- جلسه اول؛ مراتب و شرايط محبت خدا
- جلسه دوم؛ تعريف محبت
- جلسه سوم؛ اقسام محبت
- جلسه چهارم؛ شدت و ضعف محبت
- جلسه پنجم؛ محبت خدا و حب انسان به صفات کمال
- جلسه ششم؛ راهي براي جلب محبت
- جلسه هشتم؛ خلوت شبانه با خدا؛ لازمه محبت به او
- جلسه نهم؛ مناجات با خدا در كنار وظايف ديگر
- جلسه دهم؛ کارهايي که خدا دوست دارد
- جلسه يازدهم؛ عوامل و موانع محبت خدا
- جلسه دوازدهم؛ محبت اولياي خداوند، لازمه محبت اوست
- جلسه سيزدهم؛ حمد خدا؛ نقطه اوج محبت
- جلسه چهاردهم؛ دشمني با دشمنان خدا؛ لازمه محبت خدا
- جلسه پانزدهم؛ عوامل و موانع محبت خدا
- جلسه شانزدهم؛ راههاي دريافت محبت الهي
- جلسه هفدهم؛ حب فيالله
- جلسه هجدهم؛ اکسير محبت
- جلسه نوزدهم؛مراتب محبت خدا
- جلسه بيستم؛ مراتب محبت خدا
- جلسه بيستويکم؛ درجات محبت اهلبيت عليهمالسلام
- جلسه بيستودوم؛ حديث معراج؛ دريايي از معارف براي سير و سلوک
- جلسه بيستوسوم؛ زندگي گوارا در سايه توجه و اعتماد به خدا
- جلسه بيستوچهارم؛ حيات پايدار؛ تلاش براي سعادت اخروي
- جلسه بيستوپنجم؛ دنيا و آخرت
- جلسه بيستوششم؛ دنيا و آخرت
- جلسه بيستوهفتم؛ آخرت در نظام عقيدتي و ارزشي اسلام
- جلسه بيستوهشتم؛ عوامل اجتماعي سعادت اخروي و وظايف دولت
- جلسه بيستونهم؛ گام به گام؛ تا آسمان
- جلسه سيام؛ عالم محضر خداست
- جلسه سيو يکم؛ پله، پله؛ تا خدا
- جلسه سيو دوم؛ محبت؛ ميوه مراقبه
- جلسه سيوسوم؛ چشم دل باز كن، كه جان بيني
- جلسه سيوچهارم؛ خداوند، مربي سالك اليالله
- جلسه سيوپنجم؛ دنيا؛ پرتگاه مرگبار يا راه رشد؟
- جلسه سيوششم؛ هذا هو العيش الهنيء
- جلسه سيوهفتم؛ رسد آدمي به جايي كه به جز خدا نبيند
- جلسه سيوهشتم؛ نشانههاي دلدادگي
- جلسه سيونهم؛ يك قلب و يك محبت
- جلسه چهلم؛ فقيران خدايي!
- جلسه چهلويکم؛ رابطه زهد، با پيشرفت اقتصادي
- جلسه چهلودوم؛ رابطه زهد، با پيشرفت اقتصادي
- جلسه چهلوسوم؛ ويژگيهاي اهل دنيا
- جلسه چهلوچهارم؛ حيا؛ برجستهترين ويژگي اهل آخرت
- جلسه چهلوپنجم؛ دوري از حماقت
- جلسه چهلوششم؛ محبت به مخلوقات خدا
- جلسه چهلوهفتم؛ اهل آخرت؛ بيداردلان دائمالذكر
- جلسه چهلوهشتم؛ رابطه عاشقانه عبد و معبود
- جلسه چهلونهم؛ حيات از آنِ اوست
- جلسه پنجاه؛وحدت دنيا و آخرت
- جلسه پنجاه و يكم
صدا/فیلم | اندازه |
---|---|
صداي اين جلسه را از اينجا بشنويد | 7.04 مگابایت |
بسم الله الرحمن الرحيم
آن چه پيشرو داريد گزيدهاي از سخنان حضرت آيتالله مصباحيزدي (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 93/4/10، مطابق با شب چهارم رمضان 1435 ايراد فرمودهاند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
محبت خدا
(26)
دنيا و آخرت
اشاره
در جلسات گذشته بحثي را درباره فرازي از حديث معراج داشتيم که در آن خداي متعال خطاب به پيغمبر اکرم صلواتالله عليه و آله فرمود: وَ أَمَّا الْحَيَاةُ الْبَاقِيَةُ فَهِيَ الَّتِي يَعْمَلُ لِنَفْسِهِ حَتَّى تَهُونَ عَلَيْهِ الدُّنْيَا وَ تَصْغُرَ فِي عَيْنَيْهِ وَ تَعْظُمَ الْآخِرَةُ عِنْدَهُ[1]؛ يعني اولين قدم براي رسيدن آدمي به حيات پايدار مطلوب اين است که دنيا در نظرش کوچک شود. براي درك بهتر اين مسئله و قضاوت و ارزشگذاري صحيح آن، لازم است ابتدا درك درستي از مفهوم «دنيا» و «آخرت» داشته باشيم.
«آخرت» در لغت
واژه «آخِر» صيغه فاعل از ريشه «أخر» است كه فعل آن فقط در بابهاي تفعيل، تفعّل و استفعال استعمال شده و در صيغههاي مجرد و مزيد ديگر كاربرد ندارد. شايد «پسين» يا با اندکي مسامحه، «پايان» معادل مناسبي براي اين واژه در فارسي باشد. اين کلمه معمولاً در مقابل «اول» استعمال ميشود؛ مثل هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ[2]. اين دو كلمه متضايف هستند؛ يعني بين دو امر كه تقدم و تأخري نسبت به هم دارند، يكي اول، و ديگري آخر است؛ يكي پيشين است، و ديگري پسين. استعمال واژه «آخرة» با تاء تأنيث هم بر اساس اين قاعده در ادبيات عربي است که گاهي بر اثر كثرت استعمال، موصوف مؤنث بعضي صفات حذف ميشود؛ مثل «حسنة»، «سيئة» و «خطيئة». «حسنة» در اصل «الخصلة الحسنة» بوده كه كلمه «الخصلة» تدريجا حذف شده و صفت «حسنة» باقي مانده است. در قرآن نيز اين كلمه به كار رفته است مثل: مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِّنْهَا[3]. «آخرة» هم مكرراً در قرآن کريم به عنوان صفت كلمات مؤنث ذکر شده كه از آنها ميتوان فهميد در ساير موارد نيز اين واژه صفت موصوف مونثي بوده و تدريجاً موصوفش فراموش شده و صفت به جاي آن نشسته است؛ مثل «الدَّارَ الْآخِرَةَ»[4] و «النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ»[5]. از معناي لغوي «آخرة» و استعمالات قرآني آن كه گاهي در مقابل «دنيا»، و گاهي نيز در مقابل «اولي» به كار رفته، ميتوان فهميد ما دو زندگي داريم: إِنَ لَنا لَلْآخِرَةَ وَ الْأُولى[6]؛ زندگي پيشين كه در اين دنيا و نزديك است؛ و زندگي پسين كه در عالم ديگر و دور است.
كاربردهاي دنيا و آخرت
کاربرد کلمه «دنيا» و «آخرت» چند گونه است: گاهي منظور از «دنيا» اين عالم و نظام حاكم بر آن است، و مراد از «آخرت» عالمي است که بعد از عالم دنيا به وجود ميآيد و پديدههايش تحقق پيدا مي کند. چون قرآن نظام موجود در اين عالم را پايدار و هميشگي ندانسته و ميگويد اين نظام بر هم ميخورد و ماه و خورشيد و ستارگان از هم ميپاشند: وَإِذَا الْكَوَاكِبُ انتَثَرَتْ * وَإِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ[7]؛ ستارگان خاموش و پراکنده ميشوند؛ وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ[8]؛ ماه و خورشيد به هم ميپيوندند؛ يا إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ[9]. اين آيات در باره نشئهاي صحبت ميكند که در آن همه چيز تغيير ميكند و هيچ چيز، آن چنان که امروز، در اين عالم هست، باقي نميماند. پهنه هستي به پهنهاي صاف و هموار تبديل ميشود؛ فَيَذَرُهَا قَاعًا صَفْصَفًا * لَا تَرَى فِيهَا عِوَجًا وَلَا أَمْتًا[10]. اما اينكه پس از آن چه خواهد شد، نميدانيم. چون آنچه ما ميفهميم اموري است که در اين عالم تجربه کردهايم و نمونههايي از آن را ديدهايم؛ مثل به وجود آمدن ماده از تراکم انرژي، يا توليد انرژي از تشعشات ماده.
يكي از ويژگيهاي آخرت اين است که در آن، بهشت و جهنمي است كه فضاي بهشت آن بسيار وسيع است. وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاء وَ الْأَرْضِ[11]؛ پهناي بهشت به اندازه وسعت همه آسمانها و زمين اين عالم است. ويژگي ديگر عالم آخرت تمايز خوب و بد، زشت و زيبا، غم و شادي و لذت و رنج از يكديگر است؛ بر خلاف عالم دنيا كه در بسياري از مواقع اين اوصاف متضاد در كنار هم جمع ميشوند و حتي گاهي در هم ميآميزند. گاهي يک انسان دو شخصيت دارد: شخصيتي خوب با اوصاف حسنه، و شخصيتي بد با اوصاف سيئه. در عالم آخرت همه اينها از هم جدا ميشوند؛ به تعبير قرآن: يَصَّدَّعُونَ[12]. در آن روز خوبها و بدها نميتوانند در کنار هم باشند و هر يك از اين دو گروه در بخشهاي جداگانهاي كه يكي بهشت و ديگري جهنم ناميده ميشود، خواهند بود. در بهشت هيچ رنج و زحمت، خستگي و ملال، سستي و غم و اندوهي نيست، و در جهنم هم هيچ آسودگي، آرامش و شادي نميتوان يافت.
حقيقت دنيا و آخرت
اولين كاربرد واژههاي «دنيا» و «آخرت» اطلاق آنها بر اين دو عالم است كه يکي تقدم بر ديگري دارد و موجودات عالم دنيا كه مقدمه عالم ديگر است، به اين شکل در آخرت باقي نخواهند ماند؛ آنچنان كه آياتي از قرآن به اين مطلب اشاره دارد: وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ[13]؛ درياها آتش ميگيرد. فَيَذَرُهَا قَاعًا صَفْصَفًا؛ پهنه هستي به پهنهاي بينشيب و فراز تبديل ميشود. ماه و خورشيد به يكديگر ميچسبند و ستارهها پراکنده ميشوند؛ يعني قوه جاذبه حاکم بر آنها كه مدار هر يك را تنظيم ميكند، وجود نخواهد داشت. همه اين بيانات حاكي از آن است كه نظام حاكم بر عالم دنيا در آخرت تغيير ميكند و هيچ پديدهاي در عالم آخرت آن چنان که امروز در اين عالم وجود دارد، نخواهد بود. پس موجودات دنيوي هم از سنخ موجودات اخروي نيستند. البته ما نميدانيم آنها چه نوع موجوداتي هستند. فقط با استفاده از آيات و روايات ميدانيم دو نوع موجود، يعني انسان و جن كه در اين عالم هستند، در عالم بعدي هم با وجود تغيير همه پديدههاي مادي، شخصيت و هويت خاص خودشان را حفظ ميكنند. اين دو موجود دو سرا دارند: دار الدنيا و دار الآخرة؛ امروز در اين عالم زندگي ميكنند و پس از مرگ، در آن عالم زنده ميشوند و حيات جديدي در سراي ديگر خواهند داشت؛ حياتي که پايان ندارد.
در اين مقام، الحياةالدنيا و الحياة الآخرة از حيث هستيشناختي مورد بررسي قرار ميگيرد و در باره واقعيت خارجي و تفاوت ماهوي آنها، و خصوصيات وجودي هر يك بحث ميشود. بر اين اساس نميتوان گفت دنيا بهتر است يا آخرت؛ همچنانكه نميتوان گفت کره زمين بهتر است يا کره ماه. هر يك از آنها خواص وجودي خود را دارند و از اين حيث هيچ مدح يا مذمتي به آنها وارد نميشود. شايد بر همين اساس حضرت امير عليهالسلام در پاسخ كسي كه در حضور آن حضرت دنيا را مذمت کرد، فرمود: إِنَّ الدُّنْيَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا ... وَ دَارُ مَوْعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ تا جايي كه فرمود: مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللَّهِ وَ مُصَلَّى مَلَائِكَةِ اللَّهِ ... وَ مَتْجَرُ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ[14]؛ دنيا چه بدياي دارد؟ اينجا سجدهگاه دوستان خداست كه در آن به خاک ميافتند و خدا را سجده ميکنند؛ اينجا نمازخانه فرشتگان است؛ هر کس با دنيا صادق باشد، دنيا هم با او رو راست است: دارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا. يعني دنيا واقعيتهايش را از كسي پنهان نكرده و اگر کسي صادقانه به دنبال پند و عبرت باشد، دنيا براي او واعظ خوبي است. وَ مَتْجَرُ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ؛ اگر اين دنيا نبود اولياي خدا تجارتخانهاي نداشتند كه در آن با انجام كار خير تجارت كنند و براي آخرت خود سودي به دست آورند. دنيايي با اين اوصاف چه جاي مذمت دارد؟
البته بر اساس اين مفهوم ميتوان ويژگيهاي وجودي دنيا و آخرت را با يكديگر مقايسه كرد. به عنوان مثال عالم دنيا با تمام وسعتي كه براي آن بيان شده، از هفت آسمان، و فاصله پانصد سال بين دو آسمان آن، وسعت منظومه شمسي و نسبت آن با كهكشان راه شيري و اعداد و ارقام ديگري كه در خصوص ابعاد و محدوده عالم ذكر ميشود، اين عالم با همه وسعتش كه براي ما بهدرستي قابل تصور نيست، و عظمت آن آدمي را به خضوع وا ميدارد، با بهشتي که خدا در عالم ديگر به اوليائش ميدهد، قابل مقايسه نيست؛ چون پهناي آن بهشت به اندازه همه آسمانها و زمين است. همچنانكه عمر اين عالم در برابر عمر عالم ديگر به حساب نميآيد. اما هيچيك از اين توصيفات در مقام ارزشگذاري نيست. قرآن نيز در مقام چنين مقايسهاي ميفرمايد: اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا[15]؛ زندگي شما در اين عالم با همه عرض و طولش، جز سرگرمي و بازيچه، و چيزي جز قواعدي كه خود شما قرار گذاشتهايد، نيست و آنچه از اموال و دارايي و حسب و نسب كه به آن تفاخر ميكنيد، مثل باراني است كه کشاورزان از باريدن آن خوشحال ميشوند؛ اما سبزي و گياهاني كه پس از اين باران روييده و مايه اعجاب کشاورزان شده، بعد از چندي به زردي ميگرايد و سرانجام خشک ميشود و باد اين علفهاي خشک را پراکنده ميکند. اين مثَل دنيا است؛ نوجواني و جواني را ببينيد؛ شادابي و نشاطي كه به مرور زمان كاهش مييابد و به پيري ميانجامد و سر انجام هم انا لله و انا اليه راجعون! اللَّهُ الَّذي خَلَقَكُم مِّن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَشَيْبَةً يَخْلُقُ مَا يَشَاء[16]؛ خداوند آدميزاد را به گونهاي آفريده كه در طول زندگي اين مراحل را ميگذراند: از ضعف به قوت ميرسد، و مجدداً از قوت به ضعف برميگردد و در نهايت هم ميميرد.
اين مقايسه است بين زندگي دنيا و آخرت و معناي آن بد بودن زندگي اين دنيا نيست؛ بلكه توجه دادن به اين نكته است که اين زندگي با زندگي آخرت که بعد ميآيد، خيلي تفاوت دارد. حساب و كتاب آنجا با اين دنيا متفاوت است و همه اين قراردادها و اعتبارات از بين ميرود؛ حتي روابط نسبي و سببي هم در كار نيست؛ فَلَا أَنسَابَ بَيْنَهُمْ[17].
كاربرد ديگر «دنيا» و «آخرت» در مقام بيان نسبت و رابطه بين اين دو است. من چه مقدار بايد براي اين جا کار کنم و چه مقدار براي آن جا؟ در اين صورت نيز دنيا مذموم نيست؛ البته دنيا نسبت به آخرت کم و كوچك است؛ قُلْ مَتَاعُ الدَّنْيَا قَلِيلٌ[18]؛ اما در اينجا نيز بحثي از بد بودن دنيا و خوب بودن آخرت نيست.
ارزشگذاري دنيا و آخرت
در سومين كاربرد «دنيا» كه از آن به مذمت ياد ميشود، دلبستگي به دنيا مورد نظر است. وقتي گفته ميشود کسي تمام همتش دنياست و همه اهداف و مقاصد خود را در دنيا جستجو ميکند و ارزشي براي آخرت قائل نيست و آن را فراموش کرده يا منکر شده، اين دلبستگي به دنيا است كه مذمت ميشود؛ دنياخواهي، دنياطلبي، دنياپرستي و دلباختن به دنيا است كه مورد نكوهش است و در قرآن غالباً از آن با تعبير «يريد الدنيا» ياد ميشود: مَن كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاء لِمَن نُّرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا[19]؛ فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلَّى عَن ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا * ذَلِكَ مَبْلَغُهُم مِّنَ الْعِلْمِ[20]. كساني كه به اين دنيا دلبستهاند، آدمهاي ناداني هستند كه زندگي ابدي را فراموش کردهاند و خيال ميکنند هر چه هست و نيست، همين زندگي چند روزه گذرا و توأم با بازيچهها، سرگرميها و قراردادهاي دنيايي است. دلبستگي به دنيا مذموم است، نه ذات حيات دنيا. اين حيات از آن جهت که ميتواند سعادت ابدي را براي شما تأمين کند، بسيار ارزشمند است. مثل دستهاي از اسکناس، كه هر چند خود آن كاغذ كم ارزشي است، اما با آن ميتوانيد اشياء قيمتي تهيه کنيد و از همينرو براي شما ارزشمند است. اگر از اين منظر به دنيا بنگريد، نه تنها مذمتي ندارد؛ بلكه نعمت بزرگي است که خدا به شما داده و اگر اين نعمت نبود، اولياء خدا به كمال نميرسيدند و مستحق ثواب نميشدند. بدي دنيا به خاطر آن است كه من دل به آن مي بندم، آخرت را فداي آن ميکنم و ميشوم مريد دنيا. مَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْها؛ اگر كسي زراعت اين دنيا را بخواهد، همان نتيجهاي که به آن دل بسته را به او ميدهيم و بعد هم در آخرت بهرهاي نخواهد داشت؛ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا؛ با سرشکستگي و خواري وارد جهنم ميشود؛ اما مَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ[21]؛ اگر كسي زراعت آخرت را بخواهد، ما هم به زراعتش برکت ميدهيم و آن را زياد ميکنيم.
بنا براين «دنيا» و «آخرت» سه کاربرد دارد؛ اول: ويژگيهاي وجودي عالمي که امروز در آن زندگي ميکنيم، در مقابل عالمي كه خداوند بعد از فناي اين عالم و فروپاشي نظام آن ميآفريند و باقي است و نابودي و فنا در آن راهي ندارد؛ دوم: بخشي از زندگي انسان دوزيستي كه در اين عالم است؛ در مقابل بخشي ديگري كه در عالم بعدي است؛ سوم: دلبستگي به اين بخش از زندگي. گويا در اصل اين معني موصوفي بوده كه حذف شده است؛ مثل «حب الدنيا»، يا «ارادة الدنيا». همچنانكه پيش از اين گفتيم «آخرة» صفتي است كه به جاي موصوف خود نشسته، «دنيا» نيز صفتي است كه موصوفش به تدريج فراموش شده و خودش به جاي اسم نشسته است. در واقع نكوهش اخلاقي دنيا برگشت به موصوفي دارد كه در درون ما نهفته و آن دلبستگي به دنياست. بدون اين دلبستگي، زندگي اين دنيا مطلوب و ارزشمند است؛ چون نعمت بزرگي است كه خداوند به ما عنايت كرده، تا به وسيله آن بر علم و كمال خود بيافزاييم و براي آخرت خود ثواب كسب كنيم. مذمت براي دلبستگي، فريب خوردن از دنيا و دنيا را به جاي آخرت گرفتن و وسيله را به جاي هدف قرار دادن است. از همينرو به عنوان «متاع الغرور» معرفي شده است.
ايمان به آخرت، اساس ارزش رفتاهاي انساني
آخرتي که ما بايد به آن اعتقاد داشته باشيم زندگي نهايي بعد از مرگ است كه ما در آن پاداش و کيفر اعمالمان را خواهيم ديد. از لحاظ ارزشي نيز بايد دنيا در نظرمان بسيار کوچک باشد؛ چون هدف آنجاست و همه عالم دنيا نسبت به عالم ديگر حتي مثل يك چشم برهم زدن در مقابل عمر هزارساله هم نيست. آخرت بينهايت، و دنيا متناهي است. البته در مقام ارزششناسي بايد قدر اين دنيا را بدانيم؛ زيرا به وسيله همين زندگي كوتاه دنيا كه بازيچه و سرگرمي بيش نيست، ميتوان سعادت بينهايت را كسب كرد. اگر به اين دنيا دل ببندم و اين دلبستگي مانع از حرکت براي آخرت بشود، ضرر کردهام. از همين رو اميرالمؤمنين عليهالسلام فرمود دنياي شما كه اينقدر به آن عشق ميورزيد، در چشم علي به اندازهاي بيارزش است، مثل استخوان خوک مردهاي در دست شخص مبتلا به جذام.[22] اما اگر همين دنيا به عبادت بگذرد، هر لحظهاش از هزاران سال سلطنت دنيوي براي علي ارزشمندتر است و حتي يک ثانيهاش را هم به همه زخارف دنيا نميفروشد.
آنچه گفتيم براي اين بود كه بدانيم در مقام عمل، ارزشگذاري و هدفگذاري در زندگي به دنبال چه باشيم. ما بايد دغدغه اين را داشته باشيم که مردم عالم آخرت را فراموش نکنند. همه انبيا براي اثبات اين دو کلمه آمدند: ايمان بالله و اليوم الآخر. بدون اين اعتقاد از حيوانات هم پستتريم. قرآن ميفرمايد: إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللّهِ الَّذِينَ كَفَرُواْ فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ[23]؛ ارزش انسان به ايمان بالله و اعتقاد به يومالآخر است. بايد اين دغدغه را داشته باشيم که مردم اعتقادشان را گم نکنند و يادشان نرود كه آخرتي هم هست؛ هدف آنجاست و اين دنيا وسيله است.
مساله اعتقاد به آخرت مهمترين مساله انبيا بود و قوام انسانيت انسان و فهم صحيح انسان و ارزش معرفت انساني به پذيرفتن اين اعتقاد است كه عالم آخرت بخش اصلي زندگي انسان است و زندگي اين دنيا نسبت به آن مثل دوران جنيني است. همچنان كه قرآن ميفرمايد: إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ[24]؛ اصلاً زندگي، آنجاست؛ حتي کافر هم در روز قيامت ميگويد: يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي[25]؛ کاش براي حياتم فکري کرده بودم و چيزي پيش فرستاده بودم! آن روز است كه كافر متوجه ميشود آنچه در دنيا گذشت، حيات نبود؛ بلكه مرگ تدريجي بود؛ حيات اينجاست. قوام همه اديان اعتقاد به توحيد و معاد است. اين اساس همه ارزشهاست و رفتار همه انسانها براساس اين اعتقاد شکل ميگيرد و ارزشيابي ميشود و طبعاً دغدغه هر مسلماني در درجه اول بايد حفظ اين عقايد باشد.
و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين.
[1]. ارشاد القلوب الي الصواب للديلمي، ج1، ص 204.
[2]. حديد(57) / 3.
[3]. نمل(27) / 89.
[4]. قصص(28) / 77.
[5]. عنكبوت(29) / 20.
[6]. ليل(92) / 13.
[7]. انفطار(82) / 2-3.
[8]. قيامة(75) / 9.
[9]. تكوير(81) / 1.
[10]. طه(20) / 106-107.
[11]. حديد(27) / 21.
[12]. روم(30) / 43.
[13]. تكوير(81) / 6.
[14]. نهجالبلاغه، ص 493، خطبه 131.
[15]. حديد(57) / 20.
[16]. روم(30) / 54.
[17]. مومنون(23) / 101.
[18]. نساء(4) / 77.
[19]. اسراء(17) / 18.
[20]. نجم(53) / 29-30.
[21]. شوري(42) / 20.
[22]. وَ لَدُنْيَاكُمْ أَهْوَنُ عِنْدِي مِنْ وَرَقَةٍ فِي فِي جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا وَ أَقْذَرُ عِنْدِي مِنْ عُرَاقَةِ خِنْزِيرٍ يَقْذِفُ بِهَا أَجْذَمُهَا؛ بحارالانوار، ج 40، ص 348.
[23]. انفال(8) / 55.
[24]. عنكبوت(29) / 64.
[25]. فجر(89) / 24.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org