قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

درس نهم:

محكم و متشابه (3) راز وجود متشابه در قرآن

 

 

از فراگير انتظار مي‌رود:

ـ عوامل تشابه سخن را بشناسد؛

ـ راز تشابه آيات قرآن را دريابد؛

ـ شبهه گمراه‌ كننده بودن آيات متشابه را نقد كند؛

ـ انواع تشابه را توضيح دهد.

 

 

 

قال علي(عليه السلام): ... ليقودهم الاضطرار الي الايتمار لمن ولاه امرهم؛

امام علي(عليه السلام) در باب راز وجود بخش‌ها و معارف ويژه راسخان در علم در قرآن كه از دسترس عامه به دور است فرمودند: ...تا آنكه اضطرار (و نياز شديد به فهم)، آنان را به نظرخواهي و فرمان‌پذيري از واليان امرشان بكشاند. مجلسي، بحارالانوار، ج93، ص120.

راز وجود متشابه در قرآن

برخي مخالفان قرآن در باب تشابه بعضي آيات، شبهه‌اي بدين شرح مطرح كرده‌اند: قرآن مدعي هدايت مردم و در مقام بيان و فهماندن معارف درست به آنان است، در حالي كه وجود آيات متشابه سبب سوء برداشت و پيدايش افكار انحرافي و مذاهب باطل شده است.(1) معتقدان به جبر به برخي آيات متشابه استناد مي‌كنند؛ چنان‌كه اهل تفويض در مقابل، به آيات ديگري كه در ظاهر با مذهبشان


1. براي مثال معتقدان به امكان ديده شدن خداوند در قيامت، به آيه 23 و 24 قيامت استناد مي‌كنند: «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَهٔ إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَهٔ؛ آن روز چهره‌هايي شاداب و خرّم است و به (پاداش) خداوندگارش مي‌نگرد». ر.ك: ابوالحسن علي اشعري ، اصول اهل السنهٔ والجماعه، تحقيق محمد السيّد الجليند، ص 72 و 73. مخالفان آنان نيز، به آيه 103 انعام تمسك مي‌كنند: «لاَّ تُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الأَبْصَارَ؛ چشم‌ها او را در نمي‌يابد (و نمي‌بيند) در حالي كه او چشم‌ها را درمي‌يابد (و مي‌بيند)». ر.ك: محمدحسين طباطبايي ، الميزان في تفسير القرآن، ج 1، ص 10 و 11؛ ج 3، ص 21 و 43 و ج 7، ص 292.

موافق است، استدلال مي‌كنند و همگي داعيهٔ تمسك به قرآن دارند. چرا قرآن مفاهيم خود را به روشني بيان نكرده تا صاحبان آراي گوناگون نتوانند از آيات آن براي اثبات افكار فاسد خود بهره‌برداري كنند؟ آيا امكان نداشت كه همه آيات محكم باشد؟ اصولاً چه عواملي باعث متشابه شدن آيات شده و فلسفه آيات متشابه چيست؟ اگر مفاد همه آيات قرآن محكم بود، راه سوء استفاده مسدود و هدف قرآن در هدايت مردم بهتر و بيشتر از اين تأمين نمي‌شد؟

براي دستيابي بهتر به پاسخ شبههٔ بالا، نخست به بررسي عوامل متشابه شدن سخن ـ به طور كلي ـ و عوامل تشابه آيات و سپس به بيان فلسفه وجود متشابهات در قرآن مي‌پردازيم.

عوامل تشابه كلام

به طور كلي پنج عامل باعث تشابه سخن مي‌شود:

1.نقص گوينده

نقص گوينده، گاهي ذاتي و غير اكتسابي است؛ مانند ناتواني بر بيان «ما في الضمير» كه در برخي افراد به علل طبيعي وجود دارد، و گاهي اكتسابي و اختياري است؛ از قبيل آشنا نبودن با واژگان و قواعد محاورهٔ زباني كه در صدد به كارگيري آن است؛ مانند فارسي زباني كه بخواهد به عربي مقصود خود را بيان كند؛ ولي تسلط كافي بر واژگان و اصطلاحات و قواعد آن نداشته باشد.

2. تفهيم به افراد خاص يا به اندازهٔ خاص

گاهي گوينده، قدرت فهماندن مقصود خود را دارد و به همين هدف نيز سخن

مي‌گويد؛ ولي به عللي در پي آن است كه فقط گروه خاصي به مقصود او دست يابند يا آنكه همگان به اجمال ـ و در حدّ كلي ـ از مراد او باخبر شوند. بدين جهت يا رمزگونه سخن مي گويد يا با عباراتي مجمل مقصودش را به شنونده منتقل مي كند. در صورت نخست، فقط آگاهان به آن رموز به هدف او پي مي‌برند و در صورت دوم، همه به نحوي كلي بدان آگاه مي‌شوند؛ بنابراين سخن او در صورت اول براي ناآگاهان به آن رموز، متشابه خواهد شد و در صورت دوم، نسبت به تفاصيل و جزئيات موضوع مطرح شده، براي همگان متشابه خواهد بود.

3. معماگويي

گاهي گوينده در عين توانايي كامل، در پي معماگويي است و سخن خود را به عمد به گونه‌اي مطرح مي‌كند كه مقصود او در بوتهٔ ابهام باقي بماند؛ مانند سخن شاعري كه مي‌گويد:

هندو به طعنه گفت كه ياران خدا دو تاست

لعنت بر آن كسي كه بگويد خدا يكي است(1)

و مانند پاسخ سبط ابن جوزي (م 654) به پرسشي كه درباره خليفهٔ پس از پيامبر(صلى الله عليه وآله) از او شد و او گفت: «من كان بنته في بيته؛ آنكه دخترش در خانهٔ اوست»! و هنگامي كه از او در باب تعداد جانشينان پيامبر(صلى الله عليه وآله) سؤال شد، گفت: «اقول اربعة اربعة اربعة»!(2)


1. ر.ك: عبدالعلي باقي، بهار ادب، ص287.

2. محمد مهدي حائري، شجرهٔ طوبي، ج1، ص66.

4. جدايي قراين و قيود از اصل سخن

گاهي گوينده قيود كلام را همراه با اصل سخن بيان نمي‌كند يا هرچند گوينده قيود و قراين را بيان كرده، بر اثر گذشت زمان، قيود كلام از متن سخن جدا افتاده است و يا آنكه شنونده از آن غفلت مي‌كند و در نتيجه جدايي اين قيود، سخن متشابه مي‌شود.

5 . متعالي بودن محتوا

برخي از معاني و مطالب، بسي فراتر از آن است كه در قالب الفاظ و عبارات بگنجد و با واژگان و جملاتي كه در بارهٔ امور محدود است، بيان شود؛ زيرا الفاظ و عباراتي كه بشر به كار مي‌برد، براي معاني محدود و محسوس يا معقول انساني وضع شده‌اند؛ بنابراين هنگامي كه در پي بيان امور نامحدود و نامحسوس فراسوي ماده با همين واژه‌ها باشيم، سخن متشابه خواهد شد. شبستري مي‌گويد:

چو محسوس آمد اين الفاظ مسموع *** نخست از بهر محسوس است موضوع

ندارد عالم معنا نهايت *** كجا بيند مر او را چشم غايت

چو اهل دل كند تفسير معنا *** بمانندي كند تعبير معنا

به محسوسات خاص از عرف عام است *** چه داند عام كاين معني كدام است(1)


1. محمود شبستري، گلشن راز، ص72.

و حافظ در بارهٔ غير قابل بيان بودن حقايق عرفاني مي‌گويد:

سخن عشق نه آن است كه آيد به زبان *** ساقيا مي ده و كوتاه كن اين گفت و شنود(1)

برخي از عواملي كه بيان كرديم، در مورد قرآن كريم روا نيست. عامل اول كه نقص گوينده است، به هيچ روي در بارهٔ خداي متعال مطرح نيست؛ زيرا توان خداي تعالي در بيان مقصود خويش، بي نهايت است و قرآن را در حدّ اعلاي بيان (معجزه) ـ كه برتر از همه سخنان ديگر است ـ فرو فرستاده. همچنين عامل معماگويي نيز، در قرآن راه ندارد؛ زيرا معماگويي ملازم با سرگرمي و وقت‌گذراني است و گوينده در پي تفهيم مطالب و معارف به مخاطب نيست، در حالي كه قرآن كريم به هدف نجات بشر و رها ساختن وي از غفلت نسبت به سرنوشت ابدي خويش و توجه دادن به زندگي حقيقي نازل شده، نه سرگرمي و وقت‌گذراني قرآن هدف اصلي آفرينش انسان و نزول كتب آسماني را كسب معرفت و راه‌يابي به سعادت واقعي مي‌داند.(2)

صرف نظر از اين دو عامل، ديگر عوامل تشابه را مي‌توان در قرآن مشاهده كرد. حروف مقطعه و آياتي كه مقاصد قرآني در آنها به صورت مجمل و مختصر بيان شده، نشانگر وجود عامل دوم (تفهيم به افراد خاص يا به اندازهٔ خاص) است. تشابه در آياتي كه قيود و قراين آنها در آيات ديگر يا در روايات معصومان(عليهم السلام) آمده، معلول عامل چهارم است. و آيات متشابهي كه بيانگر حقايق فراسوي ماده است، به سبب عامل پنجم متشابه شده‌اند.


1. حافظ، ديوان خواجه حافظ شيرازي، ص37.

2. در بحث از اهداف قرآن نيز، به اين نكته خواهيم پرداخت.

فلسفه آيات متشابه قرآن

1. تعالي محتوا و تشابه ذاتي

چنان كه گذشت، الفاظ بشري براي مفاهيم حسّي وضع شده‌اند. از سوي ديگر، سلسله حقايقي داريم كه فوق مفاهيم حسي هستند. الفاظ ديگري نيز كه ويژه بيان آن حقايق باشد، وجود ندارد. ناگزير بايد با استفاده از همين الفاظ و توسعه معناي آنها، آن حقايق را بيان كنيم. از اينجا يكي از بزرگ‌ترين انواع تشابه پديد مي‌آيد؛ يعني لفظي در معنايي استعمال مي‌شود كه مصداق‌هاي مختلف حسي، اعتباري و ماوراي حسي دارد؛ بنابراين نمي‌فهميم كدام‌يك از آنها در اينجا اراده شده است.(1) نمونهٔ آن، واژه عرش در برخي آيات است. آيا مقصود از آن در اين‌گونه آيات، تخت جسماني است يا موجودي جسماني كه در حكم تخت و چيزي شبيه به آن است؟ يا اينكه اصلاً موجودي ماوراي حسّ است؟ به ويژه اگر تعبير «استوي» نيز به آن اضافه شود: «الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى؛ رحمان (خداوند) بر عرش (تدبير جهان) مسلط است.» (طه، 5). اين‌گونه تعبيرات، متشابه است و نظير آن در مسائل اعتقادي و غير اعتقادي وجود دارد. بدين ترتيب، مفاهيمي كه در آن اشتباه واقع مي‌شود، به سبب آن است كه مصاديق متشابهي دارد و از آنجا كه قرآن، خطاب به مردم است، به ناچار ‌بايد از همان الفاظ و تركيب‌هاي متداول بين مردم استفاده كند و نتيجه آن، پديد آمدن تشابه در برخي آيات است.

وجود اين‌گونه متشابهات در قرآن، طبيعي است؛ زيرا معارف متعالي قرآن (از قبيل اوصاف خداوند و فرشتگان و ويژگي‌هاي معاد و مانند آن) در قالب الفاظ محدودي كه براي امور حسي وضع شده است نمي‌گنجد و هنگامي كه به لباس


1.ر.ك: محمد حسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج3، ص 22 ، 23 و 58 به بعد.

چنين الفاظي در آيد، متشابه خواهد شد؛ بنابراين بيان محتواي اين‌گونه آيات در قالب عبارات محكم، امكان‌پذير نيست تا گفته شود چرا به صورت محكم بيان نشده و راز تشابه آن چيست؟ از سوي ديگر، بيان نكردن اين معارف در قرآن، باعث محروم ماندن كساني كه توانايي درك اين حقايق را دارند مي‌شود و در مواردي اين حقايق، شرط سعادتمندي يا كسب درجات بالاتر كمال و قرب خداست.

2. روش عقلايي محاوره و تشابه طبيعي

مقتضاي رمز بودن حروف مقطعه نيز ،روشن نبودن مقصود از آنها براي كساني است كه بدان آگاهي ندارند. اين‌گونه بيان نيز، امري طبيعي است و در روش محاورهٔ عقلايي كاربرد دارد؛ اما اينكه چرا خداوند در مواردي با اين روش سخن گفته، چه بسا به اين دليل است كه در اين آيات مسائلي مورد اشاره واقع شده كه بيان آنها به صورت محكم (روشن و قابل فهم براي همگان) زمينه سوء استفادهٔ ديگران را فراهم مي‌ساخته و با حكمت و تدبير الاهي سازگار نبوده است؛ چنان كه در برخي روايات نيز، به اين نكته اشاره رفته است: «لو عمّ الله تبارك و تعالي بمعرفتها جميع الناس لكان ذلك ضدّ الحكمة و فساد التدبير و كان لا يُؤمن من غير المعصوم ان يدعوا بها علي نبى مرسل او مؤمن ممتحن...؛ اگر خداي تعالي همه مردم را بدان (متشابهات) آگاه مي‌ساخت، بر خلاف حكمت بود و موجب فساد در تدبير (امور جهان) مي‌شد و اطميناني نبود كه افراد غير معصوم به وسيله آن بر پيامبري مرسل يا مؤمني ممتحن (كه از آزمايش‌هاي الاهي موفق بيرون آمده است) نفرين نكنند». (1)


1. محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج92، ص 381 و محمد صدوق، كمال الدين، ص640.

مشابه چنين نكته‌اي را مي‌توان در برخي آيات ديگر مطرح كرد و آن اينكه احتمالأ متشابه آوردن برخي آيات، زمينه دست‌اندازي نااهلان به ساحت آيات الاهي را از ميان برده است. چه بسا اگر برخي از مطالب به روشني در قرآن مطرح مي‌شد كه خوشايند بعضي مسلمان نما نبود ، دچار تحريف و تبديل مي‌شد و بدين ترتيب، زمينه حفظ اين‌گونه آيات از دست‌برد نامحرمان از پيش فراهم شده است.

3. فاصلهٔ زماني و تشابه عارضي

در زمان نزول قرآن، قراين خارجي و مقامي آيات در دسترس مسلمانان بوده و به كمك آن، مصداق الفاظ قرآن مشخص مي‌شد. اگر قرايني كه در زمان نزول وجود داشته، كم كم بر اثر گذشت زمان مخفي شود و مردم بدان دسترسي نداشته باشند، مقصود آيه روشن نخواهد شد. اين تشابه بالعرض در اثر از بين رفتن قراين و مانند آن در زمان‌هاي پس از نزول حاصل شده است.

تشابه آيات ديگري كه در پي جدايي سخن از قيود و قراين و يا بيان اجمالي مطلب، متشابه شده است نيز، امري طبيعي است و مشابه آن در سخنان عرفي و علمي فراوان يافت مي‌شود؛ ولي با توجه به اينكه بيشتر قيود اين گروه از آيات ـ به ويژه آيات الاحكام ـ در روايات آمده است، مي‌توان گفت كه فلسفه متشابه شدن آنها اين است كه مسلمانان به طور طبيعي به برجسته‌ترين مفسران قرآن، يعني پيامبر(صلى‌الله عليه وآله) و اهل‌بيت(عليهم السلام) سوق داده شوند و ولايت آنان را بپذيرند و دست‌كم بدان اعتراف كنند. در برخي روايات آمده است: «ليقودهم الاضطرار الي الايتمار لمن ولاه امرهم؛ تا آنكه اضطرار، آنان را به نظرخواهي و فرمان‌پذيري از واليان امرشان بكشاند».(1)


1. محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج93، ص120 و احمد طبرسي، الاحتجاج، ص376.

كوتاه سخن آنكه فلسفه آيات متشابه، در برخي موارد گنجايش نداشتن و محدوديت الفاظ نسبت به محتواي غني آنهاست و گريزي از آن نيست؛ يعني اگر بيان معارف والاي قرآني براي مردم ضرورت دارد، ناگزير بايد در قالب همين الفاظ ريخته شود و بيان نكردن آنها، ملازم با محروميت كساني است كه مي توانند آن حقايق والا را از همين عبارات محدود بفهمند. در برخي موارد ديگر، روش محاورهٔ عقلايي اقتضاي متشابه شدن آيات را دارد و زمينه رفع تشابه و فهم اين آيات نيز وجود دارد، مگر آنكه كسي بيماردل باشد و در پي سوء استفاده از آن بر آيد؛ بنابراين چنين آياتي، هرگز باعث گمراهي انسان‌هاي صادق و حقيقت‌طلب نمي‌شود.

پاسخ‌هاي ديگري نيز به اين شبهه داده شده است كه بحث و بررسي همه آنها درخور اين مجال نيست(1) و براي رعايت اختصار به بررسي گوشه‌اي از آن در پاورقي بسنده مي‌كنيم.(2)


1. براي نمونه سيد هبهٔ الدين شهرستاني در تنزيه تنزيل، ده وجه در بارهٔ فلسفه وجود متشابهات در قرآن بيان كرده است. ر.ك: تنزيه تنزيل، ترجمه عليرضا خسرواني، ص85ـ92.

2. فخر رازي پس از بيان شبههٔ بالا، پاسخ‌هاي عالمان را در پنج وجه خلاصه كرده است:

أ) افزايش پاداش اخروي

خداوند با متشابه قرار دادن برخي آيات، زمينه تحقيق و تلاش براي فهم قرآن را فراهم آورده تا مؤمنان با اين تلاش به اجر اخروي نايل آيند؛ زيرا هرچه كوشش آدمي در شناخت حق بيشتر باشد، پاداش او در جهان آخرت افزون‌تر است.

ب) جذب مخالفان

هر فردي عقيده دارد و به طور طبيعي دوست دارد با مطالبي روبه رو شود كه با عقيده‌اش سازگار است و در مقابل از مطالب مخالف فكر و عقيدهٔ خود بيزار است. اگر در برابر كسي كه عقيدهٔ باطلي دارد قاطعانه بگويند كه سخن تو باطل است، گريزان مي‌شود؛ اما اگر سخني بگويند كه 

 


احتمال بدهد به نفع اوست، موجب جذب او خواهد شد. بنابراين آيات متشابه، سبب جذب صاحبان مذاهب گوناگون مي‌شود و هر يك در فهم اين‌گونه آيات مي‌كوشد و با تأمل و دستيابي به آيات محكم، آيات متشابه تفسير خواهد شد و كساني كه مذهب باطلي دارند، دست از باطل كشيده و به حق مي‌رسند.

ج) فعاليت عقلاني

با وجود آيات متشابه، مراجعان به قرآن نيازمند كمك گرفتن از دليل عقلند و بدين ترتيب از ظلمت تقليد رهايي يافته و به نور استدلال و برهان دست مي‌يابند؛ اما اگر همه آيات قرآن محكم بود، نيازي به تمسك به دلايل عقلي نداشتند و همواره در جهل و تقليد باقي مي‌ماندند.

د) فراگيري علوم

وقتي برخي آيات، متشابه باشد، مردم در پي فهم آن، علوم مختلفي را فرا مي‌گيرند؛ علومي مانند لغت، صرف، نحو، اصول فقه و غير آن. در صورتي كه اگر چنين نبود، انگيزه‌اي براي فراگيري علوم ياد شده وجود نداشت.

هـ) تفهيم امور غير طبيعي

عموم مردم مسائل ماوراي طبيعي را درست درك نمي‌كنند؛ زيرا فهم آنان همواره در محدودة محسوسات و زندگي مادي است. وقتي آيات متشابه نازل مي‌شود، معاني محسوس به ذهنشان مي‌آيد؛ اما بعداً با آيات محكم تصحيح مي‌شود. بنابراين اگر آيات متشابه نبود، به كلي از فهم معارف محروم مي‌شدند. به فرض اگر در ابتدا به آنان گفته مي‌شد كه خداوند موجودي است كه بُعد و طول و عرض و عمق ندارد و خواص ماده از قبيل رنگ و بو و شكل و غير آن در او نيست، فكر مي‌كردند خدايي وجود ندارد؛ ولي وقتي گفتند «يد الله» و مانند آن و بعد از آن «ليس كمثله شىء» آمد، مي‌فهمند كه خداوند وجودي دارد، ولي مانند موجودات ديگر نيست. فخر رازي اين وجه را قوي‌ترين ديدگاه در اين زمينه مي‌داند. ر.ك: التفسير الكبير، ج4، ص 186.

رشيدرضا وجوه پيش‌گفته را به طور خلاصه در تفسير المنار نقل كرده و معتقد است در اين پاسخ‌ها مطلبي روشن كه بتوان با آن سخن حقّي به ميان آورد، وجود ندارد؛ به ويژه به پاسخ دوم اشكال كرده كه چگونه ممكن است خداوند آيات متشابه را براي جذب اصحاب مذاهب مختلف نازل كرده باشد، با آنكه چنين مذاهبي كه به آيات متشابه استناد مي‌كنند، بعدها پديد

 


آمده و در زمان نزول قرآن نبوده‌اند و چه بسا شالودهٔ فكري آنان با توجه به اين‌گونه آيات شكل گرفته است. وي در ادامه سه پاسخ از گفته‌هاي مفسران را از كلام استادش، محمد عبده بدين شرح نقل مي‌كند.

أ)آزمايش مومنان

وجود متشابهات، براي امتحان است؛ به اين بيان كه اگر همه آيات قرآن محكم و معاني معيني داشت، همه خوب مي‌فهميدند و مطابق فهم خود مي‌پذيرفتند؛ اما آيات متشابه سبب مي‌شود تا ايمان مؤمنان به غيب و تسليمشان در برابر حق آزموده شود و روشن شود كه در بارهٔ چيزهايي كه خود نمي‌فهمند و درك درستي از آن ندارند، به چه اندازه حاضرند از پيامبر(صلى الله عليه وآله) بپذيرند؛ زيرا ايمان كامل آن است كه با تسليم توأم باشد و اين تسليم بايد آزموده شود.

ب. [تقويت عقل‌ها] اگر آيات متشابه نمي‌بود، عقول مردم ضعيف شده و از كار مي‌افتاد. بنابراين در جهت تقويت تفكر و تعقل مردم، وجود چنين آياتي سبب مي‌شود در اطراف برهان‌هاي عقلي و آيات وجودي فكر كنند و به استدلال بپردازند.

اين پاسخ مشابه سومين پاسخ فخر رازي است.

ج) اختلاف سطح درك مخاطبان

مطالب عالي معارف به گونه‌اي است كه همه مردم در يك سطح نمي‌توانند بفهمند. گاهي ممكن است معاني مستفاد از آن موجب گمراهي آنان شود. براي پيشگيري از كژفهمي و گمراهي از اين نوع مطالب، سطحي از آن مطرح شده و سپس با آيات محكم حدود گمراه کننده آن زدوده مي‌شود. اگر مخاطبان فقط به متشابهات بسنده كنند، امكان گمراهي وجود دارد؛ ولي محكمات، عامل بازدارندهٔ آنان از گمراهي است؛ اما آنان كه فهمشان عالي است، از همين متشابهات معاني واقعي را مي‌يابند. نمونهٔ آن، تعبير قرآن در بارهٔ حضرت مسيح(عليه السلام) است كه «كلمهٔ الله» و «روح الله» و «روح منه» بر ايشان اطلاق شده است، درحالي كه همه مردم نمي‌توانند حقيقت روح را بفهمند كه چگونه مسيح روح خدا و كلمهٔ خداست؛ بلكه بايد با مراجعهٔ به محكمات در پي فهم حقيقت آن بر آيند؛ اما آنان كه فهمي عالي دارند، وقتي كلمه روح الله را مي‌شنوند، مي‌دانند كه چنين نيست كه خدا در آن حضرت حلول كرده باشد و سخن بگويد.

اين پاسخ با پنجمين پاسخ فخر رازي مشابهت دارد و با مثال‌هايي كه رشيدرضا آورده، پيچيده‌تر

 


شده است و مي‌توان آن را به شكل زير تصحيح كرد. دليل وجود متشابهات، آن است كه سطح درك مردم متفاوت است. اگر اين آيه‌ها نمي‌بود، افراد با استعداد از بسياري از معارف و هدايت‌ها محروم مي‌شدند؛ ولي براي آنكه عموم مردم منحرف نشوند، دستور داده شده تا آن را به محكمات ارجاع دهند؛ اما سخن عبده، بيان فلسفه وجود محكمات است.

محمد رشيدرضا، تفسير القرآن الكريم الشهير بتفسير المنار، ج 3، ص170 و 171.

نقد وجوه پيش‌گفته در فلسفه متشابهات

وجه اول

آيا راه‌هاي ثواب بردن بسته بوده كه تحقيق و تلاش براي فهم متشابهات را راه ثواب بردن مردم قرار دهند؟! زيرا زيان چنين كاري، بيش از منافع آن است و عده‌اي به سبب آن گمراه مي‌شوند. اين كار به آن مي‌ماند كه بگويند خوب است انسان غذاهاي سخت بخورد تا فكّي قوي داشته باشد.

وجه دوم

جلب مخالفان، فلسفه درستي براي متشابهات نيست؛ زيرا كسي كه عناد داشته باشد، با اين راه‌ها دست از لجاجت خود بر نمي‌دارد. به آيات محكم نيز مراجعه نمي‌كند؛ بلكه از همان متشابهات سوء استفاده كرده و گروهي ديگر را نيز گمراه خواهد كرد. افزون بر اين، چه انگيزه‌اي است كه نخست افراد را با آيات متشابه اغراي به جهل كنند و سپس آيات محكم را براي تصحيح خطاي آنان بياورند؟ اگر اين‌گونه كسان خواستار حق باشند، از همان اول با آيات محكم هدايت خواهند شد و نيازي به ارائهٔ آيات متشابه نخواهد بود.

وجه سوم

آيات صريح و محكمي داريم كه به مردم فرمان تعقل و تدبر در امور مختلفي مي‌دهد و براي به كار انداختن تعقل مردم كافي است. افزون بر اين، مگر مي‌توان مفاد آيات متشابه را با عقل فهميد؟ افراد بي‌استعداد هر اندازه تلاش عقلي كنند، حقيقت متشابهات را درك نخواهند كرد. البته انكار نمي‌كنيم كه اگر با تلاش عقلي، سطح فكر و فهم بالا رود، مي‌توان معاني متشابه را بهتر فهميد؛ اما آيا متشابه آوردن آيات قرآن انگيزه‌اي براي اين مطلب است؟ اگر با آيات محكم بتوان به اين هدف دست يافت، چه نيازي به طرح آيات متشابه است كه عده‌اي در پي

تذكر اين نكته ضروري است كه پژوهش درباره راز تشابه هر يك از آيات متشابه قرآن، بايسته است و جا دارد قرآن‌پژوهان، فلسفه تشابه هر آيه را جداگانه بررسي كنند.


تلاش‌هاي عقلي گمراه شوند؟ مگر همه كساني كه به دنبال برهان‌ها و اصطلاحات عقلي مي‌روند، به هدف مي‌رسند؟

وجه چهارم

ياد گرفتن علومي مانند صرف، نحو، لغت، اصول فقه و غير آن، براي فهم آيات محكم ـ بلكه فهم هر سخني ـ نيز ضروري است و اختصاصي به متشابهات ندارد. افزون بر اين، دانستن اين علوم طريقيت دارد نه موضوعيت؛ يعني اگر مي‌توانستيم معاني آيات را بدون نياز به اين دانش‌ها به دست آوريم، به دنبال يادگيري آن نمي‌رفتيم. بنابراين كمال حاصل از اين علوم، نسبي و طريقي است.

وجه پنجم

اگر اين وجه به بيان علامه طباطبايي (رحمه الله) باز گردد كه ما آن را به عنوان يكي از حكمت‌هاي متشابهات در متن بيان كرديم، صحيح است؛ ولي اگر مقصود، نكاتي باشد كه در سخنان محمد عبده آمده بود، صحيح نيست؛ اما بايد گفت كه مقصود فخر رازي و محمد عبده، همان وجه معقولي است كه به نقل از علامه طباطبايي(رحمه الله) بيان شد.

در ميان وجوه ياد شده، آزمودن مردم و تفاوت سطح درك مخاطبان (و متعالي بودن معارف قرآن) صحيح و پذيرفتني است و ما در متن به وجه اخير اشاره كرده‌ايم.

چكيده

1. در باب متشابه شدن آيات قرآن، سخنان متفاوتي مطرح شده است. براي آگاهي از راز تشابه آيات قرآن، بايد عوامل تشابه كلام را شناخت؛

2. مهم‌ترين عوامل تشابه، در موارد زير خلاصه مي‌شوند: نقص گوينده، تفهيم به افراد خاص يا به اندازهٔ خاص، معماگويي، جدايي قراين و قيود از اصل سخن و متعالي بودن محتوا.

3. عامل اول و سوم، به هيچ روي در مورد قرآن وجود ندارد؛ ولي ديگر عوامل را مي‌توان در متشابه شدن برخي آيات مؤثر دانست؛

4. تشابه حروف مقطعه و آياتي كه مقاصد قرآني در ‌آنها به اجمال مطرح شده، به سبب عامل دوم است؛

5. آيات متشابهي كه قيود و قراين آن در آيات ديگر يا روايات معصومان آمده، معلول عامل چهارم است؛

6. برخي آيات بيانگر امور فراسوي ماده، به سبب عامل پنجم متشابه شده است.

پرسش

1. آيا تشابه برخي آيات با هدايت‌بخشي قرآن ناسازگار نيست؟

2. عوامل تشابه سخن چيست و كدام‌يك در تشابه آيات قرآن دخيل است؟

3. سه نوع تشابه ذاتي، طبيعي و عارضي را توضيح داده و مصداق آنها را در آيات قرآن نشان دهيد.

4. ديدگاه رشيدرضا را در باب راز تشابه آيات نقادي كنيد.

4. تفاوت ديدگاه فخر رازي با رشيدرضا در باب راز تشابه آيات قرآن در چيست؟

5. آيا در معماگويي همواره فهماندن مطلب مدّ نظر نيست، و در صورت منفي بودن پاسخ، چرا نمي‌توان تشابه برخي آيات را از اين باب دانست؟

6. آيا مي‌توان به فلسفه تشابه همه آيات متشابه پي برد؟

براي مطالعه بيشتر

1. تفسير القرآن الكريم الشهير بتفسير المنار، محمد رشيدرضا، ج3، ص 170ـ173، بيروت، دارالمعرفهٔ، [بي‌تا].

2. تنزيه تنزيل، سيدهبهٔالدين شهرستاني، ترجمه عليرضا خسرواني، ص85ـ92، تبريز، صابري، [بي‌تا].

3. قرآن در قرآن، عبدالله جوادي آملي، ص415، قم، مركز نشر اسراء، 1378 ش.

4. مفاتيح الغيب، فخرالدين محمد رازي؛ ج4، ص186 ذيل آيه هفتم آل عمران، بيروت، دارالفكر، 1423 ق.

5. الميزان في تفسير القرآن، سيد محمد حسين طباطبايي، ج3، ص56ـ63، قم،‌ جامعه مدرسين حوزه علميه قم.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org