- جلسه اول: مفهوم صبر
- جلسه دوم: «صبر»؛ جوهره انسانيت
- جلسه سوم: صبر در قرآن
- جلسه چهارم: شيوههاي پرورش روحيه صبر
- جلسه پنجم: صبر، تمرين تقويت اراده
- جلسه ششم: صبر محک خلوص ایمان
- جلسه هفتم: شبهات شیطانی
- جلسه هشتم: صبر، روح عبادات
- جلسه نهم: ايمان، شرط نجات
- جلسه دهم: پیامبر صلوات الله علیه، مأمور به صبر
- جلسه يازدهم: پايداري با خداجويان
- جلسه دوازدهم: انبياء پيشين، الگوهايي براي صبر
- جلسه سيزدهم: امام حسن (عليهالسلام)، اسوه صبر
- جلسه چهاردهم:پيامبر(ص)، نماد شكيبايي
- جلسه پانزدهم: نگاهي به «صبرنامه» علي(ع)
- جلسه شانزدهم: صبر، پلكان رشد و تعالي
- جلسه هفدهم: ملاك برتري اعمال
- جلسه هجدهم: والاترين صبر
- جلسه نوزدهم: ولايت، متمم توحيد
- جلسه بيستم: صبر و احكام تكليفي
- جلسه بيست و يكم: صبر و شكيبايي، يا دعا و تضرع
- جلسه بيست و دوم: خويشتنداري، يا برخورد با خطاكار
- جلسه بيست و سوم: صبر و تقيه
- جلسه بيست و چهارم: صبر در برابر حرف مردم
- جلسه بيست و پنجم: راهي براي كسب ملكه صبر
- جلسه بيست و ششم: تشويق به صبر در روايات
صدا/فیلم | اندازه |
---|---|
برايشنيدنصدايجلسهكليككنيد | 6.14 مگابایت |
بسم الله الرحمن الرحيم
آن چه پيشرو داريد گزيدهاي از سخنان حضرت آيتالله مصباحيزدي (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 07/05/92، مطابق با بيستم رمضان 1434 ايراد فرمودهاند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
ولايت، متمم توحيد
در جلسه گذشته به بررسي ملاك تفاضل دو رفتار، خصوصاً انواع صبر پرداختيم و در اين زمينه به بعضي از روايات نيز اشاره كرديم. با مروري بر احاديث و روايات ميتوان موارد فراواني را يافت كه در آنها بين رفتارهاي مختلف يا انجام عملي در زمانهاي گوناگون مقایسه صورت گرفته است. از جمله، رواياتي كه در آنها از ائمه اطهار صلواتالله عليهم اجمعين سوال شده اعمال و رفتار شيعيان در زمان حکومت غاصب و باطل، همراه با تقيه افضل است یا در زمانی که امام بر حق رسماً حاکم باشد؟ روشن است كه در زمان حكومت امام مبسوطالید عدالت برقرار ميشود، احکام اسلام به درستي اجرا میگردد و حقوق مردم در حد امكان رعایت میشود؛ اما زماني كه امام عليهالسلام و شيعيان در حال تقیه هستند و حتی اظهار تشيع میسر نیست، ممكن است حتي بعضی از احکام فردي هم به درستی اجرا نشود؛ چه رسد به احکام اجتماعی و برقراري حکومت و مشارکت در اجرای احکام اسلامی!
در اين خصوص اصول کافی روايتي را به نقل از عمار ساباطی، يكي از اصحاب امام صادق صلواتالله علیه نقل كرده كه از اين قرار است: «أَيُّمَا أَفْضَلُ: الْعِبَادَةُ فِي السِّرِّ مَعَ الْإِمَامِ مِنْكُمُ الْمُسْتَتِرِ فِي دَوْلَةِ الْبَاطِلِ أَوِ الْعِبَادَةُ فِي ظُهُورِ الْحَقِّ وَ دَوْلَتِهِ مَعَ الْإِمَامِ مِنْكُمُ الظَّاهِر1؟ عبادت در زمان دولت باطل كه امام معصوم در حال استتار است [و امامتش را اظهار نميکند] بهتر و ارزشمندتر است، یا زماني که امام ظاهر باشد [و بتواند دولت اسلامی تشکیل دهد]؟» امام صادق عليهالسلام براي روشنتر شدن مساله، پاسخ اين سوال را در قالب یک مثال بيان فرموده و گفتند: «فَقَالَ يَا عَمَّارُ الصَّدَقَةُ فِي السِّرِّ وَ اللَّهِ أَفْضَلُ مِنَ الصَّدَقَةِ فِي الْعَلَانِيَةِ وَ كَذَلِكَ وَ اللَّهِ عِبَادَتُكُمْ فِي السِّرِّ مَعَ إِمَامِكُمُ الْمُسْتَتِرِ فِي دَوْلَةِ الْبَاطِلِ وَ تَخَوُّفُكُمْ مِنْ عَدُوِّكُمْ فِي دَوْلَةِ الْبَاطِلِ وَ حَالِ الْهُدْنَةِ أَفْضَلُ مِمَّنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ذِكْرُهُ فِي ظُهُورِ الْحَقِّ مَعَ إِمَامِ الْحَقِّ الظَّاهِرِ فِي دَوْلَةِ الْحَقِّ وَ لَيْسَتِ الْعِبَادَةُ مَعَ الْخَوْفِ فِي دَوْلَةِ الْبَاطِلِ مِثْلَ الْعِبَادَةِ وَ الْأَمْنِ فِي دَوْلَةِ الْحَق2، همچنانكه صدقه پنهاني ثوابي بیشتر از صدقه علنی دارد، عبادت پنهاني شما به همراه امام مستتر در زمان دولت باطل و هراس شما از دشمنتان برتر از كسي است كه در زمان ظهور دولت حق همراه با امام بر حقِ ظاهر، خدا را پرستش ميكند؛ عبادت همراه با بيم و هراس در دوران حكومت باطل با عبادت همراه با امن و آسايش در زمان حكومت حق يكسان نيست.» یعنی هم چنانكه صدقه مخفيانه زحمت بیشتري دارد، زندگی و عبادت در زمان امام غايب هم دشواريهاي بيشتري دارد و به همين جهت ثواب بيشتري را در پي دارد. عمار ساباطي كه فردي كنجكاو بوده، در ادامه از امام صادق عليهالسلام سوال ميكند: «فَمَا تَرَى إِذاً أَنْ نَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ وَ يَظْهَرَ الْحَقُّ وَ نَحْنُ الْيَوْمَ فِي إِمَامَتِكَ وَ طَاعَتِكَ أَفْضَلُ أَعْمَالًا مِنْ أَصْحَابِ دَوْلَةِ الْحَقِّ وَ الْعَدْل؟ بنا بر اين نظر شما چيست؟ آيا ما در زماني كه دولت حق ظاهر ميشود، از ياران امام دوازدهم باشيم، بهتر است، يا امروز كه تحت امامت شما هستيم، در حاليكه اطاعت از شما در اين زمان بهتر از دولت حق و عدل است.» اين مقایسه مشکلی است؛ حضرت هم ابتدا خواستند ذهن عمار را از این سوال منصرف کنند. به همين منظور فرمودند: «سُبْحَانَ اللَّهِ أَ مَا تُحِبُّونَ أَنْ يُظْهِرَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الْحَقَّ وَ الْعَدْلَ فِي الْبِلَادِ وَ يَجْمَعَ اللَّهُ الْكَلِمَةَ وَ يُؤَلِّفَ اللَّهُ بَيْنَ قُلُوبٍ مُخْتَلِفَةٍ وَ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي أَرْضِهِ وَ تُقَامَ حُدُودُهُ فِي خَلْقِهِ وَ يَرُدَّ اللَّهُ الْحَقَّ إِلَى أَهْلِهِ فَيَظْهَرَ حَتَّى لَا يَسْتَخْفِيَ بِشَيْءٍ مِنَ الْحَقِّ مَخَافَةَ أَحَدٍ مِنَ الْخَلْقِ؟ آیا دوست نداريد خداوند حق و عدل را در شهرها ظاهر كند، [اختلافات را برطرف و] اتفاق كلمه ايجاد كند، بين دلهاي پراكنده الفت برقرار كند و معصيت خداوند در روي زمين صورت نگيرد، حدود الهي بر پا داشته شود، هر حقي به اهلش واگذار شود و حقيقت بهگونهاي آشكار شود كه چيزي از آن به خاطر ترس از بندگان مخفي نماند؟» شايد كنايه از اين باشد كه چه كسي است كه انتظار آن زمان را نكشد و دوست نداشته باشد كه در آن دوران زندگي كند؟ امام در ادامه عبادت شيعيان در زمان خود را با فضايل شهداي بدر و احد كه داراي مقامات عالي و فضايل بلند مرتبهاي بودند، مقايسه كرده و ميفرمايد: «أَمَا وَ اللَّهِ يَا عَمَّارُ لَا يَمُوتُ مِنْكُمْ مَيِّتٌ عَلَى الْحَالِ الَّتِي أَنْتُمْ عَلَيْهَا إِلَّا كَانَ أَفْضَلَ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ كَثِيرٍ مِنْ شُهَدَاءِ بَدْرٍ وَ أُحُدٍ فَأَبْشِرُوا؛ به خدا سوگند اي عمار! اگر كسي بر حال شما [به مرگ طبيعي]از دنيا برود [که معارف اهل بيت عليهمالسلام و ولایت و امامت ما را شناختهاید و معتقديد که حکومت باید به دست امام معصوم اداره شود] در پيشگاه خداوند از بسياري از شهدای بدر و احد برتر است.»
در این روايت امام صادق عليهالسلام صبر و پايداري شيعيان بر انجام وظايف را در زمان امیرالمؤمنین صلواتالله علیه با زمان سایر ائمه که در حال تقیه بودند، مقايسه فرموده و پايداري در انجام وظيفه، همراه با تقيه را نسبت به زمان حكومت امام معصوم افضل معرفي كردهاند؛ اما نسبت به برتري آن بر زمان ظهور ولی عصر عجلالله فرجه تصریح نمیکنند.
در این زمينه روایات متعدد ديگري نيز وارد شده كه به چند نمونه ديگر از آنها اشاره ميكنم. «اعْلَمُوا أَنَّ الْمُنْتَظِرَ لِهَذَا الْأَمْرِ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ الصَّائِمِ الْقَائِمِ وَ مَنْ أَدْرَكَ قَائِمَنَا فَخَرَجَ مَعَهُ فَقَتَلَ عَدُوَّنَا كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ عِشْرِينَ شَهِيداً وَ مَنْ قُتِلَ مَعَ قَائِمِنَا كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِينَ شَهِيدا3؛ [امام باقر صلواتالله علیه فرمودند] کسی که انتظار این امر [قيام امام معصوم و پر كردن زمين از عدل و داد] را داشته باشد، اجر کسی را دارد که تمام روزها را روزهدار و تمام شبها را به عبادت مشغول باشد؛ و كسي كه امام قائم ما صلواتالله عليه را درک کند و همراه او جهاد كند و دشمن ما را بكشد، اجر بیست شهید را دارد؛ و اگر کشته شود؛ اجر بیست و پنج شهید را دارد.» اين فضيلت كسی است كه چنين انتظاري داشته باشد و در اين راه پايداري و مقاومت كند.
روایت دیگری نيز از امام باقر صلواتالله علیه نقل شده كه از اين قرار است: «مَا يُبَالِي مَنْ عَرَّفَهُ اللَّهُ هَذَا الْأَمْرَ أَنْ يَكُونَ عَلَى قُلَّةِ جَبَلٍ يَأْكُلُ مِنْ نَبَاتِ الْأَرْضِ حَتَّى يَأْتِيَهُ الْمَوْت4؛ کسی که این امر [ولايت و امامت ائمه عليهمالسلام] را بشناسد، [و خدای متعال این معرفت را به او بدهد كه حق با اهلبیت است و باید از ايشان اطاعت کند] چنین کسی اگر بر قله کوهی زندگی کند و تا زمان مرگش فقط از گیاه زمین استفاده كند، هیچ نگران نباشد.» كنايه از اينكه نعمت معرفت اهلبيت عليهمالسلام به قدري عظيم است كه اگر كسي غير از آن بهرهاي از اين عالم نبرد، نبايد متأسف باشد. چون ارزش این نعمت از همه نعمتهای روی زمین بیشتر است.
با ملاحظه اين روايات و انبوه روايات ديگري كه با مضمون فضيلت و برتري شيعه از ائمه صادر شده، ممكن است اين سوال به ذهن كساني خطور كند كه دليل اين برتري چيست؟ چگونه شناختن و پذيرفتن ولايت اهلبيت عليهمالسلام به تنهايي موجب اين همه فضيلت ميشود؟ پیغمبر و اهل بیت صلواتالله عليهم اجمعين چه جايگاهي نزد خدا دارند كه دوستدار آنها از شهدای بدر و احد برتر است؟
شايد برای بسياري از كساني كه از دوران كودكي با اين مفاهيم رشد و نمو يافتهاند، چنين سوالاتي مطرح نباشد؛ اما ممكن است براي برخي اين مساله مطرح باشد و اگر به اين سوالات پاسخ داده نشود، تدريجاً در دل افراد ریشه بدواند و اصل ایمانشان را به خطر بیندازد. از همين رو، هر چند اين مساله از بحث ما خارج است، اما تطفلاً به آن ميپردازيم. براي پاسخ به اين سوالات ابتدا باید ببينيم براساس آموزههای ديني ملاک نجات چيست و انسان چگونه به سعادت اخروی ميرسد؟
در بحثهايي كه سالهاي گذشته داشتيم مكرراً به صورتهای مختلف بر این مطلب تاکید کردیم كه با استفاده از آیات قرآن و روایات، آن چه باعث سعادت انسان میشود، گوهر ارتباط با خداست و اين ارتباط كه در فرهنگ ما «ایمان» ناميده ميشود، انسان را به سعادت ابدی میرساند؛ قلباً باورمان باشد خدايي وجود دارد كه همه عالم تحت مدیریت او اداره میشود و همه ما موظفیم از او اطاعت کنیم. با چنين اعتقادي، اشتباهات، انحرافات و گناهان انسان، به صورتهای مختلف قابل جبران است. كسي كه با ایمان حقیقی از دنیا برود، بعد از گذراندن مراحل برزخ و سختیهای آن عالم، در قیامت مشمول شفاعت پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله قرار میگیرد.
پس عامل اصلی سعادت و نجات، ایمان است. اين مطلب در روايات مختلف مورد تأكيد قرار گرفته و پيش از اين نيز مكرراً در باره آن بحث كردهايم؛ بنا بر این آن را مفروغعنه میگیریم. اگر پذیرفتیم که ريشه اصلي سعادت، ارتباط قلبی با خداست، این ارتباط قلبی در شکل اعتقادات تبلور پیدا میکند؛ اعتقاد به وحدانیت خدا در ذات، افعال و صفات و نيز محبت به خدا، خوف از خدا، رجاء به خدا و هر امري كه ارتباط با خدا دارد. هر قدر این اعتقادات کاملتر و قویتر باشد، اميد نجات و سعادت انسان بیشتر است و اگر هر يك از آنها از حد نصاب لازم كمتر باشد، انسان جهنمی خواهد شد. در واقع همه اين اعتقادات به توحيد باز ميگردد. توحید نيز مانند ساير اعتقادات درجات و مراتبي دارد؛ انسان هر قدر در درجات قویتر و بالاتر باشد، عامل سعادت در او بیشتر است؛ زودتر از تبعات گناهانش نجات پیدا میکند و به بهشت میرود و درجاتش در بهشت بالاتر است.
گفتيم در واقع همه اعتقادات شاخههايي از توحید است؛ بخشي از آنها مربوط به ربوبیت تکوینی الهی است؛ آدمي هر چه در ربوبيت تكويني خدا راسختر باشد به تقدیرات راضيتر است؛ بخشي ديگر از اعتقادات نيز مربوط به ربوبيت تشريعي است؛ هر چه انسان بر اين عقيده كه بايد احکام خدا را پذیرفت و عمل كرد، استوارتر باشد، در مقام عمل به دستورات الهي جديتر است. پيش از اين در جايي، ذيل روایت شریفه سلسلة الذهب در پاسخ به اين سوال كه چرا امام رضا عليه آلاف التحية و الثناء اعتقاد به امامت را شرط توحید معرفي فرمودهاند، بيان شد اين فرمايش امام به اين دليل است كه پذيرش امامت، به توحید در ربوبیت تشریعی باز ميگردد. اگر كسي معتقد شد که فقط خداست که احكام، مقررات و قوانين را وضع ميکند، بايد بپذيرد كه حاکم و مجري قانون را هم او باید تعیین کند. این هم ريشه در ربوبیت تشریعی دارد. اگر قبول كرديم «النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِم»5، باید ولایت تشریعی پیغمبر اکرم را هم بپذیریم. اگر خدا فرموده «أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ»6، اعتقاد به توحید اقتضا میکند که بر اساس اين آيه اطاعت از رسولالله و اولی الامر، ائمه معصومین صلواتالله عليهم اجمعين را هم بپذیریم؛ در غير اين صورت اعتقاد ما به توحید اشکال دارد.
پس توحید ما زماني كامل و در سعادت ما تأثيرگذار است كه دامنهاش به ربوبیت تشریعی توسعه پیدا کند و علاوه بر وضع قانون، به مساله تعیین مجری قانون هم سرايت كند؛ اين مساله حتي در زمان غیبت، ولایت فقیه را هم شامل میشود؛ چون امام معصوم عليهالسلام فرموده است و انكار اين مطلب عالماً عامداً به انکار قرآن و در نتيجه به انکار ربوبیت تشریعی الهي باز ميگردد. البته حساب كسي كه اين مطلب برايش ثابت نشده و يا مستضعفان از اين مساله جدا است.
پس همه اعتقادات، شاخههای توحید هستند و تمام تلاش اهل بیت صلواتالله علیهم اجمعین این بوده که توحید را با تمام شاخههایش به مردم معرفی کنند. از همين رو سعي ميكردند در هر مناسبتی و به هر صورت ممکن و معقول اين مطلب را به مردم بفهمانند که ولایت متمم توحید است و بدون آن، توحید ناقص است و با نقص در توحید، سعادت آخرت هم ناقص خواهد بود.
اهتمام ائمه عليهمالسلام براي معرفي جايگاه و مقام شيعيان و تشويق ايشان براي حفظ اعتقاد به ولايت و تحمل سختيها و دشواريها در اين مسير و آشنا كردن فرزندانشان با ولايت، در واقع انجام وظیفهای بوده كه بعد از پيامبر صلواتالله عليه بر عهده داشتند؛ وظيفه هدايت مردم به سوي سعادت و نجات.
حال در كنار اين وظيفه كه بر عهده ائمه عليهمالسلام بوده، شرايطي را كه بعد از رحلت پيامبر صليالله عليه و آله براي ايشان پيش آمد در نظر بگيريد؛ تعداد کسانی که در ابتدا با امیرالمؤمنین عليهالسلام بودند، بین سه تا دوازده نفر بود؛ در برابر اکثریت مسلمانان و كساني كه قدرت را به دست گرفته بودند و کسی جرأت مخالفت با آنها را نداشت. بعد از 25 سال سكوت و خانهنشيني علي عليهالسلام، مردم سرشان به سنگ خورد و به آن حضرت رو آوردند و در نتيجه فرصتي براي بيان بعضی حقایق و احکام الهی و اجراي حدود الهی فراهم شد. البته اين فرصت نيز محدود بود و اغلب آن به جنگ گذشت. بعد از شهادت امیرالمؤمنین صلواتالله علیه نيز قدرت دست معاویه افتاد و مجدداً کار بر شیعیان سخت شد؛ دوستان مخلص حضرت امیر یکی پس از دیگری به شهادت ميرسيدند؛ كسي هم جرأت اعتراض نداشت. کار به جايي رسید که در تمام بلاد اسلامی، حتی در مدینه امام جمعه باید العیاذبالله علی را سبّ کند! حتي کسانی كه مظنون به محبت اهلبیت بودند تحت شکنجه قرار میگرفتند. امام صادق عليهالسلام شرايط شيعه را در آن زمان به زيبايي چنين تصوير كردهاند: «إِنَّمَا أَنْتُمْ فِي النَّاسِ كَالنَّحْلِ فِي الطَّيْرِ لَوْ أَنَّ الطَّيْرَ تَعْلَمُ مَا فِي أَجْوَافِ النَّحْلِ مَا بَقِيَ مِنْهَا شَيْءٌ إِلَّا أَكَلَتْه؛7 مثال شما در میان مردم مانند زنبور عسل در میان پرندگان است؛ اگر پرندگان میدانستند در شکم زنبور عسل چه شهدي است، زنبور عسلی باقی نمیماند.» يعني اگر مردم میدانستند که شما در دلتان چه محبتی نسبت به ما دارید، كسی از شما را باقی نمیگذاشتند. محبت اهل بیت برای منزوي كردن و حتي كشتن افراد كافي بود. اگر اهتمام اهل بیت عليهمالسلام و تدابیر عجیب و حكيمانه ايشان نبود، امروز من و شما اسمی از علی و اولاد علی میشنیدیم؟ آيا چیزی از معارف اهل بیت در دستمان باقي مانده بود؟ یکی از بزرگترین تدبیرها مساله تقیه بود که جا دارد بحث مفصلي در باره آن انجام شود.
ائمه در چنين شرایطي ابتدا عقیده شيعيان را محکم کردند. چون آنچه موجب نجات در آخرت است، عقیده است؛ از عقیده است که اعمال نشأت میگیرد؛ از ایمان است که اعمال خیر نشأت میگیرد. عقيده مثل ریشه درخت و اعمال، شاخ و برگ و میوههای آن هستند. همان طور که اصل اعتقاد به توحید در صدر برنامههای پیغمبر اکرم بود، دعوت به ولایت در صدر دستورات اهلبيت قرار داشت؛ بر اساس اين ريشه است كه فضائل فراوانی مترتب میشود. اهتمام به حفظ این عقیده و رشد دادن آن تا زماني كه بارور شود و در همه شئون زندگی انسان نمودهایی از زندگی اهل بیت صلواتالله علیهم اجمعین پیدا شود، سرّ اهميتي است که ائمه براي شیعه قايل بودند. بدون چنين اهتمامي امروز در عالم اثري از شیعه وجود نداشت و همه اعتقادات شيعيان در اثر تبلیغات حاكمان تغيير کرده بود. مگر نه اينكه در نتيجه تبلیغات مردم علناً علی را سبّ ميكردند؟!
اگر اين تلاش و اهتمام ائمه عليهمالسلام نبود، چیزی از معارف اهل بیت باقی نمیماند؛ همه احکام زیر و رو میشد؛ بدعتها جای احکام دین را ميگرفت؛ مگر روز چهارشنبه نماز جمعه نخواندند؟! مگر والي كوفه درحال مستی نماز صبح را چهار ركعت نخواند؟! اگر تدبیرات اهل بیت برای ترویج شیعه نبود، اسمی از اسلام باقی نمیماند. پس تعريف و تمجيد از شيعه در روايات به خاطر رفاقت و مریدبازی نیست؛ بلكه به اين دليل است كه اعتقاد به ولایت اهل بیت عليهمالسلم متمم توحید است و تا زماني كه این اعتقاد نباشد، معارف اهل بیت رشد نمیکند و اطاعت از اهل بیت تحقق عینی نمييابد.
امیدواریم خدای متعال نعمت ولایت را تا آخرین لحظه از ما سلب نکند و توفیق بدهد به مقتضياتش در اعمال فردی و اعمال اجتماعیمان عمل كنيم.
وصلي الله علي محمد وآله الطاهرين
1. كافي، ج 1، ص 333.
2. همچنانكه میدانید در قرآن انفاق سراً و علانیةً مورد تأكيد قرار گرفته است؛ اما در روايات تأکید شده است كه بهگونهاي صدقه بدهید که دست چپتان از صدقه دادن دست راستتان آگاه نشود؛ كنايه از اينكه در نهايت اختفا باشد. از اين روايات ميتوان دريافت كه صدقه مخفيانه افضل است. شايد دليل اين امر خلوص نيت بیشتر و يا زحمتي مضاعف باشد كه انسان براي مخفي نگهداشتن كار خود متحمل ميشود.
3. كافي، ج 2، ص 222.
4. همان، ص 245.
5. احزاب(33)، 6.
6. نساء(4)، 59.
7. كافي، ج2، ص 218.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org