- جلسه اول؛ مؤمنان رستگاران
- جلسه دوم؛ ارتباط زکات و رستگاري(1)
- جلسه سوم؛ ارتباط زکات و رستگاري(2)
- جلسه چهارم؛ مهار غريزه جنسي
- جلسه پنجم؛ وفاي به عهد و امانتداري
- جلسه ششم؛ نماز و رستگاري
- جلسه هشتم؛ عبادالرحمان
- جلسه نهم؛ عبادالرحمان، مردمي فروتن و خوددار(1)
- جلسه دهم؛ عبادالرحمان، مردمي فروتن و خوددار(2)
- جلسه يازدهم؛ عبدالرحمان و نماز
- جلسه دوازدهم؛ عبادالرحمان، هراسناک و نگران
- جلسه سيزدهم؛ ميانهروي در انفاق
- جلسه چهاردهم؛ صفات سلبي عبادالرحمان
- جلسه پانزدهم؛ سرنوشت خطاکاران
- جلسه شانزدهم؛ دو وصف سلبي ديگر براي عبادالرحمان
- جلسه هفدهم؛ برخورد عبادالرحمان با آيات الهي
- جلسه هجدهم؛ اهتمام عبادالرحمان به خانواده
- جلسه نوزدهم؛ امامت متقین، آرمان عبادالرحمن
صدا/فیلم | اندازه |
---|---|
قسمت اول | 2.29 مگابایت |
قسمت دوم | 2.26 مگابایت |
بسمالله الرحمن الرحيم
بندگي، طريق تقرّب
آن چه پيش رو داريد گزيدها از سخنان حضرت آية اللّه مصباح يزد(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبر است كه در تاريخ 16/1/1385 ايراد فرموده اند. باشد تا اين رهنمودها چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
«وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً»1؛ در توصيف «عباد الرحمن»؛ قرآن كريم ميفرمايد: آنان ميگويند: پروردگارا، عذاب جهنم را از ما برگردان و دور كن. اين عذاب خسارت و هلاكت عظيم است و جهنم بد قرارگاه و بد اقامتگاهي است. شايد تفاوت معنا «مستقر»؛ و «مقام»؛ اين باشد كه «مستقر»؛ شامل قرارگاه موقت نيز ميشود، ول «مقام»؛ اقامتگاه دائم است.
يكي از اوصافي كه خداي متعال براي بندگان شايسته اش نقل ميفرمايد، اين است كه آنها از عذاب آخرت ميترسند. نظير اين تعبير را در باره اول الالباب داريم كه ميفرمايد: «إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ * الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَل؛ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّار»2؛ آنان كه عاقل هستند و سطحي فكر نميكنند، وقتي اين عالم عظيم را ملاحظه ميكنند و درباره آفرينش آن ميانديشند، ميفهمند كه چنين عالمي از حكمت و اسرار فراوان برخوردار است و نميتواند بي هدف باشد. وقتي اين عالم هدف داشت، انسان كه در آن آفريده شده است نيز بي هدف نخواهد بود. «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لاتُرْجَعُونَ»3؛ اين عالم هدفدار است و اين هدف جز با عالم ديگري كه در آن جا پاداش كارهاي نيك و كيفر كارهاي بد داده شود، تحقق پيدا نميكند. اگر فقط همين عالم وجود داشته باشد خالي از عبث نيست، چرا كه كساني در اين عالم جنايات ميكنند و كيفر هم نمبينند. اگر عالمي نباشد كه كيفر داده شوند، خلقت عبث ميشود.
اولين مرتبه خروج از سطحي بودن و حس گراي اين است كه انسان بينديشد و معتقد شود كه اين عالم سرسري و بيحساب و كتاب نيست. «؛ فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ؛وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ»4؛ به اندازه سر سوزن كار خوب و بد پاداش و كيفر دارد. اين طور نيست كه انسان بگويد: من كه زياد گناه كرده ام، پس اين گناه ديگر چيزي نيست. اين يكي نيز حساب خودش را دارد. به همين جهت، «عباد الرحمن»؛ در باره عذاب آخرت ميانديشند و از خدا ميخواهند كه آنها را از مقدمات گناه محفوظ بدارد تا به كيفر مبتلا نشوند.
ترس از عذاب براي همه مطرح است. نه تنها پيامبر اكرم؛ صل الله وعليه وآله، بلكه ساير انبيا نيز به وصف «نذير»؛ متصف بوده اند. «أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ»5؛ بيم دادن وصف عموم انبيا است و مهمترين عامل كه متواند پشتوانه دعوت انبيا باشد و مردم را تحت تأثير قرار دهد، انذار است. اين مطلب را روان شناسان نيز بحث و تحليل كرده اند. انسان در زندگي خود نيز ميتواند اين نكته را تجربه كند. بيشترين عامل كه ما را از فعاليتها وحشتناك بازميدارد، ترس است. ترس از بيماري، ترس از فقر و ترس از بيآبروي و چيزهاي از اين قبيل بسيار مؤثر است، البته در كنار آن اميد به مقاومت نيز مؤثر است، اما جايي كه امر دائر باشد بين اميد به نفع و ترس از ضرر، آن چه بيشتر انسان را به انجام دادن وادار ميكند چيزي است كه او را از خطر حفظ كند. اين اولين اولويت است و در مرجله دوم نوبت به اين ميرسد كه انسان نفع خود را هم در نظر بگيرد و جلب كند. به همين دليل، دانشمندان علم كلام اولين عامل براي تحقيق درباره دين را خوف از ضرر محتمل دانسته اند. عقل ميگويد: تحقيق درباره خدا از باب دفع ضرر محتمل واجب است و نميگويد از باب جلب منفعت محتمل بايد درباره خدا تحقيق كنيم. دفع ضرر محتمل مؤثرتر و لازمتر است. انبيا نيز از همين عامل طبيعي و فطري استفاده كرده و انذار كرده اند. به همين جهت خداوند خطاب به پيامبرصل الله وعليه وآله ميفرمايد:؛ «؛ قُمْ فَأَنذِرْ»6؛ و نميفرمايد: «قم فبشر»؛ انذار مؤثرتر از تبشير است. انذار از همه چيزهاي است كه ممكن است انسان را به خطر بيندازد و برا او ضرر داشته باشد.
كسان كه هنوز به معارف اسلام پي نبرده و به معاد اعتقاد پيدا نكرده اند، از همين عذابها دنيا ميترسند. ابتدا كه هنوز مردم توحيد و معاد را باور نداشتند و حاضر نبودند در مقام تحقيق در اين زمينه برآيند، انبيا آنان را به عذابها دنيوي انذار ميكردند و ميگفتند: اگر بت پرستي كنيد در همين دنيا معذّب ميشويد و نعمتها از دست شما ميرود. براي افرادي كه هنوز ايمان قوي ندارند يا اصلاً ايمان ندارند، انذار از همين عذابها دنيوي شروع ميشود و سپس به تناسب مرتبه ايمان كه پيدا ميكنند، به عذابهاي اخروي ميرسد، چون عذاب دنيوي نه از نظر شدت و نه از نظر مدت با عذاب اخروي قابل مقايسه نيست. شدت آن را نميتوانيم درست تصور كنيم، چون نمونه؛ اش را درك نكرده ايم، اما مدّتش را تا حدّ ميتوان فهميد. انسانها بالاخره با عدد آشنا هستند و كم و بيش در اين دنيا عذاب، ناراحتي و گرفتاري داشته اند و ميدانند اين عذاب محدود است، اما در برابر آن، عذاب آخرت صد سال و هزار سال نيست، بلكه هميشگي است. «قَالَ إِنَّكُم مَّاكِثُونَ»7؛ با توجه به ابديت عذاب، ترسناكتر بودن عذاب آخرت از عذاب دنيا برا انسان خوب درك ميشود، اما كم نيستند كساني كه شدت عذاب آخرت را نميتوانند درك كنند. قرآن سعي كرده است بياناتي در زمينه شدت عذاب آخرت داشته باشد كه مردم جدّ بترسند. كم نيستند كسان كه به اندازه يك دهم عذاب دنيا از عذاب آخرت نميترسند! بسيار از افراد مناجاتهاي انبيا، اوليا و ائمه (عليهم صلوات الله) به خصوص مناجاتهاي طولاني را كه ميبينند، تعجب ميكنند كه چرا مثل امير المؤمنين (عليه السلام) در مقام مناجات اين گونه زار ميزند و گريه ميكند.
قرآن به طور صريح ذلّت اصحاب دوزخ در آخرت را مجسم ميكند. ما در اين دنيا خيل به فكر عزّت و آبرو خود هستيم. نمي خواهيم از نقطه ضعفها و لغزشهايمان كسي باخبر شود. اگر كس به يكي از اشتباهات ما واقف شود ممكن است خواب به چشم ما نرود. خيلي دوست داريم در جمع كه وارد ميشويم، مردم به ما احترام كنند و اين در طبيعت ما است، البته كساني كه در مكتب انبيا تربيت شوند، حسابشان جدا است.
روانشناسان ميگويند: يكي از مهمترين غرائز در انسان غريزه صيانت از شخصيت و حفظ احترام است. حال اگر كسي گناه مرتكب شود و تصور كند او را با وضع زننده اي در شهر به مردم نشان ميدهند و او را معرف ميكنند، چه حالي پيدا ميكند؟ قرآن ميفرمايد: روز قيامت كساني هستند كه ملائكه آنها را ميگيرند و با زنجير ميكشانند، چرا كه از سوي خدا دستور ميرسد: «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ»8؛ آنها را بگيريد و در غل و زنجير بكشيد. در آن صحراي محشر جلوي همه خلايق شيخي كه عمري در ميان مردم با عزّت و احترام زندگي ميكرده است، ميگيرند و به سوي جهنم ميبرند.؛ «ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ»9؛ با زنجير او را ميكشند كه هفتاد ذراع طول دارد. تازه وقتي وارد دوزخ ميشود، ابتدا از او با آب جوشان پذيرايي ميكنند كه وقتي آن را ميخورد تمام درونش را ميسوزاند. «فَقَطَّعَ اَمعائَهُم»10؛ از بالاي سر آب جوش بر او ميريزند و از اطراف شعله ها آتش او را محاصره ميكند. «يَوْمَ يَغْشَاهُمُ الْعَذَابُ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَيَقُولُ ذُوقُوا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ»11؛ و به آنها ميگويند: بچشيد آن چه را كه انجام داديد. «قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيَابٌ مِّن نَّارٍ»12؛ به آنها لباس ميپوشانند كه از آتش است. قير داغ ميكنند و به تن آنها ميريزند و لباسها به تنشان مچسبند. «تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ»13؛ شعله آتش وقتي به صورتشان ميرسد پوست صورت آنان ميسوزد و كنده ميشود. «سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَارًا كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيْرَهَا»14؛ ا كاش فقط يك بار ميسوختند و خاكستر ميشدند، اما اين جريان ادامه دارد. آن قدرتشنگي به آنها اثر ميكند كه با همان حالت وسط اين آتشها دست به استغاثه برميدارند. «؛ وَإِن يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاء كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءتْ مُرْتَفَقًا »15؛ از بس تشنگي به آنها فشار ميآورد آب به آنها ميدهند مثل فلز ذوب شده؛ كه به صورت مايع است. اين نوشيدن آنها است و غذايشان از چرك و خون است. «وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ»16؛ آنها آن قدر تشنه هستند كه اين آب جوشان را با حرص و ولع ميخورند. واقعا چگونه ميتوان اينها را تصور كرد؟! در روايات هست كه جهنمي ها يادشان ميرود كه بايد از خدا چيزي بخواهند و نميدانند كه از چه كسي بايد استغاثه كنند. همين طور داد ميزنند و مالك جهنم را ميبينند كه اختيار دست او است. «وَقَالَ الَّذِينَ فِي النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّكُمْ يُخَفِّفْ عَنَّا يَوْمًا مِّنَ الْعَذَابِ»17؛ به مالك جهنم ميگويند كه ما دو تا خواهش داريم: يك اين كه از خدا بخواه يك روز از عذاب ما كم كند. آنها هزاران سال عذاب كشيدهاند و سپس هم عذاب خواهند كشيد، ول آن قدر بيچاره و مستأصل شده اند كه ميگويند: از خدا بخواه حداقل يك روز عذاب را كم كند. به آنان گفته ميشود: اين جا جاي تخفيف نيست. سپس خواسته دوم را مطرح ميكنند و ميگويند: «يَا مَالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنَا رَبُّكَ»18؛ بگو خدا مرگ ما را برساند. به آنها گفته ميشود اين جا از مرگ هم خبري نيست. كسي كه به؛ اين عالم آمد، چه در بهشت باشد و چه در جهنم ديگر برايش مرگ معنا ندارد. «؛ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذَابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ؛ وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِيهِ؛ وَفَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْويهِ؛ وَمَن فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ يُنجِيهِ؛ كَلَّا إِنَّهَا لَظَ؛ نَزَّاعَةً لِّلشَّوَ »19؛ روز قيامت همين بچه هايي كه انسان همه عمر خود را صرف آنها ميكند و بسياري از تخلّفها را براي رفاه آنها انجام ميدهد، حاضر است همه آنها را فدا كند. بچه، همسر، برادر و هر كه را دوست دارد و همه كساني كه روي زمين هستند، بدهد تا نجات پيدا كند، اما نميتواند. اين آتش است كه پوست از سر آنها ميكَنَد. اين اصطلاح قرآن است كه مگويد: پوست از كله آنها ميكَنَد. آتش، اين پوست بدن را چروكيده ميكند و ميسوزاند. ما حقيقت اينها را نميفهميم. در روايت است كه اگر يك قطره از اين «غسلين»؛ در اين دنيا بيفتد تمام موجودات زنده از گندش هلاك ميشوند!
همه اينها به خاطر انتخاب زشت انسان است وگرنه خدا به انسان نعمتهاي بيشمار داده و راه را هم به او نشان داده است كه از اين راه برود. بهترين نعمتها را هم براي او آفريده است. در اوصاف اهل بهشت زيباترين، نرمترين و خوشايندترين لباسها، شيرينترين نوشابهها و بهترين غذاها را براي ما فراهم كرده است به شرط اين كه در زندگي اين دنيا كمي حلال و حرام را رعايت كنيم. نميگويم: گرسنگي بكشيم، بلكه حريص نباشيم و قانع باشيم و از حد خودمان تجاوز نكنيم كه به حرام بيفتيم.
نتيجه اين كه قيامت هست و حساب و كتاب در كار است و ارتكاب گناه به اين عذابها منتهي ميشود. با قدرت عقل و ايمان خود را از اين عذابها حفظ كنيم. وقتي به اين خطرهايي كه در پيش است توجه ميكنيم و ضعف خود را ميبينيم، بايد بگوييم: «ربنا اصرف عنا عذاب جهنم»؛ خدايا تو ما را حفظ كن و ما را از عذاب دوزخ كه در معرضش هستيم، نگه دار و آن را از ما برگردان. خدا هم كريم، رحيم و سريع الرضا است و به همين دليل ما را حفظ ميكند، ان شاء اللّه.
1؛ فرقان، 65 و 66؛ و آنان هستند كه دايم (به دعا و تضرّع) گويند:پروردگارا عذاب جهنم را از ما بگردان، كه سخت عذاب مهلك و دايم است.
2؛ آلعمران، 190 و191؛ محققا در خلقت آسمانها و زمين و رفت و آمد شب و روز دلائل روشن است برا خردمندان عالم؛ آنها كه در هر حالت، ايستاده و نشسته و خفته خدا را ياد كنند و دائم در خلقت آسمان و زمين بينديشند و گويند:پروردگارا، تو اين دستگاه با عظمت را بيهوده نيافريدها، پاك و منزه، ما را به لطف خود از عذاب دوزخ نگاهدار.
3؛ مؤمنون، 115؛ آيا چنين پنداشتيد كه ما شما را به عبث و بازيچه آفريدهايم و هرگز به سو ما بازگردانده نمشويد؟!
4؛ زلزال، 7 و 8؛ پس هر كس به قدر ذرها كار نيك كرده باشد (پاداش) آن را خواهد ديد؛ و هر كس به قدر ذرها كار زشت مرتكب شده آن هم به كيفرش خواهد رسيد.
5؛ ملك، 8؛ آيا پيغمبر برا راهنماي شما نيامد؟
6؛ مدثر، 2؛ برخيز و به اندرز و پند، خلق را خدا ترس گردان.
7؛ ؛ زخرف، 77؛ شما (در اين عذاب) هميشه خواهيد بود.
8؛ حاقه، 30؛ (و خطاب قهر رسد كه) او را بگيريد و در غل و زنجير كشيد.
9؛ حاقه، 32؛ آنگاه به زنجير كه طولش هفتاد ذراع است (به آتش) در كشيد.
10؛ محمد، 15؛ ... تا اندرونشان را پاره پاره گرداند.
11؛ عنكبوت، 55؛ (اينان را متذكر ساز به آن) روز كه عذاب خدا از بالا و زير پا آنها را فرو گيرد، و (خدا يا مناد حق) گويد: (امروز) بچشيد كيفر آنچه (در دنيا) عمل مكرديد.
12؛ حج، 19؛ كافران را لباس از آتش دوزخ به قامت بريدهاند.
13؛ مؤمنون، 104؛ آتش دوزخ صورتها آنها را مسوزاند و در جهنم، زشت منظر خواهند زيست.
14؛ نساء، 56؛ به زود در آتش دوزخشان درافكنيم كه هر چه پوست تن آنها بسوزد آنان را پوست ديگر جايگزين كنيم.
15؛ كهف، 29؛ و اگر (از شدت عطش) شربت آب درخواست كنند آب مانند مس گداخته سوزان به آنها دهند كه رويها را بسوزاند و آن آب بسيار بد شربت و آن دوزخ بسيار بد آسايشگاه است.
16؛ حاقه، 36؛ و طعام غير از غسلين (چرك و پليد دوزخيان) نصيبش نيست.
17؛ غافر، 49؛ و اهل دوزخ به خازنان جهنم گويند:از خدا خود بخواهيد كه روز عذاب ما را تخفيف دهد.
18؛ زخرف، 77؛ و (آن دوزخيان، مالك دوزخ را) ندا كنند كه ا مالك، از خدا خود بخواه كه ما را بميراند (تا از عذاب برهيم.)
19معارج، 11 تا 16؛ (آن روز) كافر بدكار آرزو كند كه كاش توانست فرزندانش را فدا خود سازد و از عذاب برهد؛ و هم زن و برادرش؛ و هم خويشان و قبيلهاش را كه هميشه حمايتش مكردند؛ و هر كه را رو زمين است خواهد همه را فدا خويش گردند تا مگر او را (از آن عذاب) برهاند؛ و هرگز نجات نيابد كه آتش دوزخ بر او شعلهور است؛ تا سر و صورت و اندمش پاك بسوزد.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org