قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

صدا/فیلماندازه
براي‌شنيدن‌صداي‌جلسه‌كليك‌كنيد11.58 مگابایت

بسم الله الرحمن الرحيم

آن چه پيش‌رو داريد گزيده‌اي از سخنان حضرت آيت‌الله مصباح‌ يزدي (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در شرح دعاي وداع با ماه رمضان در تاريخ 3/4/94، مطابق با هفتم ماه مبارک رمضان 1436 ايراد فرموده‌اند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.

کاخ رحمت با دروازه‌اي به نام توبه

أَنْتَ الَّذِي فَتَحْتَ لِعِبَادِكَ بَاباً إِلَى عَفْوِكَ، وَ سَمَّيْتَهُ التَّوْبَةَ، وَ جَعَلْتَ عَلَى ذَلِكَ الْبَابِ دَلِيلًا مِنْ وَحْيِكَ لِئَلَّا يَضِلُّوا عَنْهُ، فَقُلْتَ تَبَارَكَ‌اسْمُكَ: «تُوبُوا إِلَى‏ اللَّهِ‏ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى‏ رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ، يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ، نُورُهُمْ يَسْعى‏ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ، يَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ»؛ فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ ذَلِكَ الْمَنْزِلِ بَعْدَ فَتْحِ الْبَابِ وَ إِقَامَةِ الدَّلِيلِ؛

شور توبه

حضرت در اين فقره از دعا به خداوند عرض مي‌کند: تو خدايي هستي که براي بندگانت دري را به سوي عفو خود باز کردي – گويا حضرتْ منزل‌گاه عفو را به خانه‌اي يا به کاخي تشبيه مي‌فرمايد که خداي متعال دري براي او قرار داده که آن در را به روي مردم باز کرده است – و آن را توبه نام نهادي. [اما آدرس اين منزل‌گاه کجاست؟] و وحي‌اي نازل کردي و بندگان را به وسيله اين وحي به سوي آن در راهنمايي کردي تا از آن گمراه نگردند. [آدرس خانه عفو اين آيه شريفه است] که فرمودي: به سوي خداي متعال صادقانه و خالصانه بازگشت و توبه نصوح کنيد؛ باشد که خداي متعال بدي‌هاي شما را بپوشاند و شما را وارد بهشت‌هايي کند که در پايين‌دست آن‌ها و زير درخت‌هاي آن‌ها نهرها جاري است. در آن روزي که خداي متعال پيغمبر و دوستانش را خوار نمي‌کند، بلکه آن‌ها را عزيز مي‌دارد؛ روزي که اولياي خدا در حال حرکت به سوي آن بهشت موعود هستند و نور آن‌ها پيشاپيش آن‌ها و به طرف راست آ‌ن‌ها مي‌تابد [با اين‌که آن‌ها چنين نوري دارند در عين حال] از خدا مي‌خواهند که نور‌شان را کامل کند و آن‌ها را مشمول غفران و آمرزش خود قرار دهد – رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ1. حضرت در پايان اين فراز مي‌فرمايد: وقتي خداوند چنين بابي را گشوده و آدرس آن را هم مشخص نموده پس ديگر عذر کسي که وارد اين خانه نشود چيست؟!

پيداست اين فرازها ذکر اوصاف الهي است براي اين‌که بنده مستعد درک رحمت الهي شود و براي توبه و درخواست آمرزش گناهان آماده گردد. انتخاب اين اوصاف به خاطر مناسبتي است که اين اوصاف با پايان ماه رمضان دارند تا اگر بنده هنوز لغزشي دارد از خدا بخواهد که آن لغزش‌ها را ببخشد و او را وارد خانه عفو و رحمت الهي کند. گرچه آيات درباره توبه در قرآن فراوان است، اما در اين فراز از بين آياتي که درباره توبه سخن گفته‌اند آيه‌اي انتخاب شده که آن اوصاف خاص در آن ذکر شده است.

توبه؛ رحمتي بسيار فراتر از عدالت

در اين‌جا ابتدا اين سوال مطرح مي‌شود که نقش توبه در زندگي انسان چيست؟ اگر انسان مقداري از عمر خويش را با کارهاي خوب بگذراند و مقدار ديگر را هم با کارهاي بد، مسلم است که خدا همه کارهاي وي را بد حساب نمي‌کند و پاداش کارهاي خوبش را مي‌دهد وگرنه خلاف عدالت است. پس توبه چه نقشي در سرنوشت او دارد؟

در پاسخ مي‌گوييم: اگر باب توبه نبود و بنا بود هر کسي در برابر کارهاي خوبش پاداش خوب، و در برابر کارهاي بدش پاداش بد بگيرد، در اين صورت کسي که نيمي از عمر خود را در کارهاي بد و نيمي را در کارهاي خوب گذرانده است، در آخرت بايد عمر آخرتي‌ وي به دو بخش تقسيم شود و بخش اول را در جهنم و بخش دوم را در بهشت به سر برد و اين عين عدالت بود. آيا اين حالت با گشايش باب توبه براي بندگان مساوي است؟ هرگز، اين دو بسيار متفاوت‌اند. در حالت اول بالاخره نيمي از عمر اخروي وي به عذاب خواهد گذشت. اما اگر بنده گناه‌کار توبه کند و ديگر گناه نکند، توبه باعث مي‌شود گناهان گذشته‌اش بخشيده شود و کيفر گناهان گذشته‌اش محو گردد، به‌گونه‌اي که گويا اصلا گناهي انجام نداده است. اين خاصيت توبه است و اين تفضل بسيار بزرگي است. اگر خداوند در برابر گناهان گناه‌کار وي را عذاب و در برابر کارهاي خوبش به وي پاداش نيکو دهد عين عدالت است، اما خدايي که رحمتش بر غضبش سبقت گرفته مبناي کارش را – چنان‌که در فراز قبلي خوانديم – بر تفضل قرار داده است نه بر عدالت. تفضل خاص الهي درباره توبه اين است که اگر بنده توبه واقعي کند و آن‌چه لازمه توبه نصوح است انجام دهد، همه گناهان گذشته‌اش آمرزيده مي‌شود؛ گويا هيچ گناهي مرتکب نشده است. اين تفضل بسيار بزرگي است. اين با رحمت‌هايي که خبر از ده برابر شدن پاداش عبادت‌ها مي‌دهند قابل مقايسه نيست،‌ چه رسد به آن‌جا که مي‌فرمايد: يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ؛2 «خداوند گناهان آنان را به حسنات تبديل مي‌کند.»

پشيماني و جبران؛ دو شرط اساسي پذيرش توبه

سوال ديگري که مطرح مي‌شود اين است که آيا توبه شامل همه گناهان مي‌شود؟ آيات قرآن در اين زمينه ظواهر مختلفي دارد به‌گونه‌اي که گاه تصور مي‌شود ظاهر اين آيه‌ها با هم فرق دارند. براي مثال در سوره زمر مي‌فرمايد: إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا؛3 «به راستي که خداوند همه گناهان را مي‌بخشد.» و در آيه ديگري مي‌فرمايد: إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَن يَشَاء؛4 «به راستي خدا از اين نمي‌گذرد که به او شرک ورزيده شود و غير از آن را براي هر کسي که بخواهد مي‌بخشد.» ظاهر اين آيه اين است که مشرک گرچه توبه هم کند بخشيده نمي‌شود. همچنين اين‌گونه نيست که توبه‌کننده تنها با گفتن «أتوب إلي الله» يا «أستغفر الله» حتي اگر در حال گفتن اين اذکار صادق باشد، همه گناهان گذشته‌اش آمرزيده شود؛ بلکه پذيرش توبه شرايطي دارد که در برخي آيات قيد شده است. مثلا در سوره فرقان مي‌فرمايد: وَ مَنْ تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَإِنَّهُ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتابا.5 اما براي برخي گناه‌کاران، انجام يک عمل صالح خاصي شرط شده است و آن‌ها کساني هستند که حقايق دين را کتمان مي‌کنند و آن‌چه را که بايد به مردم بگويند نمي‌گويند، به‌خصوص علماي اهل کتاب که حقايقي را درباره اسلام و پيغمبر آخرالزمان کتمان کردند که مي‌بايست براي مردم بيان مي‌کردند. قرآن مي‌فرمايد: خدا اينان را نمي‌بخشد مگر اين که توبه کنند و آن حقايقي را که کتمان کردند بيان کنند (وَأَصْلَحُواْ وَبَيَّنُواْ6). اين‌ها در واقع لوازم يک توبه نصوح است.

اگر گناه‌کار به‌طور جدي از گناهش پشيمان شده باشد و باور کرده باشد که سعادت خويش را آتش زده و نعمت‌هاي خدا را فروخته و در مقابل آتش جهنم را خريده است، غالبا در چنين حالتي اشک از چشمانش جاري مي‌شود و خود را مورد ملامت قرار مي‌دهد و درصدد جبران برمي‌آيد. براي مثال اگر نماز صبح وي ترک شده باشد و از اين کار پشيمان شده باشد قضاي آن را به جا مي‌آورد و اگر حقوق ديگران تضييع کرده باشد جبران مي‌کند. اگر گناه‌کار واقعا پشيمان شده باشد اين لوازم را به دنبال خواهد داشت. ازاين‌رو نقل شده وقتي کسي در حضور اميرالمؤمنين سلام‌الله‌عليه گفت: استغفرالله، حضرت حس کردند که اين ذکر را واقعا بيان نکرد و صرفا لقلقه زبان است. حضرت او را مورد عتاب قرار داده، فرمودند: ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ أَ تَدْرِي مَا الِاسْتِغْفَار؛7 «مادرت به عزايت بنشيند – عتاب معروفي در زبان عرب است – آيا مي‌داني استغفار چيست؟!» سپس فرمودند: استغفار شش لازمه دارد: اول پشيماني است، دوم تصميم بر ترک بازگشت به گناه است تا ابد، سوم اداي حقوق ديگران، چهارم انجام واجباتي که ترک شده است، پنجم - از همه عجيب‌تر – آب کردن گوشت‌هايي که از مال حرام بر تن روييده است، و ششم چشاندن رنج طاعت به جسم همان‌طور که شيريني معصيت را چشيده است. در اين صورت بگو استغفرالله، و در اين صورت است که خدا توبه را قبول مي‌کند (يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ8) و گناهان را مي‌بخشد (يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا9).

البته با خواندن اين حديث نبايد گمان کنيم که ما نمي‌توانيم توبه کنيم چون همت انجام همه اين کارها را نداريم. براي تشويق ما هم گفته‌اند: هر قدمي که در اين راه برداريد و هر لحظه‌اي که ياد خدا کنيد، هر لحظه‌اي که از کار بد خود پشيمان شويد، از عقوبت شما کاسته مي‌شود. اما اگر بخواهيد توبه کامل داشته باشيد و از توّابيني باشيد که محبوب خدا هستند (إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ10) بايد به اين لوازم ملتزم شويد، چون توبه مراتبي دارد. اولين مرتبه‌اش اين است که گناه‌کار واقعا پشيمان شود (كَفَى بِالنَّدَمِ تَوْبَة11). اگر گناه‌کار پشيمان شود خود همين پشيماني توبه است. اما اگر اين توبه پشيماني واقعي باشد لحظه‌اي بعد که دوباره زمينه انجام گناه فراهم مي‌شود از انجام آن خودداري مي‌کند. اما اگر پشيماني او سطحي باشد دوباره مبتلا به گناه مي‌شود و اثر توبه‌اش هم از بين مي‌رود. چنين توبه‌اي پذيرفته نمي‌شود.

به هر حال آياتي داريم که به‌طور صريح مي‌فرمايد توبه برخي افراد مطلقا قبول نمي‌شود، مانند اين آيه شريفه که مي‌فرمايد: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ ثُمَّ آمَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ ثُمَّ ازْدَادُواْ كُفْرًا لَّمْ يَكُنِ اللّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلاَ لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلاً؛12 کساني که کافر بودند و بعد ايمان آوردند اما بعد از ايمان دوباره به سراغ کفر رفتند و بعد هم بر کفرشان افزودند چنين کساني راه توبه را بر خودشان سد مي‌کنند. يا در آيه ديگري مي‌فرمايد: إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوَءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِن قَرِيبٍ ... وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الآنَ ...؛13 «توبه تنها براي کساني است که از روي جهالت مرتکب گناهي مي‌شوند اما زود پشيمان مي‌شوند و برمي‌گردند ... اما توبه کساني پذيرفته نيست که تا لحظه مرگ مرتکب گناه مي‌شوند و وقتي آثار عالم آخرت را مي‌بينند، و مي‌بينند ديگر راه بازگشت به دنيا نيست آن وقت مي‌گويند: الآن توبه کردم.» مصداق تام اين آيه فرعون است که تا لحظه غرق شدن ايمان نياورد و در لحظه‌اي که مشرف به غرق شدن بود گفت:آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذي آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائيلَ.14 اين آيه مي‌فرمايد چنين توبه‌اي پذيرفته نيست و به يک معنا توبه واقعي نيست، بلکه نيرنگ است.

جهالت نظري و عملي

اما درآيه‌اي که تلاوت کردم نکته مبهمي وجود دارد که جاي توضيح دارد و آن قيد «بِجَهَالَةٍ» است. برخي گفته‌اند: مقصود اين است که اگر کسي به بدي کاري جاهل است و مرتکب آن مي‌شود و بعد بفهمد که کار بدي بوده است و توبه کند، توبه او پذيرفته مي‌شود. اما اگر مي‌دانست اين کار بد است و مرتکب آن شد، خدا چنين حقي برايش قرار نداده که توبه‌اش را قبول کند. اما برخي بزرگان ديگر فرموده‌اند: منظور از جهالت در اين جا ناداني و ندانستن حکم نيست، چون جهل و جهالت در لغت عربي دو نوع کاربرد دارد:

گاهي جهل در مقابل علم (دانستن يک واقعيت) به کار مي‌رود و گاهي جهل به معناي کار نابخردانه است و در مقابل عقل به کار مي‌رود. در مجامع روايي ما - که ظاهرا ابتکارش از مرحوم کليني بوده- عقل در برابر جهل قرار داده شده است. اولين کتاب کافي کتاب العقل و الجهل است و بعد کتاب العلم. در خود قرآن کريم «جهل» در مواردي به کار رفته که علم ظاهري هست و اين طور نيست که شخص در آن مورد جاهل مطلق باشد. جهلِ در برابر علم سه فرض دارد: يکي اين که اصلا انسان به يک قضيه‌اي توجه نداشته باشد و موضوع و محمول آن اصلا برايش مطرح نشده باشد (سلب‌العلم)، مثل حال بسياري از افراد عادي نسبت به مسائل علوم دقيق. دوم اين‌که سؤال براي انسان مطرح است اما پاسخ آن را نمي‌داند، که اين همان جهل بسيط است (عدم ‌العلم عمّا من شأنه أن يعلم)، و سوم اين‌که انسان گمان مي‌کند پاسخ سؤال را مي‌داند اما پاسخ او صحيح نيست (جهل مرکب). همه اين‌ها در مورد قضايايي خبري است که خبر مي‌دهند اين کار چنين است يا چنان نيست، يا مي‌دانم اين طور است يا مي‌دانم اين طور نيست.

اما کاربرد ديگر جهل درباره کار نابخردانه و سفيهانه است. در قرآن موارد زيادي داريم که کلمه جهل به اين معنا به کار رفته است. حضرت لوط خطاب به قوم خويش مي‌فرمايد: أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ.15 قوم تجهلون يعني شما مردمي هستيد که کار جاهلانه انجام مي‌دهيد. معنايش اين نيست که نمي‌دانيد کار بدي انجام مي‌دهيد. ناداني عيب مهمي نيست، زيرا هر کسي نسبت به مسائل فراواني نادان است. اما «انتم قوم تجهلون» بدترين اهانتي است که به اين اشخاص مي‌توان کرد، و معناي آن اين است که شما چه‌قدر کار احمقانه و سفيهانه‌اي انجام مي‌دهيد. در داستان گاو بني‌اسرائيل که در سوره بقره به آن اشاره شده، وقتي حضرت موسي مي‌فرمايد: أَعُوذُ بِاللّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ؛16 «به خدا پناه مي‌برم از اين که از جاهلان باشم»، مقصود حضرت موسي اين است که اگر شما را مسخره کنم کاري جاهلانه انجام داده‌ام. تعبير قرآن در داستان حضرت يوسف صريح‌تر است، آن‌جا که يوسف خطاب به برادرانش مي‌فرمايد: هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَ أَخيهِ إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُون‏؛17 «آيا دانستيد، وقتى كه نابخرد بوديد، با يوسف و برادرش چه كرديد؟» مقصود از جاهلون اين نيست که نمي‌دانستيد يوسف برادرتان است، يا در چاه انداختن يا کشتن برادر بد است، بلکه مقصود اين است که در حق او بي‌عقلي کرديد. در زبان فارسي هم گاهي تعبير نادان را به‌کار مي‌بريم، يعني کسي که نمي‌داند و گاهي تعبير نابخرد را استعمال مي‌کنيم يعني کسي که عقلش را به کار نمي‌گيرد و خلاف عقل رفتار مي‌کند. البته در فارسي گاه نادان را براي معناي دوم هم به‌کار مي‌بريم.

شرط توبه از عمل جاهلانه

در اين آيه شريفه که خداوند مي‌فرمايد: إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوَءَ بِجَهَالَةٍ،18 مقصود از جهالت، کار نابخردانه‌اي است که انسان مي‌داند اين کار بد است. غالب کساني که در اثر غلبه غضب يا شهوت گناهي را انجام مي‌دهند مي‌دانند که آن کار بد است. بنابراين جهل به معني ندانستن نيست، بلکه مقصود اين است که با وجود داشتن عقل، آن را به کار نمي‌گيرد و عقل او فعال نيست، بلکه يا خاموش و خواب است يا مقهور شهوت و غضب است. در اين آيه شريفه مقصود از کساني که از روي جهالت گناه انجام مي‌دهند کساني است که از روي نابخردي کار بدي مي‌کنند و بعد زود پشيمان مي‌شوند و درصدد جبران برمي‌آيند. اين جريان طبيعي مومني است که مرتکب گناه مي‌شود و زود توبه مي‌کند. خدا چنين کسي را تشويق مي‌کند که زود توبه کند که او پذيراي توبه وي است. در مقابل، کساني هستند که تا لحظه آخر زندگي‌شان گناه مي‌کنند و وقتي مرگ‌شان فرا مي‌رسد آن وقت مي‌گويند: توبه کردم! اين توبه پذيرفته نيست. زيرا در واقع اصلا توبه نيست و يک نيرنگ است.

اما مقصود از «من قريب» در «ثُمَّ يَتُوبُونَ مِن قَرِيبٍ» مرگ است يعني قبل از اين که آثار مرگ را ببينند. مرگ هر وقت بيايد قريب و نزديک است (فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ19). کساني که از سر نابخردي و سفيهانه مرتکب گناه شوند، هرگاه پيش از ديدن آثار مرگ توبه کنند خداوند توبه آن‌ها را مي‌پذيرد گرچه مي‌دانسته‌اند که آن کار بد است. زيرا انسان عاقل وقتي به ضرر چيزي توجه دارد مرتکب آن نمي‌شود مگر اين‌که عقلش آن‌جا کار نکند. حاصل اين ‌که: انسان اگر کار بدي را انجام دهد و در حالي که هنوز احتمال مي‌دهد زنده باشد و بتواند باز هم گناه انجام دهد پشيمان شود و تصميم بگيرد که بقيه عمرش را گناه نکند – بقيه عمرش ممکن است يک ساعت باشد و ممکن است صد سال باشد– اين توبه نصوح است.

درباره توبه نصوح هم روايات فراواني وارد شده است که شايد مشهورترين آن‌ها اين است که توبه نصوح توبه کسي است که ظاهر و باطنش يکي باشد و وقتي مي‌گويد: پشيمان شده‌ام واقعا از عمق دل هم پشيمان شده باشد و تصميم بگيرد که ديگر مرتکب گناه نشود.

و صلي ‌الله علي محمد و آله‌ الطاهرين


1. تحريم، 8.
2. فرقان، 70.
3. زمر، 53.
4. نساء، 48.
5. فرقان،‌71.
6. بقره،‌160.
7. نهج‌البلاغه، للصبحي صالح، حکمت 417.
8. توبه، 104.
9. زمر، 53.
10. بقره،‌222.
11. الکافي،‌ ج2 ص 426.
12. نساء، 137.
13. نساء، 17 و 18.
14. يونس، 90.
15. نمل، 55.
16. بقره، 67.
17. يوسف، 89.
18. نساء، 17.
19. عنکبوت، 5.

 

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org