قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

صدا/فیلماندازه
قسمت اول3.11 مگابایت
قسمت دوم3.08 مگابایت

 

 

 

 

 

 

 


بسم‌الله الرحمن الرحيم

بندگي، طريق تقرّب‏

آن چه پيش رو داريد گزيده‏ا از سخنان حضرت آية اللّه مصباح يزد(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبر است كه در تاريخ 17/3/85 ايراد فرموده‏اند. باشد تا اين رهنمودها چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.

«وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماما»1؛ قرآن كريم در باره اهتمام به خانواده مي‏فرمايد: «عباد الرحمان»؛ كسان هستند كه منش آن‏ها در دعا كردن اين گونه است كه مي‏گويند: از همسران و فرزندانمان نور چشم به ما ببخش و ما را پيشواي پرهيزگاران قرار ده.
آن‏ها مي‏خواهند كه همسرانشان همسراني صالح و فرزندانشان فرزنداني صالح باشند. اين شيوه «عباد الرحمان»؛ است. به خصوص در زندگي حضرت ابراهيم ‏عليه‏السلام، بر حسب آن چه قرآن كريم نقل م‏يكند، اين ويژگي كاملاً مشهود است. يكي از قسمت‏هاي برجسته زندگي حضرت ابراهيم‏؛ عليه‏السلام كه آثار ماندني تا روز قيامت خواهد داشت، بناي كعبه است كه به كمك فرزندشان حضرت اسماعيل ‏عليه‏السلام آن را ساختند. قرآن مي‏فرمايد: وقتي كه اين پدر و پسر مشغول ساختن خانه خدا شدند، اين گونه دعا مي‏كردند: «وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لک».2؛ آن‏ها م‏يدانستند كار كه م‏يكنند، خدمت شايسته‏ا است و خداي متعال دعايشان را در آن حال مستجاب مي‏كند. يكي از دعاهايشان اين بود كه ما را «مسلم»؛ قرار ده. قرآن م‏يفرمايد: لقب «مسلم»؛ را حضرت ابراهيم‏؛ عليه‏السلام براي ما گذاشته است. هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ3؛ دعاي حضرت ابراهيم عليه‏السلام اين است كه من و اسماعيل را «مسلم»؛ يعني تسليم خودت قرار ده. به اين مقدار نيز اكتفا نم‏يكند، بلكه اضافه بر آن مي‏گويد: در ميان فرزندان من پيامبري را مبعوث فرما. حضرت رسول‏؛ صل الله وعليه وآله فرمودند: «أنا دعوة اب ابراهيم»4؛ من همان دعاي ابراهيم هستم كه اهتمام داشت فرزندانش همان منش و روش او را داشته باشند و خداوند همان نعمت‏هاي كه به او داده است، به فرزندانشان نيز بدهد. در روايات داريم كه ابتدا خدا مقام نبوت و رسالت را و سپس مقام خلّت را به حضرت ابراهيم ‏عليه‏السلام داد. «وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلا»5؛ پس از مقام خلّت مقام امامت را به او داد. برا اين مقام شرايط لازم بود و حضرت م‏بايست در امتحانات سربلند بيرون آيد. «وَ إِذِ ابْتَل‏؛ إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قال وَ مِنْ ذُرِّيَّتِ قال لايَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِين»6؛ خدا حضرت ابراهيم‏؛ عليه‏السلام را به گونه‏هاي مختلف مورد ابتلا و آزمايش قرار داد. او از اين امتحانات سرافزار بيرون آمد. وقتي امتحانات تمام شد، آن وقت خدا پاداش او را اين گونه قرار داد كه مقام امامت پيدا كند. البته اين امامت معنايش جانشين پيامبر نيست، چون خود ايشان پيامبر بود، بلكه يك مقام ديگر است. وقت كه خدا متعال مقام امامت را به حضرت ابراهيم‏؛ عليه‏السلام داد، حضرت ابراهيم ‏عليه‏السلام غفلت نكرد از اين كه براي ذريه‏اش دعا كند تا آن‏ها نيز اين مقام را داشته باشند و بلافاصله مقام را كه انبيا سابق نيز معلوم نيست چند نفر داشته‏اند، براي فرزندانش درخواست كرد. خداوند متعال در پاسخ اين درخواست فرمود: اين مقام به همه كس داده نم‏شود، بلكه به كساني كه اهل ظلم و گناه نباشند، داده م‏شود. معلوم مي‏شود اين يك شيوه مرضيه ‏اي است كه انسان به فكر فرزندانش باشد.
اين كه علاقه به زن و فرزند چه علاقه ‏اي است، تا چه اندازه مطلوب است، و آيا به هر درجه ‏اي باشد مطلوب است يا نه، بحث تحليل مي‏خواهد. به طور اجمال ما در باره آن‏ها تعبير «قرة العين»؛ داريم. چشم روشني ظاهراً نهايت سرور و شادي از يك كار و حالت رضايت از آن است. به فرزند هم كه معروف است نورچشم م‏گويند، به خاطر آن است كه انسان از ديدنش شاد مي‏شود. گويا نور در دلش م‏تابد و چشمش برق مي‏زند. اين كلمه در قرآن سه بار به كار رفته است. يكي از كاربردهاي آن در اوصاف بندگان شايسته خدا است. «تَتَجاف‏؛ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ فَلاتَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُن»7؛ بندگاني كه وقتي آيات قرآن برايشان خوانده مي‏شود، به حال سجده روي زمين م‏يافتند، پهلوها را از بستر تهي مي‏كنند، بستر را رها مي‏كنند و راز و نياز با خدا را پيش م‏يگيرند، هيچ كس نم‏يداند كه خدا چه روشني چشمي برا اين‏ها مهيّا كرده است. در باره نعمت‏هاي بهشتيان خداوند م‏يفرمايد: «جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهار»8، «زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِين»،9؛ «فَواكِهَ مِمَّا يَشْتَهُون»10؛ و «لَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُون»11؛ اين‏ها را كم و بيش انسان سر در مي‏آورد كه چه جور نعمت‏هاي است، گرچه فواكه و نعمت‏هاي بهشت با نعمت‏هاي دنيايي خيلي فرق دارد، ولي بالاخره يك شِماي از آن را انسان درك م‏يكند، ولي در باره «عباد الرحمان»؛ خداوند مي‏فرمايد: هيچ كس نم‏يداند خدا چه روشني چشم برايشان مهيا كرده است. در روايت است كه «و لا خطر عل قلب بشر»12؛ بر قلب هيچ انسان اين نعمت خطور نكرده است، يعن فهم بشر عاجز است از اين كه بتواند آن را تصور كند. معلوم م‏شود كه اين «قرة اعين»؛ خيلي بالاتر از نعمت‏هاي ديگر است.
«عباد الرحمن»؛ از خدا مي‏خواهند كه خدا كاري كند همسري نصيبشان شود كه مايه چشم روشني باشد. اين نشانه آن است كه خيلي به زن و بچه علاقه دارند. انسان به طور طبيعي يك ميل غريزي به همسر و فرزند دارد و اين حكمت الهي است كه خدا برا انسان چنين ميلي را قرار داده است. اگر چنين ميلي نبود انسان‏ها حاضر نم‏يشدند سختي زندگي مشترك را تحمل كنند. آن ميل طبيعي و لذّت جنسي باعث مي‏شود سخت‏يهاي زندگي تحمل شود و در نتيجه نسل بشر باقي بماند. پس من و شما محصول اين حكمت الهي هستيم. اگر خدا در وجود پدر چنين ميلي را قرار نداده بود، من و شما به وجود نم‏يآمديم. براي اين كه اين ارتباط محفوظ بماند و به اصطلاح يك هسته‏؛ اي برا زندگي اجتماع شود، خداوند متعال ميان پدر و مادر و فرزندان محبت خاص ايجاد مي‏كند. «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَة»13؛ اين مودّت و رحمت غير از آن كشش غريزي است. پس از اين كه همسري ميان دو نفر اتفاق افتاد، محبت به وجود مي‏آيد. قبل از اين كه انسان همسر قانوني انتخاب كند، محبت و مودّت ميان زن و مرد وجود ندارد. پس از اين كه مشخص شد همسر قانوني او كيست، آن وقت مودت و رحمت پيدا مي‏شود.
امروز در اثر زندگي ماشيني و پيشرفت صنعتي كه در كشورها غرب پيدا شده است، روابط خانوادگي ضعيف شده و بلاي بزرگي به سر انسان‏ها آمده است. آنان رحمت خدا و نعمت او را قدر ندانستند، و به خاطر لذت‏هاي زودگذر كه از راه‏ها ديگر برايشان پيدا مي‏شود، كم‏كم روابط خانوادگيشان گسسته شده است. اكنون كار خانواده به جاي رسيده است كه دو تا همجنس با هم ازدواج م‏يكنند و بچه ‏اي را از جايي م‏گيرند و او را عضو خانواده قرار م‏يدهند. اين ناسپاسي از نعمت الهي است كه خدا به طور طبيعي و فطري ميان مرد و زن قرار داده است.
همه نعمت‏هايي كه در اين دنيا است، نعمت بودن آن مشروط به شرايط است. هيچ چيز به طور مطلق نعمت نيست. هوا، غذا، نور و حرارت همه نعمت است. اگر حرارت نباشد انسان سرما مي‏خورد و گاه همين ممكن است به مرگ انسان منتهي شود، اما همين حرارت در درجه خاص مطلوب است. اگر بيشتر شود به بلا تبديل م‏يشود. اين مودت و رحمت كه خدا ميان همسران با يكديگر و ميان پدر و مادر با فرزندان قرار داده است، نعمت است كه اگر از حدّ خود فراتر رود به نقمت تبديل مي‏شود و بچه درست تربيت نم‏يشود و از خود شخصيت و هويت ندارد. همان محبت كه مايه حيات انسان است و اگر بچه ‏ها از آن برخوردار نباشند جنايتكار بار مي‏آيند، زيادي آن نيز باعث مي‏شود فرزند وابسته و لوس بار بيايد. محبت افراطي باعث مي‏شود انسان از انجام تكاليفش باز بماند. «قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشِيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّ يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لايَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِين»14؛ اگر زن و فرزند از خدا و جهاد محبوب‏تر شوند موجب بدبختي انسان مي‏شوند. محبت در حد مطلوب است كه مزاحم تكليف واجب نشود. در بعضي آيات قرآن تأكيد شده است كه مواظب باشيد گاهي زن و فرزندتان مي‏توانند دشمن شما باشند. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ إِنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيم»15؛ ابتدا قرآن هشدار م‏يدهد كه فكر نكنيد هر زن و فرزندي هميشه موجب سعادت انسان هستند. گاه ممكن است افراد وقتي لذت‏هاي خودشان با لذت‏هاي همسرشان تزاحم پيدا مي‏كند به خصوص در جوامع امروزي كه دنياگراي رواج پيدا كرده و اساسا عواطف انساني و وفاداري نسبت به پدر و مادر يا نسبت به فرزند تضعيف شده است، به فكر تأمين لذّت‏ها خود باشند. شما بايد حق و باطل را ملاك قرار دهيد. تا زماني كه ارتباط با آن‏ها ضرري به دين شما نم‏يزند، رابطه خود را حفظ كنيد.
انسان بايد بر عواطفش مسلط باشد و بداند كجا عاطفه خود را اعمال كند. اين هنر بزرگي است. خيلي بايد انسان قدرت داشته باشد كه احساسات و عواطفش را كنترل كند و آن را تابع عقل و شرع قرار دهد. به طور طبيعي رابطه قوي عاطفي ميان همسران وقتي حالت افراط پيدا م‏يكند، مانع انجام تكاليف مي‏شود. انساني كه وظيفه او است تبليغ برود و مسافرت كند، وقتي مي‏بيند خانمش تنهاست و رفتن به تبليغ انس ميان آن‏ها را كمي به هم زند، دلش نم‏يآيد خانواده را رها كند. محبت‏ها نبايد به گونه‏ا باشد كه مانع تكليف شرع شود. آن وقتي است كه انسان به خاطر اين كه از همسرش جدا نشود توجيهات مي‏كند، چون راه توجيه را خوب بلد است. اگر نخواهد كار را انجام دهد هزار و يك دليل م‏يآورد، ولي واقعيت اين است كه محبت افراطي مانع انجام وظيفه است. حبّ و بغض‏ها نبايد از حدّ اعتدال بگذرد همان طوري كه نبايد كمتر از حدّ اعتدال باشد. امروزه روان شناسان م‏يگويند: بسياري از ناهنجار‏يهاي فرزندان به كم مهري پدر و مادر مربوط است. وقتي پدر و مادر محبت لازم را اعمال نم‏يكنند، بچه ‏ها رفتارهاي نابه هنجار از خود نشان م‏يدهند. افراط و تفريط هر دو مضر است. پيدا كردن حد وسط نيز به آموزش نياز دارد.
امير المؤمنين ‏عليه‏السلام در مقام سرزنش اصحاب كه به خاطر روابط خانوادگي و رعايت مسائل قومي و منافع عشيره‏ا درست نم‏يجنگيدند، م‏يفرمايد: «و لقد كنا مع رسول اللّه صل اللّه عليه و آله نقتل آبائنا و ابنائنا و اخواننا و اعمامنا فلما رأ اللّه صدقنا انزل بعدوّنا الكبت و انزل علينا النصر و لعمر لو كنّا نأت ما اتيتم لما قام للدين عمود و لا اخضرّ للايمان عود»16؛ ما در زمان پيامبرصل الله وعليه وآله با پيامبرصل الله وعليه وآله بوديم و با پدران، فرزندان، برادران و عموهايمان م‏جنگيديم. وقتي وظيفه بود با دشمن اسلام مبارزه كنيم، به روابط فاميلي نگاه نم‏يكرديم. وقتي خدا ديد ما راست مي‏گوييم، زبون و شكست را بر دشمن و پيروزي و نصرت را بر ما نازل كرد. اگر بنا بود ما نيز مثل شما باشيم و از وظيفه شانه خالي كنيم خيمه دين برپا نم‏يشد و شاخه درخت ايمان سبز نم‏يشد و نم‏يروييد. شخص امير المؤمنين‏؛ عليه‏السلام نمونه بارز اين تعادل است. ايشان در مقام اجراي عدالت وقتي دخترش يك گردنبند گِلي كم قيمت و كم ارزشي را از بيت المال عاريه م‏گيرد تا در يك جشن عروسي به گردنش بياويزد و برگرداند و ضمانت هم مي‏كند كه اگر ضرر به آن برسد جبران كند، امير المؤمنين ‏عليه‏السلام ايشان را مؤاخذه مي‏كند و مي‏فرمايد: دخترم، اگر نبود كه اين گردنبند را به عنوان عاريه مضمونه گرفته بود، اولين دستي كه به جرم دزدي بريده مي‏شد، دست تو بود! مجرم بايد مجازات شود گرچه دختر علي باشد. ملاحظات كه باعث مي‏شود كساني از مؤاخذه و عقوبت در امان بمانند، آبروي اسلام و نظام را مي‏ريزد. آبروي نظام به اين است كه مجرم هر كس باشد مجازات شود.

 


1؛ فرقان، 74؛ و آنان هستند كه گويند:پروردگارا، ما را زنان و فرزندان مرحمت فرما كه مايه چشم روشن ما باشند، و ما را (سر خيل پاكان و) پيشوا اهل تقوا قرار ده.

2؛ بقره، 128 ؛ پروردگارا، دل ما را تسليم فرمان خود گردان و فرزندان ما را نيز امت تسليم و رضا خود بدار.

3؛ كاف، ج‏1، ص 90.

4؛ بحار، ج 12، ص‏87.

5؛ نساء، 125؛ آن ابراهيم كه خدا او را به مقام دوست خود برگزيده است.

6؛ بقره، 124؛ و (به ياد آر) هنگام كه خدا ابراهيم را به امور امتحان فرمود و او همه را به جا آورد، خدا به او گفت:من تو را به پيشواي خلق برگزينم، ابراهيم عرض كرد:به فرزندان من چه؟فرمود: (اگر شايسته باشند م‏دهم، زيرا) عهد من به مردم ستمكار نخواهد رسيد.

7؛ سجده، 16-17؛ (شبها) پهلو از بستر خواب ته كنند و با بيم و اميد (و ناله اشتياق در نماز شب) خدا خود را بخوانند و آنچه روز آنها كرده‏ايم (به مسكينان) انفاق كنند. پس هيچ كس نم‏داند كه به پاداش نيكوكاريشان چه نعمت و لذّتها ب‏نهايت كه روشن‏بخش (دل و) ديده است در عالم غيب برايشان ذخيره شده است.

8؛ نساء، 57؛ بهشت كه نهرها از زير درختانش جار است.

9؛ طور، 20 ؛ و ما حور العين را همجفت آنان گردانيده‏ايم.

10؛ مرسلات، 42؛ و از هر نوع ميوه مايل باشند فراوان فراهم است.

11؛ واقعه، 21؛ و گوشت مرغان و هر غذا كه مايل باشند.

12؛ من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 295

13؛ روم، 21؛ و باز يك از آيات (لطف) او آن است كه برا شما از جنس خودتان جفت بيافريد كه در كنار او آرامش يافته و با هم انس گيريد و ميان شما رأفت و مهربان برقرار فرمود.

14؛ توبه، 24؛ (ا رسول ما امت را) بگو كه اگر شما پدران و پسران و برادران و زنان و خويشاوندان خود و اموال كه جمع آورده‏ايد و مال‏التجاره‏ا كه از كساد آن بيمناكيد و منازل را كه به آن دل خوش داشته‏ايد بيش از خدا و رسول و جهاد در راه او دوست م‏داريد منتظر باشيد تا خدا امر خود را جار سازد (و اسلام را بر كفر غالب و فاتح گرداند و شما دنياطلبان بدكار از فعل خود پشيمان و زيانكار شويد) و خدا فسّاق و بدكاران را هدايت نخواهد كرد.

15؛ تغابن، 14-15؛ الا ا اهل ايمان، زنان و فرزندان شما هم برخ (كه شما را از طاعت و جهاد و هجرت در دين باز دارند) دشمن شما هستند، از آنان حذر كنيد، و اگر (از عقاب آنها پس از توبه آنان) عفو و آمرزش و چشم‏پوش كنيد خدا هم (در حق همه شما) بسيار آمرزنده و مهربان است. به حقيقت، اموال و فرزندان شما اسباب فتنه و امتحان شما هستند (چندان به آنها دل نبنديد) و (بدانيد كه) نزد خدا اجر عظيم (بهشت ابد) خواهد بود.

16؛ نهج البلاغه، ص 190

 

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org