درس چهاردهم:
جــن
مفهوم جن
مادة آفرينش جن
مکلف بودن جن
بهخدمت گرفتن جن
ايمان آوردن جنيان به پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)
اهداف درس
از دانشپژوه انتظار ميرود پس از فراگيري اين درس
1. با ديدگاه قرآن درباره اختيار و تکليف داشتن جن آشنا شود؛
2. از مجموع آيات مربوط، امکان يا عدم امکان تسخير جن از سوي انسان را توضيح دهد؛
3. مدلول آيات مربوط به زادوولد جنيان و نيز جنسيت آنها را بهدرستي دريابد؛
4. بتواند از آيات مربوط، آگاهي يا ناآگاهي جنيان را از امور غيبي يا حوادث رخداده بر روي زمين استنباط کند؛
5. از شبهات و توجيهات روشنفکرانه يا عارفنمايانه درباره جن مطلع شود و بتواند به آنها پاسخ گويد.
جن
از ديگر موجودات غيرمحسوسِ(1) عالم، كه قرآن از آن نام برده و ما در شرايط عادي از درك حسي آن عاجزيم، جن است.
جن در اصل به معناي «پوشيدگي» است و ازآنرو به اين نام خوانده ميشود كه از چشم انسان پوشيده است. جن را گاهي «جانّ» هم مينامند.(2) قرآن هر دو نام را بهكار ميبرد و شواهد نشان ميدهد كه مقصود قرآن از هر دو كلمه يكي است؛ ازجمله اينكه در برابر انس (انسان)، گاهي جن و گاهي جان بهكار برده است: يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإِْنْس (رحمان:33)؛ «اي گروه جن و انسان»؛(3) فَيَوْمَئِذٍ لا يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَلا جَان (رحمان:39)؛ «پس آن روز، هيچ انسان و جني از گناهش پرسيده نشود».(4) افزون بر
1. امور غيرمحسوس اعم از مادي و مجرد است.
2. ر.ک: محمدبنمکرمبنمنظور، لسان العرب، ذيل مادة جنن (جنّ الشيء يجنّه جنّاً: ستره، وکل شيء سُتر عنک فقد جُنَّ عنک).
3. تعبير جن در مقابل انس يا انسان در انعام:12، 130؛ اعراف:38، 179؛ اسراء:88؛ نمل:17؛ فصلت:25، 29؛ احقاف:18 و جن:5 آمده است.
4. در آيات 56 و 74 سوره رحمان نيز «جان» در مقابل «انس» (انسان) آمده است.
اين قرآن ميفرمايد: جانّ از آتش آفريده شده است.(1) ازسويديگر ابليس نيز كه از جن است،(2) اعتراف ميكند كه از آتش آفريده شده است؛(3) و اين نيز تأييدي ديگر بر يکي بودن جن و جانّ است.
ماده آفرينش جن
قرآن با صراحت مادة خلقت جن را آتش معرفي ميکند: وَالْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُوم (حجر:27)؛ «جانّ را از پيش، از آتش زهرآگين، آفريديم». منظور از «نار» يا همين آتشي است كه دراثر تركيب اجسام سوختني با اكسيژن بهوجود ميآيد، يا چيزي شبيه به آن؛ همانگونه كه درباره «ماء» گفتيم كه اصل خلقت موجودات زنده از آب است(4) و مراد از آن يا همين تركيب اكسيژن و هيدروژن است و يا چيزي شبيه آن؛ زيرا قرآن ماء را بر نطفه هم اطلاق ميکند.(5) بههرحال اين آيه گوياي آن است كه «جانّ» از آتش آفريده شده و آفرينش آن پيش از انسان بوده است.
آيه ديگري نيز حاکي از آفرينش جن از آتش است: وَخَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نار (رحمان:15)؛ «و جن را از زبانهاي از آتش آفريد».
مکلف بودن جن
نکته مهم ديگري كه از آيات درمييابيم اين است كه جن نيز مانند انسان، مكلف است؛ يعني موجودي مختار و انتخابگر است و بر سر دوراهي قرار ميگيرد و بايد
1. حجر:27؛ رحمان:15.
2. کهف:50.
3. خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِين (اعراف:12).
4. وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أفَلا يُؤْمِنُون (انبياء:30) وَاللهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماء (نور:45).
5. وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا وَكَانَ رَبُّكَ قَدِيرًا (فرقان:54).
يكي را انتخاب كند؛ پس اگر حق را پذيرفت، به پاداش نيك ميرسد و اگر باطل را برگزيد، به عذاب مبتلا ميشود:
وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِْنْسَ إِلاّ لِيَعْبُدُون (ذاريات:56)؛ «ما جن و انس را نيافريديم، مگر براي آنكه [خدا را] عبادت كنند». اين آيه نشان ميدهد که جنيان نيز مانند انسانها، مکلف به عبادتاند.
از آيه ديگري برميآيد كه بر جنيان نيز پيامبراني مبعوث بودهاند و پيام الهي را به آنان رساندهاند: يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإِْنْسِ ألَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آياتِي (انعام:130)؛ «اي گروه جن و انس؛ آيا پيامبراني از ميان شما برنخاستهاند كه آيات مرا بر شما بخوانند؟»
قرآن در دو آيه، از قول خود جنيان نقل ميکند كه آنان دو دستهاند و خوب و بد دارند: وأنّا مِنَّا الصّالِحُونَ وَمِنّا دُونَ ذلِكَ كُنّا طَرائِقَ قِدَدا (جن:11)؛ «و از ميان ما [گروهي] درستکارند و گروهي غير آن؛ ما در فرقهها [و مسلکهايي] گوناگونيم» و وأنّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقاسِطُونَ فَمَنْ أسْلَمَ فَأُولئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدا * وأمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبا (جن:14ـ15)؛ «و از ميان ما برخي مسلمان و فرمانبردارند و برخي «قاسط» (ظالم و منحرف) هستند؛ پس آنان كه مسلماناند، رستگاري را پي گرفتند؛ و اما «قاسط»ها هيزم دوزخ خواهند بود».
از اين دو آيه نيز معلوم ميشود كه جنيان هم مكلفاند و اگر كافر شوند، به همان عذاب دوزخي كه سزاي انسانهاي کافر است، دچار ميشوند؛ حتي تعبير هيزم دوزخ، كه در اين آيات براي آنان بهكار رفته است فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبا. در آيهاي ديگر، درباره انسان آمده است: وَقُودُهَا النّاسُ وَالْحِجارَة (بقره:24؛ تحريم:6)؛ «سوخت آن (دوزخ) آدمي و سنگ است». اين هم شاهدي است بر اينکه جن مثل انسان مکلف است.
در چند آيه نيز تصريح شده است كه عدهاي از جنيان به دوزخ ميروند؛ ازجمله در آيه قالَ ادْخُلُوا فِي أمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالإِْنْسِ فِي النّار (اعراف:38)؛ «[به مجرمان] گفت: شما نيز در زمرة كساني از جن و انس كه پيش از شما وارد آتش شدند، به دوزخ درآييد».(1) بديهي است که عقاب و مجازات از لوازم تکليف است.
بهخدمت گرفتن جن
درباره توانايي انسان در بهخدمت گرفتن جن، قرآن تنها به جريان حضرت سليمان اشاره ميکند كه يکي از نعمتهاي الهي عطاشده به وي اين بود که علاوه بر بسياري از بنيآدم و پرندگان، جنيان نيز در خدمتش بودند: وَحُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالإِْنْسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُون (نمل:17)؛ «و براي سليمان سپاهيانش از جن و انسان و پرنده، گرد آمدند و [براي رژه] آنان دستهدسته ميشدند [و وظيفة خود را انجام ميدادند]». مطابق آيه، يک دسته از آن سپاهيان جنيان بودند.
قرآن در داستان ملکة سبأ نيز ميفرمايد: قالَ يا أيُّهَا الْمَلَؤا أيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِها... * قالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِك (نمل:38ـ39)؛ «[حضرت سليمان] گفت: اي سران و بزرگان، كيست که تخت او (بلقيس) را [پيش از رسيدنش] بياورد؟ ... يكي از جنيان گفت: پيش از آنكه در اين جلسه از جاي خود برخيزي، آن را براي تو ميآورم»؛ مثلاً تا يکي دو ساعت ديگر. از اين آيه استفاده ميشود که برخي از جنيان در خدمت و محضر آن حضرت بودند.
در آيه ديگري ميخوانيم: وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّه (سبأ:12)؛
1. آيات ديگري که از دوزخ رفتن يا مجازات جنيان سخن ميگويند عبارتاند از: انعام:128؛ اعراف:38، 179؛ جن:15؛ هود:119؛ سجده:113.
«برخي از جنيان در خدمت او (سليمان) به اجازة خدايش، كار ميكردند» و دو آيه پس از آن آمده است: فَلَمّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أنْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ ما لَبِثُوا فِي الْعَذابِ الْمُهِين (سبأ:14)؛ «پس چون [حضرت سليمان] به رو درافتاد، جنيان دريافتند كه اگر از غيب آگاه بودند، در آن شكنجة خواركننده [آنقدر] فرونميماندند». از اين آيه درمييابيم افزون بر اينکه جنيان مسخّر حضرت سليمان بودند، از غيب هم آگاهي نداشتند و از ترس سليمان براي وي كار ميكردند.
داستان اين بود كه يك روز هنگامي كه حضرت سليمان در آستانة كاخ خود تنها ايستاده و به عصا تكيه داده بود، عزرائيل آمد و در همان حال ايشان را قبض روح كرد. قصر سليمان بلورين بود و جنيان او را ميديدند و همچنان از هيبت او كار ميكردند؛ زيرا او جنيان نافرمان را در بند ميكشيد. مدتي بعد، موريانهها عصاي سليمان را خوردند. پس كالبد وي به زمين افتاد و جنيان تازه دريافتند كه او مرده بوده است. آنها خود به علت انتقالات سريعي كه داشتند، ميپنداشتند غيب را ميدانند؛ ولي با اين واقعه دريافتند كه علم غيب ندارند.
كار كردن جنيان براي حضرت سليمان در دو سوره ديگر نيز مطرح شده است: وَمِنَ الشَّياطِينِ مَنْ يَغُوصُونَ لَهُ وَيَعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذلِكَ وَكُنّا لَهُمْ حافِظِين (انبياء:82)؛ «برخي از شيطانها براي حضرت سليمان غواصي ميكردند و كارهاي ديگري جز اين، و ما نگاهبان آنها بوديم». جنيان همچنين بناهاي عظيم ميساختند، سنگهاي بزرگ را بهراحتي ميآوردند و قصرها و تمثالها و ايوانها را ميساختند: وَالشَّيَاطِينَ كُلَّ بَنَّاء وَغَوَّاص * وَآخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الاصْفَاد (ص:37ـ38)؛ «و هر شيطان بنّا و غواص را تحت فرمان او درآورديم، و گروه ديگري از شياطين را در غل و زنجير تحت سلطة او قرار داديم».
اين آيات از آنان با عنوان شياطين ياد ميکند. از اينجا درمييابيم جنياني که در تسخير آن حضرت بودند، از شياطين بودهاند و چون از سنخ جن بودند، در آيات
پيشين از آنها با عنوان جن ياد شد؛ و همين شياطين بودند که تحت غل و شكنجه و زنجير قرار داشتند.
درضمن پاسخ اين پرسش که مگر آن حضرت ديكتاتور بود که آنها را شکنجه ميکرد، نيز روشن ميشود؛ زيرا حضرت سليمان شيطانهاي جن را كه عاصي بودند، در بند ميکرد؛ نه افراد صالح و باايمان آنها را.
نتيجه اينکه از اين آيات بهاجمال ميتوان دريافت كه ممكن است جن به خدمت انسان درآيد؛ اما با اذن خداوند. در روايات نيز آمده است كه جنيان مؤمن براي پيامبران و امامان مسخّر ميشوند و خدمت ميكنند و كساني هم كه به اذن خدا ولايتي دارند، ميتوانند جنيان كافر را تحت فرمان خويش درآورند.(1)
از برخي آيات درمىيابيم كه تعدادى از جنيان نيز ميتوانند برخي انسانها را تابع خويش کنند: يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُم مِّنَ الانس (انعام:128)؛ «اى گروه جن بسياري از آدميان را پيرو خود كردهايد». اين آيه حاکي از كثرت تعداد جنيان نسبت به انسانها نيست؛ بلكه «استکثار» در اين آيه ظاهراً به معناي تابع خود کردن است. به قول زمخشرى معناى اين آيه، از باب «قَدِ اسْتَكْثَرَ اْلاَميرُ مِنَ الْجُنُودِ» است؛(2) يعنى امير، بسيارى از سپاهيان را زير فرمان خود آورد.
ايمان آوردن جنيان به پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله)
در قرآن آياتي هست که چگونگي مسلمان شدن برخي جنيان را گزارش ميکند. بخشي از اين قضيه در ابتداي سوره جن آمده است: قُلْ أوحِيَ إِلَيَّ أنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِن
1. افزون بر آياتي که درباره حضرت سليمان در اين زمينه داريم، برخي روايات هم به اين مطلب اشاره دارند. براي نمونه، ر.ک: شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا(عليه السلام)، ج1، ص265؛ محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج14، ص135 و بعد، و ج17، ص255ـ258.
2. ر.ک: محمودبنعمر زمخشري، الکشاف، ج2، ص64.
الْجِنِّ فَقالُوا إِنّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَبا (جن:1)؛ «بگو به من وحي شد كه برخي از جنيان [به قرآن] گوش فراداده و گفتهاند: همانا ما قرآني شگفتآور شنيديم». اين داستان در سوره احقاف نيز ذکر شده است:
وَإِذْ صَرَفْنا إِلَيْكَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمّا حَضَرُوهُ قالُوا أنْصِتُوا فَلَمّا قُضِيَ وَلَّوْا إِلي قَوْمِهِمْ مُنْذِرِين * قالُوا يا قَوْمَنا إِنّا سَمِعْنا كِتاباً أنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسي مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَي الْحَقِّ وَإِلي طَرِيقٍ مُسْتَقِيم * يا قَوْمَنا أجِيبُوا داعِيَ اللهِ وَآمِنُوا بِهِ يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَيُجِرْكُمْ مِنْ عَذابٍ ألِيم * وَمَنْ لا يُجِبْ داعِيَ اللهِ فَلَيْسَ بِمُعْجِزٍ فِي الأَرْضِ وَلَيْسَ لَهُ مِنْ دُونِهِ أوْلِياءُ أولئِكَ فِي ضَلالٍ مُبِين (احقاف:29ـ32)؛ و [به ياد آور] هنگامي [را] كه عدهاي از جنيان را بهسوي تو روانه کرديم كه به قرآن گوش فرادارند؛ و چون در محضر آن حاضر شدند، [به يکديگر] گفتند: ساكت باشيد [و گوش فرادهيد]؛ و چون [تلاوت آيات از زبان پيامبر] بهاتمام رسيد، بهسوي قوم خود بازگشتند؛ درحاليكه آنان را بيم ميدادند. و گفتند: اي قوم ما؛ ما [آيات] کتابي را شنيديم که بعد از موسي نازل شده و تصديقکنندة کتاب پيش روي خود است و بهسوي حق و راه راست هدايت ميکند. گفتند: اي قوم ما؛ دعوتکننده الهي را اجابت كنيد و به او ايمان بياوريد تا خدا برخي گناهانتان را ببخشايد و از عذاب دردناك آخرت پناهتان دهد. و هركس دعوتکنندة الهي را اجابت نکند، نميتواند در زمين خدا را به عجز درآورد [و از عذاب الهي فرار کند] و در برابر
خدا، دوست و ياوري براي او نيست، و چنين كساني در گمراهي آشكارند.
اين ماجرا بهتفصيل در روايات بيان شده که چگونه دستهاي از جنيان متوجه محل حضور پيامبر شدند و چگونه آياتي از قرآن را شنيدند و خود ايمان آوردند و براي تبليغ بهسوي ساير جنيان رفتند.(1) در مكه نزديك قبرستان ابوطالب مسجدي به نام مسجد جن وجود دارد. اين مسجد همان محلي است كه جنيان نزد پيامبر آمدند و مسلمان شدند.
از جمله وَلَّوْا إِلي قَوْمِهِمْ مُنْذِرِين برميآيد كه آنان محلي و رفتوآمدي دارند. آنان معمولاً در مكانهاي پرجمعيت كماند و در برخي واديها سكونت دارند. اينها حقايقي است كه با برخي روايات و تجربيات تأييد ميشود.
همچنين از آيه قالُوا يا قَوْمَنا إِنّا سَمِعْنا كِتاباً أنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسي مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَي الْحَقِّ وَإِلي طَرِيقٍ مُسْتَقِيم معلوم ميشود که آنان از نزول تورات آگاهي داشتند و به آن ايمان آورده بودند؛ يعني كليمي بودند؛ اما از نزول انجيل آگاه نبودهاند، يا اينکه به حضرت عيسي ايمان نداشتهاند. از اينجا ميتوان دريافت كه ممكن است روي زمين اتفاقاتي بيفتد كه آنها از آن بيخبر بمانند.
بههرروي آنان پس از بازگشت به قوم خود گفتند: «اي قوم؛ كسي را كه بهسوي خدا دعوت ميکند، بپذيريد و مسلمان شويد تا خدا گناهان شما را ببخشد و از عذاب دردناك اخروي، شما را پناه دهد». اين لحن بسيار شبيه به دعوت پيامبران است. آنان سرانجام به قومشان گفتند: «اگر كسي از اين دعوت اطاعت نكند،
1. ر.ک: عبدعليبنجمعه عروسي حويزي، نور الثقلين، ج5، ص19 و 21، ذيل آيات 29ـ32 سوره احقاف، روايات 30 و 32 و ذيل آيات 1ـ2 سوره جن، روايات 3، 4، 17 و 18.
نميتواند خدا را به عجز درآورد و گريزي براي او نيست؛ پس بايد تن به تقدير الهي بدهد و جزاي اعمال خود را ببيند».
زاد و ولد جنيان
در سوره کهف از ذرية شيطان (ابليس) سخن بهميان آمده است: أفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أوْلِياءَ مِنْ دُونِي (كهف:50)؛ «آيا [مرا وانهاده و] شيطان و فرزندانش را ولي خويش قرار دادهايد؟» از تعبير «ذُرِّيَّتَه» ميتوان دريافت كه شياطين زادوولد دارند. در اينجا اين مسئله مطرح ميشود كه اگر شياطين (و جن)، ذريه و فرزنداني دارند، پس بايد نر و ماده هم داشته باشند؛ آيا واقعاً چنين است؟
قرآن دراينباره چيزي بهصراحت نميگويد؛ اما ميتوان اين مطلب را از قرآن استشعار كرد: وأنَّهُ كانَ رِجالٌ مِنَ الإنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِن (جن:6)؛ «و اينکه مرداني از انسانها به مرداني از جن پناه ميبردند». تعبير «رجال» درباره جن در اين آيه، اين احتمال را به ذهن ميآورد كه آنان هم بايد مانند انسانها، «نساء» داشته باشند؛ هرچند دلالت آيه فوق بر اين مدعا که آنها داراي زن و مرد يا نر و مادهاند، قطعي نيست؛ زيرا احتمال دارد رجال به معناي اشخاص مهم باشد؛(1) اما ميتوان گفت احتمال نخست روشنتر بهنظر ميرسد؛ بهويژه اينكه طبق نص قرآن آنها ذريه هم دارند؛ اما نميتوانيم وجود زنان جن را به قرآن نسبت بدهيم؛ شايد توليد مثل آنها بهصورتهاي ديگري باشد. البته از روايات كموبيش وجود نر و ماده براي آنها ثابت ميشود؛(2) اما نه چنانکه در انسانها هست.
1. «يقال هو من رجالات القوم: من اشرافهم» (ر.ک: ابراهيم انيس و ديگران، المعجم الوسيط، مادة رجل).
2. ر.ک: محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج15، ص385، روايت23، و ج45، ص193. شيخ صدوق، الخصال، ج2، ص138؛ همو، الامالي، ص203؛ حسنبنفتال نيشابوري، روضة الواعظين، ج2، ص417؛ احمدبنمحمدبنخالد برقي، المحاسن، ج2، ص332؛ جواد قيومي اصفهاني، صحيفة الرضا(عليه السلام)، ص93.
وجود جن و شبهههاي روشنفكري
برخي از روشنفكران از اذعان به وجود جن و اعتقاد به اين موجودات ابا دارند و اشكالها و شبهههايي را مطرح ميكنند؛ از قبيل اينكه چگونه چنين موجوداتي وجود دارند؛ درحاليكه هيچكس نميتواند آنها را ببيند و يا اينكه چرا آنها ما را ميبينند و ما آنها را نميبينيم؛ در اين صورت ممكن است آنها به ما آزار برسانند و اين خلاف عدل است. بعضي هم پنداشتهاند كه جنيان همان انسانهاي اوليه بين ميمون و انسان بودهاند!؛ برخي نيز گفتهاند منظور از جن گونهاي از انسانهاي وحشي ساکن در عمق جنگلهاست!(1)
در پاسخ آنها بايد گفت: اولاً، يک راه ساده براي اثبات وجود جن، بررسي تجربههايي است كه در اين زمينه بهوقوع پيوسته است و هماكنون نيز كساني هستند كه کارشان تسخير جن است؛
ثانياً، ازنظر علمي نيز مشکلي درميان نيست؛ زيرا در اين عالم چيزهاي بسياري هست كه ما نميتوانيم آنها را ببينيم؛ مثل الكترونها، فوتونها، ميدانهاي مغناطيسي و پرتوهاي الکترومنيتيک، نورهاي ماوراي بنفش و پرتو ايكس؛ اما دانش، وجود آنها را اثبات كرده است. پس صرف اينكه ما نميتوانيم با حواس خود آنها را دريابيم، دليل بر نبودشان نيست.
ممکن است بگويند اگر اين موجودات ديدني نيستند، پس چگونه گاهي ديده ميشوند؟ در پاسخ ميگوييم: اشخاصي كه در اين مسائل كار كردهاند، ادعا ميكنند كه آنها، موجودات بسيار لطيفي هستند كه توانايي انبساط و انقباض خويش را دارند. آنها در حالت عادي منبسطاند و ازاينرو نميتوان آنها را لمس يا مشاهده کرد؛ ولي
1. ر.ک: بهاءالدين خرمشاهي، قرآنپژوهي، ص594، مقالة «جن» (به نقل از: سيداحمدخان هندي، تفسير القرآن وهو الهدي والفرقان، چاپ عليگر هند، ج3، ص79ـ89).
اگر منقبض شوند، ميتوان آنان را ديد و لمس كرد.(1) پس بهصرف «نديدن»، نبايد وجود آنها را رد كرد، يا چون برخي عارفمسلكان و صوفيان حمل بر مجردات کرد.(2) اين موجودات مادياند و از آتش آفريده شدهاند؛ در زمين زندگي ميكنند و حتي غذا ميخورند؛ اما چون لطيفاند، خوراكشان از ما بسيار کمتر است. البته قضايايي که گاهي دراينباره نقل ميکنند، از اشخاصي موثق است؛ ولي براي هيچکس يقينآور نيست و فقط براي رفع استبعاد است؛ اما وقتي قرآن از وجود و اوصاف آنها خبر ميدهد، نبايد گفت اينها خيالات است، يا مثل بعضي روشنفکران بر موجوداتي بين ميمون و انسان حمل کرد. نه، چنين نيست، در وجود آنها جاي هيچ ترديدي نيست.
1. افزون بر رواياتي که دراينباره هست (براي نمونه، ر.ک: محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج27، ص17ـ18) از برخي افراد موثق و بزرگان نقل شده است كه بعضي از جنيان حتي مقلد مراجع تقليد بودهاند و مسائل خود را از آنان ميپرسيدهاند. مرحوم حاجميرزاحسين حاجميرزاخليل از مراجع صدر مشروطيت بود كه يكي از جنيان بهصورت شخصي عادي در سرداب منزلش به حضور ايشان ميرسيد و مسائل خود را از ايشان ميپرسيد؛ و ازجمله درباره خوردن باقيماندة غذاي انسان پرسيده بود که شرعاً چه حکمي دارد (م).
2. در برخي تفاسير به ديدگاه اين گروه اشاره شده است؛ ازجمله: ر.ک: محمدطاهربنعاشور، التحرير والتنوير، ج29، ص203؛ سيدمحمود آلوسي، روح المعاني، ج15، ص520.
خلاصه درس
1. جن يکي ديگر از موجودات غيرمحسوس عالم است که قرآن از آن سخن ميگويد. در قرآن از اين موجود با نام «جانّ» هم ياد شده است.
2. «جن» در اصل به معناي پوشيدگي است و بدان جهت که از چشم انسان پوشيده است، بدين نام خوانده ميشود.
3. مادهاي که جن از آن آفريده شده، طبق آيات قرآن «آتش» است؛ حال يا همين آتش متعارف، که دراثر ترکيب اجسام سوختني با اکسيژن بهوجود ميآيد، يا چيزي شبيه به آن. جن ازنظر زماني، پيش از انسان آفريده شده است.
4. جن نيز مانند انسان موجودي مختار و انتخابگر و مکلف است. آيات مختلفي بر مکلف بودن آنها دلالت دارد. پيامبراني بر آنها مبعوث شده و پيام الهي را به آنها رساندهاند. پس جنيان بر دو دستهاند: يکي دستة خوب و نيکوکار، و دستة ديگر قاسط و بدکار؛ نيکوکاران آنان پاداش ميبينند و بدکارانشان هيزم جهنم خواهند بود.
5. از برخي آيات استفاده ميشود که حضرت سليمان(عليه السلام) جنيان را بهخدمت گرفته بود و آنان نيز جزء سپاه او بودند. تعدادي از شياطين جن براي حضرت سليمان(عليه السلام) غواصي ميکردند و بناهاي عظيم ميساختند و گروهي از آنان که عاصي و کافر بودند، در غل و زنجير تحت سلطة او بهسر ميبردند. بنابراين جن ممکن است به خدمت انسان درآيد؛ اما به اذن خدا. چنانکه از روايات نيز برميآيد که افراد مؤمن جن در خدمت پيامبران و امامان بودهاند و کساني که به اذن خدا ولايتي دارند، ميتوانند جنيان کافر را بهخدمت گيرند.
6. از برخي آيات بهدست ميآيد که جنيان از غيب آگاهي ندارند. آنگونه که از آيه 14 سوره سبأ برميآيد مدتها پس از مرگ حضرت سليمان(عليه السلام)، آنان همچنان در وضع شکنجه و عذاب خوارکننده بودند و از هيبت آن حضرت به کار سخت خود
ادامه ميدادند. آنان بااينکه حضرت سليمان(عليه السلام) را ميديدند، نميدانستند که او از دنيا رفته است.
همچنين از گفتوگوي جنيان، که در آيه سيام سوره احقاف نقل شده است، بهدست ميآيد که آنان احتمالاً از نزول انجيل بيخبر بودهاند. پس ممکن است برخي اتفاقات در روي زمين بيفتد و آنها بياطلاع بمانند.
7. بر اساس آيات 29 تا 32 سوره احقاف، گروهي از جنيان به آيات قرآن گوش فراداده، به پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) ايمان آوردند و سپس قوم خويش را هم به اسلام دعوت کردند.
8. از برخي آيات برميآيد که جنيان ذريه و فرزنداني دارند؛ مانند آيه پنجاهم سوره کهف؛ اما درباره نر و ماده بودن يا مرد و زن بودن آنها، فقط برخي آيات اشعار دارد که بعضي از آنان مرد (رجال) هستند و احتمالاً جنس برخي از آنها بايد زن باشد. البته دلالت آيات بر وجود دو جنس مرد و زن در ميان جنيان قطعي نيست؛ چون «رجال» ميتواند به معناي اشخاص مهم هم باشد؛ هرچند وجود ذريه احتمال اول را تقويت ميکند. بههرحال وجود زنان جن را نميتوان به قرآن نسبت داد؛ گرچه از روايات هم استفاده ميشود که آنان بهنوعي نر و ماده دارند. شايد توليد مثل آنها بهصورتهاي ديگري غير از آنچه ميان آدميان متعارف است، باشد.
9. برخي از روشنفکران از اعتقاد به موجوداتي به نام جن سر باززده و اشکالات و شبهاتي را مطرح کردهاند؛ ازجمله اينکه اگر جن وجود دارد، پس چرا ما آن را نميبينيم؛ يا چنين موجودي ممکن است به ما آزار برساند و اين خلاف عدل است. برخي هم گفتهاند مقصود از جن همان انسانهاي نخستين بين ميمون و انسان يا انسانهاي وحشي ساکن در عمق جنگلهاست.
10. در پاسخ به اين شبهات يا پندارها ميتوان گفت: اولاً، يک راه ساده براي اثبات وجود جن، بررسي تجربههاي فراواني است که در اين زمينه واقع شده است و هماکنون نيز کساني هستند که کارشان تسخير جن است؛
ثانياً وجود جن ازنظر علمي هم موجه است؛ همانگونه که بسياري از امور واقعي بهلحاظ علمي ثابت شده است، ولي ما آنها را نميبينيم؛ مانند الکترونها، پرتوهاي الکترومنيتيک و اشعة ايکس. بههمينسان نميتوان ادعا کرد چون جن ديده نميشود، پس وجود ندارد. نديدن دليل بر نبودن نيست.
ثالثاً، چنين نيست که جن را هيچگاه نتوان ديد. آنها موجودات لطيفي هستند که توانايي انبساط و انقباض خويش را دارند و در حالت عادي منبسطاند؛ ولي در حال انقباض ميتوان آنها را ديد و لمس کرد. پس ترديدي در وجود آنها نيست. پس آنها نه موجوداتي خيالي، و نه موجوداتي بين ميمون و انساناند.
11. برخي عارفمسلکها آنها را موجوداتي مجرد دانستهاند؛ اما اين سخن نيز باطل است. مطابق آيات آنها موجوداتي مادي هستند و از آتش آفريده شدهاند؛ در زمين زندگي ميکنند و غذا ميخورند؛ اما چون لطيفاند، خوراکشان نسبت به انسان محدود است.
پرسشها
1. جن در لغت به چه معناست و وجه تسميهاش به اين نام چيست؟
2. از آيات قرآن درباره اختيار و تکليف و ايمان و کفر و نيکوکاري و بدکاري جنيان چه نکاتي ميتوان دريافت؟ با استناد به آيات بيان کنيد.
3. از آيات قرآن درباره توانايي انسان در بهخدمت گرفتن جن چه استفادهاي ميتوان کرد؟ توضيح دهيد.
4. آيا جنيان به غيب آگاهاند، يا از همه حوادثي که در روي زمين رخ ميدهد مطلعاند؟ بر اساس مفاد آيات پاسخ دهيد.
5. آيا جنيان زادوولد و نر و ماده دارند؟ از آيات قرآن چه نکاتي در اين زمينه ميتوان دريافت؟ آيات چقدر به هريک از اين امور دلالت دارند؟
6. برخي از روشنفکران وجود جن را انکار کردهاند؛ استدلالشان چيست؟ توجيهات خاصي که برخي ديگر درباره اين موجودات آوردهاند چيست؟ بيان کنيد.
7. چه پاسخي به استدلالها و شبهات و توجيهات روشنفکرانه درباره جن ميتوان داد؟ بيان کنيد.
8. ادعاي برخي عارفمسلکان درباره جن چيست و چه پاسخي ميتوان به آن داد؟
منابعي براي مطالعه بيشتر
1. رازي، فخرالدين، التفسير الکبير، ج1، ص83 به بعد.
2. امين، سيدمهدي، معارف قرآن در الميزان، ج3، بخش دوم، فصلهاي اول تا پنجم.
3. مجلسي، محمدباقر، بحار الانوار، ج60، ص42ـ131.
4. کياشمشکي، ابوالفضل، جهانشناسي در قرآن، ص359ـ363.
5. نصري، عبدالله، مباني جهانشناسي در قرآن، فصل مربوط به فرشتگان.
6. خرمشاهي، بهاءالدين، قرآنپژوهي، مقالة «جن».
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org