- مقدمه
- درس اول:مقام رضا و توكّل
- درس دوم:منزلت توكل و رضايت به قضاى الهى
- درس سوم:محبت الهى و راه رسيدن به آن
- درس پنجم:خصلتهاى رهيافته گان به بهشت و ميراث گرسنگى و سكوت
- درس ششم:لزوم توجه به نماز و درك حضور خداوند
- درس هفتم:امتيازات اولياى الهى
- درس هشتم:لزوم دوستى و محبت به فقرا و مستمندان
- درس نهم:عدم تبعيت از خواهش هاى نفسانى
- درس دهم:نكوهش دنيا و دنياگرايان
- درس يازدهم:اوصاف اهل آخرت(1)
- درس دوازدهم:اوصاف اهل آخرت(2)
- درس سيزدهم:اوصاف اهل آخرت(3)
- درس چهاردهم:مقام و معرفت زاهدان
- درس پانزدهم:نقش ارزشى روزه و سكوت
- درسشانزدهم:مؤمنين رهيافته به يقين و باريابى به رضوان حق
- درس هفدهم:ويژگى هاى زندگى گوارا و پايدار
- درس هجدهم:موفقيت در آزمون الهى، و عنايات ويژه خداوند
- درسنوزدهم:مقام عابدان و رسولان الهى و نقش عقل مندى، ياد خدا و گريز از غفلت
- درس بيستم:چگونگى محبت به خدا
درس دهم
نكوهش دنيا و دنياگرايان
ـ مفهوم دنياخواهى و آخرتطلبى و مراتب آن دو
ـ اسلام و كفر، ملاك دوستى و دشمنى
ـ ويژگىهاى بيستگانه اهل دنيا
نكوهش دنيا و دنياگرايان
«يا اَحْمَدُ؛ اَبْغِضِ الدُّنْيا وَ اَهْلَها وَ اَحِبَّ الاْخِرَةَ وَ اَهْلَها. قالَ يا رَبِّ؛ وَ مَنْ اَهْلُ الدُّنْيا وَمَنْ اَهْلُ الاْخِرَةِ؟ قالَ اَهْلُ الدُّنْيا مَنْ كَثُرَ اَكْلُهُ وَ ضِحْكُهُ وَ نَوْمُهُ وَ غَضَبُهُ. قَليلُ الرِّضا، لايَعْتَذِرُ اِلى مَنْ اَساءَ اِلَيْهِ وَ لايَقْبَلُ عُذْرَ مَنْ اِعْتَذَرَ اِلَيْهِ. كَسْلانٌ عِنْدَ الطّاعَةِ وَ شُجاعٌ عِنْدَ الْمَعْصِيَةِ. اَمَلُهُ بَعيدٌ وَ اَجَلُهُ قَريبٌ، لايُحاسِبُ نَفْسَهُ. قَليلُ الْمَنْفَعَةِ، كَثيرُ الْكَلامِ، قَليلُ الْخَوْفِ، كَثيرُ الْفَرَحِ عِنْدَ الطّعامِ وَ اِنَّ اَهْلَ الدُّنيا لايَشْكُرُونَ عِنْدَ الرَّخاءِ وَ لايَصْبِرُونَ عِنْدَ الْبَلاءِ. كَثيرُ النّاسِ عِنْدَهُمْ قَليلٌ، يَحْمِدُونَ اَنْفُسَهُمْ بِما لايَفْعَلُونَ وَ يَدَّعُونَ بِما لَيْسَ لَهُمْ و يَتَكَلَّمُونَ بِما يَتَمَنَّوْنَ وَ يَذْكُرُونَ مَساوِىَ النّاسِ وَ يُخْفُونَ حَسَناتِهِمْ.
فَقالَ يا رَبِّ: كُلُّ هذَا الْعَيْبِ فى اَهْلِ الدُّنْيا؟ قالَ: يا اَحْمَدُ؛ اِنَّ عَيْبَ اَهْلِ الدُّنْيا كَثيرٌ فيهِمُ الْجَهْلُ وَ الْحُمْقُ. لايَتَواضَعُونَ لِمَنْ يَتَعَلَّمُونَ مِنْهُ وَ هُمْ عِنْدَ اَنْفُسِهِمْ عُقَلاءٌ وَ عِنْدَ الْعارِفينَ حُمَقاءٌ»
در ادامه حديث معراج خداوند مىفرمايد:
«يا اَحْمَدُ؛ اَبْغِضِ الدُّنْيا وَ اَهْلَها وَ اَحِبَّ الاْخِرَةَ وَ اَهْلَها»
اى محمد؛ دنيا و اهل آن را دشمن بدار و آخرت و اهل آخرت را دوست بدار.
مفهوم دنياخواهى و آخرت طلبى و مراتب آن دو
آنچه در قرآن و روايات، درباره محبت به دنيا و آخرت و مدح و ستايش اهل آخرت و نكوهش اهل دنيا، وارد شده ناظر به مرحله زندگى دنياست، نه زندگى پس از مرگ؛ يعنى در
نگرش قرآن و روايات، اهل دنيا بر كسانى كه در اين دنيا زندگى مىكنند، و اهل آخرت بر كسانى كه به زندگى اخروى راه يافتهاند اطلاق نمىگردد. همچنين ستايش محبت به آخرت و نكوهش علاقه به دنيا، بدين معنا نيست كه نبايد به آنچه در دنيا وجود دارد: از قبيل آب، خاك، زمين و آسمان، محبت داشت؛ چرا كه اينها آيات و مظاهر خداوندند. علاوه در دنيا مكانهاى مقدسى؛ از قبيل مساجد و معابد و بارگاه و زيارتگاههاى اولياى دين وجود دارد و محبت و علاقه به آنها ستودنى است؛ چنانكه در جهان آخرت جهنم وجود دارد و قابل ستايش نيست.
بايد گفت نكوهش اهل دنيا و دوستداران دنيا، نكوهش كسانى است كه محور افكار، انديشهها، گفتار ونگرشهايشان را امور دنيا تشكيل مىدهد. توجه و تعلق خاطرشان به لذتها ونعمتهاى دنياست و به آخرت نمىانديشند و جهان آخرت براى آنها جاذبهاى ندارد.
البته دوستداران دنيا داراى مراتبند و از جهت ميزان علاقه و گرايش به دنيا، متفاوتند. گروهى از آنها دنيا پرستند و عالم و جهان آخرت را انكار مىكنند. هيچ اميدى به نجات اين دسته نيست، چرا كه آنان جهان آخرت را انكار مىكنند و يا در آن شك دارند و درصدد دستيابى به يقين و ايمان نيستند. خداوند متعال درباره آنان مىفرمايد:
«بَلْ كَذَّبُوا بِالسّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسّاعَةِ سَعِيرا»(1)
اين كافران (به جاى آنكه به فكر آخرت و محشر باشند) قيامت را تكذيب كردند و ما آتش جهنم را بر كسى كه قيامت را تكذيب كرد، مهيا ساختهايم.
دسته ديگر، به جهان آخرت ايمان دارند، ولى اين ايمان در عمل آنها تأثيرى ندارد و در نتيجه عملا با كسانى كه منكر آخرتند،تفاوتى ندارند. چنين ايمانى كه اثر عملى ندارد، پايدار نخواهد بود و چونان درختى است كه به آن آب نمىرسد و در نتيجه مىخشكد:
«ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ اَساؤُا السُّوآى اَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِئُون»(2)
فرجام و سرانجام كار آنان كه به اعمال زشت و كردار بد پرداختند، اين شد كه به حق كافر شدند و آيات خدا را تكذيب كرده، به تمسخر گرفتند.
1. فرقان/11.
2. روم/10.
(وقتى انسان به مقتضاى ايمانش عمل نكند، رفته رفته، ايمانش متزلزل مىگردد و در نهايت با از دست رفتن ايمان، در زمره كافران قرار مىگيرد).
دسته ديگر، كسانى هستند كه به آخرت توجه دارند، ولى توجه آنان به دنيا بيشتر است، يا يكسان به دنيا و آخرت توجه دارند و محبت به دنيا و آخرت را در هم مىآميزند، چنانكه خداوند مىفرمايد:
«و آخَرُونَ اِعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً...»(1)
برخى ديگر به گناهان خوداعتراف كردند، عمل صالح و كارناشايست را در هممىآميختند.
در برابر دنياگريان، دوستداران و اهل آخرت قرار دارند. آيات و رواياتى كه در ستايش اهل آخرت وارد شده، ناظر به اين گروه است و البته آنها نيز به مراتب و دستههايى تقسيم مىگردند: در درجه اول و در رأس آنها، كسانى هستند كه اصالتى براى دنيا نمىبينند و دنيا براى آنها جاذبهاى ندارد و به جهت فرمان و دستور خدا به زندگى دنيا و تأمين نيازهاى مادى مىپردازند. از آن رو به تماشا و نظاره پديدهاى دنيا مىپردازند كه آيات و نشانههاى خداوندى و مظهر و تجليگاه صفات الهى است و در واقع آيينهاى است كه در آن، رخ محبوب و صفات و آثار او را به تماشا مىنشينند. شايد گفتن اين مطالب به زبان، كار آسانى باشد؛ ولى در عمل دشوار است كه انسان به اين نگرش و باور دست يابد. به مقامى راه يابد كه هيچ توجهى به دنيا نداشته باشد و دنيا را تنها آيينه خداوند و وسيلهاى براى دستيابى به سعادت ابدى به شمار آورد. البته جويندگان سعادت ابدى نيز متفاوتند: برخى سعادت را در بهشت و لذايذى مىبينند كه شبيه لذتهاى دنياست، بالاتر از اينها كسانى هستند كه تنها به خدا توجه دارند و سعادت را در جوار و قرب خداوند و رضا و خشنودى او مىبينند.
پس آيات و رواياتى كه در مقام ستايش اهل آخرت و نكوهش دنيا واهل دنيا وارد شده، ناظر به اين دو گروه است. و چنانكه اشاره شد، هر يك ازاين دو گروه داراى مراتب گوناگونى
1. توبه/102.
هستند و نيز آيات و روايات، از جهت بيان دامنه صفات و ويژگيهاى دنياگرايان و آخرت دوستان، متفاوتند: برخى از آنها همه صفات را بيان مىكند وبرخى بعضى را، در برخى صفات برجسته و در برخى صفات غير برجسته ذكر شده است.
دارا بودن ويژگىهايى كه آيات و روايات براى دنياگرايان ذكر كردهاند، انسان را در زمره دنيا دوستان قرار مىدهد و لازم نيست كه فرد دنياگرا به همه آنها متصف گردد، بلكه، اتصاف به برخى از آن صفات، در زمره دنيا دوستان قرار مىگيرد.
پس اگر در اين فراز از حديث معراج، بيست ويژگى براى دنيا دوستان و دنياپرستان ذكر گرديده است و ما ديديم كه برخى از آن صفات يا در ما وجود ندارد و يا ضعيف است، نبايد تصور كنيم كه در جمله دنيادوستان نيستيم، چرا كه هم دنيا دوستان و هم ويژگىها و صفات آنان داراى مراتبند. در مقابل اگر در آيات و روايات ويژگىهاى آخرت دوستان شماره گرديد و ما ديديم كه برخى از آنها يا در ما وجود ندارد و يا به نحو بارز و برجسته نيست، نبايد تصور كنيم دنيا پرستيم و در جمله اهل آخرت قرار نداريم؛ چرا كه آخرت دوستان و نيز ويژگىهاى آنان داراى مراتبند.
در آيات فراوانى از قرآن، دنيا دوستى و دنيا طلبى با شقاوت و كفر برابر قلمداد شده است و فرجام آن عذاب ابدى معرفى گرديده است. در مقابل آخرت خواهى مساوى با سعادت ابدى ذكر گرديده است و پاداش آن نعمتهاى اخروى معرفى شده است و نيز مطرح گرديده كه خداوند در اين دنيا موانع را از سر راه اين دو گروه بر مىدارد تا آنها به حركت و سير خود ادامه دهند؛ پس آنان كه دنبال شقاوتند در دنيا ابزارها و وسايل كافى در اختيارشان قرار مىگيرد و نيز آنان كه طالب سعادت و نيكبختى هستند، عوامل و اهرمهاى كافى، جهت رشد و ترقى و سير معنوى، در اختيارشان قرار داده مىشود:
«مَن كانَ يُريدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فيها مَانَشآءُ لِمَنْ نُّرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْليها مَذْمُوماً مَّدْحُورا»(1)
هر كس با سعى و تلاش خود، طالب دنيا و متاع زوال پذير آن است، متاع دنيا را به
1. اسراء/18.
او مىدهيم (ليكن) به هر كه ما بخواهيم، آنچه مشيت ازلى ماست (مىدهيم). سپس در عالم آخرت دوزخ را نصيب او مىكنيم تا با نكوهش و سرزنش به جهنم درآيد.
«العاجلة»، از جمله نامهاى دنياست و به معناى زودگذر و زوالپذير است و در مقابل آن «الآجلة»، به معناى ديرپاى و باقى و مدتدار است.
قرآن مىفرمايد، دسته اى از مردم، زندگى دنيا را كه با شتاب مىآيد و به سرعت زوال مىپذيرد، دوست دارند و به وراى اين زندگى توجهى ندارند. چنان نيست كه هر چه اين گروه بخواهند خداوند در اختيارشان بگذارد، بلكه بر اساس نظم و تدبير حاكم بر جهان، برخى از خواستههاى آنان را پاسخ مىگويد و به هر كس بخشى از نعمتهاى خود را مىدهد. پس نه همه طالبان دنيا به خواستههاى خود مىرسند و نه هر كس به دنيا دست يابد به همه خواستههاى خود مىرسد، بلكه به برخى از آنها دست مىيابد؛ آنگاه بعضى از آنان كه خداوند به برخى از خواستههاى دنيوى آنان پاسخ مىدهد، به عذاب ابدى گرفتار مىآيند و سرافكنده و نكوهيده وارد جهنم مىشوند!
اين سرنوشت كسانى است كه خواستار زندگى زودگذر دنيا مىباشند، كه در برابر بهرهمند شدن از بخشى از خواستههاى خود، عذاب ابدى را به جان مىخرند.
در مقابل دنيا دوستان، طالبان آخرت قرار دارند كه خداوند در وصف آنها مىفرمايد:
«وَ مَنْ اَرادَ الاْخِرَةَ و سَعى لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَاُوْلئِكَ كانَ سَعْيُهُم مَّشْكُورا»(1)
و كسانى كه خواستار حيات آخرت باشند و براى آن در حد توان بكوشند، به شرط ايمان به خدا سعى آنها مقبول خواهد بود.
كسانى كه جوياى حيات اُخروى هستند و باور دارند كه پس از دنيا، زندگى و حياتى جاودانه و ارزشمند وجود دارد، بايد براى دستيابى به آن سعادت برين و جاودانه در حد توان تلاش كنند. آن هم تلاشى كه در خور چنان خواستهاى باشد و نيز راهى را طى كنند كه به آخرت منتهى مىگردد.
سخن در اين است كه طالب و جوياى سعادت ابدى و حيات جاودانه و بىنهايت، چقدر
1. اسراء/19.
كوشش و تلاش كند؟ براى روشن شدن سعى و كوشش شايسته و متناسب با آخرت جويى، خوب است به دنياپرستان بنگريم كه براى زندگى محدود و موقت دنيوى، آنهم آميخته با رنج و ناراحتىها، چقدر تلاش مىكنند؟ اگر هزار سال نيز عمر كنند، دست از تلاش بر نمىدارند، اگر به جاى بيست و چهار ساعت، چهل و هشت ساعت در روز وقت مىداشتند، همه آن را به تلاش مىگذراندند.
اميرالمؤمنين، صلواتاللّه عليه، با آن همه عبادتهاى از شب تا به صبح، آن همه مناجات و گريهها، در آخر مىفرمايد: «آهِ مِنْ قِلَّةِ الزّادِ و طُولِ الطَّرِيقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ...»(1) آه از كمى توشه و درازى راه و دورى سفر.
البته شرط تلاش براى آخرت اين است كه آن تلاش برخاسته از ايمان به خدا باشد، كه در اين صورت خداوند نمىفرمايد ما بهشت را به آنها مىدهيم، بلكه مىفرمايد: «كانَ سَعْيُهُم مَّشْكُورا» ما از آنها تشكر مىكنيم و به پاس تلاششان، رحمت وثوابهايىكه بهاهل آخرت و طالبان رضاى خدا داده مىشود، بدانها ارزانى مىگردد. شكى نيست كه پاداش نيكوكاران ومؤمنان باعمل آنان برابر نيستوبيش از عمل آنهاست: در اين باره مىفرمايد:
«مَنْ جاءَ بِالْحَسَنةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها...»(2) هر كس كار نيكو كند، به او ده برابر پاداش مىدهند.
در جاى ديگر مىفرمايد:
«مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها...»(3) هر كس كار نيكو كند، به پاداشى بهتر از آن دست مىيابد.
و در جاى ديگر مىفرمايد:
«... وَ اللّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَليم»(4)
و خداوند در پاداش هر كه بخواهد مىافزايد، چرا كه رحمت خدا بىنهايت است و بر همه چيز احاطه دارد.
1. نهجالبلاغة با ترجمه فيضالاسلام، كلام 74، ص 1119
2. انعام/160.
3. نمل /89.
4. بقره /261.
باز خداوند در قرآن مىفرمايد:
«لَهُمْ ما يَشاءُونَ فيها وَ لَدَيْنا مَزيد»(1)
براى آن بندگان در آنجا هر چه بخواهند مهياست و باز افزونتر از آن (نعمتهاى بهشتى) نزد ما خواهد بود.
خدا آنقدر به بهشتيان پاداش مىدهد كه در وهم نمىگنجد و تصور آن نعمتها و درك لذت آنها، براى ما امكان ندارد. او بيش از درخواست نيكوكاران به آنها مىدهد، چرا كه انسان چيزى را مىتواند درخواست كند كه قابل تصور باشد و علم بدان تعلق گيرد؛ ولى چيزى كه از محدوده علم و آگاهى ما خارج است و براى ما قابل تصور نيست، درخواست نمىكنيم ولى خدا آن نعمتهاى فوق تصور را نيز به بهشتيان مىدهد:
«فَلاتَعْلَمُ نَفْس مّا اُخْفِىَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ اَعْيُن جَزائاً بِما كانُوا يَعْمَلُون»(2)
هيچكس نمىداند كه پاداش شب زندهداران چه نعمتها و لذتهاى بىشمارى است كه باعث روشنى چشمهاست و خداوند آنها را در عالم غيب براى شب زندهداران ذخيره كرده است.
اسلام و كفر، ملاك دوستى و دشمنى
از اينكه در برخى از روايات وارد شده كه دشمن اهل دنيا باشيد، نبايد پنداشت كه با هر كس كه به برخى از ويژگىهاى دنياپرستان متصف گرديده دشمنى ورزيم،ولو او مسلمان و شيعه باشد: مثلا اگر ديديم كسى پرخور است، با او دشمن شويم! نبايد با مؤمن دشمن بود، حتى اگر گناهكار باشد، بلكه بايد عمل ناشايست او را دشمن داشت.
در روايتى وارد شده است كه وقتى خدا كسى را دوست بدارد، هرگز با او دشمنى نمىكند و اگر كار ناشايستى از او سرزد، تنها آن كار بد را دشمن مىدارد. در مقابل خداوند با كافر دشمن است و حتى اگر هزاران كار نيك نيز انجام دهد، با خودش دشمن است، ولى كارش را نيك
1. ق /35.
2. سجدة /17.
مىشمرد. پس از ديدگاه اسلام قوام شخصيت انسان، به ايمان و كفر است، آن ايمان و كفرى كه در دل انسان ريشه دارد. اگر گاهى، در عمل، از مؤمن انحرافى سر مىزند و يا از كافر كار خوبى سرمىزند، موجب تغيير هويت و شخصيت آن دو نمىگردد. گفته خداوند در حديث معراج كه اى پيامبر، اهل دنيا را دشمن بدار، نبايد موجب گردد با هر كسى كه صفت زشتى از او سرزد دشمن شويم، اگر چنين باشد، شايسته است هر كس در ابتدا با خود دشمنى كند، چون در هر يك از ما برخى از ويژگىهاى اهل دنيا وجود دارد.
ويژگىهاى بيستگانه اهل دنيا
در ادامه حديث معراج پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) از ويژگىهاى اهل دنيا و آخرت سؤال مىكند و خداوند در ابتدا، به بيان بيست ويژگى از اهل دنيا مىپردازد و پس از آن ويژگىهاى اهل آخرت را ذكر مىكند:
«قالَ: اَهْلُ الدُّنْيا مَنْ كَثُرَ اَكْلُهُ و ضِحْكُهُ وَ نَوْمُهُ و غَضَبُه»
خداوند مىفرمايد: اهل دنيا كسى است كه پرخور و پرخنده و پرخواب و پرغضب است.
اولين ويژگى اهل دنيا: پرخورى و شكمبارگى است. شكى نيست كه دنياخواهى از شكم شروع مىگردد و شكم ريشه اكثر مفاسد است. كسانى كه شكم پرستند، براى ارضاى لذتجويى شكم، به دنبال مال حرام نيز مىروند و پس از آن به ارضاى ساير شهوات مىپردازند.
اولين چيزى كه انسان را به سوى خود جلب مىكند و حتى اولين چيزى كه كودك در هنگام تولد درخواست مىكند، خوردنىهاست، لذا اهل دنيا همّشان شكمبارگى است. در مقابل، اهل آخرت پرخور و شكمباره نيستند، بلكه به اندازه نياز و ضرورت و در حدى كه براى عبادت و انجام وظايف توان داشته باشند، غذا تناول مىكنند، آنهم نه به جهت لذت بردن از خوردنىهاى دنيا بلكه براى كسب نيرو.
دومين ويژگى: خنده فراوان است. اهل دنيا همواره مىخندد، چون در انديشه آخرت
نيست و از خدا نمىترسد، اگر به فكر عاقبت خود بود و از خدا مىترسيد، بىخيال عمر خود را به خنده و شادىهاى بىحد نمىگذراند. اما اهل آخرت و كسى كه در انديشه آخرت است، گر چه براى آخرت خود تلاش مىكند، ولى هميشه نگران عاقبت خويش است كه نكند خداازاو راضى نگردد و از نعمتهاى بهشتى محروم شود. بنابراين دلش آرام و آسوده نيست كه وقت خود رابهگفتگوهاىبىثمر و خندههاى مستانه سپرى سازد.
مؤمن در ظاهر خندان و همواره تبسم بر لبهاى او نقش بسته است (قيافه او در هم كشيده و عبوس نيست، تا ديگران از ديدن او ناراحت شوند، بلكه با چهرهاى شاد و بشّاش ظاهر مىگردد و با ديگران خوشروست)؛ ولى در باطن در هراس است و نگران عاقبت خويش است. در همان حال كه در بين جمع شاد است و به روى آنها مىخندد، در ته دل نگران است كه كارش به كجا مىانجامد. آيا به وظيفه خود عمل كرده است، آيا گناهانش بخشوده مىشود؟ و هيچگاه ازاين نگرانىها راحت نمىشود.
سومين ويژگى: پرخوابى است. كسى كه به فكر آخرت خود و نگران آينده خويش نباشد، راحت و آرام مىخوابد و از جمله خواستههاى او زياد خوابيدن است. بالطبع وقتى انسان پرخورى كند سنگين مىشود و در نتيجه خواب بر او مسلط مىگردد. وقتى بيدار است، تمام توجهاش به اين است كه از لذتهاى دنيا بهره برد و شكم خود را از غذاهاى لذيذ و رنگارنگ پرسازد، وقتى خسته شد دنبال جاى آرام و بستر نرمى است كه در آن بخوابد! در مقابل اهل آخرت نمىخواهد لحظهاى از عمرش بيهوده به خواب بگذرد، چشمانش به خواب مىرود؛ ولى دلش بيدار است.
چهارمين ويژگى: خشمفراوان است. اهل دنيا از خود راضى و از همه خشمگين است. وقتى كارى برخلاف ميلش رخدهد،ناراحت مىشود و تحمل دشواريها را ندارد. تمام همّ دنياپرستان اين است كه در دنيا خوش باشند، بنابراين توقعشان زياد است، دوست مىدارند ديگران به آنها احترام بگزارند و بدون چون و چرا از آنها اطاعت كنند و خواستههايشان را عملى سازند و آن گاه كه مىبينند خواستهها و توقعاتشان برآوردهنمىشود،ناراحت مىگردند و اوقاتشان تلخ مىشود و بر ديگران خشم مىگيرند.
انسان نمىتواند انتظار داشته باشد همه چيز بر وفق مرادش رُخ دهد، چرا كهخواهناخواه، اتفاقات و حوادثى براى انسان پيش مىآيد: چه از نظر حوادث طبيعى، مثل بيمارى و چه از نظر مشكلاتى كه در برخورد با ديگران پيش مىآيد، چون برخورد با ديگران هميشه خوشايند نيست و گاهى از ديگران رفتار ناشايستى سر مىزند كه باعث رنجش انسان مىگردد.
«قَليلُ الرِّضا لايَعْتَذِرُ اِلى مَنْ اَساءَ اِلَيْهِ وَ لايَقْبَلُ عُذْرَ مَنْ اِعتَذَرَ اِلَيْه»
از جمله ويژگىهاى اهل دنيا اين است كه كم راضى و خرسند مىشوند و از كسى كه به حقش بدى كردهاند عذرخواهى نمىكنند و اگر كسى از آنها عذرخواهى كرد نمىپذيرند.
پنجمين ويژگى: كم راضى و خرسند مىگردند و همواره از ديگران طلبكارند.
ششمين ويژگى: وقتى به ديگران بدى مىكنند، پوزش نمىخواهند. عذرخواهى از آثار فروتنى است و براى دنياپرستان بسيار دشوار است كه شخصيت خود را خرد كنند و در برابر كسى كه باو ظلم كردهاند، عذر بخواهند و به كردار زشت خود اعتراف كنند.
از جمله خصوصيات كودكان اين است كه در برابر كار زشتى كه مرتكب مىشوند، عذرخواهى نمىكنند و اين كار براى آنها بسيار سخت و دشوار است، لذا كسانى كه سعى در تربيت كودك خود دارد، از اول به كودك خود ياد مىدهند كه اگر كار اشتباهى كرد، عذرخواهى كند. شايد اين لجاجت و سرسختى براى كودكان ـ كه در مقابل كار بد خود عذرخواهى نمىكنند و سرسختند ـ چندان عيب نباشد و نشانه استقلال شخصيت آنها باشد، ولى براى ديگران عيب است.
مؤمن اگر خطايى از او سر زد و نسبت به ديگرى كوتاهى كرد، فوراً بايد عذرخواهى كند؛اين روحيه موجبمىگردد انسان ازگناهان خويش توبه كند و درغيراينصورت سعى مىكند عمل خود را توجيه كند (و چنين وانمود مىكند كه چارهاى جز انجام آن كار نبود).
هفتمين ويژگى: عذرديگران رانمىپذيرد.حتى اگر ديگرى خطاىكوچكى مرتكبشد و عذرخواهى كرد، عذرش را نمىپذيرد.تقريبا اين ويژگى و روحيه با روحيه سابق متلازم است:
كسى كه در برابر خطاهاى خود عذرخواهى مىكند، عذر ديگران را هم مىپذيرد، اما كسانى كه حاضر نيستند عذرخواهى كنند، در مقابل، عذر ديگران را نيز نمىپذيرند.
«كَسْلانٌ عِنْدَ الطّاعَةِ وَ شُجاعٌ عِنْدَ الْمَعْصِيَةِ. اَمَلُهُ بَعيدٌ وَ اَجَلُهُ قَريبٌ، لايُحاسِبُ نَفْسَهُ»
هنگام عبادت كسل و هنگام معصيت، شجاع و قهرمان است. مرگش نزديك است و آرزوهاى دور و دراز دارد و خود را محاسبه نمىكند.
هشتمين ويژگى: در هنگام عبادت كسل است و هنگام معصيت شجاع. وقتى بناست به عبادت خدا بپردازد سست مىگردد و كسل مىشود، اين پا و آن پا مىكند و پيوسته عبادت و نماز را به تأخير مىاندازد: هنگامى كه وقت نماز فرا مىرسد، جدى نيست كه نماز را در اول وقت به جا آورد و چنان وقت را تلف مىكند كه چندان فرصتى براى نماز باقى نمىماند. خداوند اين خصوصيت را از جمله اوصاف منافقان به شمار مىآورد:
«وَ لايَأْتُونَ الصَّلَوةَ اِلاّ وَ هُمْ كُسالى ...»(1)
(منافقان) با كراهت و كسالت به نماز مىپردازند.
اهل دنيا در مقابل كسالت و بىحالى در هنگام عبادت، به گاه معصيت و گناه قوى و مصممند و با شجاعت دست به گناه مىزنند.
نهمين ويژگى: با اينكه مرگش نزديك است، آرزوهاى دور و دراز دارد. دنياگرايان غير از دنيا چيزى ندارند كه به آن دلخوش باشند، هدف و خواستهاى جز دنيا ندارند و هر چه بخواهند،از نعمتهاى دنيا، در اختيارشان هست؛ پس طبيعى است كه به آرزوها و اميدهاى نايافتنى سرگرم شوند. خداوند در اين باره مىفرمايد:
«... يَوَدُّ اَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ اَلْفَ سَنَة...»(2) هركدام آنها مايل است هزار سال عمر كند.
انسان در سر آرزوهاى دور و دراز مىپروراند، در صورتى كه اجل او نزديك است و عمر او مجال دست يافتن به آن اهداف و آرزوها را به او نمىدهد؛ چرا كه معمولا عمر انسان از شصت، هفتاد سال تجاوز نمىكند. مگر برادر، خواهر و ساير بستگان و نزديكان ما چقدر عمر
1. توبه /54.
2. بقره /91.
كردند كه ما بيش از آن عمر كنيم. با اين حال چطور آرزوهايى را در سر مىپرورانيم كه براى رسيدن به آنها صدها سال عمر نياز است! اهل دنيا چنان شيفته و فريفته دنيا گرديدهاند كه توجه ندارند، آن اميدها و آرزوهاى طولانى در عمر كوتاه انسان برآورده نمىگردد.
دهمين ويژگى: به محاسبه و حسابرسى نفس خود نمىپردازد.
دوستداران دنيا، تنها دنيا و لذتهاى آن را مىشناسند و شكى نيست كه نمىتوانند به همه اهداف و آرزوهاى دنيوى خويش دست يابند و هميشه در استفاده از لذتها كم مىآورند، بنابر اين حسابى براى خود نمىبينند كه به آن بپردازند. آنها به روز حساب يقين ندارند تا از پيش، خود را براى حسابرسى آماده سازند. كسانى كه به آخرت اعتقاد دارند، همواره آخرت در برابر چشمانشان جلوهگر است، لذا مواظب اعمال خويش هستند و خود را براى روز حساب آماده مىكنند.
در قرآن و روايات بسيار روى محاسبه نفس تأكيد و سفارش شده است؛ در حديثى امام صادق(عليه السلام) مىفرمايند:
«حاسِبُوا اَنْفُسَكُمْ قَبْلَ اَنْ تُحاسَبُوا...»(1)
قبل از اينكه به حساب اعمالتان رسيده شود، به محاسبه نفس خود همت گماريد.
مؤمن در هر ساعتى كه از عمرش مىگذرد، تأمل مىكند و مىانديشد كه آن ساعت را چگونه گذراند و شب هنگام خواب به محاسبه كارهاى روزانه خود مىپردازد و كاستىهاى آن را بررسى مىكند و اگر كاستى در اعمال خود ديد، درصدد توبه و جبران آن برمىآيد، ولى كسى كه به جهان آخرت و روز حساب معتقد نيست، در انديشه حسابرسى نفس نيست. ماهها و سالها مىگذرند و نمىانديشد كه آنها چگونه سپرى شدند، آيا رفتار او شايسته و بهجا بود و يا ناشايست و زشت!
«قَليلُ الْمَنْفَعَةِ كَثيرُ الْكَلامِ، قَليلُ الْخَوْفِ. كَثيرُ الْفَرَحِ عِنْدَ الطَّعامِ وَ اِنَّ اَهْلَ الدُّنْيا لايَشْكُرُونَ عِنْدَ الرَّخاءِ وَ لايَصْبِرُون عِنْدَ الْبَلاء»
كم نفع مىرساند و سخن فراوان مىگويد (ادعاى او زياد است)، خوف او از مقام
1. بحارالانوار ج 70، ص 73.
الهى اندك و هنگام رسيدن به طعام بسيار شادمان است. اهل دنيا نه هنگام آسايش شكر مىكنند و نه در بلا صابرند.
يازدهمين و دوازدهمين ويژگى: به ديگران نفع نمىرسانند (چون همه چيز را براى خود مىخواهند) و نيز بسيار سخن مىگويند: هنگام سخن گفتن، از هر درى سخن مىگويند و فراوان ادعا مىكنند، ولى هنگام عمل كه بناست خدمتى و نفعى به جامعه برسانند، از آن لافها و ادعاهاى پوچ و بىمايه خبرى نيست.
سيزدهمين و چهاردهمين ويژگى: ترس اندك از خدا و شادمانى هنگام آماده شدن غذاست. از خدا و آخرت و نتيجه اعمال خود ترسى ندارند و به مجرد تهيه غذا و رسيدن بوى آن به مشامشان، شاد مىگردند و بانشاط، خود را آماده خوردن غذا مىكنند.
پانزدهمين ويژگى: نه هنگامآسايش شكرمىكنند ونه بربلا وگرفتارى صابرند.
«كَثيرُ النّاسِ عِنْدَهُمْ قَليلٌ. يَحْمِدُونَ اَنْفُسَهُمْ بِما لايَفْعَلُونَ وَ َيدَّعُونَ بِما لَيْسَ لَهُمْ وَ يَتَكَلَّمُونَ بِما يَتَمَنُّونَ وَ يَذْكرُوُنَ مَساوِى النّاسِ وَ يُخْفُونَ حَسَناتِهِم»
كارهاى بسيار مردم نزد آنان اندك است و خود را به چيزى كه انجام ندادهاند مىستايند و چيزى را ادعا مىكنند كه در وجود آنان نيست و از آرزوهايشان سخن مىگويند و همواره بدىهاى مردم را بازگو مىكنند و خوبىهايشان را مخفى مىدارند.
شانزدهمين ويژگى: شمار مردم را به حساب نمىآورند، كارهاى خيرى كه ديگران انجام مىدهند، حتى اگر فراوان نيز باشد، در چشم آنان اندك است. در واقع خود را نمىشكنند كه به خوبىهاى ديگران اعتراف كنند. وقتى از او سؤال مىكنى: فلانى چقدر معلومات دارد؟ به زحمت مىگويد، بله تا حدى معلوماتى دارد! خدمات شايان، عبادتها،جانفشانيها و ايثارگريهاى ديگران براى اونمودىندارد.در مقابل كارىكه خود انجاممىدهد،برايش خيلى جلوه دارد و پيوسته به خود مىبالدكه ما چنين و چنان كرديم!
هفدهمين و هجدهمين ويژگى: خود را به كارى كه انجام ندادهاند مىستايند و چيزى را ادعا مىكنند كه در وجود آنان نيست. نه تنها كارهاى كوچك خود را بزرگ مىكنند، بلكه لاف كارهايى را مىزنند كه انجام ندادهاند! و به دروغ ادعا مىكنند و دوست دارند ديگران آنها را، بر
كارهايى كه انجام ندادهاند، بستايند. در مقابل اهل آخرت اعمال خير خود را پوشيده مىدارند و نمىگذارند ديگران پى به آنها ببرند.
نوزدهمين و بيستمين ويژگى: همواره تمنا و انتظارات خود را بيان مىكنند و به عيبگويى از ديگران مىپردازند.
سخن كه به اينجا مىرسد، پيامبر با تعجّب عرض مىكند: خداوندا؛ آيا اهل دنيا اين همه عيب دارند؟! خداوند مىفرمايد:
«يا اَحْمَدُ؛ اِنَّ عَيْبَ اَهْلِ الدُّنْيا كَثيرٌ، فيهِمُ الْجَهْلُ وَ الْحُمْقُ. لاْيَتَواضَعُونَ لِمَنْ يَتَعَلَّمُونَ مِنْهُ وَ هُمْ عِنْدَ اَنْفُسِهِمْ عُقَلاءٌ وَ عِنْدَ الْعارِفينَ حُمَقاء»
اى محمد؛ عيوب اهل دنيا فراوان است، از جمله، آنان جاهل و احمقند (صلاح و فساد خود را تشخيص نمىدهند). در برابر معلم و استاد خويش تواضع ندارند. خود گمان مىكنند در زمره عاقلانند؛ ولى در نظر عارفان، احمقهايى بيش نيستند.
***
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org