- جلسه اول؛ مؤمنان رستگاران
- جلسه دوم؛ ارتباط زکات و رستگاري(1)
- جلسه سوم؛ ارتباط زکات و رستگاري(2)
- جلسه چهارم؛ مهار غريزه جنسي
- جلسه پنجم؛ وفاي به عهد و امانتداري
- جلسه ششم؛ نماز و رستگاري
- جلسه هشتم؛ عبادالرحمان
- جلسه نهم؛ عبادالرحمان، مردمي فروتن و خوددار(1)
- جلسه دهم؛ عبادالرحمان، مردمي فروتن و خوددار(2)
- جلسه يازدهم؛ عبدالرحمان و نماز
- جلسه دوازدهم؛ عبادالرحمان، هراسناک و نگران
- جلسه سيزدهم؛ ميانهروي در انفاق
- جلسه چهاردهم؛ صفات سلبي عبادالرحمان
- جلسه پانزدهم؛ سرنوشت خطاکاران
- جلسه شانزدهم؛ دو وصف سلبي ديگر براي عبادالرحمان
- جلسه هفدهم؛ برخورد عبادالرحمان با آيات الهي
- جلسه هجدهم؛ اهتمام عبادالرحمان به خانواده
- جلسه نوزدهم؛ امامت متقین، آرمان عبادالرحمن
صدا/فیلم | اندازه |
---|---|
قسمت اول | 2.35 مگابایت |
قسمت دوم | 2.25 مگابایت |
بسمالله الرحمن الرحيم
بندگي، طريق تقرّب
آن چه پيش رو داريد گزيدهاي از سخنان حضرت آية اللّه مصباح يزدي(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 3/12/84 ايراد فرمودهاند. باشد تا اين رهنمودها چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَي الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً1؛ همان طور كه پيشتر اشاره شد، گاهي مجموعهاي از آيات قرآن صفات ممدوح و مطلوبي را به گونهاي بيان ميكند كه مردم به كسب آنها ترغيب شوند. به عنوان نمونه به آيات آخر سوره فرقان اشاره و توضيحاتي در مورد آنها ارايه شد. خداوند در اين آيه ميفرمايد: بندگان رحمن كساني هستند كه روي زمين فروتنانه، راه ميروند و در برخورد با نابخرداني كه نسبت به ايشان بياحترامي، استهزاء و تحقير روا ميدارند، سخني سالم، بيتنش و بدون پرخاشگري بر زبان ميآورند و به جاي مقابله با تنديها و بيادبيهايشان، به آنان احترام ميگذارند.
دراينجا سؤالي كه پيش ميآيد اين است كه اين گونه رفتارها، يعني فروتني، آرام حركت كردن و برخورد متواضعانه حتي با نابخردان چه خصوصيتي دارد كه «عباد الرحمن»؛ به آن شناخته ميشوند؟ و چرا هنگام ذكر اوصاف «مفلحين»؛ بيشتر بر نماز، عبادت و ايمان تكيه ميشود، در حالي كه در اين آيه به جاي معرفي «عباد الرحمن»؛ با اوصافي مثل ايمان به غيب و خشوع در نماز به تواضع و فروتني توصيف ميكند؟ شايد دليل اين تفاوت اين باشد كه تعبيرات به كار رفته در آيات ديگر براي بندگان شايسته خدا از قبيل «متقين»، «مفلحين»؛ و مانند آن، با تعبيري كه در آيه آخر سوره فرقان استفاده شده از لحاظ مفهوم با هم تفاوتي دارند. عنوان مورد استفاده در اين آيه با «عبد»؛ شروع شده و آن چه با «عبد بودن»؛ سازگار است، فروتني، خودكمديدن، خود را نديدن و خود را در مقابل خدا چيزي حساب نكردن است؛ «عبداً مملوكاً لايقدر علي شي»2، «لا أملك لنفسي نفعاً و لاضراً»3. مقتضاي عبوديت و بندگي، فروتني است و آن چه با عبد بودن ضديت دارد، خودبزرگبيني و تكبر است كه راندهشدگان از درگاه الهي و در رأسشان ابليس، به آن مبتلا شدند، «اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ»4. قرآن اين افراد متكبر را با وصف «ثانِيَ عِطْفِه»5؛ معرفي ميكند. در مقابل، «عباد الرحمن»؛ در زندگيشان متواضعانه برخورد ميكنند. حال ما بايد بررسي كنيم كه ملاك ارزش تواضع و برشمردن آن جزو صفات حميده و پسنديده و قرار دادن تكبر از صفات مذموم چيست؟ چرا تواضع ممدوح، مطلوب و ارزشمند و در مقابل آن، تكبر ضد ارزش است؟
در بعضي از كتابهاي تربيتي و اخلاقي دليل اين امر اين گونه ذكر شده كه چون مردم تواضع را ميپسندند، پس كاري كنيد كه مردم شما را دوست بدارند؛ اگر تكبر كنيد مردم شما را دوست نميدارند و به شما بياحترامي ميكنند. در كتابهاي منطق نيز، در بخش مقدمات قياس، ارزشهاي اخلاقي را با نام «آراء محموده»؛ به عنوان يكي از مقدمات قياس برشمردهاند كه در جدال و خطابه از آن استفاده ميشود. يعني اين كه ميگويند: راست بگوييد، دليل اين توصيه اخلاقي اين است كه عقلا راست گفتن را ميپسندند. در مقابل، صفات مذمومه مورد نكوهش قرار ميگيرند، چون عقلا آن را ناپسند ميدانند؛ يعني به تعبير اصطلاحي فلسفه اخلاق، پشتوانه ارزش اخلاقي خواست مردم است. بر اين اساس اگر عقلا تكبر را ميپسنديدند، اين كار از نظر اخلاقي ممدوح و پسنديده ميشد. آيا در نظام ارزشي اسلام هم همينطور است؟
حقيقت اين است كه در نظام ارزشي اسلام خوبيها، بديها، ارزشها و ضدارزشها تابع خواست مردم نيست؛ بلكه به واسطه تأثيري است كه هر يك از آنها در سعادت و شقاوت حقيقي انسان، يعني قرب به خدا دارد. اما خداي متعال به واسطه فضل، كرم، لطف و عنايتي كه نسبت به بندگان خود دارد، براي تشويق و ترغيب همه انسانها و هدايت آنها به راه راست حتي از تعابير عرفي، جدل و خطابه هم استفاده ميكند. روش قرآن اين است كه در جايي كه با اهل استدلالهاي علمي سخن ميگويد از برهان استفاده ميكند؛ اما در برابر عامه مردم، به خصوص كساني كه عقل و فهم ضعيفي دارند، با زباني ساده و در حد دركشان صحبت ميكند كه آنها را هم جذب كند. به عنوان مثال، قرآن گاهي ميفرمايد: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَري؛ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ»6؛ و به كساني كه در آرزوي سعادت آخرت هستند «رضوان الهي»؛ و ثواب اخروي را وعده ميدهد. در جايي ديگر نيز ميفرمايد: «وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغانِمَ كَثِيرَةً تَأْخُذُونَها»7؛ تا ضعفايي هم كه به دنبال درجات عالي اخروي نيستند، از سعادت حضور در جهاد محروم نمانند و حتي به اميد غنميت، به مشاركت در جهاد تشويق شوند.
در حقيقت ارزشي كه ما براي تواضع قائليم و در مقابل آن، تكبر را ضدارزش ميدانيم، ملاك واقعي دارد كه اگر ما بخواهيم آن را درك كنيم بايد بفهميم اساساً اسلام ملاك ارزش را چه ميداند؟ البته بررسي اين موضوع بحث مفصلي را ميطلبد؛ اما اجمالاً ميتوان گفت: اسلام ميخواهد همه انسانها به كمال برسند. همه دستورات اسلام و راهنماييهاي انبيا براي اين است كه استعدادهاي انسانها در نطفه خفه نشود، جوانه زندگيشان زود پژمرده نشود، رشد كند و به آن كمالي كه بايد، برسند. ما چون هنوز به اين كمال نرسيدهايم، به درستي نميدانيم اين كمال مطلوب چيست؟ اما تعبيري كه همه اديان براي اين مقام به كار بردهاند و در واقع به عنوان يك ارزش جزو فرهنگ ديني شده، «قرب الهي»؛ است. حتي مشركين هم براي توجيه پرستش بتها ميگفتند:؛ «ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونا إِلَي اللَّهِ زُلْفي»8؛ ما بتها را ميپرستيم تا به خدا تقرب پيدا كنيم.
مفهوم عبادت در همه اديان وجود دارد و اصلاً دين را با اين شاخصه ميشناسند. بالاترين؛ ارزشها، قرب به خداست و راه قرب نيز پرستش خدا و بندگي كردن است و آن چه با روح بندگي تناسب دارد، تواضع و فروتني است و در برابر آن، چيزي كه با روح بندگي هيچ سازش ندارد خودبزرگبيني است. بنده نميتواند در مقابل آقايش بزرگي داشته باشد؛ «عبداً مملوكاً لا يملك لنفسه نفعاً و لاضراً.»؛ انسان اگر ميخواهد به كمال، كه قرب خداست برسد، بايد بنده شود. بنده نيز بايد همه چيز را از خودش نفي كند و خود را هيچ حساب كند. اصل بندگي در مقابل خدا حالتي رواني و نفساني است و مرتبهاي از آن در همه اديان وجود دارد و چنين نيست كه پرستش فقط در اسلام فضيلت باشد. «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ»9. اين واجبِ مشترك بين همه اديان و سرلوحه دعوت همه انبياست. روح دعوت انبيا و تعاليم آنها پرستش خداست. پرستش خدا با خودبزرگبيني و «من»؛ گفتن سازگار نيست. اين مقام خاكساري ميطلبد. اگر انسان واقعاً خودش را در مقابل خدا چيزي نبيند و براي خودش در مقابل خدا ارزشي قائل نباشد، نسبت به بندگان نيز تكبر نميكند چون معتقد ميشود كه ديگران هم مثل او بنده خدا هستند. بر همين اساس تواضع به عنوان يك صفت ممدوح و حالت نفساني پسنديده كه با بنده بودن سازش دارد، مطرح ميشود. پس سرّ اينكه تواضع يك ارزش الهي و در همه فرهنگها صفتي ممدوح است، اين نيست كه عقلا آن را ستايش ميكنند. زيرا مؤمن در پي اين نيست كه كاري كند كه ديگران دوستش بدارند. اگر چنين باشد، ديگران خداي او هستند. بلكه مؤمن به دنبال اين است كه چه كند كه خدا بپسندد، حتي اگر همه بدشان بيايد. اين شيوهاي است كه همه انبيا و اوليا در طول تاريخ داشتهاند. همه انبيا با مردمي سروكار داشتند كه نسبت به ايشان استهزا روا ميداشتند، آنها را ميكشتند، از شهر بيرون و يا زنداني ميكردند. اگر بنا بود انبيا طوري رفتار كنند كه مردم خوششان بيايد، برخورد مردم با آنها اين گونه نبود. مؤمنِ موحد كسي است كه فقط نظرش اين باشد كه چه كند تا خدا از او راضي باشد؛ ملاك رضايت خداست نه مردم.
1؛ فرقان، 63
2؛ نحل، 75
3؛ اعراف، 188
4؛ ص، 74
5؛ جن، 9
6؛ توبه، 111
7؛ فتح، 20
8؛ زمر، 3
9؛ نحل، 36
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org