- مقدمه معاونت پژوهش
- درس اول: اهداف قرآن
- درس دوم: امكان فهم و بهرهمندي از قرآن
- درس سوم: جواز فهم قرآن
- درس چهارم: شرايط و موانع روحي و معنوي بهرهمندي از قرآن
- درس پنجم: شرايط علمي تفسير قرآن
- درس ششم: روش تفسير قرآن
- درس هفتم: محكم و متشابه (1)
- درس هشتم : محكم و متشابه (2)
- درس نهم: محكم و متشابه (3) راز وجود متشابه در قرآن
- درس دهم : نسخ
- درس يازدهم: تأويل و تفسير
- درس دوازدهم: بطن قرآن
- درس سيزدهم: جهاني بودن و جاودانگي قرآن
- درس چهاردهم: جامعيّت قرآن
- فهرست اعلام
درس سيزدهم:
جهاني بودن و جاودانگي قرآن
از فراگير انتظار ميرود:
ـ جاودانگي و جهاني بودن قرآن را با استناد به آيات اثبات كند؛
ـ شبهههاي محدوديت زماني و مكاني دعوت قرآن را به نقد كشد؛
ـ ارتباط ميان ختم نبوت و جاودانگي قرآن را بيان كند؛
«ان رجلا سأل اباعبدالله(عليه السلام) ما بال القرآن لا يزداد علي النشر و الدرس الا غضاضة؟ فقال: لان الله لم يجعله لزمان دون زمان و لا لناس دون ناس؛ مردي از امام صادق(عليه السلام) پرسيد: چگونه است كه بررسي و مطالعه و نشر مطالب قرآن، جز بر تازگي و طراوتش نميافزايد؟ فرمودند: زيرا خداوند آن را براي زمان و مردم خاصي قرار نداده است.» (1)
جاودانگي و جهاني بودن قرآن
مكاتب و اديان جهان را در يك دسته بندي كلي ميتوان در دو گروه قرار داد: نخست مكاتبي كه مخاطب خود را گروه، ملت، نژاد و يا طبقهٔ خاصي ميدانند و داعيهٔ نجات و هدايت بخش خاصي از انسانها را دارند، و دوم ادياني كه همه انسانها را مورد توجه قرار داده و در پي نجات همه آنان هستند.
هر انسان منصفي كه كمترين آشنايي با تاريخ و تعاليم اسلام داشته باشد، ميداند كه اسلام و قرآن همه ملتها را به آيين، معارف و مقررات خود دعوت كرده و هيچ فرد، گروه، ملت و نژادي را استثنا نكرده است. برخي در اثر ناآگاهي و برداشتهاي نادرست يا آگاهانه و به منظور ضربه زدن به اسلام و جلوگيري از نفوذ و حاكميت آن، با تمسك به برخي آيات مدعي شدهاند كه قرآن داعيهٔ جهاني بودن و جاودانگي ندارد و ويژه مردم عرب شبه جزيرهٔ عربستان در زمان نزول قرآن است.
1. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج92، ص15.
در اين درس براي روشن شدن جاودانگي و جهاني بودن قرآن و پاسخ به شبهات ياد شده، به بررسي آيات قرآن در اين باب ميپردازيم. آياتي كه بيانگر جاودانگي و جهاني بودن قرآن است، در يك تقسيمبندي كلي در دو دسته جاي ميگيرد:
1. آيات بيانگر جهاني بودن قرآن
اين آيات خود به چند گروه زير تقسيم ميشود:
أ) آياتي كه قرآن را براي «جهانيان» يا «مردم» ميداند؛ مانند:
ـ «إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرَى لِلْعَالَمِين؛(انعام، 90)؛ آن (قرآن) جز يادآوري براي جهانيان (چيز ديگري) نيست»؛
ـ «وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِي هَذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِن كُلِّ مَثَل ...؛ (كهف، 54)؛
و هرآينه در اين قرآن براي مردم از هرگونه مثالي آورديم»؛
ـ «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاس ...؛ (بقره، 185) ماه رمضان كه در آن قرآن فرو فرستاده شده كه رهنمودي براي مردم ... است».
ب) آياتي كه پيروان اديان گوناگون را مورد خطاب قرار داده و آنان را به ايمان به قرآن و معارف آن دعوت كرده و يا سعادت جاودانهشان را به آن پيوند داده است؛ مانند:
ـ «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيد؛(حج، 17) همانا كساني كه ايمان آوردند (مسلمانان) و كساني كه يهودي شدند و صابئان و نصرانيان و گبران و كساني كه مشرك شدند، خداوند ميانشان روز رستاخيز داوري ميكند، همانا خدا بر هر چيزي گواه است»
ـ «فَإِنْ آمَنُواْ بِمِثْلِ مَا آمَنتُم بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوا ...؛ (بقره، 137)؛ پس اگر به مانند آنچه شما به آن ايمان آوردهايد ايمان آورند، همانا (به حق) راه يافتهاند»
ج) آياتي كه همه انسانها را با تعبير «يا بني آدم» و «يا ايها الناس» خطاب كرده است و راه درست هدايت را به آنان نشان ميدهد؛ مانند:
ـ «يَا بَنِي آدَمَ لاَ يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِّنَ الْجَنَّة؛(اعراف، 27)؛ اي فرزندان آدم، مبادا شيطان فريبتان دهد چنانكه پدر و مادرتان را از بهشت بيرون كرد»؛
ـ «يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُالَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون؛(بقره، 21)؛ اي مردم، خداوندگارتان را كه شما و پيشينيان شما را آفريده، بپرستيد؛ باشد كه پرهيزگار شويد».
د) آياتي كه جنيان را مخاطب قرآن ميداند؛ مانند: «وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَيْكَ نَفَرًا مِّنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنصِتُوا فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوْا إِلَى قَوْمِهِم مُّنذِرِين؛(احقاف، 29)؛ و (ياد كن) آنگاه كه گروهي از جنيان را به سوي تو روانه كرديم كه قرآن را بشنوند و چون نزد او حاضر شدند، گفتند خاموش باشيد و گوش كنيد و چون (تلاوت آيات) پايان يافت، به سوي قوم خود بازگشتند در حالي كه آنان را بيم (و هشدار) ميدادند».
آيات پيشگفته به روشني بر عموميت دعوت قرآن براي همه مردم جهان دلالت دارند. بر اساس آخرين آيهاي كه بيان شد، جنيان نيز مخاطب قرآنند. چنانكه خواهيم گفت، عموميت اين آيات در حدي است كه به هيچ وجه تخصيص نميپذيرند.
2. آيات بيانگر جهاني بودن رسالت پيامبر(صلى الله عليه وآله)
اين آيات كه به طور مستقيم بر همگاني و جاوداني بودن رسالت پيامبر(صلى الله عليه وآله) دلالت
دارد و با دلالت التزامي جهاني و جاوداني بودن دعوت قرآن را اثبات ميكند، داراي اقسامي است:
أ) آيات بيانگر جهاني بودن رسالت و انذار پيامبر(صلى الله عليه وآله) ؛ مانند:
ـ «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ؛(انبياء، 107)؛ و ما تو را نفرستاديم مگر رحمتي براي جهانيان»؛
ـ «تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا؛(فرقان، 1)؛ خجسته باد كسي كه بر بنده خود فرقان (جداكننده حق از باطل) را فرو فرستاد تا هشدار دهندهاي براي جهانيان باشد».
ب) آيات بيانگر نويد غلبه آيين پيامبر(صلى الله عليه وآله) بر همه اديان؛ مانند: «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّه ...؛ (فتح، 28)(1) او (خدا) كسي است كه فرستادهاش را با رهنمود و آيين حق فرستاد تا آن را بر همه آيينها چيره سازد».
ج) آياتي كه رسالت پيامبر(صلى الله عليه وآله) را براي همه مردم ميداند؛ مانند:
ـ «وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولا؛(نساء، 79)؛ و تو را براي مردم (به عنوان) فرستادة (خويش) فرستاديم»؛
ـ «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاس ...؛ (سبأ، 28)؛ و تو را نفرستاديم مگر براي همه مردم».
«كافّهٔ» در اين آيه، دو احتمال دارد: يكي اينكه به معناي «بازدارنده» و «هٔ» در آخر آن براي مبالغه باشد. در اين احتمال، فقط ميتوان از واژه «ناس» جهاني بودن رسالت پيامبر(صلى الله عليه وآله) را فهميد، و دوم اينكه به معناي «جميعا» و حال براي «الناس» باشد كه در اين صورت عموميت رسالت ايشان با تأكيد بيشتري اثبات ميشود.
1. همين عبارت در آيات 33، توبه و 9، صف آمده است.
د) آيهاي كه ميفرمايد قرآن به پيامبرˆ وحي شده تا با آن همه كساني را كه پيام قرآن به آنان ميرسد، انذار كند: «وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغ و اين قرآن به من وحي شده است تا با آن شما و هر كه را (كه اين پيام) به او برسد بيم دهم». صراحت اين آيه در جهاني و جاودانه بودن قرآن، بيش از آيات پيشين است؛ زيرا عموميت رسالت در آيات ديگر بر اساس اطلاق و عموم الفاظي مانند «الناس» و «العالمين» اثبات ميشود؛ ولي در اين آيه تصريح شده كه اين دعوت شامل هر انساني است كه اين پيام به او برسد.
هـ) آياتي كه قرآن را وسيله بيمدهي به زندگان يا زندهدلان ميداند؛ مانند:
ـ «إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِينٌ * لِيُنذِرَ مَن كَانَ حَيًّا؛(يس، 69 ـ 70)؛ اين (كتاب) نيست جز يادآوري (و پندي) و قرآني روشن (يا روشنگر)، تا پيامبر هر كه را كه زنده دل است بيم دهد»؛
ـ «إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيد؛(ق، 37)؛ در اين سخن پند و يادآوري است براي هركس كه او را دل باشد يا گوش فرا دهد و گواه باشد».
و) آيهاي كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) را خاتم پيامبران دانسته است: «مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّين ...؛ (احزاب، 40)؛ پدر هيچيك از مردان شما نيست؛ اما فرستادة خدا و آخرين پيامبر است». اين آيه با توجه به اين نكته كه قرآن ناسخ كتابهاي آسماني پيش از خود است، بر جاودانگي شريعت محمدي(صلى الله عليه وآله) دلالت دارد؛ زيرا پس از ايشان پيامبر ديگري نخواهد آمد و كتاب ديگري قرآن را نسخ نميكند.
شبههٔ محدوديت دعوت قرآن
چنان كه گفتيم، بعضي از كژانديشان با استناد به برخي آيات، مدعي اختصاصي
بودن دعوت قرآن به قوم، منطقه و زمان خاصي شدهاند. اينك به بررسي اين شبهه ميپردازيم. آياتي كه ممكن است مستند اين ادعا قرار گيرد، بر چند دسته است:
أ) آيه شريفه «وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِين؛(شعراء، 214)؛ و خويشان نزديكت را بيم ده» كه وظيفهٔ رسول خدا(صلى الله عليه وآله) را بيم دادن به خويشان نزديك خود ميداند؛
ب. آياتي كه نزول قرآن را براي بيمدهي پيامبر(صلى الله عليه وآله) به مردم مكه و اطراف آن ميداند، مانند:
ـ «وَهَـذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ ... وَلِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا؛(انعام، 92)؛ و اين كتاب ... را فرو فرستاديم تا آنكه مردمان مكه و اطراف آن را بيم دهي»؛
ـ «وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا؛(1) و اين چنين قرآن به زبان عربي را به تو وحي كرديم تا [اهل] مكه و كساني را كه پيرامون آن هستند بيم دهي».
ج) آياتي كه حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) را بيمدهندهٔ مردمي ميداند كه پدرانشان انذار نشدهاند؛ مانند:
ـ «لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ؛(يس، 6)؛ تا مردمي را بيم دهي كه پدرانشان بيم داده نشدهاند». استدلال به اين آيه در فرض نافيه بودن «ما» است؛ ولي اگر آن را موصوله يا مصدريه دانستيم، نميتواند مستند اين گروه قرار گيرد؛
ـ «... لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ؛(سجده، 3)؛ تا مردمي را بيم دهي كه پيش از تو بيمدهندهاي براي آنان نيامده است، باشد كه هدايت شوند»؛
ـ «... وَتُنذِرَ بِهِ قَوْمًا لُّدًّا؛(مريم، 97)؛ و با آن (قرآن) مردم سرسخت را بيم دهي»؛
1. شوري، 7.
مدعيان محدوديت دعوت قرآن با استناد به اينگونه آيهها ميگويند كه يهود و نصارا و پيروان ديگر اديان آسماني، مخاطب دعوت قرآن نيستند.
مشابه آيات ياد شده آيه شريفه «وَيُنذِرَ الَّذِينَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا؛(كهف، 4)؛ و (تا) كساني را كه ميگفتند خداوند فرزندي برگرفته است، بيم دهد» است كه بيانگر وظيفهٔ پيامبر(صلى الله عليه وآله) در بيمدهي به قومي است كه به فرزند داشتن خدا معتقدند.
د) آياتي كه ميفرمايد اگر قرآن بر غير عرب نازل ميشد، عربها به آن ايمان نميآوردند: «وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ فَقَرَأَهُ عَلَيْهِم مَّا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ؛(شعراء، 198 ـ 199)؛ و اگر قرآن را بر برخي عجمها فرو فرستاده بوديم و آن را بر آنان ميخواند، به آن ايمان نميآوردند».
هـ) آياتي كه هدف قرآن را هدايت و اتمام حجت و بشارت به انسانهاي با تقوا، درستكار و تسليم شوندگان حق ميداند و به يقين، اين گروه، افراد خاصي هستند؛ مانند:
«ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِين؛(بقره، 2 و 3)؛ در آن كتاب ترديدي نيست، رهنمودي براي پرهيزگاران است»؛
ـ «وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ ... هُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِين؛(نحل، 89)؛ و كتاب را بر تو فرو فرستاديم...و رهنمود و رحمتي براي تسليم شوندگان [حقيقت] است»؛ ـ «هَذَا كِتَابٌ مُّصَدِّقٌ ... بُشْرَى لِلْمُحْسِنِين؛(احقاف، 12)؛ اين كتابي تصديقكننده.... و بشارتي براي نيكوكاران است».
پاسخ به شبههٔ محدوديت دعوت قرآن
در نگاه ابتدايي ممكن است ميان اين دو دسته از آيات ناسازگاري ديده شود و برخي آن را نشانهاي از ناهماهنگي و تناقض آيات قرآن قرار دهند و دستكم
اين آيات را خاص و مقيد و آيات بيانگر جهاني بودن قرآن را عام و مطلق بپندارند و بر اساس قاعدهٔ حمل عام بر خاص يا مطلق بر مقيد، آنها را تخصيص يا تقييد كرد و در نتيجه دعوت قرآن را مخصوص گروه يا منطقه و يا زمان خاصي بدانند؛ ولي با تأمل در مجموعه آيات مورد بحث روشن ميشود كه هيچيك از اين آيات دلالت بر محدوديت آموزههاي قرآن ندارد. بر فرض دلالت بر محدوديت، آيات دسته اخير نميتواند مخصص يا مقيد آيات دال بر جهاني بودن باشد. توضيح آنكه:
1. آيات عام مورد بحث، قابل تخصيص نيست؛ زيرا واژگان بيانگر عموميت كه در آن به كار رفته، تخصيصناپذير است؛ مانند: «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» و «لِّلْعَالَمِين»؛
2. لازمه تخصيص آيات عام به آيات بيانگر اهداف خاص (انذار خويشان پيامبر(صلى الله عليه وآله) يا بتپرستان مكه)، تخصيص اكثر بوده و برخلاف فصاحت و بلاغت آيات قرآن است؛
3. حمل عام بر خاص در جايي رواست كه يكي از دو دليل مثبت و ديگري منفي باشد، در حالي كه اين دو گروه از آيات، هر دو مثبت هستند. همچنين ملاك حمل در اينگونه موارد، ظهورِ بيشترِ يكي از دو دليل است و آيات خاص ياد شده، ظهوري قويتر از آيات عام ندارند؛(1)
4. آيات خاص، دلالتي بر انحصار هدف نزول در گروه يا قوم خاصي ندارد؛ بلكه حداكثر بر اثبات ضرورت انذار گروههاي نامبرده در آن آيات دلالت دارد، و در اين صورت مقصود تاكيد ويژه بر انذار آنان است و به معناي نفي انذار ديگران نيست؛
1. اين نكات در علم اصول فقه مورد بحث قرار ميگيرد.
5. خاص يا محدود بودن برخي از اين آيات، مانند آيه «وَلِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا؛(انعام، 92)؛ و تا آنكه مردمان مكه و اطراف آن را بيم دهي»، قطعي نيست؛ زيرا اولا وجود «واو» عاطفه نشانگر آن است. كه انذار مردم اين منطقه يكي از اهداف ـ نه تنها هدف ـ نزول است بنابراين خود بر اهداف ديگري نيز دلالت دارد كه چه بسا منظور هدايت كل انسانها باشد؛ ثانيا بر اساس روايات «دحو الارض» كه پيدايش زمين را به ترتيب از كعبه و مكه و سپس بقيهٔ نقاط جهان ميداند،(1) اطراف مكه، شامل همه قسمتهاي مسكوني زمين است و مفاد آيه چنين ميشود: تا مكه و همه قسمتهاي خشكي پديد آمدهٔ در اطراف آن را انذار كني؛
6. برخي از اين آيات، بيانگر مسؤليتهاي رهبر دعوت اسلامي است؛ يعني رهبري بايد براي تحقق آن اهداف جهاني، فعاليتهاي ويژهاي انجام دهد. پس اگرچه هدف رسالت نبوي(صلى الله عليه وآله) دعوت و هدايت همه انسانهاست، پيامبر(صلى الله عليه وآله) مسئوليت ويژهاي در برابر انذار خويشان خود و مردم مكه و مشركان سرسخت و اهل جزيرةالعرب دارد؛
7. مجموعه اين آيات، مراحل مختلف دعوت را بيان مي كند. به طور طبيعي كسي كه در پي فراخوان ديگران به عقيده و آرمانهاي خاصي است،
1. نمونهٔ آن، روايتي است كه از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است: «ان الله عز وجل دحا الارض من تحت الكعبهٔ الي مني ثم دحاها من مني الي عرفات ثم دحاها من عرفات الي مني فالارض من عرفات و عرفات من مني و مني من الكعبهٔ؛ خداوند عز وجلّ زمين را از زير كعبه تا منا گستراند، سپس آن را از منا تا عرفات و آنگاه از عرفات تا منا گسترش داد. بنابراين زمين از عرفات و عرفات از منا و منا از كعبه است». محمد باقر مجلسي، بحارالأنوار، ج57، ص203. نيز ر.ك. عبدعلي حويزي، نور الثقلين، ج5، ص501.
نخست دعوت خويش را از منطقهاي و با مردماني شروع ميكند كه او را ميشناسند و در حقانيت او كمتر ترديد ميكنند؛ سپس به همه اهل ديار خود و در پايان به مناطق ديگر تعميم ميدهد. مأموريت پيامبر(صلى الله عليه وآله) نيز نخست از بستگان خود شروع شد و به تدريج دايرهٔ دعوت ايشان گسترش يافت تا آنجا كه به سران دو امپراتوري قدرتمند زمان خود (ايران و روم) نامه نوشت و آنان را به آيين اسلام دعوت كرد؛
8. مقصود از آياتي كه انسانهاي پاك و متقي را مورد هدايت، بشارت، رحمت و... ميدانند، آن است كه لبيك گويان به اين دعوت، در صورتي به آيندهٔ درخشان وعده داده شده خواهند رسيد كه داراي اين ويژگيها باشند. بنابراين قرآن خود را هدايت براي همه ميداند؛ ولي چون پرهيزكاران از هدايت آن بهرهمند ميشوند، خود را با وصف «هدي للمتقين» معرفي كرده است.
نتيجه آنكه دعوت اسلام و قرآن جهاني است؛ اما پيامبر(صلى الله عليه وآله) مسئوليتهاي ويژه دارد و دعوت او نيز داراي مراحلي است و بهرهمندي از قرآن شرايط و آمادگيهاي خاص خود را ميطلبد.
چكيده
1. دعوت قرآن كريم، جهاني و جاودانه است؛
2. آيات متعددي بر جاودانگي و جهاني بودن قرآن دلالت دارد؛
3. آيات بيانگر جهاني بودن قرآن، به دو دستهٔ كلي بخشپذير است:
أ) آياتي كه قرآن را براي همه مردم (با تعبيرهاي مختلفي مانند بني آدم، ناس، عالمين) و پيروان اديان مختلف و همه جنيان ميداند؛
ب) آياتي كه رسالت پيامبر(صلى الله عليه وآله) را جهاني و جاودانه دانسته و همچنين ايشان را خاتم پيامبران ناميده است.
4. ظاهر ابتدايي برخي آيات، بر اختصاص دعوت قرآن به نزديكان پيامبر(صلى الله عليه وآله) يا مردم مكه و اطراف آن دلالت دارد، ولي پس از تأمل و تدبر در آنها روشن ميشود كه اين آيات بيانگر مراحل دعوت پيامبر(صلى الله عليه وآله) و مسؤوليتهاي ويژه ايشان يا شرايط بهرهمندي از قرآن بوده و هيچ دلالتي بر اختصاصي بودن آن ندارد.
پرسش
1. جهاني و جاودانه بودن قرآن را اثبات كنيد.
2. شبههٔ قرآني محدوديت دعوت قرآن را بيان و نقادي كنيد.
3. آيا با توجه به تكامل علمي بشر، نيازي به جاودانه قرار دادن دعوت ديني وجود دارد؟
4. آيا دستهبندي ديگري از آيات بيانگر جهاني بودن قرآن ميتوان ارائه داد؟
5. آيا وجه جمع ديگري ـ جز آنچه در درس بيان شد براي تبيين آيات موهم محدوديت قرآن وجود دارد؟
براي مطالعه بيشتر
1. قرآن در اسلام، محمدحسين طباطبايي، ص20 23، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1361 ش.
2. قرآن در قرآن، عبدالله جوادي آملي، ص279ـ283، قم، مركز نشر اسراء، 1378 ش.
3. الميزان في تفسير القرآن، سيد محمد حسين طباطبايي، ج7، ص39 و 40، قم، جامعه مدرسين حوزه علميهٔ قم.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org