قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

صدا/فیلماندازه
برای‌دریافت‌فایل‌صوتی‌این‌جاراکلیک‌کنید10.98 مگابایت
برای‌دریافت‌فایل‌تصویری‌این‌جاراکلیک‌کنید57.07 مگابایت

بسم الله الرحمن الرحيم

آن چه پيش‌رو داريد گزيده‌اي از سخنان حضرت آيت‌الله مصباح‌يزدي (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 29/11/94، مطابق با هشتم جمادی الاولی 1437 ايراد فرموده‌اند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.

تحلیلی روان­شناختی از تحولات صدر اسلام

(10)

دنیا؛ مطلوب و مذموم

در جلسات پیشین، با استفاده از قرآن کريم و فرمایشات امیرمؤمنان در نهج‌البلاغه، به این نتیجه رسیدیم ‌که هواي نفس، دنيا، و شيطان سه عامل انحراف و سقوط انسان‌اند. چند جلسه درباره هواي نفس صحبت کرديم، و از اين جلسه مي‌خواهيم درباره دنیا صحبت کنيم. 

دنیا، صفتی برای حیات

در زبان فارسي واژه دنيا را تقريبا مرادف جهان به کار مي‌بريم و گاهي حتی از تعبیر دنياي حيوانات، دنياي وحوش و دنياي پرندگان نیز استفاده می­کنیم؛ يعني وجه جامعي براي مجموعه‌اي از مخلوقات در نظر مي‌گيريم و برای آن واژه دنيا را به­کار می­بریم. ولي اين يک معناي بدوي است که این کلمه در زبان فارسي پيدا کرده است و در زبان عربي اين­گونه استعمال نمي‌شود.

اصل اين کلمه صفتي براي حيات است. استعمالات این کلمه در قرآن نیز به صورت صفت و موصوف و با تعبیر «الحياة الدنيا» در مقابل «الحياة الاخرة» است. اين دو مفهوم متضايف هستند و با توجه به يکي، معناي دیگری نیز روشن مي‌شود. زندگي دنيا يعني زندگي نزديک‌تر. دنيا از دنوّ و مونث ادنی است، و ادنی دو استعمال دارد: گاهي از دنوّ به معنای نزدیک گرفته مي‌شود، و گاهي از دنائت به معنای پستي. گاهي علماي اخلاق به مناسبت بحث­شان دنيا را به معناي دنائت مي‌گيرند، ولی در لغت عرب و استعمالات قرآني، دنيا در مقابل آخرت است و اين دو با توجه به هم معنايشان معلوم مي‌شود؛ آخرت يعني پسين، دنيا يعني پيشين. در مقابل آخرت، گاهي «اولي» نیز ذکر شده است؛ وَإِنَّ لَنَا لَلْآخِرَةَ وَالْأُولَى.[1] به هر حال، دنيا صفت براي حيات است.[2] سپس در بسیاری از استعمالات به­خاطر شهرت، موصوف حذف شده و صفت قائم‌مقام آن مي‌شود. در این حالت «الدنیا» به جاي «الحياة الدنيا» به کار می­رود و «الاخرة» به جای «الحياة الاخرة».

حیات انسان دو بخش دارد يک بخش پيشين، يک بخش پسين. بخش پيشين آن را همه مي‌شناسند؛ همين است که در زماني متولد مي‌شویم، چندي عمر مي‌کنیم و تمام مي‌شود. اين حيات پيشين است، اما حيات پسين را همه نمي‌شناسند. مؤمنان هستند که با اخبار الهي و مخبر صادق باور کرده­اند که حيات ديگري هم هست و انسان دوباره زنده مي‌شود. بنابراین در استعمال واژه دنیا مفروض اين است که ما بپذيريم حیات انسان دو بخش دارد: يک بخش کوتاه، نقد و نزديک، و یک بخش طولاني، نهايي و ابدي که فناناپذير است و هيچ وقت تمام نمي‌شود.

ملاحظه مي‌فرماييد که خود کلمه دنیا به عنوان بخش نخستين از زندگي انسان، هيچ معناي منفي ندارد.  زندگی انسان را می­توان به بخش­هایی تقسيم کرد، و بخش اول زندگی بودن عيبي برای آن محسوب نمي‌شود. بنابراین در واژه الحياة الدنيا هيچ معناي مذمومي نيست؛ اما در موارد استعمال، غالبا طوري به‌کار مي‌رود که به قرينه، معناي منفي و نکوهيده پيدا مي‌کند. بیشتر تعبيرات قرآني اين است که زندگي دنيا شما را نفريبد! مواظب باشيد فريب دنيا را نخوريد؛ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا. بنابراین بدي‌ دنیا براي اين است که انسان فريب آن را بخورد و اگر کسي فريب آن را نخورد، هيچ عيبي ندارد؛ بخشي از زندگي انسان است. اگر بخش اول زندگي نباشد، بخش دومي هم نخواهد بود؛ اما اين زندگي طوري است که آدميزاد فريبش را مي‌خورد، و قرآن هشدار مي‌دهد مواظب باشيد فريب نخوريد.

چرایی مذمت دنیا

 اکنون اين پرسش مطرح می‌شود که دنیا چگونه ما را فريب مي‌دهد؟ فريب در جايي است که کسي مطلوب خاصي دارد و به دنبالش مي‌گردد، اما کسي به جاي آن مطلوب، بدلي به او نشان می‌دهد که نامطلوب است و آن فرد به گمان اين‌که آن، مطلوب اصلي و فطري خودش است، سراغ این بدل نامطلوب برود و بعد معلوم شود که این طور نبوده و فریب خورده است. به تعبیر دیگر فريب خوردن اين است که انسان چيز ارزنده‌ای را که در دست دارد یا مي‌تواند به دست بياورد، به خاطر اغوای دیگری از دست بدهد. چيز خوش‌ظاهري را خيال کند امر مطلوبي است و به واسطه مشغول شدن به این امر خوش‌ظاهر از آن مطلوب ارزشمند محروم شود.

وقتي گفته مي‌شود فريب دنيا را نخوريد، اين معنا را به ذهن مي‌آورد که چيزی قيمتي در انتظار شماست، مواظب باشيد به جاي آن يک چيز بدلي را نگيريد. آن بدل، زرق و برق‌هاي دنياست. دنيا با ظواهري که خوشايند، چشم‌نواز و گوش‌نواز است، توجه شما را جلب مي‌کند. این ظواهر لذت آني براي شما دارد و اين‌ها براي شما جلوه مي‌کند و شما فريبش را مي‌خوريد. اين کار باعث مي‌شود که شما از آن چيز قيمتي باز بمانيد. مذمت و عيب دنيا به‌خاطر اين‌ تزاحم است. اگر طوري بود که شما از اين استفاده مي‌کرديد و به آن مطلوب اصلي خودتان هم مي‌‌رسيديد، ضرري نداشت. دلیل این‌که می‌فرماید اين زندگي فريب‌تان مي‌دهد این است که باعث مي‌شود از سعادت ابدي‌تان باز بمانيد. خدا انسان را این‌گونه آفريده و مطلوب فطري‌اش این است که دنبال سعادت است. طبعا هر کسي خوشي خود را مي‌خواهد و هيچ کس را نمي‌توان برای دوست داشتن خوشی مذمت کرد. حتی وقتي مي‌خواهند کسي را به طرف خدا و آخرت ترغيب کنند به او مي‌گويند که اگر از این لذت‌های دنیوی دست برداري، به لذت‌های ارزشمند و ابدي مي‌رسي. بنابراین معلوم مي‌شود که عيبي ندارد انسان به چيزهاي لذيذ برسد. عيب در این است که انسان يک لذت آني محدود را بر لذت ابدي ترجيح بدهد؛ اين بد است. در این صورت است که فريب خورده است، وگرنه اگر بتواند هم اين لذت را داشته باشد و هم آن‌جا را برای خود نگاه دارد، مذمتی ندارد، و فطرت انسان هم همين را اقتضا مي‌کند.

ولي در عمل به‌گونه‌ای است که در بسياري از جهات تزاحم واقع مي‌شود و جمعشان مشکل است. بنابراین شر بودن لذایذ دنیا بالعرض است اگر از دنيا مذمت مي‌شود، از آن جهت است که تنها بخشي از زندگي انسان است، و دلبستگی به آن مانع رسیدن به بخش بعدي و سعادت ابدی می‌شود. اگر ما را از دلبستگی به دنیا منع مي‌کنند براي همين است که اين دنیا توجه ما را آن چنان جلب نکند که ذکر و فکرمان این بشود و فراموش کنیم که يک مقصد ابدي داريم. اين بد است. إِنَ‏ أَخْوَفَ‏ مَا أَخَافُ‏ عَلَيْكُمُ‏ اثْنَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ‏ فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَيَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ‏ فَيُنْسِي الْآخِرَة؛[3] این‌که می‌فرماید آرزوهاي دور و دراز بد است براي اين است ‌که انسان را از آخرت باز مي‌دارد و انسان فراموش مي‌کند که اصلا زندگي ابدي نیز دارد. يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ؛[4] اگر هزار سال هم عمر کند دلش مي‌خواهد هزار سال ديگر هم زندگي کند. لذت‌هاي دنيا چنان توجه‌‌اش را جلب کرده است که دیگر يادش نيست زندگي ديگري دارد و براي آن‌جا نیز بايد فکر کند.

عرصه‌های فریب دنیا

انسان در دو عرصه کلي فریب دنیا را می‌خورد. يکي اين‌که فراموش می‌کند که زندگی آخرت، زندگي ابدي و بي‌نهايت است و با زندگی دنیا قابل مقايسه نيست. دنیا اگر هزار سال يا صد هزار سال هم باشد، با بي‌نهايت قابل مقايسه نيست، و در مقابل آن يک چشم به هم زدن به‌شمار می‌آید. يکي از جهات فريب خوردن انسان این است که از لحاظ امتداد زماني و عمر دنيا و آخرت، اشتباه مي‌کند و به جاي عمر ابدي، عمر محدود چند ساله را انتخاب مي‌کند و به آن دل مي‌بندد. عرصه دیگر، مرتبه لذت، کمال و سعادت است. حتي اگر عمر عالم آخرت به اندازه دنيا بود، در مقام تزاحم باز هم باید دنيا را فداي آخرت مي‌کرديم؛ زیرا لذت‌هاي آن‌جا آن قدر زياد است که اصلا قابل مقايسه با لذت‌هاي دنیا نيست، همان‌طور که عذاب‌هاي آن‌جا آن‌قدر سخت است که با عذاب‌هاي دنيا قابل مقايسه نيست. إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ× طَعَامُ الْأَثِيمِ؛[5]  در روایت است که اگر يک قطره از زقوم جهنم در آب‌هاي دنيا بیفتد تمام موجودات زنده هلاک مي‌شوند. اين خوراک جهنمي‌هاست. از آن طرف لذت‌هايش هم آن قدر زياد است که ما به هيچ وجه نمي‌توانيم تصور دقيقي از آن بکنيم.

برای نمونه و به مناسبت این ایام این روایت را نقل می‌کنم. در روايات آمده است که بهشتيان مشغول لذت بردن از نعمت‌هاي بهشت هستند که می‌بینند نوري در فضاي بهشت درخشيد. دیدن و تماشای این نور آن قدر جالب و لذت‌بخش است که اهل بهشت از شدت لذت بي‌هوش مي‌شوند. وقتي به هوش مي‌آيند از یک‌ديگر و فرشتگان می‌پرسند اين چه نوري بود که اين قدر تماشايش لذت داشت؟ آيا خداوند متعال تجلي کرده بود؟! پاسخ می‌شنوند که حضرت زهرا سلام‌الله‌عليها لبخندی به روي اميرالمومنين عليه‌السلام زدند و دندان‌هاي جلويشان پيدا شد. نوری که شما را مدهوش کرد نوری بود که از دندان حضرت زهراسلام‌الله‌علیها در پهنه بهشت پخش شد. اين لذت برای ما اصلاً قابل تصور نیست و شبيه آن را تاکنون ندیده‌ایم.

وَالْآخِرَةُ خَيرٌ وَأَبْقَى

قرآن در جمله کوتاهی هر دو جهت برتري زندگي آخرت بر دنيا را بيان مي‌کند. مي‌فرمايد: بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا؛[6] شما زندگي دنيا را ترجيح مي‌دهيد و به آن دل مي‌بنديد. اما اشتباه مي‌کنيد؛ وَالْآخِرَةُ خَيرٌ وَأَبْقَى؛[7] آخرت هم از لحاظ کيفيت با دنيا قابل مقايسه نيست، هم از لحاظ کمیت. هم شدت و ضعف لذت و آلامش با لذت و آلام دنيا قابل مقايسه نيست، و هم از نظر زمان بقاء. ديگر شما چه مي‌خواهيد؟

غير از لذت پايدار چيز ديگري خواسته فطري ما نيست؛ هر چه بگوييم مصاديق همين‌ است. انسان مي‌خواهد لذت بيشتر و طولاني‌تر ببرد. اين در دنيا ميسر نمي‌شود؛ دنيا محدود است؛ هم نوع و مرتبه لذتش نسبت به آخرت بسیار پايين است و هم زمانش بسیار محدود است. پس اگر انسان در مقام تزاحم لذت دنیا و آخرت، آخرت را ترجيح دهد، به مقتضاي عقل خود عمل کرده است، اما اگر آن چنان به لذت‌های دنیا دلبسته شده که دیگر مجالي به عقل نمي‌دهد که قضاوت کند، اين همان فريب است. همه بحث‌ها سر اين است که دنيا شما را فريب ندهد. آن چنان به لذت‌ها دلبستگي پيدا نکنيد که شما را از رسيدن به لذت‌هاي بيشتر و پايدارتر باز بدارد. اگر این‌گونه شد فريبش را خورده‌ايد.

دنیا؛ مطلوب بالذات، مذموم بالعرض

شخصی در حضور اميرالمؤمنين‌سلام‌الله‌عليه از دنيا مذمت و شکایت کرد. حضرت فرمودند؟ بس کن! چه چیز دنيا بد است؟ مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللَّهِ‏ وَمُصَلَّى مَلَائِكَةِ اللَّهِ وَمَهْبِطُ وَحْيِ اللَّهِ وَمَتْجَرُ أَوْلِيَاءِ اللَّه‏؛[8] در اين دنيا فرشتگان مشغول عبادت و سجده خدا هستند. این دنیا تجارت‌خانه اولياي خداست. اگر دنيا نباشد، کاري نمي‌کنند و سودي نمي‌برند. ثواب‌هاي آخرت سود اعمالي است که انسان در دنيا انجام مي‌دهد. بهشت مزد اعمال اختياري انسان است و اگر براي انتخاب و اختيار انسان جايي نباشد، ثواب و بهشتي هم نخواهد بود. تو چه حق داري به اين دنيا بد بگويي؟! بدي از توست که از اين نعمت و فرصتي که خدا به تو داده است، استفاده نکرده‌ای.

البته ما در محاورات‌مان عادت داريم که گاهي يک خوبي يا يک بدي را به چند عامل نسبت مي‌دهيم. گاهي عامل‌هايي در عرض هم هستند و مجموعه عواملي دست به دست هم مي‌دهند تا چيزي پيدا شود. برای مثال درباره هوای تمیزی که استنشاق می‌کنیم گاهي خوبي را به عوامل ترکيب‌کننده هوا نسبت مي‌دهيم و گاهي به آن کسي که هوا را تصفيه کرده و باعث اين شده که ما بتوانيم از هواي پاک استفاده کنيم. هم‌چنین وقتی انسان به عوامل بالاتر نگاه مي‌کند توجه به آن‌ها نیز پیدا کرده، و بالاخره نهايتا خداشناسان خدا را شکر مي‌کند که چنین نعمت بزرگي آفريده است. چند تا نسبت مي‌دهيم که هيچ کدام نفي ديگري نيست. در قرآن نیز گاهي خداوند مي‌فرمايد که ما آب را روزي شما کرديم و به شما حيات داديم؛ گاهي مي‌فرمايد که ابرها آمد و باران را نازل کرد و باعث شد که رفع تشنگي‌تان بشود و حيات‌تان را ادامه بدهيد. اين‌ها چند نسبت است که در طول هم است و تزاحمي با هم ندارد. همه آن‌ها نیز با هم درست است؛ البته در هر جا معناي خاصي دارد. معنایی که به خدا نسبت می‌دهیم آفرينش از عدم است، اما اين‌ها فاعل‌هاي اعدادي است. تربيت قرآني هم اين است که حتي اگر کسي کمترين کمک را به شما کرد  بر شما حق دارد و باید از او تشکر کنيد؛ من لم يشکر المخلوق لم يشکر الخالق. بنابراین می‌توان يک فعل را به چند فاعل در طول هم نسبت داد و همه این نسبت‌ها نیز درست است.

در مورد دنيا هم گاهي مي‌گويد دنيا شما را فريب داده است؛ البته در واقع دنيا ما را فريب نداده است و ما خودمان، خودمان را فريب داده‌ايم. بله اگر اين شرايط خاص دنيا و زرق و برق‌هاي آن نبود فريب نمي‌خورديم و از این جهت است که این فریب به دنيا نسبت داده می‌شود؛ همين اندازه‌ که گاهی زرق و برق‌هايش چشم ما را مي‌گيرد و ما در اثر ضعف‌مان فريبش را مي‌خوريم. اين است که اميرالمؤمنين‌علیه‌السلام می‌فرماید: مَا الدُّنْيَا غَرَّتْكَ‏ وَلَكِنْ‏ بِهَا اغْتَرَرْت‏؛[9] دنيا تو را فريب نداده است. مگر دنیا چه کار مي‌کند؟! گل مي‌رويد، هواي تميز و مناظر زيبا پديد مي‌آيد، کاري با تو ندارد. تو خودت فريب او را خورده‌اي. مواظب باش تو فريب نخوري! او نيامد تو را فريب بدهد و بگويد بيا به من دل ببند. لذت‌ها و زيبايي‌هايي دارد که ظاهر است و تو فريب خورده‌اي. خودت را مذمت کن! دنيا را براي چه مذمت مي‌کني؟ دنیا نعمت خداست و آثار و برکات زيادي دارد و بالعرض گاهي ضررهايي هم دارد. اين خاصيت اين عالم است.

فلسفه ویژگی‌های دنیا

حال این پرسش مطرح مي‌شود که چرا خداوند دنیا را این‌گونه آفريده است که ما فريب بخوريم؟! همان‌گونه که در بحث مربوط به هواي نفس نیز گفتيم، اصولا اگر بخشی از اين جاذبه‌هايي که در امور دنياست نباشد اصلا ما به وجود نخواهيم آمد، و اگر به وجود هم بیاییم زنده نخواهيم ماند. پس از به‌وجود آمدن و فراهم شدن اين زندگي، سلامتي و رشد و... ممکن مي‌شود. بخش دیگری از این جاذبه‌ها برای این است که زمينه امتحان و انتخاب فراهم شود. مگر ما به اين عالم نيامديم که خودمان انتخاب کنيم؟! برای انتخاب باید دو راه داشته باشیم. بايد عاملي نیز باشد که ما را به طرف فساد و انحطاط بکشاند تا ما انتخاب کنيم و بگوييم اين را نمي‌خواهيم و مي‌خواهيم به طرف کمال برويم. اگر دو عامل متضاد نباشد، زمينه انتخاب فراهم نمي‌شود. وقتي زمينه انتخاب نبود، انساني نخواهد بود. انسان آن است که سرنوشت خودش را خودش انتخاب کند و در مقابل کارش مسئول باشد. بنابراین لازمه اين عالم که خود بخشي از نظام احسن هستي است، این ویژگی‌هاست.

هر موجودي خودبه‌خود زيباست. بدي در تزاحمات پيدا مي‌شود و بدي انتخاب در انتخاب ما پديد مي‌آید، که در مقام تزاحم بين لذت دنيا و لذت آخرت، لذت دنيا را انتخاب مي‌کنيم. پس بايد اين تزاحم باشد تا انتخاب ‌ما معنا و ارزش پيدا کند. تزاحمات این دنیا زمینه‌های انتخاب ما را فراهم مي‌کنند. اگر راه يک سويه بود حداکثر مثل زندگي ملائکه می‌شد که راهشان يک طرفه است. آن‌ها جهنم ندارند و هيچ فرشته‌اي به جهنم نمي‌رود. حتی مالک جهنم هم خود عذاب نمي‌شود؛ او همیشه مشغول تسبيح و تنزيه خداست و از عبادت خویش لذت مي‌برد. براي او جهنم، جهنم نيست، براي ما جهنم است. اگر بنا باشد موجودي خودش سرنوشتش را تعيين کند، باید دو راه داشته باشد که جاذبه هر کدام انسان را به طرف خود بکشاند و انسان در مقام انتخاب چيزي را انتخاب کند که کمال حقيقي و سعادت حقيقي اوست؛ همان چیزی که عقل او به انتخاب آن راهنمایی می‌کند. نقش عقل نیز اين‌جا روشن مي‌شود. عقل همان چراغ است که راه روشن مي‌کند.

 وصلی ‌الله علي محمد و آله‌الطاهرين.  



[1]. لیل،  13.

[2]. اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا (حديد،20)؛ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا (لقمان،33).

[3]. نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص 84

[4]. بقره، 96.

[5].  دخان، 43-.44

[6]. اعلي، 16.

[7]. همان، 17.

[8]. نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص 493.

[9]. همان، ص345.

 

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org