قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

صدا/فیلماندازه
قسمت اول1.8 مگابایت
قسمت دوم2.41 مگابایت

 

بسم الله الرحمن الرحيم‏

راز و نياز

ميزان معرفت متوسّلين

آن چه پيش رو داريد گزيده‌اي از سخنان حضرت آيت الله مصباح يزدي(دامت بركاته)؛ در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 28/9/86 ايراد فرموده‌اند. باشد تا اين رهنمودها چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.

عرفان عرفه

در جلسه‏ي گذشته صحبت مختصري درباره‏ي جمله‏هاي اول مناجات متوسلين عرض كرديم . حاصلش اين بود كه خدايا، من وسيله‏اي براي رسيدن به غفران و رضوان تو ندارم، جز دو چيز: يكي نسيمهاي رحمتي كه از جانب تو وزيدن مي‏گيرد و يكي هم شفاعت پيامبر(صلي الله عليه و آله). به مناسبت شب عرفه، كه يكي از شب‌هايي است كه عواطف رحمت الهي بيش از هميشه وزيدن مي‏گيرد، اشاره‏اي مي‌كنم به دعاهايي كه براي فردا از طرف اهلبيت(عليهم السلام) وارد شده، كه اشاره‏اي به مسئله‏ي توسل دارد. دعاي سيدالشهدا(عليه السلام) در عرفات، از غرر ادعيه است كه اگر ما از ادعيه‏اي كه مأثور از اهلبيت(عليهم السلام) است پنج دعا را انتخاب كنيم، يكي به يقين، عرفه‏ي امام حسين(عليه السلام) خواهد بود. در اين دعا نكته‏ها و مطالبي هست كه در دعاهاي ديگر كمتر يافت مي‏شود. يكي از آن جمله‏ها كه بسيار جمله‏ي لطيف و زيبايي است و با توسل هم ارتباط دارد اين جمله است: ها أنا أتَوَسَّلُ اِلَيْكَ بِفَقْري اِلَيْكَ وَ كَيْفَ أتَوَسَّلُ اِلَيْكَ بِما هُوَ مُحالٌ اَنْ يَصِلَ اِلَيْكَ. وقتي انسان مي‏خواهد واسطه‏اي را بين خود و ديگري قرار دهد، كسي يا چيزي را انتخاب مي‏كند كه توجه مستشفع، به طرف كسي كه نزد او شفاعت مي‏شود معطوف شود. سپس از او مي‌خواهد كه حاجت او را بدهد يا از گناهش بگذرد؛ اين همان چيزي است كه ما درباره‏ي وجود مقدس پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) و ائمه‏ي اطهار(عليهم السلام) و اولياءشان معتقديم كه آنها نزد خداوند متعال براي ديگران شفاعت مي‏كنند. البته در حقيقت اين وسيله‏ها و اين شفاعت‏ها را خود خدا قرار داده است. خداست كه آنها را آفريده و هم اوست كه اين مقام را به آن‌ها داده، و خداست كه به آن‌ها امر كرده كه ما را شفاعت كنند. وجود آنها مظهري از مظاهر رحمت الهي است. در واقع اين وسيله را خود خدا قرار داده تا به او نزديك شويم.

دارايي خود انسان در توسل

اكنون اگر بخواهيم از پيش خودمان وسيله‏اي براي تقرب داشته باشيم، چه چيز را بايد وسيله قرار دهيم؟ فرض كنيد بگوييم: خدايا، ايماني كه داريم وسيله‏اي باشد كه تو، بوسيله‏ي آن ما را بيامرزي! جا دارد خدا بفرمايد: اين ايمان را من به تو دادم و اين وسيله‏اي نيست كه براي خودت قرار مي‏دهي. ديگر اين كه بگوييم: خدايا، عباداتمان را وسيله قرار مي‏دهيم. باز نيكو است خدا بفرمايد كه توفيق اين عبادات را هم من به تو دادم. اينها در واقع مصاديق همان «عواطف رحمتك»؛ است. هركدام از اينها اگر خالص باشد و بتواند وسيله‏ي تقرب به خدا شود، وسيله‏اي است كه خود خدا به ما داده است. اگر بخواهيم براي شفاعت از پيش خودمان چيزي را وسيله قرار دهيم، چه داريم جز فقر؟ فقر ذاتي خود ماست. يا أَيُّهَا النّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ1.؛ وجود مخلوقات عين فقر است. اگر خودمان بخواهيم چيزي را بين خدا و خود واسطه قرار دهيم چيزي كه داريم همان فقر است. فقر ما، وسيله‌اي است تا خداوند بزرگ به خاطر آن به ما رحم كند. انسان در مسير شفاعت بايد از وسيله‏ها شروع كند، حركت كند و برود به طرف آن كسي كه مي‏خواهد نزد او شفاعت و وساطت كند، تا به او برسد و از او بخواهد كه رحمتش را نازل كند يا از عذابش صرف‌نظر كند.

آيا فقر به خدا مي‌رسد؟

اكنون آيا فقري كه ما داريم، هيچ وقت به خدا مي‏رسد؟ آن فقر از خود ما تجاوز نمي‏كند. فقر از ما جدا نمي‏شود تا پيش خدا برود. هيچ وقت هم فقر به خدا نمي‏رسد زيرا خدا غناي مطلق است؛ پس چطور ما وسيله‏اي را بفرستيم كه اولاً فقري است كه معنايش يعني نداشتن! ضمن اين كه اين نداشتن هم هيچ وقت به خدا نمي‏رسد! براي اين كه وجود خدا دارايي مطلق است و هيچ وقت واجد فقر نمي‏شود. لكن مي‌بينم كه اين معناي لطيف در دعاي عرفه آمده است؛ ها أنا أتَوَسَّلُ اِلَيْكَ بِفَقْري اِلَيْكَ. اما چقدر مي‏توانم به اين وسيله (فقر) اطمينان داشته باشم كه كاري انجام دهد، در حالي كه اين وسيله هيچ وقت به تو نمي‏رسد؛ وَ كَيْفَ أتَوَسَّلُ اِلَيْكَ بِما هُوَ مُحالٌ اَنْ يَصِلَ اِلَيْكَ؟! فقرچيزي است كه محال است هرگز به تو برسد، پس چطور واسطه‌اي شود بين من و تو؟! تعبير خيلي لطيفي است و به اندازه‏اي كه بنده يادم هست، در هيچ دعا و مناجات ديگري اين تعبير اين‌طور نيامده است.

عرفان امام

يك جمله هم از دعاي امام زين العابدين(عليه السلام) در روز عرفه كه به توسل مربوط مي‏شود برايتان نقل كنم. اگر به همه‌‏ي صحيفه‏ي سجاديه مراجعه كنيد، كمتر دعايي به اين عظمت يافت مي‏شود. آنقدر اين دعا عالي است، و نظم زيبايي دارد كه انسان مبهوت مي‏شود. و حقّاً جز امام معصوم كسي لياقت انشاء چنين دعاهايي را ندارد. ولي افسوس كه چون مايي كه شيعه‏ي اهلبيت(عليهم السلام) هستيم سالي يك مرتبه هم معلوم نيست موفق شويم و اين ادعيه را بخوانيم.
يكي از آن جملات كه به مسئله‏ي توسل مربوط مي‏شود، اين است: اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَيَّدْتَ دِينَكَ فِي كُلِّ أَوَانٍ بِإِمَامٍ؛ َ2؛ خدايا، تو دينت را در هر زمان، بوسيله‏ي امامي تأييد كردي؛ يعني امام را تأييد كننده‏ي دينت قرار دادي، أَقَمْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِكَ؛ آن امام را وسيله‏اي براي بندگان قرار دادي كه ببينند و بشناسند، وَ مَنَاراً فِي بِلَادِكَ؛ امام نور افشاني در شهرهاي تو است، كه هر وقت مردم، از دور هم او را مي‏بينند راه هدايت را پيدا مي‌كنند. اكنون چه زماني او را تأييد كننده‏ي دين قرار دادي؟ بَعْدَ أَنْ وَصَلْتَ حَبْلَهُ بِحَبْلِكَ؛ بعد از اينكه ريسمان او را به ريسمان خودت متصل كردي. در اين‌جا به‌طور خلاصه نهايت اتصال وجود امام را به خداي متعال بيان مي‏كند. رابطه‏ي امام با خداوند مثل رابطه‏ي ديگران نيست. آنها ريسمانشان به ريسمان خدا متصل است. آن‌كه منظور عرض بنده است اين جمله‏ي بعدي‏؛ است: وَ جَعَلْتَهُ الذَّرِيعَةَ إِلَي رِضْوَانِكَ؛ امام را وسيله‏اي براي رسيدن به رضوان خودت قرار دادي. در مناجات متوسلين اين طور بود كه: اللهم فَاجْعَلْهُما لِي سَبَباً إلي نَيْلِ غُفْرانِكَ، وَصَيِّرْهُما لِي وُصْلَةً إلَي الفَوْزِ بِرِضْوانِكَ، دو چيزي كه وسيله هستند، عوارف رحمت و شفاعت پيامبر، وسيله‏اي براي رسيدن به غفران و رضوان خداوند هستند. اينجا هم مي‏فرمايد امام را وسيله‏اي براي رسيدن به رضوان خودت قرار دادي. وَ افْتَرَضْتَ طَاعَتَهُ، وَ حَذَّرْتَ مَعْصِيَتَهُ؛ اطاعت او بر مردم واجب است و پذيرفتن نهي او هم بر همه واجب. كسي نبايد بر امام تقدم پيدا كند و اوصاف ديگري كه برمي‌شمارد...

توجه به امام زمان

خود امام زين العابدين(عليه السلام) به خدا عرض مي‏كند كه خدايا، تو در هر زماني، چنين كسي را امام قرار دادي كه اين موقعيت را براي مردم داشته باشد؛ يعني وسيله‏اي باشد براي اين كه مردم به رضوان تو نائل شوند. بعد، از خدا مي‏خواهد كه صلواتت را بر اين امام نازل كن و به بركت او، بر ما هم نازل كن، چون او وسيله و مجراي فيض و رحمت الهي است. در ابتداي نزول، رحمت‏ها بايد بر ساحت امام نازل شود، سپس بر ديگران ببارد؛ اين همان وسيله است. از اينجا ما بايد ياد بگيريم كه در هر زمان اگرچه در كارها، عبادات و توسلاتمان به كساني از اولياء خدا متوسل مي‏شويم، بايد توجه داشته باشيم كه وسيله‏ي حقيقي كه ما را به خدا متصل مي‏كند امام آن زمان است. توسل به ديگر اولياء خدا در واقع باعث مي‏شود كه آنهاما را به امام و وصله‌ي وصل حقيقي، نزديك كنند. اگر در زمان امامت يكي از ائمه(عليهم السلام)، مردم متوسل به امام ديگري مي‏شدند، در باطن، حواله داده مي‏شدند به آن امام حيّي كه در آن زمان امامت داشت. در هر زمان، توجه به امام آن زمان، تكليف خاصي است و يك ويژگي خاصي دارد. در هر حالي، به هر كسي متوسل مي‏شويم، نبايد فراموش كنيم كه فيض الهي از سوي امام زمان است. اين است كه در همه‏ي دعاها و توسل‌هايمان هميشه بايد توسل به وجود ولي‌عصر ارواحنا له الفداه را فراموش نكنيم. بايد سعي كنيم دست كم مقداري از اين مضامين را در خودمان تحقق ببخشيم. يعني فقط به خواندن يا توجه به معنايش اكتفا نكنيم و تلاش كنيم حالمان هم همينطور باشد.

عرفان عملي

در دنباله‏ي مناجات متوسيلن به اينجا مي‌رسد كه وَقَدْ حَلَّ رَجائِي بِحَرَمِ كَرَمِكَ.؛ عرض مي‏كند: خدايا، اكنون كه من در مقام توسل برآمدم و وسيله‌هايي كه دارم نسيم رحمت تو و شفاعت پيامبر(صلي الله عليه و آله) است؛ وارد حرم كرم تو شدم. كرم الهي را به منزله‏ي يك ساحت، ميدان و پيشگاهي تشبيه فرموده كه گويا از راه دوري آمده و در اينجا رحل اقامت افكنده است. يعني جاي ديگري ندارد و تمام اميدش به كرم خداست. چون راه ديگري غير از كرم و رحمت خدا، و شفاعت پيامبرش كه آن هم از كرم خود اوست، چيزي ندارد. مخصوصاً با توجه به اين نكته كه آن چيزي كه ما داريم فقر است كه آن هم، هيچ وقت به خدا نمي‏رسد تا شفاعت كند. ماييم و يك دنيا حاجت، يك دنيا گرفتاري، يك دنيا گناه، و چيزي كه مي‏تواند علاج اين گناهان باشد فقط كرم اوست. اين حال اگر در انسان محقق شود حتماً دعايش مستجاب مي‏شود. عرض مي‏كند كه: وَقَدْ حَلَّ رَجائِي بِحَرَمِ كَرَمِكَ، اميد من حلول كرده در پيشگاه كرم تو، مثل مسافري كه از راه دوري آمده است و در اينجا رحلش را افكنده، منزل كرده و جاي ديگري ندارد.
وَحَطَّ طَمَعي بِفِناءِ جُودِكَ.
اين هم تقريباً عبارت و تعبير ديگري از همان مطلب است. فَحَقِّقْ فيكَ أمَلِي؛؛ پس آن آرزويي را كه من نسبت به تو دارم، تحقق ببخش.

ختم به خيراعمال

وَاخْتِمْ بِالْخَيْرِ عَمَلي؛ اكنون كه موفق شدم به اين توجه و توسل كه خودش خير است، كاري كن كه ديگر مبتلا به اعمال شر نشوم و اعمالم ختم به خير شود. چون يكي از آفت‏هاي بزرگ براي مؤمنين اين است كه مدت‌ها عبادت خدا بكنند، كار خير انجام بدهند، اما پايان كارشان طوري شود كه همه‏ي گذشته‏ها را آتش بزند؛ گناهي رخ دهد كه اعمال گذشته را حبط كند.

از اعتقادات ما، يكي حبط است و يكي هم تكفير. بعضي از اعمال موجب غضب الهي مي‌شود طوري كه اعمال گذشته را هم حبط مي‏كند و از بين مي‏برد. و برعكس، گاهي كارهاي خوبي هست كه خدا مي‏پسندد و گذشته‏ها را هم جبران مي‏كند. سيّئات گذشته را تكفير مي‏كند. در صريح قرآني هم هست: حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ3.

جايگاه اصفياء

وَاجْعَلْني مِنْ صَفْوَتِكَ الَّذِينَ أحْلَلْتَهُمْ بُحْبُوحَةَ جَنَّتِكَ؛ اكنون كه مطمئن شده، راهي به سوي خدا دارد و دعاهايش مستجاب مي‏شود، و نيز غفران و رضوان الهي شاملش مي‏شود، دعاهاي نابي را در پيشگاه خدا مطرح مي‏كند. عرض مي كند: خدايا! مرا از آن بندگان برگزيده و ممتازي قرار ده كه آنها را در بحبوحه‏ي بهشت قرار مي‏دهي؛ يعني آنجايي كه مركز نعمت‏هاست و همه‏ي نعمت‏هاي بهشتي در آنجا به وفور يافت مي‏شود. وَبَوَّأتَهُمْ دارَ كَرامَتِكَ؛؛ از آن بندگان برگزيده‏اي كه آنها را در دار كرامت خودت جا دادي. كرامت يعني احترام گزاردن و گرامي داشتن؛؛ وَأقْرَرْتَ أعْيُنَهُمْ بِالنَّظَرِ إلَيْكَ يَوْمَ لِقائِكَ،؛ و چشم آنها را با نگاه به سوي جمال خودت روشن كردي، وَأوْرَثْتَهُمْ مَنازِلَ الصِّدْقِ في جَوارِكَ؛ آن‌ها را وارث مكان‌هايي كردي كه واقعاً جاي نشستن و منزل كردن است، منزل صدق. فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ4.؛ جاي گرفتن و منزل گزيدن واقعي آنجاست. قدم صدق يا مقعد صدق تعبيرهايي عربي است كه در فارسي عين اينها را نداريم، «قدم صدق عند ربهم»، تعبير قرآني است. آن‌ها پيش خدا قدم صدق دارند، يعني جاي پاي محكم دارند. پايشان نمي‏لغزد.

معرفت الله

يا مَنْ لايَفِدِ الْوافِدُونَ عَلي أكْرَمَ مِنْهُ؛؛ اي كسي كه هيچ مهماني، بر كريم‏تر از او وارد نمي‏شود. هر كس بر شخص كريمي مهمان شود، انتظار دارد كه ميزبان كاملاً از او پذيرايي كند. كريم‏ترين ميزبان‌ها كسي است كه وقتي مهمان بر او وارد مي‏شود، نپرسد تو كه هستي؟ يا براي چه آمده‌اي؟! بلكه هر چه در اختيار دارد جلوي مهمان مي‏گذارد. در روايات شواهدي هست كه حاتم طايي مهمانسرايي داشته كه هر كس، از هر جا بر او وارد مي‏شده است از او نمي‏پرسيدند چه كسي هستي يا از كجا آمده‌اي‌؟! پذيرايي مي‏كردند، بعد هم هر حاجتي داشته روا مي‏كردند. خب، اين از كريم‏ترين انسان‌هايي است كه به اين صورت پذيرايي مي‏كند، اما تو از همه كريم‏تري! هر كه به در خانه‏ي تو بيايد، نمي‏پرسي كه و كجا هستي و به چه رو آمدي؟! وَلا يَجِدُ الْقاصِدُونَ أرْحَمَ مِنْهُ؛؛ افرادي كه انتظار رحمت و خيري از كسي دارند، بهتر از تو پيدا نمي‏كنند. يا خَيْرَ مَنْ خَلا بِهِ وَحيدٌ؛ اگر كسي تنها باشد، و ديگران او را رها كرده باشند، تو بهترين كسي هستي كه احوالش را مي‏پرسي و به حرفش گوش مي‏دهي. وَيا أعْطَفَ مَنْ آوي إليهِ طَريدٌ؛؛ هر كه را از هر جا طرد كنند و هيچ‌جا راه ندهند، تو او را پناه مي‏دهي.

تنها راه نجات

إلَي سَعَةِ عَفْوِكَ مَدَدْتُ يَدِي، وَبِذَيْلِ كَرَمِكَ أعْلَقْتُ كَفِّي.؛ اين‌ها هم از تعبيرهاي بسيار لطيف است. فرض كنيد كسي دارد از يك جاي بلندي سقوط مي‏كند و زير پايش هم درياي آتشي است، در چنين حالي، وسط راه، طناب يا دستگيره‌اي پيدا مي‏كند كه دستش را به آن مي‏گيرد تا سقوط نكند و اين زمينه‏اي مي‏شود كه نجات پيدا كند، در اين چنين حالي است كه مي‏گويد: أعْلَقْتُ كَفِّي؛؛ كف دستم را به رحمت تو آويختم، يعني اگر تو من را نگيري و دست من رها شود، جايم در جهنم است. هيچ راه نجاتي نيست. فقط تويي كه مي‏تواني مرا نجات دهي. تنها چيزي كه مي‏تواند در مسيرِ سقوط، انسان را نجات دهد، عنايت خداست. فَلا تُولِني الْحِرْمانَ، وَلا تُبْلِني بِالخَيْبَةِ وَالخُسْرانِ. حرمان را نصيب من نكن، بلكه اميد من را برآورده كن. يا سَميعَ الدُّعاءِ، يا أرْحَمَ الرَّاحِمينَ.
 


1. فاطر / 15.

2. الصحيفه ‏السجاديه، ص 216، دعائه عليه السلام في يَوْمِ عَرَفَهَ.

3. بقره / 217.

4. قمر / 55.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org