قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

صدا/فیلماندازه
قسمت اول2.48 مگابایت
قسمت دوم2.37 مگابایت

بسم الله الرّحمن الرّحيم

فتنه هاي آينده و وظايف ما

آن‌چه پيش رو داريد گزيده‌اي از سخنان حضرت آيت‌الله مصباح يزدي (دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 26/03/89 ايراد فرموده‌اند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.

فتنه‌هاي آينده و وظايف ما
در چند جلسه اخير از جوانب مختلف درباره فتنه بحث کرديم. در اين جلسه به بيان وظايفمان در برابر فتنه‌هايي که ممکن است در آينده اتفاق بيفتد مي‌پردازيم. در بررسي اتفاقات گذشته، آن‌چه مهم است شناخت علل و عوامل دخيل در آن اتفاقات است تا از آن وقايع براي آينده عبرت بگيريم. يک درصد هم احتمال ندارد که فتنه‌ي اخير، آخرين فتنه‌اي باشد که در عالَم اسلام يا در جامعه ما اتفاق افتاده است؛ چون ـ همان‌طور که در بحث‌هاي گذشته اشاره کرديم ـ فتنه از مصاديق امتحان است و امتحان يک سنّت دائمي و تغييرناپذير الهي است. تا انسان زنده است و نفس مي‌کشد در معرض امتحان است؛ تا اجتماعي هست فتنه‌هاي اجتماعي وجود خواهد داشت و قاعدتاً مردمي که فتنه‌اي را پشت سر مي‌گذارند يعني امتحاني را مي‌گذرانند، در آينده بايد امتحان سخت‌تري را بگذرانند؛ همان طور که در مراحل تحصيل طبعاً هر امتحاني سخت‌تر از امتحان قبل خواهد بود. معنا ندارد که امتحان کلاس چهارم آسان‌تر از کلاس سوم باشد! بنابراين مي‌توان پيش‌بيني کرد که هم براي ما، هم براي ساير جوامع و هم براي فرد فرد انسان‌ها امتحاناتي پيش خواهد آمد. آن‌چه را که ما فتنه مي‌ناميم، امتحاناتي اجتماعي است که توأم با ابهام‌ها و نگراني‌هايي است. پس آن‌چه مهم است اين است که از تحليل فتنه‌هاي گذشته بتوانيم براي فتنه‌هاي آينده درسي بگيريم.
براي هر جامعه‌اي بر اساس نظام فکري و ارزشي آن، فتنه‌هاي خاصي متصور است. طبعاً ما بر اساس مباني فکري و ارزشي اسلام فتنه را معنا مي‌کنيم و بايد وظيفه خودمان را در مقابل چنين فتنه‌هايي تشخيص دهيم و از خدا توفيق عمل درست در مورد آن را بخواهيم. مسايل زيادي را مي‌توان طرح کرد که براي غافل‌گير نشدن در فتنه رعايت آن لازم است تا مثل بعضي افراد يا گروه‌هايي نشويم که نهايتاً در امتحان مردود و در دام شيطان گرفتار شدند و برخي از آن‌ها شاگرد و عامل شيطان شدند.
اگر بخواهيم ليستي از وظايف را شمارش کنيم، ده‌ها و صدها وظيفه داريم که بايد عمل کنيم؛ در يک کلمه بايد به اسلام عمل کنيم. اما به جهت اين‌که الگويي در اختيار داشته تا بتوانيم به اين وظايف بيشتر توجه داشته باشيم و به خاطر بسپاريم مي‌توانيم وظايف را از لحاظ گروه‌هاي اجتماعي به سه دسته تقسيم کنيم و وظايف هر دسته را مشخص کنيم: يک دسته وظايفي است که همه مردم مسلمان و جامعه اسلامي براي محفوظ ماندن در فتنه‌ها بر عهده دارند. دسته ديگر وظايفي است که به خواص و نخبگان جامعه مربوط مي‌شود؛‌ گروه‌هايي که از لحاظ تعداد، جمعيت‌شان زياد نيست؛ اما از لحاظ تاثير در جامعه تاثيرشان زياد است. اين دسته علاوه بر وظايفي که همه مردم دارند به حسب موقعيت اجتماعي‌يشان، وظايف پيچيده‌تر و مشکل‌تري دارند. کلاس‌شان بالاتر است؛ لذا امتحانشان هم سخت‌تر است. دسته‌ي آخر وظايفي است که به مسئولين رسمي کشور مربوط است؛ وظايف آنها از همه سخت‌تر است. مسئوليت کل جامعه روي دوش اين‌ها جمع مي‌شود. البته اين بدين معنا نيست که مسئوليت از ديگران سلب شود؛ اما اين دسته بايد بدانند که وظايف سنگين‌تري دارند؛ هر که بامش بيش برفش بيشتر. پس ما سه گروه‌ داريم که بايد در مقابل فتنه انجام وظيفه کنند؛ فتنه­اي که نمي­دانيم چه زماني پيش خواهد آمد؛ اگر مي‌دانستيم، نقش امتحان کاملاً ايفا نمي‌شد؛ امتحان بايد توأم با ابهام باشد؛ اين امتحان به دست چه کسي پيش خواهد آمد؟ نمي‌دانيم؛ در چه شکلي و با چه رويکردي خواهد بود؟ نمي‌دانيم. اما مي‌‌دانيم ما در دشواري‌ها و گرفتاري‌هايي واقع خواهيم شد تا مقدار ايمان، معرفت و پايبندي ما به اسلام آزموده شود و فتنه يعني همين.

وظايف عموم مردم
عموم مردم جهت آمادگي براي رويارويي با فتنه سه وظيفه­ي مهم دارند. بايد توجه داشت که ما نگران دينمان هستيم. نگراني ما از فتنه تنها به خاطر مشکلات مادي و جاني­اي که براي جامعه ايجاد مي‌کند نيست؛ بلکه بيشتر نگرانِ از بين رفتن دين هستيم. فتنه‌هايي هم که در قرآن، روايات و کلمات بزرگان ذکر شده است بيشتر، فتنه‌هايي است که با دين و سرنوشت ما در آخرت ارتباط پيدا مي‌کند. اگر ما نگران لطمه خوردن دين هستيم بايد ببينيم از چه جهاتي ممکن است به دين لطمه وارد شود. مهم‌ترين اين جهات باورها و ارزش‌ها است؛ بايد باورها و ارزش‌هاي‌مان را هر چه بيشتر محکم و مستدل کنيم. در دعاها و مناجات‌ها مکرر آمده است: «... اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ إِيمَاناً تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِي وَ يَقِيناً ...»1. اولين لطمه به دين، سست شدنِ اعتقادات و ارزش‌هاست؛ پس براي اين‌که با اين خطر مواجه نشويم يا اگر مواجه شديم بتوانيم مقاومت کنيم بايد ايمانمان را تقويت کنيم. همه مردم موظف به اين امر هستند. البته تکليف همه يکسان نيست؛ چراکه پايه‌ي عقل و معرفت، و امکانات کسب علوم و معارف براي همه يکسان نيست؛ ولي به هر حال هر کسي بايد دغدغه‌ي يقيني کردنِ اعتقاداتش را داشته باشد و ارزش‌هايي را که اسلام براي او مطرح مي‌کند به نحو صحيح بشناسد تا فريب نخورد.
وظيفه‌ي دوم دستگيري از ديگران است. از آن‌جا که فتنه يک امر اجتماعي است و صرفاً امتحاني فردي نيست ما بايد نگران ديگران هم باشيم. اين‌گونه نيست که من اگر دين خودم را حفظ کردم، ديگر وظيفه‌اي ندارم. اسلام يک مسئوليت همگاني و يک نظارت عمومي را متوجه همه‌ي افراد مي‌داند که با تعبيرات مختلف در قرآن کريم آمده و در سوره‌ي نصر اين چنين به آن اشاره شده است: «... وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْر ...»2؛ نمي‌گويد: اهل سعادت، خودشان اهل حق و اهل صبرند؛ بلکه مي‌گويد: به همديگر سفارش مي‌کنند که حق را رعايت کنيد و به همديگر سفارش مي‌کنند که صبر و مقاومت داشته باشيد. بايد اين را هم به عنوان يک مسئوليت بپذيريم. بزرگ‌ترين نماد اين مسئوليت امر به معروف و نهي از منکر است. در روايات آمده است: «... إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ ... فَرِيضَةٌ عَظِيمَةٌ بِهَا تُقَامُ الْفَرَائِض‏ ...»3: امر به معروف و نهي‌از منکر فريضه‌ي عظيمي است که بقاء ساير فرائض به آن وابسته است. اگر امر به معروف و نهي از منکر از جامعه برداشته شود ساير فرائض هم ترک مي‌شود. اين همان مسئوليت اجتماعي ماست. بايد شروط و مراتب آن را درست بشناسيم و اين يکي از تکاليف سخت زمانه‌ي ماست. شايد در هيچ زماني امر به معروف و نهي از منکر به سختي زمانه‌ي کنوني نبوده است؛ چون يک فرهنگ الحادي و‌ شيطاني در کل عالم رواج پيدا کرده و آن اين است که هر کسي در زندگي خودش آزاد است و ديگري حق دخالت در زندگي او را ندارد؛ بنابراين اگر به کسي که تحت تأثير اين فرهنگ است گفته شود: «اين کار را انجام بده يا انجام نده» مي‌گويد: «به تو ربطي ندارد!» با اين‌که امر به معروف و نهي ازمنکر بزرگ‌ترين خدمت به جامعه است، به عنوان يک فضولي در کار ديگران تلقي مي‌شود و آن‌قدر مهجور و متروک شده است که بعضاً بزرگان ما هم اشتباه کرده، گمان مي‌کنند امر به معروف در صورتي تکليف محسوب مي‌شود که معروف در جامعه شناخته شود و اين‌گونه استدلال مي‌کنند که چون معروف يعني شناخته شده، تا مادامي‌که شناخته نشده نبايد امر به معروف کرد! اما ما در فرهنگ شيعي مي‌گوييم: امام حسين عليه‌السلام براي امر به معروف کشته شد. ما يک چنين فرهنگي داريم. براي امر به معروف و نهي از منکر تا پاي جان هم بايد رفت. اما فرهنگ امروز جهان مي‌گويد: «اين کار فضولي در کار ديگران است!» خيلي حرف زشت و غير مؤدبانه‌اي است. شايد هيچ زماني اين طور نبوده است. اين فرهنگ الحادي غربي است که امواج آن همه‌ي کشورها از جمله کشور ما را هم کم و بيش فرا گرفته است. اين وظيفه‌ي دوم هم يک وظيفه‌ي عمومي است؛ احياي امر به معروف و نهي از منکر به عنوان يک مسئوليت همگاني و نظارت عمومي بر کار همديگر است. قرآن مي‌فرمايد: «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ ...»4.
وظيفه‌ي سوم مربوط به اختلافات است. در زندگي اجتماعي مردم خواه ناخواه اختلافاتي پديد مي‌آيد. با وجود ايمان و عمل به وظايف فردي و توصيه به خير و حق، باز هم ممکن است در مواردي اختلاف پيش آيد؛ لذا بايد يک محوري داشته باشيم که حلاّل اختلافات باشد. در اسلام اين محور به نام امامت شناخته شده است (طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ، وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً مِنَ الْفُرْقَة5) و طبق عقيده‌ي ما شيعيان، در زمان غيبت امام معصوم، تجسم اين محور در ولي‌فقيه است. او محور وحدت است. عموم مردم بايد سعي کنند اين محور را حفظ کنند. اگر اين محور حفظ نشود خواه ناخواه جامعه دچار اختلاف و پراکندگي مي‌شود و با اختلاف و پراکندگي ديگر عزّت، قدرت و سعادتي باقي نخواهد ماند. اين سه وظيفه، وظايفي عمومي است.

وظايف خواص و نخبگان
همين وظايف براي خواص، شکل خاصي پيدا مي‌کند. خواص به خاطر موقعيت‌هاي اجتماعي و ويژگي‌هايي که دارند و چون خدا نعمت بيشتري به آنها داده است و مي‌توانند در جامعه تاثيرگذار باشند، بايد اين وظايف را بيشتر رعايت کنند. در مورد شناختن حق تنها مسئله اين نيست که خودشان مبتلا به شک نشوند؛ بلکه بايد سعي کنند زمينه رشد فرهنگ ديني در جامعه بالا برود. مقصود ما از فرهنگ همان‌طور که مقام معظم رهبري فرمودند، اعتقادات و ارزش‌هاست نه موسيقي و تئاتر و اين قبيل چيزها، و اگر اسم آنها را هم کار فرهنگي بگذارند به ما مربوط نيست؛ آن‌چه که براي ما اهميت دارد اعتقادات و ارزش‌هاست. گاهي از اختصاص بودجه براي فرهنگ خبر داده مي‌شود يا گفته مي‌شود: «اهتمام و رويکرد ما، رويکردي فرهنگي است»؛ ولي عملاً فرهنگ در ترويج موسيقي، تئاتر، و برخي هنرهاي زيبا خلاصه مي‌شود، و بود و نبود اعتقادات و محبوب بودن و نبودن ارزش‌ها خيلي اهميت پيدا نمي‌کند. نخبگان و خواص جامعه بايد نسبت به مسئله فرهنگ ديني خيلي حساس باشند؛ بايد سعي کنند زمينه رشد فرهنگ ديني به معناي اعتقادات و اخلاق در جامعه بالا برود.
منظور ما از نخبگان و خواص، مسئولين رسمي نيستند؛ بلکه منظور قشرهاي مختلف اعم از اساتيد دانشگاه، علماي حوزه، و شخصيت‌هاي مورد اعتماد مردم مي‌باشد که فهم، علم و توانايي اثرگذاري بيشتري در جامعه دارند. اين افراد بايد سعي کنند فرهنگ ديني را در جامعه تقويت کنند. اين افراد در مردم اثرگذارند و از جهت رفتار، مورد تأسي ديگران قرار مي‌گيرند. با امتيازاتي که اينان در جامعه دارند نه تنها از راه نوشتن کتاب، بحث، سخنراني، مناظره و ... مي‌توانند در فرهنگ تاثيرگذار باشند، بلکه رفتارشان مي‌تواند در جامعه الگو قرار گيرد. بهترين نمونه‌ي اين گروه، علماء هستند. ايشان علاوه بر اين‌که بايد سعي کنند سطح معلومات ديني مردم را بالا ببرند، بايد رفتارشان به گونه‌اي باشد که مورد تأسي ديگران قرار گيرند (كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُم6). مهم‌ترين امري که بايد در رفتار ما روحانيان باشد بي‌اعتنايي به دنيا، تقواي عملي، راستگويي و درستکاري است. اگر خواص جامعه اين امور - که عنوان کلي آن تقواست- را رعايت کنند، حرف‌شنوي طبقات مختلف مردم از آن‌ها و اعتمادشان به ايشان زياد مي‌شود و آن‌ها بيشتر مي‌توانند به ارشاد و راهنمايي مردم بپردازند و اگر جايي پيشنهادي به مردم دادند با جان و دل مي‌پذيرند. اما اگر ببينند اين‌ها با يک شيوه و ابزار ديگري به دنبال ارتقاء زندگي خود هستند و هدفشان دنياست، ديگر به اين‌ها اعتنايي نخواهند کرد. هر چه نصيحت کنند، مردم در جواب خواهند گفت: «شما برويد خودتان را اصلاح کنيد». اين مسئوليت سنگين‌تري است که متوجه خواص جامعه است.
وظيفه‌ي سوم باز به حفظ وحدت جامعه بر اساس محور حقي که دين معرفي مي‌کند برمي‌گردد. جامعه احتياج به انسجام دارد. اگر در جامعه پراکندگي پيدا شود رو به زوال خواهد رفت. گرچه عموم مردم موظّفند به نحوي در اين کار مشارکت داشته باشند و سعي کنند دنبال هر کسي نروند؛ اما نخبگان خودشان مي‌توانند عامل اختلاف باشند؛ مي‌توانند دعوت به نفس کنند؛ ليدر حزب شوند و بگويند: «هر چه من مي‌گويم عمل کنيد!» و ديگري بگويد: «هر چه من مي‌گويم عمل کنيد!». بايد خواص سعي کنند با هم هم‌فکري کنند و اگر جايي اختلاف دارند با مشورت، دلسوزي و خيرخواهي اختلافشان را خود حل کنند. از طرف ديگر، اگر فهميدند که کساني سوء‌قصد دارند و فريب‌خورده و عامل بيگانه‌اند، آن‌ها را طرد کنند. اين‌جا ديگر جاي حفظ وحدت نيست. بايد اين‌ها را طرد و بايکوت کامل کرد تا ديگر نتوانند از موقعيت‌ها سوءاستفاده کنند، خودشان را جا بزنند و منشأ فساد و فتنه شوند. اما نسبت به ساير افراد، اگر اشتباهاتي هم دارند اغماض کنند و سعي کنند اختلافات را حل کنند. قرآن مي‌فرمايد: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا ...»7؛ در تفسير اين آيه‌ي شريف، حبل‌الله، پيغمبر و قرآن معرفي شده است. مادامي که پيغمبر اکرم صلي‌الله‌عليه‌و‌آله در جامعه بود، مصداق حبل‌الله ايشان بود. قرآن مي‌فرمايد: «وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ»8. خداوند بعد از پيامبر اطاعت از امام معصوم را واجب کرد و بعد از اطاعت امام معصوم اطاعت از کسي که انعکاس نور امامت در جهان و سايه امام غايب در جامعه است. بايد آن محور را تقويت کرد و همه را حول آن جمع کرد. اگر حول اين محور جمع شدند امکان اتّحاد با آن‌ها وجود دارد و اگر حول اين محور جمع نشدند، ابتدا بايد با نصيحت آن‌ها را دعوت کرد و اگر از آمدن آن‌ها مأيوس شديم بايد آن‌ها را طرد کرد. اين‌جا ديگر جاي حفظ وحدت و هماهنگي و اينکه همه ايراني هستيم و اين حرف‌ها نيست؛ بلکه محور وحدت آن است که همه مسلمان، طالب حق و پيرو ولي فقيه هستيم. کساني که در اين امور با ما شريک‌اند با آن‌ها متّحديم و ديگران تا جايي‌که قصد لطمه زدن به اصول ما را نداشته باشند با آن‌ها دشمني نداريم و ممکن است همکاري‌هايي هم با آن‌ها داشته باشيم. اين هم وظيفه سوم است.

وظيفه‌ي مسئولين نظام
تقريباً همين وظايف به شکل خاص‌تري براي مسئولين رسمي کشور وجود دارد. بُعد اول وظايف، درباره‌ معرفت و ايمان بود. گفتيم خواص هم بايد براي ترويج فرهنگ اسلامي تلاش کنند. حال، مسئولين کشور در جهت حفظ مباني فکري و ارزشي اسلام چه وظيفه‌اي دارند؟ طبعاً بايد از قدرت‌هاي قانوني در اين جهت استفاده کنند و براي نهادهايي که در اين جهت تلاش مي‌کنند اولويت قائل شوند؛ چون اين نهادها هستند که اسلام را حفظ مي‌کنند. متأسفانه در اثر ميراث نامبارکي که از رژيم گذشته به جاي مانده است عده‌اي هنوز گمان مي‌کنند دولت وظيفه‌اي نسبت به دين ندارد و حفظ دين مردم فقط به عهده‌ي آخوندهاست و ربطي به دولت ندارد! اين تفکر از ايده‌ي سکولاريسم يعني تفکيک دين از سياست سرچشمه مي‌گيرد. در بينش اسلامي مهم‌ترين وظيفه دولت (مسئولين رسمي) حفظ دين مردم است؛ نه اين‌که حفظ دين يک وظيفه‌ي تطفلي و دست دوم يا سوم باشد. همان طور که از وظايف دولت اسلامي حفظ جان مردم است، حفظ دين مردم هم وظيفه دولت اسلامي است. همان طور که دين انسان بر جانش برتري دارد و بايد جان را فداي دين کرد، در برنامه‌هاي دولت هم بايد به مسايل ديني و فرهنگ اسلامي اهميت ويژه داده شود. اين بزرگ‌ترين وظيفه‌ي دولت اسلامي است و بايد در اين جهت تلاش کند.
وظيفه‌ي دوم مسئولين، مبارزه با فتنه است. بايد از نفوذ عناصر بيگانه در دستگاه رسمي کشور جلوگيري کنند. تاريخ اسلام، اعم از تاريخ صدر اسلام، تاريخ دوران اسلام تا عصر حاضر و تاريخ عصر حاضر شهادت مي‌دهد ـ بحث عقلي و تحليلي هم آن را تاييد مي‌کند ـ که مهم‌ترين راهي که بيگانگان مي‌توانند فتنه‌انگيزي کنند نفوذ در دستگاه‌هاي رسمي کشور است. امام رضوان‌الله‌عليه چه قدر تأکيد مي‌کرد که مواظب باشيد بيگانگان در کار شما وارد نشوند و نامحرمان به دستگاه‌هاي اداري و پست‌هاي حساس راه پيدا نکنند. همه مردم بايد مواظب باشند؛ اما مهم‌ترين کارها و قدرت‌هاي اجرايي در دست دولت است و مهم‌ترين وظيفه‌اش هم اين است که دشمن‌شناسي کند و دشمن را به مردم معرفي کند و از نفوذ عناصر بيگانه و مشکوک در پست‌هاي حساس جلوگيري کند. متأسفانه در موارد زيادي ـ که اکنون فرصت اشاره به آن‌ها نيست‌ـ در همين دوران سه دهه‌ي بعد از انقلاب در اثر مسامحه يا حسن ظن يا غفلت، عناصري در دستگاه‌هاي اجرايي و دستگاه‌هاي قانون‌گذاري نفوذ پيدا کردند و مسير انقلاب را عوض کردند. بعد از رحلت امام رضوان‌الله‌عليه طولي نکشيد که مسير انقلاب تدريجا زاويه پيدا کرد و به جايي رسيد که علناً همه‌ي مقدسات اسلام مورد توهين قرار گرفت. اين انحراف دفعتاً ايجاد نشد؛ اين زاويه آرام آرام باز شد تا به اين‌جا رسيد. اگر در آغاز کار، نقطه‌هاي آسيب‌پذير و عناصر مشکوک شناخته شوند و از ورودشان به دستگاه‌هاي اجرايي کشور جلوگيري شود، به خصوص در پست‌هاي حساس و جايگاه‌هاي برنامه‌ريزي و سياست‌گذاري از حضور آن‌ها جلوگيري شود، سدّ محکمي در برابر فتنه‌جويان به وجود مي‌آيد. اما اگر از روي رفاقت يا مسايل ديگر مسامحه شد (خدا مي‌داند چه عواملي وجود دارد که موجب مي‌شود کسي به کسي خوش‌بين يا علاقه‌مند شود و از او حرف‌شنوي داشته باشد، آن هم در کارهايي که سرنوشت يک جامعه به آن‌ها بستگي دارد) بايد منتظر فتنه‌ي آشکاري بود. اين‌ها هم وظايفي بود که به عهده‌ي مسئولين رسمي است.
پرودگارا! تو را به حق محمد و آل محمد قسم مي‌دهيم ايمان همه ما را حفظ بفرما.

و صلّ علي محمّد و آله الطّاهرين


1 . الکافي، ج 2، ص 524

2 . العصر، 3

3 . تفصيل وسائل الشيعه، ج 16، ص 119

4 . التوبه، 71

5 . علامه مجلسي، زندگاني حضرت زهرا، ترجمه روحاني، ص 697

6 . بحارالانوار، ج 67، ص 309

7 . آل‌عمران، 103

8 . آل‌عمران، 132

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org