- جلسه اول؛ چشمانداز دعاي وداع با ماه رمضان
- جلسه دوم؛ رازگويي با بينياز مهربان
- جلسه سوم؛ قضا و قدر در نظام احسن
- جلسه چهارم؛ شکر بنده از خدا و شکر خدا از بنده
- جلسه پنجم؛ رنجهاي ظاهري، رحمتهاي باطني
- جلسه ششم؛ کاخ رحمت با دروازهاي به نام توبه
- جلسه هفتم؛ پرسودترين معامله
- جلسه هشتم؛ فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ
- جلسه نهم؛ دعوتهاي الهي؛ اسباب سعادت
- جلسه دهم؛ رحمتهاي معنوي
- جلسه يازدهم؛ شريفترين شب در شريفترين ماه
- جلسه دوازدهم؛ خداي نزديک
- جلسه سيزدهم؛ جايگاه و چرايي وداع با ماه رمضان
- جلسه چهاردهم؛ بزرگترین ماه خدا و عید دوستان خدا
- جلسه پانزدهم؛ گفتگوی عاشقانه با ماه رمضان
- جلسه شانزدهم؛ انعکاس دلبستگيها در آينه ماه رمضان
- جلسه هفدهم؛ لطايفي درباره شب قدر
- جلسه هجدهم؛ علم امام
- جلسه نوزدهم؛ ولايت خدا بر اهل ماه رمضان
- جلسه بيستم؛ آداب بندگي
- جلسه بيستويکم؛ نعمتهايي که ميتوانند نقمت شوند
- جلسه بيستودوم؛ بلندپروازی حکیمانه در مقام دعا
- جلسه بيستوسوم؛ توبه نصوح
- جلسه بيستوچهارم؛ لطايفي درباره صلوات
- جلسه بيستوپنجم؛ چرا صلوات بفرستيم؟
صدا/فیلم | اندازه |
---|---|
برايشنيدنصدايجلسهكليككنيد | 17.77 مگابایت |
بسم الله الرحمن الرحيم
آن چه پيشرو داريد گزيدهاي از سخنان حضرت آيتالله مصباحيزدي (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در شرح دعاي وداع با ماه رمضان در تاريخ 15/4/94، مطابق با نوزدهم ماه مبارک رمضان 1436 ايراد فرمودهاند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
لطايفي درباره شب قدر
السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى لَيْلَةِ الْقَدْرِ الَّتِي هِيَ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ...
يکي از سلامهاي وداعي که در دعاي وداع ماه رمضان ذکر شده اين است: «سلام بر تو و بر شب قدري که از هزار ماه بهتر است.»
وجه تسميه شب قدر
همه ما کلمه شب قدر را زياد تکرار ميکنيم، اما شايد بهدرستي توجه نداشته باشيم که معناي آن چيست و به چه مناسبت اين شب را شب قدر گفتهاند. اتفاقا علما و مفسران هم در وجه تسميه شب قدر اختلاف نظرهايي دارند. برخي از مفسران گفتهاند: معناي قدر همان معناي قدر و منزلت است که در محاورات فارسي هم بهکار ميرود و اين شب را شب قدر ناميدهاند زيرا شبي بسيار با شرف، با مقام و با منزلت است. برخي ديگر از مفسران گفتهاند: قدر مصدر است و مانند تقدير به معناي اندازهگيري و مقدر کردن است و به اين مناسبت به اين شب، شب قدر گفته ميشود که در آن مقدرات تعيين ميشود. اين احتمال به مضمون روايات فراواني که در باب شب قدر و ويژگيهاي آن وارد شده، نزديکتر بوده، مناسبتر به نظر ميرسد.
آفرينش بر اساس طراحي هدفمند
درباره اصل تقدير و چگونگي آن، بهصورت اجمالي ميتوان گفت: حوادثي که در اين عالم اتفاق ميافتد، و هر پديدهاي که در اين عالم به وجود ميآيد، چه گوارا و چه ناگوار، زمينهها و شرايطي دارد که از زمانهاي دور به تدريج فراهم ميشود تا زمان تحقق آن پديده فرا ميرسد. براي مثال، پيدايش نوع انسان بر روي کره زمين نيازمند زمينهاي است که وجود خود کره زمين و تحولاتي که در زمين اتفاق ميافتد جزئي از آن است. يکي از پديدههاي عمومي براي اين منظور، وجود چهار فصل است. قرآن کريم ميفرمايد: وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ؛1 غالبا مفسران گفتهاند: اربعة ايام به معناي اربعة فصول است و بنابراين معناي آيه اين است: «ارزاق زمين را در چهار فصل تقدير کرد» به اين معنا که هر فصلي شرايطي را براي پيدايش برخي از ارزاق فراهم ميکند. اگر اين ارزاق فراهم نشده بود هيچ انساني نميتوانست روي زمين پديد آيد و زندگي کند. اينها تقديراتي عملي براي تحقق يک نوع هستند. اين تقديرات بهتدريج به آنجا ميرسند که شرايط پيدايش يك انسان خاص را فراهم ميکنند. سپس حوادثي که در زندگي هر يک از انسانها، از ابتداي تولد (بلکه پيش از تولد) تا هنگام مرگ، پديد ميآيد نيازمند زمينههاي مختلفاند. اگر اين مقدمات نبود اين پديده به اين شکل تحقق پيدا نميکرد.
با توجه به اين نکته، معلوم ميشود پيدايش هر پديدهاي مقدماتي فراوان ميخواهد که چه بسا بايد از قرنها پيش فراهم شوند. معناي اين سخن آن است که خداوند تقدير و اندازهگيري کرده که هر موجودي کجا، در چه شرايطي و با چه اسبابي تحقق پيدا کند و مدت عمر او چهقدر باشد. وقتي اين تقديرات به انسان و پديدههاي انساني (يعني پديدههاي مربوط به رفتار اختياري) ميرسد، اراده انسان هم جزء تقديرات ميشود. براي مثال، امشب که من با شما سخن ميگويم، اين تکلم من هم تقديري دارد و از هزاران سال پيش بايد مقدمات آن فراهم شده باشد تا من بتوانم امشب براي شما صحبت کنم. اما در اينجا غير از آن اسبابِ خارج از وجود من، يک واسطه ديگر هم هست و آن اراده من است، بهگونهاي که اگر نخواهم صحبت کنم صحبت نميکنم. البته اراده من را هم خدا به من داده است. اگر خدا به انسان اراده نداده بود چگونه ميتوانست چنين چيزي را بهدست آورد؟ اما به هر حال با ارادهاي که خداوند به من داده است من مختارم و اراده من هم جزء تقديرات من است. بحث تقدير نکته دشواري ندارد و پذيرفتن آن هم آسان است، و خلاصه آن اين است که هر حادثهاي مقدماتي دارد و مقدمات، سلسلهاي از اسباب و مسببات و شرايط هستند و اين مجموعه را خدا خلق کرده است.
عدم تنافي تقدير علمي الهي با اختيار
بحث ديگري که بيشتر در گفتگوها مطرح ميشود، «تقدير علمي» خداوند است، يعني خداوند ميداند چه حوادثي، در چه زماني و در کجا اتفاق ميافتند. پذيرفتن اين بحث هم براي کساني که به طور کلي انتساب اين نظام را به خدا ميپذيرند کار مشکلي نيست. براي مثال مهندسِ کارآمدي که کار خود را دقيق انجام ميدهد ميتواند نقشه ساختماني را که ميخواهد بسازد کاملا در ذهن يا روي کاغذ ترسيم کند و دقيقا همانگونه که در عالَم خارج انجام ميدهد، نوع مصالح، مقدار مصالح، کيفيت مصالح و ... را مشخص نمايد. البته تعابير ذهن و ترسيم کردن و ... تعابير مناسبي درباره خداوند نيستند، زيرا خدا ذهن ندارد. ولي علم خدا به هر کيفيتي که باشد، چگونگي تحقق اين عالم در آن منتقش است. در علم خدا چنين ثابت شده که پديدههاي غيراختياري بدون اختيار تحقق يابد و ارادهاي (غير از اراده الهي) در آن تأثير نداشته باشد، و پديدههاي اختياري براي صدور از فاعل، به اختيار نياز داشته باشد. پس تقدير الهي موجب جبر نيست.
برخي گمان ميکنند که لازمه تقدير جبر است، و اگر ما تقدير را بپذيريم بايد جبر را هم بپذيريم. اين شعر که ميگويد: مي خوردن من حق ز ازل ميدانست، گر مي نخورم علم خدا جهل بود؛ مغالطهاي بيش نيست. علم خدا انعکاس واقعيت است و واقعيت را همان طوري که هست نشان ميدهد. اگر امري اختياري است نشان ميدهد که اختياري است، و اگر امري جبري است نشان ميدهد که جبري است. پس اين که خدا ميداند که ما چه کاري را با اختيار خودمان انجام ميدهيم موجب جبر نميشود. آنچه که اختياري است ثبث شده که با اختيار انجام گيرد و آنچه که غير اختياري است ثبت شده که بدون اختيار انجام شود.
نزول ملائکه به خدمت حجت خدا
سؤال ديگر اين است که آيا خداوند آنچه را که ميداند به کسي هم تعليم ميدهد يا نه؟ قرآن ميفرمايد: إِنَّ ذَلِكَ فِي كِتَابٍ؛2 همه امور در کتابي ضبط شده است. يکي از ويژگيهاي شب قدر اين است که ملائکه الهي در آن شب، مقدرات مربوط به يک سال را از لوح محفوظ استنساخ ميکنند و بر حجت خدا نازل ميکنند (تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ)3. در زمان پيغمبر اکرم صلياللهعليهوآله ملائکه بر ايشان نازل ميشدند و بعد از ايشان بر جانشينان معصوم ايشان نازل ميشوند. اين از مقامات تکويني امام معصوم است که خداي متعال در شب قدر مقدرات سال را به او تعليم ميدهد.
يکي از ويژگيهاي شب قدر اين است که ملائکه در آن شب مقدرات را نازل ميکنند. اما عقل ما حقيقت ملائکه، حقيقت صعود و نزول آنها و چگونگي عالِم شدن آنها را نميفهمد و ما بايد اعتراف کنيم که واقعيت اينها را نميفهميم، ولي اجمالا اعتراف ميکنيم که چنين حقايقي وجود دارد و به آنها ايمان داريم (آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا)4 چون خداوند بر ما منت نهاده و به اندازهاي که براي زندگيمان بايد استفاده کنيم از اين حقايق براي ما بيان فرموده است. به هر حال قرآن تصريح ميفرمايد که ملائکه در شب قدر نازل ميشوند، و بر اساس روايات، مقدرات يک سال را به امام آن زمان عرضه ميکنند.
در اينجا اين سؤال مطرح ميشود که چگونه ملائکه تقديرات يکسال را به خدمت امام زمان عرضه ميکنند؟ عرضه تقديرات يک سال همه موجودات در يک شب به خدمت يک نفر چگونه ممکن است؟ هر قدر هم که اين علوم، فشرده ارائه شود زمان زيادي براي انتقال آن نياز است. اين سؤالي است که در ذهن برخي افراد شکل ميگيرد و وقتي پاسخ درستي براي آن پيدا نميکنند شک ميکنند که آيا اين آيات واقعا حقيقتي دارند يا اينها ادبيات و شعري براي تقريب به ذهن است.
در پاسخ عرض ميکنم خوشبختانه امروز در اثر پيشرفت تکنولوژي ابزاري اختراع شده که باور اين حقيقت را آسان کرده که در زماني اندک ميتوان معلومات فراواني را منتقل يا ارائه کرد. لوحهاي فشرده نمونهاي از اين ابزارها هستند. اگر صد سال پيش به مردم گفته ميشد که ابزاري ساخته خواهد شد که با آن ميتوان با زدن يک دکمه مجموعه يک دائرةالمعارف يا يک کتابخانه را در يک حجم کوچکي گنجاند، براي آنها قابل باور نبود. يکي از استدلالهايي که براي تجرد روح مطرح ميکردند اين بود که اگر روح مجرد نباشد لازمهاش انطباع کبير در صغير است (چاپ شدن تصويري بزرگ همچون کوه در محلي کوچک همچون مغز) و اين محال است. اما اکنون عملا ميبينند که انطباع کبير در صغير به يک معنا ممکن است؛ امروزه عکسها و نقشهاي عظيم را در سطحي کوچک منعکس ميکنند.
اين نوعي پاسخ اقناعي است براي کساني که اين شبهه برايشان مطرح ميشود که چگونه ملائکه تقديرات فراواني را به محضر امام زمان عليهالسلام عرضه ميکنند. در پاسخ آنها ميگوييم: همانطور که شما ميتوانيد در يک لوح فشرده ميليونها مطلب را به کسي عرضه کنيد ملائکه هم ميتوانند چنين علمي را در اختيار امام زمان عليهالسلام قرار دهند. اين پاسخ براي اقناع است، وگرنه حقيقت مطلب بالاتر از اين است.
امام؛ واسطه فيض الهي
همه ما کم يا بيش معتقديم که وقتي جمعيتي فراوان، با زبان و گويشهاي گوناگون به حرم حضرت معصومه سلاماللهعليها و به طريق اولي، به حرم امام معصوم عليهالسلام مشرف ميشوند و حوائج خويش را مطرح ميکنند، حضرت معصومه عليهاسلام و به طريق اولي امام عليهالسلام، سخن همه را ميشنود و جواب همه را هم ميدهد (أَشْهَدُ أَنَّكَ تَسْمَعُ كَلَامِي، وَ تَقْدِرُ عَلَى رَدِّ جَوَابِي). امام عليهالسلام سخن هر يک از زوار را چنان ميشنود که سخن ديگر زائران را ميشنود. اگر کسي بگويد: مگر امام چند گوش دارد که اين همه حرف را ميشنود، ميگوييم: اين درک، مربوط به مرحله نفس متعلق به بدن نيست. روح انسانهاي وارسته و مقرب درگاه الهي مراتبي دارد که بر اين عالم مادي احاطه دارد و خود آن، جزء اين حوادث مادي يا متأثر از اين عالم مادي و تحت شرايط و قوانين ماده و ماديات نيست. آنها قوانين خاص خودشان را دارند و ما حقيقت آن مراتب را نميدانيم.
اما اين را ميدانيم که امام معصوم عليهالسلام همه سخنان همه زائران را ميشنود و جواب آنها را ميدهد و بهترين راه برآورده کردن حاجات آنها را هم ميداند، بهگونهاي که با مصالح ديگر اصطکاک نداشته باشد. البته همه اينها در واقع کار خداست که به دست امام و به اذن الله جاري ميشود. اما به هر حال امام واسطه است و اقتضاي وساطت اين است که واسطه همه حوائج را بشنود و درک کند. با توجه به اين حقيقت روشن ميشود که اين امر به امامي اختصاص ندارد که از دنيا رفته و ما به زيارت حرم او ميرويم، بلکه امام زنده و حيّ هم واجد اين مرتبه از کمال است.
متاسفانه اشتغالات مادي و روزهمره کمتر به افراد اجازه ميدهد که در باره چنين موضوعاتي فکر کنند. اما اگر در دعاها، مناجاتها و زيارتها، مانند زيارت جامعه و زيارت آلياسين، دقت کنيم اشاراتي به اين مسائل وجود دارد. در زيارت آل ياسين ميخوانيم: سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ ذَلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ إِمَامُهُ مَنْ يَهْدِيهِ صِرَاطَهُ الْمُسْتَقِيمَ قَدْ آتَاكُمُ اللَّهُ خِلَافَتَهُ يَا آلَ يَاسِينُ وَ عَلَّمَ مَجَارِيَ أَمْرِهِ فِيمَا قَضَاهُ وَ دَبَّرَهُ وَ رَتَّبَهُ وَ أَرَادَهُ فِي مَلَكُوتِه ... اين زيارت اشاره دارد به اين که حوادث اين عالم از مراتبي بالا تنزل پيدا ميکنند و اين حوادث مجاري خاصي دارد و خداوند علم اين مجاري را که در ملکوت تدبير شده و برنامهريزي شده است به امام عليهالسلام عطا کرده است. پس ما نبايد گمان کنيم عالم هستي منحصر در همين عالم ماده است. عوالمي هست که فوق قوانين عالم ماده است و قوانين خاص خود را دارند که ما حقيقت آنها را درک نميکنيم. آنچه مربوط به آن عوالم است خداوند علمش را به برخي از بندگانش در اين عالم هم ميدهد. زيرا آنها سعه وجودي دارند و با آن عوالم هم در ارتباط هستند.
مقام نوراني معصومان
يکي از حقايقي که ما به تعليم معصومان بدان معتقديم (گرچه حقيقت آن را بهدرستي درک نميکنيم) اين است که رسول خدا و ائمه اطهار صلواتاللهعليهماجمعين مقامي به نام مقام نورانيت دارند. در روايت آمده که اول ما خلق الله نور نبيک يا جابر؛ «اي جابر! اول چيزي که خدا خلق کرد نور نبي تو بود»؛ و در روايتي که در کتب اهل تسنن هم نقل شده آمده است که اين نور با نور علي عليهالسلام يکي بود و در صلب ابوطالب و عبدالله از هم جدا شدند. ما نبايد طمعي داشته باشيم که حقيقت اين عوالم را درک کنيم، اما بايد بدانيم بالاخره مرتبهاي از عالم هستي وجود دارد که بهترين واژه براي اشاره به ماهيت آن واژه «نور» است زيرا خداوند واژه نور را بر خودش هم اطلاق کرده، ميفرمايد: الله نور السماوات و الارض. ما در اين عالم چيزي پاکتر، مفيدتر و لطيفتر از نور نداريم. نور، موجود شريفي است که همه به آن احترام ميگذارند. نور، آلودگي، کثافت، بو و ... ندارد. اگر ما بخواهيم لفظي درباره آن عوالم به کار ببريم لفظي بهتر از نور نداريم. نور ظاهر بذاته و مظهر لغيره است، يعني خود به خود روشن است و براي روشن بودن، نياز به چيز ديگري ندارد. خداوند هم خود به خود وجود دارد و براي وجود داشتن به چيز ديگري وابسته نيست. هر چيزي غير از نور با نور روشن ميگردد و ديده ميشود و وجود همه ماسوي الله هم از خدا است. به اين مناسبت کلمه نور بر خدا اطلاق پيدا ميکند.
نور مراتبي دارد و شاهد آن هم در آيه نور است که خداوند ميفرمايد: مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ؛5 «مثل نور او چون چراغدانى است كه در آن چراغى است.» خداي متعال نور است: الله نور السموات والارض؛ که در اين آيه مصداق مرجع ضمير «نُورِهِ» است. اما يک نور هم مخلوق خداست (مَثَلُ نُورِهِ). پس نور يک مرتبهاي دارد که منسوب به خداست و آن نور مراتبي دارد. عوالم وجود هم همين طور است. اگر در روايات آمده است که خداوند از نور پيامبر صلياللهعليهوآله بهشت را آفريد و تعبيراتي از اين قبيل، به اين معناست که نورِ اولين موجودْ کمالاتي داشت که وقتي تنزل ميکند چنين مخلوقاتي پديد ميآيند. بهشت و آنچه در آن است پرتويي از وجود نوري ايشان است نه وجود مادي ايشان. وجودي مادي ايشان تکليف دارد، بايد زحمت و رياضت بکشد، بايد بلا ببيند، و شهيد شود. اين امور مربوط به آن نور نيست. اگر قرار بود آن نور کشته شود، همه عالم به هم ميخورد. آن نور فوق تکليف است و همه انسانهاي مکلف پرتويي از وجود او هستند.
پس اين که ملائکه نازل ميشوند و مقدرات را به امام زمان عليهالسلام عرضه ميکنند امري باورناپذير نيست. براي تقريب به ذهن ميتوان گفت: خداي متعال در آن شب نوري را به وسيله ملائکه به قلب امام زمان عليهالسلام ميتاباند که همه چيز براي ايشان روشن ميشود. اگر در روايت آمده است که اگر نزول ملائکه در شب قدر و ارائه تقديرات نبود ما چيزي از آنها نميدانستيم، اين امر براي مرحله مادي وجود پيامبر و ائمه اطهار عليهمالسلام است، وگرنه وجود نوراني ايشان احتياج به ملک و ارائه آنها ندارد، بلکه ملک از آن نور آفريده شده است.
اما اينکه نزول ملائکه و ارائه تقديرات در چند شب است، برخي از بزرگان فرمودهاند: از آيات و روايات استنباط ميشود که مقدرات سه مرحله دارد؛ در شب اول هنوز يقيني نيست، در شب دوم مرتبهاي از حتميت و جزميت پيدا ميکند، و در شب سوم امضا ميشود، که مرحله قضا است. اين احتمالي است که برخي بزرگان دادهاند و بعيد هم نيست. البته ممکن است مرحله ديگري هم براي تغيير قضا وجود داشته باشد. زيرا در برخي روايات آمده که ممکن است حتي در برخي مقدرات تثبيت شده هم تغيير حاصل شود. در دعاي بعد از زيارت امام رضا عليهالسلام آمده است: و قضائک الذي تحجبه بالايسر الدعاء؛ «تو را ميخوانم به قضايي که آن را با آسانترين دعا ميپوشاني.» يعني قضايي است که صرف نظر از دعا تمام و حتمي است، اما خداي متعال راه ديگري براي بندگان گشوده که هر چند اسباب اقتضا ميکند که قضيه هيچ تغييري نکند، اما اگر بندهاي دعايي جدي کند، آن قضيه تغيير ميکند. بنابراين ما بايد اين شبها را غنيمت بشماريم.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org