- سپيده سخن
- متن پيام ولى امر مسلمين به اجلاس هزاره اديان در مقرّ سازمان ملل
- بخش اول: سفر به آن سوى زمين
- بخش دوم: سفر به اسپانيا
- بخش سوم: سفر به مكزيك
- بخش چهارم: در سرزمين كوبا
- بخش پنجم: سفر به كلمبيا
- بخش ششم: در كشور برزيل
- بخش هفتم: سفر به شيلى
- بخش هشتم: در سرزمين آرژانتين
- سخن پايانى: بعد از سفر، در جمع طلاب امريكاى لاتين
- تصاوير سفر
بخش ششم
در كشور برزيل
آشنايى با برزيل
جمهورى برزيل با مساحت 996/511/8 كيلومتر مربع، پس از كشورهاى روسيه، كانادا، چين و ايالات متحده امريكا، پنجمين كشور پهناور دنياست. اين كشور در نيمكره غربى قرار دارد و از شمال با كشورهاى كلمبيا، ونزوئلا، گويان، سورينام و گويان فرانسه، از غرب با پرو و بوليوى، و از جنوب با پاراگوئه، آرژانتين و اروگوئه مرز مشترك دارد.
برزيل با جمعيتى در حدود 170 ميليون نفر، پرجمعيتترين كشور امريكاى لاتين به شمار مىآيد. پايتخت آن برازيليا با جمعيتى معادل 500/804/1 نفر و شهرهاى بزرگ ديگر آن سائو پائولو(1) و ريودِژانيرو است.
جمعيت برزيل آميزهاى از نژادها، رنگها، فرهنگها، و مليتهاى متفاوت با زبان پرتغالى است. با اين حال در برزيل اكثريت نژادى را سفيدپوستان اروپايى با 53% تشكيل مىدهند و بقيه دو رگههاى سياه و سفيد يا سرخ و سفيد هستند.
به دليل پايين بودن سطح فرهنگ اين ملت، و فقدان ريشههاى تاريخى و غناى فرهنگى، و سادگى و رنگپذيرى اين مردم، سلطه فرهنگى با جلوههاى جديد و تئورى دهكده كوچك جهانى و مسئله ارتباطات، مجال تاخت و تاز بيشترى يافته است.
برزيل بزرگترين كشور كاتوليك جهان است، و حدود 90% مردم آن پيرو اين آييناند، اما با وجود تبليغ مسيحيت در بين سرخپوستان و تحميل آن بر سياهپوستان، مردم هنوز دين
1. São Paulo
اجدادى خود را حفظ كردهاند، به نحوى كه هنوز بتپرستى در برزيل وجود دارد. مهاجران به اين كشور نيز، به نوبه خود مذاهب ديگرى مانند پروتستان، مارونى و اسلام را به همراه آوردهاند. مسلمانان در برزيل نزديك به هفت ميليون نفر و اكثرا سنى مذهباند، و شيعيان به طور عمده در شهرهاى سائوپائولو، كوريتيبا(1) در 200 كيلومترى آن و فوز دِ ايگواسو(2) ساكناند.
نفوذ اسلام به اين كشور در مرحله نخست با ورود بردگان سياهپوست مسلمان از افريقا صورت گرفته است، به اين ترتيب كه بسيارى از اين بردگان، قرآن و كتب مذهبى را با خود به آنجا بردند و شمارى از مردم آن ديار مسلمان شدند. گروه ديگرى از مسلمانان برزيل از نسل مهاجران عربتبار يا هندىاند كه در اصل براى تجارت يا در جستجوى فرصتهاى شغلى به اين كشور وارد شدهاند، و جمعى از آنان در حال حاضر در كشور ترينيداد و توباگو زندگى مىكنند.
در برزيل به دليل سياست دولت مبنى بر آزادى مذاهب، زمينه براى فعاليتهاى اسلامى مساعد است. از اين روى، اقليتهاى مذهبى پايگاههاى اقتصادى، سياسى و فرهنگى خاص خود را دارند؛ ولى از سوى ديگر سلطه فرهنگى و فشارهاى سياسى ـ اقتصادى امريكا و اسرائيل بر حكومت موجب شده است از هرگونه حركت حساسيتزا جلوگيرى شود.
در برزيل نزديك به صد مسجد و مركز اسلامى وجود دارد كه عمدتا متعلق به اهل سنت بوده، از حمايتهاى عربستان و مصر برخوردارند. از ميان معدود مساجد شيعيان مىتوان از مسجد محمد رسول اللّه صلی الله علیه و آله در شهر سائوپائولو، مسجد امام اميرالمؤمنين عليهالسلام در شهر كوريتيبا، و مسجد و حسينيه امام خمينى رحمۀ اللهدر شهر فوزدِ ايگو اسو ياد كرد.
سفر به برزيل
سفر استاد به برزيل، روز پنجشنبه سيزدهم شهريور 1376 با ورود به ريو دو ژانيرو(3) آغاز
1. Coritiba
2. Foz De Iguasu
3. Rio dejaneiro
شد. ايشان در اين شهر، مورد استقبال آقاى دكتر پاولو فرناندو، معاون و يكى از اساتيد دانشگاه كاتوليك، و آقاى طاهريان، سفير جمهورى اسلامى ايران، قرار گرفتند. دكتر فرناندو شخصا براى استقبال به فرودگاه آمده بود. ايشان، كه برنامهريزى جلسات و سخنرانيها را بر عهده گرفته بود، آيتاللّه مصباح را به منزل خود دعوت كرد. وى همان شب در خانهاش جلسهاى ترتيب داده، اساتيد حقوق، فلسفه و عدّهاى از مديران بينالملل را دعوت كرده بود. در اين جلسه از جمهورى اسلامى بسيار تجليل شد و مباحث فلسفى و كلامى مورد بحث قرار گرفت.
استاد، ملاقاتى با كاردينال ريو، نماينده پاپ، داشتند و در آن ديدار درباره گفتوگوى بين اديان سخن به ميان آمد.
گفتوگو با كاردينالِ ريودِژانيرو
روز بعد ديدارى با شيعيان انجام گرفت. پس از سخنرانى استاد در جمع مسلمانان، ايشان به ملاقات كاردينال (نماينده پاپ) شهر ريودِژانيرو رفتند. كاردينال، پيرمردى هفتاد و چند ساله بود. با ورود آيتاللّه مصباح به محل كار او، كاردينال در برابر استاد نشست، دست ايشان را گرفت و گفت:
من از اينكه دعوت مرا پذيرفتيد بسيار خوشحالم. خواسته من اين است كه بين اسلام و اديان ديگر گفتوگو صورت گيرد و در ميان كسانى كه براى دين خدا تلاش مىكنند اتحاد به وجود آيد. من از قديم به ايران و تمدن ايرانى علاقه داشتم، و از زمان وقوع انقلاب اسلامى به رهبرى آن انسان بزرگ و رادمرد فرزانه ـ يعنى امام خمينى ـ به جمهورى اسلامى عشق مىورزم، و اين علاقه روز به روز بيشتر مىشود. سلام مرا به مسئولان دولت جمهورى اسلامى برسانيد.
استاد نيز ضمن تشكر از استقبال كاردينال، درباره گفتوگو ميان اديان سخن گفتند.
پس از ديدار با كاردينال، به دانشگاه ريو رفتيم. در جريان اين ديدار رئيس دانشگاه،
آقاى خسوس هرتال،(1) درباره گفتوگوى بين اديان مطالب جالبى ارائه كرد و استاد نيزسخنانى در اين خصوص بيان داشتند.
استاد سپس عازم شهر سائو پائولو شدند. ايشان در مسجد محمد رسول اللّه صلی الله علیه و آله و بعد در دانشگاه سائو پائولو سخنرانى كردند. استاد همچنين در تاريخ دوشنبه 17/6/1376 در موضوع «پرستش خدا» به ايراد سخن پرداختند. انگيزهها و انواع پرستش، و ارزش انواع پرستش از جمله محورهاى مورد بحث در اين سخنرانى بود. معناى خشنودى خداوند، هدف پرستشِ او، فايده تكاليف و عبادات و در نهايت مفهوم تقرّب الهى موضوعاتى بودند كه در اين فرصت، طرح و بررسى شد.(2)
ديدار با كاردينالِ سائوپائولو
طبق قرار قبلى، ساعت 9 صبح سهشنبه، استاد مصباح همراه با شيخ خزرجى و آقاى رُسَلْوُ سالگيرو در منزل كاردينالِ سائوپائولو آقاى پائولو اوراسيو ارِنْس مورد استقبال ايشان قرار گرفتند. وى با گرمى از استاد استقبال كرد و جمهورى اسلامى را به دليل اينكه موجب تحول باطنى انسانها شده است ستود. ايشان با ابراز نگرانى از مادىگرايى انسانِ امروز بر ضرورت پرداختن به امر عبادت و نماز تأكيد ورزيد. ايشان همچنين تلاش براى برقرارى عدالت اجتماعى را يكى از ضرورتهاى زمانه و يكى از زمينههاى مشترك همكارى پيروان اديان الهى شمرد.
آيتاللّه مصباح نيز ضمن تشكر از محبتهاى فراوان ايشان، مهمترين محورهاى همكارى مقابل را تلاش براى برقرارى عدالت اجتماعى، احياى ارزشهاى اخلاقى و مبارزه با بىدينى برشمردند.(3)
1. Jesus Hortal
2. اين سخنرانى را در ضميمه شماره 1 در پايان همين بخش مشاهده فرماييد.
3. متن اين گفتوگو را مىتوانيد در ضميمه شماره 2، پايان همين بخش ملاحظه فرماييد.
ديدار با محرومان شهر
هماهنگى برخى برنامههاى استاد در اين شهر را آقاى رُسَلْوُ انجام مىداد. وى با اينكه هنوز ظاهرا مسلمان نشده بود، به اسلام و جمهورى اسلامى علاقه فراوانى داشت، و براى محرومان جامعه خود فعاليت مىكرد. آقاى رُسَلْوُ استاد را با خود براى بازديد از پروژه خانهسازى براى مستضعفان و محرومان برد. استاد هنگام بازديد، وى را تشويق كرده، احاديثى از ائمه علیهم السلام و پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله براى او خواندند كه موجب خوشحالى وى شد. از اين مراسم فيلمبردارى كردند و گفتند حتما از كانالهاى تلويزيونىِ خود، اين فيلم را پخش مىكنيم تا مردم بدانند يك آيتاللّه از محرومان شهر ما ديدار كرده و پروژه خانهسازى را تحسين كرده است. استاد در جمع كارگران هم سخنان كوتاهى بيان كردند.
سخنرانى در مسجد محمد رسول اللّه صلی الله علیه و آله
آخرين برنامهاى كه براى برزيل پيشبينى شده بود سخنرانى در مسجد محمد رسول اللّه صلی الله علیه و آله بود. اين مسجد را بعد از انقلاب، جمهورى اسلامى ايران ساخته است و يكى از مهمترين مساجد برزيل به شمار مىآيد. آقاى شيخ خزرجى جلسهاى را با حضور علما و مسلمانان و طرفداران اهلبيت علیهم السلام برنامهريزى كرده بودند كه استاد در آن جلسه براى ايشان سخنرانى كردند و آنان را به تقوا و تلاش براى حفظ دين خود و فرزندان دعوت نمودند.
ضميمهها
1
پرستش خدا؛ اكسيرى جاودانه
(دانشگاه سائوپائولو: دوشنبه 17/6/1376)
بسم اللّه الرحمن الرحيم
قبل از هر چيز از رياست محترم و معاونت دانشگاه تشكر مىكنم كه اين فرصت را در اختيار ما گذاشتند. موضوعى كه براى بحث در نظر گرفته شده است «پرستش خدا از ديدگاه اسلام» است.
ما نيز مثل يهوديان و مسيحيان و همانند بسيارى از اديان ديگر كه ريشه الهى دارند معتقديم بايد خداى يگانه را پرستش كرد. اما شايد همه پيروان اين اديان درباره انگيزه پرستش خدا آگاهى درستى نداشته باشند؛ يعنى به درستى ندانند چرا بايد خدا را پرستش كرد. چه بسا بسيارى تصور مىكنند كه خدا را بايد پرستش كرد تا نيازهاى ما را در دنيا برطرف كند؛ مثلاً به ما غذا دهد و لباس، مسكن، سلامتىِ بدن و ساير نيازهايى را كه در زندگى داريم، تأمين كند.
اين مطلب صحيح است كه انسان موجود محتاجى است و نيازهايش را بايد از خدا بخواهد. در قرآن كريم تأكيد شده است كه بندگان خدا دست نياز به سوى او دراز كنند و آنچه احتياج دارند از او بخواهند. در روايات اسلامى هم آمده است كه خداى متعال به حضرتموسى علیه السلام وحى فرمودكه «حتى نمك آش را هم از من بخواه».(1) اما سؤال ايناست
1. يا موسى سلني كل ما تحتاج اليه حتى علف شاتك وملح عجينك محمّدباقر المجلسى، بحار الانوار، ج 93، ص 303، باب 16، روايت 39.
كه آيا پرستش و عبادت فقط به خاطر خواستن حاجت از خداست يا مىتواند انگيزه ديگرى هم داشته باشد؟ شايد در سخنان بعضى عارفان، چه از يهوديان، چه از مسيحيان، و چه از مسلمانان، ديده شود كه گفتهاند ما خدا را براى خشنودى او عبادت مىكنيم. اما باز هم اين سؤال باقى مىماند كه خدا چه نيازى به عبادت ما دارد، و چگونه است كه از عبادت كردن ما راضى مىشود، و آيا انگيزهاى بالاتر از اين هم براى عبادت تصور مىشود يا نه؟!
در اسلام بر دعا به منزله يك عبادت تأكيد شده است، ولى عبادتهاى ديگرى هم هست كه شرطش دعا كردن نيست. عبادتهايى كه از پيغمبر اسلام و پيشوايان بزرگ دين ما نقل شده عبادتهايى است كه در آنها دعا براى حاجات دنيوى كمتر ديده مىشود. پيشواى اول شيعيان، حضرت على علیه السلام، در اين باب مىفرمايد:
عبادت بندگان نسبت به خداى متعال بر سه قسم است: اول عبادت بردگان است، يعنى كسانى كه رفتارشان نسبت به خداى متعال در يك سطح پايينى است و از ترس عبادت مىكنند، عبادت مىكنند تا در روز قيامت به عذاب مبتلا نشوند، و اگر انسان خدا را فقط به خاطر اين عبادت كند كه در روز قيامت و بعد از مرگ در عذاب نباشد و در جهنم نسوزد، اين مثل بردهاى است كه از ترس كتك زدن مولاى خود كارى را انجام مىدهد.
نوع دوم، عبادتى است كه انگيزه آن رسيدن به رحمتهاى الهى و نعمتهاى ابدى باشد. اين نوع عبادت، عبادت بازرگانان و تجّار است كه معامله و داد و ستد مىكنند و چيزى را مىدهند تا سودى ببرند. آنها هم عبادت مىكنند تا اجر و پاداش اخروى بگيرند.
قسم سومى از عبادت هم هست كه مخصوص آزادگان است: آنها كه نه مثل بردگان از ترس عبادت مىكنند و نه مثل بازرگانان براى معامله و سود، بلكه از روى محبت و عشق به خدا عبادت مىكنند. در يكى از مناجاتهايى كه از حضرت
على علیه السلام نقل شده آمده است: إِلهِي ما عَبَدْتُكَ خَوْفَا مِنْ نارِكَ وَلا طَمَعا في جَنَّتِكَ لكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلاً لِلْعِبادَةِ فَعَبَدْتُكَ.(1)
بنابراين در اسلام با توجه به اينكه همّتها و معرفتهاى افراد متفاوت است، سه نوع عبادت تجويز شده است. اگر شرط عبادت تنها اين بود كه براى عشق به خدا باشد، براى افراد كمى ميسّر مىشد. اما بين اين سه قسم عبادت تفاوت بسيار است. فرض كنيد فرزندى داريد كه فقط از ترس تنبيه شما كارى را انجام مىدهد، و فرزند ديگرى به اميد پاداش؛ اما فرزند سومى هم داريد كه تنها چون شما را دوست دارد به دستورتان عمل مىكند. فاصله بين اين سه فرزند از نظر ارزش بسيار است.
درباره اينكه چرا خدا را عبادت مىكنيم و براى عبادت چه انگيزهاى بايد داشته باشيم، مىگوييم بايد سعى كنيم عبادت را فقط به خاطر محبت و عشق به خدا انجام دهيم؛ اما اگر اين معرفت را هنوز به دست نياوردهايم نبايد دست از عبادت بكشيم؛ بلكه حتى اگر به دليل ترس از عذاب يا دريافت رحمت الهى هم باشد، بايد او را عبادت كنيم.
سؤال ديگر اين است كه اصولاً چرا خدا دوست دارد عبادت شود و از كارهاى خير ما خشنود مىگردد؟ آيا خدا نيازى به عبادتها يا كارهاى خير ما دارد؟ آيا نقصى دارد كه با عبادت ما جبران مىشود؟
در خداشناسى اسلامى بر اين مطلب تأكيد شده است كه خداى متعال به هيچ چيزى هيچگونه نيازى ندارد. اگر تمام مردم جهان، همه عمرشان را صرف عبادت او كنند، به اندازه يك سر سوزن سودى عايد خدا نمىشود، و اگر همه انسانها در طول عمر خود هميشه خدا را معصيت و نافرمانى كنند، كمترين ضررى به او
1. «پروردگارا تو را نه از سرِ ترس از آتش جهنم و نه در آرزوى بهشت پرستيدم؛ بلكه تو را شايسته عبادت يافتم، و به بندگىات پرداختم» محمّدباقر المجلسى، بحار الانوار، ج 68، ص 187.
نمىرسد. تعابيرى از اين بالاتر هم در متون دينى ما آمده است كه فهميدنش قدرى مشكل است، و آن اين است كه اصولاً در خدا تغييرى پيدا نمىشود. چنين نيست كه يك وقت راضى نباشد بعد راضى شود، يا اينكه راضى باشد بعد غضبناك شود. تغيير حال، مخصوص مخلوقات است و خدا از تغيير حال مبرّاست. اينجاست كه سؤال به صورت پيچيدهترى مطرح مىشود كه از يك سو مىگوييم عبادت مىكنيم كه خدا راضى باشد، و اين بدان معناست كه رضايتى در او پيدا شود كه نبوده است و از سوى ديگر مىدانيم در خدا تغيير حال پيدا نمىشود. جمع اين دو چگونه ممكن است؟!
امام حسين علیه السلام در يكى از دعاهايشان عرض مىكنند: «خدايا، رضايت تو بالاتر از اين است كه علتى از ناحيه خودت داشته باشد؛ مرا چه رسد كه بتوانم رضايت را در تو ايجاد كنم».(1)
قبل از اينكه به ساير مطالب بپردازم، پاسخ كوتاهى به اين شبهه مىدهم كه چگونه ممكن است كارى موجب رضايت خدا شود. پاسخ ساده سؤال مزبور اين است كه رضايت خدا به كارهاى خير تعلق مىگيرد، و اين امرى ثابت و تغيير ناپذير در خداست. انسان هر گاه كار خوبى انجام دهد، خود را مصداق كسى مىسازد كه مورد رضايت خداست. رضايت خدا نسبت به كارهاى خير هميشه ثابت است و تغيير نمىكند. اين ماييم كه تغيير مىكنيم؛ گاهى كار خوب انجام مىدهيم و متعلَّق رضايت خدا قرار مىگيريم، و گاه انجام نمىدهيم و مورد رضايت او واقع نمىشويم.
حال كه دانستيم خدا نيازى به اعمال و عبادات ما ندارد و عبادتهاى ما تغييرى در او ايجاد نمىكند پس چرا عبادت كنيم؟ پاسخ اين سؤال به صورت
1. الهي تقدّس رضاك ان تكون له علّة منك، فكيف يكون له علّة منّي محمّدباقر المجلسى، بحار الانوار، ج 98، ص 226، باب 2، روايت 3.
خيلى خلاصه اين است كه خداى متعال سعادت و تكامل ما را مىخواهد و چون تنها با عبادت خدا و انجام كارهاى خوب است كه شايسته دريافت رحمتهاى او مىشويم و روح ما تكامل مىيابد، از اين جهت بايد او را عبادت كنيم.
در اينجا به يك تشبيه بسيار ناقص براى فهمِ بهترِ مطلبْ توجه كنيد: پدر پيرى را در نظر بگيريد كه در بستر مرگ افتاده و روزها و ساعتهاى پايانى عمر خود را سپرى مىكند. او مىداند كه اگر فرزندش عالم شود يا كار نيكى انجام دهد، نمىتواند او را از مرگ برهاند يا در اين دنيا سودى به او برساند. با اين همه، پدر با دلسوزى به فرزندش سفارش مىكند كه درس بخواند و كار نيك انجام دهد. تنها انگيزه او در اين خيرخواهى، آن است كه دوست دارد فرزند او رشد كند و به كمالات بيشترى دست يابد. اينكه خدا دوست دارد ما عبادتش كنيم به اين معناست كه دوست دارد ما كامل شويم؛ اگر تكاليفى بر ما واجب كرده، باز براى اين است كه خير و نفع آنها به خود ما مىرسد.
فايده بعضى تكليفهايى كه در دين تعيين شده براى ما قابل فهم است و مىدانيم در همين زندگى دنيوى براى ما سودمندند. مثلاً وقتى خداى متعال دستور مىدهد چيزهايى كه براى بدن يا عقل شما ضرر دارد استفاده نكنيد، مىفهميم كه فايده آنها عايد خودِ ما مىشود و بر اثر عمل كردن به آنها بدن و عقل خود ما سالم مىماند. اما عبادتهاى محض مثل نماز خواندن روشن نيست چه تأثيرى در سلامت ما دارد. در قرآن به بعضى فوايد اينگونه عبادتها هم اشاره شده است تاانگيزه بيشترى براى انجام آنها داشته باشيم. از جمله درباره فوايد نماز آمده استكسانى كه نماز مىخوانند كمتر به گناه آلوده مىشوند و نماز مانع مىشود از اينكه به گناهان مبتلا شوند. شايد اگر آمار صحيحى از نمازگزاران، چه در اسلام و چه در ساير اديان، داشته باشيم بتوانيم اين حقيقت را به وضوح دريابيم كه آنها كمتر به
جنايات و كارهاى زشت دست مىيازند. در قرآن كريم آمده است: إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنْكَرِ.(1)
اين در واقع اشارهاى است به يكى از منافع عبادت كه عايد جامعه مىشود. در قرآن به منفعت ديگرى نيز اشاره شده است كه جنبه روانشناختى دارد؛ يعنى يكى از فايدههاى نماز عايد روح و روان خود انسان مىشود و او مىتواند اثرش را در روح خود احساس كند، و آن عبارت است از آرامش دل: أَلا بِذِكْرِ اللّه تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ.(2)
اين اثر را ما هم مىتوانيم در خودمان تجربه كنيم. اگر زمانى نگرانى شديدى براى ما پيش آيد و از پيشامدى در اضطراب باشيم، وقتى به نماز و مناجات با خدا بپردازيم، احساس آرامش و آسودگى مىكنيم. در ديگران هم مىتوانيم اين اثر را ببينيم و آن اين است كه نماز گزاران كمتر مبتلا به اضطراب و افسردگى مىشوند.
مىدانيم كه يكى از آفات بزرگ عصر ما اضطراب دلها و ناراحتى اعصاب است كه به صورت بيمارى بسيار فراگيرى در آمده است و شايد در هيچ دورهاى، جوانان تا اين حد به دلهره، اضطراب و افسردگى مبتلا نبودهاند. اين اضطرابها از طرفى موجب تحليل رفتن و نابودى نيروى جوانان شده، چنان احساس بيهودگى براى آنها ايجاد مىكند كه حتى گاهى دست به خودكشى مىزنند، و از طرف ديگر موجب رفتارهاى ناهنجار شده، آنان را به كارهايى وا مىدارد كه براى اجتماع زيانهاى جبرانناپذيرى دارد.
كسانى كه با روانشناسى آشنا هستند مىدانند بيماريهاى روانى در عصر ما چقدر قربانى مىگيرد و چه مبالغ هنگفتى صرف معالجه آنها مىشود. به تجربه ثابت شده است در كشورهايى كه مردم بيشتر به خدا ايمان دارند و بيشتر به
1. «همانا نماز از كارهاى زشت و ناپسند باز مىدارد» عنكبوت29، 45.
2. «آگاه باش كه با ياد خدا دلها آرامش مىيابد» رعد13، 28.
عبادت و نماز مىپردازند اينگونه بيماريها بسيار كمتر است و قابل مقايسه با كشورهايى نيست كه از بىايمانى رنج مىبرند. امروز يكى از روشهاى رواندرمانى، نيايش است، كه به خصوص از زمان ويليام جيمز(1) بيشتر شايع شده است. وى كه خود به نگرانى شديدى مبتلا شده بود، آن را با استفاده از نيايش برطرف ساخت، و سپس اين روش را به منزله يك روش كارآمد براى معالجه بيماران روانى پيشنهاد كرد.
علاوه بر اشاره به چنين فوايدى براى نماز، در اسلام مطلبى به مراتب مهمتر نيز بيان شده است كه دريغم مىآيد به آن اشاره نكنم، و آن اين است كه اساسا عبادت موجب نزديكى انسان به خدا مىشود.(2) اين مطلب كه چگونه وقتى انسان عبادت مىكند به خدا نزديك مىشود براى ما معماگونه و اسرارآميز بوده، تبيين عقلانى آن كار آسانى نيست.
من نمىتوانم ادعا كنم كه توان بيان اين مطلب را به صورتى قابل فهم دارم؛ اما در حدى كه خود مىفهمم و با بيان قاصر خود مىتوانم در اينجا بيان كنم، بدان اشاره مىكنم. بايد توجه كنيم كه نزديك شدن ما به خدا، نزديك شدن ادراكى است و نه جسمانى. خدا جسم نيست كه ما از نظر مكانى به او نزديك شويم، بلكه اين روح و دل ماست كه به او نزديك مىشود. او جسمى بر فراز آسمانها نيست كه با ما نسبت جسمانى داشته باشد، بلكه او در همه جا حاضر و به همه چيز نزديك است و به تعبير قرآن كريم: «خدا از رگ گردن به ما نزديكتر است».(3) انسان اگر شاهرگش بريده شود، حياتش از بين مىرود، ولى خدا از اين هم به ما نزديكتر است و اين ماييم كه از خدا دوريم. دورى ما به واسطه اين است كه او را درك نمىكنيم و به او توجه نداريم؛ هنگامى كه به خداى متعال توجه پيدا مىكنيم، مثل
1. روانشناس مشهور امريكايى و نويسنده كتاب دين و روان.
2 عن الرضا علیه السلام: اَلصَّلاةُ قُرْبانُ كُلِّ تَقيّ. ابى جعفر محمّد بن يعقوب الكلينى، الكافى، ج 3، ص 265، روايت 6.
3. وَ نَحْنُ أَقْرَبُ اليه من حبل الوريد ق(50، 16).
اين است كه كليد برق را مىزنيم و به دستگاه توليد كننده انرژى متصل مىشويم. بنابراين معناى نزديك شدن ما به خدا همان نزديك شدن قلبى و روحى است و اين چيزى است كه بر اثر عبادت و نيايش حاصل مىشود.
شايد براى همه شما اتفاق افتاده باشد كه يك وقت آن چنان غرق در عبادت مىشويد كه گويا خدا را در كنار خود بلكه در درون خود مىيابيد. كسانى كه از عبادت بهرهاى كامل داشته باشند و وظايف عبادى خود را درست انجام دهند، چنين حالت ثابتى برايشان حاصل مىشود. اين حالت به قدرى لذتبخش است كه با هيچ لذت جسمانى و مادى قابل مقايسه نيست.
اميدواريم همه ما توفيق درك چنين حالاتى را داشته باشيم.
2
گفتوگو با كاردينالِ سائوپائولو
(سه شنبه 18/6/1376)
كاردينال: من شما را به خانه خود دعوت كردم نه به كليسا تا ارتباط من با شما بيشتر شود. خيلى خوش آمديد. من اصالتا آلمانى و از نژاد آريايى مىباشم ولى از مهاجرين ايتاليا به برزيل هستم. حدود يك ميليون نفر از ايتاليا به اين كشور مهاجرت كردهاند. معتقدم امروز، موقعيت جديدى براى اتحاد انسانها شروع شده است و فكر مىكنم در سال 2000 همه با هم متحد شويم. من كشور ايران را دوست دارم. ايران كشورى است كه با قلب مردم دنيا صحبت مىكند و در قلوب آنان جاى دارد. البته من در زمان جنگ هم طرفدار شما بودم و شما را دوست داشتم. از زمانى كه آيتاللّه خمينى به ايران برگشت، من بيشتر به شما علاقهمند شدم. امام كارى كرد كه موجب تحول باطن انسانها شد. من به ايشان عشق مىورزم و امروز ارادتم به ايشان زيادتر هم شده است.
ما امروز احتياج داريم كه بيشتر دعا كنيم و نماز بخوانيم؛ چون دنيا به مادّيت سوق پيدا كرده است و اين براى بشر خوب نيست. ما بايد در راه بازگشت انسانها به خدا تلاش كنيم. غرب دنيا را در مادىگرايى فرو برده است و ما بايد براى تغيير آن بكوشيم. من از اينكه شما اينجا تشريف آورديد بسيار خوشحال شدم. اين تشريففرمايى براى هميشه ثبت خواهد شد. به دولت ايران بگوييد شما دوستان خيلى خوبى در برزيل داريد.
ما بايد براى عدالت اجتماعى بكوشيم؛ چون فقر و گرفتارى در جوامع بشرى زياد است و ما مىتوانيم با شما در رفع اين معضل همكارى كنيم. مشرقزمين هميشه كانون نورافشانى و ايمان بوده است و اصولاً اديان الهى در شرق متولد شدهاند.
استاد مصباح فرمودند:
با تشكر از محبتهاى فراوان شما و فرصتى كه براى بنده فراهم كرديد. اين ارتباط بسيار صميمانه مرا به ياد محبتهاى يكى از اسقفهاى ناپل در ايتاليا مىاندازد كه با گرمى از ما استقبال و بسيار محبت كردند. قرآن مجيد مىفرمايد: «نصارا با شما دوستند چون استكبار نمىورزند».(1) ما امروز آنچه را در قرآن خواندهايم در عمل شما مشاهده مىكنيم.
براى برطرف ساختن مشكلاتى كه بشر را تهديد و او را از خدا جدا مىكند، بايد در چند موضوع همكارى داشته باشيم:
اولاً، همان طور كه شما اشاره كرديد بايد مسئله بسيار مهم عدالت اجتماعى را در نظر داشته باشيم. فقرا بايد رهبران دينى را از خود بدانند و به مراكز مذهبى اميد داشته، رفع مشكلات را از آنجا بخواهند. البته وقتى انسان به دين الهى درست عمل كند، خداوند هم محبت او را در قلب فقرا مىاندازد؛
ثانيا، مبارزه با كمرنگ شدن ارزشهاى اخلاقى است كه مىتواند موضوع همكارى قرار گيرد؛
ثالثا، مبارزه با الحاد و بىدينى است.
با اينكه موضوعات زيادى براى انسانها مشكل ايجاد كرده است، اين سه موضوع بيش از همه اهميت دارد. اما اينكه ابراز اميدوارى كرديد همه ابناى بشر متحد شوند، ما نيز همين را از خداوند متعال خواستاريم و در اين زمينه تلاش
1. ر.ك: مائده 5، 82.
مىكنيم. در روايات اسلامى آمده است كه اسلام و مسيحيت با هم پيروز مىشوند. حضرت مهدى(عج) با حضرت مسيح عليهالسلام مىآيند، با هم نماز مىخوانند و جهان را اصلاح مىكنند، پس بايد آماده شويم. از خداوند متعال خواهانم كه ما را هدايت كند و قلبهاى ما را به هم نزديك گرداند.
كاردينال در جواب استاد گفت: من با تمام فرمايشهاى شما كاملاً موافقم و از شما استدعا دارم كه دفتر يادبود را امضا كنيد تا افتخارى ديگر براى ما باشد.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org