- مقدمة معاونت پژوهش
- متن دعاي چهلوچهارم صحيفه سجاديه
- مقدمه
- جلــسه اول
- جلــسه دوم
- جلــسه ســوم
- جلــسه چــهارم
- جلــسه پــنجم
- جلــسه شــشم
- جلــسه هــفتم
- جلــسه هشتم
- جلــسه نـهم
- جلــسه دهــم
- جلــسه يــازدهـم
- جلــسه دوازدهــم
- جلــسه سيــزدهم
- جلــسه چــهاردهم
- جلــسه پــانزدهم
- جلــسه شانـزدهم
- جلــسه هـفدهـم
- جلــسه هـجدهـم
- جلــسه نــوزدهـم
- جلــسه بـيستـم
- جلــسه بـيستويکـم
- جلــسه بـيستودوم
- جلــسه بـيستوسوم
- جلــسه بـيستوچـهارم
- جلــسه بيـستوپنجـم
- جلــسه بـيستوششـم
- جلــسه بـيستوهفتـم
- منابع
- نمايهها
جلــسه پــانزدهم
وَأَنْ نُرَاجِعَ مَنْ هَاجَرَنَا، وَأَنْ نُنْصِفَ مَنْ ظَلَمَنَا، وَأَنْ نُسَالِمَ مَنْ عَادَانَا حَاشَي مَنْ عُودِي فِيكَ وَلَكَ، فَإِنَّهُ الْعَدُوُّ الَّذِي لا نُوَالِيهِ، وَالْحِزْب(1) الَّذِي لا نُصَافِيه؛ به ما توفيق ده تا به کسي که از ما دوري گزيده است، بازگرديم و به کسي که به ما ستم روا داشته است، با انصاف و عدل رفتار کنيم و با کسي که به ما دشمني کرده است، آشتي کنيم. مگر کسي که در راه تو و براي تو با او دشمني شده باشد؛ چون او دشمني است که او را دوست خود نگيريم و از حزب و گروهي است که با او دلي پاک نخواهيم داشت.
اخلاق معاشرت اجتماعي در اسلام
امام زينالعابدين(عليه السلام) در ادامه درخواستهايشان از خداوند، در اين بخش از دعا، توفيق معاشرت نيکو و برخورد زيبا با ديگر افراد جامعه را از خداوند درخواست ميکنند. معاشرت با مردم در جامعه، مسئله بسيار مهمي است و دين مبين اسلام به آن بسيار اهميت داده است. تعداد زيادي از آيات شريفه قرآن و بخش معظمي از روايات پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) و اهلبيت(عليهم السلام) به اين مسئله اختصاص يافته و روشهاي مناسب و پسنديدهاي در معاشرت با مردم در آنها بيان شده است. در منابع روايي شيعه، بخش مستقلي تحت نام «کتاب العشره» و در برخي منابع ديگر، مجلدات
1. در نسخههاي صحيفه چنين است، ولي شايد صحيح آن «الحَرْب» باشد؛ يعني دشمن جنگي.
متعددي به اين امر مهم اختصاص يافته است.(1) امام سجاد(عليه السلام) در کتاب شريف و وزين صحيفه سجاديه و در خلال دعا و مناجات، بهصورتي زيبا و حکيمانه به اين امور اشاره فرمودهاند. ازجمله، در اين فراز از دعا به درگاه الهي عرض ميكنند: وَأَنْ نُرَاجِعَ مَنْ هَاجَرَنَا، وَأَنْ نُنْصِفَ مَنْ ظَلَمَنَا، وَأَنْ نُسَالِمَ مَنْ عَادَانَا حَاشَي مَنْ عُودِي فِيكَ وَلَكَ، فَإِنَّهُ الْعَدُوُّ الَّذِي لا نُوَالِيهِ، وَالْحِزْبُ الَّذِي لا نُصَافِيه.
همه بهخوبي ميدانيم كه رفتار پسنديده با ديگران، خوشخلقي، خوشبرخوردي، خدمت به مردم و محبت به آنها، ازجمله کارهاي خير و اعمال صالحي است که مطلوب و مرضيّ خداوند است. نيکوتر آنکه همه درهرحال و در طول سال، بهويژه در ماه مبارک رمضان به آن اشتغال داشته باشند. روي ديگر سکه وقتي است که ما در قبال كسي که با ما رفتار ناروايي داشته است، بخواهيم عکسالعملي از خود بروز دهيم. در چنين شرايطي، بايد با او چگونه برخورد كنيم؟
امام سجاد(عليه السلام) در اينجا نمونههايي از بهترين برخوردها را بيان و از خداي متعال، توفيق انجام آن را درخواست ميكنند. ازجمله مهمترين امور و وظايف اجتماعي انسان كه در نظام ارزشي اسلام و در احكام فقهي، به آن بسيار توصيه شده، ايجاد روابط دوستانه بين مؤمنين است. طبعاً مؤمناني که به هر دليل، ارتباط بيشتري با هم دارند، بيشتر مخاطب اين توصيههاي اخلاقي و ارزشها و احكام فقهي هستند؛ توصيههاي بسياري نظير سلام کردن، پاسخ دادن به سلام، مصافحه، معانقه، همديگر را با القاب و کنيه صدا زدن، به ديدار و زيارت هم رفتن
1. اين مباحث اخلاقي و تربيتي در منابع روايي معتبر شيعه نظير کتاب شريف کافي از مرحوم محمدبنيعقوب کليني(رحمه الله)، جلد دوم كتاب العشرة و کتاب زيارة الاخوان و کتاب شريف بحار الانوار از مرحوم محمدباقر مجلسي(رحمه الله)، جلد 71 كتاب العشرة و جلد 73 كتاب الآداب والسنن و ديگر کتب روايي مانند تحف العقول و مکارم الاخلاق و نهج البلاغه و... به وفور يافت ميشود.
و محبت ورزيدن به همديگر، که هم ارزش اخلاقي دارد و هم در مواردي مانند جواب سلام دادن، احکام فقهي براي آن بيان شده است. وجود نازنين امام جعفر صادق(عليه السلام) فرمودند:
وقتي مؤمن برادر مؤمنش را ملاقات کند و به او بگويد: «مرحبا»، براي او تا روز قيامت، مرحبا نوشته خواهد شد. زماني که آنها با هم مصافحه ميكنند، خداوند بين دو انگشت ابهامشان، يكصد رحمت الهي نازل ميکند. نودونه رحمت از آنِ كسي است كه ديگري را بيشتر دوست داشته باشد. آنگاه خداوند به آنها توجه [و نظر رحمت] ميکند و اقبال خداوند، بيشتر متوجه کسي است که ديگري را بيشتر دوست داشته باشد. زماني که دو مؤمن با هم معانقه ميکنند، خداوند آنها را غرق در رحمتش ميگرداند.(1)
1. عَنْ إِسْحَاقَ بن عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّه(عليه السلام) فِي حَدِيثٍ أَنَّهُ قَالَ لَهُ: لَا تَمَلَّ مِنْ زِيَارَةِ إِخْوَانِكَ فَإِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا لَقِيَ أَخَاهُ فَقَالَ لَهُ مَرْحَباً كُتِبَ لَهُ مَرْحَباً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَإِذَا صَافَحَهُ أَنْزَلَ اللَّهُ فِيمَا بَيْنَ إِبْهَامِهِمَا مِائَةَ رَحْمَةٍ تِسْعَةٌ وَتِسْعُونَ مِنْهَا لِأَشَدِّهِمَا حُبّاً لِصَاحِبِهِ ثُمَّ أَقْبَلَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا بِوَجْهِهِ فَكَانَ عَلَى أَشَدِّهِمَا حُبّاً لِصَاحِبِهِ أَشَدَّ إِقْبَالًا فَإِذَا تَعَانَقَا غَمَرَتْهُمَا الرَّحْمَة (محمدبنالحسن الحر العاملي، وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعة، ج12، ص232). روايات بسياري با اين مضامين در منابع روايي شيعه از ائمه معصوم(عليهم السلام) گزارش شده است. مانند: قال أبو عبد الله(عليه السلام) إن المؤمنين يلتقيان فيتصافحان فلا يزال الله تعالى مقبلا عليهما والذنوب تتحات عنهما حتى يفترقا وينزل الله عليهما مائة رحمة تسع وتسعون لأشدهما حبا لصاحبه وافترقا من غير ذنب (ابيمحمد حسن ديلمي، أعلام الدين، ص439). وعَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ قَالَ: كُنْتُ زَمِيلَ أَبِي جَعْفَر(عليه السلام) وَكُنْتُ أَبْدَأُ بِالرُّكُوبِ ثُمَّ يَرْكَبُ هُو(عليه السلام). فَإِذَا اسْتَوَيْنَا سَلَّم(عليه السلام) وَسَاءَلَ مُسَاءَلَةَ رَجُلٍ لَا عَهْدَ لَهُ بِصَاحِبِهِ وَصَافَحَ. قَالَ: وَكَان(عليه السلام) إِذَا نَزَلَ نَزَلَ قَبْلِي فَإِذَا اسْتَوَيْتُ أَنَا وَهُوَ عَلَى الْأَرْضِ سَلَّمَ وَسَاءَلَ مُسَاءَلَةَ مَنْ لَا عَهْدَ لَهُ بِصَاحِبِهِ. فَقُلْتُ: يَا ابن رَسُولِ اللَّهِ! إِنَّكَ لَتَفْعَلُ شَيْئاً مَا يَفْعَلُهُ أَحَدُ مَنْ قِبَلَنَا وَإِنْ فَعَلَ مَرَّةً فَكَثِيرٌ؟ فَقَال(عليه السلام): أَ مَا عَلِمْتَ مَا فِي الْمُصفحه؟ إِنَّ الْمُؤْمِنَيْنِ يَلْتَقِيَانِ فَيُصَافِحُ أَحَدُهُمَا صَاحِبَهُ فَلَا تَزَالُ الذُّنُوبُ تَتَحَاتُّ عَنْهُمَا كَمَا يَتَحَاتُّ الْوَرَقُ عَنِ الشَّجَرِ وَاللَّهُ يَنْظُرُ إِلَيْهَا حَتَّى يَفْتَرِقَا (ابيجعفر محمدبنيعقوببناسحاق الکليني الرازي، اصول کافي، ج2، ص179).
البته مقصود حضرت صادق(عليه السلام)، دوستي در جهت رضايت الهي است، نه دوستي بهخاطر اغراض دنيوي و مادي. اين بيانات که نمونههاي بسياري در روايات دارد، بهترين بشارت و مؤثرترين شيوه براي ايجاد انگيزه در افراد براي برقراري روابط پسنديده با ديگر افراد اجتماع انساني است.
در روايت ديگري از آن بزرگوار درباره زيارت برادران ايماني چنين گزارش شده است:
فرشتهاي، مردي را ديد که جلوي در خانهاي ايستاده است. به او گفت: چرا اينجا ايستادهاي؟ گفت: برادر مؤمني دارم که ميخواهم او را زيارت کنم و به وي سلام کنم. فرشته به او گفت: آيا زيارت او بهخاطر خويشاوندي و قرابت تو با اوست يا از وي درخواستي داري؟ گفت: من نه با او خويشاوندي دارم و نه حاجتي از وي دارم. او برادر مسلمان من است و نزد من محترم است. قصد زيارتش دارم و ميخواهم به او سلام کنم و بهخاطر رضايت الهي با وي ارتباط داشته باشم. فرشته گفت: من فرستاده پروردگار تواَم. خداوند به تو سلام ميرساند و ميگويد: تو درواقع به زيارت من آمدي و با من ارتباط برقرار كردهاي. بنابراين، من بهشت را بر تو واجب ميکنم، تو را از غضبم در امان قرار ميدهم و از آتش جهنم پناهت خواهم داد.(1)
1. عَنْ جَابِرٍ عَن أَبِي عَبْدِ اللَّه(عليه السلام) قَالَ: إِنَّ مَلَكاً مَرَّ بِرَجُلٍ عَلَى بَابٍ فَقَالَ لَهُ: مَا يُقِيمُكَ عَلَى بَابِ هَذِهِ الدَّارِ؟ فَقَالَ: أَخٌ لِي فِيهَا أَرَدْتُ أَنْ أُسَلِّمَ عَلَيْهِ. فَقَالَ لَهُ الْمَلَكُ: بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ قَرَابَةٌ أَوْ نَزَعَتْكَ إِلَيْهِ حَاجَةٌ؟ فَقَالَ لَا مَا بَيْنِي وَبَيْنَهُ قَرَابَةٌ وَلَا نَزَعَتْنِي إِلَيْهِ حَاجَةٌ إلاَّ أُخُوَّةُ الْإِسْلَامِ وَحُرْمَتُهُ فَأَنَا أُسَلِّمُ عَلَيْهِ وَأَتَعَهَّدُهُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ. فَقَالَ لَهُ الْمَلَكُ: أَنَا رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكَ وَهُوَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَيَقُولُ: لَكَ إِيَّايَ زُرْتَ وَلِي تَعَاهَدْتَ وَقَدْ أَوْجَبْتُ لَكَ الْجَنَّةَ وَأَعْفَيْتُكَ مِنْ غَضَبِي وَأَجَرْتُكَ مِنَ النَّارِ (محمدبنالحسن الحر العاملي، وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعة، ج12، ص57).
در تعبيري ديگر، به نقل از وجود گرامي نبي مکرم اسلام(صلى الله عليه وآله)، مهمان و زائر مؤمن، مهمان و زائر خداوند است و اجر و پاداش او نيز به عهده خود اوست: «کسي که برادر مؤمنش را در خانهاش زيارت کند، خداوند به او ميفرمايد: تو مهمان و زائر من هستي. پذيرايي تو به عهده من است و من بهخاطر محبت تو به برادر مؤمنت، بهشت را بر تو واجب کردهام».(1)
ارزشهاي گفتهشده که در اين بيانات حکيمانه از قول بزرگواراني چون رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و ائمه معصوم(عليهم السلام) نقل شده است، همه با محوريت حب و بغض الهي است؛ يعني اگر انتخاب دوست و برادر و اين آمدوشدها و زيارتها در راستاي رضايت الهي باشد، چنين بهاي والا و بلندمرتبهاي خواهد داشت و در استکمال و رشد معنوي انسان نيز بسيار اثرگذار است. نشستوبرخاست و ارتباط با چنين انسان مؤمني، انسان را به ياد خدا مياندازد و باعث رشد معنوي و قرب او به باريتعالي ميشود. خداوند نيز سنگ تمام ميگذارد و اين عمل را به بهترين بها از صاحبش قبول ميکند. در غير اين صورت، نزد خداوند متعالْ ارزشي ندارد و براي انسان نيز اثر مثبتي نخواهد داشت.
ازطرفي، افراد جامعه داراي خصلتها و رفتارهاي متفاوت و گوناگوناند. همه آنها انسانهاي خوب، بافضيلت و تربيتيافته نيستند. حتي تربيتيافتگان نيز گاهي دچار اشتباه ميشوند و با دخالت وساوس شيطاني و همراهي هواهاي نفساني،
1. عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَر(عليه السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّه(صلى الله عليه وآله): مَنْ زَارَ أَخَاهُ فِي بَيْتِهِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لَهُ: أَنْتَ ضَيْفِي وَزَائِرِي. عَلَيَّ قِرَاكَ وَقَدْ أَوْجَبْتُ لَكَ الْجَنَّةَ بِحُبِّكَ إِيَّاهُ (ابيجعفر محمدبنيعقوببناسحاق الکليني الرازي، اصول کافي، ج2، ص176).
خطاهايي از آنها سرميزند و به کارهاي ناروايي دست ميزنند؛ خطاها و اشتباههايي که بعضاً منجر به ناراحتي و کدورت بين افراد ميشود.
بسياري از دستورها و توصيههاي اخلاقي اسلام براي پيشگيري از عميق شدن نگرانيها و کدورتها بين مردم است. امام صادق(عليه السلام) از پدران بزرگوارشان(عليهم السلام) نقل كردهاند كه در حديث معروف مناهي فرمودند: «پيامبر از قهر کردن نهي فرمودند. البته اگر در مواردي، انسان ناچار از قهر کردن با برادر مؤمن خود باشد، قهر کردن و دوري از هم نبايد بيش از سه روز طول بکشد. هرکس بيش از سه روز با برادر مؤمن خود قهر باشد، به آتش جهنم، سزاوارتر است».(1)
در اختلاف بين دو تن، طبعاً هر دو ادعاي محق بودن ميکنند و ديگري را مقصر ميدانند. اين نوع اختلافات گاه منجر به کدورت و ناراحتي و باعث قهر و دوري از هم ميشود. نبي مکرم اسلام(صلى الله عليه وآله) در اين بيان حکيمانه و تربيتي، مؤمنان را به ترک اين رفتارْ تشويق کرده است. حتي براي مواردي نيز که ناچار از انجام دادن آن باشيم، راه حل مناسبي ارائه فرموده است و تخطي از اين راه حل را مذمت ميکند و سزاوار آتش سوزان جهنم ميداند. حتي گفته شده است هرکدام از طرفين مخاصمه در آشتي کردن و حل مشکل بر ديگري سبقت گيرد و پيشقدم شود، خداوند اجر معنوي بيشتري نصيب وي خواهد کرد. اين دستورالعملها، تشويقها و تحريضها و
1. عَنِ الْحُسَيْنِ بن زَيْد عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِه(عليهم السلام) عَنْ رَسُولِ اللَّه(صلى الله عليه وآله) فِي حَدِيثِ الْمَنَاهِي، قَالَ: وَنَهَى عَنِ الْهِجْرَانِ. فَمَنْ كَانَ لَا بُدَّ فَاعِلًا، فَلَا يَهْجُرُ أَخَاهُ أَكْثَرَ مِنْ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ. فَمَنْ كَانَ هَاجِراً لِأَخِيهِ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ، كَانَتِ النَّارُ أَوْلَى بِه (ابيجعفر محمدبنعليبنالحسينبنبابويه القمي الصدوق، من لا يحضره الفقيه، ج4، ص11؛ محمدباقر مجلسي، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، ج7، ص188؛ محمدبنالحسن الحر العاملي، وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعة، ج12، ص262).
همراهي وعده عذاب الهي براي تخطي از آن، مؤمنان را به جستوجوي راه حل مشکل وادار خواهد کرد؛ راه حلهايي مانند حَکَم قرار دادن اهل حلّ و عقد، آشتي و گذشت، و در صورت لزومْ مراجعه به دادگاه و مراجع ذيصلاح.
نمونههاي بسياري از سيره ائمه معصوم(عليهم السلام) درباره تشويق و تحريض مؤمنان به دوستي و برادري با هم، ايجاد پيوند برادري و دوستي بين آنها، اصلاح اختلافات و رفع کدورتها گزارش شده است. از ياران امام صادق(عليه السلام) درباره سيره ايشان در اين باب چنين نقل شده است:
در شهر كوفه، بين دو تن از شيعيان، اختلاف و مشاجرهاي پيش آمد. اختلاف آنها درباره امور مالي بود. هر کدام ادعايي داشت. يکي، طلبکار بود و ديگري، منکر. يكي از اصحاب امام صادق(عليه السلام) كه بهنوعي نماينده يا وکيل ايشان در آن سامان بود، آن شخص مدعي را به منزلش برد و كيسهاي پول به او داد و گفت: اين مالِ شماست. در عوض، ديگر با آن برادر مؤمن مشاجره نكن و از طلب خود صرفنظر كن. آن شخص که با اين برخورد، قدري ناراحت شده بود، گفت: من احتياجي به پول شما ندارم. من ميخواستم حقم را از او بگيرم. نماينده امام صادق(عليه السلام) به او گفت: اين پول، مال من نيست. اين پول را امام صادق(عليه السلام) نزد من گذاشتند و فرمودند: اگر شيعيان بهخاطر اختلافات مالي با هم مشکل پيدا کردند، شما با دادن اين پول، اختلافشان را حل كن. آن شخص با شنيدن سخن ايشان متأثر شد و گفت: من اين پول را قبول نميكنم و از او هم راضي شدم و از حقم گذشتم.
مديران و دلسوزان جامعه بايد براي چنين مواردي، تدبيرهايي بينديشند و از چنين افرادي دستگيري کنند. تدبيري که امام صادق(عليه السلام) براي چنين مواردي انديشيدند،
يعني هزينه کردن سرمآيه عمومي براي رفع خصومتها و اختلافات و صرف هزينه مالي و مادي براي تقويت ابعاد معنوي، اخلاقي و تربيتي جامعه، از بهترين شيوههاي مديريت جامعه است.
گاه اختلاف بين افراد و گروهها بيش از اينهاست و به قول معروف، کار اختلاف بالا ميگيرد و حل آن مشکل ميشود. مثلاً مال شخص را از او ميگيرند يا به او توهين ميكنند و اين كار به ضرب و جرح و ظلم نسبت به ديگري ميانجامد. در چنين مواردي که اختلاف تنها به سوءتفاهم و اختلاف لفظي و امثال اين موارد نيست، چه بايد كرد؟ گو اينکه عفو و بخشش بسيار مطلوب و پسنديده است، اما آيا بايد هميشه به آن توصيه کرد؟ مانند آنچه به حضرت عيسي(عليه السلام) نسبت ميدهند ـ البته صحت و سقم آن معلوم نيست ـ که به حواريين و يارانش فرمود: اگر كسي به صورت تو سيلي زد، طرف ديگر صورتت را هم بگير و بگو به اين طرف هم بزن». يا از طرف ديگر، در مواردي که به کسي ظلم جسمي، مالي و حيثيتي شده است، آيا هميشه بايد به قصاص حکم كرد؟ البته در اين موارد، حکم فقهي و حقوقي، روشن است، اما حکم اخلاقي و تربيتي اسلام در اين موارد چيست؟
اين موارد از حوزههايي است که محققين و علماي مسلمان، کمتر به آن توجه داشته و زواياي پنهان آن را کمتر هويدا کردهاند. هنوز پيچيدگيهاي بسياري در اين حوزه به چشم ميخورد. به راستي، در چه مواردي بايد بخشيد و از حق خود گذشت؟ در چه مواردي، گذشت، پسنديده نيست؟ چه کساني مستحق رحمت و رأفت هستند؟ يا در مورد چه افراد و گروههايي بايد شدت عمل به خرج داد؟ اينها و صدها مورد شبيه آن، موضوعات خام و کارنشدهاي است که ميطلبد محققان و پژوهشگران، بيش از گذشته بر اين حوزهها متمرکز شوند.
البته برخي موارد داراي احکام مشخص حقوقي، فقهي و حتي اخلاقي است. مثلاً فرمودند کسي که بر او ستمي رفته است، حق فرياد، اعلان ستم، تظلم و دادخواهي
دارد: لا يُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاّ مَنْ ظُلِم؛(1) «خداوند متعال، فريادهاي ناشايست را نميپسندد؛ مگر از کسي که به او ستم شده است».
يا فرمودند: وَلَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولَئِكَ مَا عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيل؛(2) «بر کسي که مظلوم واقع شده و درصدد جلب ياري و كمك براي رفع ظلم از خودش يا درصدد انتقام باشد، اشكالي نيست».
همچنين فرمودند: مَنْ قُتِلَ دُونَ مَظْلِمَتِهِ فَهُوَ شَهِيد؛(3) «اگر كسي در برابر ظلمي که به وي روا داشتهاند، مقابله کند و در اين راه کشته شود، شهيد است».
جالب است که حضرت نفرمود کسي که در راه دفاع از حق خود (ناموس، مال، عرض و حيثيتش) دفاع کرد و کشته شد، اجر شهيد را دارد، بلکه فرمود که او شهيد است.
فيالجمله از بعضي اطلاقات در آيات و روايات، مانند: لا تَظْلِمُونَ وَلا تُظْلَمُون،(4) جواز و پسنديده بودن چنين تظلم و دادخواهي را ميتوان استفاده کرد؛ چون دين مقدس اسلام، ستمپذير بودن مسلمانها را نميپسندد، بلکه تظلم، انتقام و قصاص را ميپسندد و حقِ صاحبِ حق ميداند.
اسلام، سکوت در برابر ظلم را روا نميداند. بهخصوص اگر اين ستم، جنبه اجتماعي و ديني داشته باشد، شدت و لزوم دفاع و ايستادگي در برابر آن، بيشتر است. اساساً در چنين مواردي گذشت و بخشش، بيمعناست.
1. نساء (4)، 148.
2. شوري (42)، 41.
3. ابيجعفر محمدبنيعقوببناسحاق الکليني الرازي، اصول كافي، ج5، باب «من قتل دون مظلمته»، ص52.
4. بقره (2)، 279.
با اين همه، شدت و حدّتي که در چنين احکامي وجود دارد، مراعات حدود و حرکت نکردن فراتر از آن، اصلي مهم و غيرقابل اغماض در اسلام است. در اسلام، تعدي از حدود و ضوابط، حتي در مقام مقابلهبهمثل و انتقامگيري از سرسختترين دشمنان، ممنوع است و از هيچکس پذيرفته نيست: وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى؛(1) «کينه و نفرتي که از گروهي در دل داريد، شما را به بيعدالتي واندارد. عادلانه رفتار کنيد. رفتار عادلانه به تقوا و دينداري نزديکتر است».
حدود، تعزيرات و قصاص در اسلام داراي حد و مرزهايي مشخص و معين است. فلسفه تعيين اين قوانين و ضوابط نيز اجراي قسط و عدالت و پيشگيري از ظلم و تعدي است. پس در اجراي همين قوانين و ضوابط نبايد مرتکب ظلم و تعدي شد.(2) يکي از شاخصهاي دينداري و تقواي الهي، عملکرد انسان در همين موارد است. وقتي در مقام اجراي قوانين و گرفتن حق، از حقوق تعيينشده الهي پا فراتر نگذاريم و درست در مرز اسلام عمل کنيم، متقي و متدين واقعي خواهيم بود، بهخصوص وقتي انسان در حالت عادي نبوده، خشم و عصبانيت، گريبانگيرش شده باشد. در چنين مواردي، خودکنترلي و عمل نکردن جز در چارچوب ضوابط تنها از کسي ساخته است که تقوا و دينداري، ملکه نفساني وي شده باشد و داستان امير مؤمنان(عليه السلام)، كه در جنگ خندق و هنگام برخورد با سرسختترين دشمن دين در حساسترين و حياتيترين لحظه، بر خشم
1. مائده (5)، 8.
2. وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالأنْفَ بِالأنْفِ وَالأذُنَ بِالأذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (مائده، 45).
خود غلبه كرد، معروف است. او که تمام اسلام و ايمان بود، وقتي در آن روز مهم، در برابر تمام شرک و کفر قرار گرفت، خشم و غضب خود را فروخورد و با به اسارت گرفتن نفس، افتخاري آفريد که به بيان نبي مکرم اسلام(صلى الله عليه وآله)، ارزش و بهاي آن از عبادتي که تمام جن و انس از ابتداي آفرينش تا قيام قيامت انجام دادهاند يا ميدهند، بيشتر است، و با آن قابل قياس نيست.(1)
به دليل اهميت اين امر، امام سجاد(عليه السلام) در اين دعا از خداوند متعال، توفيق پايان دادن به قهرها و کدورتها و آشتي کردن با ديگران را درخواست کرده است. همچنين توفيق برخوردي همراه با عفو و اغماض به جاي انتقامگيري و مقابلهبهمثل را در برابر کسي درخواست کرده که نسبت به ما مرتکب ستمي شده است: «پروردگارا، به ما توفيق ده تا اگر در دل كسي نسبت به ما كدورتي بود و براثر سوء تفاهم يا هر دليل ديگري، با ما قهر كرده و از ما روي برگردانده است، ما در مقابل، با او آشتي کنيم و روي خوش به وي نشان دهيم. اگر نسبت به ما ستمي شد، ما در مقابل، نسبت به او منصف باشيم و به عدالت رفتار کنيم».
هنر اين نيست که در مقابل اينگونه رفتارهاي ناشايست، مقابلهبهمثل کنيم؛ چون اين کار از انسان عاجز نيز ساخته است. هنر انساني و ايماني آن است که انسان، همچون پيامبر گرامي اسلام(صلى الله عليه وآله) و ائمه معصوم(عليهم السلام)، با مکرمت و بزرگواري از کنار اين حوادث بگذرد و جداييها را با وصلت و پيوند جبران کند؛ همچنين ستمها را به
1. وجَاءَ فِي الْحَدِيثِ الْمَرْفُوعِ أَنَّ رَسُولَ اللَّه(صلى الله عليه وآله) قَالَ: ذَلِكَ الْيَوْمَ حِينَ بَرَزَ إِلَيْهِ بَرَزَ الْإِيمَانُ كُلُّهُ إِلَى الشِّرْكِ كُلِّه (محمدباقر مجلسي، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، ج39، ص3). همچنين روايت شده است که: أن النبي(صلى الله عليه وآله) قال: لضربة علي(عليه السلام) لعمرو بن عبدود أفضل من عمل أمتي إلى يوم القيامة. وفي حديث آخر: لضربة علي يوم الخندق أفضل من عبادة الثقلين. وكذلك قال النبي(صلى الله عليه وآله) لما برز مولانا علي(عليه السلام) إليه: برز الإسلام كله إلى الكفر كله (ابنطاووس، اقبال الاعمال، ص467).
جان بخرد و عفو و اغماض کند. اگر هم در مواردي، در مقام مقابلهبهمثل، انتقامگيري و قصاص است، به عدل و انصاف رفتار کند.
اينگونه رفتار کردن با کساني که به ما ظلم کردند يا از ما روي گردانيدند، نهتنها کسر شأن و کوچکي نيست، بلکه خصلت بزرگ مردان و زناني است که داراي روحي بلند و آسماني هستند و به دليل همين برخوردهاي نيکو و فوقالعاده، نام مبارکشان بر تارک تاريخ بشريت ميدرخشد. آن بزرگواران هميشه بهخصوص هنگامي که بر قوم و ملتي مسلط ميشدند، اين نعمت الهي را پاس ميداشتند و براي سپاسگزاري از اين نعمت، مانند هميشه و بيش از ديگر مواقع، اهل بخشش و گذشت بودند.(1)
حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) در بياني زيبا درباره نحوه برخورد با دشمن چنين توصيه فرمودند: «هنگامي که بر دشمنت غلبه يافتي، شکر نعمت قدرت و غلبهاي که خداوند به تو عنايت کرده است، عفو و بخشش دشمن است. پس عفو او را سپاس اين نعمت قرار ده».(2)
1. رسول گرامي اسلام(صلى الله عليه وآله) وقتي در فتح مکه، اسارت و ذلت سرسختترين دشمنانش را مشاهده فرمودند، عدهاي از مسلمانان و سرداران اسلام را ديدند که اين شعار را سر دادند: اليوم يوم الملحمة. آن بزرگوار با نفي اين شعار، فرمودند: اليوم يوم المرحمه. يعني ما اين نعمت بزرگ الهي را با اين شعار سپاس ميگزاريم. آنگاه دستور فرمودند تا تمام گردنکشان کفر و شرک را در پناه قدرت بيمانند اسلام آزاد کنند. اين سيره بزرگمنشانه که نشان از روح بلند اين مرد بزرگ ميداد، منشأ خير و برکت بسياري در طول تاريخ اسلام شد و بعدها فرزندان و اهلبيت گرانقدرشان(عليهم السلام) و بسياري از ياران و صحابي ايشان نيز همين رويه نيکو و پسنديده را در پيش گرفتند (محمدباقر مجلسي، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، ج21، ص1 و 9؛ ابنابيالحديد، شرح نهج البلاغه، ج17، ص272).
2. عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِين(عليه السلام) أَنَّهُ قَالَ: إِذَا قَدَرْتَ عَلَى عَدُوِّكَ فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُكْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَيْه (سيد رضي، نهج البلاغه، حکمت 11؛ محمدباقر مجلسي، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، ج68، ص428).
همچنين در بياني ديگر درباره عفو و بخشش انسانهاي توانمند و غالب ميفرمايند: «هرچه قدرت و توان انسان در غلبه بر ديگران بيشتر باشد، به عفو و بخشش ديگران، سزاوارتر است».(1)
پيش کشيدن بهانههايي مانند رابطه پدر و فرزندي يا مادر و فرزندي، سن، دانش، رابطه استاد و شاگردي، ثروت و فقر، موقعيت اجتماعي و...، براي آنکه طرف مقابل را پيشقدم کند و خودش کوتاه نيايد، بهانههايي شيطاني است که ميتواند انسان متقي و ديندار را از نعمت توجه و عنايت الهي و برکات پيشقدم شدن در چنين امور خيري، محروم كند. در چنين شرايطي، شيطان بيکار نميماند و سعي ميكند با دامن زدن به اين نوع مسائل، هرکدام از طرفين اختلاف را از پيشقدم شدن در راه حل مشکل باز دارد. البته در چنين مواردي، خداوند به مدد و ياري انسانهاي باتقوا ميآيد و آنها را از اين افکار پوچ و دامهاي مکر و وساوس شيطاني نجات ميدهد. چنين انسانهاي خداشناس و خودساختهاي در چنين پيشامدهايي، منتظر فرصت مناسباند تا شجاعت به خرج دهند و در اولين فرصت، پيشقدم شوند و از طرف مقابل عذرخواهي كنند و خطا و اشتباه را به گردن بگيرند. چنين اقداماتي کاري بزرگ و گاه فوق طاقت است و تنها با عنايت و توجه خاص الهي براي انسان ميسور خواهد شد.
علاوه بر اين، پذيرش عذر ديگران يا ملامت نکردن افراد در مواردي که احتمال عذر وجود دارد، از خصال پسنديده مؤمنان بوده و در لسان اهلبيت(عليهم السلام)، تحسين
1. عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِين(عليه السلام) أَنَّهُ قَالَ: أَوْلَى النَّاسِ بِالْعَفْوِ أَقْدَرُهُمْ عَلَى الْعُقُوبَه (محمدباقر مجلسي، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، ج68، ص428). همچنين از آن بزرگوار درباره روش صحيح برخورد با ديگران و عفو و گذشت از خطاي مردم اين بيان زيبا گزارش شده است: عَاتِبْ أَخَاكَ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ وَارْدُدْ شَرَّهُ بِالْإِنْعَامِ عَلَيْهِ وَكَان(عليه السلام) يَقُولُ: مَتَى أَشْفِي غَيْظِي إِذَا غَضِبْتُ؟ أَ حِينَ أَعْجِزُ عَنِ الِانْتِقَامِ فَيُقَالُ لِي لَوْ صَبَرْتَ؟ أَمْ حِينَ أَقْدِرُ عَلَيْهِ فَيُقَالُ لِي لَوْ غَفَرْتَ؟ (همان).
شده است. امام صادق(عليه السلام) نقل ميکنند که وقتي همّام(رحمه الله) از محضر مبارک اميرالمؤمنين(عليه السلام) تقاضا کرد که صفات نيکوي مؤمنان را براي وي بيان کنند، حضرت در ضمن بيان آن خصال نيک فرمودند: «اي همام، مؤمن کسي است که از صاحب عذر، عذرش را پذيرا باشد».(1)
همچنين از وصاياي نبي مکرم اسلام به اميرالمؤمنين(عليه السلام)، نکوهش کساني است که وقتي کسي نزد آنها عذرخواهي ميکند، آنها عذرش را نميپذيرند، حتي اگر عذري به دروغ آورده باشد: «علي جان، مشمول شفاعت من نيست کسي که عذر انساني را که معذرتخواهي، و خود را تبرئه ميکند، نپذيرد؛ چه آن شخص در عذرتراشياش صادق باشد، چه دروغ بگويد».(2)
حضرت موليالموحدين اميرالمؤمنين(عليه السلام) در مقام بيان صفات نيک برادر ايمانيشان ميفرمايند: «در گذشته، برادر مؤمني داشتم که... هيچگاه کسي را بهسبب کاري که امكان معذوريت داشت، ملامت و سرزنش نميکرد و خود را آماده شنيدن عذرش ميفرمود».(3)
1. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بن يُونُسَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّه(عليه السلام) قَالَ: قَامَ رَجُلٌ يُقَالُ لَهُ هَمَّامٌ وَكَانَ عَابِداً نَاسِكاً مُجْتَهِداً إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِين(عليه السلام) وَهُوَ يَخْطُبُ فَقَالَ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ! صِفْ لَنَا صِفَةَ الْمُؤْمِنِ كَأَنَّنَا نَنْظُرُ إِلَيْهِ. فَقَال(عليه السلام): يَا هَمَّامُ! الْمُؤْمِنُ هُوَ الْكَيِّسُ الْفَطِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَحُزْنُهُ فِي قَلْبِه... يَقْبَلُ الْعُذْر... (ج22، ص226).
2. حَمَّادُ بن عَمْرٍو وأَنَسُ بن مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنْ جَعْفَرِ بن مُحَمَّدٍ عَن أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيِّ بن أَبِي طَالِب(عليهم السلام) عَن النَّبِي(صلى الله عليه وآله) أَنَّهُ قَالَ: لَهُ يَا عَلِيُّ! أُوصِيكَ بِوَصِيَّةٍ فَاحْفَظْهَا فَلَا تَزَالُ بِخَيْرٍ مَا حَفِظْتَ وَصِيَّتِي... يَا عَلِيُّ مَنْ لَمْ يَقْبَلِ الْعُذْرَ مِنْ مُتَنَصِّلٍ صَادِقاً كَانَ أَوْ كَاذِباً لَمْ يَنَلْ شَفَاعَتِي... (ابيجعفر محمدبنعليبنالحسينبنبابويه القمي الصدوق، من لا يحضره الفقيه، ج4، ص352).
3. وَكَانَ لَا يَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا يَجِدُ الْعُذْرَ فِي مِثْلِهِ حَتَّى يَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ (سيد رضي، نهج البلاغه، حکمت 289).
حتي در مرتبهاي بالاتر، انسان بايد در برابر خطاي برادر مؤمنش به او دلداري دهد و گاه بخشي از تقصير را به گردن بگيرد و بگويد شايد تقصير من بود که چنين اتفاقي افتاد. شايد من بايد عملکردي بهتر ميداشتم تا کار به اينجا ختم نشود. هدف شما حتماً خدمت يا کار خير بود و حال اين پيشامد رخ داده است. شما تقصيري نداريد. بيان اين کلمات و چنين رفتاري بسيار ارزشمند است و طرف مقابل را آرام و از کرده خود پشيمان خواهد کرد. مهمتر از همه اين است که فضا را از دست شيطان خواهد گرفت.
برخورد عادلانه و مسالمتآميز با دشمنان و ظالمان
امام سجاد(عليه السلام) در اين فقره از دعا از خداوند متعال ميخواهد تا توفيق برخورد مسالمتآميز و منصفانه را با دشمنان و ظالمان به حقوقمان، به ما عنايت فرمايد: وَأَنْ نُنْصِفَ مَنْ ظَلَمَنَا، وَأَنْ نُسَالِمَ مَنْ عَادَانَا؛ «پروردگارا، به ما توفيق ده تا با کسي که به ما ستم روا داشته است، از در انصاف درآييم و با دشمن خود، رفتار صلحآميز داشته باشيم».
مسئله ديگر، اقداماتي است که براي پيشگيري انجام ميدهيم. گاه انسان به طرق مختلف، احتمال ستم يا اذيت و آزاري را از سوي افراد يا گروههايي، متوجه خود ميبيند. درنتيجه، خود، بهتنهايي يا با همدستي گروهها و انجمنهايي به فکر راه چاره يا مقابله ميافتد. آماده دفاع ميشود و به اقداماتي دست ميزند تا از وقوع ظلم پيشگيري کند يا از شدت آن بکاهد.
در چنين مواردي گو اينکه اين اقدامات اساساً تدابير عاقلانه و پسنديدهاي است، اما بايد مراقب بود تا مرز حلال و حرام و حق و ناحق دقيقاً رعايت شود. يا به فکر عفو و گذشت باشد يا اگر درصدد انتقام است، فقط در همان حدي اقدام کند كه به او ظلم شده است، نه بيشتر. البته در فرهنگ ما به همت تربيتهاي ديني و وجود
علما، ادبا و شعراي تربيتيافته مکتب اسلام و فرهنگ اهلبيت(عليهم السلام)، عفو و گذشت بسيار مقبول و جاافتاده است. بااينحال، بر اساس همان بنيانهاي تربيتي، عفو و گذشت بايد بهگونهاي باشد كه به ظلمپذيري و انظلام، بيعرضگي، خمودي، جبن و سلب شدن جرئتْ منجر نشود. منفعلانه برخورد کردن اثرِ بسيار مخرب تربيتي در جامعه دارد: ظالمان و متجاوزان به حقوق ديگران را جسورتر ميکند و امنيت افراد و جامعه را از جهات مختلفِ عِرضي، مالي و جاني به خطر مياندازد، و بالاتر از اين، موجب رواج فرهنگ غلط ظلمپذيري در جامعه خواهد شد.
بنابراين، تشخيص اينکه کجا جاي عفو و گذشت، و چه موقع، زمان انتقام و دفاع است، به معيار و شاخص معينکنندهاي نياز دارد. شايد بهترين معيار اين باشد که ببينيم هرکدام از اين دو برخورد داراي چه اثري است. گاه شخصي براثر عصبانيت، حرکتي را انجام داده و خود نيز پشيمان است و عفو و گذشت تأثير تربيتي و اخلاقي دوچنداني براي وي و ديگران دارد و موجب تنبه و آگاهي ميشود و بهترين روش تنبيه وي خواهد بود. در چنين مواردي اگر عکسالعمل، بد يا شديدتر باشد، فرد را جريتر ميکند و آثار بدي خواهد داشت. پس بهترين عکسالعمل، عفو و بخشش است.
آيات شريفه قرآن، مناديِ اين نوع رفتارهاي شايسته است. خداوند متعال به رسول گرامياش ميفرمايد: ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَة؛(1) «کارهاي بد و حرفهاي ناشايست کفار را با عکسالعمل خوب و پسنديده و انجام کارهاي خوب پاسخ گوي».
در آيهاي ديگر، به نبي مکرم اسلام(صلى الله عليه وآله) ميفرمايد: تو بدي دشمنانت را به نيکي پاسخ گوي. خواهي ديد که با تو يکدل و دوست ميشوند: وَلا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلا
1. مومنون (23)، 96.
السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيم؛(1) «نيکيها و بديها داراي بهايي برابر نيستند. در برابر بديهاي دشمنانت با خوبي و نيکي پاسخگو باش. خواهي ديد که دشمنت که بين تو و او جز دشمني، حاکم نبود، در برابرت چون دوستي نرمخو و خوشخلق خواهد شد».
بيانات و سيره اهلبيت(عليهم السلام) در راستاي همين توصيه سازنده و تربيتي قرآن کريم است. نقل اين داستان زيبا از سيره مبارکه امام سجاد(عليه السلام)، شنيدني است. در زندگي اهلبيت(عليهم السلام) نظير اين موارد بسيار نقل شده است. کم نبودند از مردم يا حتي خويشان و بستگان آن بزرگواران که براثر تبليغات سوء و وساوس شيطاني، ذهنيتهاي نادرستي نسبت به آنان پيدا كرده بودند و گاه به اقدامات شنيع و دور از انتظاري دست ميزدند. در اين رويدادهاي عبرتآموز، مشاهده سيره آن بزرگواران در برخورد با اين سبکسريها و رفتارهاي جاهلانه بسيار شنيدني و البته درس عبرتي براي عاقلان و اهل معرفت است.
ميگويند: يكي از عموزادههاي امام سجاد(عليه السلام) نزد ايشان آمد و نسبت به آن بزرگوار، مرتکب جسارتهايي شد. اصحاب حضرت که در آن جلسه حضور داشتند، ناراحت شدند و با عصبانيت تمام، آماده مقابله با آن مرد گستاخ بودند، ولي
1. وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَي اللّهِ وَعَمِلَ صالِحاً وَقالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِين * وَلا تَسْتَوِي الْحَسَنَه وَلا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ * وَمَا يُلَقَّاهَا إلاَّ الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَا إلاَّ ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ (فصلت، 33ـ35). در اين آيات شريفه، خداوند متعال ابتدا دعوتکنندگان به حق را ميستايد و آنها را خوشسخنترين افراد ميداند. سپس خوبي را با بديها قابل قياس نميداند. آنگاه به رسولش توصيه ميکند تا براي رام کردن دشمنان و از بين بردن صفات بد و گفتار ناپسندشان، در پاسخ به آنها و در مقابل رفتارهاي ناشايستشان، خوب رفتار کن تا آثار و برکات آن را به عيان مشاهده كني. در آخر نيز ميفرمايد: اين خصال نيکو را جز انسانهايي که بردبار و صبورند و از عنايات الهي بهرهاي عظيم بردهاند، درنخواهند يافت.
به احترام امام(عليه السلام) سكوت كردند و خشمشان را فروخوردند. آنان منتظر برخورد امام(عليه السلام) بودند. حضرت سكوت كردند و آن شخص هرچه ميخواست، به ايشان جسارت کرد تا جايي که خودش خسته شد و رفت. وقتي او رفت، امام(عليه السلام) رو به اصحاب کردند و فرمودند: آيا مايل هستيد، برويم و پاسخ او را بدهيم؟ اصحاب از اين پيشنهاد امام(عليه السلام) خوشحال شدند و گمان کردند حضرت به فکر تنبيه اوست. به همين جهت، همه عرضه داشتند: بله، اي فرزند رسول خدا(صلى الله عليه وآله)، ما آمادهايم.
همه برخاستند و به همراه حضرت به خانه آن شخص رسيدند. او به در خانه آمد. وقتي جمع را مشاهده کرد، ترسيد و گمان کرد كه حضرت به قصد تنبيهش آمده و چند نفر نيز براي کمک به همراه آورده است. امام(عليه السلام) با مشاهده او سلام كرد و بعد فرمود: فلاني! اگر چيزهايي را كه شما به من نسبت داديد، واقعاً درست بود و اين عيبها در من هست، پس خواهشم اين است كه دعا كن تا خدا مرا ببخشد. اگر اين نسبتها، درست نبود و دروغ و خطا و تهمت بود، من دعا ميكنم كه خدا شما را ببخشد و شما هم استغفار كن.
آن شخص از برخورد غيرمنتظره امام(عليه السلام) بسيار منفعل و متأثر شد و گريهکنان به دستوپاي ايشان افتاد و عذرخواهي کرد. از آن پس، او يكي از دوستان و ارادتمندان امام سجاد(عليه السلام) شد. بعد از اين واقعه، حضرت(عليه السلام) به اصحاب فرمودند: حالا اين بهتر بود يا اينكه من در مقابل او مقابلهبهمثل و مثلاً بدگويي ميکردم؟ درحاليکه او با اين رفتار، اصلاح شد و توبه کرد. فتنه هم برطرف شد. ما هم کار نيک و پسنديدهاي انجام داديم.
اين برخورد امام سجاد(عليه السلام)، بهترين مصداق کظم غيظ قرآني وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظ(1) و مصداق روشن ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ
1. آل عمران (3)، 134.
حَمِيم(1) است؛ همچنين از مصاديق ارشاد افراد ناصالح و تربيت آنها به بهترين شيوه است. حضرت با شيوهاي صحيح ضمن جلب رضاي الهي، بيماري اخلاقي او را درمان کرد و با مهار اصحاب و يارانش نيز مانع ايجاد فتنه شد. چه رفتاري از اين بهتر که انسان، دشمني را به دوستي و دشمن بددهن و جسور را به دوست و ياوري عاشق و ارادتمند تبديل کند.
بنابراين، عفو و گذشت و توصيه ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَن براي مواقعي است که موجب جسارت و پررويي طرف نشود و باعث نشود تا او بر کارهاي خلاف و گناهانش بيفزايد. همچنين موجب برپا شدن فتنههاي اجتماعي نشود. اگر در مقابل افراد و گروههايي قرار داريم که با عفو و اغماض، جسورتر و جريتر ميشوند و ميدان را براي هرزگي و بيبندوباري، بازتر و فضا را براي خود امنتر احساس ميکنند و همچنان به اين اعمال شرورانه خود ادامه ميدهند، تأديب و تنبيه رجحان دارد و بهترين عکسالعمل، برخورد تند و صريح، البته با رعايت حدومرز قانوني و حقوق و وظايف شرعي است.
در ادامه دعا، امام سجاد(عليه السلام)، خطاب به پروردگار درخواست ميكنند تا توفيق رفتاري همراه با مسالمت و آرامش با دشمنان، عنايت فرمايد: وَأَنْ نُسَالِمَ مَنْ عَادَانَا
1. وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ * وَلا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ * وَمَا يُلَقَّاهَا إلاَّ الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَا إِلاَّ ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ (فصلت، 33ـ35). در اين آيات شريفه، خداوند متعال ابتدا دعوتکنندگان به حق را ميستايد و آنها را خوشسخنترين ميداند. سپس خوبي را قابل قياس با بديها ندانسته و آنگاه به رسولش توصيه ميکند تا براي رام کردن دشمنان و از بين بردن صفات بد و گفتار ناپسندشان در پاسخ به آنها و در مقابل رفتارهاي ناشايستشان خوب رفتار کند تا آثار و برکات آن را به عيان مشاهده کند. در آخر نيز ميفرمايد: اين خصال نيکو را جز انسانهايي که بردبار و صبورند و از عنايات الهي بهرهاي عظيم بردهاند، درنخواهند يافت.
حَاشَي مَنْ عُودِي فِيكَ وَلَكَ، فَإِنَّهُ الْعَدُوُّ الَّذِي لا نُوَالِيهِ، وَالْحِزْبُ الَّذِي لا نُصَافِيه؛ «پروردگارا، به ما توفيق ده تا با دشمنان خود، دوست شويم، اما هرگز با کسي که بهخاطر تو و در راه تو با او دشمن هستيم، دوست نشويم؛ چون ما با گروهي که بهخاطر تو با آنها در جنگيم، هرگز آشتي نميکنيم و جز عداوت و سرسختي در حقشان به کار نميبريم».
بهتر است با كساني كه با ما رسماً دشمني ميكنند و در ستيزند، از در صلح و آشتي و خوشرفتاري درآييم. به جاي دشمني كردن، با آنها مهربان و صميمي باشيم و آشتي، خوشرفتاري و خوشرويي كنيم. اين درخواستها و توفيقات متمم همان توصيه قرآني است كه فرمود: ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَن؛ يعني اگر او دشمني کرد، شما دوستي كن. او بدگويي يا بياحترامي کرد يا حتي مالي از شما تلف کرد، شما با خوشرويي برايش هديه بفرست و به او احسان كن. وقتي با او برخورد کردي، بيشتر تحويلش بگير و او را اکرام و احترام كن.
برخورد خصمانه با دشمنان خدا
تمام اين توصيهها و دستورالعملهاي تربيتي و اخلاقي در صورتي است که منشأ دشمني، عداوت و برخوردهاي ناشايست، مسائل شخصي و خشم و عصبانيتهاي موردي باشد. اگر منشأ اين دشمنيها، دين و اعتقادات ديني و محور بغض و کينه موجود بين ما و ديگران، رضايت و عدم رضايت الهي باشد، يا دشمني دشمنان با ما بهخاطر دين و پايبندي ما به اصول و ارزشهاي الهي باشد، ديگر جاي مسالمت و آشتي نيست.
امام سجاد(عليه السلام) در اين فقره از دعا ميفرمايند: حَاشَي مَنْ عُودِي فِيكَ وَلَكَ، فَإِنَّهُ الْعَدُوُّ الَّذِي لا نُوَالِيهِ، وَالْحِزْبُ الَّذِي لا نُصَافِيه؛ «خداوندا، با کساني كه دشمني و عداوت آنها با ما بهخاطر تو، دين تو و حفظ ارزشهاي ديني و حفظ عقايد اسلامي
است، سلم و نرمش نخواهيم داشت. ما بههيچروي با چنين افرادي، نرمش و دوستي نميکنيم و در مقابل آنها خضوع، سلم و مدارا را مجاز نميدانيم».
يگانه هستي، امير مؤمنان علي(عليه السلام)، که بخشش و عفو دشمن هنگام غلبه و پيروزي را توصيه ميفرمودند، در چنين فضاي مسمومي، نهتنها در مقابل دشمنان آشکار، بلکه حتي در مقابل نزديکترين خويشان و بستگانشان نيز ميايستادند و اين ايستادگي را افتخار خود ميدانستند و به آن ميباليدند:
وَلَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّه(صلى الله عليه وآله) نَقْتُلُ آبَاءَنَا وَأَبْنَاءَنَا وَإِخْوَانَنَا وَأَعْمَامَنَا. مَا يزِيدُنَا ذَلِكَ إِلَّا إِيمَاناً وَتَسْلِيماً وَ...؛(1) ما در رکاب رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و براي احقاق حق با پدران، فرزندان، برادران و عموهايمان ميجنگيديم. اين پيکار ما با خويشانمان در ما چيزي جز ايمان به خداوند و تسليم در برابر وي نميافزود... ما در برابر خويشانمان چون دو هماورد و پهلوان ميجنگيديم و به خون هم تشنه بوديم و درصدد بوديم تا جام مرگ را به هم بنوشانيم... .
امام سجاد(عليه السلام) نيز همچون جد بزرگوارش، اميرالمؤمنين(عليه السلام)، عفو، بخشش، سلم و خوشرويي را تنها براي کساني مجاز و پسنديده ميدانند که دشمني و عداوتشان، شخصي و از سر عصبانيت و خشم باشد. حضرت ميفرمايند که پروردگارا، اگر دشمني و عداوتشان در راه تو و بهخاطر تو باشد؛ يعني دشمن تو باشند و عداوتشان
1. ولَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّه(صلى الله عليه وآله) نَقْتُلُ آبَاءَنَا وَأَبْنَاءَنَا وَإِخْوَانَنَا وَأَعْمَامَنَا. مَا يَزِيدُنَا ذَلِكَ إِلاَّ إِيمَاناً وَتَسْلِيماً وَمُضِيّاً عَلَى اللَّقَمِ وَصَبْراً عَلَى مَضَضِ الْأَلَمِ وَجِدّاً فِي جِهَادِ الْعَدُوِّ وَلَقَدْ كَانَ الرَّجُلُ مِنَّا وَالْآخَرُ مِنْ عَدُوِّنَا يَتَصَاوَلَانِ تَصَاوُلَ الْفَحْلَيْنِ يَتَخَالَسَانِ أَنْفُسَهُمَا أَيُّهُمَا يَسْقِي صَاحِبَهُ كَأْسَ الْمَنُونِ فَمَرَّةً لَنَا مِنْ عَدُوِّنَا وَمَرَّةً لِعَدُوِّنَا مِنَّا فَلَمَّا رَأَى اللَّهُ صِدْقَنَا أَنْزَلَ بِعَدُوِّنَا الْكَبْتَ وَأَنْزَلَ عَلَيْنَا النَّصْرَ حَتَّى اسْتَقَرَّ الْإِسْلَامُ مُلْقِياً جِرَانَهُ وَمُتَبَوِّئاً أَوْطَانَه (نهج البلاغه، خطبه 56).
با ما به سبب ايمان به تو باشد، بههيچروي، اهل مدارا، بخشش و روي خوش نشان دادن با آنها نيستيم؛ چون نرمي و مدارا کردن با اين افراد به دين خدا لطمه خواهد زد. اينجا جاي سرسختي و خشونت نشان دادن است.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org