- مقدمه معاونت پژوهش
- گفتار اول
- گفتار دوم
- گفتار سوم
- گفتار چهارم
- گفتار پنجم
- گفتار ششم
- گفتار هفتم
- گفتار هشتم
- گفتار نهم
- گفتار دهم
- گفتار يازدهم
- گفتار دوازدهم
- گفتار سيزدهم
- گفتار چهاردهم
- گفتار پانزدهم
- گفتار شانزدهم
- گفتار هفدهم
- گفتار هجدهم
- گفتار نوزدهم
- گفتار بيستم
- گفتار بيست و يکم
- گفتار بيست و دوم
- گفتار بيست و سوم
- گفتار بيست و چهارم
- گفتار بيست و پنجم
- گفتار بيست و ششم
- گفتار بيست و هفتم
- گفتار بيست و هشتم
- گفتار بيست و نهم
- گفتار سيام
- گفتار سي و يکم
- گفتار سي و دوم
- گفتار سي و سوم
- گفتار سي و چهارم
- گفتار سي و پنجم
- گفتار سيو ششم
- فهرست منابع
گفتار هشتم
(در جستوجوي رحمت الهي (2))
زبان استرحام و توبه به درگاه خداوند
پس از توجه به مقام خداوند و ضرورت بندگي او و ترس از فرجام گناهان و خسارتهايي که از ناحيه خطاها متوجه انسان شده و اميدواري به فضل و رحمت خداوند، حالت توبه در انسان پديد ميآيد. در اين حالت انسان بايد با زبان استرحام با خداوند سخن گويد. چنانکه در دعاها و مناجاتها مشاهده ميشود، اين زبان ويژگيهاي خاص خود را دارد و بر پايه درک عجز و ناتواني انسان و فقر ذاتي و نياز شديد او به خداوند متعال که بستر دريافت رحمت الاهي را فراهم ميآورد شکل ميگيرد.
بايد توجه داشت که ما نميتوانيم درک کاملي از ذات و صفات خدا داشته باشيم، در نتيجه نميتوانيم درک درستي از رابطه خود با خدا داشته باشيم و مفاهيمي را که درباره خداوند و ارتباطمان با او به کار ميبريم، همان مفاهيمي است که درباره انسانها و ارتباطشان با يکديگر به کار ميروند که پس از تجريد آنها از نقص و محدوديت، به خداوند نسبت داده ميشوند و در مقام مفاهمه و از جمله در مقام سخن گفتن با خداوند ما ناگزيريم که از آن مفاهيم محدود که بههيچوجه کنه و حقيقت صفات الاهي را نشان نميدهند استفاده کنيم. امام باقر(عليه السلام) در تبيين اين حقيقت که ما ناتوان از درک
ذات و صفات الاهي هستيم و مفاهيمي که در آن ارتباط به کار ميبريم ساخته و پرداخته ذِهن محدود و ناقصمان است و نميتواند حقيقت ذات و صفات الاهي را به ما بنماياند، ميفرمايد:
کلَّ ما مَيَّزْتُمُوهُ بِأوْهامِکمْ في أدَقِّ معانيهِ مخلوقٌ مصنوعٌ مِثْلُکمْ مَردودٌ إلَيْکم. ولَعَلَّ النَّمْلَ الصِّغارَ تَتَوَهَّمُ أنّ للهِ تَعالى زبانِيَتَيْنِ، فإنِّ ذلِک کمالُها وَيَتَوَهَّمُ أنّ عَدَمَها نُقصانٌ لِمَن لا يَتَّصِفُ بهما، وهذا حالُ العُقَلاءِ فيما يَصِفونَ اللهَ تعالى به؛(1) «آنچه را [از ذات و صفات الاهي] که با افکار خود و با دقيقترين معاني آن دريافت کرده و شناختهايد مخلوق و ساختهاي چون خود شماست که به شما بازگشت داده ميشود. شايد مورچه کوچک نيز توهم کند خداوند نيز دو شاخک دارد، چون داشتن شاخک را کمال خود ميداند و نداشتن آن را براي کسي که فاقد آنهاست نقص ميشمرد. انسانها و عقلا نيز درباره آنچه خداوند را بدان توصيف ميکنند، چنين ميباشند».
ما وقتي کسي را بنگريم که سخت مستأصل و درمانده گشته است و نيازمند دستگيري و ياري ماست، دلمان به حالش ميسوزد و از روي ترحم و دلسوزي به او کمک ميکنيم، آنگاه ما ميکوشيم که همين رابطه عاطفي را پس از تجريد از نقايص و محدوديتها، به خداوند نيز نسبت دهيم و ميگوييم: خداوند به بندگانش رحم ميکند. از آن طرف، اگر کسي در قبال احسان و خدمتي که به او کردهايم، در حق ما دشمني کند، بر او غضب ميکنيم. آنگاه با درک اين رابطه و حالت عاطفيِ خشم و غضب، ميگوييم که اگر کسي در قبال نعمتهاي الاهي به مخالفت با خداوند برخيزد، خداوند بر او غضب ميکند. اين تعابير در قرآن نيز به کار رفته است، نظير آيه أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ
1. مجلسي، بحار الانوار، ج69، باب37، ص292، ح23.
تَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِم مَّا هُم مِّنکمْ وَلَا مِنْهُمْ وَيَحْلِفُونَ عَلَى الْکذِبِ وَهُمْ يَعْلَمُونَ؛(1) «آيا به کساني ننگريستي که با مردمي که خدا بر آنها خشم گرفته [يعني جهودان] دوستي داشتند؟ اينان [منافقان] نه از شمايند و نه از آنها، و بهدروغ سوگند ميخورند [که ما با شماييم] و خود ميدانند [که دروغ ميگويند]».
اين تعابير و حکايتها گرچه متناسب با صفات واقعي الاهي نيست و بيانگر روابط انسانها با يکديگر ميباشد، اما ما که کُنه و حقيقت ذات و صفات الاهي را درک نميکنيم و در نتيجه نميتوانيم حقيقت روابطمان را با خداوند درک کنيم، چارهاي از به کار بردن آنها نداريم. البته انبيا و اولياي الاهي که به عاليترين مراتب کمال راه يافتهاند و خداوند پردهها و حجابها را از فرارويشان کنار زده و در نتيجه آنها ميتوانند شمهاي از حقايق الاهي را شهود کنند و به معرفت حضوري نايل آيند، در آن قلمرو ميتوانند واقعيت روابط خويش با معبود را شهود و درک کنند.
مراحل استرحام و درخواست رحمت از خداوند
اکنون که دريافتيم در مقام استرحام و درخواست عفو و رحمت از درگاه الاهي، بايد با حالت تذلل و زبان التماس و زاري با خداوند سخن گوييم تا مستعد دريافت رحمت او گرديم، بايسته است مراحلي را که بنده در مقام استرحام و رحمتجويي از درگاه الاهي بايد رعايت کند معرفي کنيم. بهطورکلي براي اين مقام پنج مرحله وجود دارد:
مرحله اول: اظهار حالت بيچارگي و درماندگي: طبع انسانها در برابر اظهار درماندگي و ضعف برانگيخته ميشود و در نتيجه حس ترحم و دلسوزي در آنها ايجاد ميگردد. همچنين کسي که طالب رحمت خداست، بايد در برابر پروردگار خويش اظهار درماندگي و عجز کند.
1. مجادله (58)، 14.
مرحله دوم: با توجه به اين باور که اظهار درماندگي و بيچارگي در برابر کسي که کاري از دستش برنميآيد و نميتواند انسان را ياري کند فايدهاي ندارد و نيز با باورداشت اين حقيقت که همه کارها از خداوند ساخته است و او داراي قدرت مطلق است و ميتواند ما را ياري کند در مقام استرحام بايد به قدرت و توانايي مطلق خداوند اعتراف کنيم و اظهار کنيم که خداوندا، کاري از ما ساخته نيست و تنها تو بر جبران گناهان و خطاهاي ما توانايي. در قبال عمر و فرصتهاي ازدسترفته و خطاهايي که از ما سر زده و خسارتهايي که از اين ناحيه متوجه ما گرديده، کاري از ما ساخته نيست و تنها خداوند ميتواند آنها را جبران کند و فرصت تدارک و جبران آنها را در اختيار ما بنهد. ازاينروي، براي اينکه هرچه بيشتر استعداد درک رحمت الاهي را در خود فراهم آوريم، بايد علاوه بر اظهار عجز و درماندگي به قدرت و توانايي خداوند بر جبران خطاها و گناهانمان اعتراف کنيم.
مرحله سوم: ممکن است کسي بر کاري توانا باشد، اما به انجام آن مبادرت نورزد؛ چون علاوه بر توانمندي، بايد ميل و اراده انجام کار نيز تحقق يابد. بنابراين، در مقام استرحام علاوه بر اعتراف به توانايي خداوند بر جبران گناهان و خطاها، بايد اطمينان خويش به جبران خطاها از سوي خداوند را بروز دهيم و به خداوند عرض کنيم که تو گناهان و خطاهاي ما را ميبخشي و بندهات را از درگاهت نااميد نميگرداني. براي ايجاد اميد به جبران خطاها از سوي خداوند و اظهار اطمينان به بخشندگي خداوند، بايد آن بخش از صفات و اسماي الاهي را بر زبان آوريم که حالت تذلل و مناجات و اميد به بخشايش خداوند و اطمينان به رحمت او را در ما افزايش ميبخشد. مثلاً او را بهعنوان غفور، رحيم، عَفُوّ، بخشاينده و کريم بخوانيم و بيترديد ذکر صفت جباريت و قهاريت و امثال آن متناسب با حالت تذلل، مناجات و درخواست رحمت و مغفرت نميباشد.
مرحله چهارم: توجه به اينکه ديگران نيز مرتکب گناهان شدهاند و مورد عفو خداوند قرار گرفتهاند. اگر دعاها و مناجاتهاي اولياي دين را بنگريم، مشاهده ميکنيم که آنان در رازونياز خود با خداوند ميفرمايند: خداوندا، من اولين گناهکار و خطاکار نيستم و تو نيز اولين بار نيست که بنده خود را ميبخشي. خداوندا، تو خود فرمودي که قبل از شما گناهکاران و خطاکاران ديگري نيز درِ خانه من آمدند و درخواست عفو و بخشايش کردند و من آنها را مشمول رحمت و عفو ساختم. پس اي خدايي که رحمت و عفوت پايدار و بيکران است، ما را نيز چون ديگر گنهکاران بپذير و مشمول رحمت و عفو خويش ساز.
مرحله پنجم: خطاب به خداوند عرض ميکنيم که خدايا، تو خود ما را بهسوي خويش فرا خواندي و وعده بخشايش و عفو دادي، فرمودي: وَقَالَ رَبُّکمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَکمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَکبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ؛(1) «و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانيد تا شما را پاسخ گويم، همانا کساني که از پرستش من سربرتافتند بهزودي خوار و سرافکنده به دوزخ درآيند».
چگونه ممکن است خداوند بنده گنهکار خود را فرا بخواند و از او بخواهد که توبه کند تا مشمول عفو قرار گيرد، اما به وعده خود عمل نکند. بيترديد چنين گماني نسبت به خداوند متعال نارواست، و او اگر ما را بهسوي خويش خوانده و وعده داده که ما را مشمول عفو و رحمت خويش سازد، حتماً به وعده خود عمل ميکند. ما بايد در مقام مناجات و استرحام اين باور و اعتقاد را به زبان آوريم و به خداوند عرض کنيم که خدايا، ما يقين داريم که توبه ما را ميپذيري و از خطاهاي ما درميگذري و ممکن نيست که به وعده خويش عمل نکني و ما بندگان گنهکار و پشيمان را از درگاه خويش براني و مشمول آتش خشم و غضب خويش سازي. امير مؤمنان(عليه السلام) به زيبايي در ترسيم اين مرحله ميفرمايند:
... مَوْلاى، اَتُسَلِّطُ النَّارَ عَلى وُجُوهٍ خَرَّتْ لِعَظَمَتِک ساجِدَه، وَعَلى اَلْسُنٍ
1. غافر (40)، 60.
نَطَقَتْ بِتَوْحيدِک صادِقَه، وَبِشُکرِک مادِحَه، وَعَلى قُلُوبٍ اعْتَرَفَتْ بِاِلهِيَّتِک مُحَقِّقَه، وَعَلى ضَمآئِرَ حَوَتْ مِنَ الْعِلْمِ بِک حَتّى صارَتْ خاشِعَه، وَعَلى جَوارِحَ سَعَتْ اِلى اَوْطانِ تَعَبُّدِک طآئِعَه، وَاَشارَتْ بِاسْتِغْفارِک مُذْعِنَه؟ ما هکذَا الظَّنُّ بِک، وَلا اُخْبِرْنا بِفَضْلِک عَنْک يا کريمُ؛(1) «مولاي من، آيا تو آتش خشم و عذابت را مسلط ميسازي بر رخسارههايي که در پيشگاه عظمت تو به سجده درآمدهاند؟ و بر زبانهايي که صادقانه به يکتايي تو و به حمد و سپاس تو گويا گشتهاند؟ و بر دلهايي که به يقين به خدايي تو اعتراف دارند؟ يا بر آن جانهايي که از علم و معرفت تو آکندهاند و در نتيجه، در پيشگاه جلال تو خاضع و خاشع گشتهاند؟ يا بر آن اعضا و جوارحي که مشتاقانه و بيصبرانه به مکانهاي عبادت و ابراز اطاعت تو ميشتابند؟ و با اعتقاد کامل از تو آمرزش ميطلبند؟ هرگز اين گمان به تو نميرود که اين بندگان را بسوزاني و از فضل و کرم تو چنين خبري به ما نرسيده است».
خداوند و دعوت بندگان گنهکار بهسوي خويش
در قرآن، روايات و بهخصوص در احاديث قدسي فراوان بندگان گنهکار بهسوي خداوند دعوت شدهاند که برخي از آن دعوتها شگفتي انسان را برميانگيزاند. بهعنوان نمونه خداوند ميفرمايد: وَاسْأَلُواْ اللّهَ مِن فَضْلِهِ إِنَّ اللّهَ کانَ بِکلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا؛(2) «و از فضل خدا درخواست کنيد که خدا به هر چيزي داناست».
در آيه ديگر خداوند گنهکاران را به رحمت خويش فرا ميخواند و آنان را از
1. مفاتيح الجنان، دعاي کميل.
2. نساء (4)، 32.
نااميدي از خويش بازميدارد و ميفرمايد: قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَه اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ؛(1) «بگو: اي بندگان من که بر خويشتن زيادهروي کردهايد [در گناهان از حد گذشتهايد و بر خود ستم کردهايد] از بخشايش خداي نوميد مباشيد، بهراستي خداوند همه گناهان را ميآمرزد، که اوست آمرزگار و مهربان».
در حديث قدسي خداوند خطاب به حضرت داوود(عليه السلام) درباره شوق انتظارش به بازگشت خطاکاران و دورشدگان از درگاهش ميفرمايد:
يا داودُ، لَوْ يَعْلَمُ الْمُدْبِرونَ عَنّي کَيْفَ انْتِظاري لَهُمْ وَرِفْقي بِهِمْ وَ شَوْقي اِلَي تَرْکِ مَعاصيهِمْ لَماتُوا شَوْقاً اِلَيَّ وَتَقَطَّعَتْ أوصالُهُمْ مِنْ مَحَبَّتي؛(2) «اي داوود، اگر کساني که از من روي گرداندهاند ميدانستند که چسان انتظار آنان را ميکشم و با آنها مدارا ميکنم و مشتاق خودداري آنان از گناهان هستم، از شدت شوق ميمردند و از شدت محبت به من بندبند وجودشان از هم ميگسست».
در روايتي از امام باقر(عليه السلام) آمده است که حضرت فرمودند:
انّ الله تَعَالَى أَشَدُّ فَرَحاً بِتَوْبَه عَبْدِهِ مِنْ رَجُلٍ أَضَلَّ رَاحِلَتَهُ وَزَادَهُ فِي لَيْلَه ظَلْمَاءَ فَوَجَدَهَا فَاللَّهُ أَشَدُّ فَرَحاً بِتَوْبَه عَبْدِهِ مِنْ ذَلِک الرَّجُلِ بِرَاحِلَتِهِ حِينَ وَجَدَهَا؛(3) «خشنودي و شادماني خداوند از توبه بندهاش بيشتر است از کسي که در شبي تاريک و بيستاره زاد و راحلهاش را گم کند و سپس [در نهايت درماندگي و نااميدي] آن را بيابد، همانا شدت شادماني خداوند از توبه بندهاش بيشتر است از شادماني آن مرد در هنگامي که زاد و راحلهاش را مييابد».
1. زمر(39)، 53.
2. مولي محسن فيض کاشاني، المحجه البيضاء، ج8، ص62.
3. محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج41، باب20، ص40، ح73.
تصور کنيد کسي را که سوار بر شتر در بيابان حرکت ميکند و شب به استراحت ميپردازد و پس از مدتي که از خواب برميخيزد، شتر و توشهاش را کنار خود نمييابد. او در اطراف به جستوجو ميپردازد، اما اثري از زاد و راحلهاش نمييابد. بيم و نگراني او را فرا ميگيرد و گرسنگي و تشنگي سخت او را ميآزارد. و در کمال نااميدي و از شدت تشنگي و گرسنگي و هراس در آستانه مرگ قرار ميگيرد. اما ناگهان چشم ميگشايد و شتر و زاد و توشهاش را کنار خود ميبيند. آيا خوشحالي و شادماني او در رستن از خطر مرگ و يافتن گمشدهاي که مايه حيات او شده قابل توصيف است؟ حضرت ميفرمايند: شادماني خداوند از توبه بنده خطاکار خود، فزونتر و شديدتر از شادماني آن شخص در هنگام يافتن زاد و توشهاش ميباشد. با اين وصف وقتي خداوند اينسان ما را به توبه دعوت ميکند، آيا ممکن است ما را نپذيرد و از خطاهاي ما درنگذرد؟ حاشا که خداوند رحمت خويش را از بندهاي که زبان به استغفار و دعا گشوده و به تضرع و زاري در درگاه خداوند مهرآفرين پرداخته، دريغ کند.
بنابراين، بر اساس آنچه گفته شد که منطبق بر آموزههاي ديني نيز ميباشد، در مقام توبه و استرحام دو عامل باعث جلب رحمت بيکران خداوند ميگردد: يکي درک فقر، ذلت و بيچارگي و اعتراف بدان، و ديگري درک رحمت بينهايت خداوند و اميد بدان. رحمتي که هرچند بندگان و مخلوقات از آن بهره برند کاستي نمييابد. رحمتي که با اراده تخلفناپذير خداوند پيوسته و هماره بر مخلوقات سرازير ميگردد. البته بايد اين باورها را در قالب مراحلي که براي مقام استرحام برشمرديم به زبان آوريم و بيترديد يکي از منتهاي بزرگي که اهلبيت(عليهم السلام) بر ما دارند اين است که شيوه دعا و مناجات کردن را به ما آموختند و لطافتها، شيوهها و زيباييهاي نجوا و گفتوگوي با معبود را فراياد ما دادند. يکي از آن مناجاتها، مناجات تائبين است که خود نمونه شايستهاي از شيوه مواجهه بنده خطاکار با خداوند و تعليمگر سخناني است که او در برابر خداوند بايد بر زبان آورد.
رازداري و پردهپوشي خداوند بر گناهان بنده خويش
در جلسه پيشين به بررسي فرازهايي از اين مناجات پرداختيم، اکنون بررسي ساير فرازهاي آن را پي ميگيريم:
أسْئَلُک يا غافِرَ الذَّنْبِ الْکبيرِ، وَيا جابِرَ الْعَظْمِ الْکسيرِ، اَنْ تَهَبَ لى مُوبِقاتِ الْجَرآئِرِ، وَتَسْتُرَ عَلَىَّ فاضِحاتِ السَّرآئِرِ، وَلا تُخْلِنى فى مَشْهَدِ الْقِيامَه مِنْ بَرْدِ عَفْوِک وَغَفْرِک، وَلاتُعْرِنى مِنْ جَميلِ صَفْحِک وَسَتْرِک؛ «اي آمرزنده گناه بزرگ و اي پيوند زننده استخوان شکسته، از تو ميخواهم که گناهان خطرناکم را بپوشاني و رسواييهاي نهانم را پنهان سازي، و مرا در عرصه قيامت از لذت و خنکاي بخشايش و آمرزشت محروم نسازي، و از عفو زيباي رازپوشت بيبهرهام نگرداني».
حضرت در طليعه فراز مزبور از مناجات خويش خداوند را بخشايشگر گناه بزرگ و به اصطلاح گناه کبيره معرفي ميکنند. در اين ارتباط بايسته گفتن است که گرچه گناه مخالفت با تکليف الزامي خداوند و طغيان بر آن ذات باعظمت است و ازاينروي هرچند کوچک هم باشد، از نگاه اهل معرفت بزرگ است، اما در قرآن و روايات گناهان به کبيره و صغيره تقسيم يافتهاند و تعبير به کبيره دليل بر عظمت گناهان است و هر گناهي که يکي از شرايط زير را داشته باشد، کبيره به شمار ميآيد:
1. گناهاني که خداوند وعده عذاب درباره آنها داده است؛
2. گناهاني که در نظر اهل شرع و زبان روايات باعظمت ياد شدهاند؛
3. گناهاني که در منابع شرعي بزرگتر از گناهاني شمرده شده که جزو کبائر است؛
4. گناهاني که در روايات معتبر تصريح بر کبيره بودن آنها شده است.(1)
1. گروه نويسندگان، تفسير نمونه، ج22، ص541ـ542.
حضرت از خداوند ميخواهند که گناهاني را که انسان را به ورطه هلاکت ميافکند ببخشايد و بر خطاها و رسواييهاي پنهان او پرده افکند و او را در نزد مردم رسوا نسازد. انسان بر اثر غفلت و جهل و در پنهان و خلوتْ گناهاني انجام ميدهد و گمان دارد که کسي او را نميبيند تا رسوا گردد، اما او در هيچ زماني و هيچ مکاني از نظر خداوند پنهان نيست و خداوند همواره بر رفتار بندگان ناظر است و چون خداوند ستارالعيوب و رازدار است، عيبها و گناهان نهان انسان از انظار مردم پنهان ميماند. بهتعبيرديگر، خداوند بين عيوب انسان و مردم پردهاي از لطف و کرمش ميافکند تا از رسوايي انسان جلوگيري شود که اگر اين رازداري و پردهپوشي خداوند در دنيا نبود و ننگ و عار انسان بر ديگران آشکار ميگرديد، انسان روي سر بلند کردن در برابر ديگران را نداشت. حضرت از خداوند درخواست ميکند چونان دنيا، در آخرت نيز از سر لطف و احسان، رازهاي بنده خطاکار را بپوشاند و در برابر بندگان خود او را خوار و رسوا نسازد.
در فراز مزبور «صفح» که به معناي رويگرداني است به «جميل» به معناي زيبا متصف گرديده است، اين توصيف ازآنروست که رويگرداني از چيزي گاهي از روي بياعتنايي و قهر است و گاهي از روي عفو و گذشت، و در فراز مزبور همراه صفح، جميل ذکر شده تا معناي دوم استفاده شود. چنانکه در تبيين همين معنا خداوند در قرآن خطاب به پيامبر(صلى الله عليه وآله) ميفرمايد:وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلاَّ بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَه لآتِيَه فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ؛(1) «و ما آسمان و زمين و آنچه را که ميان آنهاست جز به راستي و درستي نيافريديم و قيامت هرآينه آينده است، پس درگذر، درگذشتن نيکو».
1. حجر (15)، 85.
در روايتي از امام رضا(عليه السلام) وارد شده که منظور از «فاصفح الصفح الجميل» عفو و درگذشتن بدون مؤاخذه و سرزنش است.(1)
اِلهى ظَلِّلْ عَلى ذُنُوبى غَمامَ رَحْمَتِک، وَاَرْسِلْ عَلى عُيُوبى سَحابَ رَاْفَتِک، اِلهى هَلْ يَرْجِعُ الْعَبْدُ الْابِقُ اِلاَّ اِلى مَوْلاهُ؟ اَمْ هَلْ يُجيرُهُ مِنْ سَخَطِهِ اَحَدٌ سِواهُ؟ «خدايا، ابر رحمتت را بر گناهان من بگستران و سحاب و بارش لطف و محبتت را بر عيبهايم بباران. خدايا، آيا بنده گريز پا و فراري جز بهسوي مولايش بازميگردد؟ و يا هيچکس جز مولايش او را از خشم خود پناه ميدهد؟»
بنده گنهکار در جستوجوي رأفت و پناه معبود
در حقيقت، گناه آتش نهاني است که در دنيا و آخرت گنهکار را در خويش فروميگيرد و ميسوزاند و با شعلههاي خود در دنيا، ايمان و روح او را تباه ميسازد و در قيامت و آخرت همه هستي و سرمايهاش را با لهيب سوزان خود ميسوزاند و تنها ابر رحمت و بارش باران لطف و رأفت الاهي شعلههاي کشنده و تباه سازنده آن را خاموش ميکند.
يکي از رابطههاي بين خدا و انسان، رابطه عبد و مولاست و همه انسانها بندهاند و خداوند مولاي مطلق آنهاست. حضرت در فراز فوق به اين رابطه اشاره دارند و در مناجات امير مؤمنان(عليه السلام)، در مسجد کوفه، اين رابطه چنين ترسيم شده است: مَوْلاىَ يا مَوْلاىَ، اَنْتَ الْمَوْلى وَاَنَا الْعَبْدُ، وَهَلْ يَرْحَمُ الْعَبْدَ اِلَّا الْمَوْلى؛(2) «آقا و مولاي من، تويي مولا و منم بنده، و آيا به بندهاي کسي جز مولا رحم ميکند؟»
1. حويزي، نورالثقلين، ج4، ص32.
2. مفاتيح الجنان، مناجات امير مؤمنان(عليه السلام) در مسجد کوفه.
بنده گنهکار چون غلام و بردهاي است که خطا کرده و از ترس مجازات اربابش فرار ميکند، اما او پناهگاهي جز آستان مولايش ندارد و ناگزير بهسوي او برميگردد. کسي که گناه ميکند در حقيقت از تحت ولايت خدا فرار ميکند، اما پس از مدتي درمييابد که هرکجا که باشد تحت ربوبيت خداست و فرار از اطاعت خدا به او آزادي نميبخشد، بلکه در اين صورت او از آزادي حقيقي محروم گشته و زنجيرهاي اسارت هواي نفس و شيطان را بر خود ميافکند. آنگاه وقتي همه درها را به روي خود بسته ديد، پي ميبرد که پناهگاهي جز آستان ربوبي و چارهاي جز بازگشت بهسوي مولاي حقيقي و بندگي او ندارد، و اين بازگشت به حريم بندگي با توبه انجام ميپذيرد. اما وقتي بنده خطاکار و پشيمان بهسوي مولاي خويش بازگشت، کسي جز ارباب نميتواند او را از تازيانههاي تنبيه نجات دهد، ازاينجهت دست به دامان اربابش ميشود و از خشم و غضب ارباب به خود او پناه ميبرد. همچنين انسان گنهکار وقتي بهسوي خداوند بازگشت، ميداند که هيچکس نميتواند او را از خشم و غضب خدا پناه دهد، ازاينروي با ناله و تضرع و با عذرخواهي زمينه رضايت خداوند را فراهم ميکند تا از غضب و خشم او در امان بماند. اگر بندهاي چندين مرتبه مرتکب خطا گشت و از دست مولايش گريخت و مجدداً بهسوي او بازگشت، طبيعي است که با تکرار اين رفتار ارباب و مولايش او را نميبخشد و او را مجازات ميکند. اما ما مولاي کريم و مهرباني داريم که با وجود لغزشهاي فراوان و مکرر و بازگشتهاي پيدرپي و توبههاي سست، باز منتظر بازگشت حقيقي ماست و بارگاه امن و امانش همواره به روي ما گشوده است.
اِلهى اِنْ کانَ النَّدَمُ عَلَى الذَّنْبِ تَوْبَه فَاِنّى وَعِزَّتِک مِنَ النَّادِمينَ، وَاِنْ کانَ الْإِسْتِغْفارُ مِنَ الْخَطيئَه حِطَّه فَاِنّى لَک مِنَ الْمُسْتَغْفِرينَ، لَک الْعُتْبى حَتّى
تَرْضى؛ «خدايا، اگر پشيماني از گناه توبه است، به عزتت سوگند که من از پشيمانانم، و اگر طلب آمرزش از خطا مايه محو گناه است، من به درگاهت از آمرزشخواهانم. تو حق عتاب و بازخواست داري تا آنگاه که راضي و خشنود شوي».
توبه و استغفار يا بازگشت بنده گنهکار بهسوي معبود
خدايا، من در برابر تو ذليل و خوارم و تو قادر مطلق هستي و داراي رحمت بيکران ميباشي، آيا براي بهرهمند شدن از رحمت و عفو تو راهي جز توبه دارم، و آيا توبه جز پشيماني از کردار زشت و ناپسند است؟ اکنون اي خداوند رئوف و مهربان من پشيمانم.
از اين فراز از مناجات و روايات ديگر استفاده ميشود که حقيقت توبه همان پشيماني از گناه است و اين پشيماني به جهت زشتي گناه نزد خداوند و مخالفت با امر و رضايت الاهي است. همچنين استغفار که به معناي طلب آمرزش گناهان از خداوند است يکي از ارکان اصلي توبه ميباشد. هم توبه و هم استغفار از لوازم حياي عبودي به شمار ميآيند. به اين معنا که شرم و حياي در برابر معبود ايجاب ميکند که انسان پس از ارتکاب گناه به خود آيد و درصدد توبه و استغفار برآيد. نکته ديگر اينکه در آموزههاي ديني تأکيد شده که انسان بعد از ارتکاب گناه بلافاصله توبه و استغفار کند. چون به مقتضاي تقدم رحمت بيمنتهاي الاهي بر غضبش، گناهي که از انسان سر ميزند تا مدتي در پرونده اعمال او ثبت نميگردد و بعد از آن مدت اگر آن گناه را با توبه و استغفار جبران نکرد، ثبت ميگردد که در اين صورت جبران و تدارک گناهي که در پرونده اعمال انسان ثبت شده دشوار خواهد بود. در برخي از روايات آن مدت محدود هفت ساعت ذکر شده است، چنانکه امام صادق(عليه السلام) ميفرمايند:
مَا مِنْ مُؤْمِنٍ يُذْنِبُ ذَنْباً إِلا أَجَّلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ سَبْعَ سَاعَاتٍ مِنَ النَّهَارِ، فَإِنْ
هُوَ تَابَ لَمْ يُکتَبْ عَلَيْهِ شَيْءٌ وَإِنْ هُوَ لَمْ يَفْعَلْ کتَبَ [اللَّهُ] عَلَيْهِ سَيِّئَه. فَأَتَاهُ عَبَّادٌ الْبَصْرِيُّ فَقَالَ لَهُ: بَلَغَنَا أَنَّک قُلْتَ: مَا مِنْ عَبْدٍ يُذْنِبُ ذَنْباً إِلا أَجَّلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ سَبْعَ سَاعَاتٍ مِنَ النَّهَارِ؟ فَقَالَ لَيْسَ هَکذَا قُلْتُ وَلَکنِّي قُلْتُ: مَا مِنْ مُؤْمِنٍ وَکذَلِک کانَ قَوْلِي؛(1) «هيچ مؤمني گناهي انجام نميدهد، مگر آنکه خداوند عزّ وجل هفت ساعت از روز به او مهلت ميدهد پس اگر [در اين مدت] توبه کرد، چيزي بر او نوشته نميشود و اگر توبه نکرد، خداوند يک گناه براي او مينويسد. سپس عباد بصري نزد آن حضرت آمد و گفت: به ما رسيده که شما فرمودهايد: هيچ بندهاي نيست که گناه ميکند جز آنکه خداوند هفت ساعت از روز مهلتش دهد. حضرت فرمودند: من چنين نگفتم، بلکه گفتم: هيچ مؤمني نيست و گفته من چنين بوده است».
در برخي از روايات آن مدت از صبح تا شب ذکر شده است. دراينباره امام صادق(عليه السلام)ميفرمايند: إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً أُجِّلَ مِنْ غُدْوَه إِلَى اللَّيْلِ، فَإِنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ لَمْ يُکتَبْ عَلَيْه؛(2) «بنده چون گناهي کند از بامداد تا شب مهلت داده ميشود، پس اگر آمرزش خواست [آن گناه] بر او نوشته نشود».
اگر رابطه دوستانه و عاطفي تيره گرديد، کسي که با رفتار ناشايست خود باعث گسستن آن رابطه شده وقتي سر عقل آمد و درصدد تجديد آن رابطه دوستانه برآمد، براي عذرخواهي نزد دوست خود ميرود و به کوتاهي خود اعتراف ميکند و خود را مستحق سرزنش ميداند و به دوستش ميگويد که تو حق داري مرا ملامت و سرزنش کني، هرچه ميخواهي مرا سرزنش کن تا راضي شوي. حضرت نيز خطاب به خداوند
1. کليني، اصول کافي، ج2، ص439، ح9.
2. همان، ص437، ح1.
ميفرمايند: لک العتبي حتّي ترضي و با اين جمله گنهکار را مستحق ملامت و سرزنش خدا معرفي ميکنند.
اِلهى بِقُدْرَتِک عَلَىَّ تُبْ عَلَىَّ، وَبِحِلْمِک عَنّى اُعْفُ عَنّى، وَبِعِلْمِک بى اِرْفَقْ بى، اِلهى اَنْتَ الَّذى فَتَحْتَ لِعِبادِک باباً اِلى عَفْوِک، سَمَّيْتَهُ التَّوْبَه فَقُلْتَ "تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَه نَّصُوحًا"؛(2) فَما عُذْرُ مَنْ اَغْفَلَ دُخُولَ الْبابِ بَعْدَ فَتْحِهِ؛ «خدايا، سوگند به قدرت و سلطهات بر من، توبه مرا بپذير، و سوگند به حلم و شکيباييات بر عصيانم مرا ببخشاي، و سوگند به آگاهيات به احوالم با من مدارا کن. خدايا، تويي که به روي بندگانت دري بهسوي بخشايش گشودي و آن را توبه ناميدي. پس [در قرآن] گفتي: "بهسوي خداوند بازگرديد و توبه کنيد، توبهاي از سر صدق و اخلاص"؛ پس بهانه کسي که پس از گشوده شدن آن در، از وارد شدن در آن غفلت ورزد چيست؟»
پس از آنکه حضرت از خداوند درخواست ميکند که توبهاش را بپذيرد و او را مشمول عفو سازد و با وي مدارا کند، عرض ميکند: خدايا، تو خود مسير عفو و گذشت و توبه را بهسوي بندگانت گشودي که اگر اين راهنمايي و هدايت نبود آنان اميدي به رهايي از کيفر خطاهاي خويش نداشتند. اکنون اگر کسي از اين فرصت ارزشمند استفاده نکرد و توبه نکرد، خود مقصر است و در حق خويش جفا کرده است.
اِلهى اِنْ کانَ قَبُحَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِک، فَلْيَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِک، اِلهى ما اَنَا
1. تحريم (66)، 8.
2. تحريم (66)، 8.
بِاَوَّلِ مَنْ عَصاک فَتُبْتَ عَلَيْهِ، وَتَعَرَّضَ لِمَعْرُوفِک فَجُدْتَ عَلَيْهِ؛ «خدايا، اگر گناه از بندهات زشت است، اما بخشايش تو نيکوست. خدايا، من نخستين کسي نيستم که تو را نافرماني کرده و تو توبهاش را پذيرفتي، و نخستين کسي نيستم که به دامن احسان تو چنگ آويخته و تو به او بخشش کردي».
دادرسي و بخشش سنت بندهنوازي خداوند
انسانها، کمابيش به گناه آلوده ميگردند، اما برخي متوجه خطاي خود ميشوند و با توبه بهسوي خداوند بازگشت ميکنند و مشمول عفو او ميگردند، اما برخي با غفلت و عصيانْ روزگار سپري ميکنند و خود را از مغفرت و عفو خداوند محروم ميسازند. اولين کسي که به درگاه خداوند توبه کرد و خداوند توبهاش را پذيرفت حضرت آدم(عليه السلام) بود. درباره درخواستهاي حضرت آدم از خداوند در هنگامه توبه و آنچه خداوند به وي عطا کرد، امام باقر يا امام صادق(عليه السلام) فرمودند:
همانا آدم عرض کرد: پروردگارا، شيطان را بر من مسلّط کردي و چون خون (که در رگهاي من جريان دارد) او را بر من چيره کردي، پس براي من نيز چيزي مقدّر فرما، خداوند فرمود: اي آدم، براي تو مقدّر کردم که هريک از فرزندانت آهنگ گناهي کند بر او نوشته نشود و اگر انجام داد يک گناه بر او نوشته شود، و هرکس آهنگ کار نيکي کرد، اگر آن را انجام نداد يک حسنه براي او نوشته شود و اگر انجام داد، ده حسنه برايش نوشته شود. عرض کرد: پروردگارا، برايم بيفزا، فرمود: برايت مقدّر کردم که هر يک از فرزندانت گناهي کند سپس براي آن آمرزش خواهد او را بيامرزم. عرض کرد: پروردگارا، برايم بيفزا، فرمود: براي آنها
توبه قرار دادم، يا فرمود: توبه را برايشان گستردم، تا آنکه نفس به اينجا [يعني گلوگاه] رسد. عرض کرد: پروردگارا، مرا بس است.(1)
در آخر مناجات حضرت با ذکر صفاتي که مناسب مقام رحمت و مغفرت الاهي است و با اصرار و التماس به درگاه خداوند ميگويند: يا مُجيبَ الْمُضْطَرِّ، يا کاشِفَ الضُّرِّ، يا عَظيمَ الْبِرِّ، يا عَليماً بِما فِى السِّرِّ، يا جَميلَ السِّتْرِ، اِسْتَشْفَعْتُ بِجُودِک وَکرَمِک اِلَيْک، وَتَوَسَّلْتُ بِجَنابِک [جَنانِک] وَتَرَحُّمِک لَدَيْک، فَاسْتَجِبْ دُعآئى، وَلا تُخَيِّبْ فيک رَجآئى،وَتَقَبَّلْ تَوْبَتى، وَکفِّرْ خَطيئَتى بِمَنِّک وَرَحْمَتِک يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ؛ «اي دادرس پريشان دل درمانده، اي برطرف کننده رنج و زيان، اي بزرگ احسانگر و اي داناي راز نهان و کسي که نيکوي پردهپوش بر گناهاني، جود و کرمت را به پيشگاهت به شفاعت طلبيدهام و به مهرباني و رحمتي که نزد توست توسل ميجويم، پس دعايم را اجابت کن و از آستان لطف و مهرت نااميدم مساز و توبهام را بپذير و به کرم و رحمتت خطايم را جبران فرماي، اي مهربانترين مهربانان».
حضرت در اين فراز قبل از بيان درخواستهاي خود پنج صفت از صفات نيکوي خداوند را برميشمارد:
1. اجابت کننده درماندگان: مضطر و درمانده کسي است که پناهي نمييابد و تمام درها را بهسوي خود بسته مييابد و چون کسي است که در درون آتش قرار گرفته و راهي براي خاموش کردن آن نمييابد، يا در دريا غرق گشته و امواج او را دربرگرفته و تواني براي رهايي از دام امواج ندارد. اما در هنگامهاي که همه درها به روي انسان بسته است و اسباب از فراچنگ انسان خارج گشتهاند و انسان از هر نظر مضطر و درمانده است، تنها کسي که قفلهاي ناگشوده مشکلات و سختيها را ميگشايد و درهاي رهايي و رحمتش را به روي انسان درمانده ميگشايد، خداوند است. خداوند دراينباره
1. کليني، اصول کافي، ج2، ص440، ح1.
ميفرمايد: أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَکشِفُ السُّوءَ...؛(1) «يا آنکه درمانده چون او را بخواند پاسخ دهد و گزند و آسيب را از او بردارد».
2. برطرف کننده زيان: يکي از صفات الاهي که در قرآن با تعابير ديگري از آن ياد شده کاشف الضر است. نظير آيه وَإِن يَمْسَسْک اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ کاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِن يَمْسَسْک بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلَى کلِّ شَيْءٍ قَدُيرٌ؛(2) «و اگر خدا گزندي به تو رساند، کسي جز او بازدارنده آن نيست و اگر تو را نيکي رساند پس او بر هر چيزي تواناست».
3. احسان کننده بزرگ: يکي از اسماي الهي، اسم شريف «بَرّ» است که به معناي مهربان بر بندگان و حاکي از احسان و نيکوکاري خداوند در حق بندگان خويش است.
4. داناي اسرار: خداوند به همه اسرار و راز انسانها آگاه است و هيچ چيز از خداوند پنهان نميماند؛ خداوند دراينباره ميفرمايد: أَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَنَجْواهُمْ وَأَنَّ اللّهَ عَلاّمُ الْغُيُوبِ؛(3) «آيا ندانستند که خدا پنهانشان و رازگفتنشان را ميداند و خداوند داناي همه نهانها و ناپيداهاست؟»
5. پردهپوشي بر خطاها: خداوند به زيبايي بر خطاهاي انسان پردهپوشي ميکند و با وجود آگاهي به همه لغزشهاي انسان، آنها را ميپوشاند که اگر پردهپوشي خداوند نبود، اسرار انسان هويدا ميگشت و نزد همه رسوا ميشد.
1. نمل (27)، 62.
2. انعام (6)، 17.
3. توبه (9)، 78.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org