قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

صدا/فیلماندازه
براي‌شنيدن‌صداي‌جلسه‌كليك‌كنيد9.83 مگابایت

بسم الله الرحمن الرحيم

آن چه پيش‌رو داريد گزيده‌اي از سخنان حضرت آيت‌الله مصباح‌ يزدي (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در شرح دعاي وداع با ماه رمضان در تاريخ 7/4/94، مطابق با يازدهم ماه مبارک رمضان 1436 ايراد فرموده‌اند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.

رحمت‌هاي معنوي

يَا مَنْ تَحَمَّدَ إِلَى عِبَادِهِ بِالْإِحْسَانِ وَ الْفَضْلِ، وَ غَمَرَهُمْ بِالْمَنِّ وَ الطَّوْلِ. مَا أَفْشَى فِينَا نِعْمَتَكَ، وَ أَسْبَغَ عَلَيْنَا مِنَّتَكَ، وَ أَخَصَّنَا بِبِرِّكَ! هَدَيْتَنَا لِدِينِكَ الَّذِي اصْطَفَيْتَ، وَ مِلَّتِكَ الَّتِي ارْتَضَيْتَ، وَ سَبِيلِكَ الَّذِي سَهَّلْتَ، وَ بَصَّرْتَنَا الزُّلْفَةَ لَدَيْكَ، وَ الْوُصُولَ إِلَى كَرَامَتِكَ ...

امام سجاد عليه‌السلام در اين فراز، در مقام حمد و ستايش خداوند متعال عرض مي‌کند: اي کسي که با بندگانش آن چنان با احسان و فضل رفتار کردي و آن‌ها را چنان غرق نعمت‌ها و برکات خود کردي که آن‌ها را وادار به حمد و ستايش خود کردي! چه‌قدر نعمت‌هاي تو در ميان ما شايع‌اند و چه‌قدر نعمت‌هاي تو فراوان بر ما ريزش کرده، و چه برّ و احسان‌هايي که به ما اختصاص دادي (ظاهرا معناي اين فراز اين است که خدا براي امت‌ اسلامي احسان‌هايي در نظر گرفته که به ملت‌هاي ديگر عطا نکرده است. در اين‌جا ممکن است سؤال شود: مگر خدا چه نعمتي به شما داده که به ديگران نداده است؟ ‌در چنين مقامي حضرت عرض مي‌کند:) ما را به ديني هدايت کردي که آن را برگزيده‌اي. (دين اسلام دين برگزيده و از همه اديان برتر است). ما را به دين اسلام مشرف کردي که اختصاص به ما دارد و امت‌هاي گذشته اين دين و شريعت را نداشتند. (البته به يک معنا دين حق، اسلام است، اما دين گاهي به شريعت اطلاق مي‌شود که در اين صورت شريعت اسلام در برابر شريعت يهود و نصاري قرار مي‌گيرد. منظور از شريعت، دين به لحاظ احکام و ويژگي‌هاي خاص خود است)، و اين آييني است که آن را بسيار پسنديدي، و راهي به سوي تو است که آن را آسان قرار دادي، و ما را نسبت به قرب خود بينا کردي، و بينشي به ما دادي که بفهميم چگونه بايد به تو نزديک شويم، و چه کنيم که به کرامتي دست يابيم که تو براي اولياي خودت ذخيره کرده‌اي.

نعمت اختصاصي امت اسلام

البته ساير اديان هم راه‌هايي به سوي خدا بوده‌اند، اما اسلام اين امتياز را دارد که در عين کامل بودن، عسر و حرج و تکليف‌هاي شاق در آن نيست. از رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله روايت شده است: بعثت على الشّريعة السّمحة السّهلة؛1 «من بر شريعت آسان مبعوث شدم.» در مقابل، در شرايع سابق احکام سختي وجود داشته است. در قرآن بيان شده که خداوند براي خصوص بني‌اسرائيل احکام سختي نازل کرده بود، آن‌جا که مي‌فرمايد: فَبِظُلْمٍ مِّنَ الَّذِينَ هَادُواْ حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ طَيِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ.2 برخي از چيزها قبل از نزول شريعت حضرت موسي علي‌نبيناوآله‌وعليه‌السلام بر مردم حلال بوده و از طيبات محسوب مي‌شده است، اما خداوند به عنوان کيفري براي لج‌بازي‌هاي بني‌اسرائيل آن‌ها را بر ايشان حرام کرد.

وقتي اين فراز از دعا را با عبارت‌هاي قبلي مقايسه مي‌کنيم تفاوت بارزي مشاهده مي کنيم. در عبارت‌هاي قبلي که چند ويژگي از ويژگي‌هاي نعمت‌هاي الهي ذکر شده بود، همه توصيفي از نعمت‌هاي عيني بودند (پاداش هفتصد برابري ‌انفاق، پاداش ده ‌برابري به اعمال نيک و ...)، اما در اين فراز سخن از نعمت‌هاي معنوي است. به تعبير ديگر آن‌ها نعمت‌هاي تکويني و اين‌ها نعمت‌هاي تشريعي را بيان مي‌کنند. حضرت در اين فراز از نعمت‌هاي برتري سخن مي‌گويند که به امت اسلام اختصاص داده شده است.

نعمت عقل

ما انسان‌ها به اقتضاي فهم طبيعي و زندگي ماديِ خويش، وقتي سخن از نعمت‌ مي‌شود، به خوردني‌ها، پوشيدني‌ها و آن‌چه مايه راحتي زندگي مادي است توجه پيدا مي‌کنيم و کمتر توجه مي‌کنيم که اموري مانند فهم، شعور، هدايت و عقل چه‌قدر ارزش دارند. در حالي‌که اگر دقت کنيم همه نعمت‌هاي مادي در مقابل نعمت‌هاي معنوي کم‌ارزش جلوه مي‌کنند. اگر اين نعمت‌هاي معنوي نبود نعمت‌هاي مادي چندان سودي به انسان نمي‌بخشيدند و چه بسا موجب ضرر و زيان انسان هم مي‌شدند. وقتي اين نعمت‌هاي مادي نعمت حقيقي مي‌شوند؛ يعني صد در صد به نفع انسان تمام مي‌شوند، که براي زندگي ابدي وي مفيد باشند، وگرنه خوشي‌هاي دنيا گاهي به ضرر حيات اخروي انسان تمام مي‌شوند. چيزي را که چند روز خوشي داشته باشد و بعد ناراحتي و عذاب به دنبال بياورد نمي‌توان نعمت حقيقي دانست. البته خدا که اين نعمت‌ها را عطا کرده براي عذاب عطا نکرده است، بلکه ما از آن سوءاستفاده مي‌کنيم (بَدَّلُواْ نِعْمَةَ اللّهِ كُفْرًا3)، و ماييم که نعمت خدا را تبديل به نقمت مي‌کنيم. آن وقتي اين نعمت‌ها به نفع ما تمام مي‌شوند که از همه آن‌ها در راهي استفاده کنيم که او مي‌پسندد و اين يعني انسان براي استفاده از نعمت‌ها احتياج به هدايت دارد.

محدوديت‌هاي عقل

ما بسياري از معلومات را با نعمت عقل خويش به دست مي‌آوريم که نعمتي معنوي است و به اين نعمت هم کمتر توجه داريم. اما عقلاي عالم هم اعتراف دارند که بُرد و توان عقل هم بي‌نهايت نيست، بلکه محدود است و تنها اموري خاص را مي‌تواند به انسان نشان دهد. انسان نمي‌تواند همه خيرات و همه عيوب و راه‌هاي غلط را تنها با عقل خويش درک کند. ما در زندگي فردي خود نيازمند اين هستيم که بدانيم چه چيز براي بدن‌مان مفيد و چه چيز براي آن مضر است. در حقيقت سلامتي هر عضوي بلکه هر سلولي از بدن يک نعمت است. اما چگونه مي‌توان سلامتي آن‌ها را حفظ کرد؟ دانشمندان بزرگ عالم از گذشته تا به‌حال براي يافتن راه‌هاي تأمين‌کننده سلامتي و درمان بيماري‌ها واقعا تلاش‌هاي طاقت‌فرسايي کرده‌اند، اما هنوز راه درمان بسياري از بيماري‌ها بر انسان پوشيده است. عقل بشر بعد از اين همه تلاش در طول هزاران سال هنوز نمي‌تواند سلامتي بدن خويش را به‌طور کامل حفظ کند. تازه اين مشکل مربوط به بدن ماست.

ما که معتقديم حقيقت انسان و جزء اشرف انسان، روح او است و روح هم چون بدن امراضي دارد، عقل ما چگونه مي‌تواند آن‌ها درک کند؟ بسياري از دانشمندان عالم هنوز معتقدند چيزي به نام روح وجود ندارد و آن‌چه به نام روح خوانده مي‌شود چيزي جز کارکردهاي سلول‌هاي مغز نيست. بعد از اين‌که عقل با زحمت فراوان اثبات کند که جوهري بسيار شريف و منسوب به خدا به نام روح وجود دارد، چگونه مي‌تواند امراض آن را و راه درمان آن امراض را بشناسد؟

اين مشکلات مربوط به زندگي فردي ما بود. در زندگي اجتماعي ما هم، هزاران مساله فراتر از مسائل فردي پيش مي‌آيد که انسان نيازمند حل آن‌ها است و بايد پاسخي براي آن‌ها بيابد. براي مثال در مسأله قضاوت، دانشکده‌هاي مهم و مراکز تحقيقاتي مهم عالم درباره احکام دادرسي تحقيق مي‌کنند و هزاران کتاب در زمينه اين‌که اصلا جرم چيست، علت پيدايش آن چيست، با مجرم چگونه بايد رفتار کرد، و اين که آيا کسي که مرتکب جرم مي‌شود بايد به عنوان مجرم مجازاتش کرد يا بيمار محسوب مي‌شود و بايد او را معالجه کرد، و هزاران سؤال ديگر تأليف مي‌شود، اما ما هنوز يک نظام حقوقي نداريم که در همه عالم پذيرفته شده باشد. ده‌ها نظام مختلف هست که بسياري از آن‌ها تفاوت‌هاي زيادي با هم دارند. همه کساني که اين نظام‌ها را طراحي کرده‌اند هم عقل دارند، هم عقل‌شان را به کار مي‌گيرند، و هم چه بسا با در نظر گرفتن مصلحت کشور خودشان بدون غرض‌ورزي قانون وضع کنند؛ اما عقل‌شان بيش از اين نمي‌رسد. امروز قانوني را وضع مي‌کنند و چندي بعد اعتراف مي‌کنند که اشتباه کرده‌اند و بايد آن را عوض کنند، و اين روند دائما در همه نظام‌هاي حقوقي برقرار است. همه اين‌ها نشانه ضعف عقل بشر در اداره امور زندگي است.

براي کسي که معتقد است عمر انسان بي‌نهايت است و تولدي ديگر در عالمي ديگر خواهد داشت، اين مسأله نيز مطرح مي‌شود که براي آن حيات چه بايد انجام دهد. برخي گمان مي‌کنند همان‌طور که ما در اين‌جا با علم و عقل خود راه زندگي را پيدا مي‌کنيم، آن‌جا هم همين کار را انجام مي‌دهيم (وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِّنْهَا مُنقَلَبًا4). اما براي آن‌هايي که معتقدند آن‌جا محل کار نيست، بلکه محل برداشت است اين مسأله مطرح مي‌شود که در اين زندگي دنيوي چه کاري بايد براي زندگي اخروي انجام دهيم؟ شايد بتوانيم درک کنيم که ظلم‌هايي که عقل قبح آن‌ها را درک مي‌کند براي حيات اخروي ما نيز ضرر دارند، اما اين پاسخ، همه دردها را دوا نمي‌کند. کوچک‌ترين مسائل زندگي فردي و اجتماعي بايد مشخص شود که چه رابطه‌اي با حيات اخروي ما دارند و عقل انسان توان چنين تشخيصي را ندارد.

نعمت تعليم و هدايت الهي

اين ناتواني به‌خصوص در اموري تعبدي که ما به آن‌ها معتقديم بيشتر نمود دارد. در اين حوزه اگر عقل ما خيلي خوب کار کند مي‌فهميم که بايد در مقابل خدا خضوع کنيم. اما عقل نمي‌تواند به سؤالات درباره چگونگي خضوع و عبادت، تعداد رکعات نماز، وقت و محدوده عبادات و مسائلي نظير اين‌ها پاسخ گويد. ازاين‌رو در قرآن تعابيري وجود دارد که از لزوم تعليم الهي خبر مي‌دهد، هم درباره انبياء (وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ5)، و هم درباره عامه مردم (وَيُعَلِّمُكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ6). بشر نيازمند اين است که از طرف خدا چيزهايي را بياموزد که راهي براي فهم آن‌ها ندارد. اگر انسان اين نکته را درک کند، مي‌فهمد که دين چه نقشي در سعادت ما انسان‌ها دارد. دينْ حکم کوچک‌ترين و بزرگ‌ترين مسائل روزمره را تعيين مي‌کند و ما را در همه امور هدايت مي‌کند؛ از نحوه ورود و خروج به مکان‌هاي گوناگون گرفته تا مسائل مربوط به روابط زناشويي و خانواده، تا ديگر مسائل خرد و کلان اجتماعي که کتاب‌هاي فقهي ما را پر کرده‌اند.

اگر اين‌ها دخالتي در سعادت و شقاوت ما نداشت، خداوند آن‌ها را بيان نمي‌فرمود. و عجيب اين است که سعادت ابدي ما، سعادت دنيايي، سلامت روح و سلامت بدن ما همه با هم هماهنگ‌اند و اگر به دستورات دين عمل کنيم، هم بدني سالم، هم روحي آرام، هم خانواده‌اي سالم، هم جامعه‌اي سعادت‌مند و هم آخرتي آباد خواهيم داشت. اين‌ها در هم تنيده‌اند. اسلام همه احکام زندگي را با اين‌که بخش‌هاي به‌ظاهر مستقلي دارند در هم تنيده و با هم مربوط کرده است به‌طوري که از هم انفکاک ندارند. جز علم و حکمت خداوند چه کسي مي‌تواند اين‌ها را تبيين کند؟ اگر انسان از سلامت کامل جسمي برخوردار باشد، فرزندان فراواني داشته باشد و ... اما نداند که چگونه بايد با آن‌ها رفتار کند همه اين نعمت‌ها را از دست خواهد داد. بنابراين گل سر سبد همه نعمت‌ها هدايت است.

ويژگي‌هاي برجسته دين اسلام

امام سجاد عليه‌السلام بعد از ذکر مظاهري از رحمت خدا، به خداي متعال عرض مي‌کند: هَدَيْتَنَا لِدِينِكَ الَّذِي اصْطَفَيْتَ؛ [اما نعمت‌هايي که به صورت اختصاصي به ما عطا کردي چه‌قدر زياد است!] ما را به سوي دين برگزيده خود هدايت کردي! مجموعه هدايت الهي در دين خلاصه مي‌شود (وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا7)، که آخرين جزء تکميل‌کننده‌اش، ولايت اميرالمؤمنين صلوات‌الله‌عليه است (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي8). امام سجاد عليه‌السلام مي‌فرمايد: اين دين را با اين ويژگي‌ها به ما اختصاص دادي.

وَ مِلَّتِكَ الَّتِي ارْتَضَيْتَ؛ «ملت» معمولا به آيين عملي گفته مي‌شود. دين شامل اعتقادات، اخلاق و احکام فردي و اجتماعي است، اما ملت معمولا به روش‌ها و آداب عملي گفته مي‌شود. اين غير از کاربرد واژه ملت در فارسي به عنوان يک اصطلاح است که در مقابل دولت به‌کار مي‌رود (گرچه کلمه‌اش عربي است). امام سجاد عليه‌السلام مي‌فرمايد: آييني که به ما دادي، براي ما بزرگ‌ترين نعمت است.

وَ سَبِيلِكَ الَّذِي سَهَّلْتَ؛ چنان‌که گفته شد، شرايع سابق هم سبل الي الله بودند. شريعه به معناي ورودگاهي است که از آن وارد رودخانه مي‌شوند تا از آب آن استفاده کنند. در اين‌جا شريعت به معناي راهي است که انسان وارد آن مي‌شود تا به فيض و رحمت الهي برسد. همه شرايع آسماني سبيل الي الله و در زمان خودشان دين حق بوده‌اند و ما هم به همه آن‌ها ايمان داريم. اما در بين همه اين راه‌ها، راهي که از همه کامل‌تر و در عين حال از همه آسان‌تر است شريعت خاتم است. اين از اعجازهاي الهي است که ترکيبي در اين دين به وجود آورده است که هم آثار بيشتري در سعادت انسان دارد و هم از ساير شرايع آسان‌تر است.

دين کامل‌تر براي انسان‌هاي کامل‌تر

ممکن است سؤال شود: مگر خدا بخيل بود که براي ساير امم چنين شريعتي با اين خصوصيات قرار دهد؟ پاسخ اجمالي اين سؤال اين است که بشر براي دريافت شريعت کامل بايد استعداد خاصي، به‌خصوص در روابط اجتماعي، پيدا کند تا آيين خاصي براي وي نازل شود. انسان از وقت ورود به اين عالم مثل ميوه‌اي است که در طول هزاران سال مراحل رشد را مي‌گذراند و در هر زماني براي تربيت او بايد با آن رفتار متناسب با آن مرحله را داشت. براي مثال در برابر لج‌بازي‌ها و بهانه‌گيري‌هاي بني‌اسرائيل لازم بود که خداي متعال تکليف‌هاي شاقي براي‌ آنها وضع مي‌کرد. قرآن به‌طور صريح مي‌فرمايد: بِظُلْمٍ مِّنَ الَّذِينَ هَادُواْ حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ طَيِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ.9

از ويژگي‌هاي شريعت اسلام اين است که در عين کامل بودن، عمل به آن هم آسان است. دين اسلام هم به امور فردي، هم اجتماعي، هم مادي، هم معنوي، هم دنيوي و هم اخروي مي‌پردازد و اجزاي اين ترکيب هم کاملا با هم هماهنگ هستند و هر کدام مکمل ديگري است. در عين حال عمل به آن هم آسان است. براي مثال هر تکليفي اگر به حد حرج برسد برداشته مي‌شود (وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ10). روزه که اين همه ثواب و فضيلت دارد اگر ضرر داشته باشد فقها گرفتن آن را جايز نمي‌دانند. اين سهولت شريعت است که قرآن آن را در قالب يک قاعده کلي بيان مي‌فرمايد: يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ؛11 «خدا براى شما آسانى مى‏خواهد و براى شما دشوارى نمى‏خواهد.» پس اسلام در عين حالي که دين کاملي است و همه ابعاد زندگي انسان را در برمي‌گيرد، در عين حال آسان‌ترين شرايع هم هست.

آشنايي با قرب خدا؛ نعمتي فراتر از همه نعمت‌ها

وَ بَصَّرْتَنَا الزُّلْفَةَ لَدَيْكَ وَ الْوُصُولَ إِلَى كَرَامَتِكَ؛ هدايت‌هاي معنوي‌اي که تا اين‌جا ذکر شد به اموري برمي‌گردد که به نحوي ظاهر است. براي مثال به اين برمي‌گردد که چگونه نماز بخوانيم، چگونه روزه بگيريم و... . اما خداي متعال اموري معنوي‌تر هم به ما ياد داده است که قدر آن را نمي‌دانيم. البته قدر همين شريعت را هم نمي‌دانيم. در صدر اسلام کساني بودند که به‌خاطر مسلمان شدنشان بر پيغمبر منت مي‌گذاشتند. خداي متعال فرمود: قُل لَّا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلَامَكُم بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ؛[12] «بگو: بر من از اسلام‏آوردنتان منت مگذاريد، بلكه [اين‏] خداست كه با هدايت‏كردن شما به ايمان، بر شما منت مى‏گذارد.» اگر ماه رمضان روزه مي‌گيريم نبايد منتي سر خدا بگذاريم. خداي متعال بر ما منت دارد که با وادار کردن ما به روزه، هم سلامتي تن و روح ما را تأمين مي‌کند و هم منافعي اجتماعي را به جامعه تزريق مي‌نمايد. از جمله اين‌که موجب مي‌شود کساني که فقير نيستند با درد فقرا و گرسنگان آشنا شوند. اما بالاتر از همه اين‌ها اين است که ما به اين وسيله ياد مي‌گيريم چگونه به خدا نزديک شويم. امام سجاد عليه‌السلام مي‌فرمايد: درک اين که ما نياز به قرب تو داريم و راه رسيدن به اين مقام را هم تو به ما ياد دادي.

اميدواريم خداي متعال به برکت بندگان شايسته‌اش به ما هم توفيق دهد که از هدايت‌هاي او استفاده کنيم و به کرامت الهي نائل شويم

و صلي ‌الله علي محمد و آله ‌الطاهرين

 


1. بحارالانوار، ج65 ص319.
2. نساء، 160.
3. ابراهيم، 28.
4. کهف، 36.
5. نساء، 113.
6. بقره، 151.
7. مائده، 3.
8. همان.
9 . نساء، 160.
10.حج، 78.
11. بقره، 185.
12. حجرات، 17.

 

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org