قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

درس هشتم :

محكم و متشابه (2)

 

 

از فراگير انتظار مي‌رود:

ـ با پرسش‌هاي مهم مبحث محكم و متشابه آشنا شود؛

ـ مصداق‌هاي آيات متشابه را بازگويد؛

ـ شبههٔ ناسازگاري تشابه بخشي از آيات با نور، بيان و مبين بودن قرآن را پاسخ دهد؛

ـ راه رفع تشابه آيات متشابه را بيان كند؛

ـ مقصود از اتباع متشابهات و تفاوت آن با تلاش براي رفع تشابه آيات را توضيح دهد.

 

 

 

عن الرضا(عليه السلام): من ردّ متشابه القرآن الي محکمه فقد هدي الي صراط مستقيم؛ امام رضا (عليه السلام) فرمود: هر كس آيات متشابه قرآن را به آيات محكم بازگرداند (و معنا كند) به صراط مستقيم راه يافته است. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج2، ص 185.

 

در بحث از ابعاد مختلفِ محكم و متشابه و منشأ قرآني آن، در آيه هفتم سوره آل عمران نكات متعددي وجود داشت كه برخي از آنها در درس‌هاي پيش بررسي شد. ادامه اين نكات در اين درس بررسي مي‌شود.

أ) محكم بودن آيه هفتم آل عمران

برخي كه معتقدند همگان نمي توانند قرآن را بفهمند آيه مورد بحث را متشابه انگاشته و گفته‌اند كه اين آيه به اجمال، آيات قرآن را به دو دستهٔ محكم و متشابه تقسيم كرده و هيچ معياري براي بازشناسي محكم از متشابه ارائه نكرده است؛ بنابراين اين آيه نمي‌تواند بيانگر قاعده و راهكاري براي فهم و تفسير آيات باشد؛ بلكه خود سبب متشابه شدن كل قرآن مي‌شود. با توجه به توضيحي كه در باره مفهوم محكم و متشابه و انواع تشابه بيان كرديم، اين آيه خود در زمرهٔ محكمات است و هيچ يك از علل تشابه در آن وجود ندارد. افزون بر اين، اگر لازمه متشابه بودن اين آيه، تشابه همه آيات قرآن باشد ـ علاوه بر آنكه اين مدعا مورد پذيرش هيچ قرآن‌پژوهي نيست ـ بر خلاف صريح همين آيه است. همچنين تقسيم آيات به محكم و متشابه و امّ الكتاب بودن محكمات نيز، لغو و بي‌حاصل خواهد شد،

و اين برخلاف دلالت اجمالي همين آيه خواهد بود و كسي بدان ملتزم نيست. افزون بر اين، با اعجاز قرآن در فصاحت و بلاغت و با آيات و رواياتي كه به روشني بر نور بودن و قابل فهم بودن قرآن دلالت دارند و با رواياتي كه مردم را به آن ارجاع داده و قرآن را معيار سنجش روايات مي‌دانند، ناسازگار است.

بررسي آيات قرآن بر اساس روش فهم عقلايي متون كه مورد تاييد قرآن و روايات است نيز، نشانگر آن است كه مفاد اين آيه بر آنها قابل انطباق است؛ يعني برخي آيات مفاد روشني دارند كه جاي بحث و مناقشه‌اي در آنها نيست و برخي ديگر چند پهلو و داراي احتمالات مختلفند و افراد، درباره آنها دچار سوء فهم مي‌شوند.

افزون بر آنچه گفتيم، رواياتي داريم كه قرآن را قابل فهم دانسته و بر ضرورت ارجاع آيات متشابه به آيات محكم (و وجود محكم و متشابه در روايات نيز) تأكيد كرده است.(1)اين روايات بيانگر آن است كه محكم و متشابه، معيار مشخصي دارد و بازشناسي آيات محكم از متشابه، ممكن است. نكتهٔ قابل توجه آنكه اگر امكان بازشناسي متشابه از محكم منتفي شود، دستيابي به مفاد روايات نيز، ناممكن است؛ زيرا بر اساس برخي روايات، در ميان روايات نيز، محكم و متشابه وجود دارد و بايد روايات متشابه را به روايات محكم بازگرداند.(2)

نكتهٔ ديگر اينكه هر آيه محكم، به تنهايي محكم است و ظاهر تعبير «آيات محكمات» بلكه صريحِ آن همين است. ـ همان‌گونه كه آيات متشابه نيز هريك به تنهايي متشابه است ـ ولي در بارهٔ مرجع بودن آيات محكم گرچه تصريحي


1. به برخي از اين روايات در بحث از امكان فهم قرآن اشاره كرديم و در ادامه اين درس نيز، به برخي از آنها در پاورقي اشاره خواهيم كرد.

2. محمد باقر مجلسي، بحارالانوار ، ج2، ص185.

نشده است، نمي‌توان گفت كه همه محكمات قرآن روي هم رفته مرجع هر آيه متشابه باشند؛ زيرا بسياري از آيات محكم، ارتباط محتوايي با برخي از آيات متشابه نداشته و نمي‌توانند مرجع آنها قرار گيرند. از سوي ديگر، ممكن است چند آيه خاص كه همه محكم هستند، مرجع آيه‌اي متشابه قرار گيرند كه با آنها ارتباط محتوايي دارد.

ب) نسبي بودن متشابه

برخي آيات قرآن ابعاد مختلفي دارد و ممكن است در برخي ابعاد صريح و روشن و در برخي ديگر چند احتمالي باشد. از طرف ديگر، مرجع بودن آيات محكم براي آيات متشابه اقتضا دارد كه آيات متشابه با ارجاع به آيات محكم رفع تشابه شده و به محكم تبديل شوند؛ از اين رو تشابه آيات قرآن نسبي است. افزون بر اين، برخي روايات وارد شده در موضوع محكم و متشابه، بر نسبي بودن متشابه دلالت دارد؛ مانند رواياتي كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) را برترين راسخ در علم و ايشان و امامان معصوم(عليهم السلام) را آگاه به تفسير و تأويلِ همه آيات معرفي مي‌كند(1) و رواياتي كه متشابه را وصف آياتي مي‌داند كه بر بعضي از كساني كه بدان آگاهي ندارند، مشتبه شده است؛(2)يعني ممكن است آيه‌اي پيش از ارجاع به محكم، متشابه باشد


1. فرسول الله افضل الراسخين في العلم قد علّمه الله عز وجلّ جميع ما انزل عليه من التنزيل و التأويل و ما كان الله لينزل عليه شيئاً لم يعلمه تأويله و اوصياءوه من بعده يعلمونه كله...» . همان، ج17، ص130.

2. «المتشابه ما اشتبه علي جاهله؛ متشابه مطلبي است كه بر فرد ناآگاه به آن مشتبه شود». محمد عياشي، تفسير العياشي، ج1، ص162 و: «انما هلك الناس في المتشابه لانهم لم يقفوا علي معناه؛ همانا مردم در باب آيات متشابه تباه شدند»؛ زيرا به معناي آن آگاه نشدند». محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج93 ، ص11 و 12

و پس از آن، از تشابه خارج شود يا آيه‌اي براي فردي كه به تفسير و تأويل آن آگاه است، محكم، و براي كسي كه بي‌خبر است، متشابه باشد. همچنين آيات و رواياتي كه فهم آيات را بر اساس درجات تكاملي افراد قابل تشكيك مي‌داند، مؤيّد اين سخن است.(1)

آيه مورد بحث، از تعيين مقدار آيات متشابه و محكم ساكت است و با توجه به نسبي بودن تشابه آيات، نمي‌توان در مورد بيشتر يا كمتر بودن آيات متشابه نسبت به آيات محكم نظر مطلقي ارائه كرد؛ بلكه به لحاظ افراد و ابعاد آيات، تعداد متشابهات در نوسان است. شايد به همين دليل در آيه شريفه نيز، از بيان مقدار محكمات يا متشابهات سخني به ميان نيامده و فقط به اصل وجود محكم و متشابه بسنده شده است، اگرچه با بررسي آيات و اوصاف قرآن (مانند نور، كتاب مبين، آيات بينات) و نيز اعجاز قرآن در فصاحت و بلاغت، كثرت محكمات را در عين نسبي بودن آن محتمل‌تر مي‌سازد.

ج) سازگاري تشابه بخشي از قرآن با نور و مبين بودن آن

ممكن است توهم شود كه وجود آيات متشابه در قرآن، با اوصافي مانند نور، بيان، تبيان و مبين بودن قرآن سازگار نيست؛ زيرا آيات متشابه، چگونه نوراني، روشنگر و روشن خواهد بود؟ در پاسخ بايد گفت: قرآن نور است، حتي آيات متشابه آن نوراني است و به خودي خود ابهامي ندارد. نسبي بودن متشابه، مؤيد سازگاري اين ويژگي‌ها با تشابه برخي آيات قرآن است. بدين ترتيب، اگر مخاطبان قرآن زمينه‌هاي لازم و شرايط علمي و روحي متناسب با دريافت آيات را داشته باشند، همه آيات قرآن قابل فهم است و هيچ ابهام و اجمالي در آن


1. براي آگاهي از اين آيات و روايات، به مبحث «بطن قرآن» در همين كتاب بنگريد.

نمي‌ماند. افزون بر اين، نور بودن قرآن بدين معناست كه در فهم قرآن نيازي به غير قرآن نيست و قرآن، خود روشنگر خود است؛ بنابراين اگر براي رفع تشابه آيات، راهي نمي‌بود يا آن راه در قرآن ارائه نشده بود، با نور بودن قرآن نمي ساخت؛ ولي راه فهم ـ مستقيم يا غير مستقيم ـ آيات متشابه در خود قرآن آمده است و در ادامه همين درس بيان خواهد شد.

د) مصاديق آيات متشابه

ظاهر آيه هفتم آل عمران آن است كه آيات قرآن در دو قسم محكم و متشابه خلاصه مي‌شود و نوع سومي وجود ندارد. بر اين اساس، حروف مقطعه نيز مدلولي دارند؛ ولي از آنجا كه مخاطب آن همه مردم نبوده‌اند و مصلحتي در تفهيم عمومي آن وجود نداشته است، فقط براي پيامبر(صلى الله عليه وآله) و كساني كه از ايشان تعليم گرفته‌اند، قابل فهم است.(1) دانشمندان قرآن‌پژوه پيشين نيز، حروف مقطعه را از متشابهات مي‌دانند؛ ولي علامه طباطبايي(رحمه الله) حروف مقطعه را دسته سومي مي‌داند كه نه محكم است و نه متشابه. ايشان آيات منسوخ و آيات بيانگر معارف بلند را از متشابهات مي‌دانند؛(2) ولي باتوجه به مطالبي كه دردرس گذشته درباره عوامل تشابه بيان كرديم، موارد ديگري نيز از مصاديق آيات متشابه است؛ زيرا با پذيرفتن


1. اين نكته از برخي رواياتي كه در بارهٔ معاني حروف مقطعه رسيده استفاده مي‌شود. براي آگاهي از اين روايات ر.ك: محمد باقر مجلسي، بحارالانوار ، ج52، ص106 و ج71، ص26 و محمد صدوق، معاني الاخبار، ص22 باب معني الحروف المقطعهٔ في اوائل السور من القرآن.

2. ر.ك: محمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج18، ص8 و ج3، ص68 ، ص21 ، 23، 36 و 62 و همو، قرآن در اسلام، ص 30. علامه در برخي موارد، حروف مقطعه را داراي معاني رمزي­مي‌داندكه­خداوندبه­رسول­خودالقاكرده­است. ر.ك: الميزان في تفسيرالقرآن،ج 14،ص 127.

تشابه آيات منسوخ، ملاك ديگري براي متشابهات پديد مي‌آيد؛ چون آيات منسوخ از سنخ معارف بلند غير قابل فهم همگان نيست؛ بلكه مصلحتي در كار بوده كه قيد زماني آن بيان نشود و پس از مدتي با نزول آيه ناسخ، سرآمدِ آن معلوم گردد.

راز تشابه آيه منسوخ، در اين است كه وقتي فردي آن را مي‌نگرد و اطلاعي از قيد زماني آن ندارد، آن را دائمي پنداشته و به مقصود خداوند از آن پي نمي‌برد. همين ملاك درباره عام مخصَّصِ به تخصيص منفصل و درباره مشتركي كه قرينهٔ معينهٔ آن جدا بيان شده و ديگر اقسامي كه بيان كرديم نيز، وجود دارد؛ بنابراين در متشابه شدن كلام فرقي ميان نسخ، تخصيص و تقييد وجود ندارد؛ بلكه تفاوت در نوع قيد آن است كه يكي قيد زماني است و ديگري قيد غير زماني است، و چنين تفاوتي سبب متشابه شدن يكي و محكم شدن ديگري نمي‌تواند باشد.

اين نكته نيز قابل ذكر است كه موارد نسخ در كلام بشري و در قرآن نسبت به عام و خاص، و مطلق و مقيد، و مجمل و مبين، كمتر است؛ ولي در مواردي كه دانسته شود جعل كننده منسوخ از آغاز حكم موقت را مد نظر داشته و بنا به مصالحي به صورت دائمي اعلام كرده است، ناسخ و منسوخ را مانند عام و خاص و مطلق و مقيد مي‌دانند و همان گونه كه عرف پس از پي بردن به خاص و مقيد، عام و مطلق را حمل بر آنها مي‌كند، در مورد آيه منسوخ نيز پس از پي بردن به ناسخ، منسوخ را حمل بر ناسخ و محدود به دوران پيش از ناسخ مي‌كند. بدين ترتيب، مي‌توان موارد زير را از اقسام آيات متشابه قرآن دانست:

1. آيات مشتمل بر معارف بلند و حقايق فراسوي ماده؛

2. حروف مقطعه «فواتح السور»؛

3. مجمل‌ه، عام‌ه، مطلق‌ها، منسوخ‌ها و موارد ديگر‌ي كه به سبب جدايي كلام از قيود و قراين، متشابه مي‌‌شود.

هـ) راه رفع تشابه آيات

ظاهر اين آيه بر مرجعيّت آيات محكم در رفع تشابه آيات متشابه دلالت دارد و بر اساس آن، يكي از راه‌هاي رفع تشابه آيات متشابه، بازگرداندن آنها به آيات محكم است.(1) صرف نظر از اين آيه، لزوم مراجعه به آيات ديگر براي رفع تشابه


1. چنان‌كه پيش‌تر گذشت، محكمات به «ام الكتاب» وصف شده‌اند و اصل «ام» از مادهٔ «اَمّ»َ به معناي قصد است و «اُمّ» به معناي «ما يقصده الآخرون» است؛ يعني موجودي كه ديگران آهنگ‌ او مي‌كنند. بنابراين امّ الكتاب آياتي هستند كه آيات ديگر كتاب (كه متشابهاتند) به آنها باز گردانده مي‌شود و (دير يا زود و كم يا زياد) بسته به استعداد و نورانيت معنوي افراد، تشابه آنها برطرف مي‌شود و امكان باقي ماندن تشابه براي برخي از افراد نيز وجود دارد. راه عملي اين كار نيز، در اين است كه از آغاز قرآن، با بررسي تك تك آيات آنهايي را كه در مفهومشان آنها هيچ شكي نيست جدا كنيم (همچنين آياتي را كه داراي دو وجه است، ولي يكي از آن دو روشن‌تر است، برمي گزينيم.) و همه قرآن را به اين شكل بررسي كنيم، به گونه‌اي كه اگر در قيامت از ما بپرسند كه از كجا اين معاني را به قرآن نسبت داديد، بگوييم با آنچه از موازين عقلي و بشري در دست ما بود، معناي ديگري نمي‌توانست داشته باشد. سپس اين مفاهيم را رده بندي كرده و دوباره به قرآن مراجعه كنيم تا ببينيم با توجه به اين مفاهيم يقيني تا چه اندازه مي‌توان مفاهيم ديگر را روشن كرد. در اين صورت خواهيم ديد كه بسياري از مفاهيمي كه در مرحله اول براي ما مخفي بود و ابهام داشت، به كمك مفاهيم اصلي و محكم و عميق كه به دست آورده‌ايم، روشن مي‌شود.

اين كار مشكل، ولي ممكن است و وقت فراواني مي‌طلبد و بسته به مراتب علمي افراد و آشنايي آنان با قرآن، قابل تشكيك است. ممكن است فردي در اولين مراجعه به قرآن، فقط به پنجاه يا صد آيه روشن برخورد كند؛ ولي براي كسي كه آشنايي بيشتري با قرآن دارد، دويست آيه روشن باشد. بنابراين اگر كسي بخواهد نسبت به آيه خاصي قضاوت كند و آن را از احكم محكمات بداند و آيات ديگري را در درجات بعد قرار دهد، كار بسيار دشواري است؛ زيرا مراتب آشنايي افراد با قرآن تفاوت دارد و او نسبت به درك خود چنين قضاوتي كرده است؛ اما

آيات، از سيره عقلا نيز فهميده مي‌شود؛ زيرا روش عقلايي در فهم كلام آن است كه اگر قرايني در كلام باشد كه بتوان با آن به معنايي دست يافت، بايد به آنها مراجعه كرد. اكنون اگر ما آياتي داشته باشيم كه مقصود از آن ـ با حدود و قيود مربوط به آن ـ روشن نباشد و بتوان با آيات ديگري به حدود و قيود آنها دست يافت، لازم است به آن آيات مراجعه كنيم؛ مثلاً اگر آيه عامي داشتيم كه مخصَّصِ منفصل داشت يا آيه منسوخي كه ناسخ داشت، يا مشترك لفظي بود كه قرينهٔ تعيين كننده در آيه ديگري براي او بود، وقتي به خاص يا ناسخ و يا آن قرينه مراجعه كرديم، مفهوم متشابه روشن مي‌شود. اين يك راه عقلايي است و دليل تعبدي نمي‌خواهد؛ بلكه بناي عقلا بر اين است كه در موارد پيش‌گفته، به بخش‌هاي ديگري از همان كلام مراجعه كرده و مفهوم متشابه را از تشابه خارج مي‌سازند.

از ديگر راه‌هاي رفع تشابه آيات، مراجعه به روايات معصومان(عليهم السلام) است كه در آن به بيان تفاصيل احكام، قيود و قراين آيات پرداخته‌اند. پرسشي كه در اينجا مطرح مي‌شود، آن است كه آيا مراجعة‌ به روايات با مرجعيت آيات محكم در رفع تشابه متشابهات، ناسازگار نيست؟

چنان كه گذشت، آيه هفتم آل عمران راه رفع تشابه را منحصر به ارجاع به


به هر حال هر كس مي‌تواند در مسير پيش‌گفته حركت كند؛ يعني روشن‌ترين مفاهيم قرآن را كه احتياج به اعمال نظر و تخصص ندارد، به دست آورد و در مرحله دوم با توجه به اين مفاهيم روشن، بسياري از مفاهيم مبهم را روشن سازد. اين كار وقتي به تدريج به صورت فني در آمد، (يعني در جايي كه بايد قاعده‌اي اعمال كرد). دشوار خواهد شد؛ زيرا نمي‌دانيم آيا اينجا مصداق فلان قاعده است يا نه؟ بنابراين تخصص و ورزيدگي مي‌خواهد. پس استفاده از قرآن نيز، به نوبهٔ خود نياز به تخصص دارد.

محكمات ندانسته است. افزون بر اينكه امّ بودن محكمات، دو معنا دارد: 1. مستقيم و بدون واسطه رفع تشابه مي‌كند؛ 2. منبع و مرجعي براي رفع تشابه معرفي مي‌كند؛ بنابراين آياتي كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) و امامان(عليهم السلام) را معلّم و مفسّر قرآن معرفي كرده و پيروي از آنان را واجب مي‌داند،(1) مرجع بسياري از آيات متشابه است كه به طور غير مستقيم تشابه آيات را دفع ميكند. بر اين اساس، روايات معصومان(عليهم السلام) نيز، مرجع رفع تشابه آيات متشابه خواهد بود.(2)

و) راز نكوهش اتباع متشابهات

پيش‌تر گفتيم كه مقصود از اتباع متشابهات در اين آيه، اتباع فكري است. انگيزه بحث و پي‌جويي از اين آيات نيز متفاوت است. اگر كسي با هدف فهم مقصود خداوند از آيات متشابه و رفع تشابه از آنها با ارجاع به محكمات در صدد پي‌جويي آيات متشابه بر آيد، اين كار نه تنها نكوهشي ندارد، بلكه داراي ارزش


1. مانند آيه: «أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ؛ (نحل 44) ما ذكر (قرآن) را بر تو فرو فرستاديم تا براي مردم آن چه را به سويشان فرود آمده، روشن سازي»؛ اأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ؛ (نساء59) اي كساني كه ايمان آورده‌ايد از خداوند فرمان بريد و از پيامبر و اولوالامر (اوصياي پيامبر) فرمان بريد»، : «َوما آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا؛ (حشر،7)؛ و آنچه را پيامبر به شما داد بگيريد و از آنچه شما را بازداشت باز ايستيد»؛ و: «وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ؛ (بقره، 129 و جمعه،2) و كتاب و حكمت بديشان مي‌آموزد».

2. افزون بر آنچه بيان كرديم، بر اساس برخي روايات، همه سخنان معصومان(عليهم السلام) به نوعي برگرفته از قرآن است؛ مانند: «اذا حدثتكم بشيء فاسئلوني (عنه) من كتاب الله تعالي؛ هرگاه سخني در باره چيزي به شما گفتم از من در باب (مستند) آن از قرآن سوال كنيد». محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج46، ص303. بنابراين باز هم مرجع اصلي، قرآن خواهد بود.

مثبت بوده و باعث هدايت و راه‌يابي به صراط مستقيم الاهي است؛(1) ولي اگر با انگيزه‌هاي نادرست ـ كه در آيه به دو مورد از آن (فتنه انگيزي و دستيابي به تأويل قرآن) اشاره و به شدت نكوهش شده است ـ به سراغ آيات متشابه رود، كاري نادرست و مورد نكوهش است؛ چنان‌كه در آيه شريفه به شدّت از آن نكوهش شده است.

ز) راز تقابل كژدلي با رسوخ در علم

در اين آيه در برابر «الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ» عبارت «وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْم» قرار گرفته كه يكي حالت روحي و مرتبط با تمايلات است و ديگري مسئله فكري و ذهني است كه با عقل پيوند دارد. اين نوع بيان، به ارتباط و تأثير و تأثّرِ بعد فكري انسان با بعد گرايشي و قلبي او اشاره دارد. افرادي كه از نظر تمايلات قلبي منحرف باشند، به طور طبيعي به دنبال شناخت حقيقت نيستند و براي آنان دستيابي به هواها و منافع شخصي و گروهي و سوژه‌هاي مختلف و مخالفت با مخالفان خود، اهميت دارد و به اين صورت، نقطهٔ مقابل راسخان در علم قرار مي‌گيرند. از سوي ديگر، راسخان در علم كه براي دريافت حقايق، چنان كه بايد، مي‌كوشند و با ابزارهاي شناخت و دريافت‌هاي خود به دقت برخورد مي‌كنند، به طور طبيعي حقيقت طلبي و دقت علمي را بر تمايلات خويش حاكم ساخته و تمايلات خود را در جهت كشف حقايق به كار مي‌بندند و تابع حقايق قرار مي‌دهند.


1. «من ردّ متشابه القرآن الي محكمه فقد هدي الي صراط مستقيم؛ هركس (آيه) متشابه قرآن را به (آيه) محكم آن بازگرداند، به راه راست هدايت شده است». همان، ج2، ص185.

ح) رابطهٔ «رسوخ در علم» با «ايمان به همه آيات»

رسوخ در علم، شناخت دقيق مرز ابزارهاي شناخت، لوازم معرفت‌هاي به دست آمده و ملزومات آنهاست. راسخان در علم، خود دو گروهند: گروهي از آنان كه به فهم حقايق قرآني نايل شده و حقانيت و درستي آنها را دريافته‌اند، با اين شناخت درمي‌يابند كه بالاترين دليل حقانيت مقاصد قرآني آن است كه از سوي حقّ مطلق (خداي متعال) كه سخنش عين حقيقت است، نازل شده: «وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدِيثًا»(1) و به اين حقيقت دست مي‌يابند كه ايمان به آن به عنوان ما انزل الله، ضروري است و علم بدون ايمان براي رسيدن به سعادت حقيقي، كافي نيست. پس هم ايمان آوردن آنان، لازمهٔ شناخت كامل ايشان است و هم تكيهٔ بر «كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا»(2) مبتني بر راسخ بودن آنان، در علم است. گروهي ديگر كه به همه حقايق قرآني و فهم همه آيات نايل نشده‌اند و برخي آيات براي آنان متشابه است، لازمهٔ رسوخ در علمشان اعتراف و ايمان است؛ يعني ايشان به مفاد آيات و دريافت حقيقت آنها به طور مستقيم دست نيافته اند؛ ولي با توجه به شناخت دقيقي كـه از ابـزارهاي شناخت و مـرزهاي دانش خـود دارنـد،(3)


1. نساء، 87 .

2. آل عمران، 7.

3. كسي كه راسخ در علم است، مرز دانش انساني خود را مي‌داند و چشم‌داشت فهم حقايق فراتر از فهم و درك انسان را ندارد؛ مثلاً در بارهٔ وجود خدا تا آن اندازه كه عقل اثبات مي‌كند، مي‌پذيرد و مي‌داند كه شناخت حقيقتِ وجود خدا در توان او نيست و در بارهٔ امور غيبي مانند بهشت و دوزخ و ... ايمان مي‌آورد؛ زيرا مي‌داند حقايقي كه مربوط به عالم غيب است، قابل فهم او نيست؛ چون يا بايد با چشم ببينيم و يا با عقل اثبات كنيم. چشم آدمي كه توان ديدن آن امور غيبي ـ در اين عالم ـ را ندارد؛ عقل نيز مفاهيمي كلي را درك مي‌كند و نمي‌تواند حقيقت آن را در يابد و به ما نشان دهد.

مي‌دانند همه حقايق مطرح شده در قرآن در تيررس ابزارهاي شناخت همگاني انسان نيست و بنابراين نبايد توقع داشت كه به همه آن حقايق با اين ابزارها دست يافت. در چنين مواردي، از سوي خدا بودن قرآن، بالاترين گواه حقانيت آن است و چنين نيست كه هر چه را نفهمند، فاقد حقيقت باشد؛ بنابراين اعتراف مي‌كنند كه هر چند ما اين حقايق را نمي‌فهميم، چون از سوي خداست، حقّ است و به آن ايمان داريم.(1)


1. اميرالمؤمنين(عليه السلام) مي‌فرمايد: وَاعْلَمْ أَنَّ الرَّاسِخِينَ فِى الْعِلْمِ هُمُ الَّذِينَ أَغْنَاهُمْ عَنِ اقْتِحَامِ السُّدَدِ الْمَضْرُوبَةِ دُونَ الْغُيُوبِ، الاِْقْرَارُ بِجمله مَا جَهِلُوا تَفْسِيرَهُ مِنَ الْغيْبِ الْـمَحْجُوبِ، فَمَدَحَ اللهُ ـ تَعَالَي ـ اعْتِرَافَهُمْ بِالْعَجْزِ عَنْ تَنَاوُلِ مَا لَمْ يُحِيطُوا بِهِ عِلْماً، وَسَمَّي تَرْكَهُمُ التَّعَمُّقَ فِيمَا لَمْ يُكَلِّفْهُمُ الْبَحْثَ عَنْ كُنْهِهِ رُسُوخاً؛ آگاه باش كه راسخان در علم، فقط آنها هستند كه خداوند آنان را با اقرار به بي‌دانشي خود نسبت به تفسير امور پوشيده و نهان، از فرو رفتن در آنچه بر آنان پوشيده است، بي‌نياز ساخته و آنان را به خاطر اعتراف به ‌ناتواني خود از دستيابي به آنچه بدان عالم نيستند، ستوده است و ترك ژرف‌نگري آنان نسبت به آنچه بر آنان واجب نكرده را رسوخ (در علم) ناميده است». نهج البلاغه، خطبه 90.

چكيده

1. آيه هفتم آل عمران، از محكمات قرآن است. بازشناسي آيات محكم از متشابه، ممكن است و بايد متشابهات را به محكمات بازگرداند؛

2. ظاهر آيه هفتم آل عمران بر محصور بودن آيات قرآن در دو نوع محكم و متشابه دلالت دارد و حروف مقطعه نيز، داراي مدلولي است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) و اوصياي ايشان(عليهم السلام) آن را مي‌دانسته‌اند؛

3. آيات محكم و متشابه، هر يك به تنهايي محكم يا متشابه است و نمي‌توان گفت كه همه محكمات روي هم رفته يك اُمّ هستند؛ زيرا ارتباطي ميان بسياري از متشابهات و محكمات وجود ندارد؛ ولي مي‌توان گفت كه ممكن است چند آيه محكم كه ارتباط محتوايي با آيه‌ا‌ي متشابه دارند، مرجع آن باشند؛

4. تشابه آيات قرآن نسبي است. ممكن است آيه‌اي براي فردي، محكم و براي ديگري متشابه باشد و يا آنكه در ابتدا آيه‌اي متشابه باشد؛ ولي پس از ارجاع به محكم از تشابه خارج شود؛

5. با توجه به نسبي بودن آيات متشابه، تعيين شمارگان آن ممكن نيست؛

6. تشابه آيات با نور، بيان و مبين بودن قرآن منافاتي ندارد؛ زيرا در صورت وجود زمينه‌هاي لازم و شرايط علمي و روحي مناسب در افراد، همه آيات قرآن قابل فهم است و هيچ ابهام و اجمالي در آنها وجود ندارد. راه فهم متشابهات در خود قرآن ـ مستقيم يا غير مستقيم آمده است.

7. حروف مقطعه، آيات مشتمل بر معارف بلند و حقايق فراسوي ماده، آيات منسوخ، مجمل‌ها، عام‌ها و مطلق‌ها، از مصاديق متشابهات به شمار مي‌آيند؛

8. ارجاع به آيات محكم، ارجاع به آيات ديگري كه قيد يا خاصي را بيان كرده است و ارجاع به روايات معصومان(عليهم السلام)، از راه‌هاي رفع تشابه متشابهات است؛

9. اتباع متشابهات به هدف فهم مقصود خداوند با رعايت شرايط و قواعد فهم، باعث هدايت و راه‌يابي به صراط مستقيم الاهي است؛

10. مقصود از اتباع نكوهيدهٔ متشابهات در آيه هفتم آل عمران، اتباع با هدف فتنه انگيزي و دستيابي به تأويل قرآن است؛

11. تفاوت اصلي راسخان در علم با كژدلان؛ حقيقت طلبي، دقت علمي، فهم مرز دانش خود و دوري از تحميل تمايلات شخصي و گروهي بر آيات است؛

12. راسخان در علم دو گروه‌اند:

الف) آنان كه به فهم حقايق قرآن دست يافته و با شناخت خود در مي‌يابند كه بالاترين دليل حقانيت قرآن، از سوي خدا بودن آن است و ايمان به آن ضرورت دارد؛

ب) آنان كه به فهم همه آيات نايل نشده‌اند؛ ولي لازمهٔ رسوخ آنان در علم، اعتراف به عجز از دستيابي به همه محتواي آيات و ايمان به همه آيات به دليل از سوي خدا بودن آن است.

پرسش

1. ملاك اِحكام و تشابه آيات قرآن چيست؟

2. چرا حروف مقطعه از متشابهات قرآن است؟

3. آيا همه توان ارجاع آيات متشابه به محكمات را دارند؟

4. نسبي بودن آيات متشابه را با ذكر مثالي تبيين كنيد.

5. راز غير ممكن بودن تعيين آمار متشابهات در چيست؟

6. وجه جمع ميان نور بودن قرآن و متشابه بودن برخي آيات آن چيست؟

7. آيا دانشمندان قرآن‌پژوه در مصاديق متشابهات وحدت نظر دارند؟ چرا؟

8. دليل ارجاع متشابه به محكم، عقلي است يا شرعي؟

9. تفاوت اتباع متشابه مذموم با ممدوح در چيست؟

10. تفاوت‌هاي رسوخ در علم با كژدلي را بر اساس آيه مورد بحث بيان كنيد.

براي مطالعه بيشتر

1. تفاسير قرآن، ذيل آيه هفتم آل عمران.

2. التمهيد في علوم القرآن، محمدهادي معرفت، ج3، ص36ـ49، قم، مؤسسة‌ النشر الاسلامي، 1416 ق.

3. حقائق التاويل في متشابه التنزيل، محمد رضي موسوي، ترجمه محمود فاضل، ص122ـ137، ‌مشهد، انتشارات آستان قدس رضوي، 1366 ش.

4. قرآن در قرآن، عبدالله جوادي آملي، ص402ـ419، قم،‌مركز نشر اسراء، 1378 ش.

5. الميزان في تفسير القرآن؛ سيد محمد حسين طباطبايي، ج3، ص31ـ67، قم،‌ جامعه مدرسين حوزه علميه قم.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org