درس نهم:
پديدههاي زميني (1)
کوهها
راهها
نهرها و چشمهها
درياها
گياهان
اهداف درس
از دانشپژوه انتظار ميرود پس از فراگيري اين درس
1. معناي واژگان «رواسي» و «اوتاد» را، که قرآن براي توصيف کوهها بيان کرده است، با توجه به معناي لغوي آنها بيان و تحليل کند؛
2. فايده وجود راهها و درهها را در زمين توضيح دهد؛
3. فوايدي را که درياها و نهرها و چشمهها در زندگي انسان دارند، برشمارد؛
4. معناي زوجيت گياهان را با توجه به اختلاف آراي تفسيري توضيح دهد؛
5. اوصافي چون موزون، بهيج و کريم بودن گياهان را درست معنا کند.
بخشي ديگر از آيات جهانشناسي در قرآن، به پديدههاي زميني مانند نهرها و چشمهها، درياها، کوهها، راهها، گياهان، حيوانات و پرندگان اختصاص دارد که ذيل عنوان پديدههاي زميني آنها را بررسي خواهيم کرد.
نهرها و چشمهها
آبي که از آسمان نازل ميشود، چه بهصورت باران و چه به شکل برف يا تگرگ، برحسب تقدير الهي روي زمين جريان مييابد و نهرها و رودها را تشكيل ميدهد و بخشي از آن در زمين فروميرود و زير زمين جريان مييابد و منابع آب زيرزميني را تشکيل ميدهد و چشمهها از آن ظاهر ميشود. اگر همه اين آب بر سطح زمين جريان مييافت و بخشي از آن به زمين فرونميرفت، در فصول خاص (پرباران) و يا نقاط و مكانهاي ويژه، امكان بهرهبرداري از زمين نبود. قرآن ما را به تأمل در پديدة نزول باران و ظاهر شدن آن بهصورت نهرها و چشمهها فراخوانده است: ألَمْ تَرَ أنَّ اللهَ أنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسَلَكَهُ يَنابِيعَ فِي الأَرْض (زمر:21؛ «آيا نميبيني كه خدا آب را از آسمان فروفرستاد و آن را بهصورت چشمههايي در زمين جاري کرد».
«سَلْك» يعني چيزي را در ديگري نفوذ دادن و داخل کردن،(1) و «ينابيع» به معناي منابع پيدايش و جوشش آب(2) است. خداوند اين آبها را در زمين نفوذ داده، سپس بهصورت رشتههايي از چشمهها در آن جاري ميسازد.
گاهي از جوشش چشمهها سخن بهميان آورده است: وَفَجَّرْنا فِيها مِنَ الْعُيُون (يس:34)؛ «و در آن [زمين] چشمههايي برشكافتيم».
در چند آيه هم از نعمت نهرها در رديف نعمت کوهها و راهها ياد شده است: وَسَخَّرَ لَكُمُ الأَنْهار (ابراهيم:32)؛ هُوَ الَّذِي مَدَّ الأَرْضَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ وأنْهَارًا (رعد:3)؛ وألْقَى فِي الأَرْضِ رَوَاسِيَ أن تَمِيدَ بِكُمْ وأنْهَارًا وَسُبُلاً لَّعَلَّكُمْ تَهْتَدُون (نحل:15)؛ وَجَعَلَ خِلاَلَهَا أنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِي (نمل:61).
درياها
بيش از چهارپنجم سطح زمين را آب فراگرفته است و شايد گستردهترين و شگفتانگيزترين پديدة روي زمين درياها باشند که در قرآن هم بدان توجه شده است. گفتيم كه درياها نيز ـ كه اكنون منشأ پيدايش ابرها هستند ـ از آب باران پديد آمدهاند. اما آيات مربوط به اين پديده:
وَهُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِيًّا وَتَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَها (نحل:14)؛ «اوست كه دريا را مهار [و تابع ارادة خود] كرد تا شما از آن گوشت تازه (ماهي) تناول كنيد و از آن زيورهايي بيرون آوريد و خود را بدانها بياراييد». در اين آيه و نظاير آن، باز ازيكسو بر توحيد افعالي خداوند تأکيد شده است: هُوَ الَّذِي
1. السَّلْک: ادخال شيء في شيء تسلکه فيه (خليلبناحمد فراهيدي، العين، ذيل مادة سلک).
2. ر.ک: احمدبنمحمد فيومي، المصباح المنير، ذيل مادة نبع؛ حسينبنمحمد راغب اصفهاني، المفردات، ذيل مادة نبع.
سَخَّرَ الْبَحْرَ يعني خداست که درياها را اينگونه آفريده است؛ و ازسويديگر منافع آن را براي انسان گوشزد ميکند: لِتَأْكُلُوا... وَتَسْتَخْرِجُوا... يعني دريا بهگونهاي آفريده شده است كه براي آدمي مفيد باشد.
خداوند در آيهاي ديگر مسخّر کردن دريا را براي انسان بهمنظور کشتيراني و بهرهگيري از منافع آن گوشزد ميکند: اللهُ الَّذِي سَخَّرَ لَكُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِيَ الْفُلْكُ فِيهِ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون (جاثيه:12)؛ «الله است آنكه دريا را براي شما مهار و مسخّر كرد تا كشتيها به فرمان او بهحرکت درآيند، و تا از فضل او بهره جوييد و شايد شما سپاسگزاري كنيد».
آيه بر اين نکته تأکيد ميکند که دريا بهگونهاي آفريده شده است كه شما بتوانيد بر آن كشتي برانيد و اجسامي را بهحرکت درآوريد؛ و اين معلول قانونهايي است كه خداوند در جهان قرار داده است؛ قوانيني که مربوط به جريان باد است و قانونهاي فيزيكي كه بر اساس آن برخي اجسام بر روي آب شناور ميمانند و حركت ميكنند.
خداوند در آيهاي ديگر به عامل اصلي حرکت کشتي اشاره ميکند: رَبُّكُمُ الَّذِي يُزْجِي لَكُمُ الْفُلْكَ فِي الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِه (اسراء:66)؛ «خداي شما کسي است كه كشتي را آرامآرام در دريا بهحركت درميآورد تا از فضل وي بهره گيريد».
جالب است كه ميفرمايد: خداست كه كشتي را بهحركت درميآورد؛ درحاليكه ميدانيم كشتي با نيروي خود يا باد، راه ميافتد؛ اما قرآن سنت خود را در اشاره به اينگونه مسائل همه جا حفظ ميکند و اين پديدههاي زميني را در ارتباط با توحيد بهگونهاي مطرح ميکند که آدمي در پَسِ همه آنها، دست خدا را ببيند.
پس مىتوان گفت جهانشناسى قرآن ازيكسو به خداشناسى، و ازسوىديگر به انسانشناسى مربوط است. خداوند امور جهان را بهگونهاى تدبير ميکند كه انسان بتواند از همه جهان به سود خويش بهره ببرد.
کوهها
يکي از پديدههاي زميني که قرآن انسان را بدان توجه داده و او را به تفکر درباره آنها فراخوانده است، کوهها هستند، و حتي يادآور شده است كه آدمي از چه جهت به آنها فکر کند.
تعدادي از اين آيات کوهها را با عنوان «رواسي» توصيف کردهاند:(1) وَهُوَ الَّذِي مَدَّ الأَرْضَ وَجَعَلَ فِيها رَواسِيَ وأنْهاراً... إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُون (رعد:3). در اينجا رواسي، صفتي است كه جانشين اسم شده است؛ يعني در اصل «جبالاً رواسي» به معناي كوههاي محكم بوده است. در بهکارگيري اين تعبير و بهکار نبردن اوصافي مانند «صلبة» يا «شامخة» ظرافتي نهفته است؛ زيرا «ارساء» به معناي لنگر انداختن كشتي است(2) و تعبير رواسي، اين مفهوم را به ذهن ميآورد كه گويي كوهها، لنگرهاي زميناند؛ يعني علاوه بر استحكام، گويي چيزي نيز به آنها تكيه دارد و به اين وسيله موجب سکون و آرامش زمين ميشوند.
در بعضي از آيات تصريح شده است(3) كه خداوند كوهها را چون لنگرها و ميخها آفريده است تا جلوي تزلزل زمين را بگيرد: وَجَعَلْنا فِي الأَرْضِ رَواسِيَ أنْ تَمِيدَ بِهِم (انبياء:31)؛ «كوهها را لنگرهايي قرار داديم تا زمين را از لرزش و اضطراب بازدارند». «مَيَدان» به معناي نوسان است؛ پس معناي آيه اين است که اگر كوهها نبودند، زمين در معرض لرزشهاي دايمي بود. اين حقيقت بر اساس يافتههاي علمي نيز اثبات
1. افزون بر آيه 3 سوره رعد و آيه 31 سوره انبياء در هفت آيه ديگر نيز، از کوهها با همين وصف «رواسي» ياد شده است: حجر:19، نحل:15، نمل:61، لقمان:10، فصلت:10، ق:7، مرسلات:27. در آيه 32 سوره نازعات نيز اين تعبير بهصورت فعلي آمده است: وَالْجِبالَ أرْساها.
2. «رسا الجبل يرسو، إذا ثبت أصله في الأرض، ورست السفينة: انتهت إلى قرار الماء، فبقيت لا تسير» (خليلبناحمد فراهيدي، العين، مادة رسو).
3. افزون بر آيه 31 سوره انبياء در آيات 15 سوره نحل و 10 سوره لقمان نيز کوهها عامل آرامش زمين و مانع لرزش آن معرفي شدهاند.
شده است كه گازهاي درون زمين، موجب تزلزل پوستة زمين ميشوند و گاهي زلزلههايي را پديد ميآورند؛ اما کوهها مانع دوام تزلزل و نوسان آن ميشوند.
وصف «اوتاد» نيز ميتواند همين معنا را برساند: وَالْجِبالَ أوْتادا (نبأ:7)؛ «آيا کوهها را ميخهاي زمين قرار نداديم». يعني کوهها بهمنزله ميخهايي هستند که مانع لق زدن و تکان خوردن زمين ميشوند.
راهها و درهها
از ديگر پديدههاي زميني، «سُبُل» يا راههاست که در بعضي آيات بدان اشاره شده است:(1) وَجَعَلَ لَكُمْ فِيها سُبُلا (زخرف:10). اين مطلب كه خدا در زمين راههايي قرار داده است، نخست ساده بهنظر ميآيد؛ زيرا انسان هم راه ميسازد؛ راههايي بهتر از آنچه پيشتر بوده است؛ پس آيه به چه نکته مهمي اشاره دارد؟ آن نكته اين است كه اگر زمين يکپارچه هموار بود و هيچگونه چينخوردگي نداشت، قطعات مختلف زمين از هم متمايز نميشد و هيچكس راه به جايي نميبرد.(2) آنچه قطعات و مناطق مختلف زمين را از هم مشخص ميکند، چينخوردگيهايي است که بهصورت کوه و تپه و دره درآمده است.
بهعلاوه، بهوسيله اين چينخوردگيهاست که راهها بين کوهها شكل ميگيرند. همان كوهها و چينخوردگيها اگر مانند ديوار، صاف و بلند بود، عبور از آنها ميسر نميشد. پس اينها، در همان حال كه مناطق زمين را مشخص ميكنند، راههايي را نيز فراهم ميآورند و درهها چنين امکاني را فراهم ميآورند و اين نعمت عظيمي است. قرآن اين نکتههاي ظريف را يادآوري فرموده و ما را به انديشيدن درباره آنها دعوت كرده است.
1. افزون بر آيه 10 سوره زخرف در آيات 15 نحل، 53 طه، 31 انبياء، و 20 نوح نيز با همين تعبير «سُبُل» به وجود اين نعمت و اهميت آن اشاره شده است. در آيه 27 سوره فاطر با لفظ «جُدَد» از اين پديده ياد شده است.
2. در آيه 31 سوره انبياء به نقش راهها در راهيابي انسان در زمين تصريح شده است.
گياهان
گياهان نيز از مهمترين پديدههاي زميني هستند که در قرآن بيش از سي آيه درباره آنها آمده است. ما در اينجا به ذكر چند آيه بسنده ميكنيم؛ ازجمله در سوره حجر ميخوانيم: وأنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْزُون (حجر:19)؛ «و در زمين از هر چيز متناسب و سنجيدهاي رويانديم». منظور از «هرچيز» که ظاهرش عام است، تمام اشياي روي زمين نيست؛ بلکه يعني از هرگونه روييدني؛ چون همهچيز روي زمين که روييدني نيست.
تذکري درباره نحوه برداشت از قرآن
در اينجا لازم است نكتهاي را درزمينة نحوه برداشت از قرآن تذکر دهيم. در اين آيه چنانکه ميبينيم فرموده است: مِنْ كُلِّ شَيء مَوْزُون؛ مقصود از «كُلِّ شَيءٍ» (هرچيز) اين نيست که هرچيز موزوني در اين عالم باشد، روييدني است و خداوند آن را رويانده است؛ زيرا هر چيزي، اگرچه موزون و سنجيده باشد، روييدني نيست؛ پس روشن است كه منظور «كُلّ نبات» است؛ يعني در زمين از هرگونه روييدني متناسب و موزوني آفريدهايم. اين نكتهاي است كه در فهم معناي برخي از آيات ديگر هم بايد به آن توجه داشت. يعني بايد با لحن و زبان قرآن آشنا باشيم و بيدليل با پندارهاي خويش به يک سلسله تعبيرات عام تمسك نكنيم؛ بلکه «قراين لبيه و مقاميه» را درنظر داشته باشيم تا به برداشتهاي نادرست کشيده نشويم.
تعبيري مشابه آنچه ذکر شد، در سوره نمل درباره ملكة سبأ آمده است: وأوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْء (نمل:23)؛ «به او از هرچيز داده شده است». پيداست كه معنايش اين نيست كه خدا از همه آنچه در عالم است به او داده بود، بلكه مقصود آيه اين است که خداوند از هر چيزي كه لازمة سلطنت و مُلك است، بدو عطا فرموده بود و سلطنتش نقصي نداشت.
چهبسا تعبير تِبْياناً لِكُلِّ شَيْء (نحل:89) که درباره قرآن است نيز معنايش همين باشد؛ يعني قرآن بيانکنندة هر چيزي است که شأن قرآن است آن را بيان کند؛ نه اينكه همهچيز، مثلاً هر قانون علمي يا همه حوادث، حتي جنگ ايران و عراق در قرآن آمده باشد، بلكه آيه در اصل چنين است: «تبياناً لكُلِّ شَيْءٍ من شأنه ان يكون في القرآن»؛ يعني قرآن بيانكنندة هر چيزي است كه شأن آن است در قرآن بيايد. نيز ازهميندست است تعبير تَفْصِيلَ كُلَّ شَيْء (يوسف:111) که درباره قرآن است.
قرآن درباره تورات نيز ميفرمايد: وَتَفْصِيلاً لِكُلِّ شَيْء؛(1) با اينكه ميدانيم قرآن كاملتر است؛ پس «كُلِّ شَيْءٍ» در اين آيه نيز به معناي هر چيزي است که بيان يا تفصيل آن در تورات لازم بوده است. بههرحال اين نكتهها را آشنايان با قرآن از قراين و تناسب حكم و موضوع درمييابند.
***
به اصل مطلب برميگرديم. علاوه بر وصف «موزون»، در دو آيه ديگر هم اوصاف خاصي درباره گياهان آمده است: وأنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيج (ق:7)؛ «و در آن (زمين) از هر جفت زيبايي رويانديم»؛ أوَلَمْ يَرَوْا إِلَي الأَرْضِ كَمْ أنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَرِيم (شعراء:7)؛ «آيا ننگريستهاند به زمين كه چه بسيار در آن از هر جفت دلپسند، رويانديم؟»
در اين دو آيه از زوجيت گياهان سخن بهميان آمده است و گياهان با عناوين «بهيج» و «كريم»، وصف شدهاند. زوجيت گياهان و ديگر اوصاف يادشده براي آنها به چه معناست؟ ابتدا درباره کلمه زوج توضيحي ميدهيم.
1. وَكَتَبْنَا لَهُ فِي الالْوَاحِ مِن كُلِّ شَيْءٍ مَّوْعِظَةً وَتَفْصِيلاً لِّكُلِّ شَيْء (اعراف:145). در جايي ديگر نيز مشابه اين تعبير درباره تورات آمده است: ثُمَّ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ تَمَامًا عَلَى الَّذِيَ أحْسَنَ وَتَفْصِيلاً لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لَّعَلَّهُم بِلِقَاء رَبِّهِمْ يُؤْمِنُون (انعام:154).
معناي زوجيت گياهان
«زوج» گاهي به معناي «جفت»، در مقابل طاق و فرد، بهكار ميرود(1) و گاهي به هريك از دو جنس نر و ماده زوج، و به هر دوي آنها زوجين ميگويند. زن و شوهر، هريك بهتنهايي زوج است و با هم زوجين ميشوند.(2) گاهي نيز زوج به معناي نوع و صنف بهكار ميرود(3) كه در اين مورد تعدد اصلاً ملحوظ نيست.(4) حال با توجه به اين توضيح، منظور از زوج در دو آيه فوق چيست؟
بسياري از مفسران در اينجا زوج را به معناي نوع و صنف دانستهاند. يعني گياهان انواع گوناگوني دارند و خدا از هر گونهاي در زمين آفريده است؛ البته منظور هر نوعي است كه شرايط وجودش فراهم بوده و حكمت اقتضا ميكرده است؛ نه اينكه همه نوع گياهي در زمين خلق شده باشد. ممكن است بعدها در زمين شرايطي پيدا شود و انواع ديگري از گياهان بهوجود آيد. اما آيا اين نظر درست است يا اينكه هر گياهي بهصورت زوج و جفت، يعني نر و ماده، آفريده شده است؟
در گياهشناسي ثابت شده است كه گياهان نيز نر و ماده دارند؛ البته در برخي گياهان نر و ماده يكپايه است و در يكجا جمع شده است و در پارهاي ديگر جداست. بههرحال جفت بودن گياهان به معناي نر و ماده داشتن، واقعيتي است که در گياهشناسي بهاثبات رسيده است. كساني كه با اين واقعيات علم گياهشناسي آشنايي داشتهاند، زوجيت را حمل بر معناي دوم يعني نر و ماده بودن گياهان كردهاند.
1. «الزَّوْجُ: خلاف الفَرْدِ. يقال: زَوْجٌ أو فَرْدٌ، كما يقال: خَساً أو زَكاً، أو شَفْعٌ أو وِتْر» (محمدبنمکرمبنمنظور، لسان العرب، مادة زوج).
2. «زوج: يقال لفلان زوجان من الحمام، أي ذكر وأنثي» (خليلبناحمد فراهيدي، العين، مادة زوج)؛ «الزَّوْجُ الفَرْدُ الذي له قَرِينٌ. والزوج: الاثنان» (محمدبنمکرمبنمنظور، لسان العرب، مادة زوج).
3. «زوج من الثياب، أي: لون منها، قال(عزوجل): مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ أي: لون».
4. اما اينكه زوج در اين معنا حقيقت است يا مجاز، و اين معنا، چه مناسبتي با معناي اصلي آن دارد، فعلاً موضوع بررسي ما نيست. (م)
اما به نظر ما، اين آيات هيچيك دلالتي بر اين معنا ندارند و شايد معناي اول (زوج به معناي نوع و صنف) اظهر باشد. البته آيه ديگري وجود دارد كه معناي دوم (نر و ماده) را روشنتر ميرساند: وَمِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فِيها زَوْجَيْنِ اثْنَيْن (رعد:3)؛ «و از هر نوع ميوهاي در آن (زمين) يک جفت آفريد». در اينجا بعيد است بتوانيم بگوييم منظور اين است كه از هر ميوهاي دو نوع يا دو صنف آفريد؛ يعني مثلاً ترش و شيرين؛ چون بعضي ميوهها انواع و اصناف بسياري دارند. اما تعبير «زوجين اثنين»، بهويژه كه «اثنين» تأكيد بر دوتا بودن است، ظاهراً جز بر همين نر و ماده بودن، تطبيق نميكند.
ساير اوصاف گياهان
چنانکه ديديم در آيات يادشده، علاوه بر زوجيت، سه وصف موزون، بهيج و كريم نيز براي گياهان ذكر شده است که هر سه لفظ تقريباً معناي مشابهي دارند.
«موزون» يعني متناسب و سنجيده. ريشه اين كلمه «وزن» است و معناي اصلي وزن، سنجيدن است.(1) البته ممکن است گفته شود که ظاهراً وزن به معناي سنگيني است؛ اما ميتوان پاسخ داد که قوام معناي وزن، به سنگيني نيست؛ بلكه به سنجيدنِ سنگيني هر چيز است. دستكم وزن همه جا به معناي سنگيني نيست؛ مثلاً در آيه وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَق (اعراف:8) به معناي اين است که سنجش در آن روز، حق است. پس معناي آيه 19 سوره حجر اين است كه اجزاي گياهان سنجيده و متناسب آفريده شدهاند؛ همانگونه که بين اندامهاي ما تناسب وجود دارد. چنين نيست كه گياهي ساقهاي به ظرافت ساقة گندم، و ريشهاي به ستبري ريشه گردو داشته باشد.
«بهيج» در لغت يعني زيبا و خرم؛(2) چيزي كه ديدنش موجب بهجت و شادماني
1. «الوزن ثقل شيء بشيء مثله... ويقال وَزَنَ الشيء اذا قدرهِ» (خليلبناحمد فراهيدي، العين، ذيل مادة وزن).
2. «البهجة: حسن لون الشيء ونضارته» (همان، ذيل مادة بهج).
ميشود و اين خاصيت شگرفي است در گياهان. چنانکه ميدانيم ديدن هر نوع گياه، با هر شكل و رنگ، در انسان ايجاد لذت و شادي ميكند. هر گياهي طراوت و خرمي ويژهاي دارد كه سرورانگيز است و انسان از تماشايش لذت ميبرد. همان رنگ و شكل در جمادات، اين خاصيت را، دستكم به آن اندازه، ندارد.
«كريم» يعني چيزي كه بيننده را خرسند ميكند(1) که تقريباً همان معناي بهيج را داراست. شايد در فارسي بتوان آن را دلپسند معنا كرد. البته کريم معاني ديگري هم دارد؛ مثلاً «احجار كريمة» يعني سنگهاي قيمتي؛ اين واژه گاهي هم به معناي بزرگواري و گذشت است و گاهي کَرم و کرامت به معناي جود و بخشش است و کريم به معناي جواد و بخشنده، و گاهي نيز به معناي ارجمند است.(2)
در بعضي آيات هم از نعمت روياندن گياهان خوراکي و درختان ميوه براي استفادة انسان و علوفه براي دامهاي او، ياد شده است:
أنّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا * ثُمَّ شَقَقْنَا الأَرْضَ شَقًّا * فَأَنْبَتْنا فِيها حَبًّا * وَعِنَباً وَقَضْبا * وَزَيْتُوناً وَنَخْلا * وَحَدائِقَ غُلْبا * وَفاكِهَةً وأبًّا * مَتاعاً لَكُمْ وَلانعامكُم (عبس:25ـ32)؛ ما آب را فراوان فروفرستاديم. آنگاه زمين را خوب شكافتيم و دانه را در آن رويانديم و [نيز] انگور را، و درختاني با سرشاخههاي کشيده و آويخته، و زيتون را و درخت خرما را، و باغهاي انبوه و ميوه و علف را؛ براي بهرهگيري شما و چهارپايانتان.
در اينجا برخي واژگان اين آيات را بهاجمال معنا ميكنيم. «قضب» يعني
1. «والکريم صفة لکل ما يرضي ويحمد ومنه وجه کريم اي مرضي في حسنه وبهائه (فخرالدينبنمحمد طريحي، مجمع البحرين، ذيل مادة کرم).
2. ر.ک: محمدبنمکرمبنمنظور، لسان العرب، ذيل مادة کرم.
درختهاي بلندي كه شاخههاي كشيده و آويخته دارند؛ مثل بيد مجنون. «غُلب» يعني انبوه؛ «حدائق غلباً» يعني باغهايي كه درختانش سر در هم فروبردهاند. «أبّ» هم به معناي علفي است که حيوان از آن استفاده ميكند.
در اينجا نيز، قرآن توجه ميدهد كه «ما» (إنّا) هستيم كه آب را فروفرستاديم (صببنا)... شكافتيم (شققنا)... و رويانديم (فأنبتنا). يک كتاب گياهشناسي احتياج به اين تأكيدات و انتساب افعال به «نا» (ما) ندارد؛ بلکه ميگويد آبي ميآيد، زميني شكافته ميشود و گياهي ميرويد؛ اما قرآن گامبهگام و كلمهبهكلمه ميفرمايد: «ما» كرديم... «ما» انجام داديم. اين تعليم را نبايد فراموش كرد که در سراسر قرآن اين نكته بارها و بارها يادآوري شده است كه بايد همهچيز را از خدا بدانيم؛ وگرنه هزاران بار خواندن كتاب گياهشناسي، بدون فهم اين نكته، ذرهاي ارزش معنوي ندارد.
همانگونه كه بارها يادآور شديم، در اينجا هم قرآن از «الله» شروع کرد و به تدبير امور «انسان» پايان برد: مَتَاعاً لَكُمْ وَلأَنْعَامِكُم.
خلاصه درس
1. نهرها و چشمهها و درياها ازجمله پديدههاي مهم زميني است که در قرآن بدانها اشاره شده و از فوايد آنها در زندگي بشر سخن بهميان آمده است. همه اين فوايد به ربوبيت الهي بازميگردد.
2. کوه ازجمله پديدههاي زميني است که قرآن آدمي را به تأمل درباره آن فراميخواند. از اين پديده در قرآن با اوصافي چون «رواسي» و «اوتاد» ياد شده است. مقصود از «رواسي» اين است که کوهها لنگرهاي زميناند؛ «ارساء» به معناي لنگر انداختن کشتي و امثال آن است و وصف «راسيه» براي چيزي بهکار ميرود که علاوه بر استحکام، تکيهگاه و موجب سکون و آرامش شيئي لنگرانداخته ميشود. تعبير «أَنْ تَمِيدَ بِهِمْ» ميرساند که کوهها جلوي تزلزل زمين و ساکنان آن را ميگيرند و زمين را از لرزش و اضطراب و نوسان بازميدارند. اگر کوهها نبودند گازهاي درون زمين موجب تزلزل پوستة زمين ميشدند. «اوتاد» بودن کوهها نيز معنايي نزديک به «رواسي» دارد؛ يعني کوهها چون ميخهايي استوار، مانع لق زدن و تکان خوردن زمين ميشوند.
3. نکته مهمي که در آيات نازلشده درباره کوهها و راهها (سُبُل) بدان توجه داده است، نقشي است که اين دو در جدا کردن قطعات و مناطق مختلف زمين از هم دارند. اگر چينخوردگيهايي در زمين بهوجود نميآمد و درهها و راهها پديد نميآمد و زمين يکپارچه و هموار بود، نميتوانستيم مناطق مختلف را از هم تشخيص دهيم و اگر کوهها و چينخوردگيها بهصورت ديوارهايي صاف و بلند بود، امکان جابهجايي و عبور از مناطق مختلف وجود نداشت.
4. تعابير عامي که در قرآن با لفظ «کل» و امثال آن آمده است، بدان معنا نيست که قرآن ميخواهد عموميت موضوع يا حکمي را از تمام جهات بيان
دارد؛ بلکه برحسب قراين لبيه و مقاميه بايد ديد اين الفاظ درباره چه چيزي و چه شأني از شئون آن بهکار رفته است و نبايد در نحوه برداشت از قرآن در اين موارد، دچار اشتباه و خطا شد. بنابراين وقتي در قرآن با تعبيرهايي چون فِيها مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْزُون روبهرو ميشويم، نبايد بپنداريم منظور اين است که خداوند هرچيز موزوني را که در عالم است در زمين رويانده است؛ زيرا هرچيز اگرچه موزون و سنجيده باشد، روييدني نيست؛ پس منظور از «کل شيء»، «کل نبات» است. همچنانکه در آيه وأُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْء (نمل:23) منظور اين است که هر چيزي که لازمة سلطنت بود، به ملکة سبأ عطا شده بود. همينطور آنجايي که از تبيان بودن قرآن براي هر چيزي سخن بهميان آمده است، مقصود اين است که قرآن بيانکنندة هر چيزي است که شايسته است در قرآن بيايد؛ نه اينکه همهچيز در قرآن بيان شده است. به همين ترتيب تفصيلي بودن قرآن يا تورات براي هرچيز، برحسب اقتضاي آن شيء و هدف و شأن قرآن و تورات است.
5. در قرآن اوصافي از قبيل «زوج»، «موزون»، «کريم» و «بهيج» درباره گياهان آمده است.
6. «زوج» در لغت به معناي جفت (مقابل فرد) و نيز نوع و صنف بهکار رفته است. برخي از مفسران وصف «زوج» درباره گياهان را به معناي نوع و صنف دانستهاند و گفتهاند مراد از أَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَرِيم (شعراء:7) اين است که خدا از هر گونهاي از گياهان که شرايط وجودش بوده و حکمت اقتضا ميکرده، در زمين خلق کرده است. اين معنا و احتمال اظهر است. اما ازسويديگر ميدانيم که گياهان نر و ماده دارند و جفت هستند. بر اين اساس عدهاي گفتهاند که مقصود از زوجيت گياهان، جفت بودن آنهاست. اما از آيه
چيزي دال بر اين مطلب برنميآيد. البته در آيه ديگري که از «زوجين اثنين» (رعد:3) سخن بهميان آمده، بعيد است که بتوان زوج را به معناي صنف گرفت؛ بلکه زوج در اين آيه به معناي جفت است.
7. «موزون» به معناي سنجيده است و قوام معناي «وزن» نه به سنگيني، که به سنجيدن سنگيني هرچيز است و موزون بودن گياهان بدين معناست که اجزاي مختلف آنها، سنجيده و متناسب است.
8. «بهيج بودن» گياهان به معناي زيبا و خرم بودن آنهاست؛ بهگونهايکه انسان از ديدن آنها لذت ميبرد. «کريم بودن» نيز به همان معناي بهيج بودن است؛ يعني گياهان بهگونهاي هستند که بيننده را شادمان و خرسند ميکنند.
پرسشها
1. فوايدي را که نهرها و درياها در زندگي انسان دارند، برحسب نکات مستفاد از آيات برشمرده، توضيح دهيد.
2. وصف «رواسي» درباره کوهها به چه معناست و فوايد مترتب بر آن چيست؟
3. اگر راهها و درهها نبودند چه مشکلي براي ساکنان زمين پيش ميآمد؟ توضيح دهيد.
4. آيا هرجا که قرآن از تعابيري مانند «کل» و امثال آن استفاده ميکند، عموميت و اطلاق حکم مربوط را بيان ميدارد؟ چرا؟ در اينگونه موارد چه بايد کرد تا دچار برداشت نادرست نشد؟
5. تبيان و تفصيل بودن قرآن براي هرچيز به چه معناست؟ توضيح دهيد.
6. «زوج» در لغت به چند معنا آمده است و مقصود از زوجيت چيست؟
7. اوصاف «موزون»، «بهيج» و «کريم» درباره گياهان به چه معناست؟
منابعي براي مطالعه بيشتر
1. سبحاني، جعفر، مربي نمونه، ذيل عنوان «اسرار آفرينش کوهها»، ص57ـ65.
2. طباطبايي، سيدمحمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، ج11، ص292.
3. رضايي، محمدعلي، پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، ج2، ص277ـ286.
4. رستمي، محمدحسن، سيماي طبيعت در قرآن، ص248ـ300.
5. فاروقي، محمد اقتدار حسين، گياهان در قرآن، ترجمه احمد غائي.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org