- مقدمه
- درس اول:مقام رضا و توكّل
- درس دوم:منزلت توكل و رضايت به قضاى الهى
- درس سوم:محبت الهى و راه رسيدن به آن
- درس پنجم:خصلتهاى رهيافته گان به بهشت و ميراث گرسنگى و سكوت
- درس ششم:لزوم توجه به نماز و درك حضور خداوند
- درس هفتم:امتيازات اولياى الهى
- درس هشتم:لزوم دوستى و محبت به فقرا و مستمندان
- درس نهم:عدم تبعيت از خواهش هاى نفسانى
- درس دهم:نكوهش دنيا و دنياگرايان
- درس يازدهم:اوصاف اهل آخرت(1)
- درس دوازدهم:اوصاف اهل آخرت(2)
- درس سيزدهم:اوصاف اهل آخرت(3)
- درس چهاردهم:مقام و معرفت زاهدان
- درس پانزدهم:نقش ارزشى روزه و سكوت
- درسشانزدهم:مؤمنين رهيافته به يقين و باريابى به رضوان حق
- درس هفدهم:ويژگى هاى زندگى گوارا و پايدار
- درس هجدهم:موفقيت در آزمون الهى، و عنايات ويژه خداوند
- درسنوزدهم:مقام عابدان و رسولان الهى و نقش عقل مندى، ياد خدا و گريز از غفلت
- درس بيستم:چگونگى محبت به خدا
درس چهاردهم
مقام و معرفت زاهدان
ـ عبادت و بندگى زاهدان
ـ تقسيمات سهگانه عبادت پيشهگان
ـ گذر از دنيا، اولين گام براى رسيدن به معرفت خدا
مقام و معرفت زاهدان
«يا اَحْمَدُ؛ اِنَّ وُجُوهَ الزّاهِدينَ مُصْفَرَّةٌ مِنْ تَعَبِ اللَّيْلِ وَصَوْمِ النَّهارِ وَاَلْسِنَتَهُمْ كَلالٌ مِنْ ذِكْرِ اللّهِ تَعالى. قُلُوبُهُمْ فى صُدُورِهِمْ مَطْعُونَةٌ مِنْ كَثْرَةِ صَمْتِهِمْ. قَدْ اَعْطَوُا الَْمجْهُودَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ لا مِنْ خَوْفِ نار وَ لامِنْ شَوْقِ جَنَّة. وَ لكِنْ يَنظُروُنَ فى مَلَكُوتِ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ فَيَعْلَمُونَ اَنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ اَهْلٌ لِلْعِبادَة»
ترجمه: اى محمد؛ سيماى زاهدان از شب زندهدارى و روزه گرفتن زرد گشته است و زبانشان از زيادى ذكر خدا خسته شده است. از سكوت فراوان، قلبهايشان در سينهها مجروح گرديده است و تمام قدرت و توان خويش را به كار مىگيرند، نه از ترس آتش جهنم و يا شوق بهشت، بلكه وقتى به ملكوت آسمانها و زمين مىنگرند، تنها خداوند را سزاوار و شايسته عبادت مىيابند (پس با همه توان او را عبادت مىكنند).
عبادت و بندگى زاهدان
در اصطلاح علماى اخلاق و عرفان، زاهد به كسى گفته مىشود كه به جهت دستيابى به نعمتهاى اخروى، از نعمتها و لذتهاى دنيا چشم پوشيده، به دنبال آن نمىرود. از كارهاى دنيا و كسب و كار دست مىكشد و در گوشهاى به عبادت مىپردازد. در مقابل، عابد كسى است كه براى برخوردار گشتن از اجر و پاداش، خداوند را عبادت مىكند. بالاتر از اين دو دسته، كسى است كه نه به لذتهاى دنيا تعلقى دارد و نه به لذتهاى اخروى و پاداش عبادت و بندگى،
دلبستگى نشان مىدهد؛ در اصطلاح به اين دسته عارف گفته مىشود. البته فرق بين عابد و زاهد و عارف، نويافته و مستحدث است والا براساس اين روايت (حديث معراج)، زاهد شامل عارف نيز مىشود؛ به عبارت ديگر زهد مراتبى دارد كه عارف به بالاترين مراتب آن دست يافته است.
در اين بخش از روايت بيان مىگردد كه زاهدان بر اثر عبادت و شب زندهدارى، صورتشان زرد گشته است، چرا كه كم خوابى رنگ صورت انسان را دگرگون و زرد مىسازد. از طرفى شبها تا به صبح به عبادت مىپردازند و روزها روزه مىگيرند و از بس ذكر خدا بر زبان جارى ساختهاند، زبانشان خسته گرديده است. در نسخه ديگر آمده است: «وَ اَلْسِنَتُهُمْ كَلالٌ اِلاّ مِنْ ذِكْرِ اللّه» يعنى سخن گفتن براى آنان دشوار است و ميل و رغبتى به حرف زدن ندارند؛ ولى از ياد و ذكر خدا خسته نمىشوند.
زاهدان از بس سكوت مىكنند، سينههايشان مجروح مىگردد؛ يعنى آن قدر به خود فشار مىآورند كه گويى با نيزه دلشان را مجروح ساختهاند، تا سخنى از آن خارج نگردد و به مانند كسى كه در ميدان كارزار با دشمن مبارزه مىكند، به مبارزه با دشمن نفس برخاستهاند و هواى نفس را سركوب مىسازند.
«قَدْ اَعْطَوُا الْمَجْهُودَ مِنَ اَنْفُسِهِمْ لا مِنْ خَوْفِ نار وَ لا مِنْ شَوْقِ جَنَّة»
چنانكه اشاره شد، زاهد در اين روايت شامل عارف نيز مىشود و عارفان، اصطلاح «عارف» را در برابر زاهد به كار مىبرند و اينكه در اشعار حافظ و ديگر عرفا زاهد را مذمت كردهاند و به او طعن زدهاند، بدين جهت است كه زاهد از نعمتهاى دنيا چشم پوشيده، به نعمتهاى اخروى دل بسته است، ولى عارف به لذتهاى اخروى نيز دل نبسته است و تنها رضاى محبوب را مىجويد. در اين روايت بيان مىگردد كه عبادت از شب تا به صبح زاهد، روزهدارى، تحمل رنج، خود دارى از گناه و پايمال ساختن هواى نفس، از ترس عذاب الهى و به هواى رسيدن به لذتهاى بهشتى نيست؛ بلكه بدين جهت است كه زاهد خدا را شايسته عبادت يافته است:
«وَ لكِنْ يَنْظُرُونَ فى مَلَكُوتِ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ فَيَعْلَمُونَ اَنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ اَهْلٌ لِلْعِبادَة»
اين معنا در روايات زيادى وارد شده، از جمله على(عليه السلام) مىفرمايد:
«اِلهى ما عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ عِقابِكَ وَ لا طَمَعاً فى جَنَّتِكَ وَ لكِنْ وَجَدْتُكَ اَهْلا لِلْعِبادَةِ فَعَبَدْتُك»(1)
خدايا، تو را به جهت ترس از عذابت و طمع در بهشت، عبادت نكردم، بلكه تو را شايسته عبادت يافتم و آنگاه به عبادت تو بر خاستم.
تقسيمات سهگانه عبادت پيشهگان
در روايتى امام صادق(عليه السلام) عبادت كنندگان را به سه دسته تقسيم مىكنند:
«قَوْمٌ عَبَدُوا اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ خَوْفاً فَتِلْكَ عِبادَةُ الْعَبيد»
دسته اول: خداوند را از ترس عذاب جهنم عبادت مىكنند، اين عبادت بردگان است.
(كسانى كه خدا را از ترس عذاب جهنم عبادت مىكنند، به مانند بردگانى هستند كه از ترس تازيانه و شلاق صاحبشان، از او اطاعت مىكنند).
«وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللّهَ تَبارَكَ وَ تَعالى طَلَباً لِلثَّوابِ فَتِلْكَ عِبادَةُ الاُْجَراء»
دسته دوم:خداوند را به اميد ثواب و پاداش عبادت مىكنند، اين عبادت اجيران (و تجارت پيشهگان) است.
اين دسته به مانند كسانى هستند كه در مقابل مزد و پاداش كار مىكنند، به مانند بازرگانى كه براى رسيدن به سود و مزد به معامله و داد و ستد مىپردازد، براى رسيدن به پاداش اخروى و حورالعين عبادت مىكنند؛ در واقع با خدا داد و ستد مىكنند.
«وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللّهَ حُبّاً لَهُ فِتِلْكَ عِبادَةُ الاَْحْرارِ، وَ هِىَ اَفْضَلُ الْعِبادَة»(2)
دسته سوم: كسانى كه از روى عشق و محبت به خداوند او را عبادت مىكنند، اين عبادت آزادگان و برترين عبادتهاست.
در روايت ديگرى، امام صادق(عليه السلام) بعد از بيان دو دسته اول از عبادت پيشهگان مىفرمايد: «...و لكِنّى اَعْبُدُهُ حُبّاً لَهُ...»(3) ولى من خداوند را از روى محبت به او عبادت مىكنم.
1. بحارالأنوار، ج 41 ، ص 14
2. بحارالأنوار، ج 70، ص 236.
3. بحارالأنوار، ج 70، ص 198.
نبايد پنداشت كه عبادت، به جهت ترس از عذاب الهى و يا عبادت براى رسيدن به پاداش اخروى كار ناشايستى است، چون در قرآن كسانى كه تقوا پيشه مىكنند و به جهت ترس از عذاب الهى و يا براى رسيدن به ثوابهاى اخروى، از گناهان دورى مىجويند، مورد ستايش قرار گرفتهاند. البته در مقام مقايسه با كسانى كه از روى محبت و علاقه به خدا، او را عبادت مىكنند مقامشان پايينتر است، ولى به آخرت و عذاب اخروى يقين دارند. چنانكه ما براى رهايى از سرماى زمستان و گرماى تابستان، از قبل وسائل لازم، مثل وسائل گرم كننده و خنك كننده را تهيه مىكنيم ـ چون يقين داريم سرما و گرمايى هست و مىخواهيم از آن مصون بمانيم ـ اگر يقين مىداشتيم كه بهشت و جهنمى در كار است و خود را براى آن مهيا مىساختيم و براى مصون ماندن از عذاب آخرت و رسيدن به نعمتهاى بهشتى تلاش مىكرديم، خيلى خوب بود. با كمال تأسف اين يقين براى ما حاصل نگشته است؛ پس نبايد عبادت آن دو گروه را دست كم گرفت:
«اِنّا نَخافُ مِنْ رَّبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيرا»(1)
ما از قهر پروردگار، مىترسيم از روزى كه رنج و سختى آن رخسار خلق را درهم و غمگين مىسازد.
بالاترين عبادتها، عبادت كسى است كه خدا را شايسته پرستش يافته، در راه بندگى او آن همه رنج و سختى را بر خود هموار مىسازد، تا در حد توان حق بندگيش را ادا كند. او تنها دل به خدا سپرده است و قرب و رضوان و جوار الهى به قدرى براى او ارزشمند است كه همه نعمتهاى بهشتى در برابر آن اندك به شمار مىآيد. چطور كسانى كه در اين دنيا به كسى دل بستهاند، پيوسته در آرزوى محبوب بسر مىبرند و براى لحظه ديدار تمام سختىها، گرما و سرما را برخود هموار مىسازند، شبها تا به صبح بيدار مىمانند، تا براى لحظهاى به ديدار محبوب نايل گردند؛ همينطور آنان كه خدا را شناختهاند و محبت او را در دل دارند، برايشان يك لحظه ديدار او به مراتب بالاتر است از هزاران سال بهرهمندى از نعمتهاى بهشتى! البته تصور اين معنا براى ما دشوار است.
1. انسان/10.
برخى از افراد نا آشنا به حقايق و معارف الهى، در نوشتهها و گفتههاى خود مطرح مىسازند كه علاقه به نعمتهاى بهشتى و يا ترس از عذاب جهنم، چيزى اندك و بىمقدار است و نوعى خودپرستى است، انسان بايد دنبال ارزشها باشد، نه اينكه همواره طالب راحتى خود و نجات از عذاب باشد. انسانهاى والا ارزشها را دوست دارند نه نعمتها را! اين سخن حقى است، ولى در جاى خود گفته نشده است. بايد گفت انسان والا كسى است كه به آخرت و بهشت و جهنم يقين و اعتنا دارد، ولى چون دل به رضاى خدا بسته است، به آنها اعتنا نمىكند. نه آنكه به عذاب اخروى و نعمتهاى بهشتى اعتنايى ندارد، چون بدانها ايمان ندارد و آنها را باور نكرده است. بعلاوه ارزشها در نظر اين گويندگان امور وهمى و خيالى است كه در بهترين شكلش، كمال نفس به حساب مىآيد و اين خود، به خودخواهى بر مىگردد!
كسانى كه چنين مىگويند در واقع نمىدانند بندگى آزادگان و احرار و يا آنچه در بيان على(عليه السلام) آمده است كه «وَجَدْتُكَ اَهْلا لِلْعِبادَة» چگونه است. پى نبردهاند كه على(عليه السلام)و ساير اولياى خدا، به مانند روز به بهشت و جهنم يقين داشتهاند. در حالى كه شعلههاى آتش را مىديدند و زفير و شهيق (شيهه) جهنم به گوششان مىرسيد، بدان اعتنايى نمىكردند، چون از امر مهمترى نگران بودند و مىترسيدند از عنايت محبوب محروم بمانند.
شايد آيه شريفه: «اِنّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيرا» بدين معناست: روزى كه از رحمت الهى محروم گرديم، جهان براى ما تيره و تار مىگردد. وقتى كه رضوان الهى شامل ما نگردد و احساس نكنيم مرهون لطف و محبت خدا گشتهايم، آن روز براى ما تيره و تار خواهد بود، حال چه در بهشت در كنار حورالعين باشيم و چه در جهنم. اين سخن از زبان كسى رواست صادر گردد كه فرمود:
«فَهَبْنى يا اِلهى وَ سَيِّدى وَ مَوْلاىَ وَ رَبّى صَبَرْتُ عَلى عَذابِكَ فَكَيْفَ اَصْبِرُ عَلى فِراقِك»(1)
خدايا گيرم بر عذاب تو (با آن شرارهاش) صبر كردم، چگونه بر فراق تو صبر كنم؟
او كه تلخى فراق را درك مىكند، ديگر عذاب جهنم برايش اهميتى ندارد، لذا مىگويد: «ما
1. دعاى كميل، على(عليه السلام).
عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نارِكَ ...» البته ما نبايد از لطف و رحمت خداوند مأيوس گرديم و چه بسا توجه به اين مطالب باعث مىگردد، قدرى علاقه به زخارف و آلودگىهاى دنيا از دلمان خارج گردد. (خداوند بندگان شايستهاى را كه مىخواهند از آلودگى و گناه پاك گردند و در اين راه تلاش مىكنند؛ از لطف و نعمتهاى خود محروم نمىسازد). شنيدن اين مطالب موجب مىگردد ترس از عذاب الهى در ما پديد آيد و بر ايمانمان به آخرت افزوده گردد و الا ما را چه رسد كه مقام كسانى را ادّعا كنيم كه تنها به خدا دل بستهاند و قدم در راه پيشوايان معصومشان نهادهاند.
گذر از دنيا، اولين گام براى رسيدن به معرفت خدا
براى كسى كه مىخواهد در مسير معرفت ناب خداوند و محبت به او گام بردارد و دل از ما سواى او بركند، اولين قدم اين است كه از لذتهاى دنيا بگذرد. تا ما از اين لذتهايى كه به انواع رنجها و بلا و گرفتارىها آلوده است نگذريم، چگونه مىتوانيم از نعمتهاى آخرت كه هيچ رنج و محنتى همراه آن نيست بگذريم!
خداوند درباره نعمتهاى بهشت مىفرمايد:
«لاَيُصَدَّعُونَ عَنْها وَ لاَيُنْزِفُون»(1)
هر چه از نوشيدنىهاى بهشتى بنوشند، نه به سر درد مبتلا مىشوند و نه به رنج خمار و مستى مبتلا مىگردند.
در جاى ديگر مىفرمايد:
«لاَيَمَسُّهُمْ فِيهَا نَصَبٌ وَ مَا هُمْ مِّنْها بِمُخْرَجِين»(2)
در بهشت هيچ رنج و زحمتى به آنها نرسد و هرگز از آنجا بيرونشان نكنند.
پس وقتى مىتوان از آن نعمتهاى ارزشمند بهشتى گذشت كه ابتدا از نعمتهاى كمبهاى دنيا بگذريم و از دلبستگى به دنيا بكاهيم و اين شدنى نيست، مگر اينكه در ابتدا از نعمتهاى غير حلال چشم بپوشيم و پس از آن از نعمتهاى حلال دنيا. چون هر قدر انسان از نعمتها، ولو
1. واقعه/19.
2. حجر/48.
نعمتهاى حلال، استفاده كند، دلبستگى او به دنيا بيشتر مىشود و رفته رفته به حرام نيز كشانده مىشود و اگر انسان بخواهد به حرام مبتلا نشود، بايد مرز و قرقگاهى براى خود قرار دهد و از برخى نعمتهاى حلال چشم بپوشد تا به حرام نيفتد. به بعضى از صحنههاى جايز و حلال نگاه نكند تا به نگاههاى حرام مبتلا نگردد و الا اگر انسان لب مرز حركت كند به يكباره فرو مىغلطد و سقوط مىكند.
گرچه بر انسان جايز است از خوردنىها و نوشيدنىهاى حلال استفاده كند، ولى لازم است گهگاهى، مخصوصاً در ماههاى پر فضيلت سال مثل ماه رجب، روزه بگيرد و با اين كار با خواستههاى نفس خود مخالفت كند، و همينطور در مورد لباس، مسكن و از اين قبيل. شكى نيست كه از جمله بهترين راهها براى مخالفت با زياده طلبى نفس و صرف نظر كردن از برخى نعمتهاى حلال، انفاق و صدقه دادن است كه در اين باره خداوند مىفرمايد:
«لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ...»(1)
شماهرگز به مقام نيكوكاران نخواهيد رسيد، مگر از آنچه دوست مىداريد در راه خدا انفاق كنيد.
در جاى ديگر خداوند مىفرمايد:
«خُذْ مِنْ اَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكّيِهِمْ بِها»(2)
اى رسول ما؛ از مؤمنان صدقه بگير تا به سبب آن نفسشان را پاك و پاكيزه سازى.
انفاق مال و چيزهايى كه انسان بدان علاقه دارد، باعث مىشود از دلبستگى او به دنيا كاسته شود. پس از يك طرف انسان از لذتهاى حلال چشم مىپوشد تا به لذتهاى حرام نيفتد و در اثر پشت پا زدن به اين لذتها به مرحلهاى مىرسد كه از لذتهاى بهشت نيز چشم مىپوشد ـ اين از بعد سلبى و مخالفت با هواى نفس و ترك لذت جويى. از طرف ديگر از بعد ايجابى و مثبت قضيه، انسان چه كند كه فقط خدا را به ياد داشته باشد؟
نهايت همّت ما در انجام واجبات و عمل به دستورات خداوند اين است كه به عذاب جهنم
1. آل عمران/92.
2. توبه/103.
مبتلا نگرديم، حال اگر در ترك آنها عذابى در كار نبود شايد بدان عمل نمىكرديم. وقتى انسان، با عمل به دستورات خداوند، مطمئن شد كه عذاب نمىبيند، بايد سعى كند نعمتهاى اخروى بيشترى بدو ارزانى شود؛ اين سعادت بزرگى است كه انسان از عذابالهى در امانبماند و از نعمتهاى اخروى بهرهمند شود:
«... هَلْ اَدُلُّكُمْ عَلى تِجارَة تُنْجيكُمْ مِّنْ عَذاب اَليم. تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فى سَبيلِ اللّهِ بِاَمْوالِكُمْ وَاَنْفُسِكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ اِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُون»(1)
آيا شما را به تجارتى سودمند كه از عذاب دردناك آخرت نجاتتان بخشد راهنمايى كنم؟ آن تجارت اين است كه به خدا و رسولش ايمان آوريد و به مال و جان در راه خدا جهاد كنيد، اين تجارت اگر دانا باشيد براى شما بهتر است.
ما نمىتوانيم از اين داد و ستد و نعمتهاى بهشتى چشم بپوشيم، حتى اگر رضاى خدا در اين باشد كه در جهنم بسوزيم ما براى تحمل آن آمادگى نداريم، چرا كه عاجز و ناتوانيم و به مراتب والاى بندگى و اخلاص دست نيافتهايم: در همين حديث معراج خداوند از قول بنده مؤمن و رهيافته به جوار ربوبى مىفرمايد:
«لَوْ كانَ رِضاكَ فى اَنْ اُقْطَعَ اِرْباً اِرْباً وَ اُقْتَلَ سَبْعينَ قَتْلَةً باَشَّدِ ما يُقْتَلُ بِهِ النّاسُ لَكانَ رِضاكَ اَحَبَّ اِلى»
خدايا، اگر رضاى تو در آن باشد كه قطعه قطعه شوم و هفتاد بار به بدترين و سختترين وضعى كه ممكن است مردم بدان كشته شوند، كشته شوم و رضاى تو در آن باشد، از همه چيز نزد من بهتر است.
اين معرفت نصيب ما نمىشود (اگر مىشد كه براى گذشتن از خوشىهاى دنيا آمادهتر بوديم)، ولى بايد سعى كنيم به مسير اولياى خدا نزديك شويم كه در اين صورت مرهون لطف و عنايت و دستگيرى خدا قرار مىگيريم. براى اين مهم از كارهايى كه وقت كمى مىگيرد و انجام آن چندان دشوار نيست، شروع كنيم؛ كارهايى كه به نظر مهم نمىرسد و بگوييم: خدايا ما اين كار را براى تو انجام داديم، ولو ما را به جهنم ببرى. سعى كنيم در شبانه روز حداقل دو
1. صف/11ـ10.
ركعت نماز نافله، مثل نافله صبح بخوانيم و بگوييم: خدايا اگر مىخواهى ما را به جهنم ببرى ببر، ولى ما چون تو را دوست مىداريم و چون از نماز خشنود مىگردى اين دو ركعت نماز را خوانديم.
اگر همه رفتار، كردار، اعمال و نيتهايمان براى رضاى خدا نيست، سعى كنيم چند دقيقه براى رضاى خدا صرف كنيم و اين دو ركعت نماز را فقط براى خدا و بدون درخواست اجر و پاداش بجا آوريم. دو ركعت نافله به جاى خود، من فكر مىكنم اگر يك ذكر «اللّه اكبر» يا «لا اله الاّ اللّه» به اين نيت بگوييم، بر همه عبادتهاى روزانهمان برترى دارد؛ چون ارزش عبادت به حجم و نيرويى كه براى آن صرف گرديده نيست، بلكه به نيّت و انگيزه آن است.
بايد در دل ما معرفت، شناخت و محبتى باشد تا از آن نيتى بلند برخيزد. ما حتى اگر شبانهروز عبادت كنيم، براى اين است كه از عذاب جهنم نجات يابيم و يا به ثوابهاى بهشتى دست يابيم، اين كجا و گفتن يك ذكرى كه فقط براى خدا گفته مىشود كجا!. اگر كسى با يقين به عذاب جهنم و يقين به بهشت و آخرت فقط يك «يا اللّه» براى خدا بگويد، نه براى ثواب بهشت يا ترس از عذاب جهنم، بر همه عمرى كه براى نجات از عذاب جهنم و رسيدن به ثوابهاى اخروى صرف گرديده، برترى دارد و اين سخن گزافى نيست.
***
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org