قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

گفتار سیزدهم

وَتَخَلَّصْ إِلَى رَاحَةِ النَّفْسِ بِصِحَّةِ التَّفْوِيضِ، واطْلُبْ رَاحَةَ الْبَدَنِ بِإِجْمَامِ الْقَلْبِ، وَتَخَلَّصْ إِلَى إِجْمَامِ الْقَلْبِ بِقِلَّةِ الْخَطَإِ؛ و با تفویض صحیح [همه امور به خدا] به آسايشِ دل دست ياب و آسودگى تن را در آسايش دل جست‌وجو کن، و با کاهشِ خطا آسودگيِ دل را به دست آور.

فلسفه شرور در بینش توحیدی

می‌دانیم که زندگي دنيا براي همه انسان‌ها با سختي‌ها و ناگواري‌هايي همراه است. قرآن کریم مي‌فرمايد: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ.(1) این مطلب در جهان‌بيني مادي تفسير روشني ندارد. بر اساس این بینش، دشواري‌ها لازمه این دنیاست و به‌ناچار باید آنها را تحمل کرد. در مقابل، بينش توحيدي برای این ناگواری‌ها تفسيری عقلاني ارائه می‌دهد: زندگي در دنيا ازآن‌جهت كه مقدمه‌اي براي شکوفایی استعدادها و آزمايش انسان‌هاست بايد با خوشي‌ها و ناخوشي‌ها توأم باشد؛ قرآن کریم مي‌فرمايد: وَنَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً.(2) در بينش توحيدي، اين عالم پرورشگاه انسان است و به دوران جنينی در مقايسه با دوران پس از تولد بسیار شباهت دارد. در دوران جنینی، لازم است نطفه نُه‌ ماه در رحم مادر باشد تا رشد كند و برای ورود به دنیا آماده شود.


1. بلد (90)، 4. «به‌راستى كه انسان را در رنج آفريده‏ايم».

2. انبیاء (21)، 35. «و شما را از راه آزمايش به بد و نيك خواهيم آزمود».

این نُه‌ ماه آمادگي جنيني، با ورود به دنیا مثلاً به نود سال آمادگي براي ورود به جهان آخرت تبديل مي‌شود. دنیا زمینه‌ای بسیار مناسب برای رشد انسان و تولد ديگر او در عالَمِ ابدی است. البته تفاوت اين است که رشد در دوران جنینی طبيعي و جبري است؛ یعنی جنین از خودش اختیاری ندارد؛ اما در عالم دنیا انسان خود بازيگر ميدان است و بايد خود را براي زندگي ابدي آماده کند. طبيعي است كه در محيط آزمايشْ خوشي‌ها و ناخوشي‌هايي بروز کند تا هركسي جوهر خودش را نشان دهد و ثابت کند که تا چه اندازه حاضر است براي رضاي خدا آزمون‌هاي دشوار را تحمل كند و براي رسيدن به کمال از لذت‌هاي پستْ چشم بپوشد.

جهان‌بيني توحيدي براي شرور، نقص‌ها و کمبودهاي این عالم تفسیري معقول دارد؛ ولی در بینش مادی اين دشواري‌ها ضرورتی تلقی می‌شود که ناچار باید آن را پذیرفت. گاهی شرور از قبیل حوادث طبیعی ـ ‌سیل، زلزله و غيره‌ـ است که انسان در ايجاد آنها هیچ نقشی ندارد و گاه نیز شامل خطرها و ضررهایی است که کمابیش خود انسان در آنها مؤثر است. اگر ذهن انسان هر لحظه فقط متوجه شرور دنیا باشد، زندگي در نظر او تلخ می‌شود؛ زيرا هر لحظه‌ احتمال می‌دهد مصيبت و گرفتاري‌ نصيب او شود. کسانی كه دراین‌باره زياد فكر مي‌كنند به روان‌پريشي مبتلا مي‌شوند. به‌هرحال زندگي خواه‌ناخواه توأم با اضطراب‌، دلهره‌ و نگراني است؛ تاآنجا‌كه، به اعتقاد اگزيستانسياليست‌ها، اضطراب مقوّم انسانيت انسان است. به‌عبارت‌دیگر، انسان حیوان مضطرب است و اگر اضطراب نداشته باشد، انسان نيست. ازآنجاکه انديشيدن به سختی‌ها و گرفتاری‌ها انسان را ناراحت و مضطرب مي‌کند، روان‌شناسان پيشنهاد مي‌دهند که اصلاً به این‌گونه مسائل فكر نكنيد و به دنبال خوشي و سرگرمی باشید و اصلاً به اینکه ممکن است خطر یا پیشامد ناگواری در پيش باشد فکر نکنید. این نسخه‌اي است كه روان‌شناسان براي راحتي انسان پیشنهاد می‌کنند؛ ولي انبياي الهی علیهم السلام نسخه ديگري دارند. آنان مي‌گويند که براي رهایی از اضطراب‌هاي بيجا بايد ماهيت اين عالم را بشناسيد و بدانيد كه دنیا گذرگاه است، و اقامت در آن موقت، و كسی كه سختی‌های این جهان را تحمل كند و وظایفش را انجام دهد به آرامش و آسایش ابدی خواهد رسید.

آرامش در پرتو شناخت ماهیت حقیقیِ دنیا

بر اساس نگرش انبیاعلیهم السلام زندگی دنیا اصالت ندارد و سختی‌های دنیا مقدمه‌ای براي آسايش و لذت‌ بي‌نهايتي است که انسان مي‌تواند به دست بياورد. انسان قادر است با مدیریت سختی‌ها و حوادث دنیوی سعادت ابدي را براي خود رقم بزند. چنین نسخه‌ای در مکاتب مادی پیدا نمی‌شود؛ زيرا آنها به سرای ابدی اعتقاد ندارند یا اعتقاد ضعیف آنها به زندگی اخروی در متن زندگی‌شان تأثیری ندارد. این در حالی است که پیامبران الهی علیهم السلام ماهیت این عالم را به انسان شناسانده‌اند و بر این توقع مهر باطل زده‌اند که این عالم محل امن و آسايش باشد. حقیقت آن است که انسان در این عالم دوره‌ای آزمایشی را طی می‌کند و نسبت عالم دنیا به عالم آخرت از نسبت چشم‌بر‌هم‌زدني به عمر صدساله ناچیزتر است. آیا کسي که صدسال عمر دارد نگران این است که يک لحظه چشم‌برهم‌زدن چگونه مي‌گذرد؟

اگر انسان این حقیقت را درک کند، می‌تواند به سعادت ابدی اميد داشته باشد. کسانی که در این دنیا به وظیفه‌شان عمل مي‌کنند و آمادگي پذيرش سختي‌هاي زودگذر را در خود ايجاد مي‌کنند، در آخرت آسوده خواهند بود: الَّذي أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا يَمَسُّنا فيها نَصَبٌ وَ‌لا يَمَسُّنا فيها لُغُوب.(1) کارگری که می‌داند اگر از صبح تا شب خوب کار کند چندین برابر مزد می‌گیرد، سختی کار برایش شیرین می‌شود، چه رسد به اینکه در ازاي کوشش فراوان در طول روز، مزدی در انتظار کارگر باشد که در تصورش هم نمي‌گنجد. اين راهي است که انبياعلیهم السلام برای ازبین‌بردن اضطراب و دلهره پيش مي‌نهند. اين توصیه کارکرد دارويي ندارد، بلکه بيان واقعيت است. يکي از راهکارهای انبياعلیهم السلام برای درمان بیماری‌های بشر، حقيقت‌درماني است. اگر کسی چنین حقایقی را درک کند، دیگر به دارو نياز نخواهد داشت و بیماری او بهبود مي‌يابد؛ زيرا انسان با شناخت ماهیت واقعی عالَم توقعات بیجا را کنار مي‌نهد. افزون ‌بر این خداوند متعال برای کسانی که از راهنماییِ او در زندگی استفاده کنند، در همين دنيا هم امتياز‌هاي خاصي قرار داده است. چنین کسانی با یاری خداوند


1. فاطر (35)، 35. «همان [خدايى‏] كه ما را به فضل خويش در سراى ابدى جاى داد. در اينجا رنجى به ما نمى‏رسد و درماندگى به ما دست نمى‏دهد».

متعال از مشکلات و گرفتاری‌ها رها مي‌شوند: وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا * وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ.(1)

تفویض؛ عالی‌ترین نسخه عملی برای آرامش

عالي‌ترين نسخه‌اي که در مقام عمل دراين‌باره توصيه شده است، تفويض است. مؤلف کتاب شرح امثله در جامع‌المقدمات پایان علم را واگذاری کار به خداوند متعال دانسته است: اول‌ العلم معرفة الجبار وآخر العلم تفويض الامر اليه.(2) اين عالي‌ترين نتيجه عملی‌اي است که انسان از خداشناسي می‌گیرد؛ هرچند برخی به‌لحاظ قلبی مقام تسلیم را به‌مراتب بالاتر از تفویض دانسته‌اند. اگر مقام تفويض برای انسان ملکه شود، تنها دغدغه‌اش انجام وظيفه خواهد بود؛ زيرا به اعتقاد او، کسی هست که بهترین نتیجه را براي کار انسان رقم مي‌زند و بهترين راه را براي او انتخاب مي‌کند؛ پس اگر انسان کار خود را به خداوند واگذاشت، می‌داند که اگر بيماريْ صلاح او باشد، او را بيمار می‌کند و اگر سلامتْ صلاح او باشد نمي‌گذارد بيمار شود يا اگر بیمار شد، معالجه‌اش می‌کند.

انجام وظيفه در عمل، و اعتماد به خدا در نتيجه

روشن است که معنای تفویض و واگذاری امور به خداوند متعال این نیست که از دست انسان هیچ کاري ساخته نیست و باید همه کارها را به خداوند متعال سپرد و تنبلی و تن‌آسايي را در پيش گرفت. همان‌گونه‌که گفتيم دو نظام بر عالم حکم‌فرماست: نظام تکوين و واقعيت‌هاي خارجي که باید به خدا واگذار شود تا هرچه خداوند متعال صلاح می‌داند مقدر کند، و نظام تشریع که در آن، خداوند وظایف فعلیِ ما را تعیین کرده است. توضیح آنکه، مثلاً اگر خداوند صلاح دانست که کسی بيمار شود، حتماً مصالح و حکمت‌هایی در آن نهفته است و ازآنجاکه به نظام تکوین و واقعیت‌های خارجی مربوط


1. طلاق (65)، 2 و 3. «و هركس از خدا پروا كند، [خدا] براى او راه بيرون‏شدنى قرار مى‏دهد و از جايى كه حسابش را نمى‏كند، به او روزى مى‏رساند».

2. «آغاز علم اين است که انسان خدا را بشناسد و پايانش هم اين است که کارهاي خود را به او واگذار کند».

است، باید به خداوند واگذار شود؛ خواه حکمت این مصالح برای او معلوم شود و خواه از آنها هیچ آگاهی حاصل نکند. پس باید به اين واقعيت تکويني راضي بود و کار را به خدا واگذار کرد؛ اما این واگذاری با انجام تکلیف و وظیفه ـ مانند رفتن نزد پزشک و استفاده از داروها برای درمان ـ منافاتي ندارد. بيمار وظيفه دارد نزد طبیب برود و طبق دستور او عمل کند؛ اما اینکه بهبود يابد یا نه، نباید براي او فرقی داشته باشد، بلکه باید به تدبیر خداوند متعال راضي باشد. حضرت ابراهیم علیه السلام  در جواب نمرود که پرسيد خدای تو کیست، فرمود: وَ‌الَّذي هُوَ يُطْعِمُني‏ وَ‌يَسْقين* وَ‌إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفين.(1) حضرت در جواب نمرود، به‌جای اینکه بگوید خدایی که مرا بيمار کرد، می‌گوید خدایی که اگر بيمار شدم، مرا شفا می‌دهد. این‌گونه سخن‌گفتن برای رعایت ادب بندگي است.

اينکه حضرت ابراهیم علیه السلام  از شفای الهی سخن به میان می‌آورد، به این معنا نیست که ایشان نزد پزشک نمي‌رود و از دوا و سایر اسباب شفا استفاده نمي‌کند، بلکه او دستي را در همه‌ جا حاضر مي‌بيند که اسباب را مي‌گرداند، و آن حضرت آمده است تا ديگران را هم به این نگرش هدايت کند: خداست که آب را از آسمان نازل می‌کند؛ اوست که گیاه را از زمین می‌رویاند؛ اوست که گیاه را برای انسان به غذا تبديل می‌کند؛ اوست که آب را به انسان می‌نوشاند و بيماري‌اش را شفا می‌دهد. این حقایق به معناي نفی فعل‌و‌انفعالات مادی یا انکار تأثیر داروهای طبیعی و شیمیایی نیست؛ زيرا نظام تکوین بر جاي خود استوار است؛ ولي باید دانست که در آن سوي عالَمِ اسباب، دست قدرت الهی نظام تکوین را مدیریت می‌کند. اگر انسان به چنین شناختی دست يابد، ديگر ناراحتي براي او مفهومي نخواهد داشت: أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ.(2) چنین انسانی در هشتاد يا نودسالگی هم جوانانه و در کمال نشاط و آرامش است و هيچ دغدغه‌اي ندارد. چنین روحیه‌ای در برخی بزرگان به‌روشنی دیده شده است. حضرت آيت‌الله ‌بهاءالدينيرحمه الله در پیشامدهای گوناگون، از جمله ماجراي پانزدهم خرداد و دستگيري حضرت امامرحمه الله هیچ‌گاه سراسيمه نشدند. البته محبت و علاقه ایشان به امام بسيار بود و براي ایشان نگران


1. شعراء (26)، 79 و 80. «و آن‌كس كه او به من خوراك مى‏دهد و سيرابم مى‏گرداند و چون بيمار شوم او مرا درمان مى‏بخشد».

2. یونس (10)، 62. «آگاه باشيد كه بر دوستان خدا نه بيمى است و نه آنان اندوهگين مى‏شوند».

بودند؛ اما آرامش خود را حفظ مي‌کردند. آرامش او از بهر اعتمادي بود که به خدا داشت و مي‌دانست هزار برابر آنچه او حضرت امامرحمه الله را دوست مي‌دارد خدا امام را دوست دارد و او را رها نمي‌کند. توسل‌کردنشان هم انجام وظيفه بود. خداوند متعال هم کارهای کسی را عهده‌دار می‌شود که امورش را به خدا واگذار کرده باشد. لازمه واگذاری امور به خداوند متعال این است که انسان احساس آرامش کند و تنها نگرانی او انجام وظیفه به بهترين شکل باشد. وقتي حضرت امامرحمه الله از پاريس مي‌آمدند و بسیاری از شخصیت‌های سیاسی آمدن ایشان به ایران را در آن موقعيت مصلحت نمی‌دانستند، در جواب این سؤال که چه احساسي داريد؟ فرمود: «هيچ احساسي ندارم». ایشان خود را بنده‌ای در حال انجام وظیفه می‌دانست و کارش را به خداوند متعال و مصلحت او واگذار کرده بود. کارها برای کسانی که به تفویض ایمان دارند آسان می‌شود.

امام باقر علیه السلام می‌فرمايند: وَتَخَلَّصْ إِلَى رَاحَةِ النَّفْسِ بِصِحَّةِ التَّفْوِيضِ.(1) شايد به‌کارگیریِ عبارت «بصحة التفویض» به‌جای «بالتفویض» یا «بتفویض الامر الی ‌الله»، برای اشاره به این نکته باشد که گاه انسان خودش را فریب مي‌دهد و واقعاً کار را به خدا تفويض نمي‌کند، بلکه از جهت تنبلي و بی‌حالی وانمود می‌کند که کار را به خدا واگذار کرده است. تفویض با بی‌عرضگی تفاوت دارد. ترك مبارزه با دشمن یا ترك تلاش برای انجام وظایف دیگر، تفویضِ صحیح نیست. تفويض صحيح اين است که انسان قدرت انجام کار را داشته باشد و با اعتماد به خدا وظیفه‌اش را انجام دهد؛ خواه به نتیجه مطلوب برسد، خواه نرسد؛ زيرا نتیجه را به خداوند واگذار کرده است و از او خواسته است که بهترین‌ها را برای او رقم بزند.

روزي حضرت موسي علیه السلام  در حال بيماري برای مناجات به کوه طور رفت. در مناجات با خدا ـ شاید براي عذرخواهی از اینکه نمی‌تواند درست وظیفه‌اش را انجام دهد ـ موضوع بيماري خود را بيان کرد (طبیعی است که بيمار نمي‌تواند به‌گونه‌اي شایسته عبادت و مناجات کند). خطاب آمد که نزد فلان پزشک برو تا با تجویز فلان دارو و مصرف كردن آن بهبود یابی. حضرت موسي علیه السلام  بعد از آنکه از کوه طور


1. «و با واگذارى [همه‌چيز خود به خدا] به آسايش ضمير خويش دست ياب».

بازگشت، آن دارو را تهیه و مصرف کرد، اما بهبود نيافت. بار دیگر که برای مناجات با خداوند به کوه طور رفت علت بهبود‌نیافتن را جويا شد. خداوند فرمود: «گفتم نزد فلان طبيب برو تا او دارو را به تو بدهد؛ اما به این سفارش عمل نکردی و خودت دارو تهیه کردی». مي‌بينيم که تنظيم اسباب و علل، مصلحت‌هایی دارد که عقل انسان نمی‌تواند درک کند؛ پس وظیفه داریم که اگر بيمار شدیم، به پزشک مراجعه کنیم؛ اما شفا دادن در توان پزشک نیست: وَ‌إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفين.(1)

واگذاری امور به خداوند متعال و اعتماد به او درباره نتیجه کارها راهي براي آرامش روح و ريشه‌كن‌كردن اضطراب، ناراحتي و ترس‌هاي بي‌دليل است. البته اين كار آسان نيست. کسي مثل جابر كه مراحلي از كمال را گذرانده باشد مي‌تواند به‌درستی كار خود را به خداوند واگذار کند؛ پس صحت تفويض به معناي واگذاری امور به خداوند، آن‌هم با اعتقاد واقعی به توحید است، نه از سَرِ تنبلی یا بی‌عرضگی.

تمرکز حواس و راحتیِ جسم

بعضی ناراحتي‌ها كم‌وبيش به جسم مربوط است. البته هرچه جنبه ادراكي داشته باشد به روح مربوط می‌شود. حتي درکی هم که به عملِ ديدن منسوب است، مربوط به روح است؛ زيرا چشم مادي درک ندارد، بلکه فقط تصویری در آن شکل می‌گیرد. این در حالی است که ما برحسب عادت آنچه را با اندام‌های حسی ارتباط دارد به بدن نسبت می‌دهیم؛ مثلاً می‌گوییم چشم می‌بیند، گوش می‌شنود و... . درحقیقت، روح است که به‌واسطه چشم و گوش می‌بیند و می‌شنود. درک عواطفي مانند راحتي، لذت، رنج و درد نیز کار روح است؛ هرچند ممکن است با بدن نیز ارتباطی مستقیم داشته باشد. توضیح آنکه برخی بيماري‌ها جنبه روان‌تني(2) دارند، يعني روح و جسم هردو به بيماري مبتلا مي‌شوند؛ بعضی بیماری‌ها از روح شروع می‌شوند و کم‌کم در جسم سريان می‌یابند و گاه


1. شعراء (26)، 80. «و چون بيمار شوم او مرا درمان مى‏کند».

2. Psychosomatic.

نیز عکسِ آن اتفاق می‌افتد. پس رابطه روح و جسم بسيار تنگاتنگ است. برخی بیماری‌ها به‌صورت مستقیم در جسم تأثیر نمی‌گذارند، مانند اینکه انسان نگران آینده باشد و همواره به این بیندیشد که آیا گرفتار سیل و زلزله می‌شود؟ آیا حوادثی ناگوار برای او اتفاق می‌افتد؟ گاهی نیز برخی ترس‌ها و نگراني‌ها مستقيماً با جسم ارتباط دارند. اولی، ناراحتی روحی و دومی، ناراحتی بدنی تلقی می‌شود. شايد به همین مناسبت باشد که امام باقر علیه السلام  پس از آنکه راه دستیابی به راحتی نفس را تفویض معرفی کردند مي‌فرمايند: وَاطْلُبْ رَاحَةَ الْبَدَنِ بِإِجْمَامِ الْقَلْبِ.(1)

از بروز ناراحتی‌های جسمي از قبیل لرزش، اضطراب و ترس و... مي‌توان پيشگيري کرد. یکی از مهم‌ترين عوامل اين بيماري‌ها حواس‌پرتي و فقدان تمرکز است. گاهی ذهن انسان به‌محض شروع مطالعه پراکنده مي‌شود یا هنگام نماز به‌جای حضور قلب، به همه دنيا سفر می‌کند. حواس‌پرتي و پراکندگيِ دل مصيبت بزرگی است که چون به آن عادت کرده‌ايم، درک نمي‌کنيم چقدر به ما ضرر مي‌زند. البته اندازه‌ای از حواس‌پرتی طبیعی است؛ زيرا زندگي انسان جنبه‌هاي مختلفي دارد و ارتباط با اشخاص متفاوت و تکالیف متفاوت فردی، اجتماعی، دنیوی و اخروی ميزان متفاوتي از توجه را می‌طلبد؛ اما گاهی از حد متعارف خارج مي‌شود؛ به‌گونه‌اي که هیچ‌کدام از کارها منظم انجام نمی‌شود. بر اساس فرمایش امام باقر علیه السلام  راحتی جسم را باید در تمرکز حواس یافت. به‌راستی، راهکار تمرکز حواس چیست؟

تأثیر کاهش گناه بر تمرکز حواس

امام باقر علیه السلام  می‌فرمایند: وَتَخَلَّصْ إِلَى إِجْمَامِ الْقَلْبِ بِقِلَّةِ الْخَطَإِ.(2) به نظر می‌رسد، در صورت صحت نسخه، کاستن خطا به معناي کاستن از گناه باشد؛ بنابراين اگر کسی در پي تمرکز حواس باشد، باید از گناهان خود بکاهد. اگر انسان برای رفع نیازها و تأمین خواسته‌هایش، از راه‌هاي شرعي و فطری و معقول استفاده کند، به‌راحتی به مقصود خود می‌رسد؛ اما اگر


1. «و آسودگى تن را در آسايش [و آرامش] دل بجوى».

2. «و با كاستن از خطا به دل‌آسودگى نائل شو».

از مسير صحيح منحرف شود، گرفتار هزاران پيچ‌وخم خواهد شد؛ مثلاً انسان می‌تواند برای ارضاي غريزه جنسي راه فطري و صحیح را برگزيند که ازدواج است. در این ‌صورت از معاشرت با همسرش لذت می‌برد و زندگی آرام و آسوده‌ای دارد: وَمِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ‌جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ‌رَحْمَة.(1) اما اگر درباره برآورده‌کردن نیاز خود، از مسير صحیح منحرف شود، به انواع دلهره‌ها، دل‌مشغولي‌ها و پراكندگي‌ها مبتلا خواهد شد: وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ‌* إِلاَّ عَلى‏ أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومين‌* فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ.(2)

شاید هر‌کسی در زندگی، کم یا زیاد، از مسیر صحیح خارج شده باشد و مسير نادرست تمام ذهنش را مشغول کرده باشد. گاه نگاه حرامي ذهن انسان را تمام روز مشغول می‌کند، به‌گونه‌اي که دیگر در نماز، مطالعه و ديگر کارها تمرکز حواس ندارد. این در حالی است که اگر چشمش را نگه داشته بود به اين پراكندگي مبتلا نمي‌شد. عامل پراكندگي حواس خروج از جاده مستقيم فطرت و شرع است.

دستیابی به سعادت حقیقی در گرو اطاعت از خداوند متعال و پرهیز از گناهان است. اگر انسان ـ که طالب سعادت است‌ ـ بتواند خود را از خطاها و گناهان حفظ كند، بر اثر اطاعت خدا از آرامش و تمركز و حواس‌جمعي بیشتری بهره‌مند خواهد شد؛ ولي اگر از شيطان پيروي کند، به‌گونه‌اي به انواع پراكندگي‌هاي ذهني مبتلا مي‌شود که كارهاي عادي‌ را هم نمی‌تواند درست انجام ‌دهد. هرزگي چشم، زبان و گوش باعث پراكندگي ذهن می‌شود و نه‌تنها نيروهاي انسان را هدر می‌دهد، بلکه گاه به او ضرر‌های جبران‌ناپذیری می‌زند.

خلاصه آنکه بر اساس فرمایش امام باقر علیه السلام راحتیِ جسم در گرو تمرکز حواس است و تمرکز حواس در گرو کاستن از خطاها و گناهان است.


1. روم (30)، 21. «و از نشانه‏هاى او اينكه از [نوع‏] خودتان همسرانى براى شما آفريد تا بدانها آرام گيريد، و ميانتان دوستى و رحمت نهاد».

2. مؤمنون (23)، 5ـ7؛ معارج (70)، 29ـ31. «و كسانى كه دامن خود را حفظ مى‏كنند مگر بر همسران خود يا كنيزانشان كه [در اين صورت‏] نکوهيده نيستند و هر‌كس پا از اين [حد] فراتر نهد، آنان همان از حد درگذرندگان‌اند».

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org