- جلسه اول؛ دلبستگی به دنیا؛ ريشه همه انحرافات
- جلسه دوم؛ عوامل فتنه (1)
- جلسه سوم؛ عوامل فتنه (2)
- جلسه چهارم؛ بدعتگذاري نتيجه تبعيت از هواي نفس
- جلسه پنجم؛ نقش شیطان در انحرافات
- جلسه ششم؛هوای نفس؛ اصلیترین عامل انحراف
- جلسه هفتم؛ هوای نفس مذموم يا مطلوب؟
- جلسه هشتم؛ ملاک ارزشیابی کارها
- جلسه نهم؛ مراتب ارزش کارها
- جلسه دهم؛ دنیا؛ مطلوب و مذموم
- جلسه یازدهم؛ اصالت آخرت و ابزاربودن دنيا
- جلسه دوازدهم؛ نگاه ابزاری به دنیا
- جلسه سیزدهم؛ دنیا و آخرت
- جلسه چهاردهم؛ از آخرتباوري تا آخرتطلبي
- جلسه پانزدهم؛ چگونه از شر دنیا راحت بشویم؟!
- جلسه شانزدهم؛ کشتزار دنیا
- جلسه هفدهم؛ امکان جمع دنیا و آخرت
- جلسه هجدهم؛ شیطانشناسی
- جلسه نوزدهم؛ شیطانشناسی (2)
- جلسه بيستم؛ مهار هواي نفس
- جلسه بيستويکم؛ ضرورت ايمان براي مهار نفس
- جلسه بيستودوم؛ هواپرستي؛ ريشه انحراف و سقوط
- جلسه بيستوسوم؛ هواپرستی؛ ریشه فساد و افساد
- جلسه بيستوچهارم؛ چگونه بر هوای نفس غالب شویم؟
- جلسه بيستوپنجم؛ درجات و پيامدهاي متابعت و مخالفت با هوای نفس
- جلسه بيستوششم؛ دنيا براي آخرت
- جلسه بيستوهفتم؛ نسبت ميان دنیا و آخرت
- جلسه بیستوهشتم؛ دنيا؛ خانهاي در محاصره بلاها
- جلسه بيستونهم؛ نعمتها و بلاها؛ وسیله امتحان
- جلسه سيام؛ دنیا در روايات اهلبيت عليهمالسلام
- جلسه سيويکم؛ آثار حب دنیا در نگاه روایات ائمه علیهمالسلام
- جلسه سيودوم؛ حقارت دنیا
- جلسه سيوسوم؛ دنیا شبيه چيست؟
- جلسه سيوچهارم؛ تشبيهات و تمثلات دنیا و آخرت در روايات اهل بيتعليهمالسلام
- جلسه سيوپنجم؛ سیره انبیا در بهرهمندي از دنیا
- جلسه سيوششم؛ سیره امیرمؤمنانعلیهالسلام در بهرهمندی از دنیا
- جلسه سيوهفتم؛ دنیا در کلام امیرمؤمنانعلیهالسلام
- جلسه سيوهشتم؛ اختلاف وظايف در بهرهمندي از دنیا
- جلسه سيونهم؛ زهد؛ کلید همه خوبیها
- جلسه چهلم؛ جمعبندي مباحث درباره حب دنیا
- جلسه چهلويکم؛نیت؛ رکن ارزش در فلسفه اخلاق الهی
- جلسه چهلودوم؛ عرصههای فریب شیطان
- جلسه چهلوسوم؛
صدا/فیلم | اندازه |
---|---|
برایدریافتفایلصوتیاینجاراکلیککنید | 12.4 مگابایت |
برایدریافتقسمتاولفایلتصویریاینجاراکلیککنید | 52.6 مگابایت |
برایدریافتقسمتدومفایلتصویریاینجاراکلیککنید | 47.53 مگابایت |
بسم الله الرحمن الرحيم
آن چه پيشرو داريد گزيدهاي از سخنان حضرت آيتالله مصباحيزدي (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 25/1/95، مطابق با پنجم رجب 1437 ايراد فرمودهاند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
تحلیلی روانشناختی از تحولات صدر اسلام
(14)
از آخرتباوري تا آخرتطلبي
انحرافات در اعتقاد به آخرت
در جلسات گذشته درباره جايگاه دنيا در زندگي انسان از دیدگاه معارف اسلامي و ارزشهاي قرآني بحث کردیم و به این نتیجه رسیدیم که حب دنيا و فريفته شدن بهوسیله آن در منابع دینی مذمت شده است. همچنین گفتیم که مردم نسبت به این مسئله برخوردهای متفاوتی دارند؛ کساني بهدلیل شبهاتي منکر عالم آخرت شده، گفتهاند چنين چيزي امکان ندارد. آیات بسیاری از قرآن درباره این برخورد است. حتي از بزرگترین دليلهای مخالفت کفار با انبيا و استهزاء آنها اين بود که ميگفتند ايشان حرفهاي نامعقولي ميزنند؛ ما چگونه به دنبال کساني برويم که چيزهايي ميگويند که باورکردني نيست! گاهي استخوانهاي پوسيده را ميآوردند و ميگفتند: اينهاست که دوباره زنده ميشود؟! گروه ديگري منصفتر بودند و میگفتند ما نميدانيم آخرت هست يا نيست، ولي چون حجتي نداريم و عقل ما آن را باور نميکند، به آن معتقد و ملتزم نميشويم و آن را در زندگیمان دخالت نميدهيم. روشن است که پذیرفتن آخرت لوازمی دارد و اگر آن را بپذيرند بايد خيلي حواسشان را جمع کنند تا کاري نکنند که در آخرت بدبخت شوند؛ أَيحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ× بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَن نُّسَوِّي بَنَانَهُ× بَلْ يرِيدُ الْإِنسَانُ لِيفْجُرَ أَمَامَهُ.[1] بنابراین با اینکه نمیتوانند آخرت را انکار کنند، زير بار قبول آن نمیروند.
گروه ديگري عقلشان را بيشتر به کار گرفتند و گفتند قبول داريم که انسان غير از اين زندگي حتی بعد از مردن، نوعی وجود دارد، و حتي نوعی لذت و رنج هم دارد، اما عذابهای آخرت همانند خواب بدی است که انسان ميبيند و ناراحت ميشود، و به این معنا نیست که واقعا آتش وجود داشته باشد و فرد در آن بسوزد. عده ديگري گفتهاند انسان بعد از اين زندگی چند ساله، حيات ديگري نیز دارد که در آن آثار کار خوب یا بد خود را میبیند، اما آن حیات نیز در همين دنياست و به اين صورت است که روح انسان بعد از مرگ به بدن حيوانات تعلق میگیرد. نام این اعتقاد تناسخ است که هندوها و برخی از بتپرستها به آن معتقدند. و بالاخره کساني گفتهاند: ما قبول داريم که آخرت هست، اما اين طور نيست که واقعا انسان بار ديگر زنده ميشود و زندگي دیگری دارد. منظور از آخرت يعني زندگي ارزشمند؛ زيرا انگيزه انسان در زندگي يا سود است يا ارزش؛ اگر انگیزه کسي سود باشد همينجا برايش جهنم است، اما اگر انگيزهاش ارزش باشد، این خودش بهشت است! تا اینجا همه این نگرشها به نوعي به انکار آخرت يا انحراف در فهم آخرت برمیگشت و هيچ کدام از اين برداشتها گوياي آخرتي نيست که انبيا گفتهاند.
انبيا ميگويند بعد از مرگ همه زنده ميشوند و به نتايج اعمالشان ميرسند. کساني با اينکه اصل حيات واقعي انسان بعد از مرگ را پذيرفتهاند، ولی عواملي موجب شده که دنياطلب شوند. همانگونه که در جلسه گذشته با استفاده از آیه 18 سوره اسراء گفتیم، دنياطلب در مقابل آخرتطلب است و قرآن ملاک سعادت و شقاوت ابدي را همین ميداند. برخی گفتهاند آخرت هست و ما نیز طالب آن هستيم، اما آن نیز قسمتی از زندگی ماست، چرا از اکنون نگران آنجا باشيم؟! زندگي ما دو بخش دارد؛ بخش اول همین هفتاد- هشتاد- صد سال است که اينجا داریم، بخش دوم هم بقيهاش است که ممکن است ابدی باشد؛ همانطور که اینجا زندگي ميکنيم و از نعمتهاي خدا استفاده ميکنيم، در آنجا هم همين کار را میکنیم. روشن است که این نظر نیز مخالف آموزههاي انبیاست. انبيا ميگويند: آخرت نتيجه اعمال دنيايتان است. خودتان با کارهاي خوبتان خشتهاي قصرهاي بهشتي را ميسازيد و اگر گناه نیز ميکنيد به دست خودتان آتش جهنم را ميافروزيد؛ وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ؛[2] خود مردم آتشگيره آتش جهنم هستند.
مراتب آخرتباوران
در این میان کساني هستند که واقعا همان تعالیم انبيا را به دلایلی باور کردهاند و میگویند در آخرت زندگي ديگر و ثواب و عقابي هست و انسان مزد همين کارهايي که در دنیا انجام ميدهد، میبیند، ولي در عمل رعايت نميکنند و گاهي زندگيشان با يک کافر خیلی فرق نمیکند. از اینگونه مسلمانها در دنيا کم نداریم و شايد بعضي کافرها پيدا شوند که رفتارشان از بعضي از مسلمانها بهتر باشد. بیشترین بحثهايي که در آیات قرآن و روایات درباره دنياطلبان، دنيازدگان و دنياپرستان شده است درباره اين افراد است؛ کساني که ميگويند آخرت را قبول داریم، اما وقتی ته دلشان را وارسي میکنيد، اگر بخواهد آنچه در عمق دلش است بگوید، میگويد من به اين لذتهاي دنيا علاقه دارم و نميتوانم دست بردارم. دلبستگی چشم و گوش انسان را کور و کر، و تمام ذهنش را متوجه خود میکند. در این حال همه خوبيها را در آن و همه بديها را در مخالفت با آن ميبيند و چيز ديگری را نميتواند بپذيرد. حتی اگر دليل قطعي نیز داشته باشد و مجبور به اقرار هم بشود، در عمل نمیتواند مخالفت کند. اين گروه بدترين دنياخواهان هستند. دنیازدگی گروههاي ديگر ممکن است در اثر ضعف ايمان يا جهل باشد. اینکه انسان از روی جهل کار بدي را مرتکب شود، خيلي آسانتر از اين است که علم قطعي به چیزی داشته باشد و به آن اعتراف هم بکند، ولي رفتارش صددرصد مخالف با آن باشد.
گروه ديگري هستند که به دنیا علاقه دارند اما آنطور وابسته و کور و کر نشدهاند که اصلا آخرت را فراموش کنند و هيچ گناهي برايشان مهم نباشد. اينها دارای ايمان ضعيفي هستند و اعتقاد و باور به آخرت نیز دارند؛ حتی درصدد هم هستند که براي آخرتشان کاري کنند، اما این ایمان خیلی ضعيف و کمرنگ است. کساني هستند که در جواني هر کاري از دستشان برآيد، ميکنند و از حرام بودن کسب مالي هيچ ابايي ندارند و از هر راهي مالی به دست بياورند، جمع ميکنند، اما میگویند پير که شديم توبه ميکنيم. در هنگام پیری هم به کارهاي خير میپردازند و مثلا به زيارت ميروند. حتی بعضي در آخر عمر مقيم مشاهد مشرفه ميشوند. خوب خوبهايشان کسانی هستند که دستکم از چیزهایی که موجب عذاب ابدی میشود پرهيز ميکنند، ولي درباره ساير گناهان مسامحه ميکنند. البته گاهی کاملا فراموش میکنند و گاهي آن چنان همه پلها را پشت سرشان خراب میکنند که برایشان اصلا پيشرفتي تصور نميشود.
از اين گروه بالاتر کسانی هستند که خَلَطُواْ عَمَلاً صَالِحًا وَآخَرَ سَيئًا؛[3]منکر آخرت نیستند، اين طور هم نیست که هر گناهي را مرتکب شوند، ولي وقتي کار مهمي پيش آمد و سود کلاني به دنبال داشت، نمیتوانند خود را نگه دارند.
آخرتطلبان
آخرتطلبان شکل ارزشمندتري از آخرتباوراناند؛ کسانی که باور دارند که دنيا با همه پستي و بلنديها، پيچ و خمها، گرفتاريها و خوشيها و ناخوشيهايش همه ابزار امتحان است و نباید هدف زندگي قرار گيرد؛ الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَياةَ لِيبْلُوَكُمْ أَيكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا.[4] اين را باور دارند و رفتارشان را بر اين اساس تنظيم میکنند که به هيچ چيز به نظر اصيل نگاه نکنند، و همه چيز را ابزاري براي رسیدن به چيز ديگري میدانند. کل زندگي دنيا نیز وسيلهاي است براي کسب سعادت ديگري که بعد از مرگ حاصل ميشود. اينها بهترين کساني هستند که از اعتقاد به آخرت بهره ميبرند و خداوند درباره آنها میفرماید: فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْيهُم مَّشْكُورًا.
البته از اين مرتبه بالاتر نیز هست. از بعضي از روايات، دعاها و مناجاتها استفاده میشود که کساني هستند که از اين مراتب فراتر رفتهاند. در يکي از مناجاتهاي خمسه عشر خطاب به خداوند گفته میشود: يا دنياي وآخرتي؛ دنياي من تويي و آخرت من هم تويي! يک عشق کامل پاک به خداي متعال که جاي هيچ محبت اصيلي در کنار آن باقي نميماند. از خداوند میخواهد که واملأ قلبي حبّاً لک. وقتی اين دل پر از محبت خدا شد، جاي چيز ديگري در آن نيست. البته اين مراتب خيلي نادر پيدا ميشود، اگرچه ممکن است مدعيان کم نباشند، اما آنانکه در حقيقت چنين شده باشند، زياد نيستند. پيداست در هر کلاسي شاگرد اول يک نفر است و در بین جمعیت یک کشور تعداد اندکی دارای استعداد درخشان و نابغهاند. در امور معنوي هم همينگونه است. اين سخنان دهان کسی مثل امام سجاد علیهالسلام را ميخواهد، و امثال بنده حتی نباید اميد اينکه به اين جاها برسيم نیز داشته باشیم.
ما همین قدر که آخرت را هدف بدانيم و همه دنيا را با همه ویژگیهایش ابزاری برای رسیدن به آخرت بدانیم هنر کردهایم. در این صورت انسان به دنیا دل نميبندد و هنگام از دست دادن آن ناراحت نمیشود. مثلا هنگامی که خبر میآورند مالالتجارهاش نابود شد، یا دکتر خبر داد که سرطان لاعلاجی دارد، میگوید هر چه خدا صلاح بداند. بله اگر وظيفهاي براي معالجه دارد، انجام میدهد، اما به قضای الهی راضی است. میگوید مگر اینها ارث پدرم بوده است؟! خداوند وجود، حيات، يا مالی داده است، و هر وقت هم ميخواهد ميگيرد؛ همه امانتي است از او. اگر پست و مقامي دارد و امروز همه برایش هورا ميکشند، کف ميزنند و «يار امام خوشآمد» ميگويند، اما فردا فحشش ميدهند، برایش هيچ فرقي نميکند؛ ميگويد من پرستشگر اينها نبودم.
امام باقرعلیهالسلام خطاب به جابر در اینباره میفرماید: وَاعْلَمْ بِأَنَّكَ لَا تَكُونُ لَنَا وَلِياً حَتَّى لَوِ اجْتَمَعَ عَلَيكَ أَهْلُ مِصْرِكَ وَقَالُوا إِنَّكَ رَجُلُ سَوْءٍ لَمْ يحْزُنْكَ ذَلِكَ؛ ولايت ما را نخواهي داشت مگر اينکه طوري بشوي که اگر همه اهل شهر جمع شوند و فرياد بزنند که مرگ بر جابر! هيچ ناراحت نشوی، و اگر همه اهل شهر جمع شدند و براي تو شعار دادند و اظهار محبت کردند خوشحال نشوي. نه بدگوييشان، نه احترام و تکريمشان در دل تو جايي نداشته باشد. وَلَكِنِ اعْرِضْ نَفْسَكَ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ؛ همه همّ تو باید اين باشد که خودت را با قرآن تطبيق کني و ببيني آن که قرآن ميگويد، هستي يا نیستی؟ اگر هستي خدا را شکر کن! و اگر نيستي محزون باش ولو همه بگويند عجب آدم خوبي است. ما اگر ميخواهيم ولايت داشته باشيم، وليّ اهل بيت باشيم، بايد اين را الگو قرار دهيم. البته گفتنش آسان است، اما عملش کمي زحمت دارد، ولي بالاخره شدني است.
گامهاي تحقیق درباره آخرت
فرض کنيد امروز يک نفر به تکليف رسيده است و همين اندازه شنيده که کتابي به نام قرآن وجود دارد که آن را کسی که ادعای پیامبری داشته در 1400سال پيش آورده است. این کتاب مطالب بسیاری درباره دنیا و آخرت دارد، و يکي از این مطالب هم آن است که اگر شما دنياخواه شديد نتيجه کارتان جهنم است؛ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يصْلاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا. آيا ميتواند این مسئله را پشت گوش بياندازد و بگويد انگار نشنيدهام؟! اين چيزي نيست که بتواند ناديده بگيرد و بگويد من چه کار دارم که راست است يا دروغ. حساب سعادت یا شقاوت ابدی است، و از آنجا که محتمل قوي است، هرقدر احتمال هم ضعيف باشد، نتيجهاش بينهايت است. ارزش اين احتمال هر قدر ضعيف باشد از همه احتمالات ديگر بیشتر است؛ چون ضريب بينهايت دارد. عقل انسان اجازه نميدهد که او چنين چيزي را پشت گوش بياندازد. ميگويد برو تحقيق کن! البته اگر رفت و تحقيق کرد و به جايي نرسيد معذور است. بنابراين اولين مسئله اين است که ما به خود اين موضوع اهميت دهيم و درصدد تحقيق برآييم. البته لزومي ندارد ابتدا بگويیم انبيا هر چه گفتهاند، درست گفتهاند. اما بايد به تحقيق اهتمام داشته باشيم. اين قدم اول است.
اثبات امکان معاد
حال نوبت به اثبات امکان معاد میرسد. در راه تحقیق این مسئله گاه شرایط به گونهای است که انسان به قول انبيا اعتماد میکند، زيرا باور کرده است که آنها هرچه ميگويند راست ميگويند، و از سخنان آنان به این نتیجه میرسد که آخرت وجود دارد. ولي گاه فقط به دنبال دلائل عقلي براي اثبات امکان معاد میرود؛ این دلایل در قرآن نیز وجود دارد. البته باید توجه داشت که لازمه استفاده از آیاتی که دلالت بر امکان معاد دارد، پذیرفتن قرآن نیست تا شبهه دور پیش بیاید. در این مرحله ما از دلایل (با صرف نظر از انتساب آن به قرآن)، به جهت استدلالش استفاده میکنیم. اگر قرآن يک نفر را به شما نشان داد که مرده بود و زنده شد، عقل شما ميگويد: «حکم الامثال في ما يجوز و ما لايجوز واحد»؛ اگر اين مرده زنده شد، مرده ديگري را هم ميشود زنده کرد. بعد از اهتمام به حل و تحقيق و اثبات امکان است که ثابت ميشود چنين چيزي ممکن است. بسياري از آيات قرآن در همين مقام است. ميفرماید: اينها را ببينيد تا باور کنيد معاد ممکن است. مثلا در آيه چهارم از سوره قیامت میفرماید: بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَن نُّسَوِّي بَنَانَهُ؛ ما نهتنها ميتوانيم دوباره زنده کنيم، که ميتوانيم سرانگشتان انسان را هم به همان شکل بازسازي کنيم.
اثبات وقوع معاد
مرحله بعد پیدا کردن دليل بر اثبات موضوع است؛ حال که من قبول کردم معاد ممکن است، این پرسش مطرح میشود که از کجا که اين ممکن واقع ميشود؟ آیات بسیاری این موضوع را مطرح میکنند. در آیه 28 سوره ص میفرماید: أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ؛ آيا ميشود که ما حساب مفسدين را مثل صالحين قرار دهيم و آنها را يک جور حساب کنيم؟! عقل شما اين را ميپذيرد؟! أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا؛[5] بازي به اين بزرگي! به اين وسعت؟ آیا میشود اين عالمي که شرق و غربش پيدا نيست و چه بسا وسعتش بينهايت باشد، بازي باشد؟! براهینی که دلالت بر این دارند که معاد به حکم عقل واجب است و بايد باشد، از اين سنخ هستند.
در مرحله بعد این پرسش مطرح میشود که رابطه آن زندگي با اين زندگي چيست؟ آيا اين دو بخش از زندگي در طول هم هستند و فقط تفاوتشان به تقدم و تأخر زماني است، یا مسئله به گونه دیگری است؟ حال نوبت میرسد به پاسخ به شبهات و تفسيرهاي غلطي که درباره معاد شده است. از روزي که حضرت آدم خلق شده تا کنون هیچ روزی همانند امروز شرايط براي شبههافکني، شبههپراکني و تضعيف عقايد مردم وجود نداشته است؛ نه چنين شياطيني بودهاند و نه چنين وسايلي بوده است. اين شبهات به وسیله ابزار امروزی در جوانان ما اثر میکند و اصل ايمان و دينشان را مورد تهدید قرار میدهد.
یک شبهه
همین چند روز پيش نامهاي آمده بود و چند سؤال را مطرح کرده بود و يکي از آنها اين بود که تحقيق درباره دين، سخن نامعقولي است؛ چون براي اينکه بتوانم بفهمم چه دینی درست است، ابتدا باید همه اديان را احصاء و بررسی کنم. اگر این کار را نکنم از کجا بفهمم که اين دین درست است يا نادرست؟ عقل من که نميتواند قضاوت کند، و اگر بخواهم به حرف ديگران نیز اتکا کنم دور لازم ميآيد. بنابراين اصلا تحقيق درباره دين يک تناقض است و امکان ندارد.
حل سه مسئله اساسی
در پاسخ باید گفت: بله! اگر ما بخواهيم تمام محتواي يک دين را با محتوای همه اديان ديگر مقايسه کنيم و بگوييم تمام اين محتوا از آنها بهتر است، همانطور است که ميگوييد، و براي هيچ انسان عادي ميسر نيست. ما اصلا درست نميدانيم که چند دين وجود دارد تا برويم همه آنها را بررسی کنیم! اما سه مسئله است که اگر ما درصدد تحقیق و حل آنها باشیم بار اصلي ما بسته ميشود و از خطر ابدي و بينهايت رهايي پيدا ميکنيم. آن سه مسئله توحيد، نبوت و معاد است. برای حل این سه مسئله لازم نیست همه اديان را بررسی کنیم و ببينيم در این باره چه میگویند. اگر انسان به اين سه سؤال پاسخ دهد، مسلمان ميشود و مسلمان اهل نجات خواهد بود. هر قدر بتواند تفصيلات این دين را بهتر ياد بگيرد و عمل کند، بر کمالاتش افزوده ميشود، وگرنه کسي که به اين سه اصل معتقد و به لوازمش ملتزم باشد، نهايتا اهل نجات خواهد بود. لازم نیست شما سیصد هزار مسئله را با هم مقايسه کنيد تا بگوييد اين دين درست است يا درست نيست. شما این سه مسئله را حل کن! اگر اين حل شد و فهميدید که بايد به دستورات پيغمبر اسلام و قرآن عمل کنید، راه باز ميشود. حال چه قدر بفهمید و چه اندازه عمل کنید، بسته به این است که چه اندازه توفيق داشته باشید و همت کنید. البته مسائل ديگري مثل ولایت و امامت نیز هست که تالیتلو یا متمم يکي از اين سه اصل است، ولي ريشهايترين مسائل همین سه تاست. بنابراین این بهانه که اديان زيادند يا مسائل دين زياد است و ما نميتوانيم همه را تحليل کنيم، قابل قبول نیست. اگر انسان منصفي يک روز وقتش را نزد معلم صالحی صرف کند، هر سه مسئله حل ميشود، هرچند برای این کار حتی اگر يک سال هم وقت بگذارد میارزد.
بعد از اينکه يقين پيدا کرديم آخرتي هست، بايد ببينيم چه چيزهايي مانع التزم به اين راه میشود. این همان پرسشی بود که در جلسات اوليه امسال مطرح کرديم که چگونه ميشود که کساني سالهاي زيادي راه صحيحي رفتند و خدماتي کردند اما در پیری منحرف شدند؟ ما چه کنيم که اينگونه نشويم؟ در پاسخ به این پرسش به اين نتيجه رسيديم که يکي از علل آن دنياگرايي است. وقتی انسان عاشق دنيا شد، لذتهاي دنيا چشم و گوشش را پر کرد، و جايي براي فکر درباره چيزهاي ديگر باقی نگذاشت، حتی چیزهایی را که ميدانسته است نیز يادش ميرود، و در اعتقاداتش شک ميکند؛ ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاؤُوا السُّوأَى أَن كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ.[6] براي اينکه به اين مصیبت مبتلا نشويم، فرمولي تهيه کردهام که انشاءالله در جلسه آینده مطرح میکنم.
وصلی الله علي محمد و آلهالطاهرين.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org