قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

صدا/فیلماندازه
برای‌دریافت‌فایل‌صوتی‌این‌جاراکلیک‌کنید11.59 مگابایت
برای‌دریافت‌فایل‌تصویری‌این‌جاراکلیک‌کنید58.08 مگابایت

بسم الله الرحمن الرحيم

آن چه پيش‌رو داريد گزيده‌اي از سخنان حضرت آيت‌الله مصباح‌يزدي (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 21/11/94، مطابق با اول جمادی الاولی 1437 ايراد فرموده‌اند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.

تحلیلی روان­شناختی از تحولات صدر اسلام

(9)

مراتب ارزش کارها

 

اشاره

در جلسات گذشته با استفاده از فرمایشات امیرالمؤمنین‌علیه‌السلام در نهج‌البلاغه به این نتیجه رسیدیم که عوامل اصلي سقوط انسان، هواي نفس، دنيا و شيطان است. هم‌چنین گفتیم که هواي نفس از نظر لغت به‌معنای دل‌خواه است و معناي منفي ندارد، ولي در يک اصطلاح خاص که در مباحث اخلاقي و ارزشي مطرح مي‌شود در مقابل حکم عقل و حکم خدا قرار مي‌گيرد و از اين جهت به معناي منفي به کار مي‌رود. در این معنا، مراتب ارزش مثبت در مقدار مخالفت با هواي نفس نهفته است، و هم‌چنین ارزش منفی تبعیت از آن به اندازه مخالفت آن با حکم خدا و عقل[1] است.

نقش نيت در ارزش کار

حاصل بحث‌ها این شد که در مواردي خودِ کار، جِرمِ عمل، و کميت و کيفيت حرکت خارجي در ارزش دخالتي ندارد؛ بلکه آن‌چه بيشتر به يک رفتار، ارزش مي‌بخشد، نيت است. به يک معنا در فلسفه اخلاق اسلامي اصل ارزش‌ها اطاعت خداست. بسياري از مردم تصور مي‌کنند که ارزش کار هميشه تابع حجم کار است، ولی اين مطلب کليت ندارد و گاهي ارزش کاري با حجم و انرژي محدود از بسياري از کارهاي سنگين، پر حجم و داراي آثار زياد بيشتر است. این روايت را شيعه و سني درباره امیرالمؤمنین نقل کرده‌اند که ضربة على‏ يوم‏ الخندق‏ أفضل من عبادة الثقلين؛[2] ثواب یک ضربت شمشير اميرالمؤمنين در جنگ احزاب از ثواب عبادت جن و انس بيشتر است. برای این‌که اين روایت را درست تحليل کنيم باید ابتدا ببینیم جن و انس به چه معناست و عبادت‌هايشان چه چيزهايي است، و مجموع اين عبادت‌ها چقدر در عالم ارزش دارد؟ عبادت ثقلین یعنی عبادت میلیاردها جن و انس از ابتدای خلقت تا انتهای آن. ارزش یک شمشير زدن علي از همه اين‌ها بيشتر است! بنابراین ارزش کار بسته به حجم آن نيست و بيشتر بسته به عامل ديگري است. این عامل همان قصد و نيت است؛ این‌که انسان اين کار را براي چه انجام مي‌دهد.

محبت خدا؛ ارزشمندترین نیت

اجمالا از فرهنگ اسلامي آموخته‌ايم که بالاترين ارزش مربوط به کارهایی است که به‌خاطر محبت به خدا انجام مي‌‌گیرد. ارزشمندترين محبت‌ها، محبت خداست؛ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ.[3] از اين محبت، محبت‌هاي دیگری پديد مي‌آيد و در عمل و رفتار انسان اثر مي‌گذارد، که اولین آن‌ها محبت به رضايت الهي است؛ اگر محبت به ذات، اسماء و صفات الهي حاصل شد، به دنبال آن انسان مي‌خواهد کاري کند که خدا خوشش بيايد. همه ما آزموده‌ايم وقتي کسي را دوست داريم، دلمان مي‌خواهد طوري رفتار کنيم که او خوشش بيايد. این کار طبيعي است و اگر غير از اين باشد، دوست داشتن معني ندارد. اگر کسي خدا را دوست بدارد، اولين خواسته‌اش اين است که کاري کند که خدا خوشش بيايد؛ إِلَّا ابْتِغَاء رِضْوَانِ اللَّهِ؛[4] وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ أَكْبَرُ.[5] سپس این محبت به چیزهایی که خدا دوست دارد سرايت مي‌کند، و شخص اولياي خدا را هم دوست می­دارد. هر کس را که خدا بيشتر دوست دارد، او هم بيشتر دوست می­دارد و بيشتر می‌کوشد کاري کند که آن‌ها نیز خوششان بيايد. این­که محبت اهل­بيت براي ما از همه چيز ارزشمندتر است، براي اين است که آن­ها محبوب‌ترين موجودات نزد خداوند متعال هستند و اگر خدا را دوست داريم، بايد آن‌ها را هم دوست داشته باشيم. اگر آن‌ها را دوست داريم بايد دنبال اين باشيم کاري کنيم که آن‌ها خوششان بيايد. معناي محبت این است. در چنين حالي شخص اصلا توجه ندارد که اين کار نفعي براي او دارد يا ندارد. او فقط به دنبال این است که کاري کند که خدا خوشش بيايد، و به این­که بعد از آن چه می­شود کاری ندارد. در اعماق دلش  نیز خواسته‌ ديگري غير از اين نيست. انتظار مزد، پاداش، بهشت، و حوريه‌ اصلا به ذهنش نمي‌آيد. در آن حال فقط توجه­اش به محبوبش است و مي‌خواهد کاري کند که او خوشش بيايد.

در مرتبه نازل­تر، مؤمن چيزهايي را که از ناحيه خداوند به عنوان پاداش افاضه مي‌شود، نیز دوست مي‌دارد؛ کسي که خدا را دوست دارد، دوست دارد که از دست خدا و اولياي او پاداشي دريافت کند. در اين حال باز به کميت و کيفيت پاداش فکر نمي‌کند. در بعضي زيارت‌ها آمده است که خدايا به ما از آن کأسي که از دست علي علیه­السلام در حوض کوثر داده مي‌شود روزي کن! آب کوثر خودش مطلوب است و انسان را از همه آلودگي‌ها پاک مي‌کند، اما اگر مؤمن معرفت داشته باشد آن­چه بيشتر براي او مطلوب است اين است که از دست علي‌علیه‌السلام سيراب شود. اين‌ها برخي از مراتب محبت است.

مراتب نیت؛ مراتب ارزش

حد نصاب ارزش‌ها اين است که کاري نباشد که محبوب بدش بيايد. کاري که مغبوض اوست ارزش مثبت نخواهد داشت و نمادش نیز اين است که از آن نهي کرده باشد. بنابراین کاري که گناه نباشد، مي‌تواند ارزش منفي نداشته باشد. حال ارزش مثبت داشتنش، به اندازه‌ ارتباطي است که با خدا پيدا کند. اين ملاک ارزش در فرهنگ اسلامي ماست؛ اصل ارزش‌ها در همين ارتباط قلبي است؛ این که نيت و انگیزه من برای انجام اين کار چيست. ولي ما عادت نکرده‌ايم اين‌طور ارزش‌يابي کنيم و گاهي برای کاري که انجام مي‌دهيم همين که کمي حجمش زياد باشد و وقت زيادي ببرد خيلي به خودمان مي‌باليم و تصور می­کنیم خيلي کار مهمي بوده است، اما این مسئله کليت ندارد. ما مي‌دانيم يکي از مقياس‌هايي که در کلمات اولياي دين براي ارزش‌يابي کارها مطرح شده است، اين است که آن را با کسی که در راه خدا شهيد شده، و در خون خودش غلطيده باشد، مقایسه می‌کنند. بسیاری از روايات نیز ارزشمندترين عمل را جهاد و شهادت‌ در راه خدا می­کنند، اما اين به عنوان اقتضاست و اين­گونه نيست که کار هر کس که در ميدان جهاد شرکت ‌کند و شهيد شود، خيلي ارزشمند است. در روايات مسایلی آمده است که خيلي آموزنده است؛ البته بیان این نکته­ها ارزش جهاد را کم نمي‌کند. جهاد افضل عبادات است فقط باید مواظب باشيم که عبادت‌هايمان را زايل نکنيم و ارزشش را تباه نکنيم. در روايتي آمده است که در جنگ احد، جواني به میدان آمد و دلیرانه با کفار جنگيد تا بر زمین افتاد و شهيد شد. يکي از اصحاب خدمت پيغمبر اکرم‌صلي‌الله‌عليه‌و‌آله عرض کرد: آقا اين جوان پيش خدا چقدر مقام دارد؟ حضرت نگاهي کردند و توجهي نشان ندادند. اين صحابی با تعجب گفت: یا رسول الله! آن جوان را مي‌گويم که اين طور جنگيد تا شهيد شد؟ حضرت باز عمل او را بی ارزش دانستند. اين صحابی کنجکاو شد و از آن­جا که نزد رسو‌ل خدا‌صلي‌الله‌عليه‌و‌آله منزلتي داشت اصرار کرد که سر این­که شما مي‌گوييد اين کار ارزشي نداشت، چیست؟ فرمودند: ايشان در کوچه‌هاي مدينه، قدم مي‌زد، شنید که زن‌ها می­گویند پيرمردهاي ما به احد رفتند و مي‌جنگند و در راه خدا شهيد مي‌شوند، ولی اين جوان راست راست این­جا قدم مي‌زند و عين خيالش هم نيست که برادران  مسلمانش در خطر هستند. اين سخن به گوش اين جوان گران آمد و به غرور جواني‌اش برخورد. پيش خودش گفت امروز خودم را به احد مي‌رسانم و جنگي مي‌کنم که دليري و شجاعت من در تاريخ ثبت شود. آمد و جنگيد و شهيد شد، اما انگيزه‌اش اين بود که نامش در تاريخ بماند و ديگر زن‌ها ملامتش نکنند. اين است که کارش خيلي ارزشي نداشت. جنگ همان جنگ است، کفار و مشرکان را هم می‌کشت و بالاخره به سهم خودش لشگر اسلام را پيروز می­کرد، ولي گاهي در جنگ يک ضربت شمشير از عبادت ثقلين بالاتر است و گاهي بر جانبازي در ميدان جهاد تا سر حد شهادت، ارزشي بار نمی‌شود. تفاوت در نيت و انگيزه است. از نظر فرهنگ اسلامي نيت نقش اساسي را در ارزش کار دارد.

حد نصاب ارزش

يکي از نشانه­های این­که کاری از روي هواي نفس است، اين است که وقتي فرد به دلش مراجعه مي‌کند ببيند خواسته‌اش اين است که منفعتی دنيوي به او برسد. اين حالت شکل‌ها و مراتب مختلفي دارد. یک طلبه به­گونه­ای برای منفعت دنیوی درس مي‌خواند، يک عالم بزرگ‌تر نیز ممکن است طور ديگري برای رسیدن به آن درس بخواند و تدريس و تحقيق ‌کند. سياست‌بازان عالم نیز برای آن راه‌هايي دارند. حد نصاب ارزش اين است که انسان کار را به اميد پاداش خداوند در آخرت انجام بدهد. بنابراين اگر نیت انسان فقط دنيا باشد حتماً حد نصاب ارزش را نخواهد داشت. بله ممکن است انسان از کاري لذت ببرد و حتي آن لذت بردن سهمي هم در نيتش داشته باشد، اما بخش اعظم نيتش رسيدن به آثار معنوي‌ آن عمل باشد. در اين صورت ممکن است همان کاري که داراي لذت مادي و دنيوي بوده است، ارزش الهي نیز پيدا بکند. وقتی انسان غذا مي‌خورد، لذت مي‌برد و معمولا انسان اگر غذایي بدمزه‌ باشد، نمي‌خورد. فطرت انسان هم اين را مي‌طلبد؛ اگر غذا خوشمزه نباشد اصلا انسان اشتهای خوردن پیدا نمی‌کند. اگر انسان به این لذت نگاه ابزاری داشته باشد، به ارزش کارش ضرر نمی‌زند. زیرا قصد اصلي‌اش بالاتر از اين لذت است؛ او مي‌خواهد اين لذت را ببرد، اما لذت را مي‌برد تا بتواند نتيجه بهتري از آن کار بگيرد. اما اگر هدف همين لذت شد؛ گرسنه شد مي‌خورد تا سير شود؛ هرچه لذتش بيشتر، بهتر! به‌خصوص اگر ملکه و منش انساني‌اش این شد که همیشه به دنبال اين باشد که کاری کند که بیشتر کيف کند، جزو کساني می‌شود که قرآن درباره آن‌ها مي‌فرمايد: فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلَّى عَن ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا؛[6] اين‌ها را رها کن! این‌ها به درد سعادت اخروي نمي‌خورند. به فکر چیزی غير از لذت دنیا نيست و  فقط به دنبال اين است که چه کنیم که خوش باشیم؛ چه کنیم که اقتصادمان رونق پيدا کند، حال ارزش‌هاي اسلامي پياده شد يا نشد، مهم نیست. اصلاً يادش نيست چنين چيزهايي هم هست. فقط فکر اين است که رفاه حاصل بشود و مشکلات، تحريم‌ها برداشته بشود. چيز ديگري منظور نيست؛ ذَلِكَ مَبْلَغُهُم مِّنَ الْعِلْمِ؛[7]پايه علم اين‌ها همين است و با حيوانات هيچ فرقي ندارند؛ ذَرْهُمْ يَأْكُلُواْ وَيَتَمَتَّعُواْ وَيُلْهِهِمُ الأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ؛[8] رهایشان کن، بگذار بچرند! إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ.[9] اما اگر همين رونق اقتصادي را براي اين خواست که کشور اسلامي در مقابل کشورهاي کفر سربلند باشند و عزت دنيوي مسلمانان حفظ بشود، دارای ارزش است. چون خداوند این را دوست دارد؛ وَلَن يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً؛[10] خدا دوست دارد که مؤمن زير منت کفار نباشد و دستش پيش آن‌ها دراز نباشد. کار مي‌کند، کلنگ مي‌زند، قنات درمي‌آورد و کشاورزي مي‌کند، اما همه اين‌ها را براي اين‌که به بندگان خدا خدمت کند، انجام می‌دهد.

قالب این کار با کار دیگران تفاوتی ندارد؛ يک کافر کشاورزي مي‌کند، اين هم مي‌کند، يک يهودي در بازار تجارت مي‌کند، او هم مي‌کند، گاهي يک يهودي رفتار اقتصادي‌اش سالم‌تر از يک مسلمان است، اما اين ملاک ارزش‌يابي نيست. چه بسا او از همين راه اهدافی شیطانی را دنبال کند. آدميزاد اين طور است. آن قدر کار آدميزاد پيچيده است که ممکن است کاری با این‌که در ظاهر خیلی کار درست و ساده‌ای است با چند واسطه به شيطان برسد.

اهمیت محاسبه نفس

 توجه به اين‌ مسایل براي ما طلبه‌ها واجب‌تر از ديگران است. براي ما زشت است که عمري زندگي‌مان از نان امام زمان‌عج‌الله‌تعالی‌فرجه باشد، مردم ما را نوکر و سرباز امام زمان و عاملي براي هدايت ميليون‌ها و ميلياردها انسان ديگر بدانند، گفتار ما گفتار زيبايي باشد، اما کار خودمان را ارزيابي نکنيم. در حديثي از پيغمبر اکرم صلي‌الله­عليه‌و‌آله‌ نقل شده است که ایشان در شب معراج بر جهنم اشراف پيدا کردند و ديدند کساني با زبانشان در میان شعله­های آتش آويخته شده­اند. از جبرئيل پرسيدند: اين‌ها چه کساني هستند؟ جبرئيل گفت: اين‌ها کساني هستند که در دنيا مردم را موعظه کردند و مردم به موعظه اين‌ها هدايت و بهشتي شدند، اما خودشان عمل نکردند. گاهي طوري مي‌شود که موعظه، سخنراني و گفتن مطالب ديني، زهدآميز، اخلاقي و عرفاني حرفه انسان می­شود. دیده­اید بازاری­ها چگونه از جنسشان تعریف ­می­کنند. يک وقت نشود که تعريف ما از خدا، سيدالشهدا و امام زمان‌عج‌الله‌تعالی‌فرجه حرفه‌اي باشد و این­ها را بگوييم تا مردم بپسندند، از ما خوششان بيايد، از ما پذيرايي کنند، مريدمان بشوند و... یک وقت برای این نباشد که اگر کانديدا شديم به ما رأي بدهند. نکند ما واسطه بشويم براي اين‌که کسان ديگري زمينه دين‌فروشي پيدا کنند؛ از کسی تعريف کنيم که مردم به آن رأی ‌بدهند تا او سر کار بیاید و از آن پست‌ استفاده کند. بنده جهنمش را بروم که آن آقا  انتخاب شود و مثلا بتواند املاکش را به فروش برساند. چون با هم رفقيم يا در جاهايي هم به من کمک مي‌کند توصيه کنم که به او رأي بدهيد تا ايشان برنده بشوند و استفاده‌هاي مالي‌شان را بکنند و به هدف‌هايي که در اجتماع دارند، برسند. من روحاني با این ريش سفيدم جهنمي بشوم براي اين­که آن آقا مي‌خواهد از پست و مقامش سوءاستفاده کند! این کار چقدر زشت و خسارت­بار­ است.

 بنابراين بايد در نيت کارهايمان بيشتر دقت کنيم. بايد دل خودمان را بکاويم و بفهميم که محرک اصلي‌مان براي عمل چيست. اين کار همان محاسبه است؛ حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ زِنُوهَا قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا؛[11] همين‌جا بايد حساب کارمان را بکشيم و ببينيم براي چه کار مي‌کنيم. آيا واقعا نوکر امام زمانيم يا نوکر ابليس؟

 نتيجه اين‌که اگر کاري فقط براي لذايذ دنيا باشد، اين کار ارزش مثبت ندارد. از همين‌جا به عامل دوم انحراف منتقل مي‌شويم. عامل دوم براي سقوط انسان حب دنيا بود. ان‌شاءالله در جلسات آينده همين بحث درباره دنيا پي مي‌گيريم.

 وصلی ‌الله علي محمد وآله‌الطاهرين  

 


[1]. البته به‌کار بردن حکم درباره عقل با اندکي مسامحه همراه است؛ زیرا حقیقت عقل روشنگري است و آمریت ندارد. عقل روشن مي‌کند که اين کار خوب است و آثار مطلوب دارد يا بد است و آثار نامطلوب

[2]. مشارق أنوار اليقين في أسرار أميرالمؤمنين‌عليه‌السلام، ص 313.

[3].  بقره، 165.

[4]. حديد، 27.

[5]. توبه، 72.

[6].  نجم، 29.

[7]. همان، 30.

[8]. حجر، 3.

[9]. فرقان، 44.

[10]. نساء، 141.

[11]. وسائل الشيعه، ج16، ص99.

 

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org