قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

صدا/فیلماندازه
قسمت اول1.89 مگابایت
قسمت دوم1.97 مگابایت

 

بسم الله الرحمن الرحيم‏

راز و نياز

آثار محبت

آن چه پيش رو داريد گزيده‌اي از سخنان حضرت آيت الله مصباح يزدي(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 7/9/1386 ايراد فرموده‌اند. باشد تا اين رهنمودها چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.

حالات محبّين

«أللَّهُمَّ اجْعَلْنا مِمَّن دَأبُهُمُ الإِرْتِياحُ إلَيْكَ وَالحَنينُ، وَدَهْرُهُمْ الزَّفْرَةُ وَالأنِينُ، جِباهُهُمْ ساجِدَةٌ لِعَظَمَتِكَ، وَعُيُونُهُمْ ساهِرَةٌ في خِدْمَتِكَ، وَدُمُوعُهُمْ سائِلَةٌ مِنْ خَشْيَتِكَ، وَقُلُوبُهُمْ مُتَعَلِّقَةٌ بِمَحَبَّتِكَ، وَأفْئِدَتُهُمْ مُنْخَلِعَةٌ مِنْ مَهابَتِكَ؛»

خدايا مرا از كساني قرار ده كه عادت و رفتار ثابتشان اين است كه نزد تو راحتي مي‏جويند و آرامش مي‏گيرند و من را از كساني قرار ده كه روزگارشان با آه و ناله سپري مي‏شود، پيشاني‏هايشان در مقابل عظمت تو به خاك ساييده مي‏شود و چشمهايشان در راه خدمت تو بي‏خواب مانده. اشكهايشان از خشيت تو سرازير شده و قلبهايشان آكنده از محبت تو و دل‌هايشان از هيبت و ابهت تو از جا كنده شده است.

آرامش در پناه محبوب

جمله‏ي اول چنين حالتي را تداعي مي‏كند كه كسي دچار اضطراب است. رنجي كشيده و خسته است، و دنبال جايي يا كسي مي‏گردد كه در كنار و آغوش او آرامش پيدا كند و كساني هستند كه اين آرامش را نزد خدا پيدا مي‏كنند. فرض كنيد طفلي در بياباني از مادرش دور افتاده است. شايد گرسنگي كشيده و بي‌مهري‏ها ديده؛ ولي مي‏داند مادر مهربانش در نقطه‏ي دور دست است. شروع مي‏كند به دويدن تا خودش را به مادر مي‏رساند. كودك گرسنه و خسته، حالا مي‏رسد به مادري كه سرشار از عاطفه و محبت است. چه كار مي‏كند؟ خودش را در دامان مادر مي‌اندازد و همه‏ي اين خستگي‏ها و زحمت‏هايي كه تحمل كرده، در يك لحظه رفع مي‏شود و نفس راحتي مي‌كشد؛ عرب به اين حالت مي‏گويد«حنين». كساني كه از روزگار خسته و گرفتار فراق شده‌اند؛ از سختي‏ها و بي‌مهري‏ها به جان آمده‌اند، و دوري از محبوب، برايشان بدترين آزار دهنده است. چنين افرادي اگر لحظه‏اي او را ملاقات كنند همه‏ي خستگي‏هايشان برطرف مي‏شود. «ارتياحشان»؛ همين است كه پيش خدا بروند و وقتي رفتند به آرامش مي‌رسند؛ درست نقطه‏ي مقابل آه كشيدن است. آرامش در جوار و تحت عنايت خداوند قابل فهم است كه البته فهم حقيقي‏اش را ان‏شاءالله خدا نصيب كند.

چرا اشك و آه!

آن‌جا كه مي‌گويد: من به گونه‌اي شوم كه همه‏ي خستگي‏هايم در پيشگاه تو برطرف بشود قابل فهم است، اما اين فراز كه من به گونه‌اي شوم كه از خشيت و مهابت تو به خاك بيفتم و اشك از چشمانم جاري شود و روزگارم را با آه و ناله سپري كنم؛ اندكي هضم مفهومي آن مشكل است. اين چه دعايي است كه مرا از كساني قرار بده كه روزگارشان را با آه و ناله سپري مي‏كنند؟! اين چطور دعايي است؟

ممكن است در ابتدا انسان بگويد كه اين آه و ناله‏هايي كه در هنگام صبر از انسان برمي‌خيزد و در اثر گرفتاري‌هايي كه پيش مي‏آيد، در مقابل آن خدا ثواب مي‏دهد و در آخرت جبران مي‏كند. اين قابل فهم است؛ اما اينكه انسان دعا كند كه خدايا مرا مصيبتي بده كه شب و روز آه و ناله كنم، براي اين كه در آخرت ثوابم دهي؛ خيلي نامأنوس است. در دعاهاي ديگر هم چنين چيزي سراغ نداريم. جايي هم تشويق نشده كه از خدا مصيبت بخواهيم! خيلي بعيد است كه حضرت در اين دعا بخواهد چنين مطلبي را بگويد. احتمال ديگري كه به ذهن مي‏آيد، اين است كه گاهي حالاتي براي ما متضاد به نظر مي‌رسد كه قابل جمع نيستند؛ ولي در شرايط خاصي قابل جمع است.

اشك و شادي!

مثلاً انسان ممكن است در روز عاشورا به مصيبت‏هاي حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) توجه داشته باشد، بسوزد و اشكش جاري بشود؛ در عين حال شاد هم باشد كه خدا چنين مقامي را به سيدالشهدا(عليه السلام) داده و به من هم توفيق داده كه براي امام حسين(عليه السلام) گريه كنم و عشقش را در دل من قرار داده است. در همان لحظه‏اي كه دارد اشك مي‏ريزد در همان حالت شاد باشد! علاوه بر اينكه هميشه گريه و آه و ناله، نشانه‏ي درد و رنج و مصيبت نيست. آنهايي كه با عالم‌؛ مهرورزي آشنا هستند مي‏گويند: از آثار محبت اين است كه گاهي حبيب، حالتي پيدا مي‏كند كه مي‏خواهد روي پاي محبوبش سر بگذارد و هاي‌هاي گريه كند. از همين لذت مي‏برد. البته اينجا حالت متشابهي هست كه نبايد خلط كرد. اين كه گاهي انسان از شدت غم و غصه آنقدر اندوه بر او غالب مي‏شود كه بي‌اختيار گريه مي‏كند. بعد هم كه گريه كرد سبك مي‏شود. گاهي هم اين است كه اين حالت غم و اندوه ممكن است در اثر عوامل ديگر تبديل به افسردگي شود كه اصلاً، خوشش مي‏آيد گريه كند، ولي غير از اين دو حال، عده‌اي مي‏گويند كه انسان حالتي پيدا مي‏كند كه نه از روي درد، بلكه گريه‌اش گريه‏ي شوق است. گاهي شوق اشتباه معنا مي‌شود. شوق نسبت به چيزي است كه هنوز حاصل نشده است. اين كه انسان وقتي محبوبش را مي‏بيند و گريه مي‏كند، از شوق نيست؛ كه از خوشحالي و از وجد است. بعضي گريه‏ها از خوشحالي است. هميشه گريه دليل بر غم و غصه و گله و شكايت نيست. گاهي حالت مطلوبي است. خود همان حالت عين لذت است. شايد در اين دعا كساني كه مي‌گويند: مرا از كساني قرار ده كه آرامششان در پيشگاه تو حاصل مي‏شود، همين‏ها هستند كه اشك‌هايشان هم جاري مي‏شود و آه و ناله‏شان هم بلند مي‏شود. البته حيثيت‏ها فرق مي‏كند. مَثَل تفاوت حيثيت‌ها مانند همان مثالي است كه در مورد غم و شادي براي سيد الشهدا(عليه السلام) زدم. اينجا هم راحتي كساني كه خدا به آنها لطف كرده و محبت خودش را در دل آنها قرار داده، به اين است كه تمام توجهشان به ساحت قدس الهي متمركز شود. اگر نبود تكليف اين كه بايد وظايف شرعي اجتماعي را انجام دهند، حتي از جامعه فرار مي‏كردند.

من در ميان جمع و ...

در نهج البلاغه اشاره شده كه افرادي در ميان مردم‏اند، اما با مردم نيستند!؛ «أَرْواحُهُمْ مُعَلَّقَةٌ بُالْمَلَإِ الْأَعْلي»1؛ «لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِي كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ»2؛؛ اگر اجلهاي قطعي و معين نبود جانشان در كالبدشان قرار نمي‏گرفت. پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله)موقع نمازشان مي‏فرمودند: أَرِحْني يا بلال؛؛ اي بلال راحتم كن. يعني بقيه‌ي كارها، حركت قسري و زوري است و راحتي‏ام در نماز است. حديث معروفي هم از حضرت نقل شده است كه، «حُبِّبَ إِلَيَّ مِنْ دُنْيَاكُمُ النِّسَاءُ وَ الطِّيبُ وَ جُعِلَ قُرَّةُ عَيْنِي فِي الصَّلَاةِ»3؛؛ در دنيا چيزهايي كه شما دوست داريد، اگر بخواهم بگويم كدام را دوست دارم، يكي عطر است و يكي زن؛ اما آن چيزي كه نور چشم من است، نماز است. مبالغه نيست كه بگوييم واقعاً پيامبر از اينكه با مردم معاشرت كند، حرف بزند و زندگي كند، خسته مي‏شد. اگر با انسان‌هايي خسته نمي‏شد، علي و فاطمه‏؛ زهرا(سلام الله عليها) بود. براي اينكه آن‌ها او را از خدا غافل نمي‏كردند. آنها جلوه‏ي خدا بودند. اما از همه چيزِ زندگي دنيا خسته مي‏شد، و وقتي بهانه‏اي پيدا مي‏كرد و وقت نماز مي‌شد مي‌فرمود: «ٱرِحْني يا بَلال».

يكي از همسران پيامبر مي‏گويد: من خودم را به خواب زدم، ببينم پيامبر كه برمي‌خيزد كجا مي‏رود و چه كار مي‏كند؟! ديدم وضو گرفت و مشغول نماز شد. بعد از نماز سر به سجده گذاشت و شروع به گريه كرد. آرام خودم را به سجده‏گاه پيامبر كشيدم. شنيدم مي‏گويد: «ٱلّلهُمَّ وَ لا تَكِلْني إِلي نَفْسي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً، ٱلّلهُمَّ وَ لا تَرُدَّني في سُوءٍ ٱسْتَنْقَذْتَني مِنْهُ أَبَداً، ٱلّلهُمَّ لا تَنْزَعْ مِنّي صالِحَ ما أَعْطَيْتَني»4؛؛ خدايا نعمت‏هاي خوبي را كه به من دادي، از من مگير. دوباره مرا به حالت‌هاي نامطلوبي بازمگردان كه از آن‌ها نجات دادي، و در هيچ حالي من را به خود وامگذار، و امورم را خودت متصرف باش. آيا پيامبر خيلي غمگين و غصه‌دار بود و از شدت ناراحتي اين‌ها را مي‏گفت؟

بالاترين لذت

بنده فكر مي‌كنم پيامبر(صلي الله عليه و آله) در همان حالي كه اشك مي‏ريخت، بهترين لذت‌ها را هم داشت. چه لذتي از اين بالاتر كه پيامبر با خداي خودش سخن مي‏گويد و درد دل مي‏كند و مي‏داند خدا از اين عبادت و حرف زدن او با محبوب خوشش مي‏آيد و از اين كه بنده‌اش به خودش اتكا ندارد و همه چيز را به او واگذار مي‏كند، راضي است. و پيامبر(صلي الله عليه و آله) از اين رضاي الهي خشنود مي‏شد. پس كاري مي‏كند كه خدا خوشحال شود، و او بپسندد. بالاخره كدام دوستداري است كه دلش نخواهد نيمه شب، در خلوت، با محبوبش گفتگو و مؤانست داشته باشد؟! كيست كه نخواهد؟ مگر اين كه نداند محبت چيست!

پس مي‏شود انسان در همان حالي كه اشك مي‏ريزد، در همان حال هم لذت ببرد. يكي از بزرگان فرموده بودند: اگر بعضي از ملوك و سلاطين عالم مي‏دانستند كه نماز چه لذتي دارد، دست از سلطنت مي‏شستند. آنها دنبال اين‏اند كه وسايل عيش و نوشي فراهم كنند و لذت برند؛ مگر غير از اين است، كه لذت نماز و با محبوب واقعي بودن بيشتر از لذت‌هاي كوچك و فاني دنياست؟! خوش به حال آنهايي كه لذت نماز و عبادت را درك مي‏كنند. در اين مناجات هم حضرت سجاد(عليه السلام) از خدا همين را مي‏خواهد: خدايا! دلم مي‏خواهد هميشه عادتم اين باشد كه آسايش و راحتي را در پيشگاه تو جستجو كنم؛ «دَأبُهُمُ الإِرْتِياحُ إلَيْكَ وَالحَنينُ»،؛ و در عين حال، «دَهْرُهُمْ الزَّفْرَةُ وَالأنِينُ»،؛ و از كساني باشم كه روزگارشان با آه و ناله سپري مي‏شود.

بعضي از اين دنياگرايان و دنياشناسان فكر مي‏كنند اولياء خدا كه گريه و آه و ناله مي‏كنند زندگي سختي دارند! مي‌گويند: بيچاره‏ها همه‏؛ زندگيشان با آه و ناله مي‏گذرد! شايد مناسب باشد كه به آنها بگويند: بيچاره شماييد كه نمي‏دانيد اين‌ها چه عالمي دارند. او در اين حالتش به همه‏ي لذت‌هاي سلاطين عالم مي‏خندد. شما كجاييد و به چه چيزي دل بسته‌ايد؟ اگر شما يك دوست صميمي داشته باشيد و چند وقت او را نديده باشيد؛ و از سفري بيايد و وارد منزل شما شود، آيا شما مي‏گيريد و مي‏خوابيد؟! خواب چيست؟! خواب وقتش زياد است؛ انس با محبوب است كه وقتش مي‌گذرد. «وَدُمُوعُهُمْ سائِلَةٌ مِنْ خَشْيَتِكَ»؛؛ چشمهايشان خواب را نمي‏بيند، در حالي كه در عين بيداري و لذت، اشك هم مانند سيل از چشمانشان جاري است.

شيفتگي و خشيت

«وَقُلُوبُهُمْ مُتَعَلِّقَةٌ بِمَحَبَّتِكَ، وَأفْئِدَتُهُمْ مُنْخَلِعَةٌ مِنْ مَهابَتِكَ.»؛ باز اين دو تقريباً دو حالت متضاد است كه با هم جمع مي‏شود. «قلوب»؛ و «أفئده»؛ هر دو يك معنا دارد. از يك طرف دل‌هايشان وابسته به محبت تو، و ظرف دلشان پر از محبت توست، و از يك طرف مهابت، هيبت، ابهت و عظمتي كه از تو درك مي‏كنند، دلشان را از جا مي‏كَنَد و در عين حال هر دوي اين حالات برايشان لذت بخش است.

امام زين العابدين(عليه السلام) مجموع اين‌ها را به عنوان آثار و لوازم محبت از خداي متعال درخواست مي‏كند. نيكو است ما هم بگوييم: خدايا! اول اين‌ها را به ما هم بفهمان تا باور كنيم چنين چيزهايي هست. اينها خواستني است، اگر بگويند يك دعاي مستجاب داري، چه مي‏خواهم از خدا؟! اگر خانه ندارم مي‏گويم: يك خانه‏ي خوب. اگر وسيله‏اي احتياج دارم، مي‏گويم: خدايا يك ماشين خوب بده! اگر زن ندارم مي‏گويم: خدايا يك زن خوب. اگر بچه‌دار نشده‌ام، مي‏گويم: خدايا يك بچه‏ي خوب عنايت كن. اگر بگويند يك دعاي مستجاب داري چه مي‏خواهي؟ اين هم شد دعا كه من دعا كنم كه خدايا مرا طوري قرار ده كه شبانه روز با آه و ناله براي تو بگذرانم؟! اين يعني چه؟ فهم اين خودش نعمت بزرگي است. امام سجاد(عليه السلام) شوخي نمي‏كند و گزاف نگفته است. اين‏ها حقيقتي شگرف و عميق است. خدايا! در ابتدا توفيق فهمش را به ما عنايت بفرما، بعد هم همتي ده كه بعضي از مراتبش را بطلبيم و دنبال كنيم و ان‏شاءالله به آنها نائل شويم.


1. بحارالأنوار، ج 70، ص 58، باب 122، حب الدنيا و ذمها.

2. نهج‏البلاغه، ص 303، خطبه 193.

3. وسائل‏الشيعه، ج 2، ص 144، باب استحباب التطيب.

4. ر.ك: بحارالأنوار، ج 16، ص 217، باب 9، في مكارم أخلاقه و سيره و سننه(ص).

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org