صدا/فیلم | اندازه |
---|---|
برایدریافتفایلصوتیاینجاراکلیککنید | 10.08 مگابایت |
بسم الله الرحمن الرحيم
بيانات حضرت آيتالله مصباح دامتبرکاته در جمع تعدادي از پزشکان مرتبط با دفتر پژوهشهاي فرهنگي ـ23/4/1391
بالاترين امتياز انسان
الحمد لله رب العالمين والصلوه والسلام علي سيدالانبياء والمرسلين حبيب اله العالمين ابيالقاسم محمد وعلي آله الطيبين الطاهرين المعصومين
اللهم کن لوليک الحجة بن الحسن صلواتک عليه وعلي آبائه في هذه الساعة وفي کل ساعة ولياً وحافظاً وقائداً وناصراً ودليلاً وعيناً حتي تسکنه ارضک طوعاً وتمتعه فيها طويلاً.
خداي متعال را شاکريم که به برکت مجاهدتهاي حضرت امام (ره) و ياران وفادار و مردم با اخلاص اين گونه زمينهها فراهم ميشود که کساني بتوانند در جهت انجام وظايف مهم و سازنده، همفکري و همکاري داشته باشند. خدا انشاءالله بر علو درجات امام و شهداي راه انقلاب و دفاع مقدس بيفزايد که اين توفيقات مرهون فداکاريهاي آنان است.
انسان مظهر قدرت و اختيار خدا
خداي متعال در اين عالم، نظام تکويني برقرار کرده و بر اساس آن سلسله اسباب و مسببات بيشماري ايجاد فرموده که از راه آنها پديدههاي اين عالم شکل ميگيرد و به نتيجه ميرسد؛ آفتاب ميتابد و تأثيراتي روي درياها ميگذارد، بخاري بلند ميشود و به صورت باران در جاهاي ديگر ميبارد و سپس گياهاني ميرويد و ميوههايي به ثمر مينشيند. اين همان نظام تکويني است که خداوند مقرر فرموده و در آن سلسله بيشماري از اسباب و مسببات در کارند تا پديدههاي اين عالم به وجود بيايند. يک نوع از اين پديدهها نيز انسان است. پيدايش، حفظ، سلامتي، رشد و تکامل جسمي و روحي انسان نيز يک نظام تکويني است. اين نظام شامل همه مخلوقات از فرشتگان گرفته تا کوچکترين موجودات جاندار و حتي بيجان ميشود و تحولاتي که اين موجودات پيدا ميکنند همه تابع اين نظام تکويني است، اما در کنار نظام تکوين، نظام خاص ديگري براي انسان مطرح است که محورش رفتارهاي اختياري اوست. در نظام تکوين آنچه مربوط به علم پزشکي ميشود اين است که مثلا وقتی این دارو وارد بدن ميشود يا وقتی اين ماده غذايي اثر خودش را ميبخشد يا همه پديدههاي فيزيولوژيکي يا شيميايي که تحقق پيدا ميکند، تقريبا جبري است، اما قوام نظام دوم به رفتار اختياري است و به انسان اختصاص دارد. در ميان مخلوقات ـ تا جايي که ما ميشناسيم ـ انسان[1] تنها موجودي است که ويژگي انتخاب را دارد. در نظامي که خداوند، براي انسان قرار داده تنها روابط تکويني، طبيعي و فيزيکي حاکم نيست. این نظام امر، نهي و تکليف دارد، و خود انسان است که بايد با اختيار خود اقدام کند. بر اساس این نظام، خداوند افزون بر عقل، انبيا را نیز برای هدایت بشر ميفرستد تا تکاليف انسان را ابلاغ کنند. آثار این تکلیف وقتي ظاهر میشود که انسان با اختيار کاري را انجام دهد يا ترک کند؛ فَمَن شَاء فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْيَكْفُرْ[2]. امتياز انسان نیز به همين اختیار است؛ چون انسان با این ویژگی مظهر قدرت و اختيار خدا میشود.
بدترین جنبندگان
برای این که انسان بتواند این مسئولیت را به درستی بر عهده بگیرد ابتدا باید بفهمد خودش چيست و با موجودات ديگر چه تفاوتی دارد و جايگاهش در عالم هستي کجاست و چه تحولات، رشد و تنزلی ممکن است پيدا کند؟ اگر اين مسایل را درک نکند به تعبیر قرآن با حيوانات تفاوتي ندارد و بلکه بدتر از حيوانات است؛ إِنَّ شَرَّ الدَّوَابَّ عِندَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ[3]. در آيهاي دیگر ميفرمايد: إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللّهِ الَّذِينَ كَفَرُواْ فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ[4]. از تطبيق اين دو آیه به دست ميآيد که کفر در اثر جهل است و اگر انسان بينش صحيحي داشته باشد کافر نميشود و ميفهمد ايمان به خدا به نفع و صلاح اوست و آن را انتخاب ميکند. اينکه کسانی ايمان نميآورند بخاطر اين است که درست فکر نکردهاند و نفهميدهاند؛ البته ممکن است اين نفهميدن نيز با مسئوليت خودشان باشد و در اين راه کوتاهي و تنبلي کرده باشند. خداوند درباره اينها ميفرمايد؛ «وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَـئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ»[5]خدا ابزار تعقل و فهم به آنها داده، اما از آن استفاده نميکنند. اينان از چارپايان بدترند. چارپايان چون ابزارش را ندارند نميفهمند، اما اينها ابزار فهم را دارند، ولي نميفهمند؛ بنابراين اينها از آنها بدترند. اولين شرط براي اينکه انسان بتواند از نعمتهاي مخصوص او که عاليترين نعمتهاي خداست استفاده کند، اين است که خودش را بشناسد؛ بداند که چه کسي است؟ کجاست؟ براي چه آفريده شده و چه نقشي ميتواند در عالم داشته باشد؟
بالاترين امتياز انسان
يکي از ويژگيهايي که انسان بايد درک کند تا بفهمد چه موجود بزرگ و شريفي است، اين است که خدا موقعيتي به او ميدهد که مجراي رحمتهاي بيپايان الهي نسبت به ديگران ميشود، چنان که نه تنها خودش استفاده ميکند، بلکه مجراي فيض الهي براي ساير مخلوقات نیز ميشود و این یکی از بالاترین امتیازهای انسان است. نمونه کامل کساني که از اين موقعيت استفاده کردند، انبيا و اوليا هستند که نه تنها در اين دنيا ديگران را هدايت ميکنند بلکه در آخرت نیز آنان را شفاعت ميکنند و به بهشت ميرسانند. اين مقام بسیار عالي است، اما ما درست آن را تصور نکردهايم. همه آرزو داریم فاطمهزهرا سلاماللهعليها ما را شفاعت کند، اما درباره اين مقام چه ميدانيم؟ شفاعت مقامي است که خدا به انسان ميدهد و انسان ميتواند به وسيله آن ميليونها انسان ديگر را از آتش نجات بدهد؛ البته اين مقام نيز بیحساب و کتاب نيست و نظام خاص خودش را دارد، اما مقامي بسيار عالي است که ميتواند اين همه اثر بگذارد. اين نوعی وساطت در فيض است که بالاترین مقام آن مخصوص چهارده معصوم صلواتاللهعليهماجمعين است، اما در روايات مراتب پایینتري از اين مقام براي ديگران نيز ذکر شده است تا جایی که طبق روایات حتي مؤذن نیز میتواند شفاعت کند؛ کسي که اذان ميگويد تا مردم بيدار شوند و نماز بخوانند، در روز قيامت نيز میتواند آنها را شفاعت کند. او که در اين دنیا وسيله شده تا آنها نماز صبح خود را بخوانند، در آن عالم نيز دست آنها را ميگيرد و به بهشت ميبرد. همچنین معلم هم میتواند شاگردش را شفاعت کند و الي آخر. کساني که در امور مادی و نعمتهای دنیوی واسطه فيض ميشوند و به انسانهاي ديگر کمک ميکنند، در واقع واسطهاي براي رساندن نعمتهاي خدا به دیگران هستند و هرچند خودشان نيز بهرهمند شده و استفاده کردهاند، اما اينکه توانستهاند واسطه فيض خدا به ديگران باشند، ارزشمند است.
منظور از بيان اين دو مقدمه (نظام تکوين و تشريع و ارزشمندي جايگاه انسان در عالم) بيان ارزش انسان بود. اينکه بفهميم که انسان ميتواند ارزش خود را به حدی برساند که مجراي فيض الهي براي ديگران باشد. دادن نعمتهاي مادي حتي پول دادن به ديگران، تلاش برای حفظ سلامتی مردم یا معالجه و برگرداندن نعمت سلامتی به بيماران، همه نوعی مجراي فيض خدا بودن است. فهم صحيح، تکامل ايمان و شناخت وظیفه، یکی از نعمتهای خداست، اما اگر کساني واسطه شوند که ديگران از اين نعمت بهرهمند گردند و معرفت پيدا کنند، به نوعی در فيض الهي واسطه شدهاند.
مراتب واسطه شدن براي فیض الهی
يکي از مراحل انسانشناسي اين است که انسان بفهمد خداوند چنين موجود حقیری را که از يک اسپرم به وجود آمده به جایی ميرساند که میتواند مجراي فيض او در امور مادي و معنوي شود. چه عظمتي خداوند به انسان میدهد؛ هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئًا مَّذْكُورًا[6] چیز قابل ذکری نبود، ولی به کجا میرسد! ما براي اينکه موقعيت خود را در عالم بفهميم و بتوانيم وظیفه خود را درست انجام دهیم، باید بفهميم چه کارهایی ميتوانيم انجام دهیم. اگر بخواهیم مجراي فيض خدا براي ديگران باشيم، باید بفهمیم این توانایی چه قدر و در چه چيزهايي است؟ همان طور که عرض کردم ممکن است کسی زحمت کشیده، ثروتي به دست آورد و آن را به صورت وقف یا هبه صرف فقرا کرده یا به مصرف عموم برساند. اين نوعی مجرای فيض بودن است و در واقع حاصل عمر او اين ميشود که برای سیر شدن شکم فقرا واسطه شده است. مرحله بالاتر اين است که کسی، بيماري انسانی را برطرف کند. بنابراین انسان میتواند یک عمر تلاش کند و حاصلش همین باشد؛ همچنانکه تجار و اهل خيري بوده و هستند که ثروت خود را صرف استفاده دیگران میکنند. اين همه اوقاف که بهخصوص در ايران وجود دارد نمونه آن است. شايد کمتر کشوري مثل ایران اين همه اوقاف داشته باشد. پیشینیان ما با زحمت فراوان، خون دل، عرق جبين و کد يمين پولي جمع میکردند و حاصل آن را براي فقرا و مصارف دیگر وقف میکردند، حتی برای مصارفی مانند علوفه چهارپايان و مرکبهايي که زوار سيدالشهدا را به کربلا میبرند، وقف میکردند و همه اين کارها بسیار بزرگ و ارزشمند است.
ضرورت توجه به اولویتها
سؤالی که اینجا مطرح میشود این است که آیا کسی ميتواند در همه امور مجراي فيض الهی شود؟ آیا کسی میتواند هم ثروتي به دست آورد و صرف دیگران کند، هم علم و مهارتي براي معالجه ديگران پيدا کند و هم در امور سياسي و اجتماعي و همه اموری که ممکن است انساني به انسان ديگر خدمت کند، انجام وظیفه کند؟ ظاهرا جمع همه اینها ممکن نیست. مثلاً يک نفر در چند رشته پزشکی ميتواند متخصص باشد؟ امروزه شاید نزدیک به صد رشته پزشکي، اعم از تخصص و فوق تخصص، در جهان وجود دارد و هنوز نیز در حال گسترش است. در گذشته يک حکيمباشي همه بیماریها را معالجه ميکرد، اما اکنون انواع متعددی از پزشکان متخصص و غیرمتخصص داريم. با این حال، آیا یک نفر ميتواند در همه اين رشتهها تخصص پيدا کند؟ به تحقیق چنین چیزی ممکن نیست. این فقط در رشته پزشکی است، تا چه رسد به اينکه کسی بخواهد در همه امور جهان متخصص شده و واسطه فيض شود. اين شدني نيست. بنابر این در مرحله انتخاب، باید دید کدام بهتر از دیگری است و چگونه میتوان بین بعضی از این امور جمع کرد.
انسانها نيازهاي فراوانی دارند که اگر کسی بتواند براي رفع آن نيازها تلاش کند، خدمت بزرگي کرده است. به طور کلي ميتوان اين نيازها را به دو دسته تقسيم کرد؛ نيازهايي که مربوط به جسم انسان است و نيازهايي که مربوط به روح آدميان است. آنچه مربوط به جسم است، با رفتن از اين دنيا موضوعي ندارد. مثلاً اثر هر خدمت پزشکي فقط براي همین دنیاست و انسانها تا زنده هستند میتوانند از اين خدمت استفاده کنند و بعد از مرگ، ديگر زمينهاي براي استفاده از آن باقی نميماند، اما خدماتي که براي روح انسان ميشود تا ابد باقي و اثر آن بينهايت است. بنابراين فيضهايي که مربوط به روح انسان است، بسیار مهمتر از فيضهايي است که مربوط به بدن اوست؛ البته این بهتر بودن باعث نمیشود که همه فقط به دنبال انجام خدمات معنوي باشند، زیرا در این صورت نيازهاي دنیوی تأمين نميشود و دیگر موضوعي برای تکامل روح انسان باقی نميماند. بنابراین در حد ضرورت باید به مسائل جسمی و نيازهاي مادي نیز پرداخت؛ زیرا در غیر این صورت جايي براي رشد معنوي انسان باقي نميماند. نکتهاي که باید به آن توجه کنیم این است که انسان در همان جايي که خدمات مادی انجام میدهد ميتواند براي خودش رشد ابدي و معنوي با آثار بينهايت فراهم بکند و آن وقتي است که اين کار را براي خدا انجام بدهد. پزشکي که بیماری را معالجه ميکند، به هر قصدي اینکار را انجام دهد ولو فقط به قصد پول باشد، بیمار معالجه میشود و دستمزدش را میگیرد و آن را مصرف میکند و تمام میشود؛ «أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُم بِهَا؛[7] کار را براي دنيا کرديد، مزدش را نیز گرفتيد. ديگر چه ميخواهيد؟» اما اگر این کار را فقط براي خدا انجام دهد؛ همين معالجه ميليونها برابر ارزش، بلکه ارزش بینهایت پيدا ميکند؛ مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ[8] اين ارزش بر اثر همان نيتي است که در دل دارد و هيچ کسي نیز از آن خبر ندارد؛ میگوید: خدايا چون تو دوست داري، این کار را انجام ميدهم. اموری که مربوط به اين زندگي دنیوی است تمام ميشود، اما اگر کاری براي خدا انجام شد تا ابد باقي میماند و ارزش هر کار، به نیت انسان، بستگی دارد و اختلاف ارزش کارها در اختلاف نيتهاست.
واسطه فيض بودن در داشتن نیت الهی
پس از اینکه انسان تأثیر نیت را در ارزش کارها دانست، باید ابتدا خودش را اینگونه بسازد که از این نيتهای متعالی داشته باشد و سپس ديگران را به داشتن اینگونه نيتها ترغیب کند. داشتن این نیت کار سادهای نیست و به قول معروف نيت در آستين انسان نيست که هر وقت خواست، هر نيتي بکند. اين کار مقدماتِ شناختی و انگیزشی بسیاری ميخواهد تا اينکه این نيت از انسان بربيايد و هر کاری را نمیشود به هر نيتي انجام داد. اگر انسان بتواند اين خدمت را براي مردم انجام بدهد که به آنها بیاموزاند که در همه خدماتي که ارائه ميدهند نيت خدايي داشته باشند، اين نیز نوعی وساطت است؛ مثلا هم پزشک است و برای خدا کار میکند و هم به دانشجويش ياد میدهد که اين کار را براي خدا بکن.
اگر ما با دقت شخصيت خود را تحليل کنيم، درمییابیم که بيش از نود درصد از دانش و یافتههای ما توسط ديگران به ما رسیده و آنها را عمدتا از معلمان ياد گرفتهايم. والدین نیز ميتوانند غير از وظیفه پدري و مادري، نقش معلم را داشته باشند، ولي استاد میتواند بیشتر از دیگران مؤثر باشد؛ مخصوصا اگر در موضوعی غیر از اخلاق و معارف تدریس کند و بتواند براي دانشجو اثبات کند که نصایح او از روی دلسوزی و خیرخواهی است، نه وظیفه شغلی. مثلاً اگر استادی که در دانشگاه درس ریاضیات تدریس میکند و دانشجویان او نیز فقط در فکر یاد گرفتن فرمولها و مسائل ریاضی از او هستند، برای دانشجو توصیههای اخلاقی داشته باشد و بگوید چون شما را دوست دارم و خیرتان را ميخواهم اينها را به شما ميگويم، دانشجو ميفهمد که حرفه استادش در رشته رياضي، اين اقتضا را ندارد وا ین مطلب را از او بهتر قبول میکند.
شهید بهشتی و تدریس زبان
شهید بهشتي با اینکه استاد حوزه بود و در مسجد امام درس مکاسب ميگفت، مدتی در دبيرستانهاي قم دبير زبان بود. اگر چه رشتهاش اين نبود، اما در انجمن ايران و آمريکا، زبان انگليسي را خوب ياد گرفت و با لباس روحاني در دبيرستان حکمت، انگليسي درس ميداد. او میگفت: اگر من به عنوان دبير زبان انگليسي مطلبي درباره دين بگويم دانشآموزان بهتر ميپذيرند. وقتی معلم شرعيات درباره دین چیزی میگوید، دانشآموزان ميگويند به لحاظ حرفهاش گفته است و بايد بگويد، اما من که برای تدریس زبان انگليسي سر کلاس ميروم و به آنها ميگويم: بچهها من درسم انگليسي است و شما بايد در این کلاس زبان ياد بگيريد، اما این مطلب دینی را نیز از روی دلسوزي به شما میگویم، آنها بهتر استقبال ميکنند و اثر بيشتری دارد. بنابر این شهید بهشتی علاوه بر اینکه با تدریس زبان به آنها خدمت میکرد، خدمت دیگری هم در کنار آن داشت و آن اینکه به دانشجو درس دين و زندگي میداد. او بعدها با تلاش فراوان، دبيرستان دين و دانش را تأسيس کرد و خودش رئيس دبيرستان شد.
تأثیر عمل
بنابر این انسان ميتواند در کنار اینکه مجراي فيض مادي و دنيوي براي مردم است و مثلا به دانشجویان، پزشکي ياد میدهد، بُعد ديگري را لحاظ کند و به دانشجو ياد بدهد که براي خدا کار کند. ارزش این تلاش، هزاران برابر از ارزش آن درسي که ميدهد بيشتر است؛ مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ. آن مربوط به دنيايي است که از بين ميرود و تمام ميشود، ولی این مربوط به روحي است که تا ابد باقي است. خدا به انسان اين هنر را داده که میتواند بین اين دو را جمع کند، اما باید همانگونه که مثلا براي یادگیری و یاددادن علم پزشکي و زبان زحمت کشيده، اين را نیز ياد گرفته باشد و برنامهاي هم براي اين کار داشته باشد. باید ابتدا خودش را بسازد تا بتواند تأثيري در سازندگي ديگران داشته باشد. هر کسي نميتواند به ديگران بگويد که براي خدا کار کنید و مثلا وقتی برای فلان عمل جراحي ميگويد ابتدا ده ميليون به حساب من بريزيد تا بيايم، نمیتواند به دانشجو بگويد کارت را براي خدا انجام بده. اول خودش را بايد ساخته باشد. اگر خودش را ساخت، حتي لازم نيست بگويد، بدون آنکه بگويد در ديگران اثر ميکند. بسياري از بزرگان ما فقط در اثر دیدن رفتار اساتیدشان به مقامات عالي معنوي رسيدند، و این گونه نبوده که در این مورد درس و کتابي خوانده باشند، بلکه معاشرت با استاد و دیدن اعمال و رفتار او چنین تأثیری در آنها داشته است.
لزوم داشتن برنامه، هدف و تلاش در راه ارتقاي شناخت دین
همه ما کمابيش ميتوانيم چنين نقشی داشته باشيم. براي اين کار، اول بايد همان نيازهاي مادي را که ضرورتهاي زندگي است و بايد تأمين شود به عنوان وظيفه خودمان انجام بدهيم، دوم اينکه در اين کار خودمان، قصد قربت داشته باشيم و سوم اينکه ديگران را تربيت کنيم که آنها نیز قصد قربت داشته باشند. اهميت این کار از همه بيشتر است، اما براي اين کار بايد برنامه داشت؛ ما بايد سطح معرفت خودمان را نسبت به اسلام و معارف دين بالا ببريم و به آنچه داریم قانع نباشيم. همان طور که معمولا بين همه پزشکان مرسوم است که گزارشات و مقالات پزشکي که نو به نو در نشریات معتبر دنیا منتشر ميشود، مطالعه ميکنند و در باره اکتشافات، داروها و روشهای معالجه جدید اطلاعات کسب میکنند، باید در زمينه دين نیز همینگونه باشیم. ما نباید به معرفتي که در مکتبخانه، يا از پدر و مادر يا از درس شرعيات دوره ابتدايي به دست آوردهایم، اکتفا کنيم؛ بلکه بايد بکوشیم هر روز مطلبي بر معلومات ديني ما افزوده شود. اگر برای اینکار برنامهريزي داشته باشیم به راحتی میتوانیم این کار را انجام دهیم. وقتی بيماري به پزشک مراجعه ميکند، در حالي که برای او نسخه مينويسد و براي معالجهاش به او کمک ميکند، ميتواند براي تقويت دين و ايمان او هم تلاش کند. همين که بیمار ميبيند که پزشک هنگام نوشتن نسخه «بسم الله الرحمن الرحيم» ميگويد، در بيمار مؤثر است و او نیز ياد ميگيرد در رفتارش بسم الله بگويد. اگر هنگام توصيه به بیمار بگويد با توکل بر خدا اين کار را بکن، هيچ برایش مؤونهاي ندارد، اما اين کار ميتواند اثری بهتر از معالجه، براي سعادت او داشته باشد؛ البته همه این آثار در صورتي است که آن پزشک، خود ساخته بوده و عمل خود را باور داشته باشد و کاملاً بداند چه بگويد و چگونه رفتار کند.
تأثير کار گروهی
اين کارها را هر کسي در حد خودش تحت تأثير عوامل تربيتي که از پدر و مادر، خانواده، استاد، دوست یا همسرش ياد گرفته، ميتواند انجام دهد، اما کارهاي انسان در اين عالم به صورت فعالیتهای فردی سامان نمیپذیرد. کارهاي عظيمي که در عالم انجام ميگيرد به برکت زندگي اجتماعي است و هر قدر ارتباط انسانها بيشتر و پیچیدهتر باشد و بیشتر به هم کمک کنند، آثار کارها با تصاعد هندسي بالاتر ميرود. بنابراين باید بکوشیم نهادي به وجود بياوريم که اين کار به صورت اجتماعي انجام بشود و در این صورت اثر این کار به صورت تصاعدي در جامعه بالا ميرود و اصلا با اثر فعالیت فردی قابل مقايسه نيست. کارهاي فردي و پراکنده نیز محدودهاي دارد، اما وقتي کار اجتماعي شد و تشکلي با برنامه و هدف مشخص از نيروها و امکانات یکديگر استفاده کردند، کار تأثير عظيمي ميبخشد و گاهي کشوري را عوض ميکند.
اخلاص امام (ره)
نگاهي به نهضت امام (ره) بکنيم؛ عالمي با امکاناتی در حد صفر قيام کرد و زلزلهاي در عالم ايجاد کرد. امام ابتدا آخوند سادهاي بود که برای تعدادی طلبه درسي ميگفت و نه درآمد و پولي داشت و نه شهريهاي ميداد، حتی زندگي خودش هم به سختي ميگذشت. او فقط براي خدا قيام کرد. وقتی فهميد اين وظيفهاش است، گفت جانم نیز برود، برود، همه عالم نیز با من مخالفت کنند، تکليف من را ساقط نميکند. عزم جدي و تصميم قطعي بر کار گرفت و اقدام و استقامت کرد تا نهضت را به ثمر رساند و اين حرکت عظيم را در عالم به وجود آورد. کاري که با هيچ نيروي مادي نميتوان انجام داد و قدرتهاي عالم با امکانات علمي، مالي و تبليغاتي بسیار از پس آن برنميآيند، يک آخوند بدون هيچ پشتوانه مادی به انجام رساند. او فقط يک چيز داشت و آن اخلاص بود. او با خدا عهد بسته بود که آن کاري که ميفهمد خداوند راضي است در حدي که ميتواند انجام دهد. خدا نیز اينگونه به او کمک کرد.
نه خدا مخصوص امام است و نه امام نبوغ عجيبي داشت که در عالم منحصر به فرد باشد؛ البته امام امتيازات بسیاری داشت اما اینطور نبود که بگوییم موجود برجستهاي بود که هيچ نظير و شبیهی نداشت. در تدریس، ديگران نیز کمابیش مثل او درس میدادند، استادهاي ديگري نیز بودند که شايد درسشان پرجمعيتتر و مطلوبتر نیز بود، ولي وقتي امام تصميم گرفت که همه چيزش را صرف بندگي خدا بکند، خدا نیز چنين برکتي به او داد.
خداوند با امام خويشاوندی نداشت؛ ليس بين الله و بين احد قرابة؛ خدا با هيچ کس خويشاوندی ندارد. هر کس بندگي خدا کند، خدا کمکش ميکند. ما بايد بکوشیم راه بندگي خدا را ياد بگيريم و کارمان را خالصتر کنيم تا خدا به اندازه ظرفيت خود ما به ما نیز برکت و توفیق بدهد. فراموش نکنيم که اثر کارهاي فردي به هيچ وجه قابل مقايسه با کارهاي اجتماعي نيست و وقتي کارها به هم گره بخورد و به صورت يک کار تشکيلاتي با هدف و برنامهای مشخص دربيايد و اشخاص خودشان را متعهد بدانند که تقسيم کار کنند و کار را به عهده بگيرند و کاري را در حد توانشان عمل بکنند، برکت کار صدها و هزاران برابر ميشود. اميدواريم که خداي متعال به همه ما چنين توفيقاتي بدهد که معارف اسلامي را بهتر بشناسيم و بهتر عمل کنيم.
والسلام عليکم و رحمهالله.
[1] . البته قرآن از جن نیز به عنوان موجودي مختار ياد ميکند که ما درباره آنها اطلاعات زيادي نداريم.
[2] . کهف،29.
[3] . انفال، 22.
[4] . انفال،55.
[5] . اعراف، 179.
[6] . انسان، 1.
[7] . احقاف،20.
[8] . نحل،96.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org