- مقدمه معاونت پژوهش
- گفتار اول
- گفتار دوم
- گفتار سوم
- گفتار چهارم
- گفتار پنجم
- گفتار ششم
- گفتار هفتم
- گفتار هشتم
- گفتار نهم
- گفتار دهم
- گفتار يازدهم
- گفتار دوازدهم
- گفتار سيزدهم
- گفتار چهاردهم
- گفتار پانزدهم
- گفتار شانزدهم
- گفتار هفدهم
- گفتار هجدهم
- گفتار نوزدهم
- گفتار بيستم
- گفتار بيست و يکم
- گفتار بيست و دوم
- گفتار بيست و سوم
- گفتار بيست و چهارم
- گفتار بيست و پنجم
- گفتار بيست و ششم
- گفتار بيست و هفتم
- گفتار بيست و هشتم
- گفتار بيست و نهم
- گفتار سيام
- گفتار سي و يکم
- گفتار سي و دوم
- گفتار سي و سوم
- گفتار سي و چهارم
- گفتار سي و پنجم
- گفتار سيو ششم
- فهرست منابع
گفتار هجدهم
(آرزومندي و خيرخواهي و سعادتطلبي مؤمن)
در طليعه مناجات راجين و اميدواران، امام سجاد(عليه السلام) ميفرمايند:
يا مَنْ اِذا سَئَلَهُ عَبْدٌ اَعْطاهُ، وَاِذا اَمَّلَ ما عِنْدَهُ بَلَّغَهُ، مُناهُ، وَاِذا اَقْبَلَ عَلَيْهِ قَرَّبَهُ وَاَدْناهُ، وَاِذا جاهَرَهُ بِالْعِصْيانِ سَتَرَ عَلى ذَنْبِهِ وَغَطَّاهُ، وَاِذا تَوَکلَ عَلَيْهِ اَحْسَبَهُ وَکفاهُ، اِلهى مَنِ الَّذى نَزَلَ بِک مُلْتَمِساً قِراک فَما قَرَيْتَهُ، وَمَنِ الَّذى اَناخَ بِبابِک مُرْتَجِياً نَداک فَما اَوْلَيْتَهُ، اَيَحْسُنُ اَنْ اَرْجِعَ عَنْ بابِک بِالْخَيْبَه مَصْرُوفاً، وَلَسْتُ اَعْرِفُ سِواک مَوْلىً بِالْأِحْسانِ مَوْصُوفاً؛ «اي خدايي که هرگاه بندهاي از او چيزي درخواست کند به او عطا ميکند، و هرگاه اميد و چشمداشتي به آنچه نزد اوست داشته باشد، به اميدش رهنمون ميسازد، و هرگاه بندهاي آهنگ او کند و بر او روي آورد او را به جوار و قرب خويش بار ميدهد، و هرگاه بيپرده به معصيت و نافرماني او پردازد بر گناهش پرده افکند و پوشاند، و آنگاه که بنده بر او توکل کند امورش را کفايت کند. خدايا، کيست که بر تو وارد گردد و درخواست ضيافت تو را داشته باشد و تو او را به ضيافت خويش بار ندهي؟ و کيست که با اميد به فضل و احسان تو بر درگاهت فرود آمد و محرومش ساختي؟ آيا
سزد که من نااميد و دست خالي از درگاهت بازگردم، درصورتيکه من مولايي که به احسان و لطف معروف باشد جز تو نميشناسم؟»
«امل» که در فارسي «آرزو» ترجمه ميشود به معناي اميد به امري دور از دسترس است که هنوز مقدمات و اسباب آن فراهم نيامده و تحصيل مقدماتش نيازمند تلاش فراوان و همت زياد و صرف وقت بسيار و انتظار طولاني است. در مقابل رجا در موردي به کار ميرود که مقدمات و اسباب لازم براي تحقق مطلوب فراهم است و ازايننظر اميد به مطلوب معقول و منطقي است. البته گاهي در فارسي «امل» چون «رجا» به «اميد» نيز ترجمه ميشود و در فراز مزبور از مناجات نيز به معناي اميد به کار رفته است. در قرآن نيز مشتقات «امل» و مرادفات آن مانند «اُمنيه» به کار رفته و از جمله خداوند درباره آرزوهاي باطل و بيهوده برخي از نصاري و يهود که تنها خود را لايق بهشت ميدانستند ميفرمايد: وَقَالُواْ لَن يَدْخُلَ الْجَنَّه إِلاَّ مَن کانَ هُوداً أَوْ نَصَارَى تِلْک أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَکمْ إِن کنتُمْ صَادِقِينَ؛(1) «و گفتند: هرگز به بهشت نرود، مگر کسي که يهودي يا ترسا باشد. اينها آرزوي آنهاست، بگو: اگر راست ميگوييد، برهان و دليل خويش را بياوريد».
«اناخ» که از «نوخ» اشتقاق يافته، در جمله «اناخ ببابک» به معناي سکني و اقامت گزيدن در پيشگاه الهي است. اين تعبير از «انخت الجمل» گرفته شده که به معناي خواباندن شتر در موضعي است که براي مهار کردن و خواباندن شتر فراهم آمده است. «ندي» به فتح نون در اينجا به معناي عطا و بخشش است، و همچنين «الخيبه» در فراز مزبور به معناي از دست دادن مطلوب و حرمان و خسران است.
بازشناسي آرزوي مطلوب و آرزوي نکوهيده
با توجه به آنکه در اين مناجات از امل و آرزو سخن به ميان آمده اين سؤال مطرح
1. بقره (2)، 111.
ميشود که آيا آرزو و از جمله داشتن آرزوي طولاني و دراز پسنديده و يا مذموم ميباشد؟ در پاسخ ميتوان گفت که آرزو کردن بهخوديخود مذموم نيست و از کاربرد «امل» و «منا» در اين مناجات به دست ميآيد که اگر متعلق آرزو و حتي آرزوي طولاني امور معنوي و اخروي باشد، امري پسنديده و مطلوب است و اگر در برخي از روايات از داشتن آرزوي طولاني نکوهش شده، متعلق آن آرزوي دنيا و لذتهاي پست آن است که انسان را از رسيدن به تعالي و پيشرفت در مسير کمال باز ميدارد. امير مؤمنان(عليه السلام) در نکوهش از چنين آرزويي ميفرمايند: أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْکمُ اثْنَانِ: اتِّبَاعُ الْهَوَى وَطُولُ الْأَمَلِ. فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَيَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ، وَأَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَيُنْسِي الْآخِرَه؛(1) «اي مردم، از دو چيز بيش از هرچيز بر شما ترسانم: پيروي از هواي نفس و آرزوي دراز. اما پيروي از هواي نفس و اطاعت از شهوات، آدمي را از حق جدا کند و از برکات آن محروم سازد، و اما آرزوي دراز، رستاخيز را از ياد برد».
خاستگاه فطري آرزو و تفکيک خير واقعي از خير پنداري
صرفنظر از آنچه در آيات و روايات مطرح شده و از مباحث اخلاقي استفاده ميشود، آيا اميدواري و پيگيري هدفهاي بلند و درازمدت شايسته است انسان بايد به دنبال کارهايي باشد که خيلي زود نتيجه ميدهد و آرزوي کارهايي را که بسيار دير نتيجه ميدهد و مقدمات فراوان و طولاني دور از دسترس دارد از سر بيرون کند؟ پاسخ اين است که انسان طالب خير است، هرچند آن خير خيلي دور از دسترس انسان باشد و طلب خير چون امري فطري است پسنديده ميباشد. چيزي که هست گاهي انسان در شناخت مصاديق خير اشتباه ميکند و آنچه را که شرّ است خير ميپندارد و بالعکس آنچه را که خير است شرّ ميپندارد:
1. نهج البلاغه، خطبه 42.
کتِبَ عَلَيْکمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کرْهٌ لَّکمْ وَعَسَى أَن تَکرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّکمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ؛(1) «بر شما کارزار واجب شده است، درحاليکه براي شما ناگوار است و بسا چيزي را خوش نداريد و آن براي شما خوب باشد و بسا چيزي را دوست داريد و آن براي شما بد باشد و خدا [صلاح شما را] ميداند و شما نميدانيد».
بنابراين، اميد بستن و آرزو کردن خير واقعي صحيح است، نه آرزو کردن خيرهاي ظني و پنداري مربوط به امور دنيا که انسان به گمان باطل خود آنها را خير ميداند و شديداً به آنها دل ميبندد درحاليکه در واقع خير نيستند. قرآن درباره اين گرايش و دلبستگي باطل انسان ميفرمايد: وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ؛(2)«و بهراستي وي سخت مالدوست است».
برخي از مفسران گفتهاند که خير در آيه شريفه به معناي مال است و معناي آيه اين است که انسان بسيار مالدوست و بخيل و تنگنظر است و برخي نيز گفتهاند که دوستي شديد مال انسان را وادار ميکند که از دادن حق خدا امتناع ورزد و مال خود را در راه خدا انفاق نکند.(3)
اگر مال از راه صحيح به دست آيد و در راه صحيح و خير صرف گردد خير و نيکوست. اما برخي خيال ميکنند که مال مطلقاً خير است و تفاوت نميکند که از چه راهي به دست آيد و در چه راهي مصرف گردد.
برخي در مقام تعارض و تزاحم بين دو چيز مطلوب به خطا ميروند و مرجوح را
1. بقره (2)، 216.
2. عاديات (100)، 8.
3. علامه طباطبايي، الميزان، ترجمه سيدمحمدباقر موسوي، ج20، ص799.
بر راجح و خير محدود و زودگذر را به خير ديرپاي و داراي آثار ماندگار ترجيح ميدهند و ازاينجهت، خير ناچيز و محدود دنيا را بر خير ابدي آخرت ترجيح ميدهند و منطقشان اين است که نبايد نقد را فداي نسيه کرد و چون دنيا نقد است و آخرت نسيه، بايد نقد را غنيمت شمرد و دنيا را برگزيد و از آخرت چشم پوشيد. درصورتيکه منطق عقل حکم ميکند که گاهي بايد انسان نسيه را بر نقد ترجيح دهد و بر اساس همين منطق است که انسان در امور دنيايي و زندگي روزمره خود نيز گاهي نقد را فداي نسيه ميکند. کارگري که تن به کار ميدهد و دانشآموزي که درس ميخواند و پژوهشگري که به امر پژوهش ميپردازد، براي کسب ثروت و موقعيت علمي و اجتماعي، از راحتيها و بسياري از لذتها ميگذرند و محدوديتها و محروميتهايي را بر خود هموار ميکنند.
ارزش پي جويي خير و اهداف ارزشمند و اميد بستن به آنها
با توجه به آنچه گفتيم، انسان بايد طالب خير واقعي باشد و بهوسيله عقل و آموزههاي قرآني و روايات، خير واقعي را بشناسد و درصدد تأمين آن برآيد و بيترديد اميد بستن به خير واقعي و آرزو کردن آن مطلوب و پسنديده است و آنچه مورد نکوهش قرار گرفته، آرزوهاي طولاني مربوط به امور دنيايي و دلبستگي به مقامات و موقعيتهاي اعتباري و زودگذر است که انسان را از پرداختن به آخرت که مطلوبيت ذاتي دارد باز ميدارد و محروم ميسازد. برخي براي رسيدن به موقعيت و مقام سالها زحمت ميکشند و براي اينکه به اهداف سياسي خود برسند حزب تشکيل ميدهند. چنانکه در کشورهاي غربي رايج است که با هزار وعده و وعيد و فريب و نيرنگْ مردم را دور خود جمع ميکنند تا در انتخابات رأي آنان را جمع کنند و کرسي پارلمان و مقام رياستجمهوري را در اختيار خود گيرند. اينگونه رفتار چون معطوف به دنياست و
فاقد انگيزههاي متعالي اخروي است مذموم است و الا تلاش دنيايي بهعنوان انجام وظيفه و مقدمه دستيابي به کمالات اخروي و جلب رضاي خدا و تحمل زحمات فراوان و طولاني براي رسيدن به مطلوب الاهي بسيار ارزشمند است.
هنگامي که امام خميني(رحمه الله) نهضت اسلامي را شروع کردند، هيچکس احتمال نميداد که بهزودي نهضت پيروز شود و رژيم پهلوي ساقط گردد. اما امام و ياران امام با تلاشهاي طاقتفرسا و تحمل تبعيد و زندان و تحمل شکنجهها و از دست دادن عزيزان خود، پس از پانزدهسال به پيروزي رسيدند و هدف از آنهمه گرفتاريها و سختيها برقراري حکومت اسلامي و اجراي احکام اسلام بود و چون هدفْ مقدس و معطوف به آخرت و در راستاي جلب رضاي الاهي بود، ارزش آن را داشت که براي رسيدن به آن حتي صد سال تلاش مداوم و طاقتفرسا صورت پذيرد.
همچنين پژوهشگر و محققي که براي کسب عزت اسلامي و کسب افتخار براي کشور اسلامي خود و براي خودکفايي و بينياز گشتن از قدرتمندان عالم به اختراع و کسب دانشهاي جديد دست مييازد، بايد مورد ستايش قرار گيرد و تلاشهاي ديرپاي او در زمينه علوم تجربي و دنيوي که با هدف کسب رضاي خدا صورت ميپذيرد ارزشمند و مطلوب ميباشند. همچنين دانشمندان علوم اسلامي که در زمينه علوم ديني و عقلي و براي پيشرفت دين خدا ساليان دراز زحمت ميکشند و خون دل ميخورند قابل ستايش و قدرداني ميباشند و عمل آنان مرضيّ خداست. بيترديد اين همتهاي بلند و تلاشهاي بيشائبه و استفاده بهينه از فرصت عمر و پيمودن مسيرهاي طولاني و پرپيچوخم که بهعنوان انجام وظيفه و گسترش معنويت در جامعه و ارتقاي جامعه اسلامي در ابعاد گوناگون صورت ميپذيرند عبادت بهحساب ميآيند و هرچند مقدمات رسيدن به آن اهداف متعالي طولاني و فراوان باشند، ارزشمندترند و بر حسنات و پاداشهاي معنوي و اخروي انسان ميافزايند و لحظهلحظه عمري که در راستاي آن
اهداف صرف ميگردد و قدمهايي که برداشته ميشود عمل صالح بهحساب ميآيد. ازاينروي خداوند درباره ارزش و فضيلت همراهي با رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و تحمل سختيها در راه اسلام فرمود:
مَا کانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَه وَمَنْ حَوْلَهُم مِّنَ الأَعْرَابِ أَن يَتَخَلَّفُواْ عَن رَّسُولِ اللّهِ وَلاَ يَرْغَبُواْ بِأَنفُسِهِمْ عَن نَّفْسِهِ ذَلِک بِأَنَّهُمْ لاَ يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلاَ نَصَبٌ وَلاَ مَخْمَصَه فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ يَطَؤُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْکفَّارَ وَلاَ يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَّيْلاً إِلاَّ کتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ؛(1) «مردم مدينه و باديهنشينان پيرامونشان را نسزد که از [همراهي با] پيامبر خدا سر باز زنند و نه اينکه به [حفظ] جانهاي خويش رغبت کنند و از جان وي روي گردان شوند [يعني جانهاي خويش را از جان او عزيزتر شمارند]. اين ازآنروست که در راه خدا هيچ تشنگي، رنج و گرسنگي بديشان نرسد و هيچ گامي در جايي که کافران را به خشم آرد ننهند و ضربهاي به دشمن نزنند [و از آنان اسير و غنيمت نگيرند و آنان را زخمي نکنند و نکشند] مگر اينکه به سبب آن، براي ايشان کار نيک و شايسته نويسند؛ که خدا مزد نيکوکاران را تباه نميکند».
در روايات از آرزوهاي طولاني که معطوف به دنياست و امکان تحقق نيز دارند نکوهش شده است چه رسد به آرزوهايي که امکان تحقق ندارند؛ مثل کسي که به خيالبافي مبتلا ميگردد و در آن حال آرزو ميکند که بزرگترين ثروتمند دنيا گردد. اما در ارتباط با آخرت، حتي آرزوهايي که تحقق آنها از توان انسان خارج است و بهطور طبيعي انسان نميتواند بدانها دست يابد، مطلوب و پسنديده هستند و ناشي از همت بلند انسان ميباشند. مثل کسي که ميداند بين مقام او با مقام و منزلت رسول خدا(صلي الله عليه و آله)
1. توبه (9)، 120.
فاصله فراواني است و حتي او از درک و فهم مقام و منزلت آن حضرت عاجز است، اما بااينحال آرزو ميکند که در آخرت همنشين آن حضرت گردد. البته کسي که چنين خواستهها و آرزوهاي بزرگي دارد بايد براي رسيدن به آنها تلاش کند و از انجام آنچه از او در زمينه خودسازي و نيل به تعالي و کمال برميآيد کوتاهي نکند. چنانکه شخصي در پاسخ رسول خدا(صلي الله عليه و آله) که از حاجت و خواستهاش پرسش کردند، گفتند:الْجَنَّه فَأَطْرَقَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه و آله) ثُمَّ قَال: نَعَمْ، فَلَمَّا وَلَّى قَالَ لَهُ يَا عَبْدَ اللَّهِ أَعِنَّا بِطُولِ السُّجُودِ؛(1) «حاجت من بهشت است. حضرت سر به زير افکندند و فرمودند: بله و چون برگشتند خطاب به آن شخص فرمودند: اي بنده خدا، ما را با سجده طولاني ياري رسان».
روشن شد که از نظر عقل و شرع آرزوهاي دورودرازي که امکان تحقق ندارند و انسان را به خيالبافيهاي احمقانه وا ميدارند و نيز آرزوهايي که امکان تحقق دارند، اما انسان را از انجام تکاليف الاهي و دستيابي به آثار و ثمرات قطعي اخروي باز ميدارند، مذموم هستند. همانطور که پسنديده نيست انسان آرزوهاي دستنايافتني را در ذهن بپروراند و فکر و ذهن خود را بدانها مشغول سازد، همچنين شايسته نيست که انسان با آرزوي رسيدن به لذتهاي ناچيز و حقير دنيوي خود را از پرداختن به تکاليف اخروي و الاهي که نتايجي بهمراتب بزرگتري نسبت به لذتهاي دنيوي دارند باز دارد.
رجحان آرزوهاي اخروي بر آرزوهاي دنيوي
در طليعه اين جلسه اين پرسش را مطرح کرديم که آيا اميد براي انسان لازم است و انسان بايد اميدوار باشد يا نه؟ مجدداً در پاسخ به اين سؤال عرض ميکنيم که اميد لازمه زندگي است و بدون اميدْ زندگي انسان تداوم نمييابد. اميد يکي از نعمتهاي الاهي است. منتها چون آخرت دار تزاحم نيست، انجام برخي از امور اخروي مانع
1. کليني، کافي، ج 7، ص266، ح 8.
پرداختن به ديگر امور اخروي نميگردد و انسان ميتواند به همه فعاليتها و انديشههاي خود جهت و سمت و سوي اخروي ببخشد. در ارتباط با آخرت همت بلند و آرزوي طولاني نکوهيده نيست، و از اين نظر، هرچند اميد انسان به آخرت و دستيابي به مقامات آن بلندتر و بزرگتر باشد، پسنديدهتر خواهد بود. اما چون دنيا دار تزاحم است و زيادهروي در پرداختن به برخي امور دنيوي انسان را از امور لازم ديگر باز ميدارد، نبايد در استفاده از نعمتهاي دنيوي دچار افراطوتفريط شد و بايد حد و اندازه بهرهبرداري از آن نعمتها را رعايت کرد تا انسان از امور لازم ديگر دنيوي و نيز امور اخروي باز نماند. انسان در کنار اميد، بايد بيم و ترس نيز داشته باشد و نبايد اميد انسان از حد بگذرد و مانع بيم و ترس گردد.
انسان بايد حد و مرز و شرايط استفاده از نعمتهاي الاهي را رعايت کند و از اين نظر، اميد به نعمتهاي دنيوي در صورت رعايت شرايط و حد و مرز استفاده از آنها صحيح است. مال و امکانات دنيوي نعمتاند، اما انسان نبايد از راه حرام و تصرف در اموال ديگران بدانها دست يابد که در اين صورت آنها نقمت به شمار ميآيند نه نعمت، و از جمله روا نيست که انسان اميد تصرف در مال مردم و دستاندازي به حقوقشان را داشته باشد. اميد بستن به نعمتهاي دنيوي در صورتي روا و پسنديده است که براي آخرت و براي تأمين نيازهاي ضروري زندگي آنهم با رعايت حدود شرعي باشد. بهخصوص اگر اميد انسان در تأمين نعمتهاي دنيوي تنها معطوف به خداوند گردد و انسان اميد به غيرخدا نبندد؛ چنانکه خداوند در حديث قدسي به حضرت موسي(عليه السلام)فرمود:يا موسي، سلْني کلَّ ما تحتاجُ اِليهِ حتّي عَلَفَ شاتِکَ و مِلْحَ عَجينِک؛(1) «اي موسي، هرچه را بدان نيازمندي حتي علف گوسفند و نمک غذايت را از من بخواه».
1. محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج 93، باب 16، ص303، ح 39.
بـراي مؤمن نيازهـاي دنيوي مطلوبيت ذاتي ندارد ـ چـه اينکه امور دنيوي بهخوديخود ارزش اخلاقي نيز بهحساب نميآيند ـ. او نعمتها و امکانات دنيوي را براي تأمين سلامتي خود و کسب توانايي براي رسيدن به مقامات الاهي و انساني و نيل به ثوابهاي ابدي آخرت ميخواهد. نعمتهاي دنيوي، بهخوديخود، مباحاند، اما ارزش بهحساب نميآيند و در صورتي ارزش بهحساب ميآيند که براي رضاي خدا درخواست شوند. اما نعمتهاي اخروي داراي مطلوبيت ذاتي و ارزش هستند و از اين نظر درخواست آنها و اميد بستن به آنها مطلوب و پسنديده است. البته بايد اميد انسان به آنها صادق باشد، بدين معنا که انسان در رسيدن به نعمتها و مقامات اخروي و معنوي کوتاهي نکند و از اسباب و امکاناتي که جهت رسيدن به آنها در اختيارش نهاده شده است کمال استفاده را ببرد، نه اينکه خواهان نيل به مقام اولياي خدا باشد، اما در انجام وظايف خود کوتاهي کند و تکاليف واجب خود را انجام ندهد و از انجام مستحبات خودداري ورزد و در طي ماه رمضان که ماه عبادت و بهار قرآن است، دستکم يک بار قرآن را ختم نکند.
در ادامه مناجات اميدواران حضرت ميفرمايند:
کيْفَ اَرْجُو غَيْرَک وَالْخَيْرُ کلُّهُ بِيَدِک، وَکيْفَ اُؤَمِّلُ سِواک وَالْخَلْقُ وَالْأَمْرُ لَک. أَاَقْطَعُ رَجآئى مِنْک وَقَدْ اَوْلَيْتَنى ما لَمْ اَسْئَلْهُ مِنْ فَضْلِک؛ «چگونه به غير تو اميد داشته باشم، درصورتيکه همه خير از توست؟ و چگونه به غير تو آرزومند گردم، درحاليکه فرمانروايي، حاکميت و مالکيت آفرينش مخصوص توست؟ آيا من اميدم را از تو قطع گردانم درصورتيکه تو از فضل و کرمت آنچه را من درخواست نکردم به من بخشيدي؟»
گستره اميد مؤمن به خدا
از فراز مزبور استفاده ميشود که درخواست انسان از خدا و اميد به فضل الاهي نبايد
محدود باشد. بلکه انسان بايد همه نعمتهاي دنيوي و اخروي را از خدا بخواهد و اميد آن داشته باشد که خداوند همه نيازهاي مادي و معنوي او را برآورده کند. فراموش نکند که خداوند مالک مطلق و حقيقي هستي است و کسي جز او نميتواند آرزوها و اميدهاي انسان را برآورده سازد. گذشته از نعمتهاي دنيوي نظير ثروت، همسر خوب و آبرومندي در اجتماع که بايد از خدا درخواست شود، در ارتباط با امور اخروي نيز نبايد اميد انسان به خدا معطوف به نجات از جهنم و نيل به نعمتهاي ظاهري بهشت، نظير حور و غلمان و خوردنيهاي بهشت گردد. بلکه فراتر از آنها، انسان بايد آرزوي نيل به مقامات عالي بهشت و همنشيني با انبيا و اولياي خدا را داشته باشد و از خداوند بخواهد که او را به مقام قرب خويش بار دهد. نبايد نگريستن در وضع و حال خود و توجه به کوتاهيهاي خويش در کسب رضاي خداوند و کاستيهايي که در جنبههاي معنوي دارد، او را از درخواستهاي بزرگ باز دارد و تصور کند که اگر از خداوند مقامي چون مقام سلمان(عليه السلام) را درخواست کند، بدو خواهند گفت که تو را با اين پليديها و زشتيهاي رفتارت و کوتاهيات در نيل به تعالي و کمال، چه رسد به درخواست نيل به مقام بندگان خاص و برگزيده خدا و کساني که سراسر عمرشان در مسير کسب رضاي الاهي طي شد و لحظهاي از انجام تکاليف و وظايف الاهي کوتاهي نکردند.
توجه به يک نکته اساسي به انسان جرئت ميبخشد که درخواستهاي بسيار بزرگ از خداوند داشته باشد و اميد نيل به عاليترين مقامات را در ذهن خود بپروراند، و آن اينکه خداوند داراي قدرت و مالکيت نامتناهي است و هرچه به هرکس عطا کند، از دارايي و ملک او کاسته نميشود. خداوند ميتواند همه نعمتهاي دنيا را به يک نفر عطا کند و همسان با آنها نعمتهاي ديگري خلق کند و در اختيار بندهاي ديگر قرار دهد. هرچه او به بندگانش ببخشد از دارايي و
ملک او کاسته نميشود؛ چون آنچه را او بخواهد بيدرنگ با يک اراده و فرمان خلق ميشود:
أَوَلَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُم بَلَى وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ*إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ کنْ فَيَکونُ؛(1) «آيا آنکه آسمانها و زمين را آفريد بر آفريدنِ همانند آنها توانا نيست؟ چرا، [تواناست]، و اوست آفريدگار دانا. جز اين نيست که کار و فرمان او، چون چيزي را بخواهد، اين است که گويدش، باش، پس ميباشد».
توجه به اين معنا در مقام دعا و مناجات به انسان جرئت ميدهد که از خداوند درخواستهاي بزرگ داشته باشد و نيز باعث ميشود که توجه به بيلياقتيها و آلودگيهايش او را از درخواست از خداوند باز ندارد. با توجه به اين حقيقت، حضرت خطاب به خداوند ميفرمايند که خدايا، تو به من تفضل کردي و آنچه را من نخواسته بودم به من عنايت کردي، پس آيا سزد که مرا از خويش نااميد سازي و آنچه را از تو تمنا و درخواست ميکنم به من نبخشي؟ مشابه اين تعبير در دعاي ماه رجب و دعاي ابوحمزه ثمالي و ساير دعاها نيز وجود دارد و ائمه اطهار(عليهم السلام) بدينوسيله به ما تعليم دادهاند که در مقام دعا همت بلند و هدفهاي متعالي و درخواستهاي بزرگ داشته باشيم و به چيزهاي پست و کوچک قناعت نکنيم.
فراموش نميکنم که در عهد کودکي که به دبستان ميرفتم، براي اولين بار از يزد به قم مسافرت کردم و در مسير، راننده براي اينکه خوابش نرود با ما صحبت ميکرد و گاهي پشت فرمان سوره يوسف را از حفظ ميخواند. او به من گفت: اکنون که ميخواهي به قم بروي و به زيارت حضرت معصومه(سلام الله عليها) مشرف شوي، از
1. يس (36)، 81-82.
آن حضرت چه ميخواهي؟ گفتم نميدانم که چه بخواهم. او از من پرسيد که ثروتمندترين افراد در شهر شما کيست؟ من کسي را که در آن زمان معروف بود در يزد از همه ثروتمندتر است نام بردم. گفت اگر گدايي با زحمت و با راضي کردن دربان خانه آن شخصْ خودش را به او رساند و درخواست يک ريال کرد، مردم به او نميخندند که چه انسان احمقي است که از چنين ثروتمندي پول حقير و بيارزشي را درخواست ميکند؟ او به من گفت که وقتي به حرم مشرف شدي چيز کم نخواه و درخواست مال دنيا که ناچيز و حقير است از حضرت معصومه(سلام الله عليها) نداشته باش. آن راننده که اميدوارم خداوند با پيشوايان معصومش محشورش گرداند، به من درس اخلاق داد و به من يادآور شد که نهايت دونهمتي است که انسان در مکانهاي مقدس و روزها و شبهاي خاصي چون ماه مبارک رمضان و شبهاي قدر درخواستهاي حقير دنيوي از خداوند داشته باشد. بلکه در اين فرصتهاي طلايي و ارزشمند بايد از خداوند تعالي توفيق بندگي و نيل به رضوان و مقام قرب الاهي را درخواست کرد.
حضرت در ادامه مناجات چنين ميفرمايند:
اَمْ تُفْقِرُنى اِلى مِثْلى وَاَنَا اَعْتَصِمُ بِحَبْلِک. يا مَنْ سَعَدَ بِرَحْمَتِهِ الْقاصِدُونَ وَلَمْ يَشْقَ بِنَقْمَتِهِ الْمُسْتَغْفِرُونَ؛ «يا تو مرا به گدايي از چون خودم محتاج ميسازي درحاليکه به رشته لطف و کرمت چنگ آويختهام؟ اي خدايي که ارادتمندان و جويندگان خويش را با رحمت خويش سعادتمند ميسازي، و آمرزش خواهان از خويش را با نقمت و عذاب خود به شقاوت و رنج نميافکني».
آيا هيچ ثروتمند کريمي گدايي را که به در خانهاش آمده و عرض حاجت دارد، به گداي ديگري حواله ميدهد؟ چگونه ممکن است خداوندي که مالک عليالاطلاق
است و هرچه بندهاش بخواهد ميتواند به او عنايت کند و هرچه ببخشد از ملک و دارايي او کاسته نميگردد، بنده فقير و نيازمند را از درگاه خويش براند و نااميد سازد تا او به نزد بنده فقيري چون خود برود که سرتاپا نياز و از رفع نياز خود عاجز است، چه رسد که نياز غيرخود را برطرف سازد؟ انسان بهواسطه رحمت الاهي به سعادت ميرسد و استغفار عامل بهرهمندي از رحمت الاهي و رهايي از نقمت و عذابي است که باعث شقاوت ميگردد. در حقيقت، نايل گشتن به سعادت واقعي و رهايي از شقاوت در گرو ياد خدا و استغفار از اوست.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org