قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

صدا/فیلماندازه
براي‌شنيدن‌صداي‌جلسه‌كليك‌كنيد13.8 مگابایت

بسم الله الرحمن الرحيم

 آن چه پيش‌رو داريد گزيده‌اي از سخنان حضرت آيت‌الله مصباح‌يزدي (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 92/05/11، مطابق با بيست و چهارم رمضان 1434 ايراد فرموده‌اند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.

 صبر و تقيه

 در جلسه گذشته به اين موضوع اشاره شد كه بعضي ازمفاهيم با صبر به معنای عام، از نظر مصداق، عموم و خصوص هستند؛ به عنوان نمونه امیرالمؤمنین عليه‌السلام در يكي از فرمايشات‌شان بعد از اشاره به زهدِ خود و عاجز بودن ديگران از رسيدن به آن مرحله از زهد، به چهار امر توصيه فرمودند: «إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِي‏ بِوَرَعٍ‏ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَاد»‌1‌. چهار واژه‌اي كه حضرت امير در اين عبارت به آن توصيه فرموده‌اند، بر چهار مصداق صبر منطبق است؛ «ورع»، صبر در برابر ارتكاب محرمات؛ «اجتهاد»، تلاش و کوشش در راه انجام وظیفه و صبر بر طاعت؛ «عفت»، صبر و خودداري از معاصی که مربوط به شهوات است؛ «سداد»، پايداري و استقامت در صداقت و درستكاري.

هم‌چنين گاهي عنوان صبر براي یک رفتار از دو حیثیت به كار برده مي‌شود؛ اول از لحاظ پايداري در جهت انجام وظیفه و صبر بر طاعت؛ دوم از حيثيت تحمل سختی‌های موجود در راه انجام وظیفه و صبر بر مشكلات و گرفتاري‌ها. از جمله اين موارد مي‌توان به وظایفی که انبیا و اولیا برای ارشاد دیگران بر عهده داشتند،‌ اشاره كرد. انبیاي عظام صلوات‌الله علیهم اجمعین در مسير هدایت، انذار و ارشاد مردم با ناگواری‌های فراواني مواجه بودند كه ساده‌ترين و عمومی‌ترين آنها استهزاء، تمسخر، اهانت، تهمت و افترا بود. در چند آیه از قرآن بر اين مطلب تأكيده شده که ما هیچ پیغمبری را نفرستادیم، مگر این که مورد استهزاء مردم قرار گرفت و به او تهمت جنون و یاوه‌گویی زدند. انبيا در مسير خود از يك سو بايد در انجام وظيفه‌شان مقاوم و استوار، و بر طاعت صبور  باشند؛ و از سوي ديگر سختی‌هایی كه با آن مواجه می‌شوند را تحمل و بر بلا و مصيبت‌ها صبر كنند. بدون صبرِ انبيا بر بلا و مصیبت‌هایی که از ناحیه مردم متوجه ايشان می‌شد، باب رسالت مسدود بود. قرآن داستان‌های مفصلي از آزار و اذیت اقوام مختلف نسبت به پيامبرانشان نقل كرده كه کمترین آنها تهدید به اخراج از خانه و كاشانه است.

در سوره ابراهیم بعد از بيان داستان بعضي از پيامبران، فرمايش ايشان در برابر آزار و اذيت مردم چنين نقل شده است: «وَمَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَكَّلَ عَلَى اللّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ»‌2‌؛ اين پيامبران در پاسخ به مزاحمت‌هاي قوم خود گفتند: ما بر خدا توكل مي‌كنيم؛ خدايي كه ما را هدایت کرده و آزارهاي شما را هم حتماً تحمل می‌کنیم؛ مؤمنان هم صبر خواهند کرد.

وظيفه اصلی انبیا توأم با صبر بوده و بدون صبر نمي‌توانستند به تکلیفشان عمل كنند. از همين‌رو پیغمبر اکرم صلوات‌الله عليه مکرراً به صبر امر شده است؛ «وَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلًا؛‌3‌ ناسزا‌ها، اهانت‌ها و بي‌احترامي مشركان را تحمل کن و نشنیده بگیر و از آنها به صورتي پسنديده دوری کن.» یعنی حتي فاصله گرفتن از مشركان هم نبايد همراه با قهر، خشونت و بدگویی باشد.

صبر، لازمه انجام تکلیف انبيا بود؛ حتي در زمينه جهاد با کفار هم پیغمبر اکرم تكليفي دشوارتر از ديگران بر عهده داشت؛ تا جايي كه اگر هیچ کس آن حضرت را ياري نمي‌كرد، او بايد به تنهايي با مشركان مي‌جنگيد؛ «فَقاتِلْ في‏ سَبيلِ اللَّه‏ لاَ تُكَلَّفُ إِلاَّ نَفْسَكَ»‌4‌؛ البته پيامبر بايد با استفاده از شيوه‌هاي مختلف تربيتي و تبليغي مردم را به جهاد دعوت و ترغیب كند؛ اما نمی‌تواند آنها را مجبور کند. در عين حال، اگر مردم از ياري پيامبر سر باز بزنند، آن حضرت نباید صحنه را خالی کند؛

در ابتداي امر، شيوه تربیت قرآن براي جذب مؤمنین تشویق آنها به خالي نكردن صحنه در برابر سختی‌ها بود. اما در آن شرايط زمينه براي بيان حد و مرز احكام فراهم نبود؛ چه بسا اگر گفته مي‌شد در برابر بعضي از دشواري‌ها تكليف ساقط است و مسلمانان مي‌توانند تقيه كنند، با توجه به فشارها و سختي‌ها بسياري از ايشان همان روز اول دست از ایمان‌شان برمي‌داشتند و يا تقیه مي‌کردند؛ در اين صورت اطراف پیغمبر خالی مي‌شد. به همين دليل در آن زمان از شيوه تشویق مسلمانان به صبر و مقاومت در برابر ناملايمات و دشواري‌ها بيشتر استفاد شده است. با اين وجود، گاهي فشار مشركان به حدي زياد مي‌شد که امر دایر بود بین اظهار برائت از اسلام یا فدا كردن جان. در چنين مواردي اجازه داده شد که مسلمان تقیه کند. مصداق روشن اين امر عمار بود که بعد از شهادت پدر و مادرش در زير شکنجه، طاقتش طاق شد و نتوانست فشارها را تحمل كند؛ به همين جهت در ظاهر از اسلام اظهار برائت کرد؛ اما در دل به پيامبر ايمان داشت و از كار خود ناراحت بود. از همين‌رو نزد رسول اكرم صلوات‌الله عليه آمد و در اين باره از آن حضرت سوال كرد. در پاسخ به جناب عمار و براي رفع نگراني او اين آيه نازل شد: «مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إيمانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ‏ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإيمان‏»‌5‌؛ يعني اگر کسی از روی اکراه اظهار کفر کرد، در حالی که در دلش ایمان واقعی دارد، ضرري به ایمانش نمی‌زند. در آیه ديگري نيز به کسانی که خطراتی جان‌شان را تهديد مي‌كند، اجازه داده شده براي كاستن از آزار و اذيت کفار، در ظاهر از اسلام اظهار برائت کنند؛ آيه اول: «لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ في‏ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاةً»‌6‌؛ يعني كساني كه ترسي از كفار دارند، مي‌توانند ايمان خود را پنهان كنند. از این زمان تدریجاً باب تقیه باز شد و مسلمانان با مفهوم جدیدی از مفاهیم اسلامی به نام «تقیه» آشنا شدند.

بعد از رحلت پيامبر صلوات‌الله عليه و پيدايش اختلاف بين مسلمانان، طرفداران  اهل بیت عليهم‌السلام در اقليت بودند و کار به جایی رسید که دولت حاکم علناً با اهل بیت مخالفت می‌کرد و حتی دستور داده بود که در خطبه‌هاي نماز جمعه علی عليه‌السلام را سبّ کنند. در چنین شرايطی ائمه اطهار صلوات‌الله علیهم اجمعین شیعیان‌ را به پنهان كردن اعتقاد خود و مماشات و همراهي با ديگران سفارش مي‌كردند؛ به خصوص در مواجهه با کسانی كه نسبت به ائمه اطهار عناد داشتند، يا امر برایشان مشتبه شده بود و رفتار نادرستی با شيعه داشتند.

مساله تقیه تدريجاً اهمیت فراواني پیدا کرد؛ تا جايي که حضرت باقر و حضرت صادق سلام‌الله علیهما به شیعیان تأکید می‌کردند حتماً تقیه را رعایت کنید؛ مبادا اسرار ما را افشا کنید؛ و کسانی که در زمان لازم تقیه نکنند و سرّ ما را فاش کنند، ضررشان بيش از دشمنان است. تدريجاً در فرهنگ فقهي شيعه باب وسيعي با عنوان «تقیه» و «کتمان سرّ» باز شد و كار به جايي رسيد كه به جای این که تحمل سختی‌ها مصداق صبر باشد، تقیه کردن مصداق صبر شد؛ یعنی براي شيعيان‌، به خصوص جوانان غيور شيعه دشوار بود كه بپذيرند نماز را بر خلاف اعتقادشان، مطابق فقه غير شیعه بخوانند و تظاهر به پذيرش حكومت خلفا کنند. در مقابل، سفارش ائمه به تقیه و کتمان سرّ روز به روز بیشتر می‌شد.

در اصول کافی كه روايات و احاديث مربوط به اصول دين در آن جمع‌آوري شده، بابي به کتمان سرّ و تقيه اختصاص يافته است. در اين باب چند روایت نقل شده كه در آنها صبر در بعضي از آيات قرآن به تقیه تفسير شده است؛ از جمله، در اين آيه كه عده‌اي از مؤمنین را چنين توصيف می‌فرماید: «أُوْلَئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَّرَّتَيْنِ بِمَا صَبَرُوا وَيَدْرَؤُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ»‌7‌. مؤمنینی از اهل کتاب منتظر ظهور پیغمبر اکرم صلوات‌الله عليه بودند. اينان بعد از مبعوث شدن پيامبر به آن حضرت ایمان آورده و گفتند: «إِنَّا كُنَّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمين‌8‌؛ ما پيش از اين به شما ایمان داشتیم.» خداوند به این عده از مؤمنین دو مرتبه اجر می‌دهد. مفسرین درباره این که «دو اجر» یعنی چه و چرا، وجوهی ذکر کرده‌اند كه عمده‌ترين آنها این است که چون آنها قبل از بعثت پيامبر هم در دلشان‌ به آن حضرت ایمان داشتند، در واقع دو ايمان داشته‌اند: ایمانی قبل از بعثت؛ و ايمان ديگري بعد از بعثت. از همين‌رو مستحق دو اجر هستتند. در ادامه آيه، علت بهره‌مندي اين گروه از دو اجر را صبر آنها عنوان مي‌كند. در بعضي از روایات این صبر به «تقيه» تفسیر شده و در باره فراز بعدي آيه كه مي‌فرمايد: «وَيَدْرَؤُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ» گفته شده است: «الْحَسَنَةُ التَّقِيَّةُ وَ السَّيِّئَةُ الْإِذَاعَة؛‌9‌ افشاگری و پخش كردن اسرار كاري ناپسند و تقيه و كتمان سرّ كاري پسنديده و نيكوست.» كنايه از اين‌كه علني كردن اعتقاد به تشیع، فاش كردن اسرار ائمه عليهم‌السلام و نشر دادن معارفی که توصيه به مخفي كردن آنها شده، جايز نيست.

در اين روايت تقيه به عنوان يكي از مصاديق صبر معرفي شده است. در حالي‌كه در ابتدا تقیه و مخفي كردن اعتقادات برای خلاص شدن از شکنجه‌های کفار و گريز از شرايطي وضع شده بود كه نيازمند صبر و مقاومت بود. اما در اين روايت خودِ تقیه، به عنوان يك تکلیف مورد اهتمام، مصداقي از صبر است. بنا بر اين، زماني عمل کردن به وظیفه و خودداري از تقيه نيازمند صبر بر سختي‌ها و دشواري‌ها بود؛ و زماني ديگر كه تقیه واجب شد، عمل کردن به تقیه، صبر بر طاعت و تکلیف گرديد.

بخشي از احكام فقهي مربوط به تقيه در رساله عملیه مراجع عظام تقليد بيان شده است؛ از قبيل چگونگي وضو و نماز در بين اهل سنت. اما بخشي از اين احكام كه مربوط به مسائل اجتماعی و به ويژه حکومت اسلامی است، معمولاً در رساله‌هاي عملیه به آن پرداخته نمی‌شود و جا دارد بحث مستقلی در باره آنها انجام گيرد و احیاناً رساله‌های مستقلی هم درباره‌اش نوشته شود.

در بعض روایات گفته شده: «التَّقِيَّةُ فِي كُلِّ شَيْ‏ءٍ يُضْطَرُّ إِلَيْهِ ابْنُ آدَمَ فَقَدْ أَحَلَّهُ اللَّهُ لَه‏‌10‌؛ تقیه در هر امري است که انسان را به اضطرار وا بدارد؛ در اين صورت خدا آن چيز را براي او حلال كرده است.» بر اساس اين روايت، در محل اضطرار عمل بر خلاف حكم اولي براي انسان جايز است. اما واجب بودن آن از اين روايت فهميده نمي‌شود. البته كساني كه به اين بحث پرداخته‌اند، تقیه را به عنوان تکلیف واجب معرفی كرده و به عنوان مثال می‌گویند تقيه براي حفظ نفس يا آبرو و ناموس واجب است. بيان بعض ديگر از روایات وسیع‌تر از این است. مثلاً امام عليه‌السلام در پاسخ به سوال از عمل‌كرد دو نفر كه يكي به خاطر عدم تقيه به دست حاكم جور به شهادت رسيده، و ديگري به واسطه تقيه نجات يافته، می‌فرمايد: آن که کشته شد، در رفتن به بهشت شتاب كرد؛ و آن كه تقيه كرد، فقیهی است که وظيفه شرعي خود را به خوبي مي‌دانست و با تقيه جان خود را نجات داد. از اين روايت نيز نمي‌توان وجوب تقيه را فهميد؛ هم‌چنان‌كه مذمت فردي كه به خاطر عدم تقيه جان خود را از دست داده، نيز در آن ديده نمي‌شود. رفتار بعضي از  اصحاب حضرت امير عليه‌السلام نيز بر خلاف نظريه وجوب تقيه است؛ كساني مثل میثم تمار يا سعید بن جبیر كه حاضر نشدند از اعتقاد خود و اظهار ارادت به حضرت علي دست بردارند، و تا پاي جان بر سر عقيده خود ماندند. اين موارد نشان مي‌دهد كه تشخيص مصاديق جواز يا وجوب تقيه نيازمند بررسی بيشتري است.

اين مساله كه هر جا اظهار اعتقاد و عمل به احكام فقهی‌ با احتمال ضرر همراه باشد، بايد تقيه كرد، مدت‌ها در بين شيعه رواج داشت؛ تا زماني كه حضرت امام رحمةالله عليه در برابر كساني كه براي در امان ماندن از شكنجه و زندان و مصادره اموال، راه تقيه را در پيش گرفته و از مخالفت و مبارزه با رژیم طاغوت خودداري مي‌كردند، در اعلاميه‌اي فرمود:  امروز تقیه حرام است؛ ولو بلغ ما بلغ .

روشن است كه مبارزه با رژيم طاغوت سختي‌ها و مشكلاتي را به دنبال داشت. بسياري از طلبه‌ها كه امروز از مراجع عظام تقليد هستند، آن روزها در زندان يا تبعید بودند. اگر بنا بود آنها براي حفظ جان و مال خود تقیه کنند، مبارزه‌ای شكل نمي‌گرفت و قیام و انقلابی نمی‌شد. حضرت امام براي اولین مرتبه چنين تعبيری را به كار بردند: امروز تقیه کردن حرام است؛ ولو بلغ ما بلغ. یعنی حتي اگر هزاران نفر کشته شوند، نباید تقیه کنید؛ باید به مبارزه ادامه دهید. این اعلاميه امام شوکی را در حوزه‌های علمیه و در بین متدینین ایجاد کرد. ایشان در اين زمينه بحث علمی را هم مطرح کرده و در رساله‌‌ای در باره تقیه نوشتند: تقیه دو بخش است: تقیه خوفی؛ و تقیه مداراتی. يعني هميشه تقيه به خاطر خوف نیست؛ بلكه در بعضی موارد برای حفظ وحدت بين شیعه و سنی تقيه لازم است. ايشان براي جلوگيري از ایجاد اختلاف و شکاف بین مسلمانان به استناد بسیاری از روایات، اين قسم از تقيه را مطرح كردند؛‌ از جمله رساله معروف  امام جعفر صادق سلام‌‌الله علیه که در آن توصيه‌هايي به شيعيان دارند و به خصوص درباره تقیه می‌فرمایند: «تَحَمَّلُوا الضَّيْمَ‏ مِنْهُم‏؛‌11‌ بدر رفتاري‌هاي ايشان را تحمل كنيد.» هم چنين روايات ديگري كه شيعه را به محبت و مدارا با ديگران امر كرده‌اند؛ «اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ‏، وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ، وَ أَدُّوا حُقُوقَهُم‏»‌12‌. بر اساس اين روايات تقيه در اين موارد به خاطر احتمال ضرر نيست.

حضرت امام رضوان‌الله تعالي عليه در رساله خود در باره تقیهء خوفي نيز فرموده است: هر خوفی موجب تقیه نمي‌شود؛ چون در «مهام امور» تقیه نیست. فرض کنید اگر كسي بداند جان امام معصوم یا کسی که موقعیت ممتازی در جامعه اسلامی دارد، در خطر است و يا در جايي كه خطری متوجه مقدسات اسلام است، چنین موقعيتي را نمی‌توان با مسائل دیگر مقایسه کرد. همه عقلا قبول دارند كه اموري از اين قبيل، استثنائاتي هستند كه حتي اگر جان آدمي به خطر بیافتد، باید آنها را حفظ کند. امام از اين موارد به «مهام امور» تعبیر كرده است؛ اموري مثل حفظ جان امام، حفظ کعبه، حفظ مقدسات اسلام و حفظ اصل اسلام. در چنين مواردي نمي‌توان حفظ جان را بهانه كرد. در این‌جا تقیه حرام است؛ ولو بلغ ما بلغ.

در واقع باید بین دو خطر مقایسه کرد: خطري كه انسان از ناحیه عدم تقیه با آن روبرو است؛ و خطري ديگري كه در اثر تهدید غیر در پيش‌رو است؛ حفظ جان یک مسلمان عادی، یا حفظ اصل اسلام. اگر تقیه باعث خراب شدن خانه کعبه شود، کشته شدن من و حفظ خانه كعبه اولي است، يا حفظ جان من و خراب شدن كعبه؟

مقصود اين بود كه بفهميم در روایت «التَّقِيَّةُ فِي كُلِّ شَيْ‏ءٍ يُضْطَرُّ إِلَيْهِ ابْنُ آدَمَ فَقَدْ أَحَلَّهُ اللَّهُ لَه» اضطرار از عناوين ثانویه است كه با عناوین اولیه در تزاحم است و بايد مصلحت آنها با يك‌ديگر مقایسه شود و هر يك مصلحت اهم و اقوا دارد، همان اخذ شود. اگر حفظ جان يك مسلمان به قيمت كشته شدن صد نفر مؤمن دیگر باشد، يا موجب كافر شدن گروهي از مسلمانان شود، كدام‌يك مهم‌تر است؟

پس بر اساس آنچه گذشت، یکی از مواردی که در روایات به عنوان صبر از آن ياد شده، «تقیه» است. گاهي نيز تقیه نکردن، صبر است؛ صبر بر بلا؛ و آن در جایی است که مصلحت اهمی در كار باشد؛ به فرمایش امام، کیان اسلام در خطر باشد. من نمی‌توانم برای حفظ جان خود، يا پرهيز از زندان يا شكنجه، تقیه کرده و از دولت طاغوت حمايت كنم. اصل مبارزه امام و این انقلاب بر اساس جایز نبودن تقیه در مهام امور شکل گرفت؛ مگر در 15 خرداد يا 17 شهریور هزاران نفر کشته نشدند؟ اگر از روز اول همه براي حفظ جانشان عقب‌نشینی کرده بودند، انقلاب اسلام باقی می‌ماند؟

بنا بر این گاهي تقیه کردن مصداق صبر است؛ صبر بر طاعت و صبر بر انجام این تکلیف واجب؛ گاهي نيز تقیه نکردن و تحمل مصیبت‌ها و سختی‌ها صبر است؛ زماني كه انسان جان خود را فدای اسلام و مقدساتی کند که از جان یک نفر بيشتر ارزش دارد. از اين‌جا مي‌توان فهميد این قبيل مسائل جاي بررسي عمیق‌تر و تحقیقات مفصل‌تري دارد، تا ابعادش کاملاً بررسی شود.

وفقناالله و ایاکم لما یحب و یرضی

 


‌1‌. نهج‌البلاغه، ص 417، خطبه 45.
‌2‌. ابراهيم(14)، 12.
‌3‌. مزمل(73)، 10.
‌4‌. نساء(4)، 84.
‌5‌. نحل(16)، 106.
‌6‌. آل‌عمران(3)، 28.
‌7‌. قصص(28)، 54.
‌8‌. قصص(28)، 53.
‌9‌. كافي، ج 2، ص 217.
‌10‌. كافي، ج 2، ص 220.  
‌11‌. كافي، ج 8، ص 2.
‌12‌.  كافي، ج 4، ص 681.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org