قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

درس سوم:

جواز فهم قرآن

 

 

از فراگير انتظار مي‌رود:

ـ مقصود از جواز فهم قرآن را بيان و ديدگاه‌هاي عمده در اين مسئله را به اختصار معرفي كند؛

ـ ادلهٔ مخالفان جواز فهم قرآن را بيان و نقادي كند؛

ـ ادلهٔ جواز فهم قرآن را تبيين كند؛

ـ ارزش فهم ما از قرآن را توضيح دهد.

 

 

 

أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ؛ آيا در قرآن نمي‌انديشند؟نساء، 82.

جواز فهم قرآن

پس از اثبات امكان فهم غير معصومان از قرآن، اين پرسش مطرح مي‌شود كه ‌‌آيا اين فهم و تفسير، جايز است يا آنكه به رغم ممكن بودن، جايز نيست و فقط براي معصومان رواست كه به تفسير قرآن بپردازند و فقط بيان آنان در فهم مقصود خدا از آيات، معتبر است؟

دراين باره، نيز، دو ديدگاه عمده وجود دارد: يكي ديدگاه عدم جواز كه فقط فهم و تفسير معصومان را روا و دخالت غير معصوم را در شرح و تفسير مفاهيم قرآني ناروا مي‌داند(1)، و دوم ديدگاه كساني است كه فهم و تفسير را براي غير معصوم نيز جايز دانسته‌اند، مشروط به اينكه اصول و قواعد فهم قرآن مورد توجه و عمل مفسر قرار گيرد.

پيش ازبيان ادلـه طرفين،لازم است به اين نكته اشاره كنيم كه جواز فهم و تفسير


1. قائلان به عدم جواز فهم قرآن، خود دو دسته‌اند: نخست آنان كه فهم هيچ آيه‌اي را جز با دريافت از معصومان روا نمي‌دانند، و ديگر آنان كه فهم و استنباط احكام نظري از قرآن را منوط به تفسير اهل‌بيت(عليهم السلام) كرده‌اند. محمد بن حسن حر العاملي در الفوائد الطوسيه، ص 325 به هر دو ديدگاه و در وسائل الشيعه به ديدگاه دوم تصريح كرده است. ر.ك: وسائل الشيعه، ج 27، باب 13 از ابواب صفات قاضي، ص 176. يوسف بن احمد بحراني نيز به ديدگاه اول اشارتي كرده است. ر.ك: الدرر النجفيه، ص 169.

قرآن از دو منظر قابل بحث است: يكي جواز تكليفي، و ديگري جواز وضعي. مقصود از جواز تكليفي بيان اين نكته است كه اقدام به تفسير قرآن از نظر شرعي جايز است و منعي ندارد و مقصود از جواز وضعي آن است كه در هر صورت، حاصل تلاش‌هاي علمي مفسر در فهم مفاد آيات و كشف مقصود خدا از آن، حجّيت دارد يا آنكه به كلي بي اعتبار است؟ برخي از ادله قائلان به عدم جواز، عام بوده و هر دو نوع جواز را نفي مي‌كند؛ اما برخي ديگر فقط يكي از آن دو را از ميان برمي‌دارد؛ مثلاً استدلال به آيات و روايات بازدارنده از پيروي گمان، هر دو نوع جواز تكليفي و وضعي را مد نظر دارد؛ ولي استدلال به روايات بازدارنده از تفسير به رأي بر عدم جواز تكليفي و استناد به روايات بيانگر تحريف، جواز وضعي تفسير را هدف قرار مي‌دهد.

ادله عدم جواز فهم قرآن

كساني كه به جايز نبودن فهم قرآن متعتقدند، به ادله ذيل استناد كرده اند:

1. ممنوعيت پيروي از گمان

قرآن قابل فهم است؛ ولي اين فهم يقين‌آور نيست و حاصلي جز گمان به مقصود خداوند در پي ندارد؛ بنابراين فهم و تفسير ما (غير معصومان) از قرآن مستلزم نسبت دادن اموري به خداي تعالي است كه علم بدان نداريم.اين استنادباتوجه به آيات ورواياتِ­بازدارندهٔازپيروي گمان،ناپسند و نكوهيده است. قرآن كريم در مقام نكوهش ازمشركان ومنكران قيامت،پيروي ازگمان را نكوهش كرده و آن را بيانگر حقيقت نمي‌داند؛ مانند: «إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنفُسُ؛(نجم، 23)؛ جز از گمان و خواهش‌هاي نفساني خود پيروي نمي‌كنند» و «إِنَّ الظَّنَّ لاَ يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً؛(1)


1. نجم، 28

راستي كه گمان براي رسيدن به حق كفايت نمي‌كند». همچنين در روايتي آمده است: «من قال في القرآن بغير علم فليتبوّأ مقعده من النار...؛(1) هركس درباره (مراد از آيات) قرآن سخني بدون علم بگويد (در قيامت) جايگاه خود را از آتش فراهم آورد».

نقد

اولا،ً فهم همه گفتارها و نوشتارها ـ جز موارد صريح كه اندك است ـ ظني است و اختصاصي به آيات قرآن ندارد. اگر فهم عقلايي از محاورات ـ كه بيشتر ظني است ـ بي‌اعتبار است، بايد در همه موارد بدان پايبند بود؛ از جمله در فهم رواياتي كه از معصومان(عليهم السلام) رسيده است؛ زيرا زبان قرآن و روايات، همان زبانِ متكي بر اصول محاورهٔ عقلايي است. بر اين اساس، ظني بودن فهم، اختصاصي به آيات قرآن ندارد و سخن معروفي كه گاهي گفته مي‌شود: قرآن ظني الدلاله و روايات قطعي الدلاله است، بي‌پشتوانه و عاري از حقيقت و برخلاف آيات و روايات است. آيا از عبارت قرآني «اللّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُو»(2) چيز ديگري جز يگانگي خدا و نفي شرك فهميده مي‌شود؟

ثانياً، آيات مورد استدلال، در باب نكوهشِ پيروي از گمان در امور اساسي اعتقادي است؛ مانند توحيد و نبوت و معاد؛ بنابراين نمي‌توان براي اثبات ناروايي پيروي از گمان در فهم متون به آنها استدلال كرد؛(3)


1. محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج92، ص111.

2. بقره، 255.

3. درآيه 23 نجم آمده است: «إِنْ هيَ إِلاَّ أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوها أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللَّه بِها مِن سُلْطَانٍ إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَمَا تَهوَى الأَنفُسُ وَلَقَدْ جَاءهم مِّن رَّبِّهمُ الْهدَى؛ آن خدايان چيزي نيستند جز نام‌هايي که شما و پدرانتان نهاده‌ايد. خداوند هيچ دليلي بر آن فرودنفرستاده است. (آنان) جز از گمان و خواهش‌هاي نفساني خود پيروي نمي‌کنند، درحالي که به راستي رهنمودي از سوي پروردگارشان برايشان آمده است». اين­آيه وآيات­ديگري­مانند 27 و 28 نجم، 66 يونس، 20

ثالثاً، گمان بر دو نوع است : يكي گمان معتبر و ديگري گمان بي‌اعتبار. آيات و رواياتي كه ما را از تكيه بر گمان بازمي‌دارد به حدس و تخمين‌هاي بي‌اعتبار برخاسته از خواهش‌هاي نفساني اشاره دارد كه اطمينان‌آور نيست و عقلا بدان تكيه نمي‌كنند؛ بنابراين گمان‌هاي اطمينا‌ن‌آور و از جمله ظواهر كتاب و سنت كه پس از بررسي قراين مختلف كلام به دست مي‌آيد، براي ما حجت است و از مصاديق قول به غير علم نخواهد بود؛ زيرا گمان معتبر از منظر قرآن و روايات، علم تلقي شده وآثار علم بر آن مترتب مي‌شود؛ چنان‌كه در عرف عقلا نيز چنين است.(1)

2. روايات نكوهشگر تفسير به رأي

در روايات متعددي تفسير به رأي نكوهش شده است؛ مانند: «من فسّر القرآن برأيه فقد افتري علي الله الكذب؛(2) هركس قرآن را با رأي خويش تفسير كند، بر خداوند دروغ بسته است». و «ما آمن بى من فسّر برأيه كلامي؛(3) آنكه سخن مرا به رأي خود تفسير كند، به من ايمان نياورده است».


زخرف، 10 ذاريات و 116 و 148 انعام، بر بي‌پايگي گمان ياد شده در باب خداشناسي تصريح مي‌كنند. در آيه 116 انعام چنين آمده است: «إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ همْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ؛ آنان جز از گمان پيروي نمي‌كنند و جز گمانه‌زني و تخمين چيزي نمي‌گويند».

1. براي آگاهي بيشتر در باب حجيت ظواهر قرآن و گمان‌هاي معتبر ر.ك: روح الله موسوي خميني، ، انوار الهدآيه في التعليقهٔ علي الكفايه، ج 1، ص 239ـ247 و محمدباقر صدر، دروس في علم الاصول، ج 1، ص 229ـ 308.

2. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 36، ص 227.

3. همان، ج2، ص297. در ميان روايات تفسير به رأي، اين روايت از نظر سند معتبر است: «صدوق، عن محمد بن موسي بن المتوكل عن علي بن ابراهيم عن ابيه عن الريان عن الرضا(عليه السلام) عن آبائه(عليهم السلام) عن اميرالمؤمنين(عليه السلام) قال: قال رسول الله: قال الله تعالي... ».

مقصود از تفسير به رأي، فهم آيات قرآن با تكيه بر انديشه‌هاي خود و بهره‌ نگرفتن از سخنان معصومان است؛ بنابراين تفسير بدون مبنا قرار دادن روايات پيامبر(صلى الله عليه وآله) واهل‌بيت(عليهم السلام) ، تفسير به رأي و غير معتبر است.

نقد

مقصود از تفسير به رأي(1) آن است كه مفسّر بي‌توجه به قواعد محاوره و ادبيّات عرب و قراين كلام و صرفاً بر اساس ديدگاه شخصي و غير مستند خود قرآن را تفسير كند يا آنكه پيش از مراجعه به قرآن، ديدگاهي را برگزيند؛ سپس آن را بر آيه تحميل كند و همان را مراد خداوند از آيه مورد بحث خود قرار دهد. به همين دليل در روايات تفسير به رأي، واژه «رأي» به ضمير اضافه شده تا «رأي شخص» را افاده كند. اصول محاورهٔ عقلايي و بديهيات و ادله متقن عقلي «رأي شخص» به شمار نمي‌آيند. اگر كسي بر اساس مطالب بديهي يا نزديك به بديهي عقلي و قراين پيوسته و ناپيوستهٔ سخن ـ كه اعتبار آن روشن است ـ قرآن را تفسير كند، تفسير به ر‌أي نكوهش شدهٔ در آن روايات نخواهد بود.

3. روايات بيانگر تحريف قرآن

بر اساس روايات بيانگر تحريف قرآن، بخشي از آيات قرآن از بين رفته يا از جاي اصلي خود جدا شده است و با اين تغييراتي كه پديد آمده، فهم هيچ بخشي از قرآن براي ما جايز نيست. چه‌بسا در آن بخشي كه تحريف شده است، آيه‌اي بوده كه در فهم مقصود خداوند از آيه يا آيات مورد تفسير تأثير داشته و اكنون با


1. براي آگاهي بيشتر در بارهٔ معناي روايات نكوهش‌کننده از تفسير به رأي ر.ك: محمد فيض كاشاني، تفسير الصافي، ج 1 (مقدمه پنجم)، ص 33 و 34.

نبود آن به هيچ وجه به مراد خداوند راهي نخواهيم داشت و اقدام به تفسير، كاري نارواست.

نقد

پيش‌تر در بحث مصونيت قرآن از تحريف(1) به نقد و بررسي روايات تحريف پرداختيم و تحريف‌ناپذيري قرآن را اثبات كرديم؛ بنابراين نه چيزي از قرآن كم شده و نه مطلبي به آن افزوده شده است و اگر احتمال جابجايي برخي آيات مي‌رود، به گونه‌اي نيست كه فهم ما را دچار اختلال كند و مقصود خداوند بر ما مشتبه شود. بدين ترتيب، تفسير قرآن در صورتي كه با رعايت اصول و قواعد فهم قرآن همراه باشد، نتيجه آن به عنوان مقصود خداوند تعالي براي ما معتبر خواهد بود.

ادله جواز فهم قرآن

براي اثبات وجود فهم قرآن مي توان به ادله ذيل استدلال كرد:

أ) دليل عقلي

چنان‌كه پيش‌تر گذشت، قرآن بر اساس اصول محاورهٔ عقلايي با مردم سخن گفته و دليلي بر به‌كارگيري شيوه ديگري در بيان قرآن وجود ندارد. مخاطبان قرآن نيز، از آغاز تاكنون بر همين اساس (اصول محاوره) به فهم قرآن روي آورده‌اند. اگر اين شيوه فهم ناروا بود، بايد به صراحت به همه اعلام مي‌گرديد تا با پرهيز از آن گرفتار كژفهمي‌ نشوند؛ زيرا سكوت در اين زمينه، مردم را به


1. ر.ك: همان، ج 1، ص 212.

گمراهي كشانده و با هدف از نزول قرآن كه هدايت مردم است ، ناسازگار و از ساحت حكيمانهٔ خداي متعال و پيامبر(صلى الله عليه وآله) دور است.

ب) ادله نقلي

1. آيات قرآن

چنان‌كه در بحث امكان فهم گفتيم، قرآن كريم مردم را به تدبر در آيات قرآن فراخوانده و فرمان داده‌ است. بي‌گمان خداي حكيم و اولياي او به چيزي كه نارواست، فرمان نمي‌دهند؛ بنابراين وجود اين فرمان‌ها يا سفارش‌ها، دليل روا بودن فهم ما از قرآن است. نمي‌توان گفت كه مقصود از اين‌گونه آيات آن است كه مردم با مراجعه به پيامبر و اهل‌بيت از مفاد آيات باخبر شده و در آن تدبر كنند؛ زيرا ظاهر اين آيات و روايات، بر تدبر و فهم مستقيم و بي‌واسطهٔ مخاطبان قرآن دلالت دارد. همچنين قرآن كريم در چند مورد براي اثباتِ از سوي خدا بودنِ خود، مخاطبان را به همانندآوري فراخوانده است. تا هماهنگي كامل و عدم اختلاف آيات قرآن با يكديگر و ناتواني خود از ارائهٔ چنين مطالبي را به عيان بنگرند. به طور طبيعي پيش‌فرض چنين فراخواني، جايز بودن فهم و تفسير مخاطبان است.

2. روايات اهل‌بيت(عليهم السلام)

دسته‌هاي مختلفي ازروايات اهل‌بيت(عليهم السلام)كه پيش‌تر در بحث امكان فهم مطرح شد، دلالت روشني برجوازفهم قرآن دارد؛زيرا دستور و تاكيد بر تدبر در قرآن، آموزش شيوه فهم و تفسير قرآن، دستور به تمسك به قرآن در فتنه‌ها و معيار بودن قرآن براي ارزيابي روايات كه در روايات اهل‌بيت(عليهم السلام) مطرح شده است، همه، بر اين اصل مسلم مبتني است كه فهم درست و معتبر آيات، امكان‌پذير است.

چكيده

1. در باب جواز و اعتبار فهم قرآن دو ديدگاه عمده وجود دارد: يكي به عدم جواز و ديگري به جواز فهم، مشروط به رعايت معيارهاي لازم قائل است؛

2. مخالفان جواز فهم قرآن مدعي‌اند كه فهم غير معصومان از قرآن، يقين‌آور نيست و مستلزم نسبت دادن اموري به خداي تعالي است كه علم به آن نداريم؛ از اين رو فهم قرآن با توجه به آيات و روايات بازدارندهٔ از پيروي گمان، كاري نارواست؛

3. آنان بر اين باورند كه روايات نكوهش‌گر تفسير به رأي، به صراحت غير معصومان را از تكيه بر آراي خود در تفسير بازداشته است؛

4. دليل ديگر مخالفان، روايات بيانگر تحريف است كه به زعم آنان استنادِ مفاد آيات را به خداي تعالي برنمي‌تابد؛

5. ظني بودن فهم متون و محاورات، اختصاصي به قرآن ندارد. گمان نيز بر دو نوع است: معتبر و نامعتبر. فهم و تفسير قرآن، بر اساس معيارهاي فهم معتبر است و مصداق قول به غير علم نيست؛

6.مقصودِ آيات و رواياتِ مورد اشاره، بسنده كردن به گمان در امور اعتقادي است و از دايرهٔ بحث خارج است؛

7. مقصود از روايات بازدارندهٔ از تفسير به رأي، دخالت دادن آراي شخصي بدون استناد به دليل و معيارهاي صحيح در فهم قرآن است؛

8. روايات بيانگر تحريف قرآن، قابل استناد نيست . اين روايات را در بحث از مصونيت قرآن نقد كرده‌ايم؛

9. فهم متون بر اساس اصول محاوره، روشي عقلايي و مورد تاييد اسلام است و مردم اين روش را در فهم قرآن نيز به كار گرفته‌اند. اگر اين شيوه جايز نمي‌بود، مي‌بايست بدان هشدار داده شود تا هدف نزول قرآن كه هدايت مردم است، از ميان نرود؛

10. آيات بيانگر تدبر در قرآن، آياتي كه مخالفان قرآن را به همانندآوري فراخوانده است و نيز روايات بيانگر لزوم تدبر در قرآن، روش فهم، معيار بودن قرآن در ارزيابي روايات و سفارش‌كننده مردم به پناه‌جويي و تمسك به قرآن، بر اعتبار وجواز فهم قرآن دلالت دارد.

پرسش

1. مقصود از جواز فهم قرآن چيست؟

2. آيا استدلال به قرآن بر جواز فهم آن، استدلالي دوري نيست؟

3. آيا فهم ما از همه آيات قرآن ظني است؟ چرا؟

4. دو دليل از ادله مدعيان جايز نبودن جواز فهم همگان از قرآن را بيان و نقادي كنيد.

براي مطالعه بيشتر

1. البيان في تفسير القرآن، سيدابوالقاسم موسوي خويي، ص261ـ271، قم،‌ دار الثقلين، 1418 ق.

2. تسنيم، عبدالله جوادي آملي، ج1، ص52 به بعد، قم،‌ مركز نشر اسراء، 1378 ش.

3. روش‌شناسي تفسير قرآن، علي‌اكبر بابايي و همكاران، ص55ـ58، تهران، سمت، 1379 ش.

4. قرآن در قرآن، عبدالله جوادي آملي، ص353ـ384، قم،‌ مركز نشر اسراء، 1378 ش.

5. مدخل التفسير، محمد فاضل لنكراني، ص161ـ172، تهران، [بي‌نا]، 1400 ق.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org