قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

فصل اول

كليات

جنگ و منظرهاى مختلف

محور اصلى مباحثى كه پيش رو داريم بررسى پديده «جنگ» از ديدگاه قرآن است و آياتى را كه درباره جنگ و مسايل مربوط به آن سخن گفته، بررسى خواهيم كرد. جنگ از ديدگاه‌هاى گوناگون مورد توجه انديشمندان قرار گرفته و مى‌توان آن را از منظر رشته‌هاى مختلفى از علوم انسانى مورد بحث قرار داد. در وقايع نگارى يا «علم تاريخ» سخن از جنگ‌هاى فراوانى به ميان آمده كه در طول تاريخ به وقوع پيوسته است. البته روشن است كه هدف علم تاريخ صرفاً آگاهى از حوادثى است كه براى پيشينيان رخ داده است. در وقايع نگرى يا «فلسفه تاريخ»، از جنگ به لحاظ علل و عوامل تحقق و وقوع آن در بين ملت‌ها گفتوگو مى‌شود. از اين منظر، هنگامى كه از جنگ سخن مى‌گوييم به دنبال آن هستيم كه معلوم بداريم پيدايش جنگ‌ها در تاريخ جوامع انسانى مشمول چه قوانينى است و عوامل پيروزى يا شكست ملت‌ها در جنگ‌ها كدامند. اما در «فلسفه حقوق» اگر از جنگ سخنى به ميان آيد، كلام در اين است كه چگونه و بر چه اساسى مى‌توان جنگ را توجيه و تجويز كرد. از سوى ديگر در «حقوق بين الملل»، حقوق و تكاليف ملت‌ها و ارتش هايى كه در وضعيت جنگى به سر مى‌برند

مورد بحث قرار مى‌گيرد. اين در حالى است كه در دانشكده‌هاى نظامى و جنگ، شيوه برنامه ريزى و راهبرى عمليات نظامى ارائه مى‌شود.

بنابراين رشته‌هاى متعددى از علوم انسانى، هر يك به نحوى با جنگ ارتباط پيدا مى‌كنند و در خصوص اين پديده اجتماعى و تاريخى، به مطالعه، تحقيق و تحليل مى‌پردازند.

در تحقيق حاضر بايد به اين نكته توجه داشته باشيم كه قرآن كريم كتابى در علم تاريخ، يا فلسفه تاريخ، يا جامعه شناسى، يا فلسفه حقوق، يا حقوق بين الملل و يا اثرى مربوط به تاكتيك‌هاى نظامى و هنر جنگ نيست؛ بلكه هدف اصلى از فرستادن اين كتاب مقدس، هدايت انسان‌ها در مسير نيل به كمالات روحى و معنوى است. از اين رو اگر درباره جنگ نيز سخنى دارد، در همان مسير و براى دست يابى به همان هدف خواهد بود. به عبارت ديگر، اين آيات كسانى را كه در زندگى خود، طالب كمالند و مى‌خواهند به مراتب عالى انسانيّت نايل شوند، در زمينه جنگ و صلح و روابط بين الملل راهنمايى مى‌كند تا بدانند كه با چه كسانى و در چه اوضاع و احوالى و چگونه بايد بجنگند و در چه مواقع و مواردى بايد دست از جنگ بكشند و راه صلح و مسالمت با دشمن را در پيش گيرند.

قرآن كريم به تناسب هدف اصلى خود در صدد است تا تكليف پيروانش را در زمينه مسأله جنگ معلوم كند؛ مسأله اى كه از باسابقه ترين و ديرپاترين مسايل زندگى اجتماعى بشر به شمار مى‌آيد و نبايد مسأله اى غير عادى و گذرا تلقى شود. البته بى ترديد از اين كتاب آسمانى، نكات و مطالب فراوانى را نيز مى‌توان دريافت كه به «علم تاريخ»، «فلسفه تاريخ»، «جامعه شناسى»، «فلسفه حقوق»، «حقوق بين الملل»، «اخلاق» و حتى

«فلسفه» مربوط مى‌شود ـ كه ما در اين كتاب به برخى از مهم ترين آن‌ها نيز اشاره خواهيم كرد ـ اما بايد بدانيم كه هدف اصلى اين كتاب همان است كه ذكر كرديم، هر چند كه در مسير دست يابى به اين هدف، به مطالب علوم نام برده و يا حتى علوم طبيعى و فيزيكى نيز اشاراتى شده باشد.

بررسى چند كليد واژه

اكنون قبل از شروع، در بررسى آيات جنگ و بيان آن چه از ظواهر اين آيات استفاده مى‌شود، به ذكر مهم ترين واژه هايى مى‌پردازيم كه در قرآن كريم به معناى «جنگ» به كار رفته است. برخى از واژه هايى كه در قرآن كريم در اين زمينه به كار رفته است، نسبت به كلمه جنگ در زبان فارسى، مفهومى پيچيده تر، غنى تر و پربارتر دارند و پاره اى ديگر از آن‌ها داراى مفهومى مساوى با مفهوم جنگ هستند. در اين جا اين واژه‌ها را با توضيحى پيرامون هر يك مرور مى‌كنيم.

حرب و محاربه

مى‌توان گفت: دو واژه «حرب» و «محاربه» تقريباً مفهومى مساوى با مفهوم جنگ در زبان فارسى دارند و مترادف با آن هستند. در قرآن مجيد، واژه «حرب» چهار بار، و از مصدر «محاربه» نيز به صورت فعل دو بار به كار رفته است. در يكى از آيات درباره قوم يهود مى‌فرمايد:

كُلَّما أَوْقَدُواْ ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ وَ يَسْعَوْنَ فِى الأَْرْضِ فَساداً وَ اللّهُ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ؛1 هر گاه براى جنگ (با مسلمانان) آتشى


1. مائده (5)، 64.

بر افروزند، خداوند آن آتش را خاموش سازد، و به فساد و تبهكارى در زمين كوشند، و خداوند فساد پيشه گان و تبهكاران را دوست نمى‌دارد.

در آيه اى ديگر مى‌فرمايد:

فَإِمّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِى الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ؛1(اى پيامبر) اگر در جنگ بر ايشان دست يافتى با سركوبى ايشان كسانى را كه در پى ايشان (و پيرو آنان)اند پراكنده ساز، شايد به خود آيند و متوجه شوند.

در آيه اى ديگر چنين آمده:

فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمّا مَنَّا بَعْدُ وَ إِمّا فِداءً حَتّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها؛2 پس چون (درجنگ) با كفار روبه رو شديد، گردن هايشان را بزنيد تا دشمن از پا درآيد و زمين گير شود، سپس بندها را محكم كنيد (و اسير گيريد) و سپس يا بر آنان منّت نهيد و بدون عوض آزادشان كنيد و يا فديه بگيريد تا اين كه جنگ پايان پذيرد.

در اين سه آيه واژه «حرب» درست در معناى كلمه «جنگ» در فارسى به كار رفته است.

اما در يك آيه، واژه «حرب» در معنايى غير از مفهوم مصطلح «جنگ» به كار رفته است؛ آن جا كه مى‌فرمايد:

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِيَ مِنَ الرِّبَواْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ * فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْب مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ؛3 اى


1. انفال (8)، 57.

2. محمد (47)، 4

3. بقره (2)، 278ـ279.

كسانى كه ايمان آورده ايد اگر (به راستى) مؤمنيد آن چه را از ربا كه تاكنون نگرفته ايد رها كنيد؛ پس اگر (چنين) نكرديد، بدانيد به جنگ با خدا و فرستاده وى برخاسته ايد.

در اين آيه واژه «حرب» در معناى جنگ واقعى و نظامى به كار نرفته، بلكه رباخوارى را مانند اعلان جنگ با خدا و در حكم آن دانسته است.

از همين ريشه (حرب) در قرآن دو مورد نيز در قالب فعلى و از باب «مفاعله» به كار رفته است؛ يك بار «حارَبَ» به صيغه ماضى و يك بار «يُحارِبونَ» به صيغه مضارع. در اين دو مورد نيز اين كلمه به معناى «جنگ» استعمال شده است.

يكى از اين آيات، درباره «مسجد ضرار» نازل شده است. بنيان گذاران اين مسجد كه اسلامشان منافقانه بود، قصد داشتند در پوشش مسجد، در واقع پايگاهى براى توطئه تشكيل دهند. از اين رو خداوند در وصف آنان و مسجدشان مى‌فرمايد:

وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْرِيقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِرْصاداً لِّمَنْ حارَبَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنآ إِلاَّ الْحُسْنى وَ اللّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ؛1 و آن هايى كه مسجدى اختيار كردند كه مايه زيان و كفر و پراكندگى ميان مؤمنان است، و (نيز) كمين گاهى است براى كسانى كه قبلا با خدا و پيامبر او به جنگ برخاسته بودند، و سخت سوگند ياد مى‌كنند كه جز نيكى قصدى نداشتيم. و(لى) خدا گواهى مى‌دهد كه آنان قطعاً دروغ گو هستند.

خداوند در اين آيه از كافران و دشمنان اسلام و مسلمين با عنوان «مَنْ حارَبَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ» ياد كرده است.


1. توبه (9)، 107.

در آيه ديگر، كيفر چنين كسانى را كه در جنگ با خدا و رسولند يكى از چهار چيز مى‌داند:

إِنَّما جَزاءُ الَّذِينَ يُحارِبُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِى الأَْرْضِ فَساداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلاف أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الأَْرْضِ ذلِكَ لَهُمْ خِزْىٌ فِى الدُّنْيا وَ لَهُمْ فِي الآخرةِ عَذابٌ عَظِيمٌ؛1 محققاً كيفر آنان كه با خدا و رسول خدا سر جنگ دارند و در زمين به فساد كوشند اين است كه كشته يا به دار آويخته شوند و يا دست و پايشان به خلاف قطع شود و يا از آن سرزمين (به جاى ديگر) تبعيد شوند. اين عذاب آن‌ها در دنيا است و در آخرت هم عذابى بزرگ دارند.

قتال

ماده ديگرى كه در قرآن به معناى «جنگ» به كار رفته «ق ت ل» است. اين ماده در مجموع 170 بار در قرآن استعمال شده است. از اين تعداد، 94 بار به شكل ثلاثى مجرد (قَتَلَ يَقْتُلُ)، 67 بار در قالب باب «مفاعله»، 5 بار در قالب باب «تفعيل» و 4 بار در قالب باب «افتعال» به كار رفته است. در اين ميان بايد توجه داشت كه «قتل» و «تقتيل» به معناى كشتن يك نفر به دست نفر ديگر است و طبعاً يك طرفه خواهد بود، و بنابراين در مفهوم جنگ كه به معنى قتال و درگيرى دو طرفه است به كار نمى‌رود. اما واژه‌هاى «قتال» و «اقتتال» دو طرفه است و در موردى به كار مى‌رود كه هر يك از طرفين تصميم و تلاش در كشتن طرف ديگر را دارد و دو طرف به يكديگر هجوم مى‌برند. از اين رو فقط موارد باب «مفاعله» و «افتعال» به معناى «جنگ» بوده و متناسب با موضوع بحث ما خواهد بود.


1. مائده (5)، 33.

جهاد

واژه «جهاد» و مشتقات آن 35 بار در قرآن به كار رفته است. «جهاد» در لغت به معناى تلاش كردن و به كار گرفتن نيرو و توان خويش براى تحقق بخشيدن به يك هدف مى‌باشد؛ لكن چون از باب «مفاعله» است، معمولاً در مواردى به كار مى‌رود كه نوعى هم كارى، تقابل و رقابت در آن وجود دارد. بنابراين در «جهاد» معمولاً طرف ديگرى هم در كار است و دو طرف در برابر هم صف آرايى كرده، هر يك براى دست يابى به هدف خويش و پيروزى بر ديگرى به فعاليت مى‌پردازد و هر چه در توان دارد به كار مى‌گيرد.

البته بايد توجه داشت كه جهاد تنها شكل نظامى ندارد و هر نوع مبارزه و پيكارى، خواه نظامى باشد، يا اقتصادى، يا فرهنگى و يا سياسى، همه را در بر مى‌گيرد. هم چنين بايد دانست كه جهاد هميشه بار مثبت ندارد و گاهى در مصاديق منفى نيز به كار رفته است. نمونه آن، آيه 8 سوره عنكبوت است. در اين آيه خداوند پس از آن كه انسان را به احسان در حق پدر و مادر سفارش مى‌كند، مى‌فرمايد:

وَ إِنْ جاهَداكَ لِتُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ؛ و اگر آنان (والدين) تلاش كردند تا تو چيزى را كه به آن آگاهى ندارى شريك من قرار دهى، اطاعتشان مكن كه بازگشت شما به سوى من است، پس شما را به آن چه مى‌كنيد خبر خواهم داد.

در آيه اى ديگر به جاى «لِتُشْرِكَ بى» عبارت «عَلى اَنْ تُشْرِكَ بى» آمده است:

وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى أَنْ تُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِى الدُّنْيا مَعْرُوفاً؛1 و هر گاه بكوشند تا تو شريك


1. لقمان (31)، 15.

قرار دهى آن چيزى را كه بدان آگاهى ندارى، فرمانشان مبر و در دنيا به خوبى با آنان مصاحبت كن.

جز اين دو آيه كه در آن‌ها تلاش و كوشش پدر و مادر براى مشرك ساختن فرزندشان جهاد خوانده شده ـ كه طبيعى است هيچ گونه ارزش مثبتى بر آن بار نمى‌شود ـ واژه جهاد و مجاهده، در آيات ديگر، در مورد كوشش هايى به كار رفته كه انسان در مسير تحقق اهداف صحيح و خداپسند انجام مى‌دهد و بار ارزشى مثبت دارد. اين گونه تلاش‌هاى مثبت گاهى صرفاً با استفاده از ابزارهاى اقتصادى است، كه به آن «جهاد مالى» مى‌گويند؛ نظير: تأمين هزينه جنگ با كفار و مشركان و منافقان، كمك به فقرا و نيازمندان جامعه، كمك به تأمين هزينه بيماران و دردمندان، ساختن بيمارستان و مدرسه و مسجد، و يا ساختن راه‌ها و جاده ها. گاهى نيز اين تلاش‌ها جنبه نظامى دارد، كه طبعاً در آن، خطرها و تهديدهايى براى جان انسان وجود دارد و گاهى تا حد جان بازى و شهادت ممكن است پيش برود. روشن است كه اين نوع جهاد است كه مرادف جنگ، و محل بحث فعلى ما خواهد بود.

گاهى نيز منظور از «جهاد» مخالفت با نفس اماره است كه با عنوان «جهاد با نفس» يا «جهاد اكبر» از آن ياد مى‌شود. در بسيارى از آيات قرآن كريم واژه «جهاد» در همين معنا به كار رفته است. در اين جا به مواردى از آن‌ها اشاره مى‌كنيم:

در جايى مى‌فرمايد:

وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما يُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللّهَ لَغَنِىٌّ عَنِ الْعالَمِينَ؛1 هر


1. عنكبوت (29)، 6.

كس كه جهاد كند حقاً كه فقط به نفع خود جهاد كرده، زيرا خداوند از همه جهانيان بى نياز است.

در آيه اى ديگر چنين آمده:

وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ؛1كسانى كه در راه ما تلاش و جهاد كنند محققاً به راه‌هاى خود، راهنمايى شان مى‌كنيم كه خدا با نيكوكاران است.

به هر حال مصداق روشن جهاد و روشن ترين معنى مصطلح آن، همان جنگيدن در راه خداى متعال است كه جهادگر در آن، خود را در معرض شهادت قرار مى‌دهد. چنين جهادى با جهاد با نفس نيز قرين خواهد بود. مجاهد فى سبيل الله بايد بسيارى از خواسته‌هاى خود را زير پا بگذارد، به دنيا پشت كند و از زن و فرزند و علايق و اموال خود بگذرد تا به ميدان جنگ با دشمن برود و زندگى و سلامتى خود را در معرض تهديد و نابودى قرار دهد. بديهى است كه اين كار، متوقف بر جهادى بزرگ و كم نظير با نفس خواهد بود.

سفك دم (خون ريزى)

تعبير ديگرى كه به مفهوم «جنگ» نزديك است «سفك دم» مى‌باشد. «سفك دم» كه به معناى خون ريزى است دو بار در قرآن كريم به كار رفته است. در يك آيه خداوند مى‌فرمايد:

وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِى الأَْرْضِ خَلِيفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ؛2 وقتى پروردگار تو به فرشتگان گفت، من در زمين


1. همان، 69.

2. بقره (2)، 30.

جانشينى قرار داده ام، فرشتگان گفتند، آيا در زمين كسى را قرار مى‌دهى كه فساد و خون ريزى مى‌كند، در حالى كه ما با ستايشت تسبيح گوى تو هستيم؟

مورد دوم، آيه 84 سوره بقره است كه در آن، خداوند خطاب به بنى اسرائيل مى‌فرمايد:

وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَكُمْ لا تَسْفِكُونَ دِماءَكُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ؛ هنگامى‌كه از شما پيمان گرفتيم كه خون‌هاى يكديگر را نريزيد و يكديگر را از خانه هاتان بيرون نكنيد.

بايد توجه داشت كه «سفك دم» اعم از قتال است و تنها در مورد جنگ به كار نمى‌رود، بلكه شامل قتل هم مى‌شود؛ يعنى هم در موردى كه يكى ديگرى را بكشد و هم در موردى كه دو طرف قصد ريختن خون يكديگر را داشته باشند صدق مى‌كند، كه اين مورد دوم مرادف جنگ خواهد بود.

در پايان اين قسمت از بحث لازم است يادآور شويم كه در قرآن كريم واژه‌ها و تعبيرهاى ديگرى نيز كه مفيد معناى جنگ هستند وجود دارد، اما در اين بحث نياز چندانى به ذكر و بررسى آن‌ها نيست.

اصطلاحات ارزشى و غير ارزشى جنگ

در ميان واژه‌ها و تعابيرى كه در قرآن به معناى جنگ به كار رفته اند بعضى از آن‌ها مثل «حرب»، «محاربه»، «قتال»، «مقاتله» و «اقتتال» داراى بار ارزشى نيستند؛ يعنى خود به خود دلالتى ندارند بر اين كه جنگ مورد نظر از اين واژه‌ها ـ از ديدگاه كسانى كه آن‌ها را به كار برده اند ـ حق است يا باطل، عادلانه است يا ظالمانه، مشروع است يا نامشروع. از اين رو مى‌توانند در

هر يك از اين موارد به كار روند. بنابراين «حرب» و «قتال» و ديگر لغات هم خانواده آن‌ها مى‌توانند خوب يا بد باشند و از خود اين لغات نمى‌توان به نظر و قضاوت گوينده در اين باره پى برد.

اما در اين ميان واژه‌ها و اصطلاحاتى نيز داريم كه خود به خود داراى بار ارزشى، اعم از مثبت يا منفى، هستند؛ نظير «جهاد» و «سفك دم».

در كاربرد قرآنى و فرهنگ اسلامى، كلمه «جهاد» بار ارزشى مثبت دارد و بر عكس آن، «سفك دم» داراى بار ارزشى منفى است. درست است كه «جهاد» در لغت به معناى هر گونه تلاش و كوشش به منظور تحقق بخشيدن به هر گونه هدفى به كار رفته است؛ ولى در كاربرد قرآن كريم و در عرف پيروان مسلمان آن، تنها و تنها، جنگ مسلمين بر عليه كفار و مشركان، «جهاد» ناميده شده است و بر فعاليت‌هاى رزمى و نظامى كفار و مشركان ـ اعم از اين كه بين خودشان يا بر عليه مسلمانان باشد ـ اطلاق نمى‌شود.

هم چنين «سفك دم» گرچه در لغت به معناى خون ريزى است و خون ريزى، خود به خود، به تناسب اوضاع و احوال و شرايط و انگيزه‌هاى مختلف، مى‌تواند پسنديده يا ناپسند باشد، اما در فرهنگ قرآنى اين تعبير داراى بار ارزشى منفى است و جز در موارد ناپسند و نامشروع به كار نمى‌رود.

بنابراين در فرهنگ قرآن و اسلام و در عرف مسلمين، «جهاد» به جنگى اطلاق مى‌شود كه اهداف حق طلبانه و عادلانه دارد. از اين رو برخى از مترجمان، آن را به «جنگ مقدس» ترجمه مى‌كنند. عكس آن، واژه «سفك دم» در فرهنگ قرآنى و اسلامى در مورد جنگى به كار مى‌رود كه ظالمانه است و اهداف حق طلبانه ندارد.

هم چنين بايد توجه داشت كه هر كجا پس از جنگ، با هر تعبيرى، قيد «فى سبيل الله» ذكر شود، دالِّ بر حقانيّت و خداپسند بودن آن جنگ است؛ خواه اين قيد پس از لفظ «جهاد» و هم خانواده‌هاى آن ـ كه خود به خود نيز داراى بار ارزشى مثبت هستند ـ و خواه بعد از واژه قتال و كلمات هم خانواده اش ـ كه خود به خود، هيچ گونه بار ارزشى ندارند ـ ذكر شود. به عبارت ديگر با آوردن قيد «فى سبيل الله» علاوه بر «جهاد» واژه‌هاى گروه دوم نيز داراى بار ارزشى مثبت خواهند شد.

فصل بعدی

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org