قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

صدا/فیلماندازه
براي‌شنيدن‌صداي‌جلسه‌كليك‌كنيد11.66 مگابایت

بسم الله الرحمن الرحيم

آن چه پيش‌رو داريد گزيده‌اي از سخنان حضرت آيت‌الله مصباح‌يزدي (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در شرح دعاي وداع با ماه رمضان در تاريخ 19/4/94، مطابق با بيست‌وسوم ماه مبارک رمضان 1436 ايراد فرموده‌اند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.

بلندپروازی حکیمانه در مقام دعا

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْبُرْ مُصِيبَتَنَا بِشَهْرِنَا، وَ بَارِكْ لَنَا فِي‏ يَوْمِ‏ عِيدِنَا وَ فِطْرِنَا، وَ اجْعَلْهُ مِنْ خَيْرِ يَوْمٍ مَرَّ عَلَيْنَا؛ أَجْلَبِهِ لِعَفْوٍ، وَ أَمْحَاهُ لِذَنْبٍ، وَ اغْفِرْ لَنَا مَا خَفِيَ مِنْ ذُنُوبِنَا وَ مَا عَلَنَ؛ اللَّهُمَّ اسْلَخْنَا بِانْسِلَاخِ هَذَا الشَّهْرِ مِنْ خَطَايَانَا وَ أَخْرِجْنَا بِخُرُوجِهِ مِنْ سَيِّئَاتِنَا، وَ اجْعَلْنَا مِنْ أَسْعَدِ أَهْلِهِ بِهِ، وَ أَجْزَلِهِمْ قِسْماً فِيهِ، وَ أَوْفَرِهِمْ حَظّاً مِنْهُ؛ اللَّهُمَّ وَ مَنْ رَعَى هَذَا الشَّهْرَ حَقَّ رِعَايَتِهِ، وَ حَفِظَ حُرْمَتَهُ حَقَّ حِفْظِهَا، وَ قَامَ بِحُدُودِهِ حَقَّ قِيَامِهَا، وَ اتَّقَى ذُنُوبَهُ حَقَّ تُقَاتِهَا، أَوْ تَقَرَّبَ إِلَيْكَ بِقُرْبَةٍ أَوْجَبَتْ رِضَاكَ لَهُ، وَ عَطَفَتْ رَحْمَتَكَ عَلَيْهِ، فَهَبْ لَنَا مِثْلَهُ مِنْ وُجْدِكَ، وَ أَعْطِنَا أَضْعَافَهُ مِنْ فَضْلِكَ، فَإِنَّ فَضْلَكَ لَا يَغِيضُ، وَ إِنَّ خَزَائِنَكَ لَا تَنْقُصُ بَلْ تَفِيضُ، وَ إِنَّ مَعَادِنَ إِحْسَانِكَ لَا تَفْنَى، وَ إِنَّ عَطَاءَكَ لَلْعَطَاءُ الْمُهَنَّا؛ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اكْتُبْ لَنَا مِثْلَ أُجُورِ مَنْ صَامَهُ، أَوْ تَعَبَّدَ لَكَ فِيهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ...

بحث ما درباره دعاي وداع ماه رمضان است که همان طور که عرض کرده بودم به طور کلي به سه بخش تقسيم مي‌شود: بخش اول ستايش الهي است، بخش دوم وداع و سلام خاص به اين ماه، و بخش آخر درخواست‌هايي است که حضرت از خداي متعال دارند. در اين درخواست‌ها به اين جا رسيديم که خدايا گناهان، تقصيرها، و کوتاهي‌هايي که در اين ماه از ما سر زده را ببخش، و آنها را از چشم دشمنان شماتت‌گر مستور بدار. و اينک دنباله دعا:

جبران مصيبت ازدست‌دادن ماه رمضان

«خدایا! بر محمد و آل محمد درود فرست! و مصيبتي را که با رفتن این ماه بر ما وارد شده جبران کن!» تعبير «مُصِيبَتَنَا بِشَهْرِنَا» از تعبيراتی عربي است که دقيقا معادلش در فارسي نيست. واژه «مصيبت» که اکنون در فارسي استعمال مي‌‌شود به معنای امر نامطلوبي است که به انسان وارد مي‌شود. اما فعل این واژه «أصابه» به معنای «به آن رسيد» است. وقتي تيرانداز تير را به هدف مي‌زند مي‌گويند: أصاب؛ «به هدف رسید.» این معنا به‌تدریج نسبت به امور دیگر تعميم داده شده است، به‌خصوص اگر چیزی به‌طور دفعي و ناگهاني به کسی برسد، که به آن مصیبت مي‌گويند. گویا تيراندازي تیری رها مي‌کند و به ما به‌عنوان هدف اصابت می‌کند. در عربي مي‌گويند: ما مصاب واقع شدیم به‌وسيله شيء‌اي که به ما رسيد. اما در ترجمه فارسی می‌گوییم: مصيبت به ما رسيد. اين عينا ترجمه عربي نيست، بلکه ترجمه معرّبي است که ما در فارسي به کار مي‌بريم. در این فراز آمده است: مُصِيبَتَنَا بِشَهْرِنَا. در این‌جا نباید به‌گونه‌ای ترجمه شود که گویا مصیبت به ماه رمضان رسیده است، بلکه مقصود این است که با رفتن ماه رمضان، مصيبت به ما رسيده است. نباید در ترجمه، حرف «بـ» را عینا به «بـ» ترجمه کرد، بلکه باید گفت:‌ به وسيله رفتن اين ماه، مصيبتي به ما رسيد. نظیر این نکته در واژه سؤال نیز وجود دارد. در فارسي مي‌گوييم: اين مطلب را از استاد سوال کردم. اگر بخواهیم این جمله را عینا به عربی ترجمه کنیم باید بگوییم: سألت هذا الامر عن الاستاد؛ در صورتي که در زبان عربي گفته می‌شود: سألت الأستاد عن هذا الأمر. در حقیقت آن‌ها می‌گویند:‌ معلم را از اين مطلب پرسيدم، زيرا مفعول بي‌واسطه در عربي شخص سؤال شونده است. قرآن کریم می‌فرماید: إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولـئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً؛1 گاه در ترجمه فارسی گفته می‌شود: به‌راستی از چشم و گوش و دل سؤال مي‌شود. در صورتی که سؤال شونده خود شخص است و سمع و بصر مسئول‌عنه هستند، يعني درباره آن‌ها از شخص سؤال مي‌شود. وقتي مي‌گويند: أصيب فلان بماله؛ معنايش اين نيست که مال براي او مصيبت شده است، بلکه بدین معناست که مالش را از دست داد. بنابراین در این فراز که امام علیه‌السلام می‌فرماید: مُصِيبَتَنَا بِشَهْرِنَا، يعني اين ماه از دست ما رفت.

وَ بَارِكْ لَنَا فِي‏ يَوْمِ‏ عِيدِنَا؛ شايد بتوان گفت اين جمله عطف تفسیر براي جمله اول باشد. امام علیه‌السلام در جمله اول فرمود: ماه رمضان از دست ما رفت و ما از آن محروم شديم. خدایا! تو اين مصیبت را جبران کن! گویا سؤال می‌شود چگونه این مصیبت جبران می‌شود؟‌ در پاسخ می‌فرماید: در روز عيد ما آن قدر به ما رحمت و برکت بده که آن کمبود جبران گردد و اين عيد را يکي از بهترين روزهايي قرار ده که بر ما می‌گذرد. از این جهت بهترين باشد که بيش از همه روزها جلب عفو کرده، گناهان را محو کند، و گناهاني که در پنهان و آشکار انجام دادیم را ببخش!

اللَّهُمَّ اسْلَخْنَا بِانْسِلَاخِ هَذَا الشَّهْرِ مِنْ خَطَايَانَا؛ اصل سلخ به معنای پوست کندن حيوان است. قصاب وقتي بعد از سربریدن، پوست حيوان را مي‌کند مي‌گويند: سَلَخَه. سلّاخ به کسی مي‌گويند که پوست مي‌کند. این واژه برای هر پوست انداختني به کار مي‌رود، حتی درباره حيواني که خودش پوست بياندازد مي‌گويند: منسلخ شد. همچنین روز آخر ماه را سلخ آن ماه گویند، يعني اين پوست آخري است که از این ماه کنده مي‌شود. امام علیه‌السلام می‌فرماید:‌ خدایا! اکنون که سلخ اين ماه و آخرين روز آن فرارسیده، ما را نیز از پوست گناهان بیرون آر، و با خروج اين ماه ما را هم از سيئات‌مان خارج کن! و ما را از سعادت‌مندترين کساني قرار بده که به‌وسیله اين ماه به سعادت رسيدند، و سهم ما را از اين ماه بيشتر از ديگران قرار ده!

درخواست بالاترین رحمت

تا اين‌جا لحن کلام امام علیه‌السلام يک سياق دارد، و با عبارات‌ مختلف‌ از خدا درخواست آمرزش گناهان و نزول رحمت می‌نماید. اما در اين‌جا لحن عوض مي‌شود و پای را بر پله بالاتر نهاده، می‌فرماید: «خدايا! از دارایی‌ خودت، مثل آن ثواب و پاداشي را به ما عطا بفرما که در اين ماه به بهترين بندگانت دادي، آن‌ها که به شایستگی حق این ماه را ادا کردند و آن‌گونه که حق این ماه بود حرمت آن را حفظ کردند و ...!» اين مطلب فوق مطالب قبلي است. درخواست آمرزش گناهان و رحمت فراوان، درخواستی آشناست و امر تعجب‌آوري نيست. اما درخواست ثوابی مثل ثواب کسانی که همه ماه را إحيا گرفتند، همه عبادت‌ها و مناجات‌های این ماه را به‌جا آوردند، گريه‌ها کردند و اشک‌ها ریختند، انفاق‌ها کردند و به فقرا خدمت کردند، از خطاهای دیگران گذشتند و ... برای ما که به انجام واجبات و اندکی از مستحبات اکتفا کردیم، امری عجیب است.

امام علیه‌السلام در ادامه دعا بار دیگر گام را بالاتر نهاده، می‌فرماید:‌ «نه تنها مثل ثواب بهترین بندگانت، بلکه چند برابر آن را به ما عطا بفرما! زيرا فضل و کرم تو پایان‌ نمی‌پذیرد و خزانه‌هاي رحمت‌ و برکت تو کم نمي‌شود، بلکه جوشش مي‌کند. آن‌ها همچون چشمه خودجوشي هستند که هر چه از آن بردارند باز مي‌جوشد و لبريز می‌شود، و معدن‌هاي احسان تو فناناپذير است، و عطاي تو حقیقتا بخششي گواراست.» آیا از این درخواست‌ها بالاتر امکان دارد و برای ما تصور می‌شود؟ امام علیه‌السلام در ادامه درخواستی بالاتر از آن‌چه تاکنون خواسته بود مطرح نموده، می‌فرماید: خدایا!‌ بر محمد و آل محمد درود فرست، و برای ما مثل آن ثوابی را عطا فرما که تا روز قیامت به هر کسی اين ماه را روزه مي‌گيرد یا در این ماه تو را عبادت می‌کند عطا می‌کنی؛ مثل ثواب همه آن‌ها را به ما عنایت فرما! این ديگر اوج درخواست از خداست که برای ما قابل تصور است.

فلسفه درخواست‌های بی حد و حصر

در این‌جا چند سؤال مطرح می‌شود؛ آيا واقعا چنین خواستي در دل ما پيدا مي‌شود که ما از خدا بخواهيم؟ آیا اگر واقعا ما چنین خواستی پیدا کردیم و آن را از خدا خواستيم، خدا مستجاب مي‌کند؟ آیا امکان استجابت چنین درخواستی وجود دارد؟ اگر چنین امری امکان دارد، آیا لازمه‌اش اين است که در قيامت ما با انبياء و اولياي خدا مساوي شویم؟ اگر چنین امری امکان ندارد چرا به ما یاد داده‌اند که در درگاه خدا این‌گونه دعا کنیم؟‌ اين سوال‌ها به شکل عام‌تري در بسیاری از دعاها مطرح می‌شود؛ برای مثال در همین دعای هرروز ماه رمضان که از خدا درخواست می‌کنیم: همه فقرا را بی‌نیاز گردان، همه گرسنگان را سیر فرما و ...!

معرفت نسبت به رحمت بي‌نهايت الهي

حقيقت امر اين است که اين دعاها چند حيثيت دارند؛ يک حيثيتشان اين است که انسان به وسعت رحمت الهي توجه کند؛ توجه کند به اين که اگر خدا به هر یک از بندگانش، چه به اندازه‌ای که عقل آن‌ها درک می‌کند، و چه بیش از حد درک آن‌ها، نعمت عطا کند از خزانه خدا کم نمي‌شود. اين‌گونه نيست که از طرف خداي متعال حدی وجود داشته باشد و اگر درخواست بندگان به آن حد رسید، خزانه خدا کم بیاورد و خداوند سؤال و درخواست را ممنوع اعلام کند و بگوید: این چه وضع درخواست‌کردن است؛ اگر من بخواهم این‌گونه بذل و بخشش کنم چیزی در خزانه‌ها باقی نمی‌ماند! خير، رحمت خدا حد و مرزی ندارد که کسی حق نداشته باشد بیش از آن حد درخواست کند. انسان باید بفهمد دستگاه رحمت خدا محدوديت ندارد. خدای متعال بخيل نيست، و به هر کسی هر چه عطا کند از او چیز کاسته نمی‌شود، زیرا وقتی او چیزی را بخواهد، کار او تنها این است که بگويد: باش! و آن خواسته محقق می‌شود (فَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ)2

آموزش دیگرگرایی

حیثیت دوم این دعاها این است که ما تنها فکر شخص خودمان و نيازهاي خودمان نباشيم. باید یاد بگیریم که وقتی چیزی را از خدا می‌خواهیم برای دیگران هم بخواهیم. وقتي گرسنه‌ايم و از خدا روزی می‌خواهیم، به‌جای این‌که بگوییم: خدایا! به من روزی عنایت کن! بگوییم: أللهمّ أشبع کلّ جائع، و اگر لباس می‌خواهیم بگوییم: أللهمّ اکسُ کلّ عريان، و ... يعني باید با این درخواست‌ها صفت وسعت‌نظر، دلسوزي و مهرباني در حق ديگران را در خودمان ایجاد یا تقويت کنيم. ما باید خيرخواه همه باشيم، مگر برای کسی که به‌خاطر دشمنی‌اش با خدا، خداوند استغفار برای او را نهی کرده باشد (مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَن يَسْتَغْفِرُواْ لِلْمُشْرِكِينَ)3. ما نباید تنگ‌نظر باشيم، به‌خصوص وقتی در کنار دريای رحمت الهی ايستاده‌ايم، و بدانيم که هر چه برای برادر ایمانی خویش از خداوند بخواهيم (خالصانه و بدون این‌که او خبر داشته باشد)، صدهزار برابر در حق خودمان مستجاب می‌گردد. از امام صادق علیه‌السلام نقل شده است:‌ اگر شخصی در پشت سر برادر مؤمنش برای او دعا کند، ، از عرش ندا می‌شود: برای تو صدهزار برابر مثل او است. این در حالی است كه اگر برای خودش دعا می كرد، درصورت اجابت، فقط به اندازه همان یك دعا به او داده می‌شد. پس دعای تضمین شده‌ای که صدهزار برابر آن داده می‌شود بهتر است از دعایی که معلوم نیست مستجاب شود یا نشود!4

حکمت؛ شرط ضمنی همه درخواست‌ها

نکته سوم (که کمي دقيق‌تر است) اين است که دعاي حقيقي دو رکن دارد که یکی از آن‌ها به دو قسم تقسيم می‌شود. پس می‌توان گفت سه رکن دارد؛ یکی این است که خواست حقيقي باشد، نه این‌که چیزی را بر زبان آورد و اصلا نداند آيا ‌چنین چیزی را می‌خواهد یا نه. رکن دیگر آن است ‌که اين خواست از خدا باشد و برای این‌ مقصود لازم است انسان خدا را بشناسد تا بداند دستگاه بخشش او چگونه عمل می‌کند، و سنت‌های او با دعا چه ارتباطی خواهند داشت. اگر سنت او به‌گونه‌ای است که برخی کارها را انجام نمی‌دهد، درخواست آن کارها به شوخی شبیه است. ما می‌دانیم که قاتل سيدالشهدا علیه‌السلام آمرزيدني نيست. با این وجود آیا شایسته‌ است که چنین درخواستی از خدا داشته باشیم؟! خداي متعال فرموده است: من اصلا انسان را آفريده‌ام تا نتيجه رفتارهاي اختياري‌اش را به او بدهم و نتيجه اين رفتارها حساب و موازيني دارد. اين طور نيست که به رفتاري که گناه است قصری بهشتي بدهم و در برابر به کسی که خدمات فراوانی انجام داده حمیمی از جهنم بنوشانم. کيفر و پاداش متناسب با رفتار است. بلکه طبق آن‌چه بسياري از محققان فرموده‌اند، اصلا عين گناه و صواب در آن عالم تجسم پيدا مي‌کنند. کار خدا عبث نیست. خدای متعال برای اثبات عالم آخرت به عبث نبودن کار خود استدلال کرده، می‌فرماید: أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا.5

البته خدای متعال یک عمل خوب کوچک را که در یک ساعت انجام گرفته، بی‌نهایت پاداش می‌دهد، اما این پاداشِ همين عمل است و چيزي در همين راستا است با امتدادی بی‌نهایت. همه کارها در دنيا محدود است اما پاداش‌‌هاي آن‌ها بي‌نهايت است. ولی هر کدام کانال مخصوصي دارد که اين کانال در امتداد بي‌نهايت است. خدا چيز عبث را نمي‌خواهد، بلکه کار را حکيمانه مي‌خواهد. تفضل او هم حساب دارد و گزاف نيست. یعنی افزایش پاداش هم بر اساس حساب و قانونی است. بنابراین اگر کاری عبث باشد دیگر کاری نخواهد بود که خدا انجام دهد. اين‌گونه نيست که اگر شخصي عمري گناه کرد و در پایان پشیمان شد و یک استغفرالله گفت و خدا هم او را آمرزيد، بايد در کنار مقام پيغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله قرار گیرد. آیا چنین کاری لغو نيست؟! اگر این‌گونه باشد پس چرا او را در این‌ دنیا خلق کرد و این همه تکليف‌ برای او مشخص کرد؟!

اگر بنا بود کار خدا فقط بخشش باشد، از ابتدا همه را در بهشت خلق مي‌کرد و اين عالم را با این همه امتحانات، سختی‌ها و مصیبت‌ها برای عزیزترین بندگانش خلق نمی‌کرد. البته او چنین خلقتی را نسبت به ملائکه کرده و به فرموده قرآن، ملائکه مي‌گويند: وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ.6 اما انسان خلق شده است تا از ملک بالاتر رود، و این در صورتی است که با انتخاب و زحمات خود چنین راهی را طی کند. آیا کسي که آن زحمت‌ها را به جان بخرد با کسی که عمری با خدا لجبازي کند، تنها با یک دعا يکسان مي‌شوند؟! البته معنای این سخن این نیست که ادعوني استجب لکم دروغ است! دعا باید درخواست واقعی باشد و وقتی از خدای حکیم درخواستي می‌شود، نباید آن درخواست کاري لغو و عبث باشد. اگر فرموده است: بغیر حساب می‌بخشد، یعنی بخشش او بر اساس حساب‌هاي شما بندگان نیست. رحمت خدا حد و حصر ندارد، اما صفت حکمت است که مجرای رحمت را تعيين مي‌کند. به تعبیر دیگر از طرف مبدأ آفرينش و از لحاظ فاعل رحمت، محدوديتي نسبت به هیچ کس وجود ندارد، اما از طرف قابل (انساني که مي‌خواهد رحمت را دريافت کند)، محدوديت‌هايي وجود دارد، و در حقیقت اين «قابل» است که نمی‌تواند بیشتر از حد خود از رحمت  بی‌نهایت الهی بهره ببرد.

حاصل آن‌که همه اين دعاها صحيح است و بايد هم خوانده شوند اما در همه آن‌ها این قید وجود دارد که «اگر مخالف حکمت نباشد».

وصلی‌الله علي محمد و آله‌الطاهرين


1. إسراء، 36.
2. غافر، 68.
3. توبه، 113.
4. من لایحضره الفقیه، ج2 ص212.
5. مؤمنون، 116.
6. صافات، 164.

 

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org