤالاتي مطرح مي‏شود، اين كه اصلاً چرا خداي متعال اين‌قدر به مسئله‏ي اهلبيت(ع) به صورت‌هاي مختلف اهتمام دارد؟ چه سري است كه ولايتشان ركن ايمان است؟ چرا عبادت بدون ولايت آنها پذيرفته نمي‏شود؟ انسان براي تكاملش بايد عبادت كند؛ وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاّ لِيَعْبُدُونِ1،؛ چرا در كنار نماز، قرائت قرآن يا ساير عبادات، يك كار هم همين عرض ارادت به پيشگاه اهلبيت(ع) است؟ سرّ اين كه روي مسئله‏ي ولايت و شفاعت اهلبيت(ع) تكيه شده است چيست؟

از اثر ، پي به مؤثر

يكي از بهترين راه‌ها براي شناخت اشخاصي كه داراي كمالات بالايي هستند شناخت آثارشان است. اگر آثار علماي بزرگ را نديده بوديم، به عظمت مقام آنها پي نمي‏برديم. شناختن آثار راهي است براي شناختن مؤثر. شناختن مخلوق راهي است براي شناختن خالق. هر قدر اين مخلوق كامل‌تر، ممتازتر و برجسته‏تر باشد، انسان بهتر مي‏تواند خالقش را بشناسد. اگر بدانيم خدا چه مخلوقات داراي كمالاتي آفريده است و چه شاهكارهايي در خلقت به كار برده كه كامل‌ترين اين شاهكارها در وجود مقدس ائمه‏ي معصومين و اهلبيت(ع) ظهور كرده، آن وقت خدا را بهتر مي‏شناسيم. اين يك راه و يك دليل براي اين است كه ما بايد آنها را بشناسيم؛ كه اگر نشناسيم باب بزرگي از معرفت خدا را به روي خودمان مسدود كرده‌ايم. مگر ما خدا را از كجا مي‏شناسيم؟! قرآن مي‏گويد از راه ديدن شتر خدا را بشناسيد؛ أَ فَلا يَنْظُرُونَ إِلَي الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ2؛ اين راه ساده‏اي است براي اشخاص متعارف؛ ولي مسئله خيلي از اينها بالاتر است. در اينكه ما براي آمرزش گناهان‌مان به درِ خانه‏ي پيغمبر اكرم و اهلبيت(ع) برويم در خود قرآن تصريح شده است: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جأوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ3. بهره‏هايي كه ما در عالم تكوين داريم به طفيل وجود آنهاست. بعضي از اين مطالب در زيارت جامعه‏ي كبيره آمده است و اين هم منتي است كه اهلبيت(ع) بر ما گذاشته‌اند و اينها را به ما ياد داد‌ه‌اند تا خودشان را بشناسيم. اين نشانه‏ي لطف و محبتشان است كه اگر خودشان اينها را نفرموده بودند، چگونه عقلمان مي‏رسيد؟ بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَي الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ الضُّرّ.َ خدا به شفاعت پيامبر اكرم و اهلبيت(ع) گناهان مردم را مي‏آمرزد و اگر كسي از رفتن به درِ خانه‏ي اهلبيت امتناع كند، مشمول شفاعتشان نخواهد شد. خدا اين راه را براي ما باز كرده است؛ دليلش چيست؟ وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ تَعالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللّهِ لَوَّوْا رُؤسَهُمْ وَ رَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ4؛؛ وقتي به منافقين گفته مي‏شود كه بياييد تا پيامبر(ص) برايتان استغفار كند، سرهايشان را تكان مي‌دهند و مي‏گويند: خودمان استغفار مي‏كنيم؛ چرا به در خانه‏ي پيامبر برويم؟ وَ رَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ؛؛ زورشان مي‏آيد و كسرِ شأنشان مي‏شود! اين استكبار، علي الله است. خداوند مي‌فرمايد: اين راه را براي شما باز كرده‌ام، چون شما به طور مستقيم لياقت نداريد تا حرفتان را بشنوم، زيرا آن قدر پست و سياه و آلوده‏ايد. اين راه براي اين است كه بياييد كمي پاكيزه و تطهير و ذوب شويد. لياقت پيدا كنيد تا رحمت من شاملتان شود. اما مي‏گويند: نمي‏خواهيم؛ لَوَّوْا رُؤسَهُمْ.؛ نتيجه‏ي اين استكبار اين است كه، سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ.5؛ حالا اگر تو هم برايشان استغفار كني فايده ندارد. تا اين روح استكبار در آن‌ها هست خدا هرگز اينها را نخواهد بخشيد.

مراتب زيارت

درباره‏ي زيارت سيدالشهدا(ع) روايات عجيبي آمده كه واقعاً بهت‌آور است. چه سرّي در اين كار هست كه اين همه به آن توصيه شده است؟ در تمامِ اوقات متبركه‏ي سال، زيارت سيدالشهدا وارد شده است. بزرگاني بودند كه قدر اين زيارت‌ها را آن‌قدر مي‏دانستند كه سعي مي‏كردند يك روز عمرشان هم بدون زيارت عاشورا نگذرد. كساني كه اگر انسان كارهاي علمي‏شان را ببيند خيال مي‏كند در شبانه‏روز غير از فعاليت علمي هيچ‏كاري نداشتند. اما زيارت عاشورا و نماز جعفرشان هم ترك نمي‏شد و شايد آن توفيقات هم، به بركت همين‌ها باشد. نتيجه‌ي زيارت هر كسي كه زيارت سيدالشهدا(ع) مي‌خواند يكسان نيست. حالا بگذريم از كساني كه زيارت را اصلاً بدعت و حرام مي‏دانند يا كساني كه تحت تأثير شبهه‌ها واقع شده‌اند و شك دارند. ما درباره‏ي خودمان صحبت مي‏كنيم كه زيارت را از بهترين عبادت‌ها مي‏دانيم. خود ما زيارت‌هايمان خيلي فرق دارد. بعضي‏ها صريحاً مي‌گويند: ما وقتي زيارت مي‏رويم براي تجديد پيمان با راهِ آنها است. خب، اين مطلب زيبايي است؛ اما اين يك جهت سلبي و منفي هم دارد. هستند در عالم، كساني كه معتقد به خدا و پيامبر و قيامت نيستند، اما مثلاً يك روز در سال مي‏روند بر سر قبر شخص بزرگي كه سمبل مملكت و آزادي‏؛ يا قهرمان ملي‏شان است. مي‏روند تا با او تجديد عهد ‏كنند. سنگ و خاكي مي‏بينند، چيزي هم مي‏گويند، تصميمي هم مي‏گيرند و خاطره‏اي هم برايشان تجديد مي‏شود. اگر در اين حد باشد اين زيارت‌ها براي ملحدين هم ممكن است. اين كه زيارت نشد! ولي خب، اين يك امر عرفي است؛ مثل شعارهايي كه مي‏دهيم. زيارت بعضي‌ها شعار دادن است؛ سلام بر شما، درود بر شما! حالا مؤمن و معتقد هم هست، اما شايد توجه ندارد و خيال مي‏كند زيارت كردن، يعني اينكه آدم برود آنجا يك شعار بدهد.

بعضي‏ها واقعاً معتقدند كه جاي مقدسي است، رفتن به آنجا شرف دارد و عبادت است. اما اين هم داراي اقسامي است. خيلي‏ها مكه كه مي‏روند و حجرالاسود را مي‏بوسند، چون معتقدند حجرالاسود سنگ بسيار مقدسي است؛ اما آيا واقعاً معتقدند كه اين حجر، چيزي مي‏فهمد؟ بعضي از زيارت‌هايي كه انجام مي‏دهيم اين‌گونه است. معتقديم آن‌جا جاي مقدسي است و خدا رحمت و بركتش را نازل مي‏كند. حتي دعا هم در آن‌جا مستجاب مي‏شود؛ اما اين كه يك كسي اينجا هست، مي‏بيند، مي‏شنود و كاري انجام مي‏دهد، خيلي باورمان نيست و يا توجه نداريم. و لذا مثلاً همانجا در حضور آن مرقد، مثل جاهاي ديگر، مي‏گوييم، مي‏خنديم و حرف مي‏زنيم! از مضامين زيارت‌ها و اذن دخول‌ها برمي‏آيد كه مسئله از اينها بالاتر است.

معرفت زيارت

در اذن دخولي كه در همه‏ي مشاهد مشرفه مستحب است، مي‌خوانيم: و أعلم أن رسولك و خلفائك عليهم السلام أحياء عندك يرزقون يرون مقامي و يسمعون كلامي و يردّون سلامي و أنّك حجبت عن سمعي كلامهم و فتحت باب فهمي بلذيذ مناجاتهم؛؛ خدايا من مي‏دانم كه پيغمبر و اولياء تو زنده‏اند، سخن من را مي‏شنوند، من را مي‏بينند، به سلامم جواب مي‏دهند؛ اما من نمي‏شنوم. بودند بزرگاني كه وقتي سلام مي‏كردند جوابش را مي‏شنيدند. بيچاره ما كه كر و كوريم. اگر بخواهيم از اين زيارت‌ها درست استفاده كنيم، بايد اين اعتقادهامان را جدي بگيريم. بايد باور كنم كه واقعاً اينجا كسي هست كه مرا مي‏بيند و صداي مرا مي‏شنود. بايد اجازه بدهند تا من وارد شوم! بودند و هستند بزرگاني كه گفته‌اند: اگر اذن دخول خوانديد و دلتان نشكست وارد نشويد و برگرديد. اين از مقوله‏ي معرفت است؛ يعني شناخت امام. عارفا بحقهم،؛ يكي از شئونش همين است. البته از اين وسيع‏تر هم هست. همه در ذهن ما مرتكز است، اما توجه نداريم. در حالات اضطرار، كسي كه اميدش از همه جا قطع مي‏شود، يا مثلاً در بياباني راه گم مي‏كند، يا مشرف به هلاكت است از عمق جان مي‌گويد: يا اباصالح المهدي ادركني؛؛ آقا كجاست كه اين صدا را بشنود؟ او از راه دور چه‌گونه به تو كمك مي‏كند؟ اين، بيش از آن است كه انسان روبروي مرقد امام بايستد و بگويد تو مي‏شنوي. همه‏ي ما اين حالت‌ها را داريم كه وقتي گرفتار شديم خوب يادمان مي‏آيد از اين چيزها هست. سعي كنيم به اين اعتقادات ارتكازي كه به زحمت پيدا شده است توجه كامل داشته باشيم. خيلي آسان است بگويند: روايتش ضعيف است يا سندش معتبر نيست! اين ارتكاز همه‏ي شيعه است. ما نمي‏فهميم؛ مثل خيلي چيزهاي ديگر كه نمي‏فهميم! سعي كنيم آن اندازه‏اش را كه ميسّر است، دست كم آن وقتي كه به حرم حضرت معصومه(ع) مشرف مي‏شويم يا اگر سعادت داشته باشيم كربلا مشرف شويم، باورمان باشد كه امام مي‏بيند، مي‏شنود، و جواب ما را مي‏دهد و آنچه در دل داريم مي‏فهمد. براي او فرقي نمي‏كند كه بگوييم يا نه؛ اين براي ما مهم است كه توجه داشته باشيم و ارتباط برقرار كنيم. اين ماييم كه بايد بفهميم در مقابل چه كسي ايستاده‏ايم. چه موقعيتي داريم و چه شرافتي نصيبمان شده است و چه‌قدر مي‏توانيم از اين موقعيتي كه گيرمان آمده است بهره‏برداري كنيم. اين از مقوله‏ي معرفت است؛ يك توأماني هم دارد كه با محبت همراه است. در مورد معرفت خدا هم كه در مناجات عارفين بحث مي‏كرديم، اشاره شد كه معرفت و محبت نوعي تلازم با هم دارند. در مرتبه‏اي از آن، معرفت مقدم است و يك نوع عليت ناقصه نسبت به محبت دارد، در مراتبي هم، محبت باعث افزايش معرفت مي‏شود. اين زيارت‏ها علاوه بر اين كه ما را به آن معتقَدات و اين معرفت‌هايي كه نسبت به اهلبيت(ع) داريم توجه مي‏دهد، بُعد ديگر رواني ما را هم تقويت مي‏كند.

ابعاد اصلي روح و مراتب انسانيت

شناخت و معرفت، و احساس و عواطف دو بعد اصلي روح انسان هستند. اين دو تا وقتي تقويت شود، انسانيت انسان تقويت مي‏شود. هر قدر ما به خودمان و به هستي آگاه‏تر باشيم، انسان‏تريم. انسانيت هم مراتب دارد. هر قدر معرفت و محبت ما،يا بُعد شناخت و بعد عاطفه‏ي ما ضعيف‌تر شود، از انسانيت دورتر مي‏شويم. بي توجه و سر در آخور؛ آن ديگر انسان نيست. خودخواه و خودپرست؛ به ديگران هيچ اعتنايي نمي‏كند. او ديگر تنها صورت انسان را دارد؛ إِنْ هُمْ إِلاّ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ6. حالا ببينيد اهل‌بيت(ع) چه تدبيري به كار برده‏اند! اين حكمت الهي است كه در آنها ظهور پيدا كرده است. با يك السلام عليك يا اباعبدالله؛ گفتن، هم بعد معرفتي انسان تقويت مي‏شود و هم بعد عاطفي‏اش. انسانيت رشد مي‏كند.

سرّّ زيارت

چه طور با يك سلام كردن انسانيت رشد مي‏كند؟! اين يك مسئله‏ي قطعي علمي ثابت شده‏، و هم دروني است. شما با كسي دوست هستيد و به او علاقه داريد. اگر اين علاقه‏تان را در عمل ظاهر كنيد، كم يا زياد، اين علاقه رشد مي‏كند و تقويت مي‏شود. اگر اظهار نكنيد، كَم كَم يادتان مي‏رود؛ «از دل برود هر آن چه از ديده برفت.»؛ پس هر چه ناشي از محبت باشد، محبت را زياد مي‏كند. اگر به كسي هديه‏اي بدهيد و برايش پول خرج كنيد، محبتتان زياد مي‏شود. اگر به كسي ارادت داريد، با زبانهاي مختلف عرض ارادت مي‌كنيد؛ تا مي‏رسد به آنجايي كه كساني غزل‌سرايي و مديحه‌سرايي مي‏كنند. عاشقانه سخن مي‏گويند و عاشقانه رفتار مي‏كنند. خب بازار عالم با همين چيزها گرم است. اگر اين كارها انجام شود روز به روز محبت بيشتر مي‏شود و اگر نشد، كم مي‏شود. شما اگر دوستت را ببيني و به او سلام نكني، آيا ديگر محبت مي‏ماند؟ پس حتي يك سلام كردن مي‏تواند محبت را زياد كند. چه طور در اطراف انسان چيزهايي هست كه توجهش را جلب مي‏كند، اما روزي چند مرتبه يادش مي‏رود بگويد: السلام عليك يا اباعبداللّه!؛ اگر ريشه‏اي در دل نداشته باشد اين اثر ظاهر نمي‏شود. اگر شب اربعين و روزهاي ديگر آمد و يادي از زيارت امام حسين نكردي، محبت اين گوهرِ عظيم، اين اكسيرِ كيميا، كم‌كم ضعيف و كم‌رنگ و بي‏اثر مي‏شود. بنابراين اين همه اهتمامي كه در زيارت‌ها هست بي‏جهت نيست. باعث محبت بيشتر مي‌شود؛ يعني پيوند روح شما با سيدالشهدا(ع) تقويت مي‏شود و رشد مي‏كند.

پس اگر ما در زيارت دو چيز را رعايت كنيم: اول مسائلي كه مربوط به شناخت‌مان است؛ اين كه با چه كسي روبرو هستيم، و بعد سعي كنيم كه كارمان را به قصد عبادت و با ادب انجام دهيم، اين مي‏تواند در ساختنِ ما و در كمالاتِ روحي ما فوق‏العاده اثر داشته باشد.

انگيزه‌هاي زيارت

نكته‏ي ديگر اين كه وقتي انسان كسي را دوست ‏دارد به ملاقات و زيارتش مي‏رود. انگيزه‏ي انسان براي زيارت متفاوت است، هم‌چنان كه علت دوستي‏اش هم متفاوت است. گاهي زيارت از كسي، براي اين است كه يك كاري با او دارد. مثلاً مي‏خواهد پولي قرض بگيرد. گفت: سلام روستايي بي طمع نيست! اين سلام و محبت ارزش دارد، اما خالص نيست. ولي يك وقت انسان دلش براي كسي تنگ مي‏شود، مي‏گويد: برويم يك سري به دوستمان بزنيم تا رفع دلتنگي‏مان شود. خب، اين از آن كمي مرتبه‏اش بالاتر است؛ اما بالاخره مي‏خواهد رفع دلتنگي خودش كند. اين هم باز براي او نيست. اما محبت ممكن است به يك جايي برسد كه انسان اصلاً خودش را فراموش كند. دلتنگم يا نيستم، كاري دارم يا ندارم، نفعي براي من دارد يا ندارد، مهم نيست. گويا غير از او چيزي نمي‏بيند. وقتي هم به ملاقاتش مي‌رود چيزي از او نمي‏خواهد. آمده است تا خضوع كند. ممكن است طوري شود كه محبّ، در مقابل محبوب، جز خضوع و جز فاني شدن چيزي نمي‏خواهد. مي‏خواهد در مقابلش به خاك بيفتد. آخر چرا اين طوري مي‏كني؟! نمي‏دانم چرا؛ عشق است! خيلي از ماها مي‏خواهيم برويم زيارت سيدالشهدا. آرزو و دعاي‌مان هم زيارت كربلاست اما وقتي عمق دلمان را بكاويم، مي‏خواهيم برويم تا دعاي ما تحت قبّه‏ي سيدالشهدا مستجاب بشود. مي‌خواهيم ما را شفاعت كند و گناهانمان آمرزيده شود. مي‏خواهيم برويم حاجتمان را بگيريم. خب، اين هم خوب است كه باز هم امام حسين(ع) را شناخته‌ايم و مي‏دانيم استجابت دعا تحت قبّه‏ي او از ويژگي‌هاي سيدالشهدا(ع) است. اما اين خيلي فرق دارد با آن كسي كه دلش براي امام حسين(ع) تنگ شده است. سفر خطرناك است، دست مي‏بُرند، مي‏كشند؛ مهم نيست. جانم فداي حسين(ع).
پروردگارا، تو را به مقام سيدالشهدا(ع) قسم مي‏دهيم معرفت‌ها و محبت‌هاي ناب اهلبيت(ع) را به همه‏ي ما مرحمت بفرما.


1. ذاريات / 56.

2. غاشيه / 17.

3. نساء / 64.

4. منافقون / 5.

5؛ . منافقون/ 6.

6. انعام / 44.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org