- مقدمه معاونت پژوهش
- درس اول: اهداف قرآن
- درس دوم: امكان فهم و بهرهمندي از قرآن
- درس سوم: جواز فهم قرآن
- درس چهارم: شرايط و موانع روحي و معنوي بهرهمندي از قرآن
- درس پنجم: شرايط علمي تفسير قرآن
- درس ششم: روش تفسير قرآن
- درس هفتم: محكم و متشابه (1)
- درس هشتم : محكم و متشابه (2)
- درس نهم: محكم و متشابه (3) راز وجود متشابه در قرآن
- درس دهم : نسخ
- درس يازدهم: تأويل و تفسير
- درس دوازدهم: بطن قرآن
- درس سيزدهم: جهاني بودن و جاودانگي قرآن
- درس چهاردهم: جامعيّت قرآن
- فهرست اعلام
درس دهم :
نسخ
از فراگير انتظار ميرود:
ـ ريشهٔ لغوي و كاربرد قرآني واژه نسخ را بشناسد؛
ـ اصطلاح نسخ در علوم قرآني را توضيح دهد؛
ـ شبههٔ ناسازگاري وجود نسخ در قرآن با علم بينهايت الاهي را پاسخ گويد؛
ـ عدم تلازم نسخ با تناقض در گفتار را تشريح كند؛
ـ انواع نسخ را بيان كند.
«عن ابي عبدالله(عليه السلام): و كونوا فـى طلب علم ناسخ القرآن من منسوخه؛
امام صادق (عليه السلام) فرمود: در پي فراگيري دانش (آيات) ناسخ و منسوخ قرآن باشيد». محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج47، ص237.
نسخ
در بين آيات متشابه، منسوخها ويژگي خاصي دارند. در آياتي از قرآن، موضوع نسخ و تبديل آيات مطرح شده و در روايات اهلبيت(عليهم السلام) نيز، بر آن تأكيد گرديده و آيات منسوخ، برجستهترين مصداقهاي آيات متشابه معرفي شده است. تدوين و تأليف كتابها و مقالات فراوان در اين موضوع نيز،(1) نشانگر جايگاه مهم نسخ در مباحث علوم قرآني است.
1. افزون بر كتابهاي تفسير، علوم قرآني و اصول فقه كه به بحث و بررسي مسئله نسخ پرداختهاند، برخي از قرآنپژوهان نيز كتابهايي ويژه اين مبحث پديد آوردهاند؛ مانند: الناسخ و المنسوخ في القرآن الكريم، محمد نحاس، بيروت، مؤسسه الكتب الثقافيهٔ، 1409 ق؛ الناسخ و المنسوخ، عبد الرحمن العتايقي الحلي، بيروت، مؤسسه اهل البيت، 1402 ق؛ المصفي باكف اهل الرسوخ من علم الناسخ و المنسوخ، عبد الرحمن ابن جوزي، بيروت، مؤسسه الرسالهٔ، 1406 ق و الناسخ و المنسوخ في القرآن الكريم، ابن حزم الاندلسي، بغداد، مكتبهٔ الشرق الجديد، 1988 م. و از كتابهاي معاصران: نسخ در قرآن، عزت الله مولاييني، تهران، نشر رايزن، 1378 ش و نظريهٔ النسخ فى الشرايع السماويهٔ، شعبانمحمد اسماعيل، قاهرهٔ، مطابع الدجوي، 1977 م.
مفهومشناسي نسخ
نسخ در لغت، به معناي رونويسي از نوشته (نسخهبرداري) و زايل كردن (از بين بردن چيزي كه پيشتر بدان عمل ميشد) يا ابطال چيزي و قرار گرفتن يا قرار دادن چيزي ديگر به جاي آن(1) است. اين واژه در اصطلاح، به معناي «از ميان برداشتن حكم ثابت شرعي با سرآمدن زمان آن است».(2)
كاربرد نسخ در قرآن
واژه نسخ، دو بار در قرآن و هر دو به معناي عام لغوي به كار رفته است :
الف) آيه 52 حج: «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيم؛ ما پيش از تو هيچ فرستاده و پيامبري نفرستاديم، مگر آنكه چون تمني كرد، شيطان در
1. «اكتتابك فى كتاب عن معارضهٔ، ازالتك امرا كان يعمل به، و نسخت الشمس الظل و حلت محله، ابطال الشىء و اقامهٔ آخر مقامه ر.ك: خليل بن احمد فراهيدي، كتاب العين، و محمد بن منظور، لسان العرب، ذيل واژه نسخ.
2. «النسخ فى الاصطلاح هو رفع حكم ثابت فى الشريعهٔ المقدسهٔ بارتفاع امده و زمانه سواء اكان ذلك الامر المرتفع من الاحكام التكليفيهٔ ـ كالوجوب و الحرمهٔ ـ ام من الاحكام الوضعيهٔ ـ كالصحهٔ و البطلان ـ و سواء اكان من المناصب الالهيهٔ ام من غيرها من الامور التي ترجع الي الله تعالي بما انه شارع؛ نسخ در اصطلاح، برداشتن حكم ثابت در شريعت مقدس با سر آمدن مهلت و زمان آن است، اعم از آنكه امر برداشته شده، از احكام تكليفي مانند وجوب و حرمت باشد يا از احكام وضعي مانند صحت و بطلان، و اعم از اينكه از منصبهاي الاهي باشد يا از غير آن، از اموري كه به خداي تعالي از آن جهت كه قانون گذار است، بازگشت دارد». ر.ك: ابوالقاسم خويي، البيان، ص278.
آرمان او چيزي افكند و خدا آنچه را كه شيطان افكنده بود، نسخ (نابود) كرد؛ سپس آيات خود را استواري بخشيد، و خدا دانا و حكيم است.» نسخ در اين آيه، به معناي لغوي است و مقصود آن است كه خداوند آثار مداخله و القاي شيطان را در اهداف، آرمانها و آرزوهاي پيامبران از بين ميبرد؛
ب) آيه 106 بقره: «مَا نَنسَخْ مِنْ آيه أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِير؛ هر آيهاي كه نسخ كنيم يا از يادها ببريم، بهتر از آن يا همانند آن را ميآوريم؛ آيا نميداني كه خداوند بر هر كاري تواناست؟» واژه «آيه» در اين آيه، اختصاصي به آيات تشريعي يعني آيات قرآن ندارد و شامل آيات تكويني (مانند امور عينياي كه نشان وجود خدا و صفات اوست) نيز ميشود؛ از آن جمله وجود پيامبر(صلى الله عليه وآله) و امام معصوم(عليه السلام) كه از آيتهاي بزرگ خدا به شمار مي روند. بر اين اساس، مقصود از نسخ آيه، از ميان برداشتن آيات تكويني و تشريعي است كه معنايي عامتر از نسخ اصطلاحي است؛ يعني خداوند آنچه از نشانههاي خود را كه زايل ميكند و آيه بودن آن را در متن خارج از بين ميبرد يا علم آن را از ذهن افراد ميبرد، بهتر از آن يا همانند آن را به جايش ميآورد.
با توجه به آنچه گذشت، مراد از نسخ يك آيه، نابودي آن آيه نيست؛ بلكه ويژگي آيه بودن آن ـ در خارج يا ذهن ـ از بين ميرود و از آنجا كه ممكن است آيه بودن هر چيز تك ساحتي يا چند ساحتي باشد، نسخ آن نيز ميتواند به يك يا چند ساحت آن تعلق گيرد براي نمونه نسخ آياتالاحكام، فقط در بعد تشريع است؛ به اين معنا كه پس از نسخ، بيانگر حكم الاهي نيست؛ ولي اصل آن و ديگر ساحتهاي آن (مانند اعجاز يا ابعاد معارفي آن) باقي ميماند.
امكان نسخ
بخش پاياني آيه دوم، به رد انكار نسخ از سوي يهود پرداخته است. آنان در باب امكان نسخ به دو توهم به شرح زير دچار بودند:
1. آيهاي كه از سوي خداست، مصلحتي حقيقي دارد كه چيز ديگري آن را جبران نميكند. در اين صورت زماني كه آيه نسخ شود، مصلحت مزبور نيز، از بين خواهد رفت. و چون قابل جبران نيست، انسانها براي هميشه از آن محروم ميشوند.
خداوند در پاسخ اين توهم ميفرمايد: «أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِير»(1) يعني خداوند بر هر كاري تواناست و ميتواند مصلحتي را كه در يك حكم (منسوخ) وجود داشته است، در حكم ديگري (ناسخ) جبران كند؛
قدرت خداوند مطلق است؛ ولي هنگامي كه از خداوند فعلي صادر شد، تغيير دادن آن ممكن نيست؛ زيرا خداوند همانند آدمي است كه مادامي كه فعل از او صادر نشده، در اختيار اوست؛ اما اگر آن را انجام داد، فعل با ويژگيهاي خاص خود واقع شده و از قدرت او بيرون ميرود و امكان تغيير آن و انقلاب ماهيت فعل وجود ندارد. اين شبهه هم، به نفي اطلاق حاكميت خداوند بر فعلش پس از صدور برميگردد؛ ديدگاهي كه در آيات ديگر قرآن نيز، از يهود نقل شده است: «وقاَلَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ؛(2) يهوديان گفتند: دست خدا بسته است».
در پاسخ به اين شبهه نيز ميفرمايد: «أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ نَصِير؛(3) آيا ندانستي كه فرمانروايي
1.بقره، 106 .
2. مائده، 64
3.بقره، 107 .
آسمانها و زمين فقط از آن خداست و شما جز خدا سرپرست و ياوري نداريد؟» يعني تسلط بر جهان هستي، ويژه خداست و او ميتواند هرگونه كه بخواهد در فعل خود (پديدهٔ جهان) پس از صدور نيز تصرف كند؛ زيرا هيچ موجودي در عرض خدا قدرت تصرف در اشيا را ندارد، نه ابتداءً و نه به تمليك خداوند؛ زيرا تمليك خداوند مانند آدميان نيست كه مالك قبلي اجازهٔ تصرف نداشته باشد؛ بلكه ديگران در طول تسلط خداوند مالكند. پس ملك حقيقي فقط از آنِ اوست.(1)
قرآن كريم در آيه ديگري مسئله نسخ به معناي نسخ حكم و را بيان كرده و ميفرمايد: «وَإِذَا بَدَّلْنَا آيه مَّكَانَ آيه وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُواْ إِنَّمَا أَنتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ؛(2) و چون آيهاي را جايگزين آيهاي كنيم ـ در حالي كه خدا به آنچه فرو ميفرستد داناتر است ـ گويند همانا تو دروغبافي (چنين نيست) بلكه بيشترشان نادانند.
تبديل، به معناي مطلق تغيير است، خواه چيزي جايگزين چيز ديگري شود (تعويض) و خواه تعويضي صورت نگيرد؛(3) مانند: «فَمَن بَدَّلَهُ بَعْدَمَا سَمِعَهُ؛(4) و هر كه آن (وصيت) را پس از آن كه شنيد تغيير دهد...»؛ ولي در اين آيه مقصود از تبديل،
1.ر.ك: محمد حسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج1، ص251 و 252. علي(عليه السلام) در تبيين جمله لا حول و لا قوة الا بالله ميفرمايد: «انا لا نملك مع الله شيئاً ولا نملك الاّ ما ملّكنا فاذا ملكنا ما هو املك به منا فقد كلفنا ومتي اخذه منّا وضع تكليفه عنّا؛ ما در كنار خدا مالك چيزي نيستيم و جز آنچه او به ما داده، دارايي نداريم، پس آنگاه كه به ما چيزي عطا كند كه خود بدان سزاوارتر است، ما را مكلّف نموده و چون از ما بگيرد، تكليف خود را نيز از ما برداشته است».(نهجالبلاغه، حكمت 404).
2. نحل، 101 .
3. «تبديل الشىء تغييره وان لم تأت ببدل». ر.ك: محمد بن منظور، لسان العرب، ذيل واژه «بدل».
4.بقره، 181 .
همان تعويض است و مفاد اجمالي آيه آن است كه هر گاه آيه دوم را به جاي آيه اول بگذاريم ـ در حالي كه خدا ميداند كه چه نازل ميكند و اين تبديل به جا بوده و مصلحت داشته و تدارك کننده مصلحت آيه قبلي است ـ مشركان ميگويند: تو جز دروغ زن (بر خدا) نيستي. در آيه بعد پاسخ ميدهد كه به مشركان بگو قرآن را روح القدس بي هيچ دخل و تصرفي و به حق و به منظور تثبيت مؤمنان و هدايت و بشارت مسلمانان از سوي خداوند فرود آورده است؛ ولي بيشتر مردم نميدانند؛ يعني خدا طبق مصالح واقعي عمل ميكند، برخي از اين مصالح، هميشگي و برخي ديگر موقتي و قابل تغيير است.
مقصود از آيه در اينجا ـ بر خلاف آيه قبل ـ فقط آيات تشريعي است؛ زيرا پيامبر(صلى الله عليه وآله) بازگو کننده آيات تشريعي الاهي بودند و نسبت نارواي «افترا» نيز، در همين مورد قابل طرح است. در آيه بعدي نيز كه در پاسخ اين نسبت نارواست، سخن از واسطه بودن جبرئيل در نزول قرآن كريم (بر پيامبر) است و بر اين اساس منظور از تبديل يا نسخ آيه، تبديل يا نسخ آياتالاحكام قرآن كريم و يا نسخ اديان ديگر با نزول قرآن و دين اسلام است.
بررسي دو شبهه
اول: نسخ و جهل
نسخ معلول جهل است. انسانها به طور طبيعي بر مصلحت احكام احاطه ندارند؛ از اين رو نخست حكمي را بدون قيد زماني قرار ميدهند و پس از مدتي به اشتباه خود پي برده، آن را نسخ ميكنند؛ ولي خداوند به همه امور داناست و نسخ در بارهٔ او معنا ندارد.
پاسخ: احكامي كه خداوند قرار داده، دو گونه است: بعضي دائمي و برخي
ديگر موقتي است. گاهي موقتي بودن برخي احكام، آشكار است(1) و گاهي بنا به مصالحي در ظاهر به شكل احكام دائمي بيان ميشود. بنابراين عدم ذكر موقتي بودن حكم، همواره به معناي جهل و ناآگاهي نيست، بلكه خداوند با آنكه به موقتي بودن برخي احكام داناست، مصلحت در مخفي نگه داشتن آن است. پيش تر در درس «فلسفه آيات متشابه» به اين نكته اشاره كرديم.
دوم: نسخ و تناقض گويي
وجود نسخ در قرآن، به معناي تناقض در گفتار است؛ زيرا نسخ حكم به اين معناست كه يك حكم هم به عنوان يك حكم دائمي و هم به عنوان يك حكم موقت اعلام شود. اعلام دائمي و موقت بودن يك حكم، نوعي تناقضگويي است و تناقضگويي از ساحت قدس خداي متعال دور است و با آياتي از قرآن كريم نيز نمي سازد.(2)
پاسخ: تناقض در گفتار آن است كه گوينده به عللي بر خلاف گفتهٔ پيشين خود سخني بگويد، به گونهاي كه قابل جمع نباشد؛ ولي در نسخ ـ به ويژه با وجود علم خدا به موقتي بودن حكم نخستين ـ تناقضي وجود ندارد و عرف پس از آگاهي از علم گوينده به موقت بودن حكم و مخفي نگه داشتن آن ـ براي مصلحتي ـ آن را تناقض نميداند.
1. مانند آيه «وَاللاَّتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِن نِّسَآئِكُمْ فَاسْتَشْهِدُواْ عَلَيْهِنَّ أَرْبَعةً مِّنكُمْ فَإِن شَهِدُواْ فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّىَ يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِيلا (نساء، 15)؛ و كساني از زنانتان كه مرتكب كار زشت ـ زنا ـ شوند، چهار نفر از خود بر آنان گواه گيريد؛ پس اگر گواهي دادند، آنان را در خانهها بازداريد تا مرگشان فرا رسد يا خداوند راهي براي آنان قرار دهد».
2. مانند: «أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلاَفًا كَثِيرًا؛ (نساء، 82 ) آيا در قرآن نميانديشند كه اگر از سوي غير خدا ميبود حتما در آن اختلاف زيادي مييافتند».
وقوع نسخ در قرآن
پس از اثبات امكان نسخ در شرايع الاهي، سخن از وقوع آن در قرآن به ميان ميآيد كه آيا در قرآن كريم آيات منسوخي وجود دارد؟ عالمان مسلمان ديدگاههاي گوناگوني در اين باره مطرح كردهاند: برخي به كلي وجود آيات منسوخ در قرآن را انكار كردهاند.(1) در مقابل، گروهي آيات زيادي را منسوخ ميدانند تا آنجا كه برخي شمارگان آيات منسوخ را تا دويست آيه رساندهاند.(2)
به نظر ما هيچيك از دو ديدگاه پيشگفته، قابل پذيرش نيست؛ زيرا ـ چنان كه گذشت ـ آيات و رواياتي بر وجود نسخ در قرآن دلالت دارد. بررسي و مقايسهٔ برخي از آيات با يكديگر نيز، منسوخ بودن بعضي از آيات را روشن ميكند. از سوي ديگر، آيات نسخ شده در قرآن اندكاست و نسخ بسياري از آياتي كه منسوخ تلقي شده، پذيرفتني نيست.(3)
نمونهاي از آيات ناسخ و منسوخ
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَاجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً ذَلِكَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَأَطْهَرُ فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ؛(4) راز گوييد، پيش از راز گفتن خود صدقهاي بدهيد. اين براي شما بهتر و پاكتر است. پس اگر (صدقهاي) نيافتيد، همانا خداوند آمرزنده و مهربان است (ميتوانيد بيصدقه راز گوييد)».
1. براي نمونه ر.ك: مرتضي عسكري، القرآن الكريم و روايات المدرستين، ج2 ، ص271.
2. براي آگاهي بيشتر درباره منكران نسخ در قرآن ر.ك: عزت الله مولاييني، نسخ در قرآن، ص62، 63 و243 ـ 262.
3. ر. ك: ابوالقاسم خويي، البيان في تفسير القرآن، ص 287 به بعد و عبدالرحمن سيوطي، الاتقان، ج2، نوع 47. وي تعداد منسوخات را بيست آيه دانسته و همه را به نظم در آورده است.
4. مجادله،12 .
در اين آيه، به وجوب پرداخت صدقه براي گفت و گوي خصوصي با پيامبر تصريح شده است. زماني كه اين حكم مقرر شد، كسي بدان اقدام نكرد و همگان از نجواي با پيامبر(صلى الله عليه وآله) پرهيز كردند، جز يك نفر و او كسي جز علي بن ابي طالب(عليه السلام) نبود. وي ديناري داشت كه به ده درهم تبديل كرد و براي هر بار رازگويي با پيامبر(صلى الله عليه وآله) درهمي به فقيران پرداخت(1). پس از آن آيه ديگري نازل شد و حكم لزوم پرداخت صدقه در رازگويي با پيامبر(صلى الله عليه وآله) نسخ شد: «أَأَشْفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَتَابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ؛(2) آيا ترسيديد كه پيش از راز گفتن خود صدقههايي بدهيد؟ اكنون كه انجام نداديد و خدا هم (به بخشايش خود) بر شما باز گشت (و اين حكم را برداشت) پس نماز را بر پا داريد و زكات بدهيد و خدا و پيامبر او را فرمان بريد و خدا بدانچه ميكنيد آگاه است».
داستان دو آيه بالا كه بيانگر يكي از فضايل والاي امير مؤمنان علي(عليه السلام) است، در كتابهاي اهلسنت نيز آمده است.(3)
آيات ديگري نيز در شمار آيات منسوخ ياد شدهاند كه در پانوشت به برخي از آنها اشاره ميكنيم.(4)
1. براي آگاهي از گزارش تاريخي آيه بالا ر.ك: علي بن ابراهيم قمي، تفسير القمي، ج2، ص357؛ سيدهاشم بحراني، البرهان، ج 4، ص308ـ310 و عبدعلي حويزي، نور الثقلين، ج5، ص265.
2. مجادله، 13 .
3. ر.ك: محمد طبري، جامع البيان عن تأويل آى القرآن، ج12، ص20؛ محمد رازي، التفسير الكبير، ج 8 و محمد شوكاني، فتح القدير، ج5، ص228، ذيل آيه 12 مجادله.
4. آيه عدد جنگجويان (65، انفال) كه با آيه 66 از همين سوره نسخ شده است؛ آيه امتاع كه با آيه 234 از همين سوره و آيه 12 سوره نساء نسخ شده است؛ آيات جزاي فحشا (نساء، 15 و 16) كه با آيه جلد (نور، 2) و روايات رجم نسخ شده است و آيات ارث بردن مؤمنان از يكديگر (انفال، 72 و 73) كه با آيه اولوا الارحام (احزاب، 10) نسخ شده است.
چكيده
1. نسخ در اصطلاح علوم قرآني، به معناي از ميان برداشتن حكم ثابت شرعي با سرآمدن زمان آن است؛
2. آيات منسوخ در زمرهٔ متشابهات به شمار ميروند؛
3. واژه نسخ دو بار در قرآن به كار رفته است: يكي در آيه 52 سوره حج و ديگري در آيه 106 سوره بقره كه به معناي لغوي (زايل كردن و از ميان بردن) است؛
4. مسئله نسخ در آيه 101 سوره نحل نيز مطرح شده، و به جاي واژه نسخ از واژه تبديل استفاده شده و مقصود از آن، فقط نسخ آيات تشريعي است؛
5. آيه ناسخ، مصلحتي همگون يا برتر از آيه منسوخ دارد. بنابراين با نسخ آيات، هيچ مصلحتي از بين نميرود؛
6. خداوند بر هر كاري تواناست و بر كارهاي خود حاكميت مطلق دارد. بنابراين نزول آيهاي هيچگاه او را در تنگنا قرار نميدهد و هر زمان كه بخواهد، ميتواند آيه ديگري را به جاي آن قرار دهد؛
7. نسخ در احكامِ موقتي است و مخفي بودن موقتي بودن آن، معلول ناداني نيست؛ بلكه خداوند براي مصلحتي، موقتي بودن آن را آشكار نكرده است؛
8. با علم خداوند به موقتي بودن حكم و اعلام سرآمدن زمان عمل به حكم قبلي با نزول آيه ناسخ، هيچ گونه تناقض و ناهماهنگي در آيات قرآن راه نيافته است.
پرسش
1. امكان وجود نسخ در شرايع الاهي را اثبات كنيد.
2. راه بازشناسي آيات ناسخ و منسوخ از يكديگر چيست؟
3. آيا نسخ آيات قرآن پس از زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) نيز امكانپذير است ؟
براي مطالعه بيشتر
1. الاتقان في علوم القرآن، عبدالرحمن سيوطي، نوع 47.
2. البيان في تفسير القرآن، ابوالقاسم موسوي خويي، ص257ـ284، قم، دارالثقلين، 1418 ق.
3. التمهيد في علوم القرآن، محمدهادي معرفت، ج2، ص273ـ316، قم، مؤسسه النشر الاسلامي، 1416 ق.
4. علوم قرآني، محمد باقر حكيم، ص 191 به بعد، قم، مجمع الفكر الاسلامي، 1417 ق.
5. قرآن در اسلام، محمد حسين طباطبايي، ص 48 و 49، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1361 ش.
6. قرآن در قرآن، عبدالله جوادي آملي، ص166و167، قم، مركز نشر اسراء، 1378 ش.
7. الميزان في تفسير القرآن، سيد محمد حسين طباطبايي، ج1، ص249ـ256، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه.
8. نسخ در قرآن، عزتالله مولايينيا، تهران، رايزن، 1378 ش.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org