- جلسه اول؛ مؤمنان رستگاران
- جلسه دوم؛ ارتباط زکات و رستگاري(1)
- جلسه سوم؛ ارتباط زکات و رستگاري(2)
- جلسه چهارم؛ مهار غريزه جنسي
- جلسه پنجم؛ وفاي به عهد و امانتداري
- جلسه ششم؛ نماز و رستگاري
- جلسه هشتم؛ عبادالرحمان
- جلسه نهم؛ عبادالرحمان، مردمي فروتن و خوددار(1)
- جلسه دهم؛ عبادالرحمان، مردمي فروتن و خوددار(2)
- جلسه يازدهم؛ عبدالرحمان و نماز
- جلسه دوازدهم؛ عبادالرحمان، هراسناک و نگران
- جلسه سيزدهم؛ ميانهروي در انفاق
- جلسه چهاردهم؛ صفات سلبي عبادالرحمان
- جلسه پانزدهم؛ سرنوشت خطاکاران
- جلسه شانزدهم؛ دو وصف سلبي ديگر براي عبادالرحمان
- جلسه هفدهم؛ برخورد عبادالرحمان با آيات الهي
- جلسه هجدهم؛ اهتمام عبادالرحمان به خانواده
- جلسه نوزدهم؛ امامت متقین، آرمان عبادالرحمن
صدا/فیلم | اندازه |
---|---|
قسمت اول | 2.55 مگابایت |
قسمت دوم | 2.49 مگابایت |
بسمالله الرحمن الرحيم
بندگی، طريق تقرّب
آن چه پيش رو داريد گزيدها از سخنان حضرت آية اللّه مصباح يزد(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبر است كه در تاريخ 20/2/85 ايراد فرمودهاند. باشد تا اين رهنمودها چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
«؛ وَ الَّذِينَ لا يَشهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كرَاما»1؛ در معنا اين جملات كه در وصف «عباد الرحمان»؛ وارد شده است، مفسران اختلاف نظر دارند. حتي مرحوم علامه طباطبايي رضوان الله عليه وجهي خاص را به طور معين انتخاب نميكند. منشأ اختلاف آنان اين است كه كلمه «شهادت»؛ در لغت عرب به دو معنا است: معنا اول ادا شهادت است، همان گونه كه در داستان حضرت يوسف قرآن ميفرمايد: «وَ شهِدَ شاهِدٌ مِّنْ أَهْلِهَا»2؛ شاهد آن جا شهادت داد.
معناي دوم حضور است. عبارت «شهد المجلس»؛ به اين معنا است كه شخصي در فلان مجلس حضور پيدا كرد. پس منظور از اين آيه متواند اداي شهادت يا حضور باشد. اگر منظور اداي شهادت باشد معناي آيه اين ميشود كه يك از اوصاف «عبادالرحمان»؛ آن است كه آنان شهادت ناحق نميدهند. «زور»؛ به معنا ناحق، يعني چيزي است كه ظاهر آراسته اي دارد، ولي باطنش خراب است. دروغ و همه كارهاي قلابي كه ظاهر آراسته دارد، ولي باطنش فاسد است، نمونههايي از «زور»؛ است. تزوير نيز از همين ماده است كه به معنا كلك زدن است. اما اگر معناي دوم مراد باشد (كه شايد از لحن كلام مرحوم علامه طباطبايي استفاده شود كه به اين احتمال اندك بيشتر تمايل دارند)، معناي «شهادت»؛ حضور يافتن و معناي «زور»؛ هر تزوير و ناحق است. بر اين اساس، «عباد الرحمان»؛ در جايي كه مظانّ فساد و گناه است، حضور پيدا نميكنند. آن چه باعث شده است مرحوم علامه اين احتمال را اندك ترجيح دهند ذيل آيه است كه ميفرمايد: «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراما». اگر معناي شهادت حضور باشد تناسب آيات بيشتر است. بر اين اساس، معناي آيه اين ميشود كه «عبادالرحمن»؛ در مجلس باطل حضور پيدا نميكنند و اگر اتفاقاً عبورشان به جايي افتاد كه كساني مشغول گناه هستند، آن وقت كريمانه از آن جا عبور ميكنند و توقف نميكنند. مطابق اين معنا دو جمله مكمل يكديگر ميشوند و تناسب بيشتر پيدا ميكنند. وجه سوم كه متوان در نظر گرفت، اين است كه معناي اعم از اداي شهادت و حضور در آيه مراد باشد و منظور از اعراض و عدم شهادت نيز معناي اعم از پرهيز از فعل خود يا اعراض از كار ديگران است.
بعضي ميگويند: منظور از گذر كريمانه اين است كه اگر انسان به مجلس گناه عبور كرد و شرايط نهي از منكر فراهم بود بايد نهي از منكر كند، اما وقتي شرايط نهي از منكر فراهم نبود انسان بايد بزرگوارانه از كنار آن بگذرد. اما به نظر ميرسد منظور آيه اين معنا نيست. آيه ديگر داريم كه متواند اين آيه را توضيح دهد. خداوند در سوره قصص ميفرمايد: «وَ إِذَا سمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضوا عَنْهُ وَ قَالُوا لَنَا أَعْمَلُنَا وَ لَكُمْ أَعْمَلُكمْ سلامٌ عَلَيْكُمْ لا نَبْتَغِ الْجَهِلِينَ»3؛ بندگان شايسته وقتي كلام لغو را از افراد ميشنوند، به آنها ميگويند: ما كار خودمان را انجام ميدهيم و شما نيز كار خودتان را انجام دهيد. بعد هم ميگويند: «سَلامٌ عَلَيْكُم»؛ آن گاه به زبان حال (نه به زبان قال) ميگويند: «لانَبْتَغِي الْجاهِلِين»، ما به حرف جاهلان رو نميآوريم. اگر «عباد الرحمن»؛ را با سخن لغو مخاطب قرار دهند، آنان را مسخره كنند، به آنها فحش دهند و استهزا كنند، خيلي با وقار و سنگين ميگويند: شما كار خودتان را انجام دهيد و ما نيز كار خودمان را انجام مدهيم.
در مجمع البيان شواهد ارائه شده است كه وقتي ميگويند: «مرّ تكرما»؛ منظور اين است كه دامن برگرفت از اين كار و خود را فراتر، عزيزتر و گرامتر از اين داشت كه به آن كار آلوده شود، طوري عبور كرد كه خودش آلوده نشود. اين نشان ميدهد كه آفت اجتماع زمينه ابتلا به آفت اخلاق است كه بايد با آن مبارزه كرد. به خصوص اگر مراد از لغو هر گونه سخن باطل باشد در قرآن نسبت به آلوده نشدن به آن حساسيت خاص وجود دارد. همنشين با اهل لغو انسان را به بلا مبتلا ميكند. خداوند متعال درباره كساني كه در قيامت جهنمي ميشوند، ميفرمايد: از آنها سؤال ميشود: «؛ مَا سلَككمْ ف سقَر؟ قَالُوا لَمْ نَك مِنَ الْمُصلِّينَ... وَ كنَّا نخُوض مَعَ الخَْائضِينَ»4؛ چه طور شما جهنمي شديد؟ آنها پاسخ ميدهند: عاملي كه ما را به جهنم كشاند، اين بود كه ما با كساني گره خورديم كه بايد از آنان گذر ميكرديم.
يك گرايش خاص در انسان وجود دارد كه عنوان عامّ آن تقليد و همرنگ جماعت شدن است. اصل اين گرايش عامل خوبي براي فرهنگ پذير است. اين كشش عاملي است براي اين كه انسان از رفيق خوب استفاده كند. بسياري از جوانها كه مسجدي شدند، كارهاي خوب كردند، جبهه اي شدند و به سعادت رسيدند، به خاطر همين فرهنگ پذيري بوده است، البته اگر انسان به رفيق بد مبتلا شود جهنمي ميشود. به همين دليل، بايد از محافل كه آيات الهي مورد بيمهري قرار مگيرد و زمينها براي نهي از منكر نيست، گذر كرد. قرآن كريم ميفرمايد: «وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكمْ ف الْكِتَبِ أَنْ إِذَا سمِعْتُمْ ءَايَتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بهَا وَ يُستهْزَأُ بهَا فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَت يخُوضوا ف حَدِيثٍ غَيرِهِ إِنَّكمْ إِذاً مِّثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَفِقِينَ وَ الْكَفِرِينَ ف جَهَنَّمَ جَمِيعا»5؛ وقتي كساني ميخواهند توطئها كنند، نقشها بكشند يا كار غلط انجام دهند، انسانها عموما و جوانها به طور خاص گرايش دارند كه همرنگ گروه سنّ خود شوند. آنها وقتي مبينند دوستان، همسايه ها و خويشان راهي را انتخاب ميكنند، بدون اين كه تحقيق كنند آيا راهشان درست است يا نه، همرنگ ميشوند. قرآن ميفرمايد: اگر ديديد عده اي ـ گرچه دوستان، همكلاسان يا همسالان شما باشند ـ درصدد تحقير ايمان يا شبهه افكني در مباحث اعتقادي هستند، با آنان معاشرت و نشست و برخاست نكنيد. اگر با آنان معاشرت كرديد مثل آنها ميشويد و كار شما به نفاق ميانجامد و شما هم منافق و كافر ميشويد. خداوند كافر و منافق را در جهنم جمع ميكند. اين مسأله آن قدر مهم است كه خداوند به پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله ميفرمايد: با اينها ننشين و اگر به طور اتفاقي يادت رفت و با آنها نشستي همين كه متوجه شدي، بلند شو. مجالست با اهل فساد كه شبهات القا ميكنند و حرفها بيجا ميزنند، بيش از هر چيز در روح انسان به خصوص جوان تأثير منفي ميگذارد.
1؛ فرقان، 72؛ و آنان هستند كه به ناحق شهادت ندهند و هرگاه به عمل لغو (از مردم غافل) بگذرند بزرگوارانه از آن درگذرند.
2؛ يوسف، 26؛ و بر صدق دعويش شاهد از بستگان زن گواه داد.
3؛ قصص، 55؛ و چون سخن لغو (از دشمنان دين) بشنوند از آن اعراض كنند و گويند:اعمال ما از ما و اعمال شما از شما، برويد سلامت باشيد، كه ما هرگز مردم (هرزه گو) نادان را نمطلبيم.
4؛ مدثر، 42-45؛ كه شما را چه عمل به عذاب دوزخ در افكند؟ آنان جواب دهند كه ما از نمازگزاران نبوديم... و ما با اهل باطل به بطالت مپرداختيم.
5؛ نساء، 140؛ و محققاً خداوند در كتاب خود اين حكم را بر شما فرستاد كه چون شنيديد كه آيات خدا مورد انکار و استهزا قرار ميگيرد، پس با آن گروه (منافق) مجالست مكنيد تا در حديث ديگر داخل شوند، كه (اگر با آنان همنشين شويد) آن گاه شما هم مانند آنان هستيد. و خدا منافقان را با كافران در جهنم جمع خواهد كرد.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org