قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

          سخن پايانى‌

بعد از سفر، در‌ جمع طلاب‌ امريكاى لاتين

بعد از سفر، حجت‌الاسلام و المسلمين ربانى با گروهى از طلاب اسپانيولى‌زبان حضور استاد مصباح آمدند. پس از آن‌كه آقاى ربانى حضّار را معرفى كردند، استاد فرمودند:‌

  طى ساليان گذشته، جناب آقاى ربانى بارها از منطقه امريكاى لاتين، زمينه گسترده آن براى كار و فعاليت، و نياز فراوان به افراد فعال بسيار گفته بودند و ما چندان جدى نمى‌گرفتيم. در اين سفر بيش از آن‌چه شنيده بوديم صفاى مردم و عطششان را براى شناخت حقيقت اسلام ديديم و زمينه كار و فعاليت واقعا بسيار چشم‌گير بود. ما اگر در آن منطقه صد نفر عالِم داشته باشيم باز هم كم است، و جالب اين است كه ما تا به حال هر جا نماز جماعت خوانده بوديم مأموم مسيحى نداشتيم، اما مدير گروه علوم انسانى دانشگاه شيلى با اين‌كه مسيحى است با ما نماز خواند!‌

سپس جلسه با بيان دغدغه‌ها و سؤالات طلاّب ادامه يافت.‌

سؤال: آيا اسلام مى‌تواند جوابگوى نيازهاى مسلمانان در كشورهاى غير اسلامى و به خصوص در كشورهاى غربى باشد، و آيا مسلمانان در آن‌جا مى‌توانند به احكام شرعى عمل كنند در حالى كه در چنان شرايطى عمل صد در صد به احكام اسلام براى طلبه‌ها هم دشوار است! آيا اين منافات ندارد با اين مطلب كه مى‌گويند اسلام شريعت سمحه و سهله است؟‌

پاسخ: مشكل بودن عمل به دستورها، گاه به سبب اين است كه خود احكام سخت و تنگ‌نظرانه است، ولى گاهى به علت فراهم نبودن شرايط محيط است. ‌

   براى توضيح اين مطلب بايد گفت دستورات اسلام مجموعه احكامى است با زمينه‌هاى اعتقادى و فرهنگ خاص. اگر در جامعه شرايط اعتقادى و فرهنگى لازم فراهم باشد اجراى احكام سهله و سمحه خواهد بود و مشكلى ندارد اما هر حكمى كه در شرايط خاصى موجب عسر و حرج باشد، قاعده كلى يُرِيدُ اللّه‌ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ،(1) آن حكم را برمى‌دارد. گاه مى‌خواهيم احكام اسلامى را در محيطى اجرا كنيم كه آمادگى ندارد؛ محيطى كه در آن، عقايد اسلامى پذيرفته نشده و فرهنگ اسلامى وجود ندارد. اگر چند مسلمان بخواهند احكام اسلام را در آن‌جا دقيقا پياده كنند، طبعا مشكل خواهد بود. در محيطى كه از مأكولات و مشروبات گرفته تا روابط اجتماعى، مسائل آموزشى، ورزشى و فرهنگى همه چيز تابع فرهنگ مادى يا فرهنگ بى‌بند و بارى و فساد اخلاقى است، در چنين محيطى اگر چند مسلمان بخواهند دستورهاى اسلام را طورى عمل كنند كه در زمان پيامبر صلی الله علیه و آله يا ائمه علیهم السلام در محيط اسلامى كاملى اجرا مى‌شده، طبعا كار سختى است و نبايد توقع داشت در آن‌جا هم بتوان به راحتى، همه احكام را اجرا كرد. ولى اين بدان معنا نيست كه آنها نمى‌توانند به دستورهاى دينى عمل كنند؛ زيرا هنگامى كه اجراى احكام اوليه موجب عسر و حرج (يعنى موجب مشقت زياد) باشد آن حكم از عهده آن شخص برداشته مى‌شود؛ يعنى يك حكم بدلى، يك حكم اضطرارى، جانشين آن مى‌گردد كه آن هم حكم اسلامى است، منتها حكم اضطرارى و درجه دوم. پس براى او هم عمل كردن به اسلام حرج نخواهد بود.‌

بنابراين اگر اسلام را به صورت يك مجموعه در نظر بگيريم كه از عقايد شروع مى‌شود تا به احكام فردى و اجتماعى برسد، يك مجموعه هماهنگ است و سهله و سمحه؛ اما اگر بخشى از احكام اسلام را بخواهيم در محيطى اجرا كنيم كه آمادگى ندارد، طبعا با مشكلاتى مواجه خواهد شد، ولى آن مشكلات به حسب نظر اولى


1. بقره2، 185.

است و با توجه به اين‌كه قاعده‌اى در اسلام داريم كه هر حكمى موجب عسر و حرج شود برداشته مى‌شود، در چنين حالتى نيز در عمل به دستورهاى اسلام حرجى نخواهد بود.‌

سؤال: شنيده‌ايم در سفر شما به كشورهاى اسپانيولى زبان، روحانيان مسيحى از شما به گرمى استقبال كرده‌اند. به نظر شما علت استقبال گرم و صميمى ايشان و مخصوصا پيشنهاد آنها درباره همكارى بين اسلام و مسيحيت براى مقابله با مشكلات اخلاقى، سكولاريسم و استكبار جهانى چه بود؟ اگر اين همكارى امكان داشته باشد تصور مى‌كنيد چطور بايد صورت پذيرد؟‌

   جواب: برخوردهايى كه با مسيحيان و به خصوص رجال كليسا داشتيم بسيار دوستانه، و به خصوص در بعضى موارد فوق حدّ انتظار بود، يعنى اظهار صميميت و محبت آنان بيش از اندازه‌اى بود كه تصور مى‌كرديم. تحليلى كه من از اين موضوع دارم (همان‌گونه كه بعضى از آنها تصريح مى‌كردند) آن است كه حركت امام خمينى رحمۀ الله تنها موجب رواج اسلام و تشيع نشد، بلكه موجب رواج دين در دنيا شد. قبل از انقلاب اسلامى در ايران، دين به طور كلى در جهان در حال ركود و افول بود تا جايى كه رجال كليسا و پيشوايان ساير مذاهب به خود جرأت نمى‌دادند به طور جدى دين را ترويج كنند؛ حداكثر كارشان اين بود كه به صورتى اصل مسيحيت را در بين مردم حفظ كنند، و همان طور كه مى‌دانيم در يك قرن اخير، كليسا به تدريج عقب‌نشينى كرده و هر گاه مردم چيزى را نمى‌پذيرفتند آنها ناچار عقب‌نشينى مى‌كردند. سياست كلى آنها اين بود كه مردم را به شكلى مسيحى نگه دارند؛ هرچند به بهاى دست برداشتن از برخى عقايد و دستورات كليسا باشد. سال گذشته در ايام عيد پاك، پاپ در سخنرانى خود گفت اين روز را بايد مسيحيان روزه بگيرند (ايام عيد پاك ايام روزه مسيحيان است) ولى من از شما

مى‌خواهم يك روز از تلويزيون روزه بگيريد، يعنى فقط يك روز به تلويزيون نگاه نكنيد! اين نشانه آن است كه انتظار مسيحيت از پيروانش چقدر است. تازه همين دستور پاپ را شايد يك درصد از مسيحيان هم عمل نكردند.‌

وقتى مسيحيان مى‌بينند دين در يك كشور با كمال قدرت حكومت مى‌كند و تمام مردم يا اكثريت آنان علاقه‌مند به جمهورى اسلامى هستند، و اين كشور اسلامى در صحنه بين‌المللى توانسته جاى خود را باز كند، و در دنيا پذيرفته شده است، احساس مى‌كنند دين مى‌تواند در متن جامعه حضور داشته باشد و به اين نتيجه مى‌رسند كه حتما در روش خودشان نقصى هست. لذا در صدد برمى‌آيند بفهمند كه اين دين‌داران مسلمان چگونه توانسته‌اند دين را در دنيا مطرح سازند و پيروان جدى پيدا كنند. خود ارباب كليسا به اين مطلب تصريح مى‌كردند. براى نمونه، در كنفرانس گوادَلوپِه، يكى از اسقفها تصريح كرد: «در غرب ايمان واقعى وجود ندارد و اين شما هستيد كه هم ايمان واقعى داريد و هم توانستيد دين را با دنيادارى و كشوردارى جمع كنيد، و اگر مسيحيت بخواهد باقى بماند بايد از شما پيروى كند».‌

پس يك علت اين‌كه آنها ميل داشتند با ما ارتباط داشته باشند و اظهار محبت و صميميت مى‌كردند اين بود كه مى‌خواستند ببينند مسلمانان در ايران چگونه كار كرده‌اند، چه سياستى را به كار برده‌اند و خط مشى آنها چه بوده كه توانسته‌اند دين را زنده كنند.‌

  نكته ديگر آن است كه ما در برخوردهايمان روى مشتركات تكيه مى‌كرديم. ما مسائل اسلام را از آن جهت كه ويژگيهاى خاصى در مقابل مسيحيت دارد مطرح نكرديم و به رخ آنان نكشيديم. البته در ميان بحثها گاهى اشاره مى‌شد كه اسلام صلاحيت بيشترى براى اداره جامعه و بقا دارد ولى اين اشاره‌ها خيلى رقيق و لطيف بود و بحثهاى عمده ما بر مشتركات، خطراتى كه اسلام و مسيحيت را تهديد مى‌كند، و چگونگى همكارى براى مقابله با اين خطرات متمركز بود. آهنگ صحبت ما

دعوت به همكارى بود نه دعوت به مناظره و رويارويى. ما مى‌گفتيم هدف مشتركى داريم زيرا ماديگرى، بى‌ايمانى و الحاد خطرهايى است كه هم اسلام را تهديد مى‌كنند و هم مسيحيت را؛ همان گونه كه فساد اخلاقى، بى‌بندوبارى و فساد جنسى از جمله چيزهايى است كه بشر را تهديد مى‌كند و ما بايد با استفاده از دستورهاى انبيا و تعاليم الهى جلو اين خطرها را بگيريم.‌

ما در آن‌جا گفتيم براى اين‌كه بتوانيم با الحاد مبارزه كنيم بايد عقايدى را مطرح كنيم كه قابل دفاع باشد و دليل منطقى داشته باشد. البته اشاره مى‌كرديم كه بعضى عقايد مسيحيت مانند تثليث و عشاى ربانى كه دليل منطقى ندارند قابل دفاع نيستند و نبايد آنها را مطرح كرد. آنها هم چون احساس مى‌كردند ما در پى اهداف مشتركى هستيم و غرض سوئى نداريم، صميمانه استقبال مى‌كردند. شايد اگر ما به شكل ديگرى برخورد مى‌كرديم و رسما در مقام مبارزه با مسيحيت بر مى‌آمديم آنها علاقه‌اى نشان نمى‌دادند.‌

بنابراين براى اين مطلب دو عامل سراغ داريم: يكى حركت امام رحمۀ الله و پيروزى جمهورى اسلامى كه باعث توجه همه جهانيان به اصل دين شده است، و آنان مى‌خواستند رمز اين پيروزى را بفهمند، و ديگر آن‌كه ما عملاً آنها را به مبارزه فرا نخوانديم و بر اهداف مشترك تكيه مى‌كرديم و بر ايمان به خدا و اصول اخلاقى تأكيد مى‌ورزيديم.‌

   سؤال: آيا در حال حاضر مى‌توان با يهوديان، بوداييها و مسيحيان، خصوصا در امريكاى لاتين همكارى نمود و در كلام، فلسفه و ساير رشته‌ها نقطه مشترك پيدا كرد؟‌

جواب: من از همكارى با يهوديت، هندويسم، و حتى بوديسم هم مأيوس نيستم؛ چون ما با همه اينها جهات مشتركى داريم؛ زيرا ارزش دادن به امور معنوى و پايبند

‌بودن به اصول اخلاقى بين همه اينها مشترك است. البته در تشخيص مصاديق يا در اين‌كه اصول اخلاقى چند تاست و براى كدام يك بايد بيشتر ارزش قايل شد با هم اختلاف نظر داريم، ولى به ويژه با تمام اديان الهى مشتركات زيادى داريم، مانند توجه به امور معنوى و ماوراى طبيعى كه مى‌توانيم در اين جهات در مقابل كسانى كه دنيا را به طرف ماديات و انكار معنويات پيش مى‌برند با آنها همكارى كنيم.‌

  ما با يهوديت خيلى جهات مشترك داريم كه از بعضى جهات از اشتراكات ما با مسيحيت هم بيشتر است. يهوديان (به خصوص ارتدكسها) گوشت خوك نمى‌خورند، مشروب نمى‌آشامند، جهات اخلاقى در ارتباطات جنسى را بيشتر رعايت مى‌كنند، و به اصول خانوادگى پاى‌بندند. در مسيحيت هم فرقه‌هايى مثل فرقه منونايت‌ها هستند كه مسائل خانوادگى را رعايت مى‌كنند، ولى در ميان يهوديها زيادند. بسيارى از ارتدكسهاى يهودى از نظر پايبندى به اصول اخلاقى و خانوادگى به مسلمانان نزديك‌اند. در ميان آنان كسانى هستند كه سعى مى‌كنند احكام شريعت حضرت موسى علیه السلام را تا اندازه‌اى كه به دستشان رسيده است عمل كنند و افراد درست‌كار و سالمى باشند. فساد اخلاقى و روابط دختر و پسر بيگانه در ميان آنها خيلى كم است. وقتى مى‌خواهند به گردش، تفريح و مسافرت بروند در بين خانواده نظم خاصى برقرار است و هر بزرگ‌ترى مسئول كوچكترهاست. در برخى دبيرستانهاى دخترانه يهودى در امريكا، همه بايد لباس بلند و سنگين داشته باشند، و هيچ دخترى حق ندارد لباسش كوتاه‌تر از زير زانو باشد! اين مقررات به قدرى جدّى است كه تعدادى لباس بلند تدارك ديده شده تا اگر دانش‌آموزى اتفاقا لباسش بالاى زانو باشد، پيش از حضور در كلاس آن را عوض كند. در اين مدارس، دانش‌آموزان هر روز بايد در مراسم مذهبى شركت كنند، و هر روز درس دينى دارند. ‌

بنابراين نبايد از ارتباط با يهوديان مأيوس باشيم. حساب صهيونيستها از ساير يهوديان جداست. گروههاى يهودى متعددى هستند كه با صهيونيستها مخالف‌اند و روش آنها را تأييد نمى‌كنند چون صهيونيستها واقعا مادى‌گرا و بى‌دين‌اند و براى احكام و عقايد هيچ ارزشى قايل نيستند. آنان نه‌تنها خودشان فاسدند، بلكه معتقدند بايد ديگران را هم فاسد كرد. بنابراين بايد كسانى را كه با آنها جهات مشترك دينى و اخلاقى داريم شناسايى كرده، با آنها رابطه برقرار سازيم.‌

در يك كنفرانس فلسفى در نيويورك و در ميزگردى با يك پروفسور يهودى و يك پروفسور مسيحى درباره روش خداشناسى هم‌بحث شديم. يهودى معتقد بود كه از راه فلسفه نمى‌شود خدا را شناخت زيرا خدايى كه فيلسوفان معرفى مى‌كنند غير از خدايى است كه اديان معرفى مى‌كنند. مسيحى كاتوليك مى‌گفت بايد از راه استدلال عقلى خدا را اثبات كرد. وقتى نوبت به نظر اسلام رسيد، ما آن دو را آشتى داديم و بحثى را مطرح كرديم كه هر دو را قانع كرد. گفتيم: يك وقت مخاطب ما منكر خداست و مى‌خواهيم براى او ثابت كنيم كه خدايى هست. اين‌جا چاره‌اى نداريم جز آن‌كه با استدلال عقلى اصل وجود خدا را اثبات كنيم. اما بعد از اين‌كه فهميديم و پذيرفتيم خدايى هست، براى اين‌كه صفات خدا را بشناسيم و كيفيت ارتباط با او را بدانيم طبعا از كلام خدا بهتر مى‌توانيم استفاده كنيم. بنابراين از هر دو راه بايد استفاده كرد ولى ميان اين دو تقدم و تأخر منطقى وجود دارد. براى كسى كه به خدا معتقد نيست بايد از برهان عقلى استفاده كرد كه راهى است فلسفى، اما بعد از اين‌كه پذيرفت خدايى هست و خدا براى هدايت بندگانش به انبيا وحى كرده و كتاب مقدسى نازل كرده است، آن وقت از متن وحى مى‌توان براى شناخت بيشتر خدا استفاده كرد. منظور از نقل اين خاطره اين است كه راه ارتباط با مسيحيان و يهوديان به طور كلى مسدود نيست. ما با همه اديان جهات مشتركى داريم و با كسانى كه صادق باشند و اهل شيطنت نباشند مى‌توان كار كرد. ‌

    سؤال: يكى از سؤالاتى كه در ذهن جوانان آن ديار رسوخ كرده و بسيار مى‌پرسند اين است كه دين نمى‌تواند نظريات داروين و فرويد را رد كند و اين در حالى است كه اين دو دانشمند معتقدند ميان دين و علم تضاد وجود دارد. در مقابل اين پرسش چه پاسخى بايد داد؟ ‌

جواب: فرضيه تكامل و تبدّل انواع حتى در ميان دانشمندان زيست شناسى هم مورد اتفاق نيست. علاوه بر اين‌كه پذيرفتن اصل تئورى ترانسفورميسم با پذيرفتن نظريه‌اى كه در اديان درباره خلقت آدم علیه السلام از خاك مطرح است، قابل جمع است، يعنى ما مى‌گوييم حضرت آدم عليه‌السلام خلقت مستقلى داشته است و لازمه آن نفى تبدّل انواع در حيوانات نيست؛ همان‌گونه كه در عالم طيور، پرندگان زيادى هستند كه طبق نظام طبيعى به وجود مى‌آيند، اما حضرت عيسى علیه السلام پرنده خاصى را از گل آفريد. چنين معجزه‌اى معنايش اين نيست كه قانون تخم‌گذارى پرندگان نفى شده است، بلكه آن قانون در جاى خود درست است و اين مورد استثنايى بوده است. بنابراين به فرض اين‌كه نظريه تبدّل انواع به عنوان يك قانون علمى ثابت شده بود، با اين نظر كه حضرت آدم عليه‌السلام خلقت مستقل داشته است منافات ندارد، بلكه حتى در آن صورت هم مى‌توان گفت اين يك مورد استثناست.‌

  اما راجع به نظريه روانكاوى فرويد بايد توجه داشت كه نوك پيكان مخالفت وى با اديان، متوجه مسيحيت است كه ارضاى غريزه جنسى و ازدواج را كارى زشت و حيوانى مى‌شمارد و با اين آموزه، غريزه جنسى سركوب مى‌شود؛ اما در اسلامسركوبى غريزه جنسى نداريم. ازدواج در اسلام يك عمل مقدس و مورد تشويق است: مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أَحْرَزَ نِصْفَ دِينِهِ، يعنى نصف دين با ازدواج حفظ مى‌شود. به علاوه، در مذهب شيعه ارضاى غريزه جنسى منحصر به همسر دايمى نيست؛ زيرا ممكن است به عنوان مثال، انسان در شرايطى باشد كه نتواند همسر دايمى اختيار كند. در چنين شرايطى طبق مذهب شيعه، مى‌توان همسر موقّت اختيار كرد.

بنابراين در اسلام، به خصوص در مذهب شيعه، سركوبى غريزه جنسى وجود ندارد. مسيحيتِ تحريف شده مى‌گويد ازدواج يك عمل زشت حيوانى و پليد است و كشيشها حق ندارند ازدواج كنند! عكس‌العمل آن تفريط و انكار فطرت انسانى اين شده كه ارضاى غريزه جنسى امروزه محور زندگى غربيها را تشكيل داده است. ولى در اسلام چنين چيزى نداريم. اسلام با مسائل جنسى مبارزه نكرده بلكه راههاى مشروع و معقولى ارائه داده و ارضاى غريزه جنسى از راه ازدواج قانونى را مقدس شمرده است.‌

علاوه بر اين، در نظريات فرويد نكته‌هاى مثبتى هم هست كه با دين بيشتر قابل تبيين است تا با فلسفه مادى. نظريه فرامن و شعور ناخودآگاه با فلسفه مادى قابل تبيين نيست، اما با فلسفه الهى قابل تبيين است. بنابراين ما هيچ مشكلى با پيشرفت علم و فلسفه نداريم. البته در هر علمى نظريات مختلفى وجود دارد و طبعا هيچ كس انتظار ندارد با همه عالمان و همه فرضيات و نظريات يك علم موافقت داشته باشيم بلكه هر نظريه‌اى را با ملاكها و روشهاى متناسب با خودش مى‌سنجيم و آن‌گاه درباره درستى يا نادرستى آن قضاوت مى‌كنيم.‌

سؤال: به گفته حضرت عالى مردم جهان تشنه اسلام هستند، و در يكى از كتابهاى شما مى‌خوانيم دشمنان اسلام و ايران غالبا حكومت‌داران و سرمايه‌داران‌اند. بسيارى از توده‌هاى مردم غير مسلمان از اسلام و ايران آگاهى ندارند، و اگر اسلام را مى‌شناختند از جان و دل آن را مى‌پذيرفتند. وظيفه روحانيت است كه اسلام را به آنان بشناسانند، ولى عملاً چنين تماسها و ارتباطاتى صورت نمى‌گيرد. به نظر شما چطور مى‌توان اين مشكل را حل كرد تا حقيقت اسلام به غير مسلمانان برسد، و با توجه به اين‌كه ديدگاه مردم نسبت به اسلام به دليل تبليغات تلويزيون و روزنامه‌ها بسيار منفى است، چطور مى‌توانيم پيام اسلام را به جهانيان برسانيم؟‌

جواب: اين واقعيت كه مردم حقيقت دين را نمى‌شناسند به دو عامل بستگى دارد: اول اين‌كه مبلغان آن دين كوتاهى كرده باشند و ديگر اين‌كه دشمنان آن دين موانعى ايجاد كرده باشند. در زمان پيامبران هم اين مشكل وجود داشته كه توده‌هاى مردم به حقيقت دعوت انبيا پى نمى‌بردند و مسلما آن شرايط معلول ضعف دعوت انبيا نبود. آنان با تمام قوت براى نشر دعوت خود تلاش مى‌كردند و هر آن‌چه در اختيار داشتند به كار مى‌گرفتند تا آن‌جا كه حتى جان خودشان را به خطر مى‌انداختند، ولى موانع به قدرى قوى بود كه بسيارى از مردم حقيقت را نمى‌شناختند. همان موانع امروز هم با پيشرفتهاى تكنولوژى و وسايل ارتباط جمعى كه در اختيار دشمنان اسلام است به شكل قوى‌ترى وجود دارد. اين سخن بدان معنا نيست كه عامل جهل مردم فقط همين موانع است. بايد اعتراف كنيم كه ما هم به عنوان مبلغان اسلام ضعفهايى داريم. اين‌كه اين ضعفها از كجا ناشى مى‌شود و تا چه اندازه قصور است و چه اندازه تقصير، قابل بحث است، ولى بايد اعتراف كنيم كه محروم ماندن مردم از حقيقت دين تنها به واسطه موانع نيست. ما بايد سعى كنيم نقطه‌هاى ضعف خود را بهتر بشناسيم و از امكاناتى كه در دنيا وجود دارد بهتر استفاده كنيم و راههاى تبليغ اسلام را بهتر بشناسيم. اين مسئله احتياج به كار و امكانات زيادى دارد و در يك روز و دو روز انجام نمى‌گيرد. به نظر مى‌رسد بعد از پيروزى انقلاب اسلامى در ايران، اين حركت به سمت صعود ميل كرده است، يعنى تدريجا در طول اين دو دهه، براى معرفى اسلام در دنيا بيشتر از سابق زمينه‌ها فراهم شده است. اين‌كه امروز ما درك مى‌كنيم مردم نيازهاى شديدى دارند و احساس عطش مى‌كنند، به اين دليل است كه بيشتر حضور پيدا كرده‌ايم و از نزديك اين نيازها را ديده‌ايم.‌

پس، از يك طرف بايد بدانيم كه فعاليت دشمنان به قوت خود باقى است و روز به روز براى تضعيف اسلام بيشتر تلاش مى‌كنند، و ما بايد اين راههاى

شيطانى را بشناسيم تا بتوانيم با آن مبارزه كنيم؛ از طرفى هم بايد خود را تقويت كنيم، شيوه‌هاى صحيح تبليغ و معرفى اسلام را بياموزيم و راههاى نفوذ در جوامع غربى را به صورتهاى مستقيم و غيرمستقيم فرا بگيريم. در برخى موارد ممكن است اگر بخواهيم ابتدائا مردم را به تشيع و اسلام دعوت كنيم كار آسانى نباشد، اما راههاى غير مستقيمى وجود دارد كه بتوانيم با توده‌هاى مردم ارتباط برقرار كنيم، و از راههاى ديگرى مانند حضور در دانشگاهها و فعاليتهاى اجتماعى بتوانيم زمينه را براى معرفى اسلام فراهم سازيم.‌

سؤال: نتيجه سفر خود به اسپانيا و كشورهاى امريكاى لاتين را چگونه ارزيابى مى‌كنيد و چه آثار مثبتى داشته است؟‌

جواب: از نتايج عملى مثبت اين سفر يكى رفع بعضى شبهات و سوء تفاهماتى بود كه درباره اسلام و ايران وجود داشت و ما در برخوردها، گفت‌وگوها، و مصاحبه‌هاى مطبوعاتى و راديويى ـ تلويزيونى توانستيم اين شبهات را جواب دهيم، و شايد در همه موارد احساس مى‌شد كسانى كه شبهه داشتند و سؤال مى‌كردند قانع مى‌شدند و احساس رضايت و خردسندى مى‌كردند. اين اثر مثبتى بود كه بالفعل تحقق پيدا كرد. ‌

اثر ديگر بالقوه است و بايد با پيگيرى در دراز مدت ظاهر شود. در اين سفر زمينه‌هاى موجود براى فعاليتهاى دراز مدت روشن شد: هم تقاضا در آنها به وجود آمد و هم ما اطلاع پيدا كرديم كه چنين زمينه‌هايى وجود دارد و از اين راهها مى‌توانيم همكاريهاى علمى، فلسفى و حتى دينى داشته باشيم. وقتى انسان زمينه‌هاى كار را شناسايى كند و بفهمد از چه راههايى مى‌توان فعاليت كرد، در برنامه‌ريزيهاى علمى، تحقيقاتى، فرهنگى و بين‌المللى اثر مى‌گذارد. ان شاء اللّه‌ بتوانيم از فرصتها استفاده كنيم و در مقابل اين تقاضاها پاسخ دهيم. اينها هم نتايج بالقوه‌اى است كه بر اين سفر مترتب شد.‌‌

سؤال: به كسانى كه مى‌خواهند در خدمت اسلام باشند (اعم از طلبه و غير طلبه) توصيه مى‌كنيد در كدام رشته از علوم اسلامى بيشتر كار كنند؟‌

جواب: سطوح مردم مختلف است، قشرهاى مردم متفاوت‌اند و راههاى نفوذ در مردم و معرفى كردن اسلام هم متفاوت است. توقعات، شبهات و سؤالات توده‌هاى مردم با انتظارات و خواسته‌هاى دانشگاهيان و نخبگان يكسان نيست، و پاسخ به اين دو نوع نياز، مقدمات و ابزارهاى متفاوتى را طلب مى‌كند.‌

ما بايد دست كم در دو سطح فعاليت داشته باشيم: يك سطح براى عموم مردم كه مشكلات اجتماعى و اخلاقى دارند، و به دنبال راه نجاتى از اين مفاسد اجتماعى و انحرافات اخلاقى مى‌گردند. به اين منظور بايد بيشتر روى مسائل اخلاقى، اجتماعى و حقوقى اسلام كار كنيم. ولى نخبگانى هم هستند كه اشكالات نظرى و تئوريك دارند، و بايد بيشتر از منظر فلسفى به آنان پرداخت. از آن‌جا كه اين دسته از پرسشها ممكن است به متافيزيك، فلسفه اخلاق، فلسفه حقوق يا فلسفه سياسى مربوط شود، بايد در ابعاد مختلف فلسفى كار كرد. پس گروهى بايد براى نخبگان در ابعاد فلسفى اسلام كار كنند و گروهى بايد براى عموم مردم راهكارهاى عملى مبارزه با فساد ارائه دهند و از دستورها و احكام اسلام دفاع كنند.

والحمد للّه‌ رب العالمين

كتابنامه‌

1. قرآن كريم.‌

2. صحيفه سجاديّه.‌

3. ابن بابويه القمى، ابى جعفر الصدوق محمد بن على بن الحسين، من لا يحضره الفقيه، تحقيق و تعليق حسن خرسان، چاپ ششم، دار الاضواء، بيروت، 1405 ه . ق.‌

4. حر العاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشيعة الى تحصيل مسائل الشريعه، ج 12، مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، قم، 1411 ه . ق.‌

5. خمينى رحمه‌الله، روح اللّه‌، صحيفه نور، ج 20، انتشارات سازمان مدارك فرهنگى انقلاب اسلامى، 1369 ه . ش.‌

6. كلينى، ابى جعفر محمد بن يعقوب، الكافى، دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1365 ه . ش.‌

7. مجلسى، محمدباقر، بحار الانوار، مكتبة الاسلاميه، تهران، [بى‌تا].‌

8. ملكى تبريزى، ميرزا جواد آقا، المراقبات في أعمال السّنة، قم، انتشارات الإمام المهدي، 1381ه . ش.‌

9. نورى الطبرسى، ميرزا حسين، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، بيروت، 1408 ه . ق.

نمايه موضوعى سخنرانيها‌

سفر به اسپانيا

1. نقش معرفت، ايمان، و محبت در تكامل حقيقى انسان

اختيارمندى؛ مهم‌ترين ويژگىِ انسان··· 55

امكان رشد نامحدود انسان··· 55

قرآن؛ راهنماى انسان به كمالِ بى‌نهايت··· 56

رابطه معرفت، ايمان، عمل و عشق··· 57

رابطه دوستى با خدا، و دوستى با پيامبر و اهل‌بيت علیهم السلام··· 57

     رابطه محبت به خدا، و هدف آفرينش··· 58

     دليل و ملاك محبت به اهل‌بيت علیهم السلام··· 58

     محبت به امام خمينى رحمه‌الله و نيل به حقيقت··· 59

     راه جلب فيض و رحمت··· 60‌

2. تحمل مشكلات در راه خدا

تقويت اسلام به دست مستضعفان··· 61

وجود سختيها؛ علامت درستى راه··· 62

مشكلات زنان مسلمان اسپانيا، و راه حل آنها··· 63 ‌

محبت اهل‌بيت عليهم‌السلام و خاستگاه آن··· 63‌

3. عزّت اسلامى

فضيلت مشرّفان به اسلام بر ديگر مسلمانان··· 65

توحيد و آثار آن··· 65

تفاوت اسلام با ديگر اديان··· 66

تفاوتهاى فلسفه اسلامى و غربى··· 68

اقبال دانشگاهيان به فلسفه اسلامى، قبل و بعد از انقلاب··· 68

نسبت تشيع و تسنن با سياست··· 69‌

4. رهبرى، وحدت، و استقامت؛ رمز پيروزى و سعادت

نياز جامعه به حاكم··· 71

     ضرورت اطاعت از «اولى الامر»··· 71

     مصاديق اولى الامر··· 72

     نياز تشكّل به مدير··· 72

تأثير اتحاد نيروها··· 72

بايسته‌هاى وحدت‌بخشى··· 73

     اطاعت از حاكمِ صالح··· 73

دعوت قرآن به اتحاد پيروان اديان··· 73

ضرورت اتحادِ درون‌دينى و درون‌مذهبى··· 74

بايسته‌هاى وحدت‌بخشى··· 75

     اطاعت از مدير··· 75

     تزكيه نفس··· 75 ‌

شيوه پاسخگويى به كودكان درباره خدا··· 77

امكان و روشِ كسبِ معرفت يقينى··· 78‌

5. تحولات فلسفه اسلامى از آغاز تا عصر حاضر

تعريف فلسفه··· 79

راههاى كشف حقيقت··· 79

مسلمين و راههاى كشف حقيقت··· 80

شرايطِ روشهاى كشف حقيقت··· 80

مشائينِ مسلمان··· 81

فلسفه اشراق··· 81

حكمت متعاليه··· 82

خشونت و حد آزادى در اسلام··· 83‌

سفر به مكزيك

1. تكليف، مسئوليت، و استقامت از ديدگاه اسلام

خاستگاه تكليف در اسلام··· 99

انواع تكاليف انسان··· 99

     تكليف در قبال نعمتها··· 99

     تكليف در قبال ديگر انسانها··· 100

     تكليف در قبال طبيعت··· 100

حقوق ديگران بر فرد··· 100

نسبت جوامع در قرآن··· 101

     جامعه‌شناسى و نسبت جوامع··· 101 ‌

سنت آزمايش در جوامع··· 102

راههاى برقرارى عدالت··· 103

امكان هم‌گرايى جوامع··· 105

نسبت حقوق زن و مرد در اسلام··· 105

مفهوم و تعيين مصداق عدالت··· 106‌

2. عرفان اسلامى: معرفت، محبت، و تقرب به خداوند

معانى عرفان··· 107

پيمان مريد با مراد··· 108

جذبه و مجذوب··· 108

مقام «فنا» و «وحدت»··· 109

«وحدت وجود» در فلسفه غرب··· 109

عرفان؛ غايت اسلام··· 109

راهنمايانِ عرفان··· 110

مراحل عرفان··· 110

نقش عشق در عرفان··· 111

مدد الهى در سير و سلوك··· 113

مقام وحدت يا مقام قرب··· 114

نقش عشق در قرب الهى··· 115

راه قرب الهى··· 117

نسبت مفهومىِ تصوف و عرفان··· 118

مراحل عرفان··· 118

خطا در سير و سلوك··· 118 ‌

 

3. نهضت فكرى و اخلاقى؛ وظيفه مشترك اديان توحيدى

رسالت امروزِ اديان توحيدى··· 119

     ضرورت مبارزه با استكبار جهانى··· 119

     ضرورت اتحاد و قيام فرهنگى··· 119

ارزشهاى انسانى در جمهورى اسلامى··· 122

تساهل و تسامح در اسلام··· 122

هم‌زيستى اديان در ايران··· 123‌

سفر به كلمبيا

1. حق، تكليف، و كمال انسانى: بحثى در حقوق بشر از ديدگاه اسلام

سوء استفاده از «حقوق بشر»··· 151

مبانى فلسفى حقوق بشر··· 152

مكتب حقوق طبيعى··· 152

مكتب حقوق الهى··· 153

مكتب حقوقى پوزيتويسم··· 153

مبانى حقوق بشر در يهوديت و مسيحيت··· 153

مبانى حقوق بشر در اسلام··· 154

حق و تكليف در ديدگاه حقوقى اسلام··· 154

حق و تكليف در اعلاميه حقوق بشر··· 154

خاستگاه حقوق انسان در اسلام··· 155

حدود آزادى در اعلاميه حقوق بشر··· 155

تضاد حقوق پوزيتويستى با اعلاميه حقوق بشر··· 156

نسبت حقوق و آزادى در اسلام··· 156 ‌

نسبت حق و تكليف در اسلام··· 156

قوانين كيفرى از منظر اعلاميه حقوق بشر··· 157

قوانين كيفرى از منظر اسلام··· 158

     ماهيت جرم در اسلام··· 158

مبانى حقوق در اسلام··· 159

خاستگاه تفاوت حقوق زن و مرد در اسلام··· 159

اسلام و قوانين بين‌المللى··· 160

واضع حقوق و تكاليف در اسلام··· 161

مبناى محدوديت آزادى در اسلام··· 161‌

2. اقتصاد اسلامى

نظامهاى اقتصادى آزاد و متمركز··· 163

اشكالات كاپيتاليسم··· 164

اشكالات سوسياليسم و كمونيسم··· 164

سوسيال دموكراسى و نقد آن··· 164

مبانى اقتصاد اسلامى··· 165

بانك غير ربوىِ اسلامى··· 166

امتيازات نظام اقتصادى اسلام··· 167

عدالت اقتصادى در جمهورى اسلامى··· 167

«بى‌كارى» در ايران··· 168

ايران و روابط اقتصادىِ بين‌المللى··· 169

عامل عقب‌ماندگى اقتصادى كشورهاى اسلامى··· 170 ‌

 

در كشور برزيل

1. پرستش خدا؛ اكسيرى جاودانه

انگيزه‌هاى پرستش خدا··· 181

     پرستش، براى رفع نيازهاى دنيوى··· 181

     پرستش، براى خشنودى خدا··· 181

     پرستش، از سرِ محبت··· 182

     ارزش انواع پرستش··· 183

     نسبت عبادت و معرفت··· 183

     نسبت عبادت و همّت··· 183

معناى خشنودى خدا··· 183

     بى‌نيازى خدا از مخلوقات··· 183

     عدم تغيّر در خدا··· 184

     متعلَّق خشنودى خدا··· 184

هدف پرستش··· 184

     خدا و هدف پرستش··· 184

     انسان و هدف پرستش··· 185

فايده تكاليف و عبادات··· 185

     سودمندى دنيوى تكاليف··· 185

     عبادت و ناهنجاريها··· 185

          فوايد نماز··· 186

     نيايش‌درمانى··· 186

     عبادت و تقرّب··· 187

          مفهوم تقرّب··· 187 ‌

 

2. گفت‌وگو با كاردينالِ سائوپائولو

دليل دوستى نصارا و مسلمين··· 190

زمينه‌هاى همكارى اديان··· 190

     برقرارى عدالت اجتماعى··· 190

     احياى ارزشهاى اخلاقى··· 190

     مبارزه با الحاد··· 190‌

سفر به شيلى

1. ملاقات با كاردينال كارلوس اوبيه دوكاوادا

ضرورت ترويج مفاهيم الهى و مبارزه با مظاهر فساد در شيلى··· 205

ترديد درباره خدا؛ تهديدى بزرگ براى جهانِ امروز··· 205

مخاطراتِ دستاوردهاى تمدن مدرن، و رسالتِ دين··· 206

لزوم همكارى ميان اديان··· 206

ضرورت دفع گرايشهاى سلطه‌طلبانه··· 207‌

2. رسالت مشترك عالمان اديان؛ اثبات و ترويج ارزشهاى ثابت اخلاقى

رسالت عالمان دين··· 209

     وظيفه بندگان در قبال نعمتها··· 209

وظايف مشترك عالمان اديان··· 210

     سرمايه‌دارى؛ دشمن شماره يكِ ارزشهاى اخلاقى··· 211

     نسبى‌گرايى؛ دشمن شماره دوِ ارزشهاى اخلاقى··· 212

اولويت‌بندى وظايف عالمان اديان··· 213

نقش انسان در كسب ايمان··· 214 ‌

نسبتِ ضعف ايمان با فساد و افساد··· 215

نقش عقل در شناخت خدا··· 215

نقش «آزادى» و حدود آن، در هدايت انسان··· 216

     حدود و شرايط استفاده از آزادى··· 216

     آزاديهاى اقليتهاى مذهبى در ايران··· 217

اختيارات و وظايف دولت در محدود ساختن آزاديها··· 218

مهار قدرتِ دولت در نظام اسلامى··· 219

شرايط اساسىِ ولىّ فقيه··· 219

     امتياز ولايت فقيه بر ديگر سيستمهاى حكومتى··· 220

جمهورى اسلامى و آزاديهاىِ گروههاى غير مذهبى··· 221‌

3. سير تحول در متدولوژى فلسفه اسلامى

مبادى معرفت و ترتيب تاريخىِ به‌كارگيرى آنها··· 224

حس‌گرايى و عقل‌گرايى در تاريخ فلسفه··· 224

عقل، وحى، و شهود باطنى؛ راههاى كشف حقيقت··· 225

     بوديسم و هندويسم، و راههاى كشف معرفت··· 226

     عرفان و رياضت باطنى··· 226

اختلاف نُسَخْ و تحريف كتب آسمانى پيشين··· 226

راههاى كشف حقيقت در تاريخ فلسفه اسلامى··· 227

     فلسفه مشاء و شيوه عقلى··· 227

     فلسفه اشراق و شيوه عقلى عرفانى··· 227

     هانرى كوربن و فلسفه اشراق··· 227

     حكمت متعاليه و شيوه عقلى ـ شهودى ـ وحيانى··· 227 ‌

     توشيهيكو ايزوتسو و حكمت متعاليه··· 228

نسبت عقل، وحى، و شهود باطنى با حقيقت··· 228

حقيقت مطلق و درجات شناختِ آن··· 229

آيين هندو و پرسش در باب آسمانى بودن «ودا»··· 229

شباهت مراحل رشد انسان با تاريخ فلسفه··· 230

رابطه قرآن با جامعه اسلامى و فلسفه··· 230

نسبت فلسفه با قرآن··· 231

     نسبت قرآن و فلسفه در كشف حقيقت··· 231

رابطه عرفان با فلسفه يونان··· 231

جايگاه عشق در مراحل معرفت الهى··· 231

     رابطه عشق و حقيقت··· 231

     مراحل معرفت الهى··· 231

     عقل و معرفت الهى··· 231

     عشق و معرفت الهى··· 231

     كتاب مقدس و معرفت الهى··· 232

اسلام و مراحل معرفت الهى··· 232

     مذاهب و مكاتب فكرى، و راههاى معرفت الهى··· 232

     اسلام و مراحل معرفت الهى··· 232

رابطه آزادى و نيل به حقيقت··· 232

     آزادى و نيل به حقيقت··· 232

     آزادى و معرفت··· 232

     حدود آزادى··· 233

     اطلاق و نسبيت آزادى··· 233 ‌

راه عملىِ نيل به حقيقت··· 233

     رابطه عمل با نيل به حقيقت··· 233

     اديان و سلوك عملى··· 233

     اسلام و سلوك عملى··· 233

مراتب گوناگون درك وجود خدا··· 233

طرح تأسيس دانشگاه اسلامى و پيش‌نيازهاى آن··· 234

اسلام و حقانيت آيين برهما··· 234‌

4. عرفان از ديدگاه اسلام: از آشنايى تا مهرورزى

هدف زندگى انسان، از منظر عرفان··· 235

ديرينه‌شناسى عرفان و اديان··· 236

امكان ارتباط انسان با خدا··· 236

حقيقت ارتباط با خدا··· 237

ابعاد وجودى انسان··· 237

     روح؛ جوهرى از سنخ علم، شعور، اراده و عشق··· 237

     نقش طرفين در ارتباط خدا و انسان··· 237

بُعد شناختى رابطه انسان و خدا··· 238

بُعدِ عاطفى رابطه انسان و خدا··· 238

     عوامل جلب محبت··· 239

     كمال‌دوستىِ انسان··· 239

     جمال‌دوستىِ انسان··· 239

جلب رضايت؛ راه ارتباط با خدا··· 240

     تفاوت رضايتمندى انسان با خدا··· 240 ‌

 تفاوت محبت الهى و انسانى··· 241

شبهه نفى رابطه بخشندگى خدا و عشق به او··· 242

  رابطه بخشندگى و عشق··· 242

تعدد تفاسير قرآن و راه دستيابى به تفسير بهتر··· 243

شبهه تنافى تعدد شرايع آسمانى با مطلق‌گرايى اخلاقى··· 245

خاستگاهها و پيامدهاى اختلاف آرا ميان انسانها··· 245

جمع ميان عدالت خدا با زيبايى و خوبىِ او··· 246

«كمال مطلق» الهى و درك مفهوم «نياز»··· 247

«وحدت وجود» در اسلام··· 247

     سابقه تاريخى «وحدت وجود»··· 247‌

در سرزمين آرژانتين

1. خودآگاهى و خداآگاهى

سلامت و امنيت اجتماعى در اسلام··· 259

پيامد بى‌بهرگى از اسلام··· 260

رابطه خودآگاهى و خداآگاهى··· 260

نقش اطاعت خدا در انسانيت··· 261

هدف تشكيل جامعه اسلامى··· 262

امكان ارتباط با امام عصر(عج)··· 263‌

2. خانواده از ديدگاه اسلام

خاستگاه تفاوت نقش زوجين··· 265

فوايد تشكيل خانواده··· 266

 ‌

     تأمين نيازهاى فيزيولوژيك در خانواده··· 266

     تأمين آرامش روحى در خانواده··· 266

     ارضاى عشق‌ورزى در خانواده··· 267

     ارضاى علاقه به فرزند در خانواده··· 268

     رابطه فرزندپرورى با سعادت جامعه··· 268

خاستگاه تفاوت حقوق و وظايف زوجين··· 268

     حقوق زن بر مرد··· 269

حكمت محدودسازى روابط زن و مرد··· 270

حيطه تساوى حقوق زن و مرد··· 272‌

بعد از سفر، در جمع طلاب امريكاى لاتين

ضرورت معرفى اسلام به امريكاى لاتين··· 275

شريعت، و شرايط زمان و مكان··· 275

     سختيهاى عمل به تكليف··· 275

     تساهل و تسامح در احكام··· 276

اقبالِ كليسا به جمهورى اسلامى··· 277

     انقلاب اسلامى و دين‌گرايى در دنيا··· 277

     تأكيد بر مشتركات اديان··· 278

همكارى اسلام و ساير اديان··· 279

     مشتركات اسلام و يهوديت··· 280

اسلام و ترانسفورميسم··· 282

اسلام و نظريه روانكاوى فرويد··· 282

     مخالفت روانكاوى فرويد با مسيحيت··· 282

 ‌

     اسلام و غريزه جنسى··· 282

     سركوب غريزه جنسى در مسيحيت··· 283

وظايف مبلغان··· 283

     عوامل ناشناختگىِ دين در جوامع··· 284

دستاوردهاى سفر به اسپانيا و امريكاى لاتين··· 285

بايسته‌هاى عرضه اسلام··· 286

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org