صدا/فیلم | اندازه |
---|---|
برایدریافتفایلصوتیاینجاراکلیککنید | 12.48 مگابایت |
آرمانهای معنوی انقلاب اسلامی؛ وجه تمایز آن از سایر انقلابها
بیانات آیتالله مصباح در جمع دانشجویان دانشگاه امام صادقعلیهالسلام و بسیج دانشآموزی10/12/96
بسم الله الرحمن الرحيم. الحمد لله رب العالمين والصلوه والسلام علي سيدالانبياء والمرسلين حبيب اله العالمين ابيالقاسم محمد وعلي آله الطيبين الطاهرين المعصومين
اللهم کن لوليک الحجة بن الحسن صلواتک عليه وعلي آبائه في هذه الساعة وفي کل ساعة ولياً وحافظاً وقائداً وناصراً ودليلاً وعيناً حتي تسکنه ارضک طوعاً وتمتعه فيها طويلاً.
تقديم به روح ملکوتي امام راحل رضواناللهعليه و شهداي والامقام اسلام صلواتي اهدا ميکنیم.
مقدمه
تشریففرمایی شما عزیزان و نور چشمان را به این مؤسسه که به نام مبارک حضرت امام مزین است خوش آمد عرض میکنم. صادقانه عرض میکنم که زیارت شما و اگر فرصتی شود گفتگوی دسته جمعی با مشارکت همه شما در مسائل مورد علاقهمان، یکی از بهترین آرزوهای بنده است که از قدیمالایام به اندازه ميسور در خود حوزه و فراتر از حوزه به دنبال آن بودهام و تا حدی هم خدا توفیق این امر را داده است. تشکر میکنم از اینکه شما این فرصت را فراهم کردید تا ما از نزدیک خدمت شما برسیم و لااقل چند دقیقهای تبادل نظر و گفتگویی صورت پذیرد. اگر بخواهم توضيح دهم که دلایل علاقه چیست میترسم از اصل مطلب دور بیافتم. اما در یک کلمه ميتوان گفت: اگر کسی به اسلام و انقلاب اسلامی علاقهمند باشد باید نسبت به آینده انقلاب نگران باشد و علاقهمند باشد که براي تضمين آینده صالح انقلاب کاري انجام دهد و تحقق این امر منحصر است به اینکه جوانها آماده شوند تا این بار را بر دوش گیرند و دستاوردهای انقلاب را حفظ کنند و بر اين دستاوردها بیافزایند. بنابراین طبیعی است که انسانِ علاقهمند به انقلاب اسلامي نسبت به جوانها امیدوار و علاقهمند باشد. جوانان انقلابي ما، ادامه وجود انقلابیان و مؤمنانی هستند که دغدغه اسلام و مسلمین و مصالح امت اسلامی را دارند. متأسفانه رسیدن خدمت آقایان وقتی برای ما فراهم شد که شاید آخرین روزهای زندگی را میگذرانیم و دیگر امیدی به اینکه بتوانیم ارتباطات بیشتری داشته باشیم علی الظاهر فراهم نمیشود. هم دوران عمر ما دیگر سپری شده و هم بیماریها و گرفتاریها که قابل توصیف نیست اجازه اين امر را نميدهد. اگر هم من بخواهم اين مقطع از دوران عمر را توصیف کنم شما نمیتوانید درست آن را تصور کنید، چنانکه دیگران برای ما بیان کردند و ما نميتوانستيم آن را درست تصور کنيم. امام بارها میفرمود تا جوان هستید قدر خودتان را بدانید. ولي ما با خود میگفتیم منظور ايشان چيست؟ اکنون سن ما مثلا بیست سال يا سی سال است و بعد هم شصت سال میشود؛ مگر چه اتفاقي ميافتد؟ نهايتا ممکن است اندکي کار ما کمتر و سبکتر شود اما در عوض کارهايمان پختهتر میشود! نميتوانستيم معناي اين سخن که قدر خودتان را بدانید را به درستي بفهمیم. اکنون نيز اگر من براي شما توضيح دهم شما هم نمیتوانید بهدرستي آن را تصور کنيد، تا زماني که خودتان إن شاءالله به سن هشتاد يا نود سالگی برسید آن وقت مقداری متوجه میشوید که اين مقطع از عمر چگونه است. به هر حال همین لحظات را هم باید غنیمت شمرد. اگر موفق نمیشویم سالیانی خدمتگزار شما باشیم بايد این لحظات را غنیمت بشماریم و سعی کنیم سخناني گفته شود که فایده بیشتري داشته باشد و نیاز به درک آنها را بهتر احساس کنيم و تنها به تعارف و برگزاري يک مراسم اکتفا نکنيم.
بهرهگیری از جوانی و تجربه دیگران؛ توصیههایی به بسیج دانشجویی
درباره بسیج دانشجویی و مسئولیتی که اين عزيزان به عهده گرفتهاند بايد گفت: اینها نمادی از قشری هستند که ميخواهند آینده اسلام و انقلاب را تأمین کنند. توصیهای که در این زمینه ميتوان داشت این است که اولا باید انرژی جوانی را که موهبتی الهی است و رايگان در اختیار شما قرار گرفته غنیمت بشمارید و آن را بهکار گیرید و ثانیا نباید از استفاده از تجربههای گذشتگان غفلت ورزید. اگر مقام معظم رهبری أطالاللهبقائهالشریف ميفرمايد: شما جوانها باید به میدان بیایید و کار کنید و اگر ايشان به مسئولان سفارش ميکنند که زمینه کار برای جوانان را فراهم کنند و آنها را به حساب آورند و از آنها استفاده کنند، ممکن است اشخاص جوان پيش خود اينگونه تصور کنند که ما به پشتوانه فرمايشات آقا، باید خودمان از ابتدا شروع کنیم! اما معناي فرمايش آقا اين نیست که از تجربههای گذشته استفاده نکنید. در این کلام ايشان، چنین چیزی نیست، ولی در عمل بسياري از اوقات از اين امر غفلت میکنیم. بالاخره قبل از شما کسانی چند سالي در بسیج دانشجویی بودهاند و شاید آنها تجربههایی داشته باشند که براي شما مفيد باشد و میبایست از آنها استفاده شود. اگر ما اصرار داشته باشيم که کار را از صفر شروع کنیم بهگونهاي که گويا هیچ کاری انجام نگرفته و هیچ دستاوردی حاصل نشده، بسياري از نیروها هدر میرود. باید از سرمایههایی که دیگران ميتوانند در اختیار ما بگذارند خود را بیبهره نگذاريم. راه عاقلانه این است که دستکم گروهی موظف به بررسي تجربه کساني شوند که مسئوليتي مشابه مسئوليت ما داشتهاند و بررسي کنند که آنها چه کارهایی انجام دادهاند و چه تجربههای مفیدی داشتهاند تا از آنها استفاده کنید و اگر نتيجه تجربهای منفی بوده از آن پرهیز کنید و آن را تکرار نکنید. ممکن است اين بررسي مقداری وقت بگیرد اما ارزش دارد که انسان مدت کوتاهی صرف کند و نسبت به تجربههای مثبت و منفی ديگران اطلاع کسب کند، زيرا ميتواند برای آینده خويش از آنها بهرهمند شود. حتما این برنامه را جزء کارهایتان قرار دهید! بايد در ميان شما گروهی باشند که تجربههاي قشر گذشته شما را، آنهایی که قبل از شما در اين مسئوليت بودهاند و اکنون سنشان بیشتر شده یا اشتغالاتی دارند و مسئوليتهايي پذيرفتهاند که دیگر نمیتوانند به این کارها برسند، بررسي کنند و تا حد ممکن از آنها استفاده شود. طبعا کارهایی که میخواهید انجام دهيد، اعم از آموزش، پژوهش، فعالیتهای سیاسی و ... غیر از نوجوانها و جوانهاي بسیج دانشجویی، کسان دیگری هم در این کارها فعاليت داشته و دارند که تجربیات آنها ميتواند مفيد باشد. بنابراین، بررسی خود را منحصر به بسیجییان دانشجوی گذشته نکنید و سعی کنید از دیگرانی که در این زمینهها فعاليت داشتهاند و احیانا میتوانید از تجربههای آنها استفاده کنید بیبهره نمانید. غافل نشوید! چه بسا آنها کارهایي را شروع کردهاند و به نیمهراهی رسیدهاند و اگر شما این نیمه راه را کشف کنید ميتوانید بقیه وقتتان را صرف اتمام آن کار کنید، نه اینکه دوباره از نو شروع کنید و باز به همین نیمه راه برسيد و اين امر سبب شود که ما همیشه درجا بزنیم و مدام کارها را تا نیمه راه برسانيم و فرصت ما تمام شود و کار را به دست دیگرانی بسپاريم و آنها دوباره از صفر شروع کنند! این کار معقولی نیست. به هرحال استفاده از تجارب گذشتگان یک سرمایه رايگاني است که در اختیار شما است و نبايد آن را دست کم بگیرید. حتی از تجارب منفی نيز نبايد غافل شد تا از تکرار آنها جلوگيري کرد. اگر ديگران کار اشتباهی کردهاند بايد بدانید اين اشتباه ناشي از کجا بوده و مراقب باشید که شما به آن مبتلا نشوید. این دقت نيز ارزش دارد.
بررسي انتقاد مقام معظم رهبري از کمکاري در زمينه عدالت
اما درباره سؤالاتی که مطرح فرمودید حقیقت این است که اگر انسان کتابي هزار صفحهای در پاسخ به این چند سوال شما بنویسد فکر میکنم زیاد نباشد. اما در اين شرايط و در اين چند دقیقه خیلی انتظار نتیجه مثبتی نمیتوان داشت. ولي به قول ما طلبهها، مَا لایُدْرَکُ کُلُّهُ لا یُتْرَکُ کُلُّهُ؛ اگر به صد نمیرسیم یک يا دو هم خودش عددي است.
مقام معظم رهبری اخيرا فرمودند: ما در عدالت عقب هستیم و در زمينه عدالت کوتاهی شده است. اين سخن یکی از حکیمانهترین تعبیراتی است که ایشان در یک مقام بسیار حساسی با بیاني زیبا ایراد کردهاند. با اندکي بررسي متوجه خواهيم شد که در عالم انقلابهاي زیادي اتفاق افتاده است. در نیمه اول قرن اخیر هر از چند گاهی در یکی از کشورهای دنیا انقلابی اتفاق میافتاد. نخست انقلاب چین شروع شد و بعد از آن، انقلاب اکتبر شوروی بود و پس از آنها هم در کشورهای کوچک آفریقایی و آمریکای لاتین و حتی در کشورهای شرق اروپا مانند یوگسلاوی، بلغارستان و چکسلواکی، انقلابهايي رخ داد. برخي از اين انقلابها رسما تبدیل به نظامي مارکسیستی شد. پس از آن نيز کم يا بيش از افکار ديگر متأثر شدند. بالاخره در مقابل امپریالیسم سابق، این انقلابها در قرن اخیر بسيار جلوه داشت. هنوز هم بسیاری از کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین تلاش کردهاند نظام انقلابیشان را حفظ کنند. البته آنها هم کم يا بیش تحولاتی پیدا کردهاند.
یک انقلاب هم در ایران اتفاق افتاد، اما آیا واقعا انقلاب ما هم تنها یکی از همان انقلابها بود و در همان ردیف و عداد باید ارزیابی شود؟ آيا در قرن اخير براي مثال، بیست انقلاب اتفاق افتاده که یکی از آنها هم انقلاب اسلامی ایران است؟ آيا نهايتا علاقهمندان به انقلاب اسلامی که آن را بسيار مهم میدانند در توصیف انقلاب بايد به گفتن همين نکته بسنده کنند که درجه ارزش اين انقلاب از سایر انقلابها بیشتر بوده و اگر نمره ارزشي آنها پانزده است نمره انقلاب ما هفده است؟ آیا مسئله به همين جا ختم ميشود یا نه، انقلاب ما با انقلابهاي دیگر ماهیتا متفاوت است؟ روح انقلابهاي ديگر حتی آنهایی که رسما جنبه ایدئولوژیک داشت و اصلا به عنوان انقلاب ایدئولوژیک مارکسیستی شکل گرفت، انقلابی براي پیشرفت مادی بود. بالاخره هدف اصلي انقلاب آنها اين بود که حاکميت را از دست اقليتي که اکثریت مردم را در فقر، عقبماندگی، انحرافات و فسادها غرق کرده بودند بگيرند و سهم خودشان را هم از درآمدها و امکانات کشور تأمین کنند. روح همه آنها چنين چيزي بود. واقعا کجا ميتوان انقلابي با هر نوع تحول شاخصی پيدا کرد که بهبود وضع زندگي مادي و پيشرفت صنعت و کشاورزي هدف اصلي آنها نبوده است؟ اگر جايي انقلابي هم رخ داده که جنبه سیاسی محض داشته، باز سیاست، ابزاری برای تأمین رفاه مردم بوده و چیزي به نام تحول سیاسی که خود مطلوبیت اصيل داشته باشد برای همه انقلابیان مطرح نبوده است.
اسلام، مميز اصيل انقلاب اسلامي ايران
اما تکيهگاه و کليدواژه انقلاب ایران اصلا از ابتداي شروع اين نهضت به دست مبارک حضرت امام، اسلام بود. با واژهشماریِ فرمایشات امام مشخص شد بیشترین واژهای که ایشان در کلماتشان استفاده کردهاند، کلمه اسلام است. ايشان هنگامي که میخواست اعلان خطر کند و انگيزهاي قوي در مردم ايجاد کند میگفت: من براي اسلام احساس خطر میکنم. این بالاترین خطری بود که امام ابراز میکرد. ايشان خطاب به علما ميفرمود: ای علمای اسلام! ای علمای نجف! ... تا چه زمان ميخواهيد ساکت بنشینيد؟ اسلام از دست رفت! در کجاي عالم ميتوان چنين انقلابي پيدا کرد؟ البته همه توده مردم اینگونه نبودند و همه با چنين قصدي اقدام نکرده بودند. ولی امام فرصت را خوب شناخت و از این فرصت خوب استفاده کرد و با همین بیانات و تعالیمش و بعد هم با بهرهگيري از حوادثی که اتفاق افتاد و کسانی که تربیت و توجیه کرد و به کار گرفت این بهره را ايجاد کرد که جهت نیروهاي انقلاب، جهت دینی و اخلاقی و معنوی شد و امور دیگر جنبه ثانوی پيدا کرد. البته کسانی مانند مارکسیستها و تودهایها و گروههاي ديگري هم در اين انقلاب حضور داشتند و من نميخواهم بگویم همه افراد شرکتکننده در این انقلاب، جهتگيري ديني داشتند. اما آن کسي که توانست اثر ببخشد و به اين حرکت جهت دهد امام بود که محور کلامش هم اسلام بود. بنابراين، اگر بگويند اين انقلاب اسلامی با انقلابهاي دیگر چه فرقی داشت؟ بايد گفت: یک فرق اساسی اين انقلاب با انقلابهاي ديگر این بود که اصلا بینش این انقلاب نسبت به حیات انسان و عالم هستی متفاوت با انقلابهاي ديگر است. اگر انسان اعتقادي به اسلام نداشته باشد - اسلام به معنای نماد دین حقی که بر سایر ادیان حاکم است و باید آن را پذیرفت – تنها به دنبال ارضای غرایض خويش است؛ چنين انساني به دنبال اين است که شکمش سیر باشد، خانهای زیبا داشته باشد، همسري خوب داشته باشد، راحت بتواند بهرههای جنسی ببرد، پول هم داشته باشد تا وسیلهای برای تأمین خواستههايش باشد. آن چه که انقلاب دینی اضافه دارد رشد معنوی و روحی و تقرب به خدا است و آن چه در جامعه ظهور پیدا میکند عدالت اجتماعی است وگرنه، اگر فرد به دنبال پيشرفت مادي باشد چندان نياز به انقلاب و کار همگاني ندارد. چنين انساني تنها به فکر جیب خودش است مانند آنچه که در رژیمهاي لیبرالی شاهد آن هستيم. اگر اين فکر، اجتماعی هم باشد آخرین چیزی که اين اجتماع خواهان آن است پیشرفت علم و تکنولوژی و رفاه عمومی و بهداشت همگانی و اموري مانند اينها است. برای این منظور ديدگاههاي گوناگوني وجود دارد. بعد از اینکه حدود هفتاد سال فکر ماتریالیسم دیالکتیک و ایدئولوژی مارکسیسم در جهان رواج پیدا کرد و همه محرومان عالم به آن امید بستند و آن را تنها راه نجاتشان از ظلم سرمایهداران و زورمداران دانستند بالاخره شکست خورد و در پايان، کشور شوروی از هم پاشید و به چند کشور تقسیم شد و مرکز اصلی اين کشورها هم دیگر چندان دلبستگی به مارکسیسم ندارد و اکنون نيز اين زمزمه وجود دارد که کاندیدای ریاست جمهوری بعدی از حزب لیبرال دموکرات باشد يعني حزب رقیب مارکسیسم. عملا کساني که سر سلسله جنبان تفکر سرمايهداري هستند و میتوانند در دیگران اثر بگذارند این باور را تقويت کردهاند که باید قدرت و ثروت در دست عدهای ممتاز و نخبه متمرکز و جمع شود. زيرا تجمع ثروت است که میتواند پیشرفت اقتصادی و علمی و تکنولوژی را فراهم آورد وگرنه سرمایههای خُرد و در حد مغازههاي کوچک هیچگاه صنایع بزرگ را تولید نمیکنند و پیشرفتهاي علمی و اختراعات بزرگ، آن چنان حاصل نمیشوند. نتیجه اين تفکر چيزي جز سرمایهداری نيست. اين تفکر در نقد مارکسيسم ميگوید: اینها بیجهت سخن از برابري حقوق و پيگيري حق پرولتاریا و کارگران و زحمتکشان به میان میآوردند. اگر هم بهطور جدی به دنبال اين شعارها بودند تجربه نشان داد که چنين تفکري نتیجهای ندارد. شوروی و چین هم که دو قطب مهم مارکسیسم بودند از آن دست برداشتند و عملا حکومتي ليبرالي شدند و خيلي هنر کنند حکومتي لیبرال دموکراتیک خواهند بود.
ارتقاي فرهنگي، مقدمه تحقق عدالت اجتماعي
انقلاب ما در ميان اين انقلابها ممتاز است و گرچه طرفدار رفاه مردم و استفاده از همه نعمتهای خداوند است و به پیشرفت در علم و تکنولوژی اهميت ميدهد و در همه این عرصهها هم پيشرفت داشتهايم، چنانکه در فرمایشات مقام معظم رهبري بود که ما در این عرصهها موفق بودهایم، اما به این حد اکتفا نمیکند. این امور اهداف ديگر انقلابها نيز بودهاند، اما هدف انقلاب ما علاوه بر اینها، تحقق عدالت اجتماعی نيز بوده است. باید امکانات کشور به طور تساوی در اختیار همه قرار گیرد. البته اگر کسی تنبلی کرد، محروم ماندنش به شخص خودش بازميگردد. اما ویژهخواری و رانتخواری و ... باید کنار برود و زمینه رشد برای همه یکسان فراهم شود. تحقق عدالت در ابعاد مختلف اعم از بعد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، اخلاقي و... به این وابسته است که اگر کسی استعدادی دارد و میخواهد پیشرفتی داشته باشد در هیچ بعدی محروم نشود و شرايط برایش فراهم شود. سرمایه کل جامعه بايد در اختیار همه باشد و هر کسی بتواند سهم خودش را از این سرمایه ملی ببرد و استفاده کند. سرمايههاي ملي نعمتهای خدادادی است و نبايد تنها در اختیار گروهي خاص، حزبي خاص يا جناحی خاص قرار گیرند و به بهانههاي مختلف نظير ممنوعیت صادرات، آزادی واردات و ... مدام از مردم بچاپند و توده مردم فقیرتر شوند و آنها ثروتمندتر. نمونه چنين ظلمهايي را اخیرا در خرید و فروش ماشینهای قیمتی و خارجی ملاحظه میفرمایید؛ به بهانه ممنوعيت واردات، و تقويت صنايع ملي کساني خاص که دستاندرکار بودند و راه سودجوئي در اين شرايط را ميدانستند آن چنان سودهاي سرشاری بردند که در طول عمرشان شاید چنین بهرهای از سرمایهشان نبرده بودند. به بهانه اینکه مثلا ما از شش ماه پیشتر تقاضا کرده بودیم و با طرف خارجي قرارداد بستهایم و بازيهايي از این قبیل که همه کم يا بیش با آنها آشنا هستند. عامل عقبافتادگيهاي ما اين است که در امور سیاسی این بازیها در دست عدهای شارلاتان، دروغگو، حقهباز، خود محور، برتریطلب، زیادهخواه و... افتاده و اینها موجب ميشوند که مردم روز به روز محرومتر شوند. علیرغم همه پیشرفتها در عرصه علم، تکنولوژی، سیاست، امور بینالمللی و ... ما هم چنان در برطرف کردن نیازهای جامعه خودمان مشکل داريم. چرا؟ چون محور عدالت ضعیف است. حقيقت اين است که کمتر کسی به فکر دیگران است و افراد بيشتر به فکر جیب خودشان هستند. در برخي موارد سخن از ديگران، بهانه و شعار است برای فريب و دوشیدن دیگران. کمتر دلي به حال ديگري ميسوزد و کمتر ذهني در اين فکر است که همسايهاش هم به نوايي برسد. رسيدن به اين مرتبه از انسانيت نيازمند اين بود که فرهنگ جامعه عوض شود. زيرا فرهنگ خودخواهانه، مقتضای طبیعت حیوانی همه انسانها است. اگر کسي دو بچه دوقلو در خانه داشته باشد بهطور طبيعي هر کدام به فکر خودشان هستند. اگر غذايي هم تهيه کند هر يک از بچهها ميخواهد خودش از آن بهره ببرد. مگر اينکه بچهها تربيتي خاص ببينند بهطوري که حاضر شوند ايثار کنند و اين را براي خود امتيازي بدانند. براي مثال، اگر پدر و مادر آنها را دعوت به ايثار کنند و وقتی این کار را انجام دادند به روي آنها لبخند بزنند و آنها را تشويق کنند این کار ميتواند ضرري مادي که متوجه آنها ميشود را جبران کند. این کار نيازمند فرهنگسازي است. اما ما در سطح اجتماعي این کار را نکردهایم. زيرا نه ابزارش را به طور عمومی در اختیار داشتهایم و نه چندان دغدغه اين کار را داشتهایم. ازاينرو، از عدالت اجتماعی محروم ماندهایم و هنوز آن فکر حیوانی که عموما فکر جیب خودشان باشند برقرار است، بلکه با رفتن آن بخش از قشرهای گذشته که تربیت دینی شده بودند و روی کار آمدن قشری که نه ظلمهای پهلوی را و نه فداکاری مجاهدان را در جبههها ديدهاند و فقط مطالبهگرند و میخواهند یک روزه میلیاردر شوند مانعي بزرگ برای تحقق آن ایده آرمانی الهی شده است؛ ايدهاي که شعار همه انبیا بوده و در آياتي نظير اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى،[1] به آن اشاره شده است. این ايده دیگر رنگ باخته و مشتری کمي دارد. مقام معظم رهبري میخواهند بفرمایند ما اگر انقلاب کردیم تا اينجا در حد انقلابهای مادی دنیا است. آنها هم میخواستند پیشرفت علمی، صنعتی، نظامی و ... داشته باشند و در مقايسه با همسایهها پیشرفتهتر باشند. اما بعد از تحقق اين امور بايد به دنبال آرمان اصلي يعني پيشرفت در جنبه معنوی و انسانی بود که نماد آن در زندگی اجتماعی عدالت است. اما اين معنا هنور تحقق پیدا نکرده است. بايد تحقيق کنيد و علت تحقق پيدا نکردن اين امر و راه تدارک آن را پيدا کنيد. اگر مقام معظم رهبري بخواهند به مسئولان نظام بگويند که در زمينه تحقق آرمانها انقلاب اسلامي کمکاري کردهاند ميتوانند بگويند شما براي انقلاب اسلامي کاري نکردهايد. اما ايشان با بياني بسيار شيرين و مؤدبانه ميفرمايند: ما پيشرفتهاي بسياري داشتهايم، اما در زمينه عدالت عقب ماندهایم. اين سخن به چه معنا است؟ معناي آن اين است که برخي کساني که در اين زمينه مسئوليت دارند ظالم و رانتخوارند و به دنبال منافع جناحی، حزبی و گروهی خود هستند و به فکر عموم مردم نیستند. اما ايشان با زباني شیرین و مودبانه که خیلی به آنها برنخورد حقيقت را بيان کردند. روح مطلب این است تحقق آرمان عدالت تنها با برنامهها و پيشرفتهاي اقتصادي تحقق پیدا نمیکند. این امور در بسياري از کشورهاي غربي هم وجود دارد و شما هر روز شاهد صنايع پیشرفتهتر در آن کشورها هستيد و ميبينيد که در فکر نوسازي و بهسازي زرادخانههايشان هستند و فردا به چه صنايعي دستيابند معلوم نیست! در آنجا این پیشرفتها در حال تحقق است. اما آن چيزي که ما طالبش بودیم این بود که این پیشرفتها همراه با عدالت اجتماعی تحقق يابد و این امر وقتي در زندگی بشر تحقق مييابد که معنویت بر زندگي انسان حاکم شود و انسانها از مرتبه حیوانیت بالاتر روند و افق بازتر، انسانیتر و شریفتری را پیش روی خود ببینند و ارزشهایی مهمتر از شکم و دامن را برای خود قائل شوند و آنگاه بپذیرند که دیگران هم در بهرهمندي از نعمتهاي الهي سهیم باشند. اما تا زماني که فکر حیوانی حاکم باشد همین ناموفقي در تحقق عدالت ادامه خواهد داشت. اين قاعده در کشورهای دیگر هم جاري است. کشورهايي که خیلی بیعرضهاند، توسری خور خواهند بود، مانند برخي کشورهاي همسایه ما. اما آنهایی که کمی عرضه از خود نشان دهند، قدري تحول پیدا خواهند کرد، مانند کشور هندوستان. اما آنچه که ما طالبش هستیم تنها اين امور نيست. ما میخواهیم انسانی زندگی کنیم و از حیوانیت فراتر رویم. خدا به مردمی که تنها به امور مادي ميانديشند میفرماید: ذَرْهُمْ يَأْكُلُواْ وَيَتَمَتَّعُواْ؛[2] «رهایشان کن تا بخورند و كامرانى كنند.» اینها آدم نیستند: أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَل؛[3] « آنان مانند چهارپاياناند بلكه گمراهترند.» دین آمده که انسان را از انعام بالاتر ببرد و همسطح فرشتگان، بلکه فراتر از آنها ببرد. ما در راه رسيدن به این هدف ماندهایم. اگر جامعهاي تنها در امور مادي پيشرفت کند تازه در حد دستهاي حیوانِ نسبتا قوی خواهد بود که میتواند روی پای خود بایستد و خیلی سربار ديگر حیوانها نباشد. ما نيز در رسيدن به آرمان اصلي انقلاب هنوز اندر خم یک کوچهایم. باید برگرديم و اهداف انقلاب را بازنگري کنيم و راه رسيدن به آن آرمانها را پیدا کنیم. اشکال کار اين است که خواست و هدف تنها به شکم و دامن و لذتهای جنسی محدود شود و وقتي به اين امور دست يابيم گمان کنيم که پیشرفت کردهایم. بعد هم بگوييم آرمان انقلاب ما پيشرفت است.
تحريف شعار انقلاب با استفاده از واژه پيشرفت
از چند دولت قبل، کلمه پیشرفت جایگزين شعار استقلال، آزادي، جمهوری اسلامی شد. در دولت اسبق از طرف رئیس جمهور وقت اين تحريف شکل گرفت و تبديل به یک شعار عمومی شد. بايد پرسيد در چه امري پيشرفت کردهايم؟ آيا علاوه بر صنعت و علم، در انسانیت هم پيشرفت کردهايم؟ اين پرسش جای تأمل دارد. در چنين مواقعي برخي ميپرسند مگر انسانیت هم چیزی بیش از این امور است؟ پاسخ این سوال همان فرق آرمان انقلاب اسلامی ما با انقلابهای دیگر است. این آرمان فراموش شده و بايد احيا شود. تنها راه احياي اين امر هم تحول فرهنگي است. فکر مردم باید عوض شود. بالاترین مسئولیتی که بر عهده قشر فرهیخته جامعه است ایجاد تحول در فکر و اندیشه مردم است. مردم بايد بفهمند برای چه هدفي آفریده شدهاند و پیشرفت حقیقی چیست و اگر بنا شد هدفي فداي هدفي ديگر شود چه چیزی باید فدای چه چیزی شود؟ ما هنوز در تبيين اين امور ماندهايم و بهطور شايسته به چنين بحثهايي پرداخته نميشود. کسانی هم مانند مرحوم آيتالله مطهری که دغدغه تبيين اين مسائل را داشتند از ميان ما رفتند.
تحريف شعار انقلاب با استفاده از واژه آزادي
این مقدار در پاسخ به سؤال اول شما بيان شد. سؤال دیگری هم بود که وقت هم گذشت. به هر حال، اشارهاي کردم به اختلافی که آرمان انقلاب ما با سایر انقلابهاي دنيا دارد. يکي از اين اختلافها از جهت زندگی اجتماعی، مسئله عدالت بود. در ميان آرمانهاي انقلاب ما علاوه بر پیشرفتهای مادی، عدالت هم مطرح است. براي مثال، عدالت در بعد سیاسی به اين معنا است که همه مردم در زندگی خود دخالت داشته باشند. اين معنا را مقام معظم رهبری در قالب توضيح واژه مردم سالاری ديني تبيين کردند. فرمودند در زمان ستمشاهی حقیقت این بود که مردم برای خود هیچ شأنی در زندگی اجتماعی و اداره جامعه قائل نبودند و واقعا انتظار و اميدي هم به دستيابي به چنين شأني را نداشتند. آنچه مردم ما از قديم دیده بودند حکومت سلاطین بود و در اين نوع حکومت، امر تنها امر سلطان است و هر چه او بفرماید بايد اجرا شود و بادمجان دورقابچینهاي او تا آنجا که ممکن است بايد آن اوامر را اجرا کنند. در طول تاریخ کشور ما و در زمان نظام ستمشاهی تنها اين نوع حکومت وجود داشت و همین روال حاکم بود و اصلا امید به تشکيل حکومتی که خود مردم نقشی در آن داشته باشند بسيار کم بود. تحولي که امام ایجاد کرد بهراستی هیچ لفظي جز لفظ معجزه نمیتواند به معنای آن اشاره کند. البته معناي اصطلاحي معجزه اختصاص به پیامبران دارد. اما ميتوان گفت حقیقتا امام معجزه کرد و امري نشدنی را در مدتي کوتاه با کمترین هزینه شدنی کرد. کسانی که در جامعه هیچ نقشی نداشتند و بهایی به آنها داده نمیشد به جايي رسيدند که در کنار سلاطین قرار گرفتند. نمونههای اين حقيقت را بسياري از شما ميشناسيد. کسانی که در این انقلاب به پستهای خیلی عالی رسیدند کسانی بودند که جايگاه اجتماعي چنداني نداشتند و به برکت انقلاب به همه چیز رسیدند. اما برخي با توطئه و دسیسهای که همیشه کار شیاطین بوده و هست و خواهد بود مواجه شدند. نباید انتظار داشته باشیم زمانی بیاید که بساط توطئه و مغالطه و امثال اين امور برچیده شود. شيطان از خداوند خواست: أَنْظِرْني إِلى يَوْمِ يُبْعَثُون؛[4] «مرا تا روز قيامت مهلت ده.» و جوابش این شد: إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ؛[5] «تا روز زمان معين.» بالاخره تا این عالم، عالم امتحان است دستگاه شیاطین هم بر پا است و هر روز تجربههای آنها در فریب دادن مردم قویتر میشود و تجربههایشان را هم فراموش نمیکنند. آنها مثل ما نیستند. خود ابلیس شش هزار سال قبل از زمان حضرت آدم بوده و هنوز هم هست و تجربههایش هم از بين نمیرود و مثل برخي انسانها نيست که آنها را فراموش کند و دوباره کسب تجربه را آغاز کند. در کشور ما نيز برخي اولياي ابليس شروع به توطئههایی کردند که یکی از آنها استفاده از شعار آزادي بود. آنها گفتند مگر شما شعار آزادی سرنداديد؟ بعد خود آنها مفهومی برای آزادی تعریف کردند که مساوی بود با حیوانیت! آن هم حیوانیتی در حد حیوانیت درندگان در جنگلها! در بین حیوانات حيواناتي وجود دارند که زندگي آنها مقرارتي بسيار دقيق دارد، مانند زنبور عسل که نظم عجيبي بر زندگي آنها حاکم است. اما قاعده زندگي حیواناتي نظير درندگان جنگل این است که هر کسی زورش بیشتر باشد ديگري را میکشد. آنها آزادي را بهگونهاي تفسير کردند که به اين نوع زندگي نزديک است و گفتند مگر شما آزادی نمیخواستید؟ آزادی به این معنا است که هر کسی هر کاری دوست دارد انجام دهد و کسي مانع او نشود. اخیرا هم شنيديد که برخي گفتند: هر استادی سر هر کلاسی آزاد است که هر چه میخواهد بگوید. اين به معناي همان قانون جنگل است. مقتضاي اين سخن اين است که آزادي بر هر ضابطهاي در زندگی انسانی حاکم است. در يکي از دولتهای گذشته از يکي از وزرا سؤال شد: شما برای اسلام چه کار کردید؟ او وزیر وزراتخانهای بود که پسوند اسلامی به دنبال نام وزارتخانهاش بود. گفت: وزرات ما همان وزرات فرهنگ و هنر زمان شاه است. شعار اسلامی پسوندي تشریفاتی است. بعد از انقلاب انجمن دانشجويان هم که تأسيس ميشود پسوند اسلامی به آن ميدهند و میگویند: انجمن اسلامی دانشجویان! اين نامگذاري اصلا به اسلام کار ندارد. هر يک از نهادها کار فنی یا صنفی خود را انجام ميدهد. براي مثال، آيا اگر رفتگران، انجمني تشکيل دادند و نام آن را انجمن اسلامی رفتگران گذاشتند بدين معنا است که اسلام رفتگری را ترویج ميدهد؟ اسم، يک امر تشریفاتی است. بنابراين، اگرچه قید اسلامی به عنوان وزراتخانه ما اضافه شده، اما ما کارمان همان کار وزرات فرهنگ و هنرِ زمان شاه است. اگر در اجتماع، کار دینی لازم است اين به آخوندها مربوط ميشود و به ما ربطی ندارد! ازاينرو، شما نبايد بگوييد چرا برای دین کاری نکردید! اساسا ما مسئول اين کار نبودهايم. کار ما ترويج زبان فارسی و هنرهای ملی و فراهم کردن وسايل سرور مردم است! اگر ما هم چنين اعتقادي داشته باشيم باید از اين آقايان خیلی هم ممنون باشیم و بسيار به ايشان هم بدهکار میشویم. چون هر روز آزادیها بیشتر میشود. یعنی قید و بندها و شرط و شروط کم ميشود. البته ایشان در بحثهای ایدئولوژیک خود میگویند آزادی تنها یک قید دارد و آن مزاحمت نداشتن با آزادی دیگران است. زيرا آزادی طبيعتا برای همه است و یک شخص نمیتواند بینهایت آزاد باشد. پس هر شخص تا حدی آزاد است که آزادي او با آزادی دیگران مزاحمت نداشته باشد، وگرنه در عمل مشکلات فراواني پيش خواهد آمد. اين فکر را شما میتوانید در زندگی بسياري از کشورهاي دنيا ببينيد. آنهايي که به کشورهاي ديگر سفر کردهايد يا در فیلمها و رسانهها مشاهده کردهايد غلبه اين تفکر را ديدهايد. امروزه رؤسا و سیاستگذاران آنها افتخار میکنند که شرایطی را فراهم کردهاند که هر کس هر طور دلش میخواهد زندگی کند. اوائل انقلاب یک عده از دوستان براي انجام برخي مطالعات و آّشناييبا انديشههاي غربيان سفري به کانادا داشتند تا بتوانند با اساتید غربگرا بحث کنند. میدانید ساکنان کانادا و شمال آمریکا غالبا مهاجران اروپایی هستند که از کشورهاي مختلف اروپايي به آنجا آمدهاند. به همين جهت هم مردم در بسياري از شهرهاي آنجا گاه چند زبانه هستند. مثلا بخشي از شهر، انگلیسي زبان و بخشي ديگر فرانسوی زبان است. اتاوا پایتخت کانادا هم از شهرهايي است که دو زبان انگلیسی و فرانسوی در آن رايج است. بعضی شهرهای کانادا بیشتر فرانسوی زبان هستند و بعضی نيز زبان انگلیسی بيشتر رواج دارد. اینها مهاجراني هستند که کمکم مقیم اين شهرها شدهاند. یکي از کساني که اصالتا از کشورهاي اروپاي شرقي بود براي ايشان تعريف کرده بود که در اوائل روزهايي که من به اينجا آمدم، روزي براي گردش به جای سبز و خرمی رفته بودم و قدم میزدم. هوا گرم بود و من نزدیکیهای ظهر چون گرمم شده بود کتم را درآوردم و آن را به دست گرفتم. چند قدم که رفتم پلیسي اسبسوار آمد جلوی من ایستاد و گفت: کتت را بپوش! گفتم چه اتفاقي افتاده است؟ گفت: این خلاف عفت عمومی و ممنوع است. گفتم چشم و کتم را پوشیدم! در آن زمان، درآوردن کت براي مردي با پیراهن بلند و با آستینهاي بلند، خلاف عفت عمومی شمرده ميشد و قانونا ممنوع بوده است، اما امروز خانمهایی در خیابان و مراکز عمومی نیمه عریان ظاهر میشوند و خلاف عفت عمومی هم شمرده نمیشود. این در نظر آنها آزادی است و به آن افتخار هم میکنند. اگر هم سؤال کنید که چرا پیش از این کتْ بهدست گرفتن برای مرد خلاف عفت عمومی بود؟ خواهند گفت: آنها اموری خرافی بودند که کنار گذاشته شدند. کشور شما هم بهتازگی قدم در راهی که ما رفتیم گذاشته و به دنبال تحقق شعار آزادی است. مقصودشان این است که شما باید بهتدریج مثل ما شوید. امروزه کمکم نشانههای این تغییر را میبینیم؛ یک روز شرکت خانمها در ورزشگاهها مطرح میشود و روزی دیگری روسریها بهتدریج عقب میرود و برداشته میشود و لباسها تغییر میکند و ... بر اساس تفکر این افراد غربگرا باید هم چنین اتفاقاتی رخ دهد. زیرا ما شعار آزادی سر دادیم و معنای آزادی هم این است که هر کسی به دلخواه خود زندگی کند. آقای وزیری که قسمتی از سخنانش را نقل کردم، در پاسخ به این سؤال که شما چه خدمتی کردید؟ گفته بود: چه خدمتی بالاتر از تلاش برای تحقق آزادی؟ ما به عنوان یک وزیر سعی کردیم برای مردم آزادی بیاوریم! اوائل انقلاب من خودم از زبان یکی از مسئولان رده بالا شنیدم که گفت: هدف ما این است که کشور ما مانند کشور لبنان شود. در لبنان خانم بزرگ خانه با نقاب بیرون میآید و دختر جوانش در کنارش بیحجاب و نیمه عریان است و مردم نه به آن خانم مسن اعتراض میکنند که چرا نقاب داری و نه به آن دختر جوان که چرا بیحجاب بیرون آمدهای! ما میخواهیم شعار آزادی تحقق پیدا کند و هر کس حجاب را خواست حجاب داشته باشد و هر کس آن را نخواست نداشته باشد. شاید در لابهلای فرمایشات بعضی مسئولان فعلی هم این نکتهها را ملاحظه بفرمایید. با چنین اعتقادی اساسا تقید به حجاب خانمها و کنترل نگاه برای مردها مسخره و مربوط به گذشته به نظر میرسد. از نگاه این جماعت این اعتقادات برای زمانه فعلی مفید نیست.
حقیقت این است که روح این حرفها را ابتدا مجاهدین خلق مطرح کردند. آنها بودند که گفتند ما اسلام را قبول داریم اما اسلام تاریخمند است. تاریخمندی اسلام، اصطلاحی بود که آنها به کار میبردند و معنای آن این بود که احکام اسلام، زمان مصرف خاصی داشته و امروزه این زمان به پایان رسیده است. امروز اگر در محافل اقتصادی سخن از ربا بودن نرخ سود به میان آورید به شما انتقاد خواهند کرد که در چنین زمانی مگر میتوان بدون نرخ سود اقتصاد جامعه را به گردش درآورد؟! اصلا وجود نرخ سود متفق علیه است و سخن در میزان آن است که چه مقدار باید باشد. ربا در زمان گذشته جنگ با خدا بود ( فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّه[6]) اما امروزه گویا عین جهاد فی سبیلالله است. اگر ما پیشرفت بخواهیم باید در اقتصاد، این امور را بپذیریم.
غفلت از فرصت انقلاب براي تقويت فرهنگ ديني
این اعتقادات نشان میدهد که ما، از روحانی و دانشگاهی تا سایر مسئولان فرهنگی، در امر فرهنگ کوتاهی و غفلت کردهایم و از شرایطی که در طول چهل سال برای ما فراهم شد استفاده نکردهایم. غفلت کردیم و از این فرصت برای تقویت پایههای فکری و دینی مردم استفاده نکردیم و نتیجه آن این شده که کسانی بتوانند به سادگی چنین مغالطاتی را درباره شعارهای انقلاب و احکام اسلام مطرح کنند. اگر در انقلاب ما شعار آزادی مطرح شد، معنای آن این بود که نمیخواهیم زیر بار آمریکا باشیم؛ نمیخواهیم دولت مستبد شاهنشاهی سرنوشت جامعه ما را تعیین کند. معنای آن این نبود که همه اصول ارزشی، اخلاقی و دینی را زیر پا بگذاریم. آن کسانی که شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی را مطرح کردند اصلا چنین برنامهای در ذهنشان نبود. ولی امروز با استفاده از کلمه آزادی میخواهند فاتحه اسلام را بخوانند و اسلام را در حد گفتن شهادتین تقلیل دهند. اگر ما واقعا به حقانیت اسلام و ارزشهای اسلامی باور داریم باید در درجه اول خودمان درست اسلام را بشناسیم. باید باور کنیم که واقعا حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة.[7] در درجه بعد باید سعی کنیم این فکر صحیح را در جامعه گسترش دهیم. این واجبترین وظیفه ما است. اگر این امر تحقق پیدا کرد سایر ارکانِ یک جامعه سعادتمند را میتوان بر آن استوار کرد، اما اگر این اعتقاد سست شد و شکست، پایه محکم دیگری را نمیتوان جایگزین آن کرد.
وفقنا الله و ایاکم لما یحب و یرضی.
[1] . مائده، 8.
[2] . حجر،3.
[3] . اعراف،179.
[4] . اعراف، 14.
[5] . حجر، 38.
[6] . بقره،279.
[7] . الکافی (ط-اسلامیه)، ج1 ص 58.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org