فرهنگ دینی، پادزهر معضلات اجتماعی[1]
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين والصلوه والسلام علي سيدالانبياء والمرسلين حبيب اله العالمين ابيالقاسم محمد وعلي آله الطيبين الطاهرين المعصومين!
خدا را شکر میکنیم که در زمانی زندگی میکنیم که نیروهای دلسوز کارآمد علاقهمند و حتی فداکار برای مصالح کشورشان و مصالح اسلام دل میسوزانند و تلاش میکنند و در حد توانشان خدماتی را ارائه میدهند؛ اگر هم در برخی موارد توفیقاتی نداشته باشند، وجدانشان راضی است که ما زحمت خودمان را کشیدیم، تلاش خودمان را هم کردیم، و کوتاهی نکردیم. این یکی از برکات کوچک انقلاب است که چهل سال پیشتر درختش به دست امام غرس شده، و ما موظفیم که این درخت را آبیاری و بارور کنیم تا روز به روز هم خودمان از نتایجش بهرهمند شویم و هم نسلهای آینده از برکات این خدمات بهرهمند شوند.
مشکلات ناظر به مسائل بهداشتی و پزشکی موضوع جمعیت که اشاره کردید، نمونهای از مشکلات کشور است و در سایر بخشهای کشور نیز مشکلات کمتر از این نیست. اینکه انسان از روی دلسوزی برای حل این مشکلات تلاش کند و حتی مورد اتهام قرار گیرد و از بعضی مزایا محروم شود تا خدمتی انجام دهد، واقعاً قابل تقدیر است؛ اما نوع برخورد صحیح با این مشکلات چگونه باید باشد؟ حکم فقهی این مسائل را میتوان با رجوع به مراجع دریافت کرد، همانطور که اشاره کردید که از مقام معظم رهبری سؤال کردهاید و پاسخ آن روشن است، هرچند در عمل به آن عزم جدی وجود ندارد. البته این اختصاص به مسئله جمعیت ندارد، بلکه در مسائل اقتصادی هم هست؛ مانند ربا که مثل آب خوردن در کشور رایج است و مسئولان امر هم احساس نگرانی نمیکنند، بلکه بر سر ملت منت هم میگذارند که با نرخ کمتری به آنها وام میدهند، وگرنه اصل اینکه جریان اقتصادی کشور باید به این شکل باشد و راه دیگری هم ندارد، از نظر آنها مفروغعنه است! درباره سایر مسائل هم متأسفانه همینطور است.
روش غرب در مواجهه با مشکلات اجتماعی
پرسش اساسی این است که با این مشکلات باید چگونه مواجه شد. یک راه که معمولاً در کشورهای غربی و لیبرال، و بهاصطلاح کشورهای پیشرفته مطرح است، این است که انجمنهایی رسمی یا غیررسمی درباره یک مشکل بحث میکنند، راهحلهایی پیشنهاد میکنند، و از راههای مردمی، مثل روزنامهها، مجلات، جلسات، و در نهایت تظاهرات و اعتصابها برای تحقق آن اقدام میکنند؛ روشهایی که امروز در اروپا و نمونة بارزش را در فرانسه، بلژیک و مجارستان میبینید. در فرانسه که انقلاب کبیر آن گوش و چشم دنیا را پر کرده است، وضعشان اینطور است که مردم در خیابانها در حال اعتراض به نظام سرمایهداری آنهایند. در امریکا بیش از هشتاد درصد مردم با رئیس جمهورشان مخالفاند و به او فحش میدهند و میگویند ما عارمان میشود بگوییم امریکایی هستیم. با این شرایطی که دارند، آیا ما باید از آنها کار یاد بگیریم؟!
در کشور ما نیز چه بسا مردم ما به خاطر گرفتاریهایی مادی که دارند، در آیندة نزدیکی از چنین الگوهایی استفاده کنند. راههای مواجهه دولتها با اعتراضات و اعتصابات مردم هم مختلف است. یکی از این راهها همان است که در کشورهای غربی رخ میدهد و دولتها برخوردهای سخت و خشن دارند، افراد مخالف خود را از کار برکنار میکنند، اموالشان را میگیرند، و چهبسا افرادی را میکشند تا بالاخره یکطرف غالب شود؛ این یک نوع مواجهه است. موفقیت این راه نیز به تعداد نیرو، میزان بودجه و مقاومت مردم بستگی دارد. آیا این است راهی که ما از امام، اسلام و منابع دینی فراگرفتهایم؟!
راهکارهای حل مسئله
با توجه به تعداد نیروی فعال، دلسوز و مخلص که در کشور داریم، اگر اینها بخواهند در کارهای مختلف پخش شوند، چندان امیدی برای رسیدن به هدف نمیتوان داشت. ما باید بکوشیم در بخشهای مختلف این مسئله، مانند عرصههای پزشکی، اجتماعی، جمعیت و خانواده، اختیارات زن و شوهر، تربیت فرزند، مسائل اخلاقی، نظامی، سیاسی و... که مطالعاتی داریم، باهم تبادلنظر کنیم و به راهکاری برسیم. انجام این کار از دو طریق ممکن است.
1. بررسی جنبههای مختلف یک موضوع بهطور همزمان
یک راه این است که گروهی از متخصصین رشتههای مختلف گرد هم آیند و همه مسائل مربوط را بررسی کنند. شما جنبههای پزشکی و بهداشتی مسئلة جمعیت را بیان کردید؛ چهبسا اگر چند متخصص از رشتههای دیگر هم باشند، آنها نیز چند برابر شما نکاتی را برای توجیه کار خودشان مطرح کنند و نکات مثبتی را هم بیان کنند؛ کمابیش هم اینطور است؛ اینگونه نیست که واقعا یکطرفه باشد و اینطور هم نیست که همة کسانی که در راستای کاهش جمعیت کار کردهاند، دشمن مردم باشند. بههرحال، خودشان هم با همین ملت زندگی میکنند. برخی موارد بهدلیل اختلاف فهم و یا تقلید از یک گروه یا یک کشور خاصی باشد. اینطور نیست که این افراد همگی دشمن کل ملت ایران باشند و بخواهند مردم را نابود کنند یا خواستار اسارت ملت ایران دربرابر امریکا باشند؛ ولی در میان آنها نوکران امریکا و دیگران هم هستند. اختلاف در فهم و تشخیص وجود دارد، و اینطور نیست که مسئله بهسادگی روشن شود و اگر امروز فلان طرحی را اجرا کنیم، مشکل سریع حل شود. در این روش، فرض بر این است که مسائل در عرض هم هستند، و اگر ما صد گروه داشته باشیم، هر کدام باید در یکی از این عرصهها تلاش کنند.
2. جمعبندی مشکلات و اولویتبندی آنها
رویکرد دوم این است که مجموعة مشکلات در هر بخش را لیست کنیم؛ برای مثال، ده نماینده از ده گروه اجتماعی داشته باشیم که هر کدام به کمک یاران خود که شامل صدها نفر از دوستان، همکاران و همفکران ایشان هستند، مشکلات بخش خود را استخراج کنند؛ یعنی مشکلات هر یک از بخشهای دانشگاه، اقتصاد، پزشکی، اخلاق، و ... را جمعآوری، و سپس اولویتبندی کنند. این در امور پلکانی است و درجهبندی دارد که اگر برخی از آنها حل شود، راه برای حل بعضی دیگر باز میشود؛ اما اگر برعکس عمل شود و بخواهیم شیپور را از طرف دهان گشادش بزنیم، تا آخر به هیچ نتیجهای نمیرسیم.
این دو راه اصلی است که افراد علاقهمند به خدمت و انجام وظیفه، اول باید یکی از آنها را برای خودشان انتخاب کنند.
تمرکز بر حل مشکل اصلی
پیش از انقلاب، برخی افراد علاقهمند به انقلاب راه اول را در پیش میگرفتند؛ برای مثال، علما نامهای برای اعلیحضرت مینوشتند که در جایی چنین اشکالی وجود دارد، و نمایندهای میفرستاند؛ یا اینکه گاهی چند عالم از شهری مهاجرت میکردند و غالباً هم به شهر ری میرفتند، مثل مرحوم حاج آقا حسین قمی از مشهد و برخی دیگر از شهرهای دیگر به در شهر ری بست نشستند. آنها مدتی میماندند و بعد هم میرفتند و تمام میشد. اوائل نهضت روحانیت در کل کشور همینطور بود. هنگامی که امام و سپس آقایان دیگر را دستگیر کردند، یک عده از روحانیین چنین کردند. نتیجه چنین حرکاتی این بود که نمایندهای از طرف شاه تعیین شود، جلسهای تشکیل شود، دولت با آنها مذاکره کند، و امتیازات کوچکی به آنها بدهند.
اما امام راه دیگری را پیشنهاد کردند و آن اینکه روی مسائل جزیی تکیه نکردند؛ بلکه گفتند ریشة مشکلات شاه است و باید همة نیروها روی این مسئله متمرکز شوند و این رژیم باید عوض شود؛ با این رژیم نمیتوان کار کرد، اگر امروز یک بخش آن را درست کنید، فردا از یک جای دیگر سر درمیآورد. امام حتی مارکسیستها را هم در این مبارزه طرد نکرد. شعار امام این بود که همه با هم باشید و باید کاری کنید که رژیم ساقط شود.
وقتی امام در پاریس بودند، افرادی از گروههای سیاسی خدمت ایشان رسیدند و پیشنهادهایی مطرح کردند؛ برخی گفتند شاه فقط سلطنت کند و...؛ یکی از افراد فعالی که هم به او اعتماد داشتند و هم سابقة سی یا چهل سال رفاقت با امام داشت، مرحوم آقای صدوقی بود. بعد از همه گفتوگوها و پیشنهادها، امام یک جمله گفتند، و آن اینکه برگردید و با پهلوی مبارزه کنید. آنها هم هیچ جواب دیگری نداشتند و راه هم همین بود. اگر امام این کار را نکرده بود، فعالیتهای آنها به هیچ کجا نمیرسید.
ضرورت تعیین روش در ابتدای کار
امروز هم باید بنشینید و در اینباره بیندیشید. من نمیگویم باید همان کاری را که آن زمان کردید، انجام دهید؛ اما باید یکی از این دو راهکار را انتخاب کنید. اولین راه این است که باید کار را پلکانی دید، اولویتبندی کرد، و مرحله به مرحله انجام داد. در این بخش، یک مسئلهای که اولویت دارد، ریشة مشکل است که باید آن را حل کرد و بعد به کارهای بعدی پرداخت. فرض دیگر آن است که همه مشکلات در عرض هم هستند و هر جمعی متناسب با موضوع و تخصص خود در بخشهای مختلف دانشگاهی، پزشکی، اجتماعی، جمعیت و خانواده بهصورت پراکنده کار کنند. در اینصورت، فکر میکنید چند درصد به نتیجه میرسید؟! با نیروی محدود و پراکنده که بسیاری از آنها با این نوساناتی که در دولت پیش آمده و شرایط خارجی که با امریکا دارند، خسته شدهاند، چه قدر امید هست که با این پراکندگی کار را پیش ببرند. من نمیگویم هیچ کار نکنید، اما راه باید مشخص باشد. یا باید مسائل را دستهبندی و اولویتبندی کرد و اول کوشید همه نیروهای فعال را در حل مسئلة مادر صرف کرد. اگر این مسئلة اصلی حل شود، راه برای حل دیگر مسائل باز میشود؛ ولی اگر این حل نشود، مشکل در برههای دیگر خود را به شکلی بروز میدهد.
افزون بر این، باید اختلاف سلیقهها و تبدل آرای نیروها را نیز درنظر گرفت. ببینید که طی چند سال گذشته چهقدر نوسان در افکار و موضعگیریهای افراد پیدا شده است. برای مثال، در عرصة سیاسی عدهای امروز اصلاحطلباند، فردا اصولگرا، و گاهی جزء نیروهای مستقل و...! در هر زمان، به تناسب موقعیت دیدگاههای مختلفی را مطرح میکنند، و با این وضع دیگر چه کاری پیش میرود؟!
برخی معتقدند حوزه هم نقص دارد؛ البته حوزه هم کمبودهایی دارد، و شاید در بعضی قسمتها نقصش بیشتر هم باشد؛ اما واقعا چه باید کرد؟ اینکه ما طلبهها برای اصلاح حوزه فکر کنیم، شما پزشکها برای پزشکی کار کنید، و دیگرانی هم برای خودشان، این روش چند درصد ما را به نتیجه میرساند؟ به نظر من کارهای پراکنده چندان نتیجه قابل توجهی ندارد؛ بلکه باید مسئله اصلیتر را در این میان شناسایی کنیم. نمیگویم همة مسائل حتماً پلکانی است؛ زیرا در مواردی دوشاخه یا پنجشاخه و... میشود، ولی اینها یک مسئله ریشهای دارند که اگر آن حل نشود، هیچ کدام از اینها حل نمیشود.
کمرنگ شدن ارزشهای الهی
مشکل اصلی اجمالاً این است که ما بعد از دوران انقلاب و شکوفایی و پیروزی انقلاب، به دلائل مختلف جامعهشناختی، مردمشناسی و دلایل مختلف دیگر، به سمت دنیاگرایی سوق پیدا کردیم و ارزشها کمرنگ شد، تا به اینجا رسیده است که چیزهایی را که در دهة دوم انقلاب خوابش را هم نمیدیدیم، با چشم خود میبینیم؛ خیلی هم عادی شده است و هیچ هم نگران نمیشویم! ریشة اصلی این است که دین فراموش شده است و بسیاری از کسانی هم که از دین سخن میگویند، از آن بهعنوان وسیلهای برای دنیایشان استفاده میکنند. دین را هم برای این میخواهند که چند روز راحت زندگی کنند و استفاده بیشتری ببرند. اصلا دین چیست؟ برای چه باید بدان پایبند باشیم؟ ما برای چه آفریده شدهایم؟ انبیا برای چه آمدند؟ اگر دین خراب شود، کجاها خراب میشود؟ یک احتمال هم بدهید که اگر دین خراب شود، همه چیز خراب میشود، و هیچ چیزی باقی نخواهد ماند.
امروز در بسیاری از کشورها، از جمله امریکا، فرانسه، بلژیک، مجارستان و کشورهای دیگر، مردم با دولتها درگیرند و تظاهرات میکنند. فرانسویها باید امروز از خجالت بمیرند که در این عصر اینگونه آدم میکشند؛ الان بیش از چهل روز است که تظاهرات جلیقهزردها ادامه دارد و دولت هم مدام بر تهدیدات خود میافزاید. تا چه وقت قرار است این روند را ادامه دهند؟ یک درصد جامعه که ثروتمند است، خون مردم بیچارهای را مکیده و با افزودن ثروت خود، دیگران را از نظر علم، فرهنگ، ثروت، قدرت اجتماعی و اعتماد به نفس سست کرده است و هنوز هم این روند ادامه دارد، تا اینکه آیا انقلاب کبیر فرانسه مجدداً تکرار شود یا خیر. الان در بسیاری از کشورها، احزاب مارکسیست بهطور رسمی فعالیت میکنند. سودان یکی از کشورهایی است که مردمش نسبت به دین علاقه خاصی دارند، ولی حزب مارکسیستی هم بهطور رسمی آنجا فعال است و الان در مقابل دولت کار میکند، و احتمال بدهید که در چشم برهمزدنی، در بعضی از کشورهای اسلامی دیگر هم دوباره گرایشهای مارکسیستی و سوسیالیستی زنده .شود.
تدبیر حکیمانه مقام معظم رهبری
خداوند سایة مقام معظم رهبری را بر سر ما مستدام بدارد، وگرنه اگر ما ایشان را نداشتیم، شاید در دهة اخیر ما هم همینطور گرفتار شده بودیم. تدبیر حکیمانه ایشان است که با توجه به اولویتها، وضع را اینگونه نگه داشته، شعار را از دست سوسیالیستها گرفته است، و میگوید در شرایط فعلی مهمترین مسئلة ما معیشت مردم است. اگر این را نمیفرمود، چه بسا بهزودی جمهوری اسلامی از بین رفته بود.
ولی با صرف نظر از این تدابیر حکیمانه، این سؤال مطرح است که آیا اسلام فقط برای معیشت مردم آمده است؟ آیا خدا نمیتوانست کاری کند که معیشت مردم بهتر شود؟ آیا احتیاج داشت که من و شما کمک کنیم و راهی را پیش پای او بگذاریم که این کار را بکن تا مردم نان بهتری بخورند؟ آیا واقعاً اینطور است؟ ما خودمان را هم گم کردهایم، و فراموش کردهایم که برای چه آمدهایم، برای چه میجنگیم، برای چه مبارزه کردیم، برای چه انقلاب کردیم، آفتش از کجاست، و راه مبارزهاش چیست.
نقش عوامل متعدد در کاهش رشد جمعیت
بنابراین، ابتدا با فکر کردن، باید مسائل را دستهبندی کنید. مسئله جمعیت فقط یک مسئله پزشکی نیست. خیلی مسائل حادتر هم داریم که گاهی هم منافعی برای جامعه دارد. از یک طرف، واقعیت این است که عدهای هم دلشان به همینها خوش است، و از سوی دیگر، بسیاری از جوانها خودشان نمیخواهند فرزندآوری داشته باشند، و میخواهند راحت و بدون زحمت زندگی کنند. یعنی همه مشکلات ناشی از این نیست که عدهای در عرصة پزشکی مانع از فرزندآوری میشوند؛ بلکه فرهنگ امروزی جامعه این است. زن خودش میخواهد مستقل باشد و به دنبال کار میرود و نمیخواهد بچهداری کند. عدة زیادی خودشان به دکتر پول میدهند تا فرزندشان را سقط کنند یا از بارداری جلوگیری کنند.
پس فقط به این جنبه نپردازید که در بخش پزشکی عدهای مانع رشد جمعیت میشوند. بلکه موانع متعددی بر سر راه رشد جمعیت وجود دارد که ریشة همة آنها فرهنگ غلط و بیدینی است. پس باید کاری کرد که دین زنده شود، اعتقاد به خدا، معنویت، زندگی ابدی و ارزشهای انسانی پررنگ شود. اگر این بخش اصلاح شد، همه چیزهای دیگر قابل اصلاح است، ولی اگر این مسئله حل نشود، کار به نتیجه نمیرسد؛ زیرا چهبسا قانونی هم وضع کنند و چند صباحی هم به این مسئله بپردازند و پس از مدتی هم فراموش میشود و آش همان آش و کاسه همان کاسه.
تربیت فرهنگی، بهترین روش برای حل ریشهای مشکل
به نظر من، باید بیشتر برای کار فرهنگی سرمایهگذاری کنیم. قدم اول و پلة اصلی همین است. اگر این اصلاح شود، همه چیز دیگر در سایه آن قابل اصلاح خواهد بود. متأسفانه در دهههای اخیر، به خصوص این دهة آخر، ارزشهای دینی بهشدت در حال ضعیف شدن است. این کار بهویژه توسط سایتها، کانالها، و برنامههایی انجام میشود که بهطور دائم جوانها و حتی بچههای هفت یا هشت ساله را نه تنها نسبت به دین، بلکه نسبت به ارزشهای خانوادگی بیعلاقه میکنند. برای مثال، در هر خانهای که موبایل است، بچه گوشه خانه نشسته و با موبایل خودش چهبسا تا نیمه شب در حال بازی است و اصلاً سراغی از پدر و مادر نمیگیرد؛ با زور باید صدایش کنید تا ناهار یا شامش را بخورد؛ گویا ارزشهای خانوادگی بهطور کلی از بین رفته است. این مسائل ارتباطی با غربالگری و امثال آن ندارد، بلکه فرهنگ عوض شده است.
ما در مقابل آن باید عاملی ایجاد کنیم که اینها را خنثا کند و جای اینها را بگیرد. باید با زبان هنر با مردم سخن بگوییم؛ باید در مقابل این طیف، هنرمندانی تربیت کنیم که با زبان بازی، نمایش و فیلم به فرزندان دین بیاموزند؛ درحالی که نه نیروی کافی داریم و نه راه آن را میدانیم و نه حوصلة این کار را داریم! آنها که این کارها را میکنند، برای پول این کار را انجام میدهند؛ اما اگر ما بخواهیم برای دین این کار را بکنیم، انگیزه نداریم! راه حل اساسی این است که ابتدا خودمان فکرمان را عوض کنیم، و بفهمیم ریشة همه این مسائل باورها و ارزشها است، یعنی دین. پس باید هر چه در توان داریم در این بخش سرمایهگذاری، و حد نصابی از آن را تأمین کنیم، و بعد به مسائل دیگر بپردازیم.
الحمدلله خدا تا کنون گرایشی به دین در بین جوانهای ما قرار داده است به گونهای که میان عوامل فساد و گرایشهای ارزشی و دینی توازنی ایجاد شده که این هم به برکت خونهای شهداست؛ اما این فرهنگی که امروزه بهطور دائم و شبانهروزی به سر مردم ما خراب میشود ـ از بچههای کوچک تا پیرمردهای هفتاد یا هشتادساله که تحت تأثیر این فرهنگاند ـ بسیار خطرناک است و باید برای مقابله با آن چارهای اندیشید. نسلی که با این ابزارها مأنوس و تربیت شده، هنگامی که بر سر کار بیاید، بسیار خطرناک است و خیلی باید برای آینده انقلاب نگران باشیم، مگر آن که تلاشی جدی برای تقویت فرهنگ دینی و تربیت معنوی اسلامی در جامعه صورت دهیم. البته منظور این نیست که در عرصة فرهنگی همة ما مانند سلمان شویم، بلکه میتوانیم حد نصابش را تأمین کنیم.
امیدواریم خدای متعال باز هم سایة مقام معظم رهبری را حفظ کند و به برکت شهدا و مخلصین و خانوادهها، مادران و همسران شهدا به ما نیز رحم کند، و این دستاوردهای انقلاب و دستاوردهای شهادتها را برای نسل آیندهمان حفظ کند.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
[1]. سخنرانی در دیدار با جمعی از پزشکان و کارشناسان عرصة جمعیت و سلامت در تاریخ 6/10/1397. در این دیدار گزارشی از مشکلات و موانعایجادشده بهوسیله برخی مسئولان عرصة پزشکی و بهداشتی کشور در راستای اجرای سیاستهای جمعیتی کشور ارائه شده است.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org