قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

درس ششم:

عرش و کُرسي

 

 

 

وحدت يا تعدد عرش و کرسي

چيستي عرش

 

 

 

اهداف درس

از دانش‌پژوه انتظار مي‌رود پس از فراگيري اين درس

1. بتواند وحدت يا تعدد عرش و کرسي را برحسب ظاهر آيات توضيح دهد؛

2. احتمالات مختلف در معناي عرش را بيان و بررسي کند؛

3. قراين مؤيد هريک از احتمالات مربوط به معناي عرش را ذکر کند.

 

 

 

عرش و كُرسي

در قرآن، به‌جز آسمان و زمين و آنچه در بين آن دو است، از دو موجود ديگر به نام‌هاي عرش و كرسي نيز نام برده شده است.

درباره عرش، چندين آيه در قرآن آمده است(1) که در ادامه به آنها خواهيم پرداخت؛ اما درباره كرسي، تنها يك آيه در قرآن وجود دارد: وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَالأَرْض (بقره:255)؛ «گستره كرسي الهي، شامل آسمان‌ها و زمين است».

نکته بحث‌انگيز دراين‌باره اين است كه آيا عرش و كرسي يك حقيقت‌اند يا دو چيز مختلف‌اند. برخي احتمال نخست را برگزيده و گفته‌اند هر دو واژه تعبيري كنايي از مقامي هستند كه امر تدبير جهان، از آن ناشي مي‌شود. اين مقام به اعتبار دلالت بر اريكة‌ سلطنت و قدرت، «عرش» ناميده مي‌شود و به اعتبار برتري و سرير حكمراني و مقر فرمانروايي، آن را «كرسي» مي‌خوانند.

به‌هرروي دليلي قطعي از قرآن بر وحدت عرش و کرسي نداريم؛ اما ظاهر قرآن


1. عرش در قرآن بيست بار در ارتباط با خدا و چهار بار در ارتباط با ملکة سبأ و يک بار در ارتباط با حضرت يوسف به‌کار رفته است.

دال بر اين است كه عرش و كرسي دو چيز متفاوت‌اند و شايد برحسب روايات متعدد هم بتوان گفت که اين دو يک چيز نيستند.

چيستي عرش

مسئله ديگر اين است كه عرش چيست؟ آيا كنايه از مقام فرماندهي است يا به‌راستي موجودي مانند ديگر موجودات عالم است؟

احتمال اول: از برخي آيات شايد بتوان استظهار کرد كه منظور از عرش، همان مقام سلطنت و ربوبيت و تدبير الهي است. مؤيد اين احتمال اين است كه در بيشتر آيات مربوط، بعد از عرش، لفظ تدبير يا مصاديقش بيان مي‌شود: ثُمَّ اسْتَوي عَلَي الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الأَمْر (يونس:3)؛ «سپس بر عرش استيلا يافت و چيره شد تا جهان را تدبير كند». شايد بتوان از ظاهر اين آيه استفاده کرد كه معناي عرش در اينجا، موجودي نيست كه خدا بر آن قرار گيرد؛ زيرا خدا جسماني نيست؛ پس اين يك تعبير كنايي از مقام ربوبيت است. تعبير اسْتَوي عَلَي الْعَرْش در هفت آيه ديگر هم آمده است و در همه آنها به همين معناست.(1)

احتمال دوم: ممکن است عرش نام مخلوق خاصي باشد. مؤيد اين احتمال نُه آيه ديگر است كه خدا را «رَبُّ الْعَرْشِ» توصيف مي‌کند؛ ازجمله: فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيم (توبه:129)؛ «اگر برگشتند و به تو پشت كردند، بگو خدا مرا بسنده است؛ [همان كه] جز او خدايي نيست؛ بر او پشت‌گرمي و تكيه دارم و او خداي عرش عظيم است».(2) از ظاهر آيه چنين برمي‌آيد كه عرش موجودي است كه خدا رب آن است. اين استظهار از آيه، در اينجا بعيد نيست.


1. ازجمله در اعراف:54، رعد:2، فرقان:59، سجده:4، حديد:4.

2. موارد ديگر عبارت‌اند از: اسراء:42، انبياء:122، نمل:26، زمر:75، غافر:15، زخرف:82، تکوير:29، بروج:15.

اما به اين ظاهر نيز چندان نمي‌توان تكيه كرد؛ چون در برخي آيات ديگر، «رب» به اسم معنا نيز اضافه شده است؛ مانند آيه سُبْحَانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُون (صافات:180). چنين نيست كه «عزت» موجود و پديده‌اي باشد که خدا رب آن است؛ بلكه رب در اينجا به معناي دارنده و صاحب است؛ پس «رب‌ العزة» يعني داراي عزت. به همين ترتيب «رب العرش» نيز مي‌تواند به معناي صاحب ملك و تدبير باشد.

اما آيات روشن‌تري هم هست که مي‌تواند مؤيد اين احتمال باشد که عرش موجود و مخلوقي معين است؛ مانند آيه الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَه (غافر:7)؛ «کساني که عرش را برمي‌دارند و آنان كه اطراف آن هستند». در اين آيه بعيد است بتوان گفت عرشي كه حاملان و اطرافياني دارد، کنايه از مقام ربوبيت است. ظاهر آن است كه در اين آيه، عرش موجودي حقيقي است. نمونة بارز ديگر اين آيه است: وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمانِيَة (حاقه:17)؛ «عرش خدايت را در اين روز، هشت تن فراز آنان [مردم] برمي‌دارند». البته اگر دليل قاطعي در دست بود، مي‌توانستيم اين آيات را به‌گونه‌اي تأويل کنيم؛ اما ظاهر آيات همين است.

برحسب روايات نيز عرش يك مخلوق حقيقي است که حاملاني با اوصافي ويژه دارد. اين روايات بهترين مؤيد احتمال دوم هستند.

احتمال سوم: بعيد نيست مقصود از عرش در آيات اخير، موجودي حقيقي، و در آيات ديگر، تعبيري كنايي باشد؛ هرچند اين احتمال خالي از تكلف نيست.

نتيجه اينکه سه احتمال درباره معناي عرش در قرآن وجود دارد:

1. اين تعبير همه ‌جا كنايه(1) از مقام ربوبيت و تدبير جهان است؛


1. در كنايه الفاظ در معناي حقيقي به‌کار مي‌روند، ولي لازم معناي اصلي آنها مراد است؛ هرچند ارادة معناي حقيقي و اصلي از آنها همراه معناي لازم، جايز است. (م)

2. در همه جا، مراد موجودي حقيقي است؛ اما تعبير اسْتَوي عَلَي الْعَرْش (يونس:3) درمجموع تعبيري کنايي است؛ چنان‌که در عبارت کنايي «زَيْدٌ عَريضُ الْقَفا؛ پسِ گردن زيد پهن است»(1) قفا حقيقي است؛ ولي عريض بودن آن، كنايي است؛

 3. جمع هر دو و تفصيل آيات؛ يعني عرش در برخي آيات اشاره به موجودي حقيقي، و در برخي ديگر تعبيري كنايي است.

آنچه در اين فصل بيان شد، مجموعه مباحثي بود درباره آسمان‌ها، زمين، عرش و كرسي در قرآن، تا آنجا كه ما مي‌توانستيم بفهميم؛ البته هيچ‌يک از اين مباحث، خالي از ابهام نبود و در هيچ‌يک نظر قاطعي وجود نداشت.


1. كنايه از احمق بودن زيد است.

خلاصه درس

1. درباره اينکه عرش و کرسي يک حقيقت‌اند با دو نام، يا دو چيز مختلف‌اند، يک نظر اين است که عرش و کرسي دو حقيقت نيستند؛ بلکه دو نام براي يک حقيقت‌اند. اين دو تعبيري کنايه از مقامي است که امر تدبير جهان از آن نشئت مي‌گيرد. آن حقيقت به اعتبار دلالت بر اريکة سلطنت و قدرت، «عرش» خوانده مي‌شود، و به اعتبار برتري و مقر حکمراني، «کرسي» ناميده مي‌شود. اما در خود قرآن دليلي بر وحدت آن دو يافت نمي‌شود. ظاهر قرآن دال بر تعدد آنهاست و از روايات هم همين استفاده مي‌شود.

2. درباره چيستي عرش و کرسي چند احتمال مطرح است: احتمال اول اين است که عرش کنايه از مقام ربوبيت و تدبير الهي است؛ مؤيدش آمدن لفظ تدبير يا مصاديق آن بعد از واژه «عرش» در بسياري آيات قرآن مانند آيه سوم سوره يونس است و در هرجا که تعبير اسْتَوي عَلَي الْعَرْش آمده، اين احتمال قوي‌تر است.

احتمال ديگر اين است که عرش نام مخلوق خاصي است. مؤيد آن تعابيري چون «رَبِّ الْعَرْش» است. اما صرف اضافة رب به عرش ثابت نمي‌کند که مضافٌ‌‌اليه رب حتماً يک موجود حقيقي است؛ چون در قرآن گاهي رب به اسم معنا هم اضافه شده است؛ مانند «رَبِّ الْعِزَّةِ». رب در اين‌گونه ترکيب‌ها به معناي صاحب است. «رَبِّ الْعَرْشِ» هم به معناي صاحب عرش و صاحب ملک و تدبير است. اما از برخي آيات ديگر به‌روشني به‌دست مي‌آيد که عرش مخلوقي معين است؛ ازجمله در آيه هفدهم سوره حاقه و هفتم سوره غافر که در آنها از حاملان عرش سخن به‌ميان آمده است. تعدادي از روايات نيز مؤيد همين احتمال‌اند.

احتمال سوم در معناي عرش اين است که عرش در برخي آيات مانند هفدهم حاقه و هفتم غافر بر موجودي حقيقي اطلاق شده و در آيات ديگر کنايه از مقام ربوبيت و تدبير است.

پرسش‌ها

1. آيا عرش و کرسي دو نام براي يک حقيقت‌اند يا دو چيز متفاوت‌؟ چرا؟

2. درباره چيستي عرش و کرسي يک احتمال اين است که اينها تعابيري کنايي هستند. در اين صورت اين دو واژه کنايه از چه چيزي هستند و مؤيد اين احتمال چيست؟

3. براي اين احتمال که عرش در قرآن به معناي موجودي حقيقي است چه مؤيداتي وجود دارد و چه قرايني براي تضعيف آن وجود دارد؟

4. در احتمال سوم چگونه مي‌توان بين موارد کاربرد عرش در آيات جمع کرد؟ بيان کنيد.

منابعي براي مطالعه بيشتر

1. طباطبايي، سيدمحمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، ج8، ص148.

2. عسکري، سيدمرتضي، عقايد اسلام در قرآن کريم، ج2، ص449ـ451 (براي عرش)، ج2، ص473ـ476 (براي کرسي).

3. کياشمشکي، ابوالفضل، جهان‌شناسي در قرآن، ص312ـ318.

4. معرفت، محمدهادي، التمهيد في علوم القرآن، ج3، ص105ـ108.

5. مکارم شيرازي و ديگران، ناصر، تفسير نمونه، ج2، ذيل آيه 255 بقره.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org