صدا/فیلم | اندازه |
---|---|
صوتجلسه | 5.56 مگابایت |
بسم الله الرحمن الرحيم
حفظ دين؛ اولين وظيفه دولت اسلامي
بيانات آيتالله مصباح در جمع کاروان عاشقان حسيني، زائرين خميني در تاريخ 12/3/93
ابتدا فرارسيدن اعياد شعبانيه را به پيشگاه مقدس آقا امام زمان عجلالله فرجهالشريف تبريک، و رحلت حضرت امام رضواناللهعليه را تسليت ميگويم. البته اين شاديها و غمها دو روي يک سکه است؛ عزداريها و جشنهايي را که براي اهلبيت ميگيريم، هر دو يك منشأ دارد و همه بهانهاي است براي اينکه ياد آن بزرگواران را گرامي بداريم و وظيفهمان را نسبت به آنها انجام دهيم؛ به تعبير ديگر، با آنها تجديد عهد و ميثاق، و خودمان را براي استفاده بهتر هم از رهنمودهاي آنها، و هم از دعاها و برکاتشان بيشتر آماده ميکنيم.
توجه به بركات نهضت امام خميني
رحلت امام خميني رضواناللهعليه مصيبت بسيار بزرگي براي جامعة اسلامي بوده و هست؛ ولي خداي متعال همانطور که در شهادت سيدالشهدا عليهالسلام برکاتي قرار داد که چهبسا جز از آن راه ميسر نميشد، براي رحلت امام و شهادت شهيدان عزيز ما نيز چنين برکاتي قرار داده است که چهبسا جز از همين راه نصيب جامعة ما نميشد. يکي از برکاتش وجود شما جواناني است که بعد از 25 سال از رحلت امام، که هنوز برخي از شما هنوز در آنزمان متولد نشده بوديد، با اين شور، هيجان، احساس، شعور، عاطفه، اراده و تصميم مردانه راههاي طولاني را به عشق زيارت ايشان ميپيماييد و در واقع پيام نهضت حضرت امام را بار ديگر به گوش مردم ميرسانيد. اين توفيق، نعمت بسيار بزرگي است که خداي متعال به جامعة ما اعطا كرده است. گمان بنده اين است ـ هر چند شايد کساني اين را نپسندند ـ كه ثواب کار شما، شبيه ثواب کساني است که پياده به زيارت سيدالشهدا عليهالسلام ميروند. قدر اين قدمها را بدانيد، با وضو حرکت کنيد و توجه داشته باشيد؛ توجه به امام رضواناللهعليه، يک مرتبه از توجه به خداوند متعال، پيغمبر اكرم، سيدالشهداء و امام زمان صلواتاللهعليهماجمعين است. اين لحظاتي كه در اين ايام طي ميكنيد، از بهترين ايام عمر، و از بهترين توفيقاتي است که نصيب شما شده است؛ اي کاش ما نيز چنين لياقت و تواني داشتيم و ميتوانستيم با شما همراه شويم.
يکي از برکات اين حرکت آن است که انسان فارغ از امور روزمرة خود، به 25سال قبل و سالهاي قبل از آن و نيز هشت سال دفاع مقدس که بهترين عزيزان ما جانشان را فدا کردند، توجه كند و با مرور تاريخ آن دوران، از آن عبرت گيرد. بهطور معمول، زندگي روزمره مجال نميدهد که دربارة اين مسائل درست فکر کنيم؛ اما اين چند روز فرصت مناسبي است که بيشتر دربارة اينها فکر کنيم؛ اينكه چرا انقلاب شد؟ در ميان همة عالماني که از صدر اسلام تا كنون بودهاند، امام چه ويژگياي داشت كه توانست اين كار را انجام دهد؟ خداوند چه برکتي به اين مرد داد، در نفس او چه اعجازي آفريد، در قدمها، رفتارها، نگاهها، نوشتهها و سخنرانيهاي او چه چيزي بود كه در ديگران وجود نداشت؟ پس اولاً چرا امام قيام کرد؟ ثانياً ايشان چه ويژگياي داشت كه ديگران از آن بيبهره بودند؟ ثالثاً وظيفة ما نسبت به اين نعمت بزرگ الهي چيست؟ ما بايد دستاوردهاي انقلاب و دفاع مقدس را شناسايي كنيم و براي حفظ آنها بكوشيم و نيز آسيبهاي آن را بشناسيم و به ميزان توانمان پيشگيري کنيم و اگر خدايي ناکرده آسيبي اتفاقي افتاد، با تمام وجود با آن مقابله کنيم.
نمونهاي از كژانديشيها دربارة حركت سيدالشهدا عليهالسلام
اينها نمونهاي از برکات اين حرکت است؛ يعني اگر اين حرکتها، شور و نشاطها و آگاهيها نباشد، بهتدريج انسان دچار فراموشي ميشود. بهترين نمونة موجود در تاريخ انسانيت، حرکت سيدالشهدا عليهالسلام است كه بهوسيلة همين عزاداريها و توسلات زنده ماند؛ اگر نميبود اين عزاداريهايي که با اشاره، دستور و تشويق خود آن بزرگواران انجام ميگرفت، معلوم نبود امروز چيزي از حقيقت اسلام باقي بماند، آن هم در شرايطي كه بسياري از مسلمانان ـ که البته همهشان هم دشمن نيستند، بلكه جاهلاند ـ ميپندارند امام حسينعليهالسلام حرکتي کرد، اما چه بسا اشتباه بود؛ اگر ايشان اين كار را انجام نميداد شايد به نفع مسلمانها بود؛ برخي چنين نگرشهايي دارند؛ ميگويند امام حسينعليهالسلام کسي بود که در دامن پيغمبر تربيت شده بود و اگر يک مقداري با اين دشمنان مدارا ميکرد و پست و مقامي ميگرفت ـ البته آنها هم بدشان نميآمد كه بگويند نوة پيغمبر با ما همکاري ميکند؛ لااقل حاضر بودند فرمانداري مدينه را به او بدهند! ـ و از اين فرصت از طريق درس دادن و كتاب نوشتن براي هدايت مردم استفاده ميکرد، موجب ميشد كه بعدها پيروزيهاي بيشتري نصيب اسلام شود؛ چرا اين کار را نکرد و با عجله به کربلا رفت و طي چند روز خودش و همة يارانش کشته شدند. برخي از برادران اهل تسنن براي سيدالشهداعليهالسلام استغفار ميکنند و ميگويند خيلي انسان بزرگي بود، پيغمبر هم خيلي او را دوست ميداشت و ما هم دوستش ميداريم؛ اما اي کاش اين كار را انجام نداده بود و اگر بيشتر ميماند، براي مردم استفادة بيشتري داشت.
نگرشهاي غلط دربارة نهضت امام خميني
شبيه اين سخنها را دربارة نهضت امام خميني نيز بيان ميكردند؛ حتي برخي روحانيان درباره دولت شاهنشاهی ميگفتند اين دولت شيعه است و در عالم يک پادشاه شيعه داريم و بايد آن را نگه داريد تا بتوانيد از شعارهاي شيعه استفاده کنيد؛ دربارة خدماتش نيز اندكي کوتاه بياييد؛ بالاخره هر کسي عيبهايي دارد و بايد با اين عيبها بسازيد تا سلطنت شيعه در عالم محفوظ بماند. بعدها که جنگ تحميلي نيز شروع شد، برخی از روي ناداني و بدون غرض ـ البته شايد برخي از آنها غرض نيز داشتند ـ ميگفتند صلح، و كار را تمام كنيد؛ مگر قرآن نميگويد صلح بهتر است؟! حيف نيست با اينهمه خونريزي، چنين جوانهاي پاکي را از دست بدهيم؟! يک يا دو سال جنگيديد، كفايت ميكند؛ اينهمه شهرهاي ما خراب شد، اقتصادمان از بين رفت، جوانهايمان از دست رفتند، زنهايمان بيوه و بيسرپرست شدند، ديگر بس است! اين نوع افکار از صدر اسلام تا كنون وجود داشته است. در همين دوران نيز چنين افرادي در گروههاي مختلفي وجود دارند. داشتن چنين نگرشي وابسته به هيچ لباس، شرايط سني و پست و مقام خاصي نيز نيست. براي نمونه، هنگامي كه امام در پاريس بودند، چند نفر، از جمله مهندس بازرگان از ايران خدمت ايشان رسيدند. بازرگان در آن ايام بهمنزلة يک شخصيت اسلامي و محترم مطرح بود؛ وي چند کتاب دربارة اسلام نوشته بود و در زندان نيز بهٍمثابة يک شخصيت اسلامي شناخته ميشد. در بين گروههاي سياسي آن زمان، نهضت آزادي و جبهة ملي، بهمنزلة گروههاي ديندار شناخته ميشدند و به مرحوم آقاي طالقاني احترام ميگذاشتند و ايشان را از خودشان ميدانستند. اينها خدمت امام در پاريس رفتند و گفتند شما اينقدر به شاه حمله نکنيد؛ اگر او برود، مملکت به هم ميريزد و ديگر نميتوان آن را جمع کرد و وضع از اين که هست، بدتر ميشود؛ شما بهگونهاي با او كنار آييد و او نيز بخشي از خواستههاي انقلابيون و مسلمانها را عملي کند تا کار به درگيري نينجامد؛ زيرا معلوم نيست نتيجه آن چه شود، و چهبسا کودتايي رخ دهد و به ضرر همه تمام شود. بازرگان اين سخنان را بهخاطر دلسوزي ميگفت و دشمن اسلام و ايران نبود ـ البته خود ايشان ميگفت براي من ايران اصل است؛ من اسلام را بهخاطر ايران دوست دارم. وي در جايي ديگر نيز گفته بود فرق من با امام اين است که من اسلام را براي ايران ميخواهم؛ اما امام ايران را براي اسلام ميخواهد؛ اين از کلمات قصار مهندس بازرگان است ـ به هر حال، وقتي اين نصيحتها و خيرانديشيها تمام شد، امام فرمود شاه رفتني است؛ ارتش برادران ما هستند و وقتي شاه رفت، آنها به ما خواهند پيوست؛ شما برويد و جمهوري اسلامي را ترويج کنيد؛ يعني اين مقدمهچينيها و بحثها هيچ تأثيري در ارادة امام نگذاشت. همچنين گروه ديگري گفتند شاه را قانع کنيم که از سلطنت استعفا بدهد و براي او نايبالسلطنه تعيين شود؛ در قانون اساسي پيشين آمده بود که اگر براي شاه مشكلي پيش آمد، افرادي مانند شهبانو، رئيس مجلس و بعضي از افراد خاص گروهي را تشکيل دهند و نايبالسلطنه را تعيين کنند. امام در پاسخ اين افراد نيز همان سخنان را بيان كردند.
بنابراين، از همان روز که هنوز امام در پاريس بود، کساني از روي خيرانديشي ـ اگر نيتهاي ديگري هم داشتند، ما آنها را ناديده ميگيريم ـ به ايشان ميگفتند اينقدر تند با شاه برخورد نکنيد، بگذاريد او باشد و فقط سلطنت کند؛ حکومت در دست ملت قرار گيرد و طرفداران شما هم به فرد مورد تأييدتان رأي ميدهند و مقاصدتان اجرا ميشود؛ اما اگر شاه برود، معلوم نيست چه اتفاقي در مملكت رخ دهد و چهبسا كودتا شود. البته اين بهترين تفسيرهايي است که ميتوان براي اين حركت بيان كرد؛ شايد ميپنداشتند ايران نيز مثل مصر كنوني دچار کودتاي نظامي شود و همان آزاديهاي مدني موجود براي سخنراني و تشکيل جلسات نيز از بين برود. اين بهترين تفسيري بود که براي اين نصيحتها و خيرانديشيهاي امام شد؛ ولي اصولاً اينها روحية برخورد نداشتند و ميخواستند با مسالمت آرامش ايجاد شود؛ اينها با شعار، اجتماع و اعتصاب مخالف نبودند؛ اما اگر مسئلة جان دادن مطرح ميشد، مرد ميدانش نبودند و ميگفتند صلاح نيست؛ يعني مسئله فراتر از اين بود كه مصلحت نميديدند؛ بلكه مرد ميدانش نبودند.
جوانان امروز، انقلابيتر از گذشتگان
اگر در آن زمان از کساني که آمادگي شهادت را در راه برقراري نظام مورد نظر امام داشتند، آماري گرفته شود، درمييابيد كه تعدادشان با کساني که امروز حاضرند براي بقاي اسلام و حمايت از مقام معظم رهبري و نگهداري از ارزشهاي اسلامي جان خود را بدهند، قابل مقايسه نيست. در آن زمان در سايه افزايش قيمت نفت پول در اختيار مردم هم فراوان بود، عدهاي به خوشگذراني و راحتطلبي عادت كرده بودند؛ اما در همان زمان نيز خداوند جوانهايي را ذخيره کرده بود که در مقابل کماندوهاي شاه سينه سپر ميکردند و ميگفتند بزنيد كه ما به شهادت افتخار ميكنيم. امروز به برکت تعليمات امام خميني كه از طريق سخنرانيها و نوشتههاي ايشان به نسل جوان رسيده و نيز تربيت شاگردان، و بعد هم با جانشيني کسي که نسخه بدل امام است و خداوند او را براي ما ذخيره کرد، آمادگي براي حمايت از اسلام و ارزشهاي اسلامي بهمراتب بيشتر از زمان اوايل نهضت است.
نااميدي دشمن از رويكرد نظامي
بهنظر من، همة دشمنان ما در خارج نيز به اين نتيجه رسيدهاند كه بعد از چند دهه از انقلاب، مردم ايران تسليمشدني نيستند؛ آنها دريافتهاند كه ديگر مقابلة نظامي با مردم ايران سودي ندارد؛ حتي آنها فکر ميکردند اين رويكرد در بعضي از کشورهاي ديگر مانند سوريه سود داشته باشد؛ اما اين نيز اشتباه بود؛ زيرا به برکت فرهنگي که امام در مسلمانها ايجاد کرد و گروههايي که با امام بيعت کردند و مهمترينشان حزبالله لبنان بود، آنها نيز بهگونهاي تربیت شدند كه فعاليتهاي نظامي حدود چهل کشور در يک کشور کوچک مانند سوريه به نتيجه نرسيد و امروز انتخابات رسمي برگزار ميكنند و جشن پيروزي ميگيرند، همانگونه كه در ايران، افغانستان و عراق نيز به نتيجه نرسيدند.
جنگ نرم و فرهنگي؛ عرصة مبارزة امروز
ولي آيا اين مسئله ميتواند خيال ما را راحت کند؟ اگر عقل اينها هم در همين حد باشد، استادي به نام ابليس دارند كه خوب ميداند چه کاري را از چه راهی میتواند بهتر انجام دهد كه مشکلات و هزينههاي رويكرد نظامي را نداشته باشد؛ موضوعي كه چندين سال است در دنيا شروع کردهاند و طبق نظرسنجيهاي خودشان نتيجههاي موفقيتآميزي نيز داشته، و آن جنگ نرم و فرهنگي است. ما بايد به اين مسئله توجه داشته باشيم و نپنداريم كه اگر دشمن در بخش نظامي به نتيجه نرسيد، از اهداف خود دست برميدارد؛ اينطور نيست و آنها تا زنده هستند و تا ما زندهايم، هر روز براي ما نقشههاي پيچيدهتر و کارآمدتر طراحي خواهند كرد. همانگونه که قرآن پيشبيني کرده است: وَلاَ يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىَ يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ؛ دشمنان همواره با شما خواهند جنگيد تا اگر بتوانند شما را از دينتان برگردانند؛ «إِنِ اسْتَطَاعُواْ، اگر بتوانند»، بستگي به اين دارد كه شما تا چه اندازه براي مقابله با آنها آمادگي داشته باشيد؛ ولي آنها خيال جنگيدن و مبارزه با شما را از سر بيرون نخواهند کرد: وَلاَ يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ؛ البته پيوسته با شما خواهند جنگيد.
ترس از قدرت امريكا، عامل اصلي وادادگي بسياري از روشنفكران و مسئولان
همانطور که بيان كرديم، در اوايل نهضت برخي بهگونهاي ديگر فکر ميکردند؛ بهخصوص برخي سياستمداران به اصطلاح روشنفکر، بهويژه افرادي كه غربزده بودند و تحصيلات غربي داشتند، از ابتدا با جنگ، مبارزه، درگيري و لحن تند، مخالف بودند. اينان بر اين باور بودند كه همه چيز با ديپلماسي و از طريق سفيران و سازمانهاي بينالمللي حل ميشود. در اوايل نهضت هنوز سفارت امريکا هم بسته نشده بود. من در طي اين سي سال با گروههاي مختلفي از اين طيف در سطوح گوناگون ارتباط داشتهام؛ نگرش اصلي آنها اين است که از يك طرف در علم، تکنولوژي، اقتصاد و صنعت به امريكا نياز داريم و از طرف ديگر، حريف آمريکا نميشويم؛ قدرت او خيلي برتر از ماست. براي مثال، در سفري به يکي كشورهاي خارجي، به منزل يكي از دوستان قديمي رفتيم كه از نيروهاي حزباللهي بود؛ او ميگفت ما اشتباه ميکنيم؛ هر چند با انتخاب اين مسير در علم و صنعت پيش ميرويم، ولي هرچقدر هم سرعتمان در اين عرصه زياد باشد، در مقايسه با آنها مانند سرعت يك خودرو در برابر هواپيما است و ما هيچوقت به آنها نخواهيم رسيد؛ زيرا سرعت آنها زياد است. فردي كه چنين سخناني را ميگفت، انساني متدين، و از مسئولان فعلي اين كشور است. به گفتة او، ما اگر بخواهيم از اين تکنولوژيها استفاده كنيم، چارهاي نداريم جز اينكه با امريكا سازش كنيم، و البته هزينة آن را نيز بپردازيم، وگرنه روزبهروز عقبتر ميرويم و دشمني آنها با ما بيشتر ميشود و در نهايت نابود خواهيم شد. نمونة ديگر، سفير ايران در يكي از كشورها بود كه ميگفت بايد با آمريکا بسازيم! تا چه زماني ميخواهيم با آنها دعوا کنيم؟! مصلحت ما اين است که زمينه را براي سازش فراهم کنيم. اين افراد غرضي هم ندارند؛ بلكه يک عامل فکري و رواني است که حال جنگيدن ندارند و بيشتر آرامش و راحتطلبي را دوست دارند؛ اين عامل ناخودآگاه اثر ميکند و شايد خودشان هم متوجه نباشند. يكي از دوستان تعريف ميكرد كه با يکي از شخصيتهاي معروف کشور با هم در امريکا بوديم؛ ايشان به برجهاي صد طبقه دوقلو نگاهي كرد و گفت اين تمدن است؛ ما در برابر اين تمدن چه سخني براي گفتن داريم؟! افرادي كه اينگونه ميانديشند، صرفاً در قشري خاص هم نيستند؛ بلكه در قشرهاي مختلف نمونههايي از آنها وجود دارد. عموم افرادي که تحت تأثير فرهنگ غربي و تكنولوژيهايي مانند اينترنت، ماهوارهها و... قرار ميگيرند چنين هستند. بههرحال، ديدگاه چنين افرادي اين است كه ما به علم، قدرت و تكنولوژي آنها نياز داريم.
لزوم فعاليت در عرصههاي مختلف جنگ نرم
وجود اين مسائل، زمينة آسيبي جدي را فراهم ميکند که شما بايد بيش از همه دلسوز اين باشيد؛ يعني هم فکر، هم پيشبيني و هم پيشگيري كنيد و آماده باشيد كه اگر خداييناکرده اين خطر ظهور پيدا كرد، با تمام وجود با آن مبارزه کنيد. به عبارت خاصتر، امروزه بهجاي جنگ سخت، جنگ نرم مطرح است كه انواع گوناگوني دارد. براي مثال، در بازار لباس، بيشتر لباسها بدننما و كوتاه است؛ اگر كسي بخواهد لباسي اسلامي براي كودك خود تهيه كند، شايد نتواند بهراحتي آن را بيابد؛ بلوزهايي که وجود دارد آنقدر كوتاه است كه وقتي فرد خم ميشود، كمرش پيداست؛ بسيار از محصولات مارکهايي خاص دارند و روي بسياري از آنها عبارت انگليسي نوشته شده است كه بسياري نميدانند معناي آن چيست و چهبسا در مواردي شعارهاي زشتي نوشتهشده است؛ زيرا ميپندارند اين خط انگليسي درجشده روي لباس امتيازي محسوب ميشود. متأسفانه گاهي در تلويزيون نيز اين نوع مسائل را مطرح، و حتي نهادهاي مسئول هم آن را تبليغ ميكنند و انتقاد را نيز برنميتابند.
مقابله با نفوذ نامحرمان و ليبرالها در انقلاب
براي مثال، چندي پيش كه برخي استادان دانشگاه به قرارداد ژنو انتقاد كردند، گفتند اينها بيسوادند! الان هم به متدينان و عالمان ديني ميگويند اينها نميدانند معناي دين چيست! از منظر اينان، عدهاي دچار توهم شدهاند و براي دين مردم دلسوزي ميکنند؛ در حالي که نميدانند دين يعني چه؟ اگر قرار باشد کسي دين را بشناسد، آيا بهتر از مدرسة فيضيه و بهتر از عالمان قم کسي ميتواند دينشناس باشد؟ خود كسي كه اين سخن را ميگويد، دين خود را از کجا فراگرفته؟ آيا از انگلستان ياد گرفته يا از مدرسة فيضية قم؟ بههرحال، اين يک خطر است كه آرامآرام نفوذ ميكند؛ همان چيزي که امام بارها هشدار ميداد كه مواظب باشيد نامحرمان نفوذ نکنند و کار دست کسي نيفتد كه شما را به وضع سابق برگرداند. چهبسا برخي بگويند، مگر ميشود شاه برگردد؟ ممكن است شاه را به كاخ برنگردانند، اما چهبسا فکر شاه را برگردانند. نگرش جدايي دين از سياست و اينکه وظيفة دولت نيست دين مردم را حفظ كند و اين وظيفة روحانيت است، ديدگاههاي ليبرالها و جبهة ملي بود. امام اولين وظيفة دولت اسلامي را حفظ دين ميداند و در اينباره فرياد ميزد كه اي نجف ساکت! اي مشهد ساکت! من احساس خطر ميکنم؛ من براي اسلام احساس خطر ميکنم. ايشان با اين تعبيرها علماي نجف، مشهد و تهران را تحريک ميکرد که هر کس داد نزند، گناه کبيره مرتکب شده است؛ نميگفت اقتصاد و نفت ما تحريم شده است؛ بلكه ميگفت براي اسلام احساس خطر ميکنم. وصيتنامههاي شهيدان را مطالعه كنيد و ببينيد براي چه شهيد شدهاند؛ كداميك از آنها نوشتند ما براي ارزان شدن نان، رفع بيکاري و برداشتن تحريمها به جبهه رفتهايم؟ همه گفتند ما براي احياي ارزشهاي اسلامي، تبعيت از رهبري و تبعيت از امام اين كار را انجام دادهايم. درحاليكه فردي روحاني در بالاترين موقعيتها و با صراحت بگويد کار ما اينها نيست؛ کار ما اين است كه تحريمها را برداريم، آنهم نه با زور و تندي؛ بلكه با زبان ديپلماسي.
ضرورت توجه به هدف قيام امام خميني
بنابراين، بايد هميشه بهياد داشته باشيم كه امام براي چه قيام کرد؛ برادران، پدران، دوستان و عزيزان ما براي چه جان دادند؛ آيا براي رفع تحريم بود؟ آيا مگر زمان شاه تحريمي وجود داشت؟ ايران جزو يکي از حياط خلوتهاي امريکا بود. اگر امريکا ميخواست در عمان جنگ کند، به شاه ايران دستور ميداد سرباز به آنجا اعزام كند؛ سرباز ايراني در عمان کشته شود، چون امريکا دوست دارد. براي مثال، حرکتي به نام ظفار در عمان شروع شد كه گرايشهاي مارکسيستي داشتند و ميخواستند عليه سلطنت عمان قيام کنند؛ امريکا به شاه ايران دستور داد كه ارتش ايران را براي جنگ با آنها گسيل كند؛ درحاليكه اين موضوع هيچارتباطي به ايران نداشت؛ شبيه موقعيتي كه امروزه برخي از كشورهاي عربي دارند و هر چه امريكا دستور دهد، اجرا ميكنند. شاه نيز چنين وضعيتي داشت. در ساية همين ارتباط، قيمت نفت افزايش يافت و پول آن كه در دست مردم قرار گرفت، برخي به مصرفگرايي، تنبلي و بيکاري روي آوردند و همهچيز، حتي مدرک دانشگاهي نيز پولي شد.
آيا امام اسلامشناس نبود؟
آيا امام براي اين مسائل قيام کرد؟ مگر تحريمي بود؟ او ميگفت براي اسلام احساس خطر ميکنم؛ ايشان داد ميزد و ميگفت کسي که داد نزند، مرتکب گناه کبيره است. امروز امام از مدفنش سر برآورد و ببيند که مسئولان کشور چه ميگويند. زبان حال اين افراد آن است كه امام هم دين را نشناخت و نميدانست آخرت چيست و بيخود اين کارها را انجام داد! برخي ميگفتند بعضي از کارهايي که در اوايل انقلاب شد، کارهاي بيجايي بود و حالا ما بايد تاوان آنها را پس بدهيم! آنهم کارهايي که امام صد درصد تأييد ميکرد. آيا اينها بازگشت به همان شيطنت نيست؟ شيطان اهداف خودش را بهوسيلة ديگران اجرا ميکند؛ يک روز به دست شاه؛ گاهي هم بهدست يک عمامه به سر اين كار را انجام ميدهد؛ مگر حکم اعدام شيخ فضلالله نوري را چه کسي داد؟ حکم اعدام شيخفضلالله نوري را يک معمم داد! حکم به قتل سيدالشهدا عليهالسلام را چه کسي صادر كرد؟ قاضيالقضات عليعليهالسلام، شريح قاضي!
فريب مردم با پوشش دفاع از رهبري
ما نبايد فريب لباس، عنوان و تبليغات افراد را بخوريم؛ اينكه عدهاي مدام اصطلاح «مقام معظم رهبري» را تكرار، و بر خلاف منويات صريح ايشان حركت ميكنند، بدانند مردم فريب آنها را نميخورند. اينها ميپندارند با احترام ظاهري به مقام معظم رهبري، همة کارها درست ميشود. حرکتهاي ما و ياد امام براي حفظ دين است، وگرنه نه امام به اين «خميني خميني گفتن» ما احتياج دارد و نه ما چيزي عايدمان ميشود؛ بلكه احساساتي است كه آن را ارضا ميكنيم. هدف اصلي مترتب بر عزاداري سيدالشهدا عليهالسلام حفظ دين است. امروز ما بايد مواظب باشيم كه ولايت شيطان را بهجاي ولايت فقيه براي ما نهادينه نكنند. ما بايد اين مسائل را براي ديگران نيز روشن سازيم كه نپندارند متوجه نيرنگهاي آنها نيستيم.
مقاومت، تنها راه پيروزي بر دشمن دائمي
بهيقين فرزندان اين مملكت از بعضي از سياستمداران درسخوانده و غربزده بهتر ميفهمند؛ عدهاي نبايد فريب بعضي افراد واداده، غربزده و راحتطلب را بخورند؛ دشمن دشمن است، تا زماني كه زنده است؛ دشمني او تا روز قيامت ادامه خواهد داشت. اين مطلب را قرآن به ما آموخته، و تجربه نيز آن را اثبات كرده است كه اگر شما يک قدم شما جلو بگذاريد، آنها صد قدم عقب ميروند. براي مثال، در مذاکرات اخير كه مذاكرهكنندگان ما محكمتر بودند، آنها عقبنشيني كردند. اين رويكرد همان چيزي بود که مقام معظم رهبري در آغاز به اينها تذکر داده بودند كه هر چه محکمتر بايستيم، آنها بيشتر عقبنشيني ميکنند؛ اما اگر احساس کنند کمي سست شده و از تحريمها ترسيدهايم، تهديد خود را شديدتر ميكنند.
ضرورت توجه به فهم صحيح از فرهنگ
بنابراين، ما بايد بر مقاومت و پايداريمان بيفزاييم؛ حقايق دين را بهتر بشناسيم؛ شعارهاي دين را بهتر درک کنيم و به فرهنگ و شعار انقلاب پايبند باشيم؛ همانگونه كه مقام معظم رهبري مجددا تأکيد کردند که منظور من از فرهنگ ـ فرهنگ مقدم بر اقتصاد ـ فرهنگ اسلامي و انقلابي است، نه فرهنگ بهمعناي گويشها يا رقصهاي محلي و يا چيزهاي ديگر که بهنام پيشرفت فرهنگ مطرح ميشود؛ اينكه فرهنگ مقدم است، يعني فرهنگ اسلامي و انقلابي مقدم است، نه فرهنگ ديپلماتيک يا فرهنگ امريکايي و يا فرهنگ سازش. بايد اين فرهنگ را زنده نگه داشت. اگر فرهنگ اين انقلاب را ساخت و اين انقلاب آن فرهنگ را ترويج کرد، آنگاه در اين مسير گام نهادهايم.
پروردگارا تو را به عزت و جلالت قسم مي دهيم عزت اسلام و مسلمين را روزافزون بفرما
روح امام راحل را با انبيا و اوليا محشور بفرما
ساية مقام معظم رهبري را بر سر همة ما مستدام بدار
در ظهور ولي عصر تعجيل بفرما
همه ما را از خدمتگزاران راستين آن حضرت قرار بده
عاقبت امر ما ختم به خير بفرما
دشمنان ما در هر لباسي و در هر پست و مقامي در داخل و خارج هستند، منکوب و مخذول بفرما .
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org