- مقدمه معاونت پژوهش
- درس اول: اهداف قرآن
- درس دوم: امكان فهم و بهرهمندي از قرآن
- درس سوم: جواز فهم قرآن
- درس چهارم: شرايط و موانع روحي و معنوي بهرهمندي از قرآن
- درس پنجم: شرايط علمي تفسير قرآن
- درس ششم: روش تفسير قرآن
- درس هفتم: محكم و متشابه (1)
- درس هشتم : محكم و متشابه (2)
- درس نهم: محكم و متشابه (3) راز وجود متشابه در قرآن
- درس دهم : نسخ
- درس يازدهم: تأويل و تفسير
- درس دوازدهم: بطن قرآن
- درس سيزدهم: جهاني بودن و جاودانگي قرآن
- درس چهاردهم: جامعيّت قرآن
- فهرست اعلام
درس دوازدهم:
بطن قرآن
از فراگير انتظار ميرود:
ـ معناي لغوي و اصطلاحي بطن و انواع بطن قرآن را بشناسد؛
ـ مفاد روايات بيانگر بطن داشتن قرآن را به درستي تبيين كند؛
ـ روايات بيانگر معاني باطني آيات را از روايات تفسيري بازشناسد؛
ـ مقصود از طولي بودن معاني قرآن را توضيح دهد؛
ـ راز باطن داشتن آيات قرآن را بيان كند.
«وَ إِنَّ القُرآنَ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ، وَ بَاطِنُهُ عَمِيقٌ، لاَ تَفْنَي عَجَائِبُهُ، وَلاَ تَنْقَضِى غَرَائِبُهُ، وَلاَ تُكْشَفُ الظُّلُمَاتُ إلاَّ بِهِ؛ به راستي كه ظاهر قرآن زيبا و باطن آن ژرف است، شگفتيهاي آن فنا ناپذير و اسرار آن تمامنشدني است و تاريكيها(يگمراهي) بدون آن برطرف نخواهد شد». نهج البلاغه، خطبه 18.
مفهومشناسي و اقسام بطن
«بطن» و «باطن» در مقابل «ظهر» و «ظاهر»، در لغت به معناي «نهان» و «پنهان»(1) و در اصطلاح علوم قرآني، به آن دسته از معاني و مواردي ميگويند كه ظاهر الفاظ آيات، دلالتي بر آن ندارد و از دسترس عموم مردم به دور است و ميتوان آن را بر دو نوع دانست: يكي مصداقهايي كه در طول زمان براي آيات پديد ميآيد و در برخي روايات به آن تأويل آيه و همچنين «جري القرآن» گفته شده و ديگري معاني متعددي كه به لحاظ خفا و ظهور در طول هم قرار دارند و هيچيك ديگري را نفي نميكند.
1. معاني ديگري نيز براي «بطن» وجود دارد كه طرح و بررسي آنها در اين بحث ضرورتي ندارد. ر.ك: احمد بن فارس، معجم مقاييس اللغه؛ و خليل فراهيدي، كتاب العين و محمد معين، فرهنگ معين و... ذيل واژه «بطن».
باطن داشتن قرآن در روايات شيعه و اهلسنت با صراحت بيان شده(1) و از آيات قرآن نيز ميتوان براي آن شواهدي ذكر كرد.
1. بطن تأويلي
چنان كه پيشتر گذشت، قرآن، جهاني و جاودانه است و افزون بر شمول آيات آن بر مردم عصر نزول، از مرز زمانها ميگذرد و قابل انطباق بر انسانهاي ديگر در طول زمان است. در اين صورت هر روز مصداقهاي نويي مييابد و همواره تازگي و طراوت دارد؛ همان گونه كه در برخي روايات نيز به آن اشاره شده است.(2)
برخي روايات به اينگونه معاني، به لحاظ پنهان بودن آن از مردمي كه آن
1. علاوه بر رواياتي كه از منابع شيعي در متن بيان خواهد شد، در منابع اهلسنت نيز رواياتي در باب باطن قرآن وجود دارد. ر.ك: محمد بن جرير طبري، جامع البيان عن تأويل آي القرآن، ج1، ص35 و 36 و محمد زركشي، البرهان، ج 2، ص154 . براين اساس، ديدگاه ابن تيميه، مبني بر بدعت گذاري باطنيان و صوفيان در قول به باطن داشتن قرآن نفي ميشود ر.ك: احمد بن تيميه، التفسير الكبير، ج2، ص39 به بعد. باطنيان از اين مسئله استفادهٔ نابجا كردهاند؛ ولي اصل باطن داشتنِ آيات قرآن را اكثر قريب به اتفاق مسلمانان پذيرفتهاند. چنانكه برخي از نويسندگان سني بدان تصريح كردهاند. ر.ك: محمد زركشي، البرهان، ص169 و محمد حسين ذهبي، التفسير و المفسرون، ج 2، ص23 .
2. عن الرضا عن ابيه(عليهما السلام) ان رجلا سأل اباعبدالله(عليه السلام) ما بال القرآن لا يزداد علي النشر و الدرس الا غضاضة فقال: لان الله لم يجعله لزمان دون زمان و لا لناس دون ناس؛ امام رضا(عليه السلام) از پدر گرامي خويش نقل ميكند كه مردي از امام صادق(عليه السلام) پرسيد: چگونه است كه بررسي و مطالعه و نشر مطالب قرآن جز بر تازگي و طراوتش نميافزايد؟ ايشان در جواب فرمودند: زيرا (خداوند) آن را براي زمان و مردم خاصي قرار نداده است (و همه مردم جهان در هر عصري مخاطب آن هستند)». محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، ج92، ص15.
مصداقهاي را نميبينند، بطن يا باطن گفتهاند. امام باقر(عليهما السلام) ميفرمايد: «ظهره تنزيله و بطنه تأويله منه ما قد مضي و منه ما لم يكن(1)؛ ظاهر قرآن، موردي است كه براي آن نازل شده و باطن قرآن، تأويل آن است؛ بخشي از آن (تأويل) واقع شده و بخشي ديگر هنوز به وجود نيامده است». و: «ظهره الذين نزل فيهم القرآن و بطنه الذين عملوا باعمالهم(2)؛ ظاهر قرآن، در بارهٔ كساني است كه قرآن در مورد آنان فرود آمده و باطن آن، در باب كساني است كه همانگونه عمل كنند». همانگونه كه به لحاظ شمول آيات بر موارد ديگر و ارجاع به آنها نيز، تأويل ناميده شده است. از آنجا كه در روايات بيانگر اين ارجاع و شمول آيات بر آنها از واژه «يجري» استفاده شده است(3)، برخي از بزرگان به آن «جري القرآن» هم گفتهاند.(4)
نمونهاي از بطن تأويلي
خداوند در آيه پنجم سوره قصص ميفرمايد: «وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِين؛ ما ميخواهيم بر آنان كه در آن سرزمين
1. همان، ص97.
2. همان، ص83 .
3. «يجرى كما يجري الشمس و القمر؛ (قرآن) چونان خورشيد و ماه جاري ميشود»؛ «يجرى فيهم ما نزل فى اولئك؛ در بارهٔ ايشان همان جاري است كه در بارهٔ آنان (مردم عصر نزول قرآن) فرود آمده است»؛ «و لو ان آيه نزلت فى قوم ثم ماتوا اولئك ماتت الآيه اذا ما بقى من القرآن شىء ان القرآن يجرى من اوله الي آخره ما قامت السموات و الارض فلكل قوم آيه يتلونها؛ اگر آيهاي باشد كه فقط در بارهٔ مردمي فرود آمده است، با مردن آنان آيه نيز خواهد مرد و بنابراين چيزي از قرآن باقي نخواهد ماند، همانا قرآن از آغاز تا پايانش، تا آسمانها و زمين پا برجاست، همواره در جريان است، پس براي هر مردمي آيهاي است كه آن را باز ميخوانند.» همان، ص97 و 83 و ج24، ص328.
4. محمد حسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج1، ص41 .
ضعيف شمرده شدند، منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان سازيم». اين آيه كه بيانگر ارادهٔ خداوند در نابودي فرعونيان و پيروزي حضرت موسي† و ياران ايشان است، بر اساس روايات متعدد به پيامبر(صلى الله عليه وآله) و اهلبيت(عليهم السلام) ـ به ويژه امام عصر ارواحنا فداه ـ تأويل شده است. پيامبرˆ در روايتي به سلمان فرمودند «نحن تأويل هذه الآيه ...(1) ؛ ما تأويل اين آيه هستيم».
2. بطن معنايي
آيات قرآن، افزون برتعميم نسبت به آيندگان، داراي معاني نهاني متعددي است كه در طول هم قرار دارند، نه در عرض يكديگر. اين معاني از ظاهر الفاظ آيه به دست نميآيد؛ ولي بي ارتباط با آن نيست. همچنين به دليل طولي بودن، معاني بطني، مدلول مطابقي آيهاند، نه لوازم متعدد ملزوم واحد (مدلول آيات)؛ يعني چند معناي مطابقي است كه نسبت به يكديگر در طول هم قرار دارند(2) و به همين دليل استعمال لفظ در بيش از يك معنا لازم نميآيد.
نمونهاي از بطن معنايي
در تفسير آيه «وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا؛ (نساء، 36)؛ و به پدر و مادر نيكي كنيد». روايتي
1. همان، ج53، ص142. نيز امام صادق(عليه السلام) به مفضل فرمودند: «ان تنزيل هذه الآيه في بني اسرائيل و تأويله فينا؛ همانا اين آيه در مورد بنياسرائيل فرود آمده و تأويل آن درباره ماست. همان ص25. امام باقر(عليه السلام) در روايتي به نقل از جدّ خود اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمودند: «هم آل محمد يبعث الله مهديهم بعد جهدهم فيعزهم و يذلّ عدوهم؛ آنان (مستضعفان در آيه) آل محمد(صلى الله عليه وآله) هستند، خداوند پس از دوران رنج و مشقتشان، مهدي آنان را بر ميانگيزد؛ آنگاه آنان را عزيز و دشمنشان را خوار ميگرداند. همان، ج51، ص54.
2. محمد حسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج 3، ص 64.
وارد شده كه مقصود از والدين در اينجا ، پيامبر(صلى الله عليه وآله) و اميرالمؤمنين(عليه السلام) هستند؛ يعني علاوه بر دلالت آيه بر وجوب نيكي به پدر و مادر، نيكي به والدين معنوي نيز لازم است؛ زيرا پدر يا والد، مبدأ انساني براي به وجود آمدن انسان و پرورش دهندهٔ اوست. بنا بر اين معلم و مربي انسان به سوي كمال نيز، پدر او خواهد بود و كساني چون پيامبر و امام، سزاوارتر از آنند كه پدر مؤمن راهيافته به شمار آيند تا پدر جسماني. پس پيامبر و امام، دو پدر هستند و آيات قرآن كه به انسان سفارش كرده به والدين نيكي كند، به حسب باطن ايشان را در بر مي گيرد.اگرچه بر حسب ظاهر (الفاظ) غير از پدر و مادر جسماني را در بر نميگيرد(1) .
ادله ذو بطون بودن قرآن
برخي آيات قرآن به طور غيرمستقيم بر وجود بطن مصداقي دلالت دارند(2) در بارهٔ بطن معنايي قرآن، در هيچ آيهاي واژه بطن يا باطن به كار نرفته و ويژگيهاي آن نيز مطرح نشده است؛ ولي شواهدي از آيات وجود دارد كه با توجه به آن ميتوان لايههاي مختلفي از معنا براي قرآن در نظر گرفت. علامه طباطبايي(رحمه الله) معتقدند از آيات قرآن به دست ميآيد كه انسانها به لحاظ درجات قربشان به خدا، مراتب مختلفي از علم و عمل دارند. لازمهٔ اين تفاوت درجه آن است كه فهم آنان از آيات قرآن نيز، متفاوت و داراي درجات باشد. خداوند گروههاي مختلفي از بندگانش را ذكر كرده و به هر گروه شناخت ويژهاي نسبت داده است: به مخلصان، علم حقيقي به اوصاف خداوند «سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ * إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِين؛(صافات، 159 و 160)؛ منزه است خداوند از آنچه وصف ميكنند، مگر
1 . ر.ك: محمد حسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج4، ص 357 .
2. آياتي كه در بحث از جاودانگي و جهاني بودن قرآن مطرح شد.
بندگان مخلص خدا». به كساني كه در مسير يقينند، مشاهدهٔ ملكوت آسمانها و زمين «وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِين؛(انعام، 75)؛ و اين چنين ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نمايانديم تا از اهل يقين باشد»، به منيبان، تذكر: «وَمَا يَتَذَكَّرُ إِلَّا مَن يُنِيب؛(مؤمن، 13)؛ فقط كساني كه به خدا باز ميگردند، (از آيات الهي) پند ميگيرند». به عالمان، درك امثال: «وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُون؛(عنكبوت، 43)؛ و اين مثلها را براي مردم ميزنيم و جز عالمان آنها را درك نميكنند»، به پاكان، علم به تأويل قرآن: « لاَ يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُون؛(واقعه، 79)؛ جز پاكشدگان به آن دست نميرسانند (و در نمييابند)». و به اوليا (اهل شيدايي و محبت به خدا) بياعتنايي به غير خدا و نترسيدن و غمناك نبودن از چيزي: « «أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُون؛(يونس، 62)؛ آگاه باشيد كه دوستان خدا نه بيمي دارند و نه اندوهگين ميشوند».(1) ممكن است دستكم در دلالت برخي از اين آيات بر ذو درجات بودن آيات و اشتمال قرآن بر بطن تأمل روا داشت؛ ولي تفاوت افراد در درك حقايق (از جمله حقايق و معارف قرآني) به تناسب تفاوت انسانها در توان علمي و معنوي، به خوبي از اين آيات قابل استفاده است.
بطن قرآن از ديدگاه روايات
در روايات، افزون بر كاربرد واژه بطن و باطن در وصف معاني قرآن، ويژگيهاي ذيل براي آن بيان شده است:
1. قرآن داراي چندين (هفت يا تعداد زيادي) بطن است. پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمودهاند:
1. ر.ك: همان، ج3، ص66 و 67 .
«ان للقرآن ظهرا و بطنا و لبطنه بطن الي سبعة ابطن(1)؛ همانا براي قرآن ظاهري و باطني است و براي باطن آن باطني است تا هفت بطن»؛
2. بطن قرآن از سنخ معاني طولي است. امام باقر(عليه السلام) ميفرمايد: «ان للقرآن بطنا و للبطن بطن؛(2) همانا براي قرآن باطني است و براي باطن (آن) باطني است»؛
3. ظاهر و باطن قرآن نسبي است. هر بطني نسبت به بطن بعدي، ظاهر و هر ظاهري ـ غير از ظاهر اوليه ـ نسبت به ظاهر قبلي، باطن است. امام باقر(عليه السلام) در ادامه روايت قبلي ميفرمايد: «و للظهر ظهر؛(3) و براي ظاهر نيز ظاهري است»؛
4. باطنهاي قرآن ـ برخلاف ظاهر آن ـ از دسترس عموم به دور است و فهم آن شرايط ويژهاي فراتر از شرايط عمومي فهم زبان عربي و قواعد محاوره دارد. اميرالمؤمنين(عليه السلام) ميفرمايد: «... قسم كلامه ثلاثة اقسام، فجعل قسما منه يعرفه العالم والجاهل؛(4) خداوند سخن خويش را سه بخش كرده است: بخشي از آن را به گونهاي قرار داده كه دانشمند و عامي آن را ميشناسند». همچنين امام حسين(عليه السلام) ميفرمايد: «كتاب الله علي اربعة اشياء؛ علي العبارة و الاشارة و اللطائف و الحقايق، فالعبارة للعوام...؛(5) كتاب خداوند مشتمل بر چهار چيز است: بر عبارت و اشارت و لطايف و حقايق؛ پس عبارت براي عامه مردم است...». بسيار روشن است كه آنچه براي عوام است، فقط عبارات نيست، فهم معناي آيه هم در بسياري از آيات براي توده مردم آشنا با ادبيات عرب ميسر است؛
1. محمد بن زينالدين بن ابي جمهور، غوالي اللئالي العزيزيهٔ في الاحاديث الدينيه، ج4، ص107 .
2. محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، ج92، ص91 و 94 .
3. همان.
4. احمد طبرسي، الاحتجاج، ج1، ص376 .
5. محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج92، ص20.
5. درك بطن قرآن، به مقدار قرب آدمي به خدا و صفاي روحي او بستگي دارد و هر قدر مرتبهٔ انسان بالاتر باشد، بيشتر و عميقتر به آنها ميرسد؛ چنانكه اميرالمؤمنين(عليه السلام) در ادامه روايت پيشين فرموده است: «و قسما لا يعرفه الا من صفي ذهنه و لطف حسه و صح تمييزه ممن شرح الله صدره للاسلام و قسما لا يعرفه الا الله و امناؤه و الراسخون في العلم...؛(1) و بخشي از آن را جز كسي كه ذهنش باصفا، حسّش لطيف و تشخيصش صحيح است ـ از آنان كه خدا سينهشان را براي (پذيرش) اسلام گشوده است ـ نميفهمد و بخش ديگر به گونهاي است كه جز خدا و امانتداران او و راسخان در علم آن را نميدانند». امام حسين(عليه السلام) نيز در ادامه سخن خويش ميفرمايد: «و الاشارة للخواص و اللطائف للاولياء و الحقايق للانبياء؛(2) اشاره براي خاصان و لطايف براي اوليا و حقايق براي پيامبران است»؛
6. تمام قرآن ـ اعم از ظاهر و باطن آن ـ را كسي جز خدا و انبيا و اوليا نميداند.امام باقر(عليه السلام) فرموده است: «ما يستطيع احد ان يدعي انه جمع القرآن كله ظاهره و باطنه غير الاوصياء؛(3) كسي جز اوصياي پيامبر(صلى الله عليه وآله) نميتواند ادعاي آگاهي بر همه قرآن، ظاهر و باطنش، كند»؛
7. يكي از علل نو بودن و كهنه نشدن قرآن كريم، اشتمال قرآن بر معاني بطني است؛ همانگونه كه در روايتي آمده است: ان رجلا سأل اباعبدالله(عليه السلام) ما بال القرآن لا يزداد علي النشر و الدرس الا غضاضة؟ فقال: لان الله لم يجعله لزمان دون زمان و لا لناس دون ناس؛(4) مردي از امام صادق(عليه السلام) پرسيد: چگونه است كه بررسي و
1. احمد طبرسي،الاحتجاج، ج1، ص376.
2. محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج1، ص376.
3. همان، ص 88 .
4. همان، ص15 .
مطالعه و نشر مطالب قرآن، جز بر تازگي و طراوتش نميافزايد؟ ايشان در جواب فرمودند: زيرا خداوند آن را براي زمان و مردم خاصي قرار نداده است (و همه مردم جهان در هر عصري مخاطب آن هستند)».
راز باطن داشتن قرآن
سر آنكه قرآن همه مطالب خود را به صورت ظاهر بيان نكرده و بسياري از حقايق را به زبان بطن مطرح كرده، آن است كه همه حقايق براي همگان قابل هضم و درك نيست و چه بسا آوردن آن، سبب گمراهي توده مردم ميشده است. در روايتي از امام صادق(عليه السلام) كه پيشتر در مبحث امكان فهم قرآن آورديم، به تحملناپذيري مردم نسبت به معاني باطني تصريح شده است: «ان للقرآن ظاهرا و باطنا و من يحتمل ما يحتمل ذريح؟؛(1) همانا براي قرآن ظاهري و باطني است و چه كسي آنچه را ذريح تحمل ميكند، تحمل خواهد كرد»؟
1. همان، ص83 و 84 .
چكيده
1. معارف قرآن كريم به دو دستهٔ ظاهر و باطن تقسيم ميشود؛
2. بخشي از باطنهاي قرآن، مصداقهاي تازهاي است كه براي آيات در طول زمان پديد ميآيد و بخشي ديگر، معناهاي عميقي است كه با وصول به مقامات معنوي و دريافت از معصومان(عليهم السلام) به دست ميآيد؛
3. معاني باطني قرآن با ظاهر آيات مرتبط است؛
4. علم به همه بطون قرآن، فقط در اختيار پيامبر(صلى الله عليه وآله) و جانشينان ايشان(عليهم السلام) قرار دارد؛
5. برخي آيات قرآن، به نوعي بر باطن داشتن آيات دلالت مي كند.
6. راز اشتمال قرآن بر معاني بطني، ناتواني مردم در تحمل اينگونه معارف عميق الاهي است.
پرسشها
1. ذوبطون بودن قرآن به چه معناست؟
2. چه دليلي بر ذوبطون بودن قرآن داريم ؟
3. براي باطن مصداقي و معنايي قرآن مثالهاي ديگري بيان كنيد.
4. آيا معاني باطني قرآن در دسترس همگان قرار دارد؟
5. مطابقي بودن دلالت آيات بر معاني باطني را تشريح كنيد.
6. باطنيان از چه آياتي براي تأييد ديدگاه خود سود جستهاند؟
7. راز باطن داشتن قرآن را بيان كنيد.
براي مطالعه بيشتر
1. باطن و تأويل قرآن، علياكبر بابايي و محمدكاظم شاكر، قم، مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه علميه، 1381 ش.
2. تفسير صافي، محمد فيض كاشاني، ج1، مقدمه چهارم.
3. قرآن در قرآن، عبدالله جوادي آملي، ص44 و 372ـ376، قم، مركز نشر اسراء، 1378 ش.
4. الميزان في تفسير القرآن، سيدمحمدحسين طباطبايي، مباحث روايي.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org