قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

صدا/فیلماندازه
براي‌شنيدن‌صداي‌جلسه‌كليك‌كنيد6.05 مگابایت

بسم الله الرحمن الرحيم

آن چه پيش‌رو داريد گزيده‌اي از سخنان حضرت آيت‌الله مصباح‌يزدي (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 03/05/92، مطابق با شانزدهم رمضان 1434 ايراد فرموده‌اند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.

 

نگاهي به «صبرنامه» علي(ع)

در جلسات گذشته به تبعيت از شيوه تربیتی قرآن کریم براي ايجاد انگيزه در كسب ملکات فاضله، به الگوهايي از صبر پيامبران که در آيات قرآن بيان شده،‌ اشاره کردیم و پس از آن نيز نگاهي به سيره پیغمبر اکرم صلي الله عليه وآله، به عنوان بهترین الگو، انداختيم. بعد از پیامبر برترین الگو برای صبر، وجود مقدس امیرالمؤمنین صلوات‌الله علیه است. همه ما كمابيش از مشكلات و اتفاقاتي كه مخصوصا بعد از رحلت پیغمبر اكرم براي ايشان پيش آمد، اطلاع داريم. حوادثي كه در طول زندگي پيامبر براي حضرت امير اتفاق افتاد؛‌ از تنگناها، مصيبت‌ها، جهاد، حفاظت از جان پيامبر و مانند آن، با اختلاف مرتبه براي ديگر مسلمانان نيز وجود داشت. اما صبر ویژه ایشان بعد از رحلت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شروع شد.

مسيري كه جامعه اسلامي بعد از وفات رسول اكرم در پيش گرفت، به حسب عوامل ظاهری اتفاقی غیر منتظره بود؛ به خصوص بعد از تلاش گسترده‌اي که پیامبر از اوائل بعثت تا روز وفات و به ويژه هفتاد روز قبل از آن در روز غدير خم براي معرفی امیرالمؤمنین عليه‌السلام به عنوان جانشين خود انجام داده بود. با توجه به اين همه تلاش پيامبر، مطابق اسباب ظاهري انتظار نمی‌رفت جریان امامت و ولايت حضرت امير صلوات الله عليه به صورتي غير از سفارش‌هاي مكرر پيامبر پیش برود؛ ولی به دلایلی که فعلاً در مقام بررسي آن نیستیم، کار به صورت دیگری انجام گرفت؛ مسلمانان در سقیفه بنی‌ساعده جمع شدند و با پدرزنِ بزرگ پیغمبر اکرم بیعت کرده و ایشان را به عنوان خلیفه معرفی کردند. این در حالی بود که امیرالمؤمنین سلام‌الله علیه مشغول غسل و کفن و دفن پیغمبر اکرم بودند. حضرت امير در حال ریختن خاك روی قبر پيامبر بودند که خبر اين ماجرا به ايشان رسيد؛ بلافاصله بیل را در خاک‌ها فرو كرده، دستشان را به کمر گرفتند و آیه اول سوره عنکبوت را تلاوت کردند؛ «بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحيم * الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ». خواندن این آیه نشانه این بود که فتنه بزرگی در پیش است؛ فتنه‌اي که خود پیغمبر اکرم آن را پیش‌بینی کرده بودند؛ مردم هم مي‌دانستند که فتنه‌ای بعد از رحلت پیغمبر اتفاق خواهد افتاد.

بعدها، در زمان خلافت حضرت امير عليه‌السلام، روزي آن حضرت مشغول خطبه خواندن بودند كه كسي برخاست و از ايشان پرسید: آيا شما در زمان حیات پیغمبر از خود آن حضرت در باره اين فتنه و چگونگي آن سوال کردید؟ حضرت علي هم براي بستن دهان مخالفين، در پاسخ فرمودند: «إِنَّهُ لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ قَوْلَهُ: الم أَ حَسِبَ‏ النَّاسُ‏ أَنْ‏ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ‏، عَلِمْتُ أَنَّ الْفِتْنَةَ لَا تَنْزِلُ بِنَا وَ رَسُولُ اللَّهِ ص بَيْنَ أَظْهُرِنَا»‌1‌؛ زمانی كه این آیه نازل شد، من از لحن آیه فهمیدم که این فتنه مربوط به بعد از رحلت پیغمبر است و تا روزي که آن حضرت در میان ما است، فتنه نازل نخواهد شد. از همين‌رو براي اين‌كه بفهمم این فتنه چیست و وظیفه‌ ما در آن زمان چه خواهد بود، از حضرت رسول در باره آن سوال كردم. آن حضرت ابتدا در پاسخ فرمود: «يَا عَلِيُّ إِنَّ أُمَّتِي سَيُفْتَنُونَ بَعْدِي‏؛ يا علي! امتم پس از من به فتنه مبتلا خواهند شد.» حضرت امير از اين پاسخ اجمالي رسول اكرم صلوات‌الله عليه چنين برداشت كردند كه ايشان نمي‌خواهند به سوالشان پاسخ بدهند. از همين‌رو خاطره‌اي را از روز احد يادآوري كرده و عرض كردند: «يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ وَ لَيْسَ قَدْ قُلْتَ لِي يَوْمَ أُحُدٍ حَيْثُ اسْتُشْهِدَ مَنِ اسْتُشْهِدَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ وَ حِيزَتْ عَنِّي الشَّهَادَةُ فَشَقَّ ذَلِكَ عَلَيَّ فَقُلْتَ لِي أَبْشِرْ فَإِنَّ الشَّهَادَةَ مِنْ وَرَائِك‏؛ بعد از جنگ احد که عده‌ای از مؤمنین از جمله حضرت حمزه، سیدالشهدا به شهادت رسیدند، من هم زخم زیادي برداشته بودم، ولی شهید نشدم، از اين‌كه ثواب شهادت نصیبم نشده بود اظهار دلتنگی کردم. شما هم به من فرمودید: شهادت از پي توست». حضرت رسول پس از تأييد فرمايش حضرت امير صلوات‌الله عليهما از او سؤال كردند: «فَكَيْفَ صَبْرُكَ إِذاً؛ هنگام شهادت صبرت چگونه است؟» یعنی چگونه از شهادت استقبال مي‌كني و آيا توان صبر كردن بر آن را داري؟

علي عليه‌السلام در پاسخ عرض كرد: «يَا رَسُولَ اللَّهِ لَيْسَ هَذَا مِنْ مَوَاطِنِ الصَّبْرِ وَ لَكِنْ مِنْ مَوَاطِنِ الْبُشْرَى وَ الشُّكْرِ؛ یا رسول‌الله! چنين اتفاقي جاي صبر نيست؛ بلكه شايسته بشارت و شکر است.» چون صبر در جايي است که انسان از چیزی ناراحت باشد و در برابر آن دندان روی جگر بگذارد و آن را بر خلاف ميل خود تحمل کند. اما شهادت براي كسي مثل حضرت علي آرزويي است كه مشتاق رسيدن به آن است؛ پس براي او بشارتی است كه باید به خاطر آن خدا را شکر کند.

رسول اكرم پس از اطمينان از آمادگي علي براي مواجهه با فتنه‌اي كه پس از رحلت ايشان اتفاق خواهد افتاد، به بيان چگونگي و آثار و علايم آن پرداخته و فرمودند: «يَا عَلِيُّ إِنَّ الْقَوْمَ سَيُفْتَنُونَ بِأَمْوَالِهِمْ وَ يَمُنُّونَ بِدِينِهِمْ عَلَى رَبِّهِمْ وَ يَتَمَنَّوْنَ رَحْمَتَهُ وَ يَأْمَنُونَ سَطْوَتَهُ وَ يَسْتَحِلُّونَ حَرَامَهُ بِالشُّبُهَاتِ الْكَاذِبَةِ وَ الْأَهْوَاءِ السَّاهِيَة؛» در اينجا پيامبر ابتدا سخني از شهادت حضرت علی به ميان نمي‌آورد. آن حضرت مي‌فرمايد: فتنه جریاني طولانی دارد كه ابتدا آثار و علايم آن در امت ظاهر خواهد شد. یکی از علائم فتنه این است که مردم در اموال‌شان وظایف شرعی‌ را رعايت نمی‌کنند؛ واجبات مالي را ادا نمی‌کنند؛ در تصرف در اموال تقواي لازم را ندارند؛ حلال و حرام را درست رعایت نمی‌کنند. اولين جلوه فتنه مسامحه در امور مالی است. گام بعدي اين است كه مردم به واسطه دين‌شان بر خدا منت مي‌گذارند. پيش از اين گفتيم كساني هستند كه اگر توفیق انجام دادن كار خوبي را پيدا كنند، به خاطر آن بر خدا منت می‌گذارند و خود را طلبكار مي‌دانند. پیغمبر اکرم هم يكي از علايم فتنه بعد از رحلت‌شان را دین‌دارانی دانستند كه به خاطر دين‌شان بر خدا منت می‌گذارند، خود را تافته جدا بافته مي‌دانند و توقع دارند حساب آنها از ديگران جدا باشد.

پيامبر اكرم سومين نشانه فتنه را برخورد طلبكارانه مردم نسبت به خدا عنوان مي‌كند و مي‌فرمايد: اين گروه كه خود را به خاطر ايمانشان تافته جدابافته مي‌دانند، علاوه بر آن چه دیگران از آن برخوردارند، توقع رحمت خاص الهی را دارند. به دنبال اين تصور طلبکارانه چشم بر سطوت، عظمت و کبریای الهی بسته و به جاي تواضع، خوف و خشیت در برابر خداوند، گردن‌فرازي مي‌كنند. نتيجه اين مقدمات، علامت بعدي فتنه است؛ حلال شمردن حرام‌های خدا به بهانه‌هاي مختلف؛ کاری را كه مي‌دانند خدا از آن راضي نیست و حرام کرده، با کلاه شرعی عنوان ديگري براي آن درست می‌کنند!

رسول اكرم صلي‌الله عليه وآله در ادامه به بعضي از مصاديق اين امر اشاره كرده و مي‌فرمايد: «فَيَسْتَحِلُّونَ الْخَمْرَ بِالنَّبِيذِ وَ السُّحْتَ بِالْهَدِيَّةِ وَ الرِّبَا بِالْبَيْع‏» يعني با وجود اين‌كه مي‌دانند خداوند فرموده «إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوه‏»2‌؛ اما براي درست كردن كلاه شرعي مي‌گويند: خدا خمر را حرام كرده، نه آب‌جو را! و به همين بهانه از آب‌جو استفاده می‌کنند! رشوه را به عنوان هديه جايز مي‌دانند و تحت پوشش خريد و فروش، و عقود شرعيه! مرتكب ربا مي‌شوند.

حضرت رسول صلوات‌الله عليه به اميرالمؤمنين عليه‌السلام مي‌فرمايد: این‌ها نشانه‌هاي فتنه‌ای است که بعد از رحلت من واقع خواهد شد. حضرت امير كه مي‌دانستند در برابر اين فتنه و انحرافاتي كه به عنون علايم آن در جامعه پيش مي‌آيد، وظيفه خاصي دارند، در ادامه از پيامبر سوال ‌كردند: «يَا رَسُولَ اللَّهِ فَبِأَيِّ الْمَنَازِلِ أُنْزِلُهُمْ عِنْدَ ذَلِكَ أَ بِمَنْزِلَةِ رِدَّةٍ أَمْ بِمَنْزِلَةِ فِتْنَة»؛ در اين زمان كه مردم چندان تابع احکام شرعی نیستند و تدريجاً از دين منحرف مي‌شوند، با این مردم چگونه برخورد کنم؟ آيا آنها از دین خارج شده و مرتد هستند، و من بايد با ايشان مانند کافر رفتار كنم؟ رسول اكرم در پاسخ مي‌فرمايد: خير آنها كافر نيستند؛ بلكه مردمي فتنه‌زده هستند؛ با آنها مانند فتنه‌زدگان برخورد كن.

این خطبه یکی از مواردی است که امیرالمومنین صلوات‌الله علیه در آن به موضوع صبر بر بلايی که بر ایشان وارد خواهد شد، اشاره ‌فرموده و آن را  نه شايسته صبر، كه سزاوار بشارت و شكر و مايه افتخار دانستند. تذكر اين نكته در اينجا لازم است كه در اين خطبه «صبر» به معناي خاص آن، يعني تحمل امر ناخوشايند و مكروه است.

پيش از اين نيز اشاره كرديم كه بعضي كلمات دو مفهوم دارند؛ مفهومي عام و مفهومي خاص؛ و كاربرد كلمه در هر دو مفهوم حقيقي است؛ به عنوان مثال «صبر» گاهي به معناي مقاومت و تحمل در مقابل يك امر ناگوار و ناخوشايند است. اين مفهوم خاصِ صبر است كه اغلب مفسرين براي اين كلمه همين مفهوم را ارايه كرده‌اند. اما در بررسی آیات و روایات دیدیم «صبر» مفهوم وسیع‌تری نيز دارد كه شامل تلاش در راه انجام وظیفه، خودداری از گناه و تحمل سختي‌ها، مصيبت‌ها و  بلايا مي‌شود. در اين خطبه حضرت امير عليه‌السلام از «صبر» معنای خاص آن را كه  تحمل بلا، سختي و امر ناخوشايند است، اراده فرموده‌اند. از همين‌رو فرمودند این‌جا، جای صبر نیست؛ چون من عاشق شهادتم و شهادت برايم امر ناگواری نیست، پس برای من جای بشارت و شکر است.

آن چه ما باید از اين خطبه حضرت امير صلوات‌الله عليه استفاده کنیم این است كه از ميان معاني مختلفي كه براي فتنه ارايه شده، آنچه مورد توجه اولیای دین است و آنها نگران آن هستند، فتنه در دین است؛ نه آشوب و کتک‌کاری، و زد و خورد؛ فتنه در دین است که «أَشَدُّ مِنَ‏ الْقَتْل»‌3‌‏ است. فرمايشات رسول اكرم در بيان علايم فتنه نشانه اين ادعا است؛ حلال شدن محرمات، رعايت نكردن تقواي مالي و...‌ .

نکته دوم نحوه پيدايش فتنه در جامعه است. حضرت امير عليه‌السلام در خطبه‌هاي متعددي كه در نهج‌البلاغه نقل شده، به اين مطلب اشاره فرموده‌اند. شاید صریح‌ترين فرمايش آن حضرت در اين زمينه اين كلام حضرت باشد: «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ‏ الْفِتَنِ‏ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَع‏؛‌4‌ آغاز فتنه دو چیز است: پيروي مردم از هوا و هوس؛ بدعت‌گذاري در احكام دين». زماني كه مردم به دنبال هوا و هوس باشند، چون احكام دين با تمايلاتشان سازگار نيست، در پي يافتن بهانه‌‌هايي براي حلال كردن حرام خدا و تغيير احكام خواهند بود. در نتيجه عامل دیگر كه نوآوري در دين است، پديدار مي‌شود. در اينجا منظور از بدعت، نوآوري در فهم، در اجتهاد، يا در علم نيست؛ مقصود مطرح كردن مطلبي به نام دين است كه جزء دین نيست، و يا حذف كردن امري از دين و خرافه دانستن آن. امیرالمؤمنین صلوات‌الله علیه شروع فتنه را این دو عامل معرفي مي‌كند؛ شاید اصل فتنه عامل اول باشد. چون اگر كسي تابع هوا و هوس خود باشد، براي تأمين تمايلاتي كه با احكام دين سازگار نيست، به دنبال راه حل مي‌گردد و از همين‌جا آراء و احكام جديد ابداع مي‌شود. به خاطر دارم چند سال پیش بعضي افراد می‌گفتند: ما به فلان كانديدا رأي مي‌دهیم تا چادر را از سر خانم‌ها بردارد! امروز هم گاهي، در گوشه و كنار زمزمه‌هایی در باره پرهيز از امر به معروف و نهی از منکر شنيده مي‌شود! اين‌ها نمونه‌هايي از آراء و نظرات جديدي است كه براي تأمين تمايلات نفسانی مطرح مي‌شود؛ تمايلاتي که بعضي از مردم در پي آنها هستند و به دنبال آنها آرای جدیدی مطرح می‌شود يا فتوای جدیدی  که مشتری داشته باشد! البته این‌ها متعلق به پشت کوه قاف است و ربطی به ما ندارد!

توجه داشته باشیم فتنه‌ای که امیرالمؤمنین نگران آن بود و می‌دانست به شهادت او منجر خواهد شد، مقدماتش این‌ مسايل بود: مردم در امور مالی‌شان پروا نداشته باشند؛ حلال و حرام را رعایت نکنند؛ براي رباخوردن و رشوه گرفتن به دنبال بهانه بگردند؛ براي توجيه رفتارهاي خلاف خود کلاه شرعی درست کنند. همه اين اتفاقات نشانه اين است كه مردم تدريجاً از دین فاصله می‌گیرند و براي رسيدن به راحتي دنيا در مسيري غير از مسير خدا و رحمت خدا و بهشت قرار گرفته‌اند.

جا دارد ما هم خود را و هم جامعه‌مان را با این فرمايش حضرت امير عليه السلام بسنجیم و ببینیم در چه وضعيتي قرار داريم؛ بررسي كنيم که در حرف زدنمان، رفتارمان، نظر دادنمان و ... انگیزه‌مان چیست و به دنبال چه می‌گرديم؟ دليل ما براي پيروي از بعضي اشخاص چيست؟ براي چه و با چه انگيزه‌اي کاری را بر کار دیگر ترجيح مي‌دهيم ؟ خودمان را بیازمایيم؛ مبادا ما هم در دام فتنه بیفتیم!

بعد از رحلت پیغمبر فتنه‌ها آغاز شد و صبر علی در برابر آنها نيز. حوادثي براي آن حضرت اتفاق افتاد كه تصور نمي‌كنم كسي غیر از معصوم بتواند عظمت مظلومیت علی در آن حوادث را درک کند. تاریخ زندگی علی «صبرنامه» است؛ از ابتدا با صبر شروع كرد و تا آخرين لحظه که فرمود: «فُزْتُ وَ رَبِّ الکَعْبَة»، با صبر به پايان رساند. اما در زندگي حضرت امير مقاطع برجسته‌ای وجود دارد که خود آن حضرت در مقابل حوادث، زبان به شکایت باز می‌کند، گاهی نيز با لحني رقت‌انگیز از این حوادث ياد مي‌كند. یکی از این جریانات جنگ جمل است.

هنوز مدت زيادي از بیعت مردم با امیرالمؤمنین نگذشته كه تعدادي از نزدیک‌ترین یاران علی، دست به شورش بر عليه آن حضرت زدند. يكي از اين افراد زبير بود؛ پسر عمه آن حضرت كه جزء اولین بیعت‌کنندگان با او بود و حتی در شورای شش نفری تعيين خليفه از طرفداران علی بود؛ كسي كه فاطمه زهرا سلام‌الله علیها پس از رحلت پدر بزرگوارش به علی‌بن ابی‌طالب سلام‌الله علیه عرض کردند: اگر شما وصیت من را قبول نمی‌کنید، به زبیر وصیت کنم؛ چنین شخصیتی همراه با تعدادي ديگر، چند روز بعد از بیعت با امیرالمؤمنین به بهانه عمره از مدینه خارج شدند و جنگ جمل را در بصره راه انداختند. حال علي با آنها چه کند؟ اين چه صحنه غم‌باري است؟ کسی که 25 سال از خلافت کنار بوده و در اين مدت خون‌دل‌ها خورده، پس از آن‌كه مردم سرشان به سنگ خورده و با او بیعت کردند، نزدیک‌ترین يارانش که با او بیعت کرده‌اند،‌ با او از در جنگ در آيند! علي با اين‌ها چه كند؟ اگر آنها را به حال خود رها كند، چه مي‌شود؟ اگر با آنها بجنگد، خواهند گفت: علي چقدر بی‌سیاست است كه نتوانست چهار روز مملکت را اداره کند؛ حتي نتوانست پسر عمه‌اش را تحمل نکند!

حضرت امير عليه‌السلام در دو جا به اين مطلب اشاره كرده و مي‌فرمايد: زماني‌كه این جریان پیش آمد،  با خود خوب فکر کردم، جوانب قضيه را خوب بررسی کردم، ظَهر و بطنش را سنجیدم، شبی را خواب نرفتم و در اطراف این موضوع فکر کردم که چگونه با این‌ها برخورد کنم؛ تا فکرم به این جا رسید که امر من مردد بین دو گزینه است: یا باید به دین محمد صلي‌الله عليه وآله کافر شوم؛ یا باید با این‌ها بجنگم. راه سومی وجود ندارد‌5‌.

پيش خود مجسم كنيد، کسی مثل علي که پیامبر او را به عنوان جانشين خود تعیین کرده، و در باره او فرموده: «أَنْتَ‏ مِنِّي‏ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى»‌6‌‏،كسي كه به تعبير قرآن نفس پیغمبر است، با آن مقام علمي، تقوا، فراست و شجاعت كه زبان‌زد خاص و عام است، پس از 25 سال خون‌دل خوردن و تحمل همه مشکلات، مردم با او بیعت کرده و حکومتش را پذیرفته‌اند؛ اما در همان ابتداي كار نزدیک‌ترین خویشانش با او مخالفت می‌کنند! این چه مصیبت دشواری است؟! كسي مثل علي كه فهمش هزار بار از ما دقیق‌تر، عمیق‌تر، شفاف‌تر و روشن‌تر است، خوبی و بدی را خیلی بهتر از ما درک می‌کند و زشتی کار را بهتر از ما می‌فهمد، او می‌فهمد که اين‌ها چه کار زشتی می‌کنند و چه خطر بزرگی را برای اسلام ایجاد می‌کنند. اما آن حضرت چاره‌ای جز جنگيدن با آنها نداشت. این، صبر است؛ كسي قدرت داشته باشد، امكانات هم در اختيارش باشد، ولی به خاطر مصالح اسلام چاره‌اي جز تحمل سختي‌ها نداشته باشد.

اميرالمؤمنين در خطبه دیگری كه به نام شقشقيه معروف است، در باره اصل مساله خلافت مفصلاً توضيح داده‌اند. آن حضرت در اين خطبه مي‌فرمايد: خلیفه اول می‌دانست موقعیت من نسبت به خلافت چیست؟ «أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ [ابْنُ أَبِي قُحَافَةَ] وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُ‏ الْقُطْبِ‏ مِنَ‏ الرَّحَى‏»‌7‌؛ او بهتر از همه می‌داند که جایگاه من در خلافت مثل جایگاه قطب آسیاب است نسبت به سنگ آسیاب؛ اگر قطب و محور آسیاب نباشد، سنگ آسیاب به كناري پرتاب می‌شود؛ ابتدا بايد محور ثابتي وجود داشته باشد تا سنگ آسياب حول آن بچرخد و نفعی ایجاد کند. خليفه اول جايگاه مرا نسبت به مساله خلافت مي‌دانست و مي‌دانست اگر من نباشم، خلافت نه تنها نفعی نخواهد داشت، بلكه جامعه را متلاشی می‌کند. اما با اين وجود حاضر نشدند از من به نفع اسلام و جامعه اسلامی استفاده کنند.

حضرت در ادامه مي‌فرمايد: من مدتی بین خودم و خلافت پرده‌ای آویختم و خود را كنار كشيدم تا در باره مساله خلافت خوب بيانديشم. پس از بررسی دقيق به این نتیجه رسیدم كه دو گزینه در پیش رو دارم: یا باید شمشیر بکشم و بجنگم؛ اما مانند کسی که شمشیر می‌کشد، در حالي‌كه دستش بریده است. حضرت با اين بيان اشاره به این واقعيت مي‌فرمايد که من براي اين‌كه حقم را بگیرم و بتوانم حکومت صحیح اسلامی تشکیل بدهم، باید یارانی داشته باشم كه به من کمک کنند؛ اما من یار و یاوری ندارم؛ مانند کسی که بخواهد با دست بریده شمشیر بزند! گزينه ديگر پيش روي حضرت امير عليه‌السلام صبر كردن و ساختن با ظلمت تاريكي و بدون روشنایی و نور امیدي است كه در جامعه به وجود آمده است؛ راه سومی وجود ندارد. اما جنگيدن با دست قطع شده، به جایی نخواهد رسید؛ شروع جنگ همان، و مغلوب شدن هم همان. راهي كه براي حضرت امير باقي مي‌ماند تحمل ظلماتي است كه کودک را پیر، و سالمند را خمیده و زمین‌گیر می‌کند؛ مؤمن در مقابل این تاریکی باید صبور باشد، تا زماني كه با خدا ملاقات کند. اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: در ترديد بين اين دو امر صبر را عاقلانه‌تر يافتم؛ پس صبر بر تاریکی را انتخاب کردم؛  چون می‌دانستم گزينه ديگر فایده‌ای ندارد.

حاصل بحث اين‌که زندگی سياسي علی با صبر شروع شد و با صبر خاتمه پذیرفت در این مدت زندگی‌نامه علی صبرنامه است. ما اگر پیرو علی هستیم، بايد این الگو را مد نظر داشته باشیم و بدانیم در هر زمان فتنه‌ای متناسب با آن زمان وجود دارد؛ و در برابر هر فتنه‌اي بايد درست فکر کنیم و ببینم مصلحت اسلام در چیست؛ حتي اگر براي يافتن راه صحيح شب تا صبح خوابمان نبرد؛ بايد قضیه را بررسی کنیم تا بفهمیم واقعاً صلاح اسلام در چیست؟ من بايد چه کار کنم تا خدا راضی باشد؟ نتيجه هر چه شد، به همان عمل کنم؛ به هر قیمتی كه باشد؛ ولو به شهادت منتهي شود؛‌ از تهمت و آبروريزي هم نترسم؛ همه اين مشكلات را با آغوش باز استقبال کنم؛ چون براي انجام وظیفه است.

خداوند به برکت امیرالمؤمنین چنین بصیرتی به همه ما عطا بفرماید

والسلام عليكم ورحمةالله وبركاته



 


‌1‌. نهج‌البلاغه، ص 220، خطبه 156.

‌2‌. مائده(5)، 90.

‌3‌. بقره(2)، 191.

‌4‌. نهج‌البلاغه، ص 88.

‌5‌. نهج‌البلاغه، ص 84.

‌6‌. تفسير قمي، ج 2، ص 109.

‌7‌. نهج‌البلاغه، ص 48، خطبه 3

 

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org