قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

درس دهم:

پديده‌هاي زميني (2)

 

 

 

رابطه پديده‌هاي جوّي و زميني

قرآن، زبان و فرهنگ قوم عرب

(شبهة تاريخمندي قرآن)

 

 

 

اهداف درس

از دانش‌پژوه انتظار مي‌رود پس از فراگيري اين درس

1. رابطه بين پديده‌هاي جوّي و رويش گياهان و نيز ثمرات گياهان براي انسان را بر اساس آيات بيان کند؛

2. استدلال برخي متکلمان براي اثبات فاعليت مختار خدا به آيه 4 سوره رعد را نقل و نقد کند؛

3. شبهة تاريخمند بودن آيات قرآن را درست تقرير کند؛

4. از عهدة پاسخ‌گويي منطقي و مستدل به شبهة تاريخمندي قرآن برآيد.

 

 

 

رابطه پديده‌هاي جوّي و زميني

گفتيم که گياهان يکي از مهم‌ترين پديده‌هاي زميني هستند و در درس گذشته به برخي اوصاف آنها در قرآن اشاره کرديم. آيات ديگري در قرآن هست که رابطه بين پديده‌هاي جوّي مانند نزول باران و زميني مانند رويش گياهان را بيان مي‌کند: وأنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَكُم (بقره:22 و ابراهيم:32)؛ «خدا از آسمان آبي فروفرستاد و با آن ميوه‌هايي فراهم آورد تا روزي شما باشد».

بهره‌مندي انسان از ثمرات گياهان

نزول باران با رويش و پرورش گياهان و درختان ميوه، ارتباط مستقيم دارد و وجود گياهان و دانه‌هاي خوراکي و ميوه‌ها نيز به‌صورت مستقيم در حيات انسان و گروهي از جانداران نقش دارند: وَنَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكاً فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِيد وَالنَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضِيد رِزْقاً لِلْعِباد (ق:9ـ11)؛ «از آسمان آبي پربركت فروفرستاديم و با آن باغ‌ها و دانة گياهان دروشدني را رويانديم؛ و نخل‌هاي سربلند و افراشته با خوشه‌هاي منظم براي روزي بندگان».

در ادامه همين آيه خداوند زنده شدن زمين به‌واسطه نزول باران را با موضوع معاد پيوند مي‌زند و به زنده شدن مردگان در قيامت توجه مي‌دهد: وأحْيَيْنا بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً كَذلِكَ الْخُرُوج؛(1) «و به‌واسطه آب، سرزميني مرده را زنده كرديم. زنده شدن مردگان نيز در قيامت چنين است».(2)

برخي از آيات هم به گياهاني با ويژگي‌هاي خاص اشاره دارد که آدمي از نعمت ميوه‌هاي رنگارنگ آنها با طعم‌هاي مختلف بهره‌مند است. اين آيات انسان را به انديشه‌ورزي در اين نشانه‌هاي روشن الهي و بهره‌گيري صحيح از آنها فرامي‌خواند:

وَفِي الأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ وَجَنّاتٌ مِنْ أعْنابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِيلٌ صِنْوانٌ وَغَيْرُ صِنْوانٍ يُسْقي بِماءٍ واحِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَها عَلي بَعْضٍ فِي الأُْكُلِ إِنَّ فِي ذلِكَ لآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُون (رعد:4)؛ و در زمين، قطعه‌هاي كنار هم و باغ‌هاي انگور و کشتزارها و درختان خرماي دوساقه و يك‌ساقه وجود دارد كه همه از يك آب سيراب مي‌شوند؛ اما طعم برخي را از برخي ديگر بهتر مي‌سازيم؛ و در اين همه، نشانه‌هايي است براي گروهي كه مي‌انديشند.

طَلْع به‌معناي خوشة خرما يا غلاف و ظرفي است كه خوشه در آن مي‌رويد و به‌منزلة گُلِ درخت خرماست.(3) شايد اين واژه نخست براي گل خرما وضع شده و سپس نظر به علاقة ظرف و مظروف، بر غلاف خوشه اطلاق شده است.

صنوان: درخت خرمايي است که از يك ريشه‌اش دو تنه برويد.(4)


1. در آيات ديگري نيز پس از زنده شدن زمين مي‌فرمايد: كَذلِكَ النُّشُور (فاطر:9).

2. در آيات 14 تا 16 سوره نبأ نيز رابطه باران و رويش گياهان خوراکي و درختان ميوه و در آيه 10 سوره نحل پديد آمدن چراگاه‌ها و مراتع از آب باران يادآوري شده است.

3. ر.ک: احمدبن‌محمد فيومي، المصباح المنير، ذيل مادة طلع.

4. ر.ک: خليل‌بن‌احمد فراهيدي، العين، ذيل مادة صنو (والصنو من النخل: نخلتان أو ثلاث أو أکثر أصلهن واحد).

تأكيد اين آيه بر اختلافي است كه محصولات گياهان در طعم ‌دارند؛ با آنكه در يک زمين و با يك نوع آب، روييده و باليده‌اند. اين از نکات ظريفي است كه ما براثر عادت توجه نمي‌كنيم كه اين اختلاف از كجا سرچشمه مي‌گيرد. چگونه يكي شيرين و ديگري ترش مي‌شود؟ ممکن است در پي‌جويي‌هاي نخستين به هسته يا دانه يا نهال درخت يا گياه برسيم که خاصيت هريک متفاوت از ديگري است؛ اما چون بيشتر دقيق شويم، اين پرسش باقي است كه خدا چگونه در دو دانة بسيار كوچك اين خاصيت را قرار داده است كه در كنار هم در يك زمين و با تغذيه از مواد مشابه ‌مي‌رويند و از آبي يگانه بهره مي‌جويند؛ اما دو گونه ميوه با خاصيت و طعم متفاوت به‌وجود مي‌آورند.

برخي متكلمان مانند فخر رازي اين آيات را دليل وجود خدا به‌عنوان فاعل مختار دانسته‌اند؛ با اين استدلال كه طبيعت جسم، اثر واحدي دارد و آثار مختلف به دليل تأثير ارادة فاعل ديگري است که وراي اين عوامل طبيعي مي‌باشد؛ بنابراين بايد فاعل مختاري باشد تا از زمينة واحد، آثار مختلف به‌وجود آورد.(1)

اين استدلال و نظاير آن بسيار سست است و با بينش قرآن درباره خدا و فاعليت او سازگار نيست. بنا بر بينش قرآن، ارادة خدا در عرضِ اسباب مادي كار نمي‌كند؛ بلكه در طول آنهاست. ارادة خدا بر همه‌چيز حاكم است و برتر از همه اسباب مادي است. پس تأكيد بر فاعليت الهي به معناي نفي اسباب مادي نيست. قرآن كريم تأكيد مي‌کند كه بينديشيد خدا چگونه اين جهان را آفريده و چه ويژگي‌هايي در اشيا نهاده است كه مي‌توانند از زمين و آب واحد، آثار مختلف به‌بار آورند.

خداوند در آيه‌اي ديگر مي‌فرمايد:

هُوَ الَّذِي أنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ نَباتَ كُلِّ شَيْءٍ فَأَخْرَجْنا


1. ر.ک: فخرالدين رازي، التفسير الکبير، ج19، ص8، ذيل آيه 4 سوره رعد.

مِنْهُ خَضِراً نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَراكِباً وَمِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِها قِنْوانٌ دانِيَةٌ وَجَنّاتٍ مِنْ أعْنابٍ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمّانَ مُشْتَبِهاً وَغَيْرَ مُتَشابِهٍ انْظُرُوا إِلي ثَمَرِهِ إِذا أثْمَرَ وَيَنْعِهِ إِنَّ فِي ذلِكُمْ لآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤمِنُون (انعام:99)؛ اوست كه از آسمان، آبي را فروفرستاد؛ پس برآورديم با آن هرگونه گياه را؛ و برآورديم از آن سبزينه‌اي كه از وي انبوه دانه بيرون مي‌كشيم و از شكوفة خرما، خوشه‌هايي در دسترس و چيدني، و تاكستان‌ها و زيتون و انار؛ همانند و ناهمانند؛ بنگريد به ميوة آن چون به‌ثمر مي‌نشيند و [چگونگي] رسيدنش را. همانا در اين‌همه، نشانه‌هايي است براي كساني كه ايمان دارند.

در اين آيه چند نکته دقيق ادبي وجود دارد که در ادامه به‌اجمال آنها را بررسي مي‌کنيم.

در صدر آيه ضمير غايب هُوَ آمده است هُوَ الَّذِي أنْزَلَ... و بعد با ضمير متكلم جمع مي‌فرمايد: فَاَخْرَجنَا، كه التفات از غايب به متكلم است. شايد نکته اين التفات در اين باشد كه به هنگام فرود آمدن آب از آسمان، نمي‌توان به‌آساني پي برد كه اين، كار خداست و فهم آن دور از ذهن و نيازمند برهان و استدلال است؛ اما در روييدن و باليدن گياه، دست خدا به‌وضوح ديده مي‌شود؛ اين يك حقيقت است كه در موجودات زنده، پيدايش حيات و آثار آن، بسيار زودتر انسان را متوجه خدا مي‌كند تا در جمادات. اگر با دلي پاک به رويش يك گياه بنگريم و دقت كنيم، بسيار زود متوجه خدا خواهيم شد. پيش‌تر يادآور شديم كه شايد ذكر برخي آيات براي بيدار كردن فطرت انسان و به مرحله آگاهي رساندن معرفت حضوري اما ناآگاهانة او باشد.

«حيات» امري عجيب و معجزه‌آساست؛ اما چون پيوسته در كنار آن هستيم و بدان خو گرفته‌ايم، متوجه اهميت آن نيستيم. در يك تخم گل، يك سلسله عناصر و خواص مادي وجود دارد که اجزاي آن در ساير مواد هم وجود دارد. همين تخم گل هنگامي كه در زمين كاشته مي‌شود، بخشي از آن به‌صورت ريشه درمي‌آيد و در زمين فرومي‌رود و قسمتي ديگر به شکل ساقه از زمين بيرون مي‌آيد. هرگونه تخمي را از هر گياهي به هر نحوي بكاريد، همين گونه خواهد شد، و چنين نيست كه حتي يك بار به‌اشتباه ريشه از زمين بيرون بزند و ساقه در زمين فرورود. اين چه خاصيت و هدايتي است كه خداوند به گياهان عطا فرموده است؟ همان قسمت از گياه كه از زمين بيرون مي‌آيد، ساقه‌اش استوانه‌اي و برگش پهن است و رگه‌هاي ويژه دارد. سپس كنار برگ سبز، گل‌هايي زيبا و معطر به رنگ قرمز يا زرد يا بنفش مي‌رويد؛ همه اين آثار از همان تخم گلي نشئت مي‌گيرد كه به‌اندازة نقطه‌اي بود و اجزايي داشت كه در مواد ديگر نيز بود؛ ولي ما چون به اين آثار عادت كرده‌ايم، مي‌گوييم خاصيت اين گل همين است! كلام در اين است كه چه دستي اين خاصيت را در آن قرار داده است؟

فَأَخْرَجْنا مِنْهُ خَضِرا؛ «از آن روييدني، سبزينه‌اي بيرون كشيديم و بر آن سبزينه، دانه‌هاي روي‌هم‌چيده (خوشه) را رويانديم». معمولاً گياهان اول به‌صورت برگ سبزي ظاهر مي‌شوند و بعد ساقه مي‌زنند و سپس خوشه مي‌دهند.

وَمِنَ النَّخْلِ مِن طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِيَة؛ «و از شكوفه و گل خرما، خوشه‌هاي آويخته برآورديم». يك‌باره لحن آيه در اينجا تغيير مي‌کند و با جمله اسميه بيان مي‌شود.(1) اين خود از زيبايي‌هاي كلام خداست كه به هنگام طولاني شدن جمله، براي آنكه مخاطب خسته نشود، اسلوب‌هاي گوناگون به‌كار مي‌برد.


1. «من طلعها» جار و مجرور و خبر مقدم، و «قنوان» مبتداي مؤخر است. (م)

وَجَنَّاتٍ مِن أعنَاب يعني «نُخْرِجُ جَنّاتٍ...»؛ برمي‌آوريم باغ‌هايي از انگور و زيتون و انار را؛ مُشْتَبِهاً وَغَيْرَ مُتَشابِهٍ...؛ همگون و ناهمگون؛ يعني مثل هم يا برخي شيرين، برخي ملس و برخي ترش.

انْظُرُوا إِلي ثَمَرِهِ إِذا أثْمَر... بنگريد، بينديشيد كه اين درختان چگونه بارور مي‌شوند و چگونه بار مي‌دهند و چه ويژگي‌هايي دارند. وَيَنْعِهِ... و در [چگونگي] رسيدن ميوه، ‌بينديشيد که نخست دانه‌اي كوچك و كال و ناخوردني است و به‌تدريج رسيده و خوردني مي‌شود.

إِنَّ فِي ذَلِكُمْ لآيَات؛ و سرانجام دقت كنيد كه خدا چه تدابيري به‌کار برده است که از زميني مرده، خوراكي‌هايي لذيذ با طعم‌هايي گوناگون برمي‌آورد. در همه اين امور نشانه‌هايي آشکار از خداشناسي براي اهل ايمان وجود دارد.

خداوند باز در آيه‌اي ديگر، از نعمت گياهان خوراکي و ميوه‌هاي بسيار سودمند ياد مي‌کند و به استفادة صحيح از آنها فرمان مي‌دهد:

وَهُوَ الَّذِي أنْشَأَ جَنّاتٍ مَعْرُوشاتٍ وَغَيْرَ مَعْرُوشاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أكُلُهُ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمّانَ مُتَشابِهاً وَغَيْرَ مُتَشابِهٍ كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصادِهِ وَلا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِين (انعام:141)؛ اوست كه باغ‌هايي [از موهاي] افراشته و گسترده ايجاد كرده و نيز درختان خرما را و کشت‌ها (دانه‌هاي خوراکي) را با طعم‌هاي گوناگون، و زيتون را و انارهاي همگون و ناهمگون را. به هنگام بار دادن از ميوه‌هاي آن بخوريد و حق هريك را به هنگام برداشت ادا كنيد و اسراف نورزيد كه او اسراف‌كنندگان را دوست نمي‌دارد.(1)


1. در آيات 10ـ13 سوره رحمان هم به نعمت وجود گياهان و ميوه‌ها اشاره شده است.

جنّات معروشات يعني باغ‌هاي انگور داربستي؛ و غيرمعروشات، يعني‌ باغ‌هايي که تاک‌هاي آن روي زمين پهن مي‌شوند. اين توصيف اشاره به انواع درختان انگور است؛ زيرا درخت انگور دو گونه است: سواره که بر داربست رشد مي‌کند، و پياده كه روي زمين گسترده است.

تا بدين‌جا نمونه‌هايي از آيات مربوط به گياهان را ذکر، و بيان کرديم که وجود گياهان با ريزش باران و آب ارتباط دارد و حيات انسان و جانوران نيز با حيات گياهان پيوند خورده است.

شبهة تاريخمندي قرآن

ممکن است کسي بگويد قرآن تنها از برخي نعمت‌هاي شناخته‌شده براي مردم حجاز نام برده است؛ اما از سيب و پرتقال و امثال آن كه در حجاز نبود و به ‌عمل نمي‌آمد، ذکري به‌ميان نياورده است. آيا اين بدان معنا نيست که اين کتاب ويژه عرب آن سامان و احکامش هم مخصوص همان زمان است؟

در پاسخ به اين پرسش بايد گفت: پيداست كه اين آيات با توجه به آنچه در آن منطقه بوده و در آن زمان براي مردم آن سامان مهم بوده، نازل شده است و انتخاب مثال‌هاي ويژه و اسلوب‌هاي خاص در بيان برخي از مطالب، بدين دليل است كه يكي از اهداف نخستين قرآن، هدايت مردم منطقة نزول وحي بوده است: وَلِتُنذِرَ أمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا (انعام:92)؛ «تا بيم دهي اهل مكه و ساکنان اطرافش را»؛ اما نبايد اين نتيجة نادرست را گرفت كه احكام قرآن نيز مخصوص همان زمان است. اينها دو مسئله متفاوت هستند. طبيعي است كه يك كتاب است و به يك زبان؛ ممكن نيست كه اين کتاب در آنِ واحد، هم فارسي باشد، هم تركي و هم عربي؛ بلكه ناگزير به يك زبان بيشتر نمي‌تواند باشد: بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِين (شعراء:195)؛ و همان‌گونه كه نمي‌توان گفت

چون به زبان عربي است پس ويژه عرب‌هاست، احكام آن‌هم تنها براي قوم عرب نيست؛ اما اشتمال آن بر اين مثال‌ها و اسلوب‌ها به اين دليل است كه در آن منطقه نازل شده است و ناگزير هنگامي كه به يك زبان خاص بيان مي‌شود، بايد در چهارچوب مفاهيم و مثال‌هاي‌ صاحبان همان زبان بيان شود.

اخيراً گرايش‌هايي پيدا شده که سعي دارد از اين‌گونه نکات نتيجه‌گيري کند که قرآن مخصوص مردم زمان و مکان خاصي است. همين ايده را در برخي نوشته‌ها و بعضي کتاب‌ها هم ترويج مي‌کنند. چند سال پيش كتاب گمراه‌کننده و بدي را در لندن ديدم،(1) كه در آن آمده بود: قرآن هنگامي كه به چيزهاي نيكو وعده مي‌دهد، مي‌گويد: جَنّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهار (بقره:25) و نتيجه گرفته بود كه پيداست اين آيات براي مردمي نازل شده است كه رنگ باغ و آب جاري را نديده بودند؛ ولي اگر در شمال اروپا كه مردم از آب و نهر و درخت خسته شده‌اند نازل شده بود، مي‌گفت خداوند به شما سرزمين‌هاي پرآفتاب مي‌دهد تا لذت ببريد؛ چون اروپايي‌ها از آفتاب لذت مي‌برند. همچنين وقتي مي‌گويد خدا حورالعين مي‌دهد: وَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِين (دخان:54 و طور:20)؛ حُورٌ مَّقْصُورَاتٌ فِي الْخِيَام (رحمان:72) اگر زن‌هاي لخت اروپا را مي‌ديد، به اين‌گونه امور وعده نمي‌داد؛ زيرا مردم اروپا از اين چيزها سير شده‌اند؛ آن‌هم نه در خيمه‌ها، که در كاخ‌ها! نويسنده سپس از اين مطالب نتيجه گرفته بود كه قرآن براي زمان خاصي بوده است و خود قرآن هم ادعا ندارد كه


1. اين ماجرا به اوايل تابستان سال 1357 شمسي مربوط مي‌شود که استاد براي ارائة چند کنفرانس‌ علمي به لندن عزيمت کرده بود و در آنجا کتابي را از شخصي به نام دکتر حائري دراين‌باره ديده بود. جالب اين است که در دهة هفتاد شمسي برخي مدعيان روشن‌فکري در ايران و برخي کشورهاي اسلامي و عربي، همان‌گونه مطالب را با آب‌وتاب تقديس و ترويج و منتشر کردند. اما بحث تاريخمندي قرآن، خود يک بحث مستقل است که در ذيل مبحث جامعيت و جاودانگي و جهاني بودن قرآن بررسي مي‌شود. بحث بازتاب فرهنگ زمانه در قرآن نيز صورت ديگري از همين بحث است که در همان سال‌ها در کانون توجه قرار گرفت.

احكامش ابدي است! و سرانجام افاضه کرده بود كه دين براي بشر لازم است و چون اسلام ويژه زمان خاصي است بايد دين جديدي آورد و نياز به پيامبر جديدي است؛ مثل آگوست كنت كه پيامبر «دين انسانيت» بود!

درست است که مثال‌هاي قرآن متناسب با آن زمان و منطقه است؛ ولي اين دليل بر آن نيست که قرآن مخصوص آن زمان و منطقه است. اگر قرآن در زماني ديگر و در منطقه‌اي ديگر، مثلاً در شمال اروپا نازل مي‌شد، ناگزير به زباني ديگر آيات و مطالبش را بيان مي‌کرد و به تبعيت از زباني كه به آن نازل شده بود، رعايت عرف، مثل‌ها و اسلوب‌هاي بياني قومي را كه به آن زبان سخن مي‌گفتند نيز مي‌كرد: وَما أرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاّ بِلِسانِ قَوْمِه (ابراهيم:4)؛ «هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر به زبان امتش»؛ اما اين مطلب به‌هيچ‌وجه دليل بر اختصاص داشتن قرآن به منطقة خاصي نبوده و نيست.

خلاصه درس

1. قرآن بر رابطه بين پديدة‌ باران و رويش گياهان و بهره‌گيري از ثمرات آنها به‌منزلة روزي انسان تأکيد مي‌کند و از زنده شدن زمين مرده، به زنده شدن انسان‌ها در روز قيامت توجه مي‌دهد. همچنين برخي آيات به اختلاف محصولات گياهي در طعم و خوراک، با وجود آب و خاک و شرايط محيطي واحد اشاره کرده و آن را از نشانه‌ها و آيات قدرت الهي براي خردمندان دانسته است.

2. متکلماني مانند فخر رازي اين‌گونه آيات را دليل بر وجود خدا به‌عنوان فاعل مختار دانسته‌اند؛ زيرا طبيعت اجسام اثر واحدي بروز مي‌دهد؛ پس آثار مختلف ناشي از ارادة فاعلي ديگر است که غير از عوامل طبيعي است؛ و فاعل مختاري هست که اين تفاوت‌ها را رقم مي‌زند. اما استدلال فخر رازي بسيار سست است و با بينش قرآن درباره فاعليت خدا سازگار نيست؛ زيرا بر اساس بينش قرآن ارادة خدا در عرض اسباب مادي نيست؛ بلکه در طول آنهاست و بر هر چيزي حاکم و برتر از همه اسباب مادي است؛ البته اين به معناي نفي اسباب مادي نيست.

3. برخي با توجه به اين نکته که قرآن از نعمت‌هاي شناخته‌شده‌اي که مردم حجاز بدان‌ها علاقه داشتند، سخن به‌ميان آورده و از نعمت‌هاي ديگري که در آن سامان نبوده، مانند سيب و پرتقال و موز، نامي به‌ميان نياورده است، چنين برداشت کرده‌اند که قرآن تنها به مردم حجاز اختصاص داشته و احکامش مخصوص همان دوران است. از اين نظريه گاه با تعبير تاريخمندي قرآن ياد مي‌شود. برخي از صاحبان اين افکار پا را فراتر نهاده و گفته‌اند قرآن براي زمان خاصي است و خود قرآن هم ادعا ندارد که احکامش ابدي است. پس بايد دين

جديدي آورد و بدين ‌منظور پيامبر جديدي لازم است؛ مثل آگوست کنت که او را پيامبر دين انسانيت خوانده‌اند.

4. آيات قرآن با توجه به وضع مردم مکه و حجاز در آن زمان نازل شده است و انتخاب مثال‌هاي ويژه و اسلوب‌هاي خاص در بيان برخي مطالب، به دليل وضع خاص مخاطبان نخستين قرآن، يعني مردم مکه و اطراف آن، بوده است: لِتُنْذِرَ أمَّ الْقُري وَمَنْ حَوْلَها (انعام:92)؛ اما اين بدان معنا نيست که احکام قرآن تنها براي آنان بوده است. اينکه کتابي به زبان مردمي خاص باشد، غير از اين است که تنها مخصوص آنان باشد. عربي بودن زبان قرآن امري طبيعي بوده است؛ چراکه در هر منطقة ديگري نازل مي‌شد بايد به زباني مي‌بود که مخاطبان نخستين آن را بفهمند. بنابراين وقتي به زباني نازل شد، ناگزير مطالبش را در چهارچوب مفاهيم و مثال‌ها و اسلوب‌هاي بياني صاحبان همان زبان بيان مي‌کند؛ خواه عربي باشد يا فارسي و يا ترکي. اگر قرآن در زماني ديگر و در منطقه‌اي ديگر، مثلاً در شمال اروپا، نازل مي‌شد، ناگزير به زبان ديگر و با رعايت عرف و امثال و اسلوب‌هاي مردماني که به آن زبان سخن مي‌گفتند، مطالبش را عرضه مي‌کرد و اين هرگز به معناي اختصاص داشتن قرآن به منطقه و مردمي خاص نيست.

پرسش‌ها

1. استدلال فخر رازي را بر فاعل مختار بودن خداوند در پرتو آيه چهارم سوره رعد تقرير و نقد کنيد.

2. دليل التفات از غايب به مخاطب در آيه 99 سوره انعام چيست؟

3. شبهة اختصاص داشتن قرآن و احکام آن را به مردم حجاز در زمان نزول (شبهة تاريخمندي قرآن)، نقل و نقد کنيد.

منابعي براي مطالعه بيشتر

1. معرفت، محمدهادي، قرآن و فرهنگ زمانه، ترجمة حسن حکيم‌باشي، ص15ـ20.

2. ايازي، سيدمحمدعلي، قرآن و فرهنگ زمانه، فصل‌هاي سوم و چهارم.

3. عظيمي‌فر، علي‌رضا، «بازکاوي نظرية بازتاب فرهنگ زمانه در قرآن»، پيام جاويدان، پاييز 1383، شمارة 4.

4. مؤذن جامي، محمدهادي، «نقد نظرية بازتاب فرهنگ زمانه در قرآن کريم»، بينات، پاييز 1374، شمارة 7.

5. فاضلي، مهسا، «بازشناسي فرهنگ زمانه در تفسير قرآن»، بينات، پاييز 1385، شمارة 51.

5. رستمي، حيدرعلي، «نقد و بررسي نظرية تأثيرپذيري قرآن از فرهنگ زمانه»، مشکوة، بهار 1385، شمارة 90.

7. اسدي‌نسب، محمدعلي، «مباني برخورد قرآن با فرهنگ زمانه»، قبسات، بهار 1387، شمارة 47.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org