قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

صدا/فیلماندازه
قسمت اول2.06 مگابایت
قسمت دوم2.21 مگابایت

 

بسم الله الرّحمن الرّحيم

فتنه گران و وحدت

آن چه پيش رو داريد گزيده‌اي از سخنان حضرت آيت الله مصباح يزدي (دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 12/03/89 ايراد فرموده‌اند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.

ايجاد اختلاف در دين، شرک است

در جلسات گذشته مباحثي پيرامون موضوع فتنه عرض کرديم و در چند جلسه اخير به بررسي روش‌هاي فتنه جويان براي رسيدن به اهدافشان، پرداختيم. عرض شد: يکي از اين روش‌ها که از دير باز همه شياطين از آن استفاده مي‌کرده‌اند، ايجاد اختلاف و تفرقه است. طبعاً در مقابل اين روش، بايد به ضدّ آن متوسل شد؛ يعني بايد سعي کنيم که بين مسلمين وحدت و اتّفاق ايجاد کنيم و از عواملي که موجب اختلاف و دشمني مي‌شود، پرهيز کنيم. اين نکته‌اي است که در قرآن کريم به صورت‌هاي مختلف مورد تأکيد قرار گرفته است. در چندين آيه کساني که در دين، اختلاف ايجاد مي‌کنند، به صورت بسيار تندي مذمّت شده‌اند؛ حتّي در آيه 31 و 32 از سوره‌ي روم مي‌فرمايد: «... وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ * مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ ...»؛ در اين آيه در وصف مشرکين مي‌فرمايد: اينان کساني هستند که در دين تفرقه ايجاد کردند. اينکه چطور به کسي که تفرقه ايجاد مي‌کند، اطلاق مشرک مي‌شود، نياز به توضيح دارد. مجال بحث تفصيلي در اين مورد نيست؛ اجمالاً بايد گفت: شرک در اين‌جا، شرک در خالقيت نيست؛ بلکه منظور شرک در ربوبيت تشريعي يعني شرک در قانون‌گذاري است. اگر در مقابل قانون خدا، قانوني وضع شود، اين عمل شرک در ربوبيت تشريعي است. کار کساني که در دين اختلاف ايجاد مي‌کنند اين است که اموري را مطرح مي‌کنند که غير از ديني است که خدا نازل کرده است؛ بدعت‌هايي را مطرح و اموري را از دين حذف مي‌کنند و اين شرک در تشريع است.

وحدت موهبتي إلهي

خداي متعال بر مسلمان‌ها منت مي‌گذارد و مي‌فرمايد: «ما بين شما وحدت و ألفت ايجاد کرديم و اين نعمتي است که با هيچ چيزي قابل مقايسه نيست». در آيه 62 و 63 از سوره انفال، خطاب به پيغمبر اکرم مي‌فرمايد: «... هُوَ الَّذِيَ أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ * وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِي الأَرْضِ جَمِيعاً مَّا أَلَّفَتْ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَـكِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ»: ما تو را هم به وسيله‌ي ياري إلهي و هم به وسيله مؤمنين مدد کرديم. مؤمنين چه زماني پيغمبر را ياري مي‌کنند و در پيش‌برد اهداف پيغمبر موثرند؟ وقتي که با هم اتّحاد داشته باشند و دل‌هايشان با هم متّحد باشد و خدا اين لطف را در حقّشان کرد (وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ)؛ بعد مي‌فرمايد: اگر تو تمام اموال روي زمين را صرف مي‌کردي که چنين الفتي بين مسلمان‌ها به وجود آوري، امکان نداشت بتواني چنين کاري انجام دهي (لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِي الأَرْضِ جَمِيعاً مَّا أَلَّفَتْ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ).؛ اين يک نعمت إلهي است که خدا در سايه ايمان به خدا و ايمان به پيغمبر، دل‌هاي مؤمنين را به يکديگر مهربان مي‌کند و با هيچ عامل ديگري اين مهرباني پيدا نمي‌شود. همچنين مي‌فرمايد:؛ «و اعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا»1:؛ به ريسمان الهي چنگ زنيد و با هم متّحد شويد و به ياد آوريد که شما مردمي بوديد که با هم دشمن بوديد؛ ولي خدا اين عداوت را به محبّت تبديل کرد. از اين‌جا روشن مي‌شود که يک راه مهم براي جلوگيري از فتنه‌ها، وجودِ وحدت، هماهنگي، محبّت و صميميت بين مؤمنين و پرهيز از اموري است که موجب کدورت و کينه‌توزي مي‌شود.

وحدت با منافقان، هرگز

با اين وجود ما به آياتي بر مي‌خوريم که به ما اجازه وحدت و ائتلاف با هر کسي را نمي‌دهد. در عين حال که مي‌فرمايد: اين نعمت بزرگ را به شما داديم که دل‌هايتان را به هم نزديک کرديم و دشمني را از بين‌تان برداشتيم، ولي در برخي موارد آن قدر سخت برخورد مي‌کند که انسان تعجب مي‌کند. خدايي که رحمان و رحيم است به پيغمبري که «حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ»2، در اين زمينه دستوراتي مي‌دهد که بسيار کوبنده است؛ از جمله در آيه 81 از سوره توبه مي‌فرمايد: وقتي دستور جهاد داده شد، عدّه‌اي از مسلمان‌ها ـ نه از کفّار ـ بهانه آوردند و گفتند: اکنون هوا به شدت گرم است و اگر در اين فصل به جنگ برويم شکست مي‌خوريم؛ صبر کنيد مقداري هوا خنک شود، آن وقت به جنگ برويم. خدا بلافاصله مي‌فرمايد: «... قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا ...»:؛ اگر شما از گرما مي‌ترسيد، بدانيد که گرماي آتش جهنّم خيلي سخت‌تر از اين است. بعد مي‌فرمايد: نهايتاً اين‌ها در جهاد شرکت نکردند؛ ولي بعد از اين ممکن است که طايفه‌اي از اين‌ها اجازه بخواهند که با تو به جهاد بيايند؛ «... قُل لَّن تَخْرُجُواْ مَعِيَ أَبَدًا ...»3: به آن‌ها بگو: شما هرگز با من به جهاد نخواهيد آمد. شما که روز اول بهانه آورديد، اکنون هم به دنبال کارتان برويد؛ به شما احتياجي نيست. اين برخورد از نظر سياست و مديريت جامعه خيلي عجيب است. البته مسئله به اين‌جا ختم نمي‌شود و در ادامه مي‌فرمايد: «وَلاَ تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِّنْهُم مَّاتَ أَبَدًا وَلاَ تَقُمْ عَلَىَ قَبْرِهِ ...»4:؛ اگر يکي از اين کساني که از جهاد تخلف کردند، مُرد، براي او نماز ميت نخوان و بر سر قبرش هم حاضر نشو! اين افراد کافر نبودند و علاوه بر اين اجازه مي‌خواستند که در جهاد شرکت کنند؛ با اين حال خداوند مي‌فرمايد: اين‌ها را قبول نکن؛ اين‌ها صادق نيستند. بعد مي‌فرمايد: ممکن است اين‌ها در صدد عذرخواهي برآيند و بگويند: «ما اشتباه کرديم؛ ما را ببخشيد»، ولي به آن‌ها بگو: عذرخواهي نکنيد؛ چراکه شما صلاحيت شرکت در جهاد في سبيل‌الله را نداريد و براي هميشه از جامعه اسلامي مطرود خواهيد بود. شما مي‌دانيد که خواندن نماز ميت بر هر مسلماني واجب کفايي است؛ امّا خدا به پيغمبرش مي‌گويد: «بر اين‌ها نماز نخوان!»

تفرقه‌افکنان و منافقان، مطرود جامعه مسلمين

در اين‌جا ممکن است سؤال شود: پس اين همه دستوري که درباره اتّحاد و صميميت، و گذشت و اغماض وجود دارد، چه مي‌شود؟ دستوراتي مانند: «... وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ ...»5:؛ اگر کساني اشتباه کردند، ولي عذرخواهي کردند، عذرشان را بپذيريد؛ اما اين‌جا صريحاً مي‌فرمايد: اگر عذرخواهي کردند، نبايد عذرشان را بپذيري؛ اين دستور با آن روح رحمت، عفو و گذشتي که اسلام دارد و به خصوص با وجود پيغمبر-‌صلي‌الله‌عليه‌وآله- که مظهر اتمّ رحمت و مهرباني است، چگونه جمع مي‌شود؟ بايد گفت: از اين دو دستور معلوم مي‌شود که در بين مسلمانان کساني هستند که ايجاد اختلاف، چند فرقه‌اي، چند گروهي، چند حزبي و ... مي‌کنند، گرچه در ظاهر حتّي نماز هم مي‌خوانند، ولي نماز را با کسالت مي‌خوانند (وَلاَ يَأْتُونَ الصَّلاَةَ إِلاَّ وَهُمْ كُسَالَى)6؛ چنين کساني را قرآن طرد مي‌کند و مي‌گويد جزء جامعه ما نيستند؛ «إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُواْ دِينَهُمْ وَكَانُواْ شِيَعًا لَّسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ ...»7:؛ کساني که تفرقه ايجاد کردند، اصلاً با تو هيچ ارتباطي ندارند.
گروه ديگري که قرآن برخورد تندي با آن‌ها مي‌کند، کساني هستند که در آيه 107 از سوره توبه به آن‌ها اشاره مي‌کند. داستان از اين قرار بود که عدّه‌اي که در دل نفاقي داشتند، در خارج از مدينه با بعضي از دشمنان اسلام روابطي سرّي برقرار کردند و هدفشان ايجاد اختلاف در جامعه اسلامي بود. آن‌ها به بهانه دور بودن مسجد پيامبر-‌صلي‌الله‌عليه‌وآله- ؛ و اين‌که به موقع به نماز نمي‌رسند، گفتند: در محله‌ي خودمان مسجدي مي‌سازيم و آنجا نماز مي‌خوانيم. از پيامبر-‌صلي‌الله‌عليه‌وآله- هم براي افتتاح آن مسجد دعوت کردند. اين مسجد را با هدف لطمه زدن به مرکزيت اسلام ساختند؛ يعني مرکز ديگري ايجاد کردند تا وحدت مسلمانان را از بين ببرند. آن‌ها مي‌خواستند در مسجد خودشان نماز بخوانند و ديگر به مسجد پيامبر-‌صلي‌الله‌عليه‌وآله- نروند و خودشان براي خودشان تصميماتي بگيرند؛ نقشه همين بود. ولي خداي متعال نقشه‌ي آن‌ها را فاش کرد و فرمود: «وَالَّذِينَ اتَّخَذُواْ مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِّمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ وَ لَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنى‏؛ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُون‏»8؛ ضرار يعني ضرر زدن به غير. خدا مي‌فرمايد: اين مسجد را براي ضرر زدن به مسلمان‌ها احداث کردند و اين عملشان ناشي از کفر است (وَكُفْرًا). اينان ايمان واقعي به پيغمبر-‌صلي‌الله‌عليه‌وآله- ؛ ندارند و لذا مي‌خواهند بهانه‌اي پيدا کنند تا از اطاعت او خارج شوند و براي خود دستگاهي درست کنند و به اين وسيله بين مسلمان‌ها تفرقه ايجاد کنند(وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِين). يکي ديگر از اهدافشان از ساخت اين مسجد، ايجاد پايگاهي براي کساني بود که سابقاً با پيامبر-‌صلي‌الله‌عليه‌وآله- جنگيده بودند و اکنون شکست خورده و تار و مار شده بودند(وَإِرْصَادًا لِّمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ). إرصاد يعني رصد کردن،‌؛ کمين درست کردن،؛ مي‌خواستند کمين‌گاهي براي کساني که قبلاً با خدا و پيغمبر-‌صلي‌الله‌عليه‌وآله- ؛ جنگيده بودند، درست کنند. بعد مي‌فرمايد: «هرگز به اين مسجد پا نگذار»؛ و دستور تخريب آن مسجد داده شد.

سازش با منافقان حماقت است

نمي‌دانم اگر ما آن زمان بوديم چه قضاوتي مي‌کرديم. ممکن بود عدّه‌اي بگويند: «عجب! چرا خانه خدا را خراب مي‌کنند؟ آن‌ها هم مسجدي ساخته‌اند تا در آن نماز بخوانند. بگذاريد نمازشان را بخوانند!». چه بسا با احترام با آن‌ها رفتار مي‌کرديم؛ چراکه از پول خودشان مسجدي ساخته بودند. امّا خداوند صريحاً به پيغمبر-‌صلي‌الله‌عليه‌وآله- مي‌فرمايد: اين مسجد را خراب کن و هرگز در اين مسجد پا نگذار. به مسجدي برو که از روز اول بر اساس تقوا پايه‌ريزي شده است؛؛ آن‌جا سزاوار نماز خواندن است؛ نه مسجدي که بر اساس ايجاد تفرقه و ضرر زدن به مرکزيت اسلام ساخته شده است. ممکن است بعضي از اين سياستمداران بگويند: «پيغمبر-‌صلي‌الله‌عليه‌وآله- بايد به آنجا مي‌رفت و نمازي مي‌خواند و دست نوازشي هم به سر آن‌ها مي‌کشيد و بعد يک نائب مورد اعتماد آنجا مي‌گذاشت. چرا بايد مسجد را خراب کند؟ چرا اصلاً نبايد به آن‌جا پا بگذارد؟ آيا اين با روح رأفت پيغمبر-‌صلي‌الله‌عليه‌وآله- سازگار است؟»
مسئله اين است که بايد بين اختلافاتي که در جامعه به وجود مي‌آيد تفکيک قائل شد. برخي اختلافات به‌صورت طبيعي در بين مردم پيش مي‌آيد که البته گاهي هم شيطان کمک‌هايي مي‌کند. مثل اختلافات قومي، نژادي و در زمان خودمان مانند اختلافات ترک، فارس، عرب و عجم و ... . در اين موارد کساني در صدد بر مي‌آيند که پان‌ترکيسم، پان‌عربيسم و ... درست کنند؛ در نتيجه اين اختلافات پيش مي‌آيد. اين‌ها صرفاً يک گرايش‌هاي ساده‌اي است و چه بسا نقشه‌اي براي تضعيف دولت مرکزي نيست. اشتباهات اين دسته قابل رفع و هدايت است و با راهنمايي و توصيه مي‌شود از کينه توزي و دامن زدن به تفرقه جلوگيري کرد. امّا يک وقت کساني عالماً و عامداً نقشه‌هايي براي تضعيف و براندازي دولت اسلامي طراحي مي‌کنند. در اين موارد صحبت از يک اشتباه، يک غفلت و يا حتي تنبلي هم نيست. قرآن نسبت به آنهايي که تنبلي کردند و جهاد نرفتند، فرمود: «برويد؛ ديگر ما با شما کاري نداريم»؛ با اين‌که آن‌ها قصد براندازي دولت اسلامي را نداشتند؛ بلکه تنبلي کردند و جهاد نرفتند. حال اگر کسي چنين نقشه‌اي دارد و با بيرون از مرزهاي کشور ارتباط دارد و قرائن و شواهد هم ثابت کرد که چنين نقشه‌اي دارد و مسئله غفلت و اشتباه و اين حرف‌ها نيست، اسم سازش با چنين کساني محبّت نيست. اسم اين سازش، حماقت است. آيا با کسي که چنان با ما دشمني دارد که مي‌خواهد ريشه‌ي ما را براندازد، بايد طرح برادري و دوستي ريخت؟! کسي که در راه نابودي ما هر کاري از دستش برمي‌آمده، انجام داده، با هر دولت بيگانه‌اي هم که توانسته، ارتباط برقرار کرده، از آن‌ها پول گرفته و آن‌ها برايش تبليغات کرده‌اند، و اکنون که شکست خورده است، مي‌گويد: «ما برادريم و بايد با هم مهربان باشيم!»، قابل اعتماد است؟ آيا لياقت برادري و مهرباني را دارد؟ آن وقتي که عزاداران سيدالشّهدا را مي‌کشتند، چرا نمي‌گفتند: ما برادريم. آيا حالا وقت برادري است؟!
بله اسلام به وحدت و اتّحاد بسيار دعوت کرده است؛ امًا اتحاد با چه کساني؟ با کساني که با اساس اسلام و نظام اسلامي موافق باشند. اسلام مي‌گويد: «با اين افراد بايد با کمال محبّت رفتار کنيد و اگر اشتباهي هم از آن‌ها سرزد، چشم‌پوشي کنيد تا وحدت جامعه اسلامي خدشه دار نشود و قدرت و عزّت کشور اسلامي محفوظ بماند و در اثر اختلاف، دشمنان‌؛ در شما طمع نکنند». اين‌جا جاي حفظ وحدت، تأليف قلوب، گذشت و محبّت است؛ امّا آيا کسي که علناً شمشير را از رو بسته، ولي حالا هيچ راهي برايش باقي نمانده، و براي او امر داير بين سقوط محض يا فريب مردم از راه عذرخواهي است، لياقت اين محبّت را دارد و اين عذرخواهي او بايد قبول شود؟ آنهايي که مي‌خواستند عذرتراشي کنند، پيش پيغمبر-‌صلي‌الله‌عليه‌وآله- آمدند و گفتند:؛ «... وَ لَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنى‏؛ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُون»:؛ ما قصد سوئي نداشتيم؛ گفتيم جنگ در هواي خنک بهتر است و زودتر پيروز مي‌شويد. خدا مي‌فرمايد: دروغ مي‌گويند؛ اين‌ها قصد تقويت دولت اسلامي را نداشتند. اين حال کساني است که تنبلي کردند؛ چه رسد به آنهايي که براي براندازي نظام اسلامي با بيگانگان هم‌دست شدند و براي داشتن پايگاه، مسجدي ساختند!

مؤمن زيرک است

خداوند خواهان اين است که بندگان مؤمنش، باهوش و با فراست باشند و نمي‌خواهد مؤمنين آدم‌هاي احمق، ابله و فريب‌خوري باشند، به طوري‌که هر دشمني که روي خوشي به آن‌ها نشان داد و لبخندي زد، فريبش را بخورند. وقتي دشمنانتان را شناختيد و ديديد که آن‌ها از هيچ چيز کوتاهي نکردند، چرا بايد در حق آن‌ها ارفاق کنيد؟ آيا بايد زمينه‌ي راه اندازي يک فتنه ديگر را برايشان فراهم کرد؟ آن وقت چه کسي پاسخگو خواهد بود؟ رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله‌ـ مي‌فرمايد: «لَا يُلْسَعُ الْمُؤْمِنُ مِنْ جُحْرٍ مَرَّتَيْنِ»: مؤمن از يک سوراخ دوبار گزيده نمي‌شود؛ يعني يک بار که گزيده شد، ديگر عبرت مي‌گيرد. به نظر شما ما از اول انقلاب تا به حال چند بار گزيده شده‌ايم؟ آيا بايد باز هم ما را فريب بدهند؟ آيا هر وقت گفتند: «ما غرض سوئي نداشتيم و بايد با هم برادر باشيم»، بايد بپذيريم؟ کفر و ايمان که برادر نمي‌شوند. قرآن به همين نمازخوان‌ها نسبت کفر مي‌دهد و مي‌گويد: «مسجدي که ساختند، کار کافرانه‌اي بود». خدا به پيغمبر-‌صلي‌الله‌عليه‌وآله- مي‌فرمايد: «با مؤمنين متحد باشيد، نه با کافران و کفر پيشگان». اين جا بايد خيلي دقّت داشته باشيم؛ نبايد حماقت به خرج دهيم؛ نبايد دوباره و سه باره فريب بخوريم. اگر آن‌ها باز مسلّط شوند، با تجربه و آمادگي بيشتر همان برنامه‌ها را إجرا خواهند کرد.
پس ما نبايد اين دو مسئله را با همديگر اشتباه بگيريم. حفظ وحدت يک مسئله، و هوشياري، فراست و بصيرت هم يک مسئله است. بايد از تفرقه‌ي در دين جلوگيري کرد. قرآن هم در اين زمينه غالباً از تعبير «فَرَّقُوا دِينَهُمْ»؛ استفاده مي‌کند؛ چراکه غالباً کساني که اختلاف ايجاد مي‌کنند، سراغ دين مي‌روند تا يا بدعتي ايجاد کنند، يا يک چيز آن را کم‌رنگ کنند، يا در مورد حکمي بگويند: اين حکم امروز قابل إجرا نيست و مربوط به هزار سال پيش است، يا در مفاهيم آن تشکيک کنند و بگويند: اين يک قرائت است و علاوه بر اين قرائت ديگري هم داريم. آيا با اين‌که بارها چنين انسان‌هائي را آزموده و شناخته‌ايم، باز هم چشممان را ببنديم و بگوييم: «نجابت به خرج مي‌دهيم و گذشت مي‌کنيم»؟ اين گذشت نيست؛ بلکه اين حماقت و بي‌شعوري است. مؤمن بايد باهوش و بافراست باشد. بايد دشمنش را بشناسد. وقتي فهميد کسي دشمن است، نبايد زود او را بپذيرد. قرآن در مورد کساني که چند روز جهاد نرفتند، با اين‌که نگفتند: خدا، پيغمبر يا نماز دروغ است، بلکه مسجد هم مي‌آمدند و نماز هم مي‌خواندند، مي‌فرمايد: اگر يکي از اين‌ها مُرد، هرگز نماز ميت بر او نخوان. ممکن است گفته شود: «مُرده که ديگر دشمني نمي‌کند؛ حال اگر براي او نماز بخوانيم و استغفار کنيم، چه اشکالي دارد؟»؛ شايد حکمتش اين است که آن‌ها براي ديگران عبرت شوند و ديگران بفهمند که اگر کساني با مسلمانان دشمني کنند، از آنها نخواهند گذشت.
در بسياري از موارد ما مفاهيم وحدت، رحمت، مهرباني و رأفت را با عدم هوشياري، فراست و بصيرت اشتباه مي‌کنيم. مؤمن بايد بصيرت داشته باشد؛ بايد باهوش باشد. نبايد در مقابل اين افراد شيطان صفت که دائماً در فکر فريفتن ديگران‌اند زود تسليم شوند؛ بلکه بايد با بصيرت کامل بگويند: «هيچ وقت شما را نمي‌پذيريم و با شما هيچ رابطه‌اي برقرار نخواهيم کرد»؛ تا هم از فتنه‌ي مجدد آن‌ها جلوگيري شود و هم ديگران هوس راه انداختن چنين فتنه‌هائي را نکنند. اگر از اين‌ها بگذريم، ديگران هم مي‌گويند: «ما هم فتنه‌اي راه مي‌اندازيم؛ اگر شکست خورديم، مي‌رويم عذرخواهي مي‌کنيم». اين دستورات قرآن جنبه بازدارندگي دارد.

«و صلّ علي محمّد و اله الطّاهرين»


1؛ . آل عمران / ؛ 103

2؛ . التوبه / 128

3؛ . التوبه / 83

4؛ . التوبه / 84

5؛ . النور / 22

6؛ . التوبه / 54

7؛ . الانعام / 159    

8؛ . التوبه / 107

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org