- جلسه اول؛ مراتب و شرايط محبت خدا
- جلسه دوم؛ تعريف محبت
- جلسه سوم؛ اقسام محبت
- جلسه چهارم؛ شدت و ضعف محبت
- جلسه پنجم؛ محبت خدا و حب انسان به صفات کمال
- جلسه ششم؛ راهي براي جلب محبت
- جلسه هشتم؛ خلوت شبانه با خدا؛ لازمه محبت به او
- جلسه نهم؛ مناجات با خدا در كنار وظايف ديگر
- جلسه دهم؛ کارهايي که خدا دوست دارد
- جلسه يازدهم؛ عوامل و موانع محبت خدا
- جلسه دوازدهم؛ محبت اولياي خداوند، لازمه محبت اوست
- جلسه سيزدهم؛ حمد خدا؛ نقطه اوج محبت
- جلسه چهاردهم؛ دشمني با دشمنان خدا؛ لازمه محبت خدا
- جلسه پانزدهم؛ عوامل و موانع محبت خدا
- جلسه شانزدهم؛ راههاي دريافت محبت الهي
- جلسه هفدهم؛ حب فيالله
- جلسه هجدهم؛ اکسير محبت
- جلسه نوزدهم؛مراتب محبت خدا
- جلسه بيستم؛ مراتب محبت خدا
- جلسه بيستويکم؛ درجات محبت اهلبيت عليهمالسلام
- جلسه بيستودوم؛ حديث معراج؛ دريايي از معارف براي سير و سلوک
- جلسه بيستوسوم؛ زندگي گوارا در سايه توجه و اعتماد به خدا
- جلسه بيستوچهارم؛ حيات پايدار؛ تلاش براي سعادت اخروي
- جلسه بيستوپنجم؛ دنيا و آخرت
- جلسه بيستوششم؛ دنيا و آخرت
- جلسه بيستوهفتم؛ آخرت در نظام عقيدتي و ارزشي اسلام
- جلسه بيستوهشتم؛ عوامل اجتماعي سعادت اخروي و وظايف دولت
- جلسه بيستونهم؛ گام به گام؛ تا آسمان
- جلسه سيام؛ عالم محضر خداست
- جلسه سيو يکم؛ پله، پله؛ تا خدا
- جلسه سيو دوم؛ محبت؛ ميوه مراقبه
- جلسه سيوسوم؛ چشم دل باز كن، كه جان بيني
- جلسه سيوچهارم؛ خداوند، مربي سالك اليالله
- جلسه سيوپنجم؛ دنيا؛ پرتگاه مرگبار يا راه رشد؟
- جلسه سيوششم؛ هذا هو العيش الهنيء
- جلسه سيوهفتم؛ رسد آدمي به جايي كه به جز خدا نبيند
- جلسه سيوهشتم؛ نشانههاي دلدادگي
- جلسه سيونهم؛ يك قلب و يك محبت
- جلسه چهلم؛ فقيران خدايي!
- جلسه چهلويکم؛ رابطه زهد، با پيشرفت اقتصادي
- جلسه چهلودوم؛ رابطه زهد، با پيشرفت اقتصادي
- جلسه چهلوسوم؛ ويژگيهاي اهل دنيا
- جلسه چهلوچهارم؛ حيا؛ برجستهترين ويژگي اهل آخرت
- جلسه چهلوپنجم؛ دوري از حماقت
- جلسه چهلوششم؛ محبت به مخلوقات خدا
- جلسه چهلوهفتم؛ اهل آخرت؛ بيداردلان دائمالذكر
- جلسه چهلوهشتم؛ رابطه عاشقانه عبد و معبود
- جلسه چهلونهم؛ حيات از آنِ اوست
- جلسه پنجاه؛وحدت دنيا و آخرت
- جلسه پنجاه و يكم
صدا/فیلم | اندازه |
---|---|
صداي اين جلسه را از اينجا بشنويد | 7.74 مگابایت |
بسم الله الرحمن الرحيم
آن چه پيشرو داريد گزيدهاي از سخنان حضرت آيتالله مصباحيزدي (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 26/4/93، مطابق با شب بيستم رمضان 1435 ايراد فرمودهاند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
محبت خدا
(42)
پيامدهاي دلنبستن به دنيا
اشاره
در فرازهايي از حديث قدسي معراج که در جلسات گذشته مورد بحث قرار گرفت، مكرراً بر اين نکته تأکيد شده که محبت خدا با محبت دنيا سازگار نيست و کسي که قصد ورود به وادي محبت خدا را دارد، ابتدا بايد دنيا در نظرش کوچک شود و نگاهش به دنيا تحقيرآميز باشد؛ تَهُونَ عَلَيْهِ الدُّنْيَا1. در پايان اين حديث هم آخرين جملهاي که خداي متعال بر آن تأكيد فرمود، اين است که اگر کسي ذرهاي از محبت دنيا و لذائذ، رياست و زينتهاي آن در دلش باشد، در جوار من جايي نخواهد داشت و من محبتم را از دلش ريشهكن ميکنم؛ لَأَنْزِعَنَّ مِنْ قَلْبِهِ مَحَبَّتِي. در جلسات گذشته توضيحاتي در باره دليل تضاد بين محبت خدا و محبت دنيا ارايه شد؛ به خصوص با توجه به اين كه در مواردي محبت دنيا توأم با هواي نفس ذکر شده است. البته ناسازگاري هواي نفس با محبت خدا نيز جداگانه مورد تأکيد قرار گرفته و در اين حديث بيان شده که هر کس به دنبال جلب محبت خداست، بايد با هواي نفسش مبارزه کند. در اين ميان، نكاتي وجود دارد كه پرداختن به همه جوانب آنها نيازمند بحث مفصل و جامعي است؛ اما براي رفع بعضي ابهامات فقط به آنها اشاره ميكنيم.
دشمني با دنيا؛ يا پرهيز از آلودگيهاي آن
بياناتي مانند حديث شريف معراج شبيه توصيههاي كلي يک پزشک حاذق به عموم مردم براي حفظ سلامتي و بهداشت است. در چنين مواقعي پزشك به صورت كلي مردم را از معاشرت با افرادي كه احتمال سرايت بيماري آنها به ديگران وجود دارد، بر حذر ميدارد. نهي كردن از معاشرت با بيماران به اين معنا نيست که لزوماً آنها قصد دشمني با شما را دارند؛ بلكه هشداري است نسبت به اين که آن بيمار، كه شايد از دوستان صميمي شما هم باشد، در شرايط و وضعيتي است كه نزديک شدن به او ممكن است موجب سرايت بيماريش به شما شود. البته ممكن است کسي نيز از سر دشمني و عمداً قصد بيمار كردن ديگري را داشته باشد؛ ولي اين ارتباطي با توصيههاي كلي پزشك ندارد.
نصايح و سفارشهاي خداي متعال، اولياء و مربيان الهي به پرهيز و دوري كردن از بعضي اشخاص نيز لزوماً به معناي دشمني ايشان با آدمي نيست. در اين ميان نيز ممكن است کساني واقعاً قصد گمراه کردن انسان را داشته باشند؛ همچنانكه ابليس سوگند ياد كرد بنيآدم را از راه به در كند؛ لأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ2. كساني هم ممكن است در قالب انسان رفتاري شيطنتآميز داشته باشند، ولي همه كساني كه از ارتباط با آنها نهي شده، در پي دشمني و گمراه كردن انسان نيستند. انسان بايد صرف نظر از قصد و نيت افراد، از هر كسي كه ارتباط با او موجب گمراهي و گناه ميشود، دوري كند و مراقب باشد از حالات زيانآورش تأثير نپذيرد؛ ضمن اينكه سعي كند حتيالامكان كساني كه گرفتار گمراهي شدهاند را به راه راست بازگرداند و به آنها در اصلاح نفس خود كمك كند.
همچنانكه در جلسات قبل تذكر داده شد، يكي از كاربردهاي سهگانهي دنيا، در ارتباط با واقعيات عيني اين دنيا است، كه شايسته مذمت نيست. با توجه به همين امر، نهي از دنيا، به معني پرهيز از موجودات اين دنيا نيست؛ چون خود اين موجودات فيحدنفسه ضرري براي انسان ندارند؛ بلكه محبت به دنيا و دلبستگي نسبت به آن زيانآور است. ارتباط با كساني هم كه محبت دنيا در دلشان ريشه دوانيده و آنها را از ياد خدا و زندگي ابدي غافل كرده، ممكن است موجب شود آدمي تحت تأثير اين ارتباط، به همان آثار سوء مبتلا شود. از همينرو، از معاشرت با چنين كساني نهي شده است؛ مبادا رفتوآمد و همنشيني با آنها راه را براي نفوذ محبت دنيا در دل انسان باز كند و آدمي را از ياد خدا و آخرت باز بدارد. طبعاً آدمي در معاشرت با ديگران ناچار است تا حدودي با ايشان مدارا کند و همين امر موجب ميشود تدريجاً رفتار سوء آنها در شخص اثر کرده، او را دگرگون كند. به قول يكي از مربيان اخلاق، رفيق، مانند عضلات گلو است. عضلات گلو كار بلعيدن غذا را براي انسان راحت ميكند. رفيق هم انجام رفتارهاي مختلف، اعم از خوب و بد را براي شخص تسهيل ميكند. دوست و رفيق در ياد گرفتن و تثبيت رفتارهاي آدمي نقش بهسزايي دارند. به همين دليل از معاشرت با اهل دنيا نهي شده است. همچنانكه در مقابل، براي ترقيات معنوي مجالست و همنشيني با كسي كه يُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ رُؤْيَتُه3 مورد تأكيد قرار گرفته است.
پرهيز از دنيا، يا دنيازدگان
در جلسات قبل نيز گفتيم كه منظور از اهل دنيا کساني هستند كه علاقه به دنيا بر دل آنها غلبه كرده و فريفته دنيا شدهاند و همه فکر و ذكرشان لذتهاي زودگذر دنياست، و به همين دليل از ياد خدا و آخرت غافلاند و فراموش کردهاند براي چه خلق شدهاند و سرانجامشان كجاست. تكرار اين مطالب به اين دليل است كه هر گاه صحبت از دشمني با دنيا، زهد و ترك ماديات ميشود، كساني به غلط تصور ميكنند كه مقصود غارنشيني و كنارهگيري از مردم، و دوري گزيدن از تلاش در جهت پيشرفت علمي، صنعتي و اقتصادي، و رسيدن به مراتب عالي تمدن است. پيش از اين نيز گفتيم كه زهد، به معناي دست كشيدن از كار و تلاش، و مانعي براي پيشرفت در زمينههاي گوناگون نيست. آنچه مانع سعي و كوشش و نايل شدن به مدارج بالاي ترقي و تعالي است، دلبستگي به دنيا و لذائذ آن است.
شواهد فراواني براي اين مسأله ميتوان يافت كه معاشرتها ميتوانند آثار خوب يا بدي داشته باشند و نهي از بعضي معاشرتهاي مضر، حكيمانه است. از جمله اينكه در يكي از سفرهايي كه براي سخنراني در دانشگاه تمپل، به آمريكا رفته بودم، يکي از دانشجويان ايراني كه جواني متدين و انقلابي بود و امروز نيز مسؤوليت مهمي در كشور بر عهده دارد، ما را براي بازديد از مراكز مختلف علمي، فرهنگي همراهي ميكرد. از جمله اين مراكز، دانشگاه محل تحصيل خودش بود. وي در اين دانشگاه ضمن معرفي يكي از اساتيدش گفت: اين استاد كه اهل چين است، بهترين استاد اين دانشگاه است. بهترين دانشجويان اين دانشگاه هم عمدتاً شرقي و بسياري از ايشان ايراني هستند، و در ميان آمريکاييها استاد و دانشجوي خوب كمتر ميتوان سراغ گرفت. وي همچنين آماري از تعداد بالاي پزشكان ايراني مقيم آمريكا ارايه كرد كه يکي از مسؤولان دفتر نمايندگي ايران در سازمان ملل ضمن تأييد اين آمار، گفت بسياري از آنها پزشكان معروفي در آمريكا هستند. من دليل اين امر را از او پرسيدم. وي در پاسخ گفت: آمريكاييها بيشتر به فکر شبنشيني و خوشگذراني هستند و چندان به دنبال درس نيستند؛ بر خلاف كساني كه با زحمات فراوان و صرف هزينههاي هنگفت از كشورهاي ديگر براي تحصيل به آمريكا ميآيند؛ آنها قدر عمر و وقت خود را ميدانند و حاضر نيستند آن را بيهوده صرف كنند.
اين برخلاف تصور بسياري از كساني است كه از دور پيشرفتهاي كشورهاي غربي را ميبينند. همين دانشجوي ايراني مقيم آمريكا ميگفت: يك مرتبه كه براي ديدار با اقوام به ايران آمده بودم، بعضي از ايشان به تصور اينكه من عادت به ديدن فيلمهاي مبتذل دارم، مقداري از اين قبيل فيلمها را براي من تهيه كرده بودند؛ اما من به آنها گفتم: من در عمرم چنين فيلمهايي نديدهام و اصلاً فرصتي براي ديدن آنها ندارم. دو دانشجوي ديگر را هم ميشناسم كه با مشورت مرحوم آيتالله بهشتي براي تحصيل به آمريكا رفتند و هنوز هم در آنجا هستند. آنها براي اينكه از وقتشان درست استفاده كنند، برنامهريزي فشردهاي داشتند؛ در حدي كه براي ملاقات با اقوام يا دوستاني كه براي ديدن ايشان از ايران ميآمدند، در طول ماه نيم ساعت از شبهاي مشخصي را معين کرده بودند؛ مبادا وقتشان گرفته شود و از برنامه درسيشان عقب بمانند.
اگر آدمي در پي اين باشد كه با هر كسي معاشرت کند، تدريجاً به بيماريهاي موجود در محيط آلوده ميشود و درس، دين، نماز، حيا، عفت و بسياري از امور ديگر را فراموش ميكند. كساني كه آدمي را از چنين معاشرتهايي بر حذر ميدارند، از سر دشمني نيست؛ بلكه اين آلودگيها مانند بعضي از بيماريها، مسري است و هر كس در معرض آنها قرار بگيرد، به آنها مبتلا ميشود. البته طبيب حاذقي كه ميداند چگونه بهداشت را رعايت کند و راه مداواي بيماري را بلد است، ميتواند علاوه بر اينكه از مبتلا شدن خودش پيشگري ميكند، به مداواي فرد بيمار نيز بپردازد. رفاقت با افراد گمراه به منظور اصلاح آنها كار خوبي است. شايد آنها هم با مشاهده محبت، دلسوزي و خيرخواهي، دست از معصيت بردارند و به راه راست باز گردند؛ البته در صورتي كه مصداق اين شعر سعدي نشود که «شد غلامي که آب جو آرَد * آب جو آمد و غلام ببرد»! چه بسا افراد نابلدي كه به قصد اصلاح اهل معصيت به معاشرت با آنها پرداختند؛ اما خودشان نيز تدريجاً در دام گناه گرفتار شدند.
پرهيز از لذتهاي مادي؛ گامي در جهت رشد اقتصادي
بنا براين، تعبيرات مذمتآميز روايات نسبت به دنيا، مانند تشبيه آن به استخوان خوک مردهاي در دست فردي جذامي4، براي اين است که ما مراقب خودمان باشيم كه دلباخته دنيا نشويم؛ نه اينکه دست از کار و تلاش بكشيم و در گوشهاي عزلت اختيار کنيم و طريق رهبانيت در پيش گيريم. کار کردن براي خدمت به خلق خدا، مخصوصاً براي رسيدگي به خانواده، خويشاوندان و همسايگان اگر به قصد جلب رضاي خدا باشد، عبادت است و از بسياري از نمازها و روزهها هم ثوابش بيشتر است. اين مسأله ارتباطي به فريفتهي لذتهاي دنيا نشدن ندارد. كسي كه با هدف خدمت به خلق خدا به كار و تلاش ميپردازد، بايد از اينكه شيفته مال و ثروت شود بپرهيزد. کسي كه دلبسته ثروتش باشد، نميتواند براي كمك به ديگران از آن دل بكند. بر خلاف كسي كه عاشق مال دنيا نيست و به راحتي انفاق ميکند. محبت به دنيا نه تنها موجب پيشرفت نميشود، بلکه باعث امساک نيز ميشود. چنين امساکي مانع رشد اقتصادي نيز ميشود.
يکي از جامعهشناس بزرگ بر اساس تحقيقاتي كه در زمينه وضعيت اقتصادي كشورهاي مسيحي انجام داده بود، نظريهاي را مطرح كرده كه هر چند محل بحث است و نميتوان آن را تعميم داد، اما اين استنباط جالب به نظر ميرسد. او ميگويد: كشورهاي پروتستان كه مردم آن با قناعت زندگي ميكنند، اقتصاد پيشرفتهتري نسبت به كشورهاي كاتوليك دارند. راز اين امر در قناعت پروتستانها نهفته است. آنها با زندگي ساده و قناعت، بخشي از درآمدشان را پساندازكرده و سرمايهاي براي کارهاي بزرگ اقتصادي فراهم كردند. در حاليكه كاتوليكها هر چه به دست آوردند، با ولخرجي مصرف كردند. بنا براين، سادهزيستي و قناعت حتي براي پيشرفت اقتصادي هم مفيد است. البته رسيدگي به اين مسايل نيازمند بحث و بررسي تخصصيتري است.
تعريف و تمجيد از فقر و توصيه به احترام نسبت به فقرا نيز يک تربيت بزرگ اجتماعي است؛ تا محرومان احساس حقارت نکنند. وجود افراد فقير و محروم يكي از واقعيتهاي گريزناپذير هر جامعهاي است. طبيعت مادي آدمي هم اقتضا ميکند که نسبت به محرومان بياعتنايي کند. از همينرو، كساني كه از نظر مادي در محروميت هستند، عملاً در زمينههاي ديگر هم از سايرين عقب ميمانند و در نتيجه، غالباً مبتلا به حقارت ميشوند. احساس حقارت نيز در فرد، زمينه رواني بزهکاري و گناه را فراهم ميكند. چون كسي كه براي خودش ارزشي قائل نيست، ارتكاب گناه، و توهين و ناسزا شنيدن از ديگران برايش اهميتي ندارد. اسلام براي پيشگيري از سقوط افراد جامعه در چنين منجلابي، ثروت و دارايي را به عنوان ملاک احترام و شخصيت افراد در جامعه اسلامي نپذيرفته است. اگر كسي متدين و باتقواست، اما ثروتي ندارد، لباسش کهنه و مندرس است، و در فقر به سر ميبرد، به خاطرش فقرش نسبت به او بياحترامي نکنيد؛ بلكه او را دوست بداريد، به او احترام بگذاريد و در مجالس او را کنار خودتان بنشانيد؛ فَأَدْنِ الْفُقَرَاءَ وَ قَرِّبْ مَجْلِسَهُم مِنْك. چنين رفتاري، افراد يک قشر از جامعه را كه از جهتي زمينه فساد و بزهکاري برايشان فراهم است، احيا ميکند و موجب ميشود آنها به خاطر فقر احساس حقارت نكنند و بتوانند در جامعه افراد موفقي باشند. اين بزرگترين خدمت به جامعه بشري و تمدن و فرهنگ جامعه است.
با اينحال، كساني از سر ناداني يا به خاطر تحريك بيگانگان اصرار دارند براي رسيدن به پيشرفتهاي اقتصادي، علمي و صنعتي بايد اخلاق و فرهنگ اسلامي را كنار گذاشت. غافل از اينكه رعايت ارزشهاي اسلامي نه تنها مانع پيشرفت نميشود، بلکه با فراهم كردن زمينههاي مناسب حتي در زمينه پيشرفت مادي نيز کمک مؤثري ميکند. هر چند پيشرفت مادي هدف اصلي نيست؛ بلكه ابزاري براي پيشرفتهاي معنوي و انساني است، ولي پيشرفت مادي با رشد معنوي در جامعه رابطه مستقيم دارد؛ در جامعهاي كه صداقت و درستکاري در آن بيشتر است، کارگر کارش را بهتر انجام ميدهد؛ کارفرما نيز در حق كارگر کمتر اجحاف ميكند؛ و همين رفتارها زمينه را براي رشد اقتصادي فراهم ميكند. كساني معتقدند: براي رسيدن به پيشرفت در سطح كشورهاي غربي، بايد فرهنگ فاسد آنها را هم پذيرفت، غافل از آنكه اين فرهنگ با سرگرم كردن فرد به خوشگذراني و پرداختن به لذائذ مادي، روح و جسم او را آلوده و بيمار كرده، وي را از كار و تلاش باز ميدارد و همين امر موجب توقف رشد اقتصادي در جامعه ميشود. فرهنگ غربي عامل فساد اخلاقي است و فساد اخلاقي، فساد اجتماعي و اقتصادي را به دنبال ميآورد.
با مروري بر تاريخ جوامع مختلف ميتوان دريافت كه بسياري از پيشرفتهاي مادي و معنوي به وسيله كساني حاصل شده كه به دنبال لذائذ دنيوي نبودهاند و دلبستگي به آنها نداشتهاند و اغلب آنها افراد فقيري بودهاند كه زمينه استفاده از اين امور برايشان فراهم نبوده است. در صدر اسلام اغلب كساني كه از پيامبر صلواتاللهعليهوآله و دين او حمايت كردند، بهرهاي از مال دنيا نداشتند؛ از جمله، اصحاب صفه كه حتي لباس كافي براي پوشاندن بدن خود نداشته و نه نفرشان از يك پيراهن استفاده ميكردند، ولي همين افراد جزو كساني بودند كه آمادگي جانفشاني در راه اسلام را داشتند. در مقابل، آنان که کنيز و برده فراوان داشتند، كساني بودند كه به اسلام و حکومت اسلامي ضربه ميزدند. در زمان ما، همين مردم عادي كوچه و بازار كه بسياري از آنها دستشان به دهانشان نميرسيد، بدون هيچ منت و چشمداشتي جانشان را در راه انقلاب و جنگ تحميلي فدا كردند. امروز هم پيشرفتهاي اقتصادي، علمي و صنعتي به دست افرادي از همين قبيل حاصل ميشود. مگر پيشرفتهاي علمي، صنعتي و تحقيقاتي که تاكنون به دست آوردهايم، به دست چه كساني حاصل شده است؟ كساني كه در زمينه پيشرفت دانش هستهاي از جانشان مايه گذاشتند و به شهادت رسيدند، از چه خانوادههايي بودند؟ اغلب آنها از خانوادههاي متوسط و فقير بودند؛ اشخاص متديني که با وضو در كلاس درس و آزمايشگاه حاضر ميشدند. تعريف و تمجيد امام راحل از «پابرهنهها» و افتخار به آنها، و در مقابل، «مرفه بيدرد» خواندن سرمايهداران از همين فرهنگ اسلامي سرچشمه گرفته بود.
بنا براين نبايد تصور شود دستورات اسلام در خصوص احترام به فقرا به معني دست كشيدن از پيشرفت مادي و رها كردن علم و صنعت است. مقصود اسلام اين است كه به ثروت و ماديات دل نبنديد. براي خدمت به خلق بايد از مال و دارايي دل کند. مگر مراکز عامالمنفعه را چه کساني تأسيس کردند؟ کساني که باور داشتند با مصرف كردن اموالشان در اين زمينهها خداوند هفتصد برابر به آنها پاداش ميدهد؛ وَاللّهُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاء5.
بدانيم كه ترويج فرهنگ اسلامي كه نسبت به احترام به فقرا، سادهزيستي و قناعت سفارش ميکند، زمينهساز پيشرفتهاي مادي، علمي و صنعتي هم هست، و در همين عالم موجب عزت و اقتدار جامعه اسلامي ميشود، و تصور نکنيم با روي كار آمدن كساني كه به دنبال انباشتن ثروت از هر راه حلال و حرامي هستند، وضعيت اقتصادي مملکت خوب ميشود. چنين كساني دلشان به حال مردم گرسنه نسوخته و در هر كاري به دنبال كسب منافع بيشتر براي خودشان هستند. كساني به مردم خدمت ميکنند که مثل شهيد رجايي، خودشان طمع فقر را چشيده باشند.
اين درسي است كه ما بايد از اين فراز از حديث شريف معراج بياموزيم. خداوند در اين حديث به پيامبر صلواتاللهعليهوآله ميفرمايد: يَا أَحْمَدُ أَبْغِضِ الدُّنْيَا وَ أَهْلَهَا وَ أَحِبَّ الْآخِرَةَ وَ أَهْلَهَا؛ دشمن دنيا و اهل دنيا باش؛ و در مقابل، آخرت و اهل آخرت را دوست بدار.
و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
1. بحار الأنوار، ج74، ص: 28.
2. اسراء(17) / 62.
3. الكافي، ج1، ص 39، بَابُ مُجَالَسَةِ الْعُلَمَاءِ وَ صُحْبَتِهِم.
4. وَ لَدُنْيَاكُمْ أَهْوَنُ عِنْدِي مِنْ وَرَقَةٍ فِي فِي جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا وَ أَقْذَرُ عِنْدِي مِنْ عُرَاقَةِ خِنْزِيرٍ يَقْذِفُ بِهَا أَجْذَمُهَا؛ بحارالانوار، ج 40، ص 348.
5. بقره(2) / 261.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org