قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

صدا/فیلماندازه
براي‌شنيدن‌صداي‌جلسه‌كليك‌كنيد11.04 مگابایت

بسم الله الرحمن الرحيم

آن چه پيش‌رو داريد گزيده‌اي از سخنان حضرت آيت‌الله مصباح‌يزدي (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 29/04/92، مطابق با يازدهم رمضان 1434 ايراد فرموده‌اند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.

 

 

پيامبر صلوات‌الله عليه، مأمور به صبر 

در جلسات گذشته به بعضي از آيات قرآن كريم كه در آنها به موضوع صبر پرداخته شده، اشاره كرديم. يكي از نکته‌هایی که در اين آیات مربوط به صبر جلب توجه می‌کند اوامري است که مخاطب آنها پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است. ما می‌دانیم که آن بزرگوار شایسته‌ترین، محبوب‌ترین و کامل‌ترین بشری بود که خدا آفریده، انساني كه در طول زندگی‌اش کوچک‌ترین نقطه ضعفی را نمي‌توان سراغ گرفت. خدای متعال هم با توجه به این ویژگی‌ها او را به عنوان خاتم پیامبران برگزید؛ چرا كه «اللَّهُ‏ أَعْلَمُ‏ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَه‏؛1 خدا بهتر می‌داند که رسالتش را در کجا قرار دهد». با اين وجود مکرراً به پیامبر گوشزد می‌شود که «صبر داشته باش!» این امر از یک سو نشانه این است که چه بار سنگینی بر دوش پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود که جز با حمایت‌های الهی توان برداشتن آن را نداشت؛ و از سوي ديگر با نگاه توحیدی روشن می‌شود که حتي کامل‌ترین، شایسته‌ترین و واصل‌ترین بندگان خدا هم بی‌نیاز از خدا نيستند؛ بلکه روز به روز بر نیازشان افزوده می‌شود، تا جايي که تمام وجود آنها را نیاز فرا مي‌گيرد و برای خودشان هیچ اصالتی قائل نیستند2.

 در قرآن كريم پیغمبر اکرم به شيوه‌هاي مختلفي امر به صبر شده است؛ گاهی با تعبیراتي ساده و معمولي و گاهي نيز با تعبير «وَ اصْطَبِر»3 كه بمعناي صبري سنگين و پر زحمت است، پيامبر اكرم به بردباري و پايداري امر شده است. در آيات ابتداي سوره مدثر که اولین آیاتی است که بر پیغمبر نازل شده، بعد از بيان مسايلي، می‌فرماید: «وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِر؛4 به خاطر خدا صبر پیشه کن.» هم‌چنين در مقابل همه بلاها، زخم زبان‌ها، اهانت‌ها، و ساير رنج‌ها و مشقت‌هایی که نسبت به پيامبر روا داشته مي‌شد، و آن بزرگوار همه آنها را تحمل می‌کرد، باز به مناسبت‌های مختلف به آن حضرت سفارش می‌شد که بايد صبر کنی و مقاومت داشته باشی! مبادا درهم بشکنی! مبادا از رسالتت دست برداري!

 الگو گرفتن از خوبان

در يكي از آيات به پيامبر سفارش شده كه «فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ‏ الْحُوت‏»5؛ در آيه ديگري هم می‌فرماید: «فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ»6؛ نكته‌ تربيتي قابل توجه در اين دو آيه اين است كه پیامبری که اشرف همه پیامبران وکامل‌ترین انسان است، به او دستور داده می‌شود که ساير پيامبران را الگوي خود قرار بده. اين امر حاكي از اين است كه بهترین راه براي تربیت یک انسان ارائه الگوست و الفاظ و مفاهیم؛ تاثیر الگوی صحیح و مقبول را ندارند. خدای متعال در جهت هدایت پيامبر هم از اين شيوه استفاده كرده و پس از ذكر اسامي بعضي از پيامبران، مي‌فرمايد خدا آنها را هدایت کرده، «فَبِهُداهُمُ‏ اقْتَدِه؛7‏ پس به هدايت ايشان اقتدا كن». كسي كه خدا هدايتش كرده، گمراه نمي‌شود؛ «وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِل‏»8؛ روش ايشان رويه صحیحی بوده و انحرافی در آن وجود نداشته، پس تو نيز به هدایت آنها اقتدا کن و در رفتار خود از آنها الگو بگیر.

 معنای این كلام اين نیست که مقام آن پيامبران بالاتر از پیغمبر اکرم صلي‌الله عليه و آله است؛ اما پیغمبر از آن جهت که انسانی در عالم طبیعت، و در حال تدریج و تغییر است، خواه، ناخواه دستخوش تحولاتی می‌شود؛ گاهی محزون و گاهی شاد می‌شود؛ زماني خسته و گاهی با نشاط است و حتی در سير درجات کمال در اين عالم، هر چه بر عبادتش افزوده شود، تکاملش نيز افزايش مي‌يابد و كامل‌تر مي‌شود. هم‌چنان‌كه در عالم ديگر نيز ممکن است بر علو درجات پیغمبر اکرم افزوده شود. بر همين اساس خداوند به پیغمبر می‌فرماید: از هدایت سایر پیغمبران بهره بگیر! چون رفتار آنها می‌تواند به هدایت تو کمک کند.

در زمينه صبر هم به پيامبر اكرم صلي‌الله عليه و آله امر شده كه به ديگر پيامبران تأسی کن؛ «فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ‏ مِنَ الرُّسُل؛9 صبر كن، هم‌چنان‌كه پيامبران صاحب عزم مقاومت كردند». «اولوا العزم» اصطلاحاً به پيامبران صاحب شریعت كه پنج نفر بودند، گفته مي‌شود؛ ولی ظاهراً در این آیه منظور پيامبرانی است که در عزم‌شان خيلي راسخ بودند و هیچ غفلت و رکودی در کارشان پیدا نشد. همه پیامبران صابر بودند؛ اما بعضی از ایشان صبر و عزم قوی‌ای داشتند، تزلزلی در كارشان پيش نمي‌آمد و هیچ‌گاه به ذهن‌شان خطور نمی کرد که کار خود را به تأخیر بیاندازند و در انجام وظیفه تعلل کنند. خدای متعال در اين آيه به پيامبر امر مي‌كند: مثل آن پيامبران صبر کن. در آيه ديگري براي معرفي ساير پيامبران كه تا اين اندازه صبور و مقاوم نبودند، می‌فرماید: «وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ‏ الْحُوتِ إِذْ نادى‏ وَ هُوَ مَكْظُومٌ؛10 مثل جناب یونس نباش!» حضرت يونس هم مانند بسياري ديگر از انبیا در دعوت امت خود زحمات زيادي را تحمل کرد. ولي زماني رسيد كه از هدايت امت خود ناامید شد و دست از دعوت آنها برداشت. خدا نيز به خاطر كم‌طاقتي و صبر و تحمل اندكش او را تنبيه كرد. البته پس از اين كه متنبه شد و از خطاي خود عذرخواهي كرد، خدا نيز او را بخشيد و از شكم ماهي نجات داد.

در اين آيه كه خداوند به پیغمبر اكرم می‌فرماید: «فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ‏ الْحُوتِ» روشن است كه مقصود خسته نشدن از دعوت کردن مردم و مقاومت در برابر فشار‌ها، بی‌مهری‌ها، و آزار و اذیت‌هاي ايشان است. يعني تو مثل حضرت یونس كه در آخرين مرحله طاقتش طاق شد و مردم را رها كرد، دست از کار خود برندار، به دعوتت ادامه بده، و دشواري‌ها را تحمل کن و به روی خود نیاور و حتي با ديدن علايم عذاب از مردم جدا نشو؛ مگر اين‌كه خداوند چنين دستوري بدهد؛ هم‌چنان‌كه در مواقعي مثل داستان قوم لوط، که عذاب استیصال بر بعضي از امت‌ها نازل می‌شد، خدای متعال به انبیا دستور می‌داد که همراه خانواده‌تان از شهر بیرون بروید.

روشن است كه منظور از صبر در اين آيه تحمل و مقاومت در برابر دشواري‌هايي است كه در مسير دعوت مردم پيش مي‌آيد. البته پيامبر در اين جهت کوتاهی نمی‌کرد؛ ولي تربیت شدن پیغمبر با کلمات خداست. هیچ کس از خودش چیزی ندارد و همین بیانات خداست که پیغمبر را حفظ مي‌كند.

 صبر در برابر حرف مردم

در آيه ديگر مي‌فرمايد: «فَاصْبِرْ عَلى‏ ما يَقُولُون‏»11؛ صبری که در اين آيه مورد تاکید واقع شده، صبر در برابر بدگویی‌ها، فحاشی‌ها، تهمت‌ها، افترائات و اهانت‌ها است. يعني همه بدگویی‌ها، تهمت‌ها و اهانت‌ها را نشنیده فرض كن، تحت تأثیر آنها قرار نگیر و کار خودت را انجام بده!

روایات فراواني در این زمینه نقل شده که کسانی که وظیفه الهی بر عهده دارند، نباید به حرف دیگران توجه کنند؛ آنها باید وظیفه‌شان را بشناسند و عمل کنند و اينکه مردم خوششان بیاید يا نه، تعریف کنند يا فحش بدهند، برای آنها مساوی باشد. خوشحالي يا ناراحتي در برابر عكس‌العمل مردم نشانه نقص ايمان است. اگر کسی به خاطر اين‌كه مردم هنگام انجام وظیفه اطرافش جمع مي‌شوند و به او احترام مي‌گذارند، خوشحال باشد و با نشاط کار کند، و زماني كه به او ناسزا می‌گویند ناراحت و در كارش دلسرد و سست شود، ایمانش ناقص است.

جابر بن یزید جعفی یکی از اصحاب سرّ امام باقر و امام صادق عليهما السلام بود، که مانند او در میان همه اصحاب كمتر پیدا می‌شد؛ او کسی بود كه امام باقر پنجاه هزار حدیث از اسرار به او آموخته بودند، احاديثي كه ديگران حتي تحمل شنيدنش را نداشتند و از همين رو جابر اجازه نقل آنها را نداشت. یکي از نصیحت‌های ناب امام باقر به چنين كسي اين است:  «وَ اعْلَمْ بِأَنَّكَ لَا تَكُونُ لَنَا وَلِيّاً حَتَّى لَوِ اجْتَمَعَ عَلَيْكَ أَهْلُ‏ مِصْرِكَ‏ وَ قَالُوا إِنَّكَ رَجُلُ سَوْءٍ لَمْ يَحْزُنْكَ ذَلِكَ وَ لَوْ قَالُوا إِنَّكَ رَجُلٌ صَالِحٌ لَمْ يَسُرَّك‏ ذَلِكَ وَ لَكِنِ اعْرِضْ نَفْسَكَ عَلَى مَا فِي كِتَابِ اللَّه‏»12؛ امام به كسي مثل جابر كه يكي از نزدیک‌ترین اولیای اهل بیت بود، می‌فرمایند تو مقام ولایت را نخواهی داشت، مگر اين‌كه اگر تمام اهل شهر جمع شوند و از تو تعريف كنند، شاد نشوی و تمجيد ديگران در تو هیچ تأثیري نداشته باشد؛ و اگر همه مردم جمع شدند و از تو بد گفتند، ناراحت نشوی؛ تو خودت را با قرآن بیازمای و ببین رفتارت با قرآن مطابقت دارد يا نه. يعني حرف مردم هیچ تأثیری در تو نداشته باشد؛ تعريف و تمجيد، يا فحش و ناسزاي ديگران برای تو مساوی باشد. اگر چنین شد، تو ولایت ما را داری؛ در غير اين صورت، بدان دینت کمبود دارد.

در جايي‌ كه امام به اصحابش چنین دستوری مي‌دهد، آيا پیغمبر اکرم که افضل همه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین بود، تحت تأثیر تعریف یا مذمت مردم قرار می‌گرفت؟!  او در ذهنش فقط توجه به این مساله بود که خدا از او چه می‌خواهد. بود و نبود حرف ديگران برای او مساوی بود. البته او آرزو داشت مردم هدایت شوند؛ چون او مظهر رأفت و رحمت الهی بود. از همين رو از گمراهي ديگران محزون می‌شد؛ نه از آن جهت که به او ناسزا مي‌گفتند. این دو حیثیت جداي از هم‌اند و نبايد آنها را يكي دانست. پیغمبر اکرم محزون می‌شد، به خاطر این که چرا مردم چنين با عجله و ترک‌تازانه به سوی جهنم می‌شتابند. ناراحتي پيامبر از اين موضوع به قدري بود كه آیاتي نازل شد و در آنها پيامبر صلوات‌الله عليه از اين کار نهي شد؛ «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ‏ نَفْسَكَ عَلى‏ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ أَسَفاً»13.

 حفظ حريم دين يا احترام شخصي؟

پیغمبر نسبت به هدايت مردم حريص بود و از اين كار خسته نمی‌شد؛ از انحراف و كجروي مردم ناراحت می‌شد؛ اما نه از این که به او ناسزا بگويند. این نکته‌ای است که به ويژه ما روحانیون كه اهل تبلیغ دين هستيم باید به آن توجه داشته باشيم؛ مبادا بين اين دو حيثيت خلط كنيم و ناراحتي به  خاطر بي‌احترامي به شخص خود را با جسارت به دين و ارتكاب معصيت اشتباه بگيريم. گاهی کسانی در حضور ما مرتکب معصیتی می‌شوند؛ در چنين شرايطي آيا از اين‌كه خلاف شرعي اتفاق افتاده، ناراحت هستيم، يا ناراحتي ما به خاطر اين است كه حضور ما ناديده گرفته شده و ما مورد بي‌احترامي قرار گرفته‌ايم؟

پیغمبر اکرم صلي‌الله عليه و آله از این که بعضي مردم کافرند و با عصیان خود به جهنم می‌روند، خیلی ناراحت بود؛ رأفت آن حضرت تا حدي بود كه نمی‌خواست دشمن‌ترین دشمنانش هم جهنمی شود؛ می‌خواست همه ایمان بیاورند و از عذاب نجات پیدا کنند، تا جايي که خداوند می‌فرماید: «وَ لا تَحْزَنْ‏ عَلَيْهِمْ‏ وَ لا تَكُنْ في‏ ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُون‏»14؛ به خاطر كافران ناراحت نباش؛ «فَأَعْرِضْ‏ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا‏»15؛ رهايشان کن و به آنها اعتنا نکن. این حزن عیبی ندارد؛ اظهار آن هم ايرادي ندارد. اما اگر ناراحتی كسي به خاطر اين باشد که چرا به شخص او اهانت شده، اين پسنديده نيست. این دو حیثيت را بايد از يك‌ديگر تفکیک کنیم. پیغمبر از این ناراحت نشد که به او ناسزا مي‌گويند؛ ناراحتي آن حضرت از آن جهت بود که چرا كافران کاری می‌کنند که به خاطر آن به جهنم مي‌روند. او در پيشگاه الهی و در مقام انجام وظیفه برای خودش چیزی قائل نبود. بر همين اساس امر كردن پيامبر به صبر برای این نبود كه آن حضرت از بي‌احترامي به شخص خودش ناراحت مي‌شد.

گاهی نصحیت می‌کنند که مبادا كاری کنید که به شما بی‌احترامی بشود؛ احترام خودتان را در جامعه حفظ کنید؛ كاري كه در شأن شما نیست، انجام  ندهيد. مگر پيامبر چه شأنی بالاتر از انجام وظیفه شرعی و الهي براي خود قايل بود؟ این بهانه‌ها نباید مانع انجام وظیفه شود. ما باید تلاش کنیم در هر حالی آنچه را  واقعا خدا می‌خواهد انجام دهیم.

انواع ديگري از صبر هم در قرآن ذکر شده كه يكي از آنها صبر در انجام وظایف عبادی است؛ «وَ اصْطَبِرْ لِعِبادَتِه‏»16؛ در این آيه به جاي کلمه «صبر» از اصطبار که به معناي نهایت صبر است، استفاده شده است. اين تعبير به خصوص براي واداشتن همسر و فرزندان به نماز به كار رفته است؛ «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْه؛17 همسر و فرزندانت را به نماز امر کن و بر آن پايدار و صبور باشد.» خداوند به پیغمبر که نهایت لذتش در نماز بوده، می‌فرماید بايد نهایت صبرت را برای نماز به کار ببری. این آيه جای دقت و تامل فراوان دارد. البته ذکر این آیات عمدتاً برای تربيت و آموزش ماست؛ تا ما اهمیت این عبادت را بدانیم و نه فقط خودمان به فکر نماز باشیم، بلكه همسر و فرزندانمان را هم به آن وادار کنیم. البته منظور از وادار کردن تندی و خشونت نیست؛ بايد در هر موردي شيوه مناسب آن را پیدا کنیم. منظور این است كه دغدغه اين‌كار را داشته باشيم؛ کاری کنیم که فرزندمان نمازخوان بشود؛ هم چنان‌كه دوست داریم بچه‌مان درس‌خوان باشد و براي آن وقت مي‌گذاريم و پيگيري مي‌كنيم؛ براي نماز فرزندمان هم به همين اندازه اهتمام داشته باشيم.

 وصلي الله علی محمد و آله الطاهرین.


1. انعام(6)، 124.

2. واقعيت امر هم همين است كه هيچ يك از مخلوقات اصالتي ندارند و سر تا پاي آنها نياز به خداوند است؛ ولي اغلب نسبت به اين امر غافلند؛ از اين ميان، فقط گروهي اندك، مثل انبيا و اولياي الهي اين مساله را دريافته‌اند.

3. مريم(19)، 65؛ طه(20)، 132

4. مدثر(74)، 7.

5. قلم(68)، 48.

6. احقاف(46)، 35

7. انعام(6)، 90.

8. زمر(39)، 37.

9. احقاف(46) 35.

10. قلم(68)، 48.

11. طه(20)، 130.

12. بحار الأنوار، ج‏75، ص: 163.

13. كهف(18)، 6.

14. نمل(27)، 70.

15. نجم(53)، 29.

16. مريم(19)، 65.

17. طه(20)، 132.

 

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org