درس هشتم:
پديدههاي جوّي
بادها
رعد و برق
ابر و باران
نزول باران
اهداف درس
از دانشپژوه انتظار ميرود پس از فراگيري اين درس
1. فوايد مهم بادها را در چرخة زندگي آدمي با استناد به آيات قرآن برشمارد؛
2. معناي لواقح را در آيه 22 سوره حجر با توجه به احتمالات ممکن بهخوبي تبيين کند؛
3. نظريات مختلف را درباره تسبيح رعد گزارش و ارزيابي کند؛
4. پديدة نزول باران و تگرگ را برحسب آيات مربوط توضيح دهد.
بخشي ديگر از آيات مربوط به پديدههاي جهان، درباره پديدههاي جوّي است که در اين درس آنها را بررسي ميکنيم.
بادها
در قرآن، باد بهعنوان يک پديدة جوّي مطرح شده و فوايد آن از جنبههاي مختلفي بيان شده است؛ ازجمله:
1. بادها موجب پيدايش ابر و در نتيجه باران ميشوند و بشارتدهندگان رحمت الهياند: وَهُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِه (اعراف:57)؛ «اوست كه بادها را پيشاپيش رحمت خويش (باران) به بشارت ميفرستد».
2. قرآن بادها را لواقح معرفي ميکند: وأرْسَلْنَا الرِّياحَ لَواقِحَ فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماء (حجر:22)؛ «بادها را، درحاليکه بارورند، گسيل داشتيم و از آسمان آب را فروفرستاديم».
برخي «لواقح» را باروركنندگان درختان و گياهان معنا كردهاند و گفتهاند كه يكي از وسايل تلقيح درختان، باد است كه گردة گياهان نر را به ماده
ميرساند (عامل تلقيح برخي درختان، زنبورها و حشرات ديگرند) و آنها را بارور ميكند.(1)
اما با توجه به ذيل آيه كه ميفرمايد: فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً، اين احتمال بعيد بهنظر ميآيد؛ زيرا اگر منظور از آن بارورکنندگي بادها بود، ميبايست ذيل آيه را نيز متناسب با صدر آن ميآورد و ميفرمود: «و درختان را ميوهدار كرديم».
احتمال ديگر اين است که معناي لواقح در اينجا، با نزول باران در ارتباط است و ميتواند با برخي مطالعات جديد درباره بارور کردن ابرها براي آمدن باران، تناسب داشته باشد؛ درباره کيفيت پيدايش ابرها بحثهاي بسياري مطرح است که شايد بتوان آنها را بر مفاد برخي آيات، ازجمله اين آيه، تطبيق کرد. براي اينكه بخار آب، كه بهصورت ابر در هوا متراكم است، به آب تبديل شود، نيازمند يك واسطه و عامل مساعد (كاتاليزور)(2) است. باد اين نقش را بهعهده دارد و با فعل و انفعالاتي كه در ابرها انجام ميدهد، بيدرنگ ابرها را بارور ميکند و باران سرازير ميشود.(3) اين در صورتي است كه «لواقح» را در آيه، به معناي مُلَقّحات (باروركنندگان) بگيريم؛ ولي ظاهراً لواقح در لغت بدين معنا نيامده است.(4)
اگر لواقح را جمع لاقح به معناي باردار بدانيم، آيه ميتواند معناي ديگري داشته باشد؛ يعني باد، خود بارور است و حامل چيزي است كه موجب نزول باران
1. براي نمونه، ر.ک: سيدعبدالکريم هاشمينژاد، رهبران راستين، ص259 و 263.
2. کاتاليزور (Catalyst): مادهاي كه سرعت انجام يک واكنش شيميايي را تغيير داده، ولي خود در پايان واکنش، بدون تغيير ميماند (يوجين بوريس اواروف و آلن آيزاکس، فرهنگ علم، ترجمة ابوالقاسم قلمسياه و ديگران، ص339).
3. ر.ک: مهدي بازرگان، باد و باران در قرآن، ص59، 126.
4. بلکه لاقح از مصدر لقاح به معناي باردار است: «اللقاح: مصدر لقحت الناقة تلقح لقاحا، وذلك إذا استبان لقاحها يعني حملها، فهي لاقح» (خليلبناحمد فراهيدي، العين، مادة لقح).
ميشود. شايد بتوان گفت باد حامل بار الكتريكي خاصي است و ابرها (بخار آب) هم بار الکتريکي ديگري دارند که برخوردشان موجب پيدايش برق و سپس باران ميشود. يا حامل چيزهاي ديگري باشد كه بهوسيله علوم اثبات شده است يا اثبات خواهد شد. بههرحال جاي تأمل است؛ ولي نبايد آيه را بر پديدهاي تطبيق کرد؛ بلكه نخست بايد آيه را خوب فهميد؛ آنگاه اگر مضمون آيه با قوانين طبيعي موجود تطبيق داشت چه بهتر؛ وگرنه نبايد خود را ملزم به تطبيق كنيم.
3. بادها موجب حركت كشتيهاي بادي ميشوند: إِنْ يَشَأْ يُسْكِنِ الرِّيحَ فَيَظْلَلْنَ رَواكِدَ عَلى ظَهْرِه (شورى:33)؛ «اگر [خدا] بخواهد باد را نگاه ميدارد تا [كشتىها] بر [شانههاى امواج] از حركت بازمانند».
قرآن كريم، در اينگونه آيات، اين حس را در ما برانگيخته است كه به پديدهها با نظر سطحى ننگريم؛ بلکه به دقايق آنها بينديشيم.
رعدوبرق
يکي ديگر از پديدههاي جوّي مهم که در قرآن بدان اشاره شده، رعدوبرق است: هُوَ الَّذِي يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَطَمَعاً وَيُنْشِئُ السَّحابَ الثِّقال؛(1) (رعد:12)؛ «اوست كه آذرخش را به شما بيمزا و اميدبخش بنمايد، و ابرهاي سنگين را ايجاد كند».
خداوند در اين آيه بر نقش اميدآفرين رعد و نيز نقش خوفافکن آن در زندگي بشر تأکيد ميکند. اين آيه نيز از يکسو بر ارتباط يک پديدة جوّي با خدا تكيه ميکند (= هو الذي...)، و هم به نقش آن پديده در زندگي انسان توجه ميدهد (= يريكم...).
1. مشابه اين تعبير در سوره روم نيز آمده است: وَمِنْ آيَاتِهِ يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مَاء (روم:24).
تسبيح رعد (بحث استطرادي)
خداوند در آيه بعد ميفرمايد: وَيُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَالْمَلائِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ وَيُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَيُصِيبُ بِها مَنْ يَشاء (رعد:13)؛ «رعد تسبيحگوي اوست همراه با حمد و سپاس؛ و فرشتگان نيز تسبيح او گويند از بيم وي؛ و خداوند صاعقهها را گسيل ميدارد و [برق] آنها را به هركس که بخواهد، ميرساند».
نكتههايي عجيب در اين آيه نهفته است كه در اينجا مجال بررسي همه آنها نيست؛ براي مثال تسبيح رعد به چه معناست؟ برخي ناآشنايان با زبان و ادب عربي، تسبيح را از مادة سبح و مصدر سباحة به معناي شنا کردن و شناوري نمودن گرفته و گفتهاند: تسبيح اشيا، تكامل آنهاست! بطلان اين ادعا حتي براي يك عربزبان ساده نيز آشکار است؛ زيرا مفهوم تسبيح، هيچ ربطي به شنا و تكامل و اينگونه امور ندارد. تسبيح يعني خدا را منزه شمردن، و آيات بسياري در اين زمينه وجود دارد. براي نمونه: يُسَبِّحُ للهِ ما فِي السَّماواتِ وَما فِي الأَرْض (جمعه:1)؛ «آنچه در آسمانها و زمين است، خدا را تسبيح ميگويد»؛ يا اين آيه: وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِه (اسراء:44) «هيچچيز نيست مگر اينکه خدا را تسبيح و حمد ميگويد». روشن است که معناي تسبيح، منزه شمردن خدا از هرگونه عيب و نقص است،(1) نه شناوري يا تکامل.
در اين ميان حتي آياتي هست که همهچيز را در حال سجده براي خدا معرفي
1. «التسبيح: التقديس والتنزيه، يقال سبّحت الله أي نزّهته عمّا يقول الجاحدون، ويكون بمعنى الذكر والصلاة» (فيومي، المصباح المنير، مادة سبح)؛ «سبح: أصلان، أحدهما، جنس من العبادة والآخر جنس من السعي. فالأوّل السبحة وهي الصلاة، ويختصّ بذلك ما كان نفلا غير فرض، يقول الفقهاء: يجمع المسافر بين الصلاتين ولا يسبّح بينهما، أي لا يتنفّل بينهما بصلاة. ومن الباب: التسبيح وهو تنزيه الله جلّ ثناؤه من كلّ سوء. والتنزيه التبعيد. والأصل الآخر، السبح و السباحة: العوم في الماء» (احمدبنفارس، معجم مقاييس اللغة، مادة سبح).
ميکند.(1) بههرحال بهآساني نميتوان دريافت كه معناي تسبيح و سجدة موجودات چيست و بايد اذعان کرد که اين آيات از متشابهات است؛ اما در ميان مفسران دو ديدگاه كلي هست كه يکي ميگويد اينگونه تعبيرها استعاري است؛ يعني همه اين موجودات، نشانة كمال آفرينندة خود بوده، از صفات خدا حكايت ميكنند؛ يعني گويي به زبان حال و تکوين، بيانگر تسبيح و تنزيه صفات الهياند.(2)
برخي ديگر از مفسران معتقدند که اشيا واقعاً شعور دارند و بهراستي تسبيح و ذكر ميگويند. نمونهاش، به سخن آمدن سنگريزه در دست پيامبر(صلى الله عليه وآله) است که تسبيح گفت، و صداي تسبيح خود را به گوش ديگران رساند؛ نه آنكه بهطور معجزهآسا در آن ايجاد تسبيح شد.(3)
ما سميعيم و بصيريم و هُشيم با شما نامحرمان ما خامُشيم(4)
پس آدمي درنمييابد؛ وگرنه همه اشيا تسبيح خدا را ميگويند.
اين نظر، با ظاهر آيات نيز سازگار است. در برخي آيات آمده است: وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُم (اسراء:44)؛ «هيچچيز نيست كه
1. رعد:15، نحل:49، حج:18. همينطور آياتي داريم که بيان ميدارد تمام کائنات خدا را تسبيح ميکنند: ألَمْ تَرَ أنَّ اللهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاَتَهُ وَتَسْبِيحَه (نور:41)؛ مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْض (تغابن:1)؛ همچنين تسبيح هفت آسمان و زمين و هرآنچه در آنهاست و همهچيز (اسراء:44)؛ تسبيح فرشتگان (شوري:5)؛ تسبيح رعد (رعد:13)؛ تسبيح کوهها (ص:11، انبياء:79، سبأ:10)؛ تسبيح پرندگان (سبأ:10، نور:41، انبياء:79).
2. و اين همان تسبيح تکويني و با زبان حال است (ر.ک: محمودبنعمر زمخشري، الکشاف، ج2، ص669ـ670، ذيل آيه 44 اسراء) وي در ذيل آيه 13 رعد، تسبيح رعد را به تسبيح بندگاني که صداي رعد را ميشنوند و اميد به بارش باران دارند، به تأويل ميبرد (ر.ک: همان، ج2، ص518).
3. در اين صورت تسبيح، حقيقي، غيرمجازي و با زبان قال است. البته لازم نيست تسبيح به زبان قال حتماً با همين الفاظ قراردادي انجام پذيرد؛ چون الفاظ علاماتي براي کشف مافيالضميرند؛ پس اگر مافيالضمير بهوسيله ديگري هم بيان شود، باز زبان قال خواهد بود (ر.ک: عبدالله نصري، جهانشناسي در قرآن، ص61).
4. مولوي، مثنوي معنوي، دفتر سوم، ص387، بيت1017.
تسبيح و حمد خدا را نگويد؛ اما شما تسبيح آنها را درنمييابيد»؛ همچنين درباره پرندگان ميخوانيم: كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَتَسْبِيحَه (نور:41)؛ «هركدام، از نيايش و تنزيه خدا آگاه است»؛ اما ما اين تسبيحها را درنمييابيم و نميفهميم.
مفسراني که به رويکرد دوم گرايش دارند، در تبيين مطلب بر اساس اصول عقلي، به دو دسته تقسيم ميشوند:
1. دستهاي ميگويند: همين اشيا با همين صور مادي، شعور و درك دارند؛
2. دستة ديگر بر آناند كه اشيا صورت غيرمحسوس ديگري دارند كه آن صورت دوم، شعور و درك دارد و آن صورت همان است كه روز قيامت ظاهر ميشود و همان است كه شهادت ميدهد و قرآن درباره آن ميفرمايد: قالُوا أنْطَقَنَا اللهُ الَّذِي أنْطَقَ كُلَّ شَيْء (فصلت:21)؛ «ميگويند: خدا ما را بهسخن آورد؛ همو که هرچيز را بهسخن ميآورد».
بههرروي هيچيک از اين دو تبيين، با درك عادي ما سازگار نيست، ولي با ظاهر قرآن سازگار و مناسب است؛ البته برخي براي اثبات آن به مكاشفات عرفاني و حتي استدلالهاي عقلي نيز متوسل شدهاند. «وَالْعِلْمُ عِنْدَ أَهْلِه».
در ارزيابي ديدگاه نخست ميتوان گفت: اگرچه اين تفسير، قريب به ذهن و براي عموم قابل فهمتر است، استعاري تلقي کردن اينگونه تعبيرات، خلاف ظاهر است؛ بهويژه با توجه به جمله لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُم در آيه 44 سوره اسراء؛ زيرا همه ميتوانند «حاکي از صفت خالق بودن» را بفهمند؛ پس چگونه خدا ميفرمايد: «ولي شما تسبيح آنها را نميفهميد؟!»
البته بهطور ويژه درباره رعد نظر ديگري نيز هست که ميگويد: رعد، اسم يک فرشته است و اشاره به آن در آيه، از باب ذكر عام بعد از خاص است؛ اما اين احتمال خلاف ظاهر است؛ چون معناي عرفي رعد، همان صداي مخصوص
برخورد ابرهاست و با وجود اين معناي عرفي، درستي اين احتمال، دليل محكمتري ميخواهد.
نكتههاي ديگري نيز در اين آيه نهفته است. از جمله وَيُرْسِلُ الصَّوَاعِقَ فَيُصِيبُ بِهَا مَن يَشَاء برميآيد که اگرچه صاعقه يك پديدة طبيعي است، خدا آن را به هركس كه بخواهد اصابت ميدهد. اصابت صاعقه اتفاقي نيست؛ بلکه حسابشده و بر اساس تقدير و قضاي الهي و در چهارچوب «توحيد افعالي» است.
ابر و باران
از ديگر پديدههاي مهم جوّي که در آيات قرآن بدان توجه شده، ابر و باران است. بعضي از آيات کيفيت پيدايش و شکلگيري ابرها و نيز نزول باران و برف و تگرک از آنها را بيان ميدارند، ازجمله:
لَمْ تَرَ فَيُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشاءُ وَيَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ يَشاءُ يَكادُ سَنا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالأَبْصار (نور:43)؛ «مگر نديدهاي كه خدا ابر را آرامآرام به جريان مياندازد؛ آنگاه پارههاي آن را بههم ميپيوندد؛ سپس آن را فشرده و متراكم ميكند؛ آنگاه ميبيني كه باران از لابهلاي آن فروميريزد؛ و از آسمان از ميان كوهوارهابرها تگرگ فروميفرستد؛ پس به هرکه بخواهد آن را ميرساند و از هرکه بخواهد بازميداردش؛ و گويي فروغ برق [ابرها] ميخواهد چشمها را [از بين] ببرد».(1)
1. در آيه 48 سوره روم نيز چگونگي شکلگيري ابرها و آماده شدن آنها براي نزول باران بيان شده است. البته آيات ديگري هم پديدة ابر را با عناويني چون «السَّحابَ الثِّقال» (رعد:12)، «الْمُعْصِرات» (نبأ:14) و «المُزْن» (واقعه:69) توصيف کردهاند.
در اين آيه، جمله وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبالٍ فِيها مِنْ بَرَد نياز به توضيح بيشتري دارد. منظور از کوههاي آسمان چيست و در کجا هستند و چگونه از اين كوهها تگرگ نازل ميشود؟
دانشمندان متخصص در اين زمينه ميگويند وقتي ابرها در جوّ زمين متراكم ميشوند، شكلي شبيه كوهها پيدا ميکنند. معمولاً مسافران هواپيما اين پديده را مشاهده ميکنند و گاه ابرها را، كوه ميپندارند؛ پس ابرها آنقدر روي هم انباشته ميشوند كه كوههايي از ابر در جوّ زمين پديد ميآيد و از آن كوههاي ابر، تگرگ فروميريزد. برحسب تحقيقات اين دانشمندان، ميتوان از آيه چنين برداشت کرد که منظور از «جبال» كوههاي ابر است، نه كوههايي از جنس آنچه در زمين است؛ ولي اين برداشت خود مبتني بر اين استظهار است كه منظور از «سماء» هم، همين جوّ زمين باشد.(1)
«مِنْ بَرَدٍ» بيانِ «مايُنَزِّلُ» است؛ يعني آنچه خدا نازل ميكند، از جنس تگرگ است. احتمالاً «بَرَد» در قرآن كريم به معنايي اعم از تگرگ و برف، بهكار رفته است. در قرآن از برف، که در زبان عربي به آن «ثلج» ميگويند، ذكر ويژهاي نشده است؛ ولي چون در واقع منشأ هر دو، همان باران يخزده است،(2) قرآن با کلمه «بَرَد» به آنها اشاره کرده است.
در اين آيه نيز نکته جالب توجه اين است که خداوند، هريك از اين پديدهها را به خود نسبت ميدهد. قرآن تعليم ميدهد كه ببينيد چگونه خداوند بخار آب را آرامآرام فراميبرد و بعد ابرها را ميراند و بههم نزديك ميکند و چون فشرده شدند،
1. پيشتر در درس سوم گفتيم كه گاهي سماء، به معناي آسمانهاي هفتگانه است كه پايينترين آنها، فراتر از ستارگاني است كه ما ميبينيم؛ اما سمائي كه باران از آن نازل ميشود، «جوّ زمين» است؛ ابرها در همين جوّ تشكيل ميشوند و چيزي ديگر از جايي ديگر بر ابرها فرونميريزد. (م)
2. گاهي که قطرات آن ريز است، بهصورت برف نازل ميشود و گاهي هم قطرات درشت باران در جوّ يخ ميزند و بهصورت تگرگ فروميريزد. (م)
باران فروميبارد. درباره تگرگ نيز ميگويد: خدا تگرگ را فروميآورد و به آن فرمان ميدهد که كجا ببارد و كجا نبارد.
نزول باران
ابرها با پديدة باران و ريزش آن از جوّ به زمين کاملاً مرتبطاند و آيات بسياري به اين حقيقت اشاره دارند؛ مانند آيه وأنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَسْكَنّاهُ فِي الأَرْضِ وَإِنّا عَلي ذَهابٍ بِهِ لَقادِرُون (مؤمنون:18)؛ «آب را از آسمان بهاندازة معيني فروفرستاديم و بر زمين قرارش داديم و ما به بردن و روانه كردن آن تواناييم».
شايد بتوان از اين آيه و مانند آن(1) دريافت كه همه آبهاي روي زمين، نخست از آسمان فرود آمده است. امروزه نظر دانشمندان نيز همين است كه درياها از نزول باران بهوجود آمدهاند؛ اما بارانهاي سيلآسايي كه در مراحل نخستين آفرينش زمين فروباريده است.(2) ولي اين آبها روي حساب و اندازه نازل شده است؛ يعني «تقدير» الهي آنچنان دقيق است که اگر نزول بارانها بيشتر ادامه مييافت، تمام زمين را آب فراميگرفت و هيچگونه خشکي و جايي براي زندگي باقي نميماند. همچنين بارانهاي بعدي نيز «بِقَدَر» و ازروي حساب نازل ميشود؛ با اين تفاوت كه آبهاي اوليه از ابرهاي نخستين كه در آسمان تکوّن يافته بودند، پيدا شدند؛ اما بارانهاي معمول، هرچند از آسمان (جوّ زمين) نازل ميشوند، اما ابرش از زمين برميخيزد و از آبهاي روي زمين نشئت ميگيرند.
1. افزون بر آيه 43 سوره نور، آيات بسيار ديگري نيز درباره ريزش باران از جوّ و نزول آن از آسمان وجود دارد؛ ازجمله: نحل:10، حج:63، فرقان:48، زخرف:11، ق:9، روم:24 و 48، زمر:21، انفال:11، جاثيه:5، عنکبوت:63، بقره:22 و 164، لقمان:10، فاطر:27، انعام:99، حجر:22، اعراف:57، کهف:45، يونس:24، رعد:17.
2. برخي مفسران از آيه 22 سوره حجر نيز همين مطلب را استفاده کردهاند (ر.ک: سيدمحمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج12، ص52).
خلاصه درس
1. باد يکي از پديدههاي جوّي است که قرآن به سه فايده آن اشاره کرده است: الف) سببسازي در پيدايش ابرها و در نتيجه نزول باران؛ ب) بارانزا کردن ابرها؛ ج) بهحرکت درآوردن کشتيها.
2. مفسران و دانشمندان درباره معناي واژه «لواقح»، که در قرآن براي توصيف بادها بهکار رفته است، احتمالات مختلفي مطرح کردهاند؛ ازجمله:
الف) بادها به دليل اينکه ابزار گردهافشاني و تلقيح درختان و گياهان هستند، لواقح خوانده شدهاند. اين احتمال با ادامه آيه که ميگويد: فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماء سازگار نيست؛ زيرا خاصيت گردهافشاني با ميوهدار شدن درختان تناسب دارد، نه نزول باران از آسمان؛
ب) تعبير لواقح در ارتباط با نزول باران است و با بارور کردن ابرها تناسب بيشتري دارد و اين با مطالعات علمي جديد هم دراينباره سازگار است. باد نقش عامل واسطه را در باروري ابر دارد. در اين صورت لواقح به معناي بارورکنندگان (مُلقِّحات) است. اشکال اين احتمال اين است که لواقح در لغت به اين معنا نيامده است؛
ج) لواقح جمع «لاقح» به معناي باردارهاست؛ يعني بادها خود باردار و حامل چيزي هستند که موجب نزول باران ميشود. ممکن است بادها حامل بار الکتريکي خاصي باشند و ابرها هم بار الکتريکي ديگري داشته باشند و برخورد اين دو موجب پيدايش برق و سپس ريزش باران شود يا بدون پيدايش برق اين پديده رخ دهد. بههرحال نميتوان نظري قطعي دراينباره داد.
3. درباره تسبيح رعد در آيه 13 سوره رعد نظرهاي مختلفي ابراز کردهاند؛ ازجمله اينکه تسبيح برگرفته از «سباحه» به معناي شنا کردن است و تسبيح رعد
يعني تکامل آن! اين تفسير دور از ذهن را ناآشنايان با ادب و زبان عربي ارائه کردهاند. مفهوم تسبيح هيچ ارتباطي با شنا و شناوري و تکامل ندارد؛ بلکه به معناي منزه شمردن خداوند است؛ چنانکه آيات ديگر دلالت بر آن دارند.
يک ديدگاه هم وجود دارد که ميگويد تعبيرهايي چون تسبيح گفتن يا سجده کردن موجودات براي خدا، تعابيري استعاري است؛ يعني همه اين موجودات، ازجمله رعد، دليل بر کمال آفرينندة خود هستند و حکايت از صفات خدا ميکنند، پس به زبان حال و تکوين، بيانگر تنزيه صفات الهي و تسبيح او هستند. اين ديدگاه با ظاهر قرآن، بهويژه تعبير لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُم، سازگار نيست؛ زيرا «حاکي از صفات خالق بودن» را همه ميتوانند بفهمند؛ درحاليکه خدا ميفرمايد شما تسبيح آن را نميفهميد.
يک ديدگاه ديگر درباره معناي تسبيح موجودات، ازجمله رعد، و تعابير مشابه اين است که اشيا واقعاً شعور دارند و بهراستي تسبيح ميگويند؛ مانند تسبيح سنگريزه در دست پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)؛ اما آدميان تسبيح موجودات را درک نميکنند. اين ديدگاه با ظاهر آيه 44 سوره اسراء نيز سازگار است که ميفرمايد: همهچيز در عالم تسبيحگوي خداست؛ اما شما از درک آن عاجز هستيد.
4. کساني که تسبيح موجودات را حقيقي ميدانند، برخي گفتهاند که اشيا با همين صورت مادي شعور و درک دارند و تسبيحگوياند، و برخي ديگر گفتهاند اشيا صورت غيرمحسوس ديگري دارند که آن صورت درک و شعور دارد و همان صورت است که روز قيامت ظاهر ميشود. شهادت اعضا و جوارح و سخن گفتن آنها در قيامت (فصلت:21) مربوط به همان صورت غيرمحسوس آنهاست. اين تبيين به هر دو وجهش با ظاهر قرآن سازگارتر است؛ اگرچه از درک عادي ما دور است.
بعضي هم گفتهاند «رعد» اسم فرشتهاي است و ذکر آن در آيه، از باب ذکر عام بعد از خاص است؛ اما اين احتمال خلاف ظاهر است؛ چون رعد در عرف و زبان عرب، به صداي مخصوص ناشي از برخورد ابرها گفته ميشود.
5. اصابت صاعقهها به افراد، اتفاقي و تصادفي نيست؛ بلکه حسابشده و برحسب تقدير و قضاي الهي و در چهارچوب توحيد افعالي است.
6. مقصود از «جبال» در عبارت وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبالٍ فِيها مِنْ بَرَد (نور:43) که تگرگ از آن نازل ميشود، تودههايي از ابرهاي متراکم در جوّ زمين است که شکلي شبيه کوه پيدا ميکند و مقصود از «سماء» در اين آيه، جوّ زمين است. واژه «بَرَد» در اين عبارت، معنايي اعم از تگرگ و برف دارد؛ چون در قرآن از برف، که معادل عربي آن «ثلج» است، ذکر ويژهاي نشده است؛ بلکه از برف و تگرگ به دليل منشأ واحدشان به «برد» تعبير شده است.
7. خداوند همه پديدههاي جوّي از قبيل بهحرکت درآمدن بخار آب، فشرده شدن آنها و شکلگيري ابرها، ريزش باران و تگرگ و نزول آن در مناطقي خاص را به خود نسبت ميدهد و با ذكر اين پديدهها، ربوبيت تکويني را متذکر ميشود.
پرسشها
1. قرآن چه فوايد عمدهاي را براي بادها بيان ميکند؟
2. چه نظرياتي در تفسير صفت «لواقح» براي بادها مطرح است؟ هريک را نقل و ارزيابي کنيد.
3. مقصود از تسبيح رعد در آيه 12 سوره رعد چيست؟ ديدگاهها را بيان و ارزيابي کنيد.
4. واژگان «جبال» و «بَرَد» در آيه 43 نور به چه معناست؟ توضيح دهيد.
منابعي براي مطالعه بيشتر
1. مطهري، مرتضي، آشنايي با قرآن، ج4، ص161ـ179؛ همو، مجموعهآثار، ج26، ص505ـ519.
2. سبحاني، جعفر، منشور جاويد قرآن، ج2، ص85ـ110، ذيل عنوان تسبيح موجودات در قرآن؛ همو، مفاهيم القرآن، ج1، ص229ـ264.
3. خميني(رحمه الله)، سيدروحالله، چهل حديث، ص654ـ655.
4. طيب، سيدعبدالحسين، اطيب البيان، ج14، ص233.
5. بازرگان، مهدي، باد و باران در قرآن.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org