قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

صدا/فیلماندازه
برای‌دریافت‌فایل‌صوتی‌این‌جاراکلیک‌کنید11.48 مگابایت
برای‌دریافت‌فایل‌تصویری‌این‌جاراکلیک‌کنید67.49 مگابایت

بسم الله الرحمن الرحيم

آن چه پيش‌رو داريد گزيده‌اي از سخنان حضرت آيت‌الله مصباح‌يزدي (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 05/12/94، مطابق با پانزدهم جمادی‌الاولي 1437 ايراد فرموده‌اند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.

تحلیلی روان­شناختی از تحولات صدر اسلام

(11)

اصالت آخرت و ابزاربودن دنيا

ايام سوگواري صديقه کبري حضرت فاطمه زهرا‌‌‌سلام‌الله‌عليها را به پيشگاه مقدس حضرت ولي‌عصرارواحنافداه و همه دوست‌داران اهل‌بيت تسليت و تعزيت عرض مي‌کنيم و اميدواريم خداوند متعال از صدقه سر دوستان حضرت زهرا ما گناهکاران را ببخشد و بيامرزد و همه مسلمين به‌‌خصوص شيعيان را بر دشمنانشان پيروز بفرمايد!

قبل از شروع بحث براي اطاعت امر مقام معظم رهبري يادآوري مي‌کنم که روز سرنوشت‌سازي در پيش داريم و وظيفه شرعي و عقلي همه ماست که در انتخابات شرکت کنيم و به کساني‌که براي اسلام و مسلمين نافع‌تر هستند رأي دهيم. از خداوند متعال درخواست مي‌کنيم که به برکت حضرت زهراسلام‌الله‌عليها اين انتخابات را براي جامعه ما مبارک قرار دهد و کساني انتخاب شوند که بتوانند ميراث شهداي ما را نگه‌داري  کنند و وظايف خودشان را نسبت به اسلام و مسلمين به نحو احسن انجام دهند.

چنان‌که اشاره فرمودند، امشب سومين سالگرد عروج  ملکوتي عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله خوشوقت (ره) است که يکي از علماي نادر هستند که هم از لحاظ علم، هم از لحاظ تقوا، هم از لحاظ بصيرت اجتماعي، و هم از لحاظ تربيت شاگردان کم‌تر نظيرشان را سراغ داريم. عاجزانه از خداوند متعال درخواست مي‌کنيم که روح ايشان را با موالي‌شان محشور فرمايد؛ جاي خالي ايشان را با امثالشان پر فرمايد؛ به همه توفيق قدرداني از اين شخصيت را عطا فرمايد، و ما را در انجام وظايف فردي و اجتماعي‌مان موفق بدارد!

اشاره

بحث به اين‌جا رسيد که از مباني ديني استفاده مي‌شود که حب دنيا نقش مهمي در تنزل و سقوط انسان‌ها دارد. در جلسه گذشته درباره مفهوم دنيا و علت نکوهش آن به اين نتيجه رسيديم که اگر در قرآن‌ کريم، روايات، و کلمات بزرگان نسبت به دنيا مذمت شده است، و فرهنگ ديني ما آن را «رأس کل خطيئة» مي‌‌داند، به خاطر تزاحمي است که با سعادت‌هاي برتر دارد، وگرنه وجود دنيا و آن‌چه در اين عالم آفريده شده خود‌‌به‌خود مذمتي ندارد، بلکه مي‌تواند وسيله تکامل انسان باشد. اما  درباره عرصه‌هاي برتري آخرت، دو عرصه را بيان کرديم و گفتيم: يکي از لحاظ مدت استفاده از نعمت‌هاي دنيا و آخرت است که نعمت‌هاي دنيا اگر خيلي طولاني شود حدود صد سال مي‌شود، اما نعمت‌‌هاي آخرت هيچ پاياني ندارد و حتي اگر در دنيا به‌جاي صدسال، هزار يا ميليون سال هم عمر کنيم، باز با بي‌نهايت طرف نسبت نخواهد بود. بنابراين مذمت براي کسي است که فريب اين‌ نعمت‌هاي زودگذر و کوتاه را بخورد و کاري کند که او را از نعمت‌هاي طولاني ابدي بازبدارد. به عبارت ديگر تعلق به دنياست که ما را از رسيدن به ثواب‌هاي ابدي اخروي منع  مي‌کند و دنیا از اين جهت مذموم است.

عرصه دوم برتري نعمت‌هاي اخروي، از جهت کيفيت، شدت لذت و کمال، و شرف آن‌هاست. اولاً بيشتر لذت‌هاي دنيا ميان انسان و  حيوانات مشترک است، و ثانياً گو اين‌‌که اين لذت‌ها در مقايسه با يک‌ديگر شدت و ضعف دارند، و برخي بيشتر جلب توجه مي‌کنند، و حتي گاهي انسان حاضر مي‌شود برخي لذت‌‌ها را فداي برخي ديگر کند، ولي همه اين‌ها در مقابل لذت‌هاي اخروي از لحاظ کيفيت بسيار ناچيز و کم‌ارزش‌اند. خداوند در آيه 17 از سوره اعلي درباره اين ‌دو نکته‌ فرموده است؛ وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى. افزون بر این‌که نعمت‌هاي آخرت بهتر از نعمت‌هاي دنياست و حتي يک نعمت بهشتي با نعمت معادل آن در دنيا قابل مقايسه نيست ــ چه رسد به نعمت‌هاي بي‌شمارــ از نظر زمان نیز نعمت‌هاي آخرت بي‌پايان است و بقاي نعمت‌هاي آخرت با نعمت‌هاي دنيا قابل مقايسه نيست. هر کس کمي اهل محاسبه، فکر و تعقل باشد اين دو عرصه را به‌خوبي درک مي‌کند، مگر اين‌که اصلا به وجود آخرت باور نداشته باشد.

مشوب بودن لذت‌های دنیا و خالص بودن لذت‌های آخرت

تفاوت سومي که نعمت‌هاي آخرت نسبت به نعمت‌هاي دنيا دارد، خالص بودن آن‌هاست. در دنیا ما نعمت خالص نداریم و همه لذت‌ها و نعمت‌ها با رنج‌ها، گرفتاري‌ها و سختي‌ها مخلوط است؛ اما لذت‌های آخرت خالص است؛ قُلْ هِي لِلَّذِينَ آمَنُواْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ.[1] به عنوان مثال، در دنیا براي تهيه غذا بايد زحمات زيادي کشيد. حال از بیان زحمات و سختی‌های قبل از تهیه مواد اولیه صرف نظر می‌کنیم. بعد از اين که مالک مواد اوليه‌اش شديم، و همه چيز براي اين‌که خوردني بشود و بتوانيم از آن‌ها استفاده کنيم در آشپزخانه آماده است، زحمت زیادی بايد متحمل بشویم تا غذا آماده شود، مانند شستن ظروف، خیس کردن برنج، خردکردن گوشت و... تا مثلا نيم ساعت از غذا خوردن لذت ببريم. اين تازه يک نعمت خيلي عمومی است که همه ما به آن مبتلا هستيم.

کسانی هستند برای این‌که در یک انتخابات برنده شوند، از سال‌ها قبل برای تبلیغات پول تهيه مي‌‌کنند. حال بماند که اين پول از کجا بايد تهيه شود، حلال باشد يا حرام باشد، به چه قيمتي تمام شود، چقدر بايد تملق بگويند و حلال و حرام کنند، يا کلاه‌برداري کنند تا اين پول براي روز انتخابات تهيه شود. کساني را بايد استخدام کنند، به آن‌ها پول بدهند، عکس‌ و پوستر تهيه کنند، در تزاحم با ديگران به تخريب و تفسيق دست بزنند، در زمان تبليغات شب و روز خواب راحت ندارند که آيا ما برنده مي‌شويم يا نمي‌شويم؛ اگر برنده بشوند هم آيا اعتبارنامه‌شان در مجلس تصويب مي‌شود يا نمي‌شود! تا چه شود؟ مگر نمايندگي مجلس چه دارد،‌ غير از اين‌که تکاليف سنگيني روی دوش انسان مي‌آيد که باید هر روز انسان با شيطان دست و پنجه نرم کند که آيا اين را مطرح کنم یا نکنم؛ به چه کسی رأي بدهم يا ندهم،‌ و ...؟ اين‌ نمونه‌اي از نعمت‌هاي دنياست.

يا برای ازدواج، کسانی از اول بلوغ فکر مي‌کنند که ما با چه کسي ازدواج کنيم، و براي اين‌که این دختر را به ما بدهند، بايد چه کار کنيم. چقدر بايد صداق معين کنيم؟ چقدر بايد هزينه کنيم؟ کادو بدهيم، جشن بگيريم، تازه آيا بپذيرند يا نپذيرند. اگر قبول کند بعد با هم بسازيم يا نسازيم؟! ببنید برای يک لذت و تأمين نياز جنسي باید چه مقدماتی برای انسان تدارک شود. البته وقتي حکم شرعي روی آن بيايد، حساب ديگري باز مي‌شود و جنبه آخرتي پيدا مي‌کند.

اگر براي آخرت و براي اطاعت خدا شد همه چيز عوض مي‌شود. حال اگر من وقت، پول، آبرویی که صرف اين کارها کردم، براي آخرت بود، به چه می‌رسیدم؟ يک کار کوچک، مثل نشاندن لبخند به روي مؤمن اگر برای خدا باشد، ثوابش از هفتاد سال عبادت بيشتر است. ممکن است برای حمایت یا برطرف کردن نیاز یک همسايه‌ یا یک ناشناس ثواب يک عمر عبادت را به شما بدهند. حساب آخرت با دنیا بسیار تفاوت دارد. زحمت کم، سود فراوان! فرض کنيد لذتی طولانی با هزينه بسیار کمي برای شما میسر باشد، و از طرف ديگر لذتي با ارزشی بسیار کم‌تر در مقابل چند روز کار به شما پیشنهاد شود، شما کدام را انتخاب مي‌کنيد؟ کدام عاقلي است که شک کند آن لذت طولانی با زحمت کم بسیار بهتر از آن لذت کمي است که زحمت دارد؟ هيچ عاقلي طرف دوم را انتخاب نمي‌کند. حال چطور است که وقتي پاي آخرت در میان مي‌آيد، لذت محدود این دنیا را بر خوشي و لذت نامحدود آخرت مقدم می‌کنیم؟! اين همان فريب دنياست. به اين لذت محدود دل بستيم و از لذت طولاني و برتر بازمانديم. چیزی که مذمت دارد، همين فريب خوردن از دنيا و دلبستن به دنياست.

دنيا، مسير است و آخرت، مقصد

نکته‌ دیگر این‌که مقايسه‌های ما بر اساس پيش‌فرض‌های غلط است، و آن اين است که ما زندگي‌ را دارای دو بخش می‌دانیم که یکی در اين دنيا و دیگری در آخرت است، ولی اشتباه مي‌کنيم. اصلا زندگي ما در اين‌جا اقامت نيست، سفر است. ما نبايد اين را جزو زندگي اصيل خودمان به‌شمار بیاوریم. ما در این دنیا در حال سفر به خانه خود هستیم. زندگي ما از هنگامی آغاز می‌شود که در خانه خود اقامت کنيم. زندگي حقيقي ما از وقتي است که به دارالقرار برویم و استقرار پيدا کنيم. اين‌جا دارالمجاز و جاي عبور است. فرض بفرماييد شما خانه‌اي خريده‌ايد و بايد از مسیری عبور کنيد تا به آن برسيد. شما هیچ‌گاه این حرکت را جزو اقامت در خانه‌تان حساب نمي‌کنيد. اين‌ دنیا همه‌اش سفر است. اصلا ما براي اين‌جا خلق نشده‌ايم؛ اين راهي است که بايد از آن بگذريم تا به جايي که براي آن خلق شده‌ايم، برسيم.

امیرمؤمنان‌علیه‌السلام در خطبه 173 از نهج‌البلاغه مي‌‌فرمايد: الا وَإِنَ‏ هَذِهِ‏ الدُّنْيا الَّتِي‏ أَصْبَحْتُمْ‏ تَتَمَنَّوْنَهَا وَتَرْغَبُونَ فِيهَا وَأَصْبَحَتْ تُغْضِبُكُمْ وَتُرْضِيكُمْ لَيسَتْ بِدَارِكُمْ؛ اين دنيايي که اين‌قدر به آن دل مي‌بنديد، آرزوي رسيدن به خوشي‌هايش را داريد، خانه شما نيست. این دنیا جاده‌اي است که بايد از آن عبور کنيد. وَلَا مَنْزِلِكُمُ الَّذِي خُلِقْتُمْ لَهُ؛ اين منزلي نيست که شما براي آن خلق شديد. وَلَا الَّذِي دُعِيتُمْ إِلَيهِ؛ حتي خانه‌اي نيست که شما را به آن دعوت کرده باشند.

حال این پرسش مطرح می‌شود که اگر این زندگی، زندگی اصیل ما نیست پس چرا اين‌جا متولد شده‌ايم؟ چرا این‌جا زندگي مي‌کنيم و اين قدر تلاش مي‌کنيم؟ حضرت در خطبه دیگری در این‌باره می‌فرماید: فَإِنَّ الدُّنْيا لَمْ‏ تُخْلَقْ‏ لَكُمْ‏ دَارَ مُقَامٍ؛ دنيا دار اقامت شما نيست؛ جاي سکونت شما نیست. بَلْ خُلِقَتْ لَكُمْ مَجَازاً لِتَزَوَّدُوا مِنْهَا الْأَعْمَالَ إِلَى دَارِ الْقَرَارِ؛ برای خانه اصلي‌تان به چيزهايي احتياج داريد که بايد از اين‌جا تهيه کنيد. شما را به اين‌جا آورده‌اند که چيزهايي را که براي خانه‌تان لازم است از اين‌جا تهيه کنيد. این‌جا يک فروشگاه است. شما را به آن آورده‌اند تا چيزهايي که براي خانه اقامت‌تان لازم داريد از اين‌جا تهيه کنيد. اين‌جا بايد اعمالي انجام دهيد تا وقتی که به محل قرار و سکونت‌تان می‌روید، از آن استفاده کنيد. اين‌جا باید توشه برداريد و اسباب و وسايل راحتي آن‌جا را فراهم کنيد. شما را برای این به این‌جا آورده‌اند.

روشن است براي اين‌که اين اسباب را تهيه کنيد، بايد زنده باشيد، و بايد غذايي بخوريد و لباسي بپوشيد تا بتوانيد آن اعمال را انجام دهيد؛ ولی اين اعمال و لذت‌ها و خوشي‌هايش هدف اصلي نيستند. در يک کلمه زندگي دنيا بخش اصيلي از زندگي انسان نيست؛ اين وسيله است نه هدف.

دنیا؛ کاروان‌سرایی در بین‌راه

شما همانند کارواني هستيد که باید مدتی را در کاروان‌سرايي بین راه استراحت کنيد. گفته‌اند اين‌جا توقف کنيد تا مثلا به مرکب‌تان رسيدگي کنید و وسیله حرکت‌تان را آماده کنید؛ فَإِنَّمَا أَنْتُمْ کرکب وُقُوفٍ‏ لَا يدْرُونَ مَتَى يؤْمَرُونَ بِالْمَسِير؛[2] خود شما هم نمي‌دانيد چه وقت شما را از اين‌جا حرکت مي‌دهند. شما براي آن حرکت آفريده شده‌ايد. اين‌جا يک توقفگاه محدود موقتي است، يک قهوه‌خانه است که در آن باید يک چاي بخوريد و دستي بر سر و گوش اسب‌تان بکشيد و علفي به آن بدهيد تا وقتی دستور حرکت داده مي‌شود آماده باشید.

أَلَا فَمَا يصْنَعُ بِالدُّنْيا مَنْ خُلِقَ لِلْآخِرَةِ؛ کسي که اقامتگاهش جاي ديگری است و براي آن‌جا خلق شده است، با این‌جا چه کار دارد؟ چرا دل به اين مي‌بندد؟! کار ما اين‌جا برداشتن زاد و توشه براي آن‌جاست، نه اين‌که به این‌جا دل ببنديم و خيال کنيم اصلا جاي ما اين جاست و بناست در يک قهوه‌خانه تا آخر عمر زندگي کنيم! وَمَا يصْنَعُ بِالْمَالِ مَنْ عَمَّا قَلِيلٍ يسْلَبُهُ؛ چرا به امانتي که خیلی زود از شما پس مي‌گيرند، دل مي‌بنديد؟ اين را نداده‌اند که همیشه براي شما بماند، نمي‌دانيد از اين‌جا جدا مي‌شويد؟! چه کسي از دنيا رفته و اموالش را با خودش برده ‌است؟ پس چرا بي‌خود به آن دل مي‌بنديد؟ ببينيد از اين مال برای آن حاجت ابدی‌تان چگونه مي‌‌توانید استفاده کنید، نه این‌که به خود اين دل ببنديد و اين را نگه داريد.

ما انسان‌ها برخی اوقات در کارهاي دنيايي‌مان به چیزهایی مبتلا مي‌شويم که وجه عقلاني ندارد. همسايه‌اي داشتیم که کمي ثروتمند بود و يک ماشين آخرين سيستم نو خريده بود. در خانه‌اش پارکينگي برای این ماشین درست کرده بود و هر روز اين ماشين را با آب و صابون مي‌شست، و هر وقت بيکار مي‌شد آن را تميز مي‌کرد. باور کنيد من در عمرم فقط يک بار ديدم سوار اين ماشين شود. درحالي که ماشين براي اين نيست که هر روز آن را با آب و صابون بشويند؛ ماشين براي اين است که انسان سوارش شود و از يک نقطه به نقطه ديگر برود! شاید به کار این فرد بخندید و جاي خنده هم دارد، اما ما غافليم که رفتار خود ما با دنيا عين همين است. اين عمر حداکثر صد ساله را به ما داده‌اند که از آن براي زندگي ابدي‌مان استفاده کنيم؛ اما ما خيال مي‌کنيم اصلا ابديت همين است. يوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ؛[3] فکر مي‌کنيم اي کاش می‌شد هزار سال اينجا بمانيم! اگر هزار سال هم به ما عمر بدهند، مي‌گوييم کاش يک هزار سال ديگر هم مي‌شد؛ با اين‌که مي‌دانيم بالاخره خواهيم مرد و اقامتگاه ما جاي ديگري است.

نظر آلی و نظر استقلالی

این سخنان براي کسي است که آخرت را قبول دارد و مي‌داند نسبت دنيا و آخرت نسبت اتومبيلي است که سوار می‌شود تا به مقصد برسد؛ البته ماشين بايد سالم باشد تا انسان را به مقصد برساند؛ اگر وسط راه خراب شود، انسان را به مقصد نمی‌رساند؛ بايد آن را حفظ کرد که سالم بماند. این بدن را نیز بايد سالم نگه داشت تا از آن کار بکشيم، اما نه اين‌که همیشه به فکر آن باشيم.

دنيا وقتی مذموم است که نگاه ما به آن استقلالی باشد، ولی اگر دنیا وسیله آخرت شد، مذموم نیست. شما وقتي چيزي مي‌نويسيد نگاه‌تان به قلم‌تان نيست؛ ابزار است؛ همان اندازه که خوب بنويسد، به کارتان می‌آید. این نظر آلي و ابزاری است، و در مقابل نظر استقلالي است. اگر نگاه ما نسبت به دنيا نظر آلي باشد، اصلا اهل دنيا نيستيم. امیرمؤمنان‌علیه‌السلام در خطبه 133 مي‌فرمايد: وَإِنَّمَا الدُّنْيا مُنْتَهَى‏ بَصَرِ الْأَعْمَى لَا يبْصِرُ مِمَّا وَرَاءَهَا شَيئاً وَالْبَصِيرُ ينْفُذُهَا بَصَرُهُ وَيعْلَمُ أَنَّ الدَّارَ وَرَاءَهَا فَالْبَصِيرُ مِنْهَا شَاخِصٌ وَالْأَعْمَى إِلَيهَا شَاخِصٌ وَالْبَصِيرُ مِنْهَا مُتَزَوِّدٌ وَالْأَعْمَى لَهَا مُتَزَوِّدٌ؛ مردم دوگونه به دنیا نگاه مي‌کنند؛ برخی کور‌کورانه و برخی با بينايي. بعضي‌ نگاه‌شان به دنيا يک نگاه کور است. به خود اين نگاه مي‌کنند، پشت آن را نمي‌بينند. مثل اين‌که شما به آينه نگاه کنید تا جنس و طول و عرض آن را به دست آورید؛ در این فرض، صورتتان را در آن نمي‌بينيد؛ صورت‌تان در آن هست اما از آن‌جا که به آن توجه ندارید، آن را نمي‌بينيد. هنگامی صورتتان را در آینه می‌بینید که به آن نظر آلي داشته باشيد؛ يعني به آن به عنوان يک ابزار نگاه کنيد. آن‌هايي که کورکورانه به دنيا نگاه مي‌کنند، چشم‌شان به همین‌جا دوخته مي‌شود و از آن فراتر نمي‌رود. اما کساني هستند که به دنيا برای این نگاه مي‌کنند ‌که از اين دنيا چيزهاي ديگر را درک کنند و به دنبال این هستند که چگونه از آن استفاده کنند تا به سعادت برسند. متجر اولياء الله؛ يک تاجر، تجارت‌خانه‌ و سرمايه را برای این می‌خواهد که سود بيشتري ببرد. تاجر انبار و اجناس آن را برای تماشای آن‌ها نمی‌خواهد؛ البته تاجر به انبار و اجناس آن نیاز دارد، اما همه اين‌ها ابزاری برای سودبردن است. فَالْبَصِيرُ مِنْهَا شَاخِصٌ وَالْأَعْمَى إِلَيهَا شَاخِصٌ؛ تعبير ادبی بسیار زیبایی است! خدا دنيا را به ما داده تا به آن نظر ابزاري کنيم؛ ببينيم از اين سرمايه براي دار اقامت‌مان چه استفاده‌ای می‌توانیم بکنیم. اين‌جا اقامتگاه نيست. اين جا محل عبور است و ما بايد به آن نظر ابزاري داشته باشيم.

 وفقناالله و اياکم ان‌شاءالله.


[1]. اعراف، 32.

[2]. نهج‌البلاغه، خطبه 287.

[3]. بقره، 96.

 

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org