- مقدمه معاونت پژوهش
- مقدمه نگارنده
- بخش اول: درباره پژوهش
- فصل اول: اهميت و ضرورت پژوهش
- فصل دوم: انگيـزههاي پـژوهش
- فصل سوم: اخـلاق پـژوهش
- فصل چهارم: اولويـت در پـژوهش
- فصل پنجم: روشهـاي پـژوهش
- فصل ششم: آسيبشـناسي پـژوهش
- فصل هفتم: حـوزه و پژوهـش
- فصل هشتم: علـوم انسـانـي
- بخش دوم: دينپـژوهي
- فصل اول: چيستي دينپـژوهي
- فصل دوم: اهميت و ضرورت دينپژوهي
- فصل سوم: روششناسي دينپـژوهي
- فصل چهارم: نوانديشي ديني و روششناسي آن
- فصل پنجم: آسيبشناسي دينپـژوهي
- منابع
- نمـايههـا
فصل هفتم
حـوزه و پژوهـش
به نظر ميرسد مهمترين وظيفه حوزههاي علميه، پژوهش در علوم ديني است و اين امر دستکم در دو جهت قابل اجراست:
1. شناخت درست اسلام: ضرورت اين پژوهش آن است که بر اثر تبليغات دشمن، بهجاي اسلام ناب، از اسلام انحرافي پيروي نکنيم و اسلام را به معناي درست، از مدارک صحيح و سرچشمه زلال آن بشناسيم و دچار انحراف و التقاط نشويم؛
2. شناخت انديشههاي انحرافي: نبايد تنها به شناخت اسلام بسنده کنيم، بلکه بايد انديشههاي نادرستي را که با آنها روبهرو ميشويم درست بشناسيم و راه پاسخگويي به آنها را نيز بياموزيم؛ زيرا هنگامي که شبهههاي گمراهکننده به شيوه علمي و با زرقوبرق فريبنده ارائه ميشوند، بر بسياري از افراد تأثير ميگذارند؛ مگر اينکه پاسخهاي منطقي و قانعکنندهاي در اختيارشان قرار گيرد.
حقيقت اين است که حوزه علميه، در جايگاه يک مرکز فرهنگي زنده دنيا، با ويژگيها و امتيازاتي که دارد، داراي نواقص بسياري است؛ با آنکه در فقه و اصول، کموبيش، پيشرفتهايي داشته است، ولي روش کار کاملاً مطلوب و آرماني نيست. ميتوان کيفيت کار را بهتر کرد تا با صرف وقت کمتر، نتيجههاي بهتر و بيشتري به دست آورد. با صرف وقت بسيار براي آموختن
اسفار، شفا، منظومه، نهايه و... نيز همه مشکلات را نميتوان حل کرد. براي رهايي از مشکلات موجود، بايد شيوه پژوهش و تحصيل در همه رشتهها تغيير کند.(1)
در اين حوزه مقدسي که پس از انقلاب به يک معنا احيا شده است، اهتمام ويژهاي به مسائل پژوهشي وجود دارد و اين طليعه مبارکي است که جوانان عزيز ما در کنار علمآموزي، تمرين پژوهش نيز داشته باشند و خود را آماده کنند تا پس از آنکه تحصيلاتشان به سطح مطلوب و لازمي رسيد، بکوشند يافتههاي علمي خود را به نگارش درآورده، در اختيار ديگران قرار دهند و چنين نباشد که اين علوم در سينهها ذخيره شوند و يا در يادداشتهايي نامنظم باقي بمانند؛ بهويژه با توجه به نيازي که جامعه ما به آنها دارد.
البته بايد اعتراف کنيم که در اين ميدان هنوز آن پختگي کامل را نيافتهايم و چون سوارکاري هستيم که تازه وارد ميدان شده و هنوز اسبش گرم نشده است؛ خواهناخواه مقداري زمان ميخواهد تا براي کارهاي مطلوب آمادگي کافي پيدا کنيم؛ ولي بههرحال براي همين کار هم بايد برنامهريزي کرد و انديشيد که چه کنيم تا اين کار شتاب بيشتري بگيرد و از کيفيت بهتري برخوردار بوده، کار پايداري باشد؛ چراکه بسياري از کارها شروع ميشوند و يکي دو سال، و شايد ده سال هم ادامه مييابند، ولي پس از مدتي به فراموشي سپرده ميشوند.
بسياري از آفتهايي که مانع اين حرکت بود، به برکت انقلاب زدوده شده است. براي نمونه، تفکر فردگرايانه و اينکه انسان احساس کند به فکر ديگري نياز ندارد و هرچه خودش فکر ميکند همان است، تا اندازه زيادي از بين رفته است. من چندي پيش، پس از پنجاه سال به عتبات عاليات مشرف شده بودم و خدمت حضرت آيت الله سيستاني هم رسيدم. يکي از نکتههايي که ايشان فرمودند، اين بود که امروز در دنيا براي انجام کارهاي علمي دهها متخصص در علوم مختلف با يکديگر همکاري ميکنند؛ چرا نبايد در حوزهها چنين کارهايي انجام شود. ايشان که در گوشهاي تقريباً زنداني است و تربيتشده حوزه نجف است ـ حوزهاي که شايد در اين زمينهها به
1. محمدتقي مصباح يزدي، مباحثي درباره حوزه، ص109ـ111.
اندازه حوزه قم رشد نکرده باشد ـ آنجا در خانه خود نشسته است و تنها فکر ميکند و معتقد است بايد چنين کارهايي را انجام داد. اگر کارهاي پژوهشي که در حوزه انجام ميشود، در برخي از ابعاد با تخصصي ارتباط دارد، بايد از متخصص آن فن استفاده کرد تا کار از اتقان کافي برخوردار شود و اين، با طرز فکر گذشتگان بسيار متفاوت است و تحول مبارکي است.
نکته ديگري نيز داراي اهميت است و آن لزوم توجه به نيازهاي انبوهي است که مردم مسلمان، بهويژه مردم کشور خودمان به مسائل اسلامي دارند؛ چه در جهت اثبات و چه در جهت پاسخگويي به شبهات که روزبهروز هم بر حجم آنها افزوده ميشود. از سوي ديگر، نيروهايي بايد باشند که پاسخگوي اين مسائل باشند؛ چه پاسخ به بخش اثباتي آن، يعني تبيين معارف به زباني که مردم، بهويژه نسل جوان ما بهتر بفهمند و بهتر بپذيرند و چه در زمينه پاسخ به شبهات. بههرحال، امروزه مسائل بنيادين دين با مباحث سياسي و مسائل روز توأم شدهاند و نميتوان آنها را از هم جدا کرد و وظيفه حوزه را فقط پاسخگويي به مسائل اصولي دين و مسائل بنيادين مربوط به خدا و پيغمبر و قيامت دانست و پاسخگويي به مسائل روز را بر عهده ديگران نهاد.
آموزش در حوزهها منحصر به مطالبي نيست که مستقيماً در دين وجود دارند؛ مثلاً ادبيات و منطق مستقيماً در دين مطرح نشدهاند، بلکه علوم ابزارياند. بنابراين، حوزه بايد متخصصاني در فنّ خطابه، ادبيات و... داشته باشد؛ يعني در حوزه، در کنار فقيه بايد فيلسوف، اديب، منطقدان و... هم باشد. امروزه از راههاي مختلف به اسلام و بهويژه به شيعه حمله ميشود. شبهات بسياري درباره اسلام نوشته و منتشر ميشود. از حقوق جزايي اسلام گرفته تا ديدگاههاي ديگر اسلام، همه مورد هجوم دشمنان قرار دارند. ما بايد روانشناسي، جامعهشناسي و... را بدانيم تا بتوانيم پاسخگو باشيم؛ بايد از حقوق، چه جزايي، چه مدني و چه اساسي، آگاهي داشته باشيم؛ بايد به مباني فکري حقوق بشر آگاه باشيم تا بتوانيم به شبهاتي مانند ناسازگاري حقوق جزايي اسلام با حقوق بشر پاسخ دهيم. براي شناخت مباحثي چون روانشناسي و جامعهشناسي نميتوانيم سراغ دانشگاه برويم؛ زيرا اين علوم در دانشگاهها ديکتهشده غرباند؛ آن هم با گزينشي که از جانب
آنها صورت ميپذيرد. ممکن است آنچه اينک در کلاسهاي روانشناسي تدريس ميشود، مطالبي باشد که در خود غرب مردود شدهاند. حوزويان بايد حتي با علومي مانند علوم تجربي، رياضي، فيزيک و زيستشناسي آشنا باشند؛ زيرا بسياري از شبهات مربوط به اين علوماند.
حوزه و پژوهشهاي کلان
نخستين گام براي انجام کارهاي مفيد و کارآمد علمي و پژوهشي، شناخت نيازهاي اساسي علمي و فرهنگي جامعه، و پس از آن، برآوردن اين نيازها در قالب طراحي و انجام برنامههاي بنيادي است. بخش دوم ويژگي خاصي دارد و آن اينکه داوطلب براي آن کم پيدا ميشود. پس از اينکه کمبودهاي جامعه را شناختيم و راه رفع آنها را هم به دست آورديم و فهميديم که چه تلاشهايي را بايد انجام داد، ممکن است در مقام عمل روشن شود که راه درازي در پيش داريم و براي گذراندن آن بايد برنامه بلندمدت داشته باشيم که آثار عملي آن هم بهزودي ظاهر نخواهد شد. در اينجا يکي از مشکلاتي که پيش روي مجريان و برنامهريزان وجود دارد، کمبود داوطلب است.
انسان بهطور طبيعي دوسـت دارد نتيجه برنامهاي را که بر عهده ميگيرد، در مدت متناسبي ـ البته متناسب با ذهنيت خود ـ ببيند. دانستن اينکه کار پژوهشي ما شش ماه يا يک سال ديگر براي چاپ و انتشار در جامعه آماده ميشود و مردم از آن استفاده ميکنند، خود مشوقي خواهد بود براي اينکه کار را با دلگرمي بيشتري دنبال کنيم؛ اما اگر بدانيم اين کار دهها سال طول خواهد کشيد و نتيجه آن پس از ده سال يا بيشتر ظاهر ميشود، معمولاً انگيزه ما براي انجام آن کاهش مييابد و بيشتر افراد با اين بهانه که اصلاً معلوم نيست ما آن روز زنده باشيم و نتيجه کار خود را ببينيم، معمولاً از انجام آن طفره ميروند. خدا هم در ميان بندگان شايستهاش، کساني را براي انجام چنين کارهايي برميگزيند و به ايشان همتي بلند، و استقامت و اخلاصي شايسته ميبخشد تا کمر همت ببندند و چنين کارهايي را عهدهدار شوند. البته افراد در کارهايي که صددرصد همسو با اهداف اسلامي و الهي است، از مددهاي غيبي هم برخوردار خواهند بود، ولي در ديگر کارهاي
علمـي و پژوهشـي که به تلاشهـاي درازمـدت نياز دارد ـ گـرچه آثار آن هم دنيوي باشـد ـ از امدادهاي الهي بيبهره نميمانند؛ کلاًّ نُّمِدُّ هَـؤُلاء وَهَـؤُلاء مِنْ عَطَاء رَبِّک وَمَا کانَ عَطَاء رَبِّک مَحْظُورًا.(1)
متأسفانه بايد اعتراف کنيم پژوهشگراني که عاشق پژوهش و کشف مجهولات و کنجکاوي و ژرفنگري در مسائلاند، در زمينههايي که مربوط به امور دنيوي است تلاش بيشتري دارند و پژوهشگران بيشتري به اين زمينهها ميپردازند؛ اما در امور معنوي، در همه ابعادش آثار غربت مشهود است و گاهي ميتوان گفت يکي از شواهد حقانيت اين کار، غربت و دشواري و مشکلات آن است. بنده وقتي ميبينم کاري بسيار آسان پيش ميرود و اسباب و وسايلش زود فراهم ميشود، در حقانيتش شک ميکنم. تجربه نشان ميدهد که هر کاري خداپسندتر است، انجامش دشوارتر، مشکلاتش بيشتر و داوطلب آن کمتر است.
شايد بارها اين را گفته باشم که غيرمسلمانان براي پژوهشهايي که نتايج مادي دارد، نيروهاي بسياري صرف ميکنند و همتهاي بالايي دارند، بدون اينکه چندان اثر مادي قطعي هم داشته باشد. براي کشف الفباي خط ميخي سه نسل از پژوهشگران زحمت کشيدند تا سرانجام نسل سوم، الفباي خط ميخي را کشف کرد و بر اساس آن، نوشتهها و آثاري که با خط ميخي در دنيا بود خوانده شد و بسياري از مسائل تاريخي و حقايق علمي از اين راه کشف شد.
به نظر من، مهمترين و بيشترين نقش را نسل دوم داشت؛ نسل اول شايد گمان ميکردند پس از چند سال نتيجه کار را ببينند؛ اما نسل دوم با اينکه ديدند يک نسل زحمت کشيد و عمري را در اين راه صرف کرد، ولي به نتيجه قطعي نرسيد، باز هم اهتمام کردند به اينکه کار را دنبال کنند و يک عمر ديگر زحمت کشيدند تا سرانجام نسل سوم موفق شد. اين پژوهشگران انتظار داشتند با کشف اين خط چه مقدار منافع مادي به دست آورند؟ قطعاً اطمينان زيادي به نتيجه کار نداشتند و کنجکاوي و علاقه به پژوهش و کشف مجهولات آنها را به اين کار واداشت. ميتوان
1. اسراء (17)، 20.
مطمئن بود کساني که براي چنين پژوهشهاي علمي تلاش کردند، چندان اميدي هم به ثواب اخروي نداشتند و اصلاً معلوم نيست که ايماني هم داشتند؛ حتي اگر به ديني هم ايمان داشتند، بعيد است که اين کار را در مقام يک عبادت انجام ميدادند و انتظار پاداش ابدي ميداشتند. اين واقعيتها بايد براي ما انگيزه و عامل تکاندهندهاي باشد که اگر براي برخي، امور مادي تا اين اندازه ارزش دارد که براي آن بهطور کلان سرمايهگذاري ميکنند، ما که معتقديم براي لحظهلحظه کارمان و براي هر دقيقهاي که مطالعه ميکنيم، هر جملهاي که مينويسيم و هر نفسي که ميکشيم، اجر زيادي در نظر گرفته ميشود و آن اجر در جهان ابدي به ما داده خواهد شد، بايد بيشتر همت کنيم و در راهي که يقين داريم عبادت و مرضيِّ خدا و اولياي اوست، در راه عظمت اسلام و روحانيت، عزت کشور اسلامي و عزت علمي، کوتاهي نکرده و به کارهاي روزمره و پژوهشهايي که چندان نتايج عميق و وجه خداپسندي ندارد، بسنده نکنيم.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org