قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

درس سيزدهم

 

 

از دانشجو انتظار مي‌رود با فراگيري اين درس:

1. با ميل به لذّت و گريز از رنج در وجود انسان آشنا شود؛

2. بتواند عوامل نكوهش لذّت‌طلبي را بيان كند؛

3. معيارهاي ترجيح لذايذ را بازشناسد؛

4. ديدگاه قرآن را دربارة‌ انواع لذايذ دنياييِ متزاحم با لذايذ اخروي تبيين کند.

 

 

 

 

 

لذّت‌طلبي و سعادت‌خواهي

يكي ديگر از گرايش‌هاي فطري انسان، لذّت‌خواهي، خوش‌گذراني و راحت‌طلبي است كه با رنج‌گريزي همراه خواهد بود. فطري بودن اين گرايش بدين معناست كه گرايش وي به خوش‌گذراني و بي‌ميلي‌اش به درد و رنج و مشقّت، اختياري نيست، بلكه به طور تكويني در او نهاده شده است. از اين ‌رو، در حوزة اخلاق قرار نمي‌گيرد و نمي‌توان كسي را براي آنكه طالب لذّت است يا براي آنكه از درد و رنج مي‌گريزد، ستايش يا نكوهش كرد.

حقيقت سعادت و خوشبختي انسان به لذّت دائم و فراگير و همه‌جانبه او برمي‌گردد. از اين رو، در اينجا ما لذّت و سعادت را همراه هم ذكر مي‌كنيم.

قرآن و لذت‌طلبي

قرآن كريم نه‌تنها وجود گرايش به لذّت را در انسان انكار يا آن را محكوم نمي‌كند، بلكه يك سلسله از آموزه‌هاي خود را بر اساس اين ميل طبيعي انسان مبتني مي‌سازد و در روش تربيتي خود از آن بهره مي‌برد. در همة مواردي كه تعبيرهاي سعادت، فلاح، فوز و امثال آنها در اين كتاب مقدّس به كار رفته، معنايش همين است كه چون انسان فطرتاً طالب سعادت، خوشبختي و كاميابي است، بايد به دستورهاي ديني عمل كند تا بتواند مطلوب و گم‌شدة خود را بازيابد و به هدفش برسد. اين بدان معناست كه از ديد

قرآن، وجود اين گرايش فطري در انسان مفروض و مورد تأييد است و قرآن آن را نفي و محكوم نمي‌كند، بلكه آن را در مسير تربيتي صحيح انسان جهت مي‌دهد.

افزون بر اين تعابير كلّي، قرآن در بعضي آيات از تعبير ويژة «لذّت» استفاده كرده است. در يك آيه دربارة بهشتي كه به صالحان وعده داده شده، مي‌فرمايد:

وَفِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الأَنفُسُ وَتَلَذُّ الأَعْيُنُ؛(1) و در بهشت هرآنچه انسان‌ها بخواهند و چشم‌ها لذّت برند وجود دارد.

در آية ديگري آمده است:

مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيهَا أَنْهَارٌ مِّن مَّاء غَيْرِ آسِنٍ وَأَنْهَارٌ مِن لَّبَنٍ لَّمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشَّارِبِينَ؛(2) بهشتي كه به پرهيزکاران وعده داده شده، در آن نهرهايي است از آب گوارا و نهرهايي از شير كه هيچ‌گاه مزة آن دگرگون نشود و جوي‌هايي از شراب براي لذّت بردن كساني كه مي‌آشامند.

قرآن با تعابير دل‌انگيز ديگري نيز به اين تمايل انسان اشاره مي‌كند كه نمونه‌هايي از آنها را نقل مي‌كنيم. دربارة اوصاف بهشت و آسايش بهشتيان مي‌گويد:

إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُون * ...لاَ يَمَسُّهُمْ فِيهَا نَصَبٌ وَمَا هُم مِّنْهَا بِمُخْرَجِينَ؛(3) پرهيزكاران در باغ‌ها و چشمه‌سارها به سر مي‌برند... . در آنجا هيچ رنج و خستگي بدان‌ها نرسد و هيچ‌گاه از آن بيرون نشوند.

در آية ديگري در همين زمينه مي‌خوانيم:

جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا... * وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٌ * الَّذِي أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِن فَضْلِهِ لاَ يَمَسُّنَا فِيهَا نَصَبٌ وَلاَ


1. زخرف (43)، 71.

2. محمد (47)، 15.

3. حجر (15)، 45 ـ 48.

يَمَسُّنَا فِيهَا لُغُوبٌ؛(1) باغ‌هايي براي زندگي جاودان كه داخلش شوند... و گويند: ستايش خداي را شايسته است كه اندوه از [دل] ما بزدود كه پروردگار ما بخشاينده و شكرپذير است. كسي كه ما را از فضل و بخشايش خود در خانه‌اي كه در آن اقامت گزينيم [و شايسته زندگي است] جاي داد كه در آن هيچ رنج و خستگي به ما نرسد.

بنابراين، اصل اينكه انسان طالب لذّت باشد از نظر قرآن مورد تأييد و بي‌اشكال است؛ چون ميلي فطري و جبري است. البته بديهي است كه قرآن اين گرايش را رها و افسار گسيخته نمي‌گذارد، بلكه آن را در جهت صحيح هدايت مي‌كند و انسان را وعده مي‌دهد به چيزي كه لذّت فوق‌العاده دارد.

لذّت‌طلبي نكوهيده

اكنون كه معلوم شد قرآن لذت‌خواهي را نكوهيده نمي‌داند، جاي طرح اين پرسش است كه با وجود اين ديد مثبت قرآني، چرا گاهي لذّت‌طلبي نكوهش شده است؟ وجود اين گونه نكوهش‌ها با اين ديدگاه قرآني چگونه قابل جمع است؟ در پاسخ به اين پرسش بايد گفت منشأ اين سرزنش‌ها اصل لذّت نيست، بلكه شماري از عوامل جنبي همراه با آن و عارض بر آن هستند كه منهاي آنها نكوهشي نيز براي لذّت‌طلبي انسان وجود ندارد و ما به بعضي از اين عوامل جنبي اشاره مي‌كنيم:

الف. يكي از عوامل جنبي و عَرضي، غفلت و فراموش نمودن لذّت‌هاي ارزنده‌تر و غرق شدن در لذايذ زودگذر و توجّه بيش از حدّ به هوس‌هاي كم‌ارزش‌تر است.

ب. دومين عامل، گرايش به لذايذ بي‌اهميّت و غرق شدن در هوس‌هاي پست و


1. فاطر (35)، 33 ـ 35.

كم‌ارزش براي لذّت‌گرايي افراطي و تن ندادن به سختي و كار و تلاش است. انسان مي‌پندارد مي‌تواند زندگي آساني داشته باشد و بر اساس علاقة افراطي به لذّت مي‌خواهد از هر چيزي كه سبب رنج و مشقّت مي‌شود بگريزد؛ از اين رو، غرق در لذّت‌هاي پست و كم‌ارزش مي‌شود، غافل از اينكه اين زندگي دنيا را خداوند همراه با رنج و سختي و كار و كوشش قرار داده است. قرآن دربارة همراهي و آميختگي زندگي با رنج و زحمت مي‌گويد:

لَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ فِي كَبَدٍ؛(1) محققاً انسان را در رنج و زحمت آفريديم[و زندگي انسان را در كار و مشقّت قرار داديم].

ج. كوتاهي در شكوفا كردنِ استعدادِ درك لذّت‌هاي والاي انساني و بسنده كردن به لذّت‌هاي طبيعيِ خودجوش نيز عامل جنبي سوم در نكوهش لذّت است.

لذّت انس با خدا و كسب قرب و منزلت در پيشگاه الهي نيز در كنار نوع اول، لذّت‌هايي انساني است؛ بلكه لذّات انساني همين نوع است، زيرا نوع اول در حيوانات هم يافت مي‌شود. ولي اين تفاوت بارز را با آنها دارد كه همانند آنها خودبه‌خود و به طور طبيعي استعداد درك آنها در انسان شكوفا نمي‌شود، بلكه عوامل خارجي و تلاش‌هاي انساني در شكفتن آنها نقش اساسي دارند.

بنابراين، عقل اقتضا دارد كه انسانِ كمال‌خواه براي شكوفا شدن اين استعدادها محيط را آماده كند و خود به تلاش و جدّيت بپردازد و غرق در گرداب لذّت‌هاي طبيعيِ نوع اول و تمايلات و هوس‌هاي حيواني نشود. حال اگر انسان در راه تحصيل استعداد درك اين لذّت‌هاي والا نكوشد و تنها دل به لذّت‌هاي طبيعي و كم‌ارزش ببندد، اين خود، انتخابي نادرست خواهد بود و منشأ ارزش منفي مي‌شود.


1. بلد (90)، 4.

بسياري از آيات قرآن كريم دلالت دارند بر اينكه انسان‌ها به حسب طبعشان طالب لذّت‌هاي مادّي و دنيايي‌اند، در صورتي كه لذّت‌هاي آخرتي بر لذّت‌هاي دنيايي ترجيح دارند و چون لذّت‌ها متزاحم‌اند واز همه با هم نمي‌توان بهره برد، بايد لذّت‌هاي بهتر را برگزيد. اكنون در اين بخش به برخي از اين آيات اشاره مي‌كنيم:

ـ بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا * وَالآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى؛(1) بلكه زندگي دنيا را برمي‌گزينند، در صورتي كه جهان آخرت بهتر و پايدارتر است.

ـ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللّهُ يُرِيدُ الآخِرَةَ؛(2) شما بهره‌ها و نعمت‌هاي دنيا را مي‌طلبيد و خداوند آخرت را مي‌خواهد.

در مقام مقايسه و ارزيابي ميان لذّات، دو معيار براي ترجيح يك لذّت بر لذّت ديگر وجود دارد: يكي كيفيّت؛ ديگري دوام. بر اساس هر دو معيار نامبرده، لذّات انسان در زندگي ‌آخرتي‌‌اش رجحان و مزيّت دارد.

ديدگاه قرآن درباره التذاذ

قرآن كريم اصل التذاذ را بد نمي‌داند، در بعضي از آيات به صراحت آن را تجويز كرده و حتي به نكوهش كساني پرداخته است كه بيهوده خود يا ديگران را از نعمت‌هاي الهي محروم مي‌كنند:

قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الَّتِيَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِي لِلَّذِينَ آمَنُواْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ؛(3)


1. اعلي (87)، 16، 17.

2. انفال (8)، 67.

3. اعراف (7)، 32. ر.ك: علي ‌بن ابراهيم القمي، تفسير القمي، ج 1، ص 230؛ محسن الفيض الكاشاني، الصافي، ج 2، ص 191.

بگو چه كسي زينت خدا را كه براي بندگان خود برآورده و روزي‌هاي پاك و پاكيزه را منع كرده است؟! بگو آنها براي كساني كه ايمان آورده‌اند در زندگي دنيا، در قيامت به طور خالص خواهد بود. بدين‌سان آيات را تفصيل مي‌دهيم براي آنان كه مي‌دانند.

بنابراين، استفاده از نعمت‌ها و لذّت بردن از آنها از ديد قرآن بي‌اشكال است. آنچه را قرآن محكوم كرده، ترجيح دادن لذّت‌هاي آني و كم‌ارزش بر لذايذ ابدي ارزشمند است.

شدّت و ضعف در ارزش‌هاي منفي

بر اساس بينش اسلامي كه زندگي جاويد و حيات ابدي را اصيل و زندگي دنيا را مقدّمة آن معرّفي مي‌كند، اگر چيزي مانع لذّت آخرتي و سبب عذاب آخرتي باشد، كاملاً منفي است؛ زيرا لذّت دنيا به هيچ وجه قابل مقايسه با عذاب آخرت نيست، نه از نظر مدّت كه يكي محدود و ديگري نامحدود است، و نه از نظر شدّت و ضعف. بنابراين، چنين لذّت لحظه‌اي دنيايي كه مانع لذّات ابدي و سبب عذاب آخرتي است، از نظر شرع مقدّس حرام شده و ترك آن واجب است.

ولي بعضي ديگر از لذايذ دنيايي، تنها تأثيرشان در اين است كه انسان را از لذايذ بيشتر آخرت محروم مي‌كنند، ولي سبب عذاب نمي‌شوند. انسان با وجود اين لذّت‌ها نيز به بهشت و سعادت مي‌‌رسد ولي به علت اين گونه لذّت‌ها از مراتب عالي آن محروم خواهد بود. به حكم عقل چنين لذّتي مرجوح است و در شرع مطهّر نيز چنين التذاذي مكروه و ترك آن مستحب است.

برخي از لذّت‌هاي مادّي نيز تنها با لذايذ خاص اولياي خدا و انسان‌هاي متعالي و كامل مزاحم‌اند؛ لذايذي كه افراد عادي در نمي‌يابند و از حدّ نعمت‌هاي محسوس

بهشت از قبيل خوردني‌ها و آشاميدني‌ها بسيار فراترند. قرآن كريم دربارة اين گونه لذّت‌ها مي‌گويد:

فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاء بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ؛(1) هيچ كس نمي‌داند چه چيز از آنچه روشني‌بخش ديدگان است به [پاداش] آنچه انجام مي‌دادند براي آنان پنهان شده است.

آنچه از لذّت‌هاي دنيايي كه مزاحم با اين گونه لذّت‌هاي ويژة اوليا باشد نيز ارزش منفي دارد؛ هرچند كه از ديد فقهي، مباح باشد. از اينجا راز پرهيز اولياي خدا حتي از التذاذهاي مباح و تجمّلات مشروع روشن مي‌شود و درمي‌يابيم كه آنان چرا حتي ترك اَولي هم نمي‌كنند.

الگويي كه براي تبيين ابعاد و ويژگي‌هاي نفس انسان ترسيم كرديم، نشان مي‌داد كه يكي از گرايش‌هاي اصلي انسان، لذّت‌خواهي است. از اين گرايش اصلي، شاخه‌هاي فرعي گوناگوني منشعب مي‌شود كه از يك‌سو به افعال مختلف انسان مربوط مي‌شوند و از سوي ديگر به اعضا و جهازهاي مختلفي كه با آنها اين افعال انجام مي‌شوند و از جهت سوم به اشياي گوناگون خارجي كه متعلّق اين افعال‌اند. در اينجا به برخي از اين افعال اشاره مي‌كنيم.

خوردن و آشاميدن

از جمله كارهايي كه زمينة نوعي از لذّت‌هاي انشعابي را براي انسان فراهم مي‌آورد، خوردن و آشاميدن است. لذّتي كه از اين راه انسان مي‌بَرَد، همانند ديگر لذّت‌هاي روح و خواسته‌هاي انسان، فطري و غير اختياري است و از اين رو، در حوزة اخلاق و موضوع ارزش‌هاي اخلاقي قرار نمي‌گيرد و نمي‌توان گفت كه خوب است يا بد.


1. سجده (32)، 17.

قرآن و ميل به خوردن و آشاميدن

در قرآن مجيد آيات بسياري دربارة اين ميل وجود دارد و از آنجا كه اين سنخ آيات معمولاً در مقام گوشزد كردن نعمت‌هاي الهي به انسان‌اند، بر فطري بودن لذّت و لذيذ بودن نعمت‌هايي كه مورد توجه و يادآوري اين آيات قرار گرفته‌اند نيز اشعار دارند. آيات قرآن با تعابير گوناگون به اين ميل توجه داده‌اند؛ از جمله:

ـ أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْمَاء إِلَى الأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا تَأْكُلُ مِنْهُ أَنْعَامُهُمْ وَأَنفُسُهُمْ أَفَلاَ يُبْصِرُونَ؛(1) مگر نديده‌اند كه ما آب باران را به سوي زمين‌هاي خشك و بي‌آب و علف، روان مي‌سازيم تا با آن كشت‌ها را برويانيم [و مزارع را سرسبز كنيم] كه از [حاصل] آن، چارپايانشان و خودشان بخورند، آيا اينها را نمي‌نگرند؟!

ـ وَهُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُواْ مِنْهُ لَحْماً طَرِيّاً؛(2) او همان كسي است كه دريا را برايتان رام كرد تا از درون آن گوشت تازه براي خوردن خود فراهم آوريد.

ـ اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الأَنْعَامَ لِتَرْكَبُوا مِنْهَا وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ؛(3) خدا همان كسي است كه چارپايان را برايتان آفريد تا بر پشتشان سوار شويد و از گوشتشان بخوريد.

در شماري از آيات با تعبير «وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ؛(4) و از غذاهاي پاك و پاكيزه


1. سجده (32)، 27 و يس (36)، 23: «وَآيَةٌ لَّهُمُ الأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْنَاهَا وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبًّا فَمِنْهُ يَأْكُلُونَ» و آية 22 بقره: «وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقاً لَّكُمْ» و نيز آية 33 سورة ابراهيم با همين تعبير آمده است.

2. نحل (16)، 14.

3. غافر (40)، 79. مشابه اين آيه، آية 72 سورة يس است كه مي‌گويد: «وَذَلَّلْنَاهَا لَهُمْ فَمِنْهَا رَكُوبُهُمْ وَمِنْهَا يَأْكُلُونَ».

4. جاثيه (45)، 16.

روزيشان داديم» به اين لذّت و ميل اشارت دارد.

حدود اخلاقي خوردن و آشاميدن

اكنون پرسش اين است كه مطلوبيّت و نامطلوبيّت و ارزش مثبت و منفي اخلاقي اين ميل از كجا پيدا مي‌شود؟ در پاسخ بايد گفت در اين مورد هم مثل ساير مواردي كه گفته شد، ارزش‌هاي اخلاقي در گزينش انسان ريشه دارند و به كميّت و كيفيّت يا جهتي خاص در استفاده از خوردني‌ها و آشاميدني‌ها مربوط مي‌شوند.

ديدگاه ارزشي قرآن دربارة خوردن و نخوردن

اينكه آدمي هوسناكانه در جست‌وجوي تنوع در غذا باشد، حاكي از اين است كه به لذايذ مادّي و حيواني وابستگي دارد و آن را در زندگي براي خود هدف قرار داده است و چنين حالتي نكوهيده است. البته مذمّت‌هاي ديگري نيز در اين زمينه وجود دارد كه همگي به كميّت، كيفيّت و جهت و ريشه و اساس به تزاحم با ساير كمالات انساني برمي‌گردد. بعضي از آيات، انسان را از خوردن بعضي چيزها كه با كمالات انسان تزاحم دارد بازمي‌دارند:

إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَلاَ إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ؛(1) براي شما خوردن گوشت حيوان مرده و خون و گوشت خوك و آنچه به نام غير خدا ذبح شده حرام شد، پس هركس ناگزير شد از خوردن آن [= يعني راه ديگري براي سدّ رمق نداشت] و از حدّ ضرورت تجاوز نكرد، گناهي بر او نيست كه خداوند بخشنده و رحيم است.


1. بقره (2)، ‌173.

قرآن گاه عنواني كلّي دربارة خوردني‌ها و نوشيدني‌ها ارائه مي‌دهد كه مي‌توان ملاك و ريشة حرمت و حليّت را از آن يافت:

ـ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَآئِثَ؛(1) و برايشان چيزهاي پاك و پاكيزه را حلال و چيزهاي ناپاك و پليد را حرام گردانيد.

ـ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ؛(2) اي کساني که ايمان آورده‌ايد، شراب و قمار و بت‌ها و تيرهاي قرعه پليد و از عمل شيطان‌اند. پس، از آنها روي گزينيد، باشد که رستگار شويد.

در اين آيه نيز به پليدي و زشتي چيزهايي مثل شراب و قمار و... حکم کرده كه پليدي هريك به تناسب موضوع خاص خود، منشأ رفتار خاصي از انسان در ارتباط با آن خواهد شد. در مورد شراب، پليد و ناپاك بودن آن به اين معناست كه نوشيدن آن، عملي زشت و شيطاني و سبب زوال عقل است و مفاسد ديگري در پي دارد.

از جمله چيزهايي كه ضرر معنوي دارد، خوردن گوشت حيواني است كه به نام خدا ذبح نشده باشد:

وَلاَ تَأْكُلُواْ مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ؛(3) از خوردن گوشت حيواني كه به نام خدا ذبح نشده بپرهيزيد كه آن فسق خواهد بود.

سربريدن حيوانات براي استفاده از گوشتشان، نوعي تصرّف در مخلوقاتي است كه خدا به آنها زندگي داده و مِلك خدا هستند و حال كه انسان حيات را از آنها مي‌گيرد،


1. اعراف (7)، 157.

2. مائده (5)، 90.

3. انعام (6)، 121. ر.ك: سيدمحمدحسين طباطبايي، الميزان، ج 7، ص 353؛ عبد علي العروسي الحويزي، نور الثقلين، ج 1، ص 762.

بايد اين تصرّف و اين عمل به اذن خدا و به نام او صورت پذيرد. اگر انسان آن‌قدر از خدا و قيامت غافل و به معنويات بي‌توجه باشد كه حتي موقع كشتن حيوان، توجهي به خداي جان‌آفرين نكند، حق ندارد از گوشت آن بخورد. بنابراين، منع از خوردن بعضي از خوردني‌ها و حرمت آن، در حقيقت به لحاظ رعايت جنبة معنوي است.

خداوند با لطفي كه به انسان دارد، چنين لياقت‌هايي به او داده كه قادر است به بالاترين حدّ از رشد و صعود نايل آيد؛ ولي انسان قدر خود را نمي‌شناسد و با خوردن چند لقمه غذاي حرام و ناباب يا بيش از حدّ، خود را از چنين كرامتي محروم مي‌كند. اين گونه تزاحمات سبب مي‌شود كه خوردن و آشاميدن در شكل و كيفيّتي خاص يا بيش از اندازه، ارزش منفي يابد.

چكيده

ـ لذت‌خواهي و گريز از رنج و درد، گرايشي فطري و غير اختياري در وجود انسان است و به خودي خود مورد ستايش يا نكوهش اخلاقي واقع نمي‌شود.

ـ حقيقت سعادت انسان، همان لذّت هميشگي، فراگير و همه‌جانبه اوست.

ـ قرآن كريم وجود گرايش به لذّت را محكوم نمي‌كند، بلكه يك سلسله از آموزه‌هاي خود را بر اساس اين ميل طبيعي انسان مبتني مي‌سازد.

ـ اگر در برخي آيات قرآن لذّت‌طلبي نكوهش شده، به دليل بعضي عوامل و عوارض جانبي آن است.

ـ از جمله عوارض جانبي لذّت‌طلبي مي‌توان به غفلت و فراموش كردن لذّت‌هاي ارزنده‌تر، غرق شدن در هوس‌هاي پست و كم‌ارزش و‌ كوتاهي در شكوفا نمودن استعداد درك لذّت‌هاي والاي انساني اشاره كرد.

ـ از آنجا که لذّت‌ها با هم متزاحم‌اند، بايد لذّت پايدارتر و بهتر را بر ديگر لذت‌ها‌ ترجيح داد.

ـ دو معيار ترجيح يك لذّت بر لذّت ديگر عبارت‌اند از: كيفيت و دوام.

ـ قرآن كريم، ترجيح لذّت‌هاي آني و كم‌ارزش را محكوم مي‌كند.

ـ از آنجا كه بر اساس بينش ‌اسلامي، زندگي ابدي اصل و زندگي دنيا مقدّمه است، اگر چيزي مانع لذّت آخرتي و سبب عذاب آخرتي باشد، ارزش منفي دارد وكاملاً ممنوع است، اما اگر صرفاً مانع لذّت آخرتي شود، به حكم عقل اين نوع لذّت مرجوح و ترك آن مستحب است.

ـ برخي لذّت‌هاي مادي، تنها با لذت‌هاي خاص اولياي خدا و انسان‌هاي متعالي مزاحم‌اند؛ به همين دليل است كه آنان ترك اولي نيز نمي‌كنند.

ـ ارزش اخلاقيِ خوردن و آشاميدن در انتخاب و گزينش انسان ريشه دارد و به كميّت و كيفيّت يا جهتي خاص در استفاده از خوردني‌ها مربوط مي‌شود.

ـ قرآن كريم به طور كلي انسان را از خوردن هر چيز پليد و ناپاك باز مي‌دارد.

پرسش

1. آيا گرايش به لذّت و گريز از رنج، به خودي خود، خوب يا بد است؟

2. چه عوامل و عوارضي باعث نكوهش لذّت‌طلبي هستند؟

3. معيارهاي ترجيح يك لذّت بر لذّت ديگر كدام‌اند؟

4. نظر قرآن را دربارة انواع لذت‌هاي دنياييِ مزاحم با لذايذ اخروي بيان كنيد.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org